سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندِ والا نام، حافظِ کسی است که دوست خود را حفظ کند . [امام صادق علیه السلام]
یادداشتها و برداشتها
 
زنی که از آسمان افتاد
زنی که از آسمان افتاد
به مناسبت هشتم مارچ روز جهانی زن و به پیشواز آمد آمد بهار
داستانی از جان بایر اورست

داکتر پروین پژواک

زنی که از آسمان افتاد داستان خلقت زمین و انسان را به اساس منابع افسانه ای و روایات قومی مردم «آیروکوا» - مردم بومی قاره ی امریکا محسوب می گردند، بیان می کند

  در این داستان افسانه ای از قدرت باروری زن و خاک  ستایش شده است.  این داستان با این که روایتی افسانه ای از خلقت است و با روایت های دینی مان مغایرت دارد، اما به صراحت نشان گر این است که انسان ها در همه حال و در همه جا از روی فطرت انسانی خویش به خالق و مبدأ هستی عشق می ورزند و او را به خاطر نعمت ها و موهبت های بی شمار که به بندگانش اعطا کرده است، ستایش می کنند. بقیه ی کتاب های نویسنده ی این داستان نیز به اساس افسانه های مردمی قوم بومی «آیروکوا» نوشته شده است ونظر به  ارزیابی انجمن کتابخانه های امریکا از جمله ی پرخواننده ترین کتاب ها به شمار می روند.
 
پیش از آن که زمین ساخته شود،  مردمان آسمان در جزیره ی شناور- در آن بالا ها، در فضا زندگی می کردند.  آفتاب هنوز خلق نشده بود، ولی نور از لابه لای گل های درختی بلند در وسط جزیره می تابید. سرزمین آسمان محلی خلوت بود.   هیچ گاه هیچ کس در آن جا گریه نمی کرد. هیچ گاه هیچ کس در آن جا نمرده بود و نه هیچ گاه در آن جا کودکی به دنیا آمده بود.

داستان این است. در سرزمین آسمان زنی زندگی می کرد و شوهری داشت.   روزی زن آسمانی در زیر قلبش صداهایی شنید و دانست که او مادر خواهد شد.  ولی هنگامی که او همسرش را از این خبر آگاه ساخت، شوهرش حسود گشت.   مرد آسمانی از شدت غضب، درخت را از ریشه برکشید و با پژمرده شدن گل های درخت، سرزمین آسمان تاریک شد.

از میان سوراخی که درخت در میان آن ایستاده بود، در آن دوردست ها در پایین، آبی دیده می شد.   زن آسمانی با کنجکاوی در کناره ی گودال ایستاد.  در همان لحظه ای که او به پایین می دید، شوهرش او را از پشت تیله داد.  آن گاه مرد آسمانی فکر خود را بازیافت و آتش غضبش فروکش کرد.  اما دیگر ناوقت شده بود و زن آسمانی در حال سقوط میان هوا بود.

پرنده ها و حیوانات هنوز خلق نشده بودند. ولی همان گونه که زن آسمانی سقوط می کرد، مردمان آسمانی به مرغابی ها تبدیل شدند و بال های خود را در کنار هم دیگر قرار دادند تا جلو مصدوم شدن زن آسمانی را بگیرند.
در پایین تنها آب بود نه زمین.   ولی مردمان آسمانی به حیوانات بحری تبدیل شدند و یکی از مرغابی ها   به عمق آب غوطه زد.  هنگامی که دوباره سر از آب بیرون کشید، گلی را میان چنگال های خویش داشت که دیگران آن را بر پشت سنگ پشت پخش کردند.

حیوانات آبی با هم دیگر گفتند:   اکنون ما خوشبخت خواهیم شد، مگر نه این که زن آسمانی قدرت آفرینش دارد؟

هنگامی که زن آسمانی بر پشت سنگ پشت فرود آمد، گل شروع به نشو و نمو کرد.  او با نیروی درونی خویش به گرداگرد این قلمرو کوچک به قدم زدن شروع کرد و دورادور آن را گشت و گشت و گشت و زمین به اندازه ی کنونی خویش بزرگ شد.

او مشتی خاک را به آسمان انداخت و آسمان با ستاره ها درخشید.

او با خود گفت:   اینک چیزی درخشان آشکار خواهد گشت و آفتاب نام خواهد گرفت و {با نورو گرمای  خویش} به همه چیز کمک خواهد کرد.  

آن گاه صبح دمید و اولین خورشید برای اولین بار طلوع کرد.

زن آسمانی جنبشی را در زیر قلبش احساس کرد و دو زندگی از او تولد یافت.   یکی «سه پلینگ» نام گرفت که دارای احساس ملایم، لطیف و مهربان بود و دیگری «فلینت» نام یافت که دارای تفکر خشک و مشکل و سخت چون سنگ بود.  

دو برادر به سرعت نشو و نما کردند و به زودی آن قدر بزرگ شدند که افکار مادر خود را درمی یافتند. هنگامی که  «سه پلینگ» بر فراز زمین می دوید، خاک تازه زیر پای او به وجود می آمد و درختان چنار و دیگر نباتات از نقش پای او سر می زدند.  او با خود گفت:  زمین زنده است.

آن گاه او مشتی خاک را به هوا انداخت و پرنده ها و حیوانات به سمت های مختلف پراکنده شدند.  «سه پلینگ» برای هر دریا دو راه ساخت تا راه رفت و آمد برای کسانی که در آن قایق رانی خواهند کرد، آسان باشد.    

اما «فلینت» که دارای طرز تفکر سخت بود، گفت:   این بسیار آسان خواهد بود. او هر دریا را طوری ساخت که تنها به یک سمت جریان یابد و امواج و آبشارها را به آن علاوه کرد.

«سه پلینگ»  ماهی ها را خلق کرد.   ولی «فلینت»  استخوان های خورد خاردار را میان آن ها جای داد تا زندگی را برای مردمی که به زودی خواهند آمد، مشکل تر سازد.
آن گاه «فلینت» هیولاها را خلق کرد.   ولی «سه پلینگ»  آ نها را به زیر زمین راند.
«فلینت» غول بزرگ برفی ساخت که حرکت  نمی توانست و او را برف نام نهاد.  ولی «سه پلینگ»  روح زندگی را در تن او دمید تا سفر کند و بهار بتواند بیاید.

«سه پلینگ» انسان ها را از خاک خلق کرد و سهمی از زندگی خود را گرفت، در قالب هر تن گذاشت و بهره ای از تفکر خود را برداشت و در کاسه ی هر سر جای داد.  او به آن ها گفت:  به خاطر داشته باشید که شما فرزندان زن آسمانی هستید، به خاطری که او از قدرت و اندیشه خود به شما داد.

آن گاه او به انسان ها یاد داد که چگونه خانه بسازند و چگونه آتش را روشن کنند.

هنگامی که کار آن ها خاتمه یافت، برادران از زمین بلند شدند و به امتداد راه شیری در آسمان به سفر پرداختند.   آن ها هرکدام راهی جداگانه را در پیش گرفتند.   قدم گاه جداگانه ی هر یک را هنوز می توان در کهکشان دید.

این نشان دهنده ی آن است که دو طرز تفکر در کاینات وجود دارد، یکی سخت و خشک است چون "فلینت" و دیگری نرم و ملایم است، چون «سه پلینگ».

هنگامی که برادران ناپدید شدند، زن آسمانی خود را میان آتش انداخت و با دود آتش به آسمان بالا رفت.  او به مردم گفت:   شما نمی توانید مرا تعقیب کنید.   تنها اندیشه ی شما هنگامی که دود آتش های تان بالا می رود، می تواند با من هم راهی کند.   آن گاه شما می توانید درود و سرود خویش را چنین بیان کنید:

ما شکر گزار مادر خود- زمین- هستیم که قدم های ما را پذیرا می شود.

ما شکر گزار دریاهای جاری هستیم که از بالای زمین می گذرند.

ما شکر گزار نباتات هستیم که دارو و درمان ما هستند.

ما شکر گزار حیوانات هستیم و پرندگان که صداهای آن ها اندیشه ی ما را تعالی می بخشند.

ما شکر گزار ستارگان هستیم که نور آن ها راه ما را روشن می سازد.

اندیشه های ما با کلمات به بالا کشانیده می شوند.  ما با کلمات و تفکر خویش شکران خویش را به کاینات که همیشه زنده است، تقدیم می کنیم. (پایان)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/1:: 2:44 صبح     |     () نظر
 
آموزش هیپنوتیزم
آموزش هیپنوتیزم

مقدمه:



تعلق و وابستگی به جسمانیت وعادت کردن به آن ، دلیل بسیاری از مشکلات روحی
یا حتی از دست دادن لذتهای بی نهایتی است که خداوند امکان تجربه آن را به
بشر داده است ...لذا اولین مرحله و گام در رسیدن به عالم آرامش و در واقع
رسیدن به او ، رها شدن از جسم و قطع تعلقات است .

مقاله زیر آموزش ساده ترین نوع خود هیپنوتیزم به عنوان Relaxation ، مقدمه
ای برای کنترل ذهن ، راز اصلی تمرکز قوا و حذف تنشهای غیر ضروری و زیانبار
بدن است .





مراحل یازده گانه:



1>شروع خواب مصنوعی> مکانی ساکت و دنج پیدا کنید ، آرام روی صندلی
ای راحت بنشینید و یا در جایی نرم دراز بکشید (گذاشتن موسیقی ای آرام یا
صدای طبیعت می تواند کیفیت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10
تا 1 به صورت معکوس بشمارید به طوریکه شماره ها یک در میان با دم و بازدم
تنظیم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسی عمیق بکشید و 15 ثانیه نگهدارید سپس
با شماره 9 بیرون دهید و همینطور الی آخر. . . در ضمن تصور کنید لحظه به
لحظه و با هر شماره بدن شما سنگینتر می شود.



2>رها سازی پاها> ابتدا پای راست خود را از انگشتانش تا کمر(یا تا
زانو)در ذهن مجسم کنید . آن را احساس کنید و در ذهن خود تصور کنید که تمام
اجزای آن مثل خمیر شل ، گرم و سنگین شود ؛ سنگین سنگین ،این کلمه را 5 بار
تکرار کنید ؛ وارد جزئیات شوید و سعی کنید به ترتیب عمل کنید یعنی به خود
القا کنید که پای راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق
پا، ران و... همه و همه شل ، سنگین و گرم شده اند بعد همینطور پای چپ(برای
اینکار می توانید در ذهن خود 5 بار به پاهایتان دستور بدهید که آرام سنگین
و گرم شو و بگویید لحظه به لحظه پاهایم گرمتر و سنگینتر و شل تر می شوند .
احساس سه کلمهً گرم ، سنگین و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنید .)



3>رها سازی تنه> یک نفس نیمه عمیق و آرام بکشید و همه بدنتان را رها
کنید.حالا عضلات شکم ، سینه ، سرسینه ها و پهلوها را رها کنید ؛ تصور کنید
تمام قسمتهای بدنتان شل شده اند لذا این قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ،
سنگین و گرم شده باور کنید ، می توانید 5 بار ذهنی بگویید از کمر تا کتفم
شل و سنگین شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر می شود .(به تصویر
کشیدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده ای مثل خمیر یا هر ماده ای که در حال
وارفتن و روان شدن باشد بسیار کمکتان می کند)



4>رها سازی دستها> منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان می باشد ؛ پس
ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنید ،دقیقا مانند مراحل قبل
؛یعنی تصورکنید تمام اجزای دست مورد نظر شل و سنگین شده .بهتر است از نوک
انگشتان شروع کنید و 5 بار به خود بگویید دست چپم شل و سنگین شده است
،آرام و رها .



5>رها سازی کتفها و بازوها> کتفها و بازوهایتان را شل ، سنگین و
بدون هیچ انقباضی قرار دهید (همانطور که با اعضای قبلی رفتار کردید) ، می
توانید تصور کنید همینطور که بازوهای شما سنگین، شل و گرم می شوند به
تدریج مثل خمیری نرم ، روان به سوی پاهایتان در جریان است .



6>رها سازی سر> حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ،
گونه ها ، پیشانی ، گوشها ، ماهیچه های زیر چشم و موها رسیده است .تصور
کنید اختیار این قسمتها دست شما نیست و همه شان شل ، گرم ، سنگین و مایع
شده اند ؛ رهایشان کنید و در ذهن ببینید صورتتان آرام و آسوده شل شده است .



7>چسباندن پلکها> اکنون تصور کنید پلکهایتان شدیداً به هم چسبیده
اند ، یعنی تصور کنید آنها را با قویترین چسب دنیا به هم چسبانده اند و
شما در ذهن خود مجسم کنید که نمی توانید چشمهایتانرا باز کنید آرام آرام
عضلات صورت را شل کرده و رهایشان کنید .



8>پاکسازی آلودگیها> در این مرحله در ذهن و خیال خود تصور کنید
هوایی زلال و شفاف (ترجیحا قابل رویت) به درون ریه هایتان می فرستید به
طوریکه این هوا علاوه بر ریه ها ، به تمام سلولها و اتمهای اجزای دیگربدن
نیز وارد شده و همه عضلات داخلی و ماهیچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ،
صاف و زلال و شفاف می کند و به همین دلیل هوای وارد شده سیاه رنگ می شود ؛
پس در بازدم ، آن رنگ سیاه که در واقع بیماریها ، نقطه ضعفها ، ناراحتی ها
و مشکلاتتان است بیرون می رود . این تنفس شامل دم پاک و بازدم سیاه رنگ را
مرتب تکرار کنید و تصور کنید که با بیرون رفتن تنشها و بیماریها به صورت
دود سیاه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر می شوید و رفته رفته رنگ سِاه
بازدمها نیز کمتر می شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و
پاک می شوند و در واقع تمام سلولهای بدنتان را پاک و تمیز و جوانتر شده می
بینید .



9>افزایش کیفیت آرامش> تصور کنید کنار دریا در ساحلی بسیار زیبا یا
کنار رودخانه ای جنگلی یا در باغی سرسبز و آرام یا روی تشکی نرم و لطیف یا
قایقی راحت در وسط اقیانوسی آرام زیر گرمای مطلوب خورشید ونسیم خنک
پرطراوتی(و خلاصه هر مکان و فضای آرامشبخشی که بودن در آنجا را دوست دارید
)دراز کشیده اید ؛ احساس کنید که نسیم دریا یا صدای آب شما را آرام و
آرامتر می کند ، خورشید به صورت حرارتی مطبوع بر شما می تابد و بدنتان را
نوازش و گرم می کند . حالا در ذهن بگویید لحظه به لحظه آرامتر می شوم ،
دستهایم ، پاهایم ،کمرم ،سینه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگین و سنگین تر
می شوند .دست چپم ، سنگین شده سنگین سنگین ، دست راستم شل و آرام شده
سنگین سنگین ، گرم گرم ؛ هر نفسی که می کشم مشکلات ، تنشها ،بیماریها و
انقباضها از بدنم حذف میشود و من آرام و راحتم ، پاهایم ، سینه ام و سرم
سنگین و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ،
رها و آزاد و شاد و امیدوار .(دقت کنید که تکرار این کلمات و تصور کردن
دوباره اجزای بدن به صورتی آرام در افزایش کیفت آرامش شما بسیار مهم است).



10>تلقین خواسته ها> این مرحله ، مرحله تلقین دقیقتر آمال است ؛ هر
چه می خواهید و هر آرزوئی که دارید به صورت جمله ای کوتاه در ذهن خود بیان
کنید مثلا بگوئید من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر می شوم
یا من در درسها یا کارم موفق هستم ،یا من ثروتمندم ،یا من سالمم . حتما
این جملات را به زبان حال (نه اینکه از این به بعد می خواهم باشم)و با
ساختاری مثبت بیان کنید (ا زکلمات منفی و کلمه نه خودداری کنید) . جملات
را چندین بار تکرار کنید و تصور کنید که به هدف خود رسیده اید .دوستان را
ببینید که برایتان شادمانی می کنند ، صداها را بشنوید که به شما تبریک می
گویند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده می بوسند و موفقیتتان را تبریک
میگویند ، احساس بسیار بسیار خوبی دارید .خوش به حالتان.



11>بیدار شدن از خواب مصنوعی> آرام آرام از 1 تا 10 بشمارید ، با هر
شماره تنفس را تندتر کنید کوتاه و سریع ، و به خود بگویید وقتی به 10
رسیدم چشمهایم را باز می کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ،
خوشحال و پر انرژی . انگشتان پای راست را تکان بدهید ، آنگاه انگشتان پای
چپ ،ساق پای راست و ساق پای چپ ؛رانها را به حرکت درآورید ؛ پاها را بالا
بیاورید ؛ دستهایتان را تکان دهید ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنید ،
تکان بخورید ، شاد و سر حال چشمها را باز کنید و بعد از 30 ثانیه بنشینید
با این عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال می کنید .( تذکر مهم اینکه در
مرحله 11 حتما با تلقین معکوس ، حالت سنگینی و کرختی بدنتان را حذف کنید
مثلا بگویید پای چپم سبک شده ، دمایش عالیست و راحتم ، همچنین حتما تلقین
کنید من بعد از بیداری شاد و سرحال و پر انرژی می شوم ، تمام اعضای بدنم
در حالت عادی راحتتر و پر انرژی اند.)





نکاتی بیشتر:



> تقسیم کردن بدن به اجزای بیشتربدین منظور است که عمل تن آرامی به
آسانی امکانپذیر شود .زیرا مغز فرمانهای جزئی را سریعتر از فرمانهای کلی
به اجرا می گذارد . پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنید تا به مرحله مفید
و موثر تن آرامی برسید.



> مثالها ، ترتیب و جملاتی که در این مراحل آورده شده بود بی شک ثابت
نیستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که می توانید قوه تخیلتان را
به کار بگیرد .طبیعتا پس از انجام یکی دو بار می توانید متناسب سیستم روحی
، جسمی و نیازهای خود آنها را تغییر دهید و سعی کنید تمام مراحل را برای
خود سفارشی(Customize)کنید .



> با توجه به تکنیکهای NAC (علم تداعی عصبی شرطی ) در ابتدای مرحله 11
که شروع به برگشت به حالت عادی می کنید در ذهن خود تصور کنید مثلا دست
چپتان را مشت کرده اید . بعدها در مواقع ضروری ، هر وقت و هر جا ، در جمع
، ماشین و محیطی شلوغ یا پرتنش که شما این کار یعنی مشت کردن دست چپتان را
انجام دهید و چشمهایتان را ببندید ، بلافاصله احساس آرامش می کنید و امواج
آلفا ، مغز شما را شاد می کنند.



> در ضمن ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در
مراحل مذکور آن نیست که آنها را به زبان بیاورید بلکه باید طوری بیان و
احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فریاد کند.



> می توانید جملات مورد نظر را با تنظیم زمانبندی مناسب ،همراه موسیقی
ای ملایم بر روی یک نوار کاست ذخیره کرده و از آن در حین انجام دادن مراحل
استفاده کنید .



> مسلما رفتن به حالت Relaxation و اعمال مشابه برای عوض کردن اجتماع
یا آدمهای اطرافتان نیست بلکه روشی است تا شما را با روحتان آشتی دهد و
قدرتهای نامتناهی ای که خداوند متعال در اختیارتان قرار داده را به کنترل
شما درآورد تا بوسیله آنها بتوانید در برابر محیط ، موقعیتها ، فرصتها و
افراد پیرامونتان بهترین تصمیم و عکس العمل را به کا بندید ...



 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/27:: 3:19 صبح     |     () نظر
 
کلاهبرداری یک میلیاردی زن26 ساله
کلاهبرداری یک میلیاردی زن26 ساله

سیامک 27 ساله که با حالت عصبی گوشه ای کز کرده بود و کنار لب خود را می جوید چنین شروع کرد.

25 ساله بودم که عاشق شدم. ولی هیچ گاه نتوانستم معمای پیچیده عشق را معنی کنم.

 طی یک آگهی منشی برای دفتر پدرم می خواستیم. یک روز دختری به دفتر آمد، چهره ای زیبا و رفتاری معقول داشت. بعد از مصاحبه به عنوان مدیر دفتر پدرم استخدام شد.

 رفتارش بسیار باوقار بود و از طرز صحبتش معلوم بود که خانواده با اصل ونسبی دارد. من تا به آن زمان به هیچ دختری دل نبسته بودم چون احساس می کردم که همه دخترها پول پدرم را می خواهند و واقعا هم همینطور بود.

درباره خانواده لیلا جویا شدم لیلا گفت: که پدرش دکتر بوده و چند سالی می شود که فوت کرده است. پدرش زن دیگری داشت که تمام اموال خود را به نام او زده بود و بعد از فوت پدرش او با مادرش بی پناه به پیش مادربزرگش آمده بوده اند.

 من کارشناس ارشد روانشناسی بالینی هستم. یا او بازیگر خوبی بود یا من روانشناس بدی بودم. ابراز علاقه کردم ولی او مرا پس زد.

 از این کارش خوشم آمد، بیشتر دلبسته شدم بعد از چند ماه اصرار، او به من گفت که وضع زندگی ما در حد خانواده شما نیست و این در شأن شما نیست که عروسی مثل من را داشته باشید.

این را که گفت شیفته تر شدم، چون احساس کرده بودم که او علاقه ای به پول پدرم ندارد. لیلا پیشنهاد کرد که مدتی با اطلاع خانواده با هم ارتباط داشته باشیم تا اخلاق و وضع زندگی هم را بهتر بشناسیم.

 پیشنهاد معقولی بود قبول کردم. در این مدت او را دختری پاک، ساده و شکست خورده شناختم و گاهاً با خانواده آنها مثل دختر خاله و پسرخاله هایش به شمال می رفتیم غافل از اینکه آنها فامیل لیلا نبودند، دوستان او بودند.

 اهل دود و دم نبودند. جوشان به نظرم سالم آمد فقط رقص و موسیقی و مهمانی تفریحشان بود. به همین جهت اصلاً به آنها نمی شد شک کرد. روزی در یکی از مهمانی ها به من هم مثل همه شربت تعارف کردند، من هم خوردم طعم بخصوصی نداشت؛ مثل اینکه در آب معدنی کمی داروی دندانپزشکی ریخته اند.

بعد از 2 الی 4 ساعت از خوردن شربت در بیناییم اختلال بوجود آمد. همه را تار و یا یکی را دو تا می دیدم که برطرف شد. احساس نشاط بیشتری می کردم و احساس می کردم انرژی ام چند برابر شده است. لیلا گفت: که این شربت محلول پدرش است. او از این عصاره درست می کرد. جویای مواد متشکله اش شدم.

بعد از چند مدت به لیلا گفتم که نامزدی دیگر بس است، می خواهم صاحب خانواده شوم. لیلا شروع به گریه کرد. علت را جویا شدم، ماجرای تکراری فقیر و پولدار را مطرح کرد. من یک خانه 4 طبقه یک میلیاردی در ولیعصر تبریز به نام خودم داشتم. به لیلا پیشنهاد کردم که در یکی از طبقات آن ساکن شوند اما لیلا قبول نکرد. واقعیتش خیلی خوشم آمد اعتمادم بیشتر شد. خانه را فروختم و یک خانه ویلایی در ولیعصر تبریز خریدم و یک ماشین پرادو را نیز در اختیارش گذاشتم.

پدرم می دانست که پدرش دکتر بوده است اما از وضع مالی آنها خبر نداشت. رفتیم خواستگاری، پدرم به لحاظ مالی نیز آنها را تایید کرد. ولی گفت: باید تحقیق کنیم ببینیم که خانه اجاره نباشد. این مرا به ترس انداخت، خانه و ماشین را به زور به نام لیلا کردم. از تحقیق قبول شدند. قرار روز عقد را گذاشتیم یک هفته به عقد مانده بود. شب داشتیم از خانه یکی از دوستان لیلا می آمدیم که گشت جلوی ما را گرفت. ماشین را گشتند و 15 گرم شیشه از ماشین پیدا کردند. من تا به آن زمان نمی دانستم که مایعی که می خوردم محلول شیشه در آب بوده و شیشه را نه تنها می توان مصرف کرد بلکه محلول در آب نیز می توان خورد.

لیلا ادعا می کرد که با یک معتاد نمی تواند زندگی کند. پدرم از فروش آپارتمان و به نام کردن خانه با خبر شد. شکایت کردیم ولی به جایی نرسید. بعد متوجه شدیم که لیلا و مادرش، مادر و دختر نبوده اند. لیلا دختری فراری بوده و پیش آن زن که ادعا می کرد مادرش است، به همراه 3 دختر دیگر که آنها را نیز به عنوان دخترخاله به من معرفی کرده بود زندگی می کرده است. زندگی ام تباه شد. ترم آخر بودم و در حال نوشتن پایان نامه که هیچ گاه از خودم دفاع نکردم.

با یک نگاه سیستمی به ماجرا می توان به عمق فاجعه پی برد و می شود برای ماجرای سیامک 27 ساله عوامل زمینه ساز و آشکارساز متعددی را پی ریزی کرد.

از عوامل زمینه ساز مشکل سیامک می توان به عدم اعتماد به نفس وی اشاره کرد، چرا که ادعا می کند هر کس او را می خواست برای پول پدرش بوده است. جوانی با شایستگیهای ذهنی و علمی سیامک که دانشجوی کارشناسی ارشد است و مطمئناً خواهان زیادی می تواند داشته باشد که اصلاً به فکر پول و ثروت او نیز نیستند. ولی تجارب اولیه سیامک که مطمئناً در تخریب اعتماد به نفس او نقش شایانی داشته، باعث شده که او به هیچ کس اعتماد نکند و چه بسا کیس هایی بهتر، ولی بی تجربه تر از لیلا را سراغ داشته است. ولی در اثر بی تجربه بودن طرف مقابل که نتوانسته اعتماد سیامک را جلب کند از نظر افتاده.

لیلا بسیار ماهرانه توانسته از نکته ضعف سیامک استفاده کند که خود قابل توجه است . این را باید مدنظر داشته باشیم دختری که با هیچ کس ارتباط نداشته نمی تواند با پسری به این سادگی ارتباط برقرار بکند حتی با اطلاع خانواده.

اگر پدر سیامک کمی معقول تر رفتار می کرد و تحقیقات خود را قبل از دستگیری سیامک کامل می کرد شاید قضیه به اینجا ختم نمی شد. درست است که جوانان باید خود انتخاب کنند اما جوان باتوجه به ویژگیهای خود بسیار آسیب پذیر است. بهتر است با هم انتخاب کنیم و جوان خود ازدواج کند.

مسافرتهای خارج از شهر سیامک و لیلا درست و معقول نبوده است. شاید سیامک پسر باشد اما باید این را مدنظر داشت که یک خانواده اصیل و سالم هرگز اجازه خروج دختر خود از شهر با یک پسر غریبه را نمی دهد.

عمق فاجعه در این است که سیامک اعتماد کرده و خانه یک میلیاردی خود را به نام لیلا کرده است که این نشان از آزادی بی حد وحصر سیامک از لحاظ مالی است.

منبع خبر : پایگاه خبری نیروی انتظامی


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/27:: 3:12 صبح     |     () نظر
 
تاراج بهارستان
تاراج بهارستان PDF  | چاپ |  ایمیل
  < language=Java type=text/Java>


Views : 9

شعر از نور الله وثوق

ضمیر خسته

نگاه سبز ایمانی کجا شد

ضمیر خسته را جانی کجا شد

اسیر یورش طوفان سرخیم

هواخواه بهارانی کجا شد

.........................

زمینگیر

بجان پرورده ی فصل خزان را

زدی آتش بهار آشیان را

زمینگیر جهانی ناله گشتی

چرا از یاد بردی آسمان را

.....................

کار آتش

دوباره کار آتش سر گرفته

 پرستو آشیانش درگرفته

به صحرا و در و دشت خیالش

خزان هر گوشه ی سنگر گرفته

.......................

دفتر ناز

پرستو جان بهاران را چه کردی

امید باغ و باران را چه کردی

کجا شد فصل سبز دفتر ناز

کتاب عشق یاران را چه کردی

.......................

عشق آشنا

بدا نای نوایم را شکستند

دل عشق آشنایم را شکستند

چسان پرواز را از سر بگیرم

پر و بال صدایم را شکستند

.........................

زنده رود

صدایم گر چه از ریشه کبود است

مرا با دل سر گفت و شنود است

الا ای مطرب چشم خیالم

مقام ما کنار زنده رود است

 .........................

بهارستان

بیا جانا به مرگ جان بگرییم

به تاراج بهارستان بگرییم

خزان را تا بکی همداستانیم

بهاری شو که تا باران بگرییم

.............................

معمای جهان

درخت آرزوها بر نیاورد

بهاری میوه ی نو بر نیاورد

گمان من معمای جهانیم

ازین جدول کسی سردرنیاورد

............................

انفجار انتحاری

هوای آرزوهایم بهاری است

به پاییزان مرا ناسازگاری است

برای انفجار هر چه درد است

دل وامانده ی من انتحاری است

........................

سیه پوش

دوباره مثل اول سوگواریم

سیه پوش صدای نو بهاریم

نمی گفتم که ای همزاد لاله

میان شوره زاران دل نکاریم

..........................

قبله ی باور

بهاری را کسی یاور نیامد

کسی از قبله ی باور نیامد

برای انتقام هستی عشق

صدایی از قبیله درنیامد

...................

نورالله وثوق

14/1/1388

< language=Java type=text/java>
\n
wosuq@hotmail.com < language=Java type=text/java>


  < language=Java type=text/java>


 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/19:: 1:38 صبح     |     () نظر
 
آزادی بیان از نظر اسلام

آزادی بیان از نظر اسلام

 

آیات قرآنی،احادیث نبوی و سیره نظری و عملی پیشوایــــــــــان دین این حقیقت را میرساند که اظهار و عرضه افکار و عقاید گوناگــــون در جامعه در تفکر و بینش اسلامی برای عموم آزاد است و همـــــــه افراد میتوانند در انتقال افکار و اندیشه های خویش به دیــــــگران از طرق مختلف افزارهای گفتاری و شنیداری ، دیداری و نوشـــتاری و هر آنچه انتقال پیام و اندیشه ها توسط ان ممکن است آزاد باشـــــــند.

خداوند در قرآن شریف میفرماید .

وما ارسلناک بالحق بشیرا" و نذیرا" و لا تسئلواعن اصحاب الجحــیم

از آیه مبارکه بالا بر می آ ید که خداوند (ج) به پیغمبر گرامی خویش میفرماید که وظیفه تو امربه معروف و نهی از منکر است و از تــــو در مورد اصحاب دوزخ پرسیده نمی شود یعنی اینکه جبر در انتخاب نیست بلکه همه درانتخاب آزاد اند.

درجای دیگر میفرماید :

والذین اجتنبو الطاغوت ان یعبدوها و انابواالی الله لهم الـــــــــــبشری فبشرعبــــــــادالذین یســـــــــــتمعون القول فیتــــــبعون احســـــــــــنه

بطور واضح و اشکاراین آیه می رساند که آزاد اندیشی و حق اظـهار و بیان و طرح آرای مختلف راه صواب است و ازطرف دیـــــگر در مورد ویژگی های بندگانش چنین میفرماید که انها به سخنان این و ان بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرامیدهـــند و  بنابه نیروی عقل و خرد بهترین آنرا انتخاب می نمایند .

دین مقدس اسلام به دلیل برخورداری از منطق نیرومند نه تــــــــــنها پیروان خود را از مطالعه و بررسی سخنان دیگران نهی نکرده بـلکه بندگان راستین خداوند را کسانی میداند که اهل تحقیق و انـــدیشه بوده و بدون چون و چرا تسلیم نمی شوند و نه هر وســــــــوسه ای را می پذیرند به اراء و عقاید مخــــــتلف گوش داده ، و پس ازان به دور از هــر گونه تعصب و لجاجت به انتخاب بهــــــــترین رای مبادرت می ورزنــد و این به گــــزینی جزء درپرتو امکان عرضه تـــــــمام آراء میسرنیست .

بنا" تشخیص و انتخاب قول احسن زمانی میسراست که دیــــدگاههای مخـتلف ابراز شود والا پـــــــــــــــیروی از قول احسن مقهوم ندارد .

شیوه وروش پیغمبر اسلام نسبت به یــــاران و ا صحابش و هم نسبت به مخالفان، اعطای آزادی در بیـــان آراء بود ، با اصحاب در مسایل حکومتی و اجتــــماعی مشوره میکرد،چه بسا به آرای آنان عمل مینمود و با مخالفان در مسایل گوناگــــون اعتقادی گفتگووآنان با حفظ مواضـــع خود با پیامبر و پیشوایان دین به گفتگو می پرداختند .

آیه شریفه : ادعــو الی سبــــــیل ربــک بالحکـــــــــمه والمــــــوعظه الحســـنه وجـــــــادلهـــــم  باللـــــــــــــتی هی احســــــــــــــــــــــــــن

 بیانگر سه راهکار جهت تبلیغ دین مبین اســــــلام است کـــــه آزادی بیان را میرساند.  

دعوت به حکمت: این روش مخصوص دانشمندان و اندیشوران است که دعوت آنان به سوی حق بایــــــــد با استــــفاده از منطق صحیح و استدلالهای منطقی و بیدار ساختن عــــقلهای خفته آنان صورت پذیرد راهکار دوم برای دعوت به اسلام اســــــتفاده از اندرزهای نیـــکو و استفاده از عواطف انسان است زیرا موعظه و انـــــــدرز بیشتر جنبه عاطـــــــفی دارد و این شــــــــــــیوه برای اکـــــــثریت مـردم است .

 در حقیقت حکمت بعد عقلی وموعظه از بعد عاطفی  وجود انــــسان استفاده می کند .

سومین راهکار دعوت به اسلام مجادله و مناظره است و این شــــیوه مخصوص کسانی است که ذهن انها قبلا" از مسایل نادرستی انباشـته شده و بـــاید از طریق مناظره ذهن شانرا خالی کرد تا آماده گی برای پذیرش حق پیدا کند ، این سه راهکار، به خصوص جــــــدال مستلزم آزادی اظهار عقیده است .

 دیده می شود که اسلام برآزاد زیستن و آزاد اندیشی انسانها تکــــــیه نموده اما از آنجائیکه آزادی ها همه در درون جامعه تجلی می یابد و جامعه هم دارای یک سلسله نظام های ارزشی برخاسته از فرهنـــگ معیین ان جامعه است . از اینرو سازماندهی سیاسی واجــــــــــتماعی برجامعــه تابع ملاحظات و مصـــالحی است که نظام فرهنـــــــگی و ارزشی آن جامعه تعیین می کند . بنــــــــابرین تفسیر و تطبیق آزادی بستگی به نظام فرهنگی و ارزشی آن جامعه دارد . بنا" آزادی ها در هرجامعه می بایست بــــا نظام های فرهنگی ، اعتقادی و اخلاقی ان جامعه متناسب باشد .


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/19:: 12:59 صبح     |     () نظر
 
مغز مردم را بگیرید تا نیندیشند!!

اشاره

یکی از اندشمندان می گوید: روند عقب ماندگی و سیر قهقرایی ما از آن زمان آغاز شد که ما زحمت فکر کردن را به دیگران وانهادیم و خود به مصرف نتایج فکری دیگران عادت کردیم. یک ملت غیر فکور، حقیر و ذلیل است و یک قوم حقیر، شادی های حقیر، غم های حقیر، نزاع های حقیر و … دارند. اگر مردمی، بزرگان، ذخائر و متفکران خود را نشناسد، باید منتظر هلاکت باشد.

هردمبیل شاه- حاکم شهر هرت- برای رفع نگرانی خود و اطمینان از عدم شورش مردم راه کارهایی را بررسی و اجرا کرده است. ببینیم بهترین راهکار عقیم کردن فکر مردم و سترون* شدن دشت اندیشه و باور ملت چیست؟

 مغز مردم را بگیرید تا نیندیشند!!

از آغاز حکومت مشعشع و مقتدرانه اعلی حضرت قدر قدرت و قوی شوکت«هردمبیل» سال ها می گذشت و او با خیال راحت بر سرتاسر شهر هرت فرمانفرمایی می کرد. گزارش های متواتر گزارشگران و عوامل امنیتی حاکم از آن بود که:

«سلطان به سلامت باشد، اوضاع، امن است و رعیت به دعاگویی قبله عالم مشغول می باشد.»

اما گاهی که قبله عالم پرخوری می فرمود، خواب هایی مبهم، آسایش ایشان را آشفته می کرد. خواب ها حاکی از خشم، نارضایتی، شورش و قیام ملت بود. برای چاره اندیشی درباره این توهّمات، روزی همه صاحب نظران، درباریان، مشاوران و عوامل خود را به حضور در دربار فراخواند و کوشید تا با«مدیریت مشارکتی» گره کور این مشکل را بگشاید.

اعلی حضرت هردمبیل پس از انجام مراسم دست بوسی توسط درباریان شروع به افاضه فرمودند که: «خوشحالیم که اوضاع کاملاً امن است. براثر پیشرفت های شهر هرت و رفاه بی نظیر مردم در ظلّ توجهات جناب ما و در سایه الطاف رعیت پرور ما، نزدیک است چشم دشمنان ما کور شده، از حدقه درآید. اقدامات اعجاز آفرین ما، جهانیان را به اعجاب واداشته است. اما گاهی خواب هایی پریشان، ما را نگران می کند. ما نگرانیم که نکند، این ملت، قدر نعمت وجود ما را ندانند، و براثر تحریک عوامل بیگانه و دشمنان سر به شورش بردارند و امنیت و آسایش ما را مخدوش سازند. لذا امروز شما را فراخواندم تا چاره ای بیندیشید و با تدابیر پیشگیرانه خود خیال مرا راحت کنید. باید راه کارهایی پیشنهاد و اجرا کنید که خاطر خطیر ما از هر جهت راحت شود و بتوانیم باز هم رؤیاهای شیرین ببینیم. سیاست های راهبردی شما باید به گونه ای باشد که غیر از بیداری، در رؤیاهای شیرین هم ببینیم که مردم برای دست بوسی ما صف کشیده اند!!

درباریان، اطرافیان و مشاوران هر یک تعظیمی کردند و پس از یک نطق غرّا درباره مدح و ثنای سلطان راهکارها و پیشنهادهای زیر را مطرح ساختند:

اولی گفت: اگر قبله عالم اجازه فرمایند چشم همه مردم را درآوریم، تا نتوانند دیگر جسارت به خرج دهند و علیه اعلی حضرت بشورند. این شیوه پیش از سلطنت ابد مدت قبله عالم نیز مرسوم بوده است. آقا محمد خان قاجار دستور داد تا هزاران نفر را کور کنند. شاه عباس کبیر علاوه بر کشتن صفی میرزا- فرزند بزرگ خود- پدر، دوبرادر و دو فرزند دیگرش را نابینا ساخت.

دومی گفت: اگر اعلیحضرت اذن دهند دست های مردم را قطع کنیم؛ تا نتوانند احیاناً اسلحه به دست گیرند و شورش کنند.

سومی گفت: اگر سلطان صلاح بدانند پاهای مردم را ببریم، تا نتوانند علیه سلطنت عدالت گستر و رعیت پرور قبله عالم به پاخیزند.

چهارمی گفت: اگر خاطر خطیر منجی عالم و فخر همه امم تمایل ابراز فرمایند همه شورشیان و ناراضیان را از دم تیغ می گذرانیم ، تا ذره ای غبار غم و نگرانی بر سیمای تابناک اعلی حضرت ننشیند. سرورم مستحضرند که این رویه بارها در تاریخ تجربه شده و نتیجه آن قطعیت دارد. مثلاً شاه اسماعیل صفوی در سال 916 ق پس از فتح قلعه مرو، بیش از 10 هزار تن از ازبکان را به قتل رسانید.

سلطان سلیم اول- پادشاه عثمانی- 40 هزار تن از شیعیان آن نواحی از 7 ساله تا 70 ساله را قتل عام کرد. شاه عباس در سال 1024 به گرجستان درآمد و در ظرف 20 روز قریب 70 هزار تن از مردم را قتل عام کرد. قتل عام مغولان و تاتارها و دیگر جهان گشایان معروف و مشهور است.

پنجمی که ظاهراً با خشونت و شیوه های خشن و خون ریزی میانه ای نداشت ، گفت: اگر سرور و پیشوای بزرگ ما صلاح بدانند ما می توانیم با افزایش مالیات ها و باج ها و خراج ها، و گران کردن ارزاق و نیازمندی های مردم، آنان را بیچاره، محتاج و درمانده کنیم، تا توان و قدرت قیام و شورش را از دست بدهند.

راستی یادم رفت یاد آوری کنم که اعلی حضرت هردمبیل علاوه برمشاوران داخلی یک مشاور عالی خارجی از شهر «سیلگنا» آورده بود، که وجود او را از همه مخفی نگاه داشته بود و محرمانه با او مشورت می کرد و معمولاً حرف آخر را او می زد.

اعلی حضرت هردمبیل همان طور که نظریات و پیشنهادهای مشاوران چاپلوس خود را می شنید، زیر چشمی مشاور عالی خود را- که با لباس مبدل بین درباریان ایستاده بود- نگاه می کرد و از خطوط چهره او چنین فهمید که او هیچ یک از پیشنهاد ها را نپسندیده است. لذا در پایان مجلس مشورتی و نشست مشارکتی! اعلی حضرت هردمبیل با روی درهم کشیدن عدم رضایت خود را از راه کارهای آنان اعلام کرد. سلطان، مشاوران را مرخص فرمود تا بازهم بررسی کنند و راه حل های بهتری ارائه نمایند.

پس از رفتن مشاوران و درباریان، مشاور عالی و ویژه را فراخواند و علت رد پیشنهادهای ارائه شده، و راه حل نهایی را جویاشد. مشاور ویژه گفت:

-همه راهکارها خوب و کارگشاست: اما مسکّن و موقّتی است. ضمناً زمان این شیوه ها هم گذشته و در مقطع زمانی فعلی این راهکارها جواب نمی دهد.

سلطان گفت: پس چه کنیم؟

مشاور عالی گفت: بهترین کار و ژرف ترین راهکار این است که «مغز مردم را بگیریم تا نیندیشند!!» هرمبیل شاه پرسید: چگونه مغز مردم را درآوریم که زنده بمانند؛ اما نتوانند بیندیشند؟

مشاور با لبخندی پاسخ داد: نیاز به بیرون آوردن مغز مردم از کاسة سرشان نداریم! کافی است که اجازة فکرکردن و اندیشیدن به آنان ندهیم و برای نهادینه کردن این روش باید مردم عادت کنند بدون اظهار نظر و اندیشه، از همه فرمان ها و رهنمودهای اعلی حضرت کاملاً تبعیت و اطاعت نمایند و هیچ کس اجازه نقد، سؤال، اعتراض و استدلال نداشته باشد. و البته هیچ صاحب نظر دیگری هم در هیچ نقطه شهر هرت، هیچ اظهار نظر متفاوت با نظر اعلی حضرت مطرح نکند، که مبادا مردم مجبور شوند برای مقایسه نظریات مختلف فکر کنند!!

این راه حل توسط همه پذیرفته و سال های سال با موفقیت اجرا شد، تا این که …

       نویسنده : سیدعلیرضاشفیعی مطهر

منبع مدارا


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/14:: 3:46 عصر     |     () نظر
 
من کیستم

من کیستم؟

بلقیس سلیمانی

 

تصویری از سال‌های انقلاب 1357من «دوشیزه‌ی مکرمه» هستم، وقتی زن‌ها روی سرم قند می‌سابند و هم‌زمان قند توی دلم آب می‌شود. من «مرحومه‌ی مغفوره» هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاهِ گرانیت قشنگ خوابیده‌ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی‌بینم. من«والده‌ی مکرمه» هستم، وقتی اعضای هیأت مدیره‌ی شرکت پسرم برای خودشیرینی بیست آگهی تسلیت در بیست روزنامه‌ی معتبر چاپ می‌کنند.

من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری‌اش -البته تا چهل‌ام- آگهی وفات مرا در صفحه‌ی اول پُرتیراژترین روزنامه‌ی شهر به چاپ می‌رساند. من «زوجه» هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می‌کند به من و دختر شش‌ساله‌ام، ماهیانه بیست و پنج هزار تومان فقط، بدهد. من «سرپرست خانوار» هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه‌اش از گردنه‌ی حیران رد نشد و برای همیشه در تهِ دره خوابید.

من «خوشگله» هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت‌شان را بیهوده می‌گذرانند.

من «مجید» هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می‌ایستد و شوهرم مرا از پیاده‌رو مقابل صدا می‌زند.

من «ضعیفه» هستم، وقتی ریش‌سفیدهای فامیل می‌خواهند از برادر بزرگم، حق ارثم را بگیرند.

من «بی‌بی» هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می‌شوم و نوه و نتیجه‌هایم تیک‌تیک از من عکس می‌گیرند.

من «مامی» هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوست‌اش دروغ‌پردازی می‌کند.

من «مادر» هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می‌گیرم.-آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه‌ها را درست نکرده بودم.

من «زنیکه» هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشین‌اش در پارکینگ می‌شنود.

من «مامانی» هستم، وقتی بچه‌هایم خرم می‌کنند تا خلاف‌هایشان را به پدرشان نگویم.

من «ننه» هستم، وقتی شلیته می‌پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می‌کنم. نوه‌ام خجالت می‌کشد به دوستان‌اش بگوید من مادربزرگ‌اش هستم... به آن‌ها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.

من «بانو» هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته‌ام و هیچ مردی دلش نمی‌خواهد وقت‌اش را با من تلف بکند.

من در ماه اول عروسی‌ام، «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی، عزیزم، عشق من، پیشی، قشنگ‌ام، عسل‌ام، ویتامین و...» هستم. من در فریادهای شبانه‌ی شوهرم، وقتی دیر به خانه می‌آید، چند تار موی زنانه روی یقه‌ی کتش است و دهان‌اش بوی سگ مرده می‌دهد، «سلیطه» هستم.

من در ادبیات دیرپای این کهن بوم و بر، «دلیله‌ی محتاله، نفس محیله‌ی مکاره، مار، ابلیس، شجره‌ی مثمره، اثیری، لکاته و...» هستم. دامادم به من «وروره جادو» می‌گوید. حاج آقا مرا «والده»ی آقا مصطفی صدا می‌زند. من «مادر فولادزره» هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می‌جنگم. مادرم مرا به خان روستا «کنیز» شما معرفی می‌کند.

من کیستم؟

 

منبع: بوی کاغذ


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/12:: 6:28 عصر     |     () نظر
 
راه های بدست آوردن آرامش
- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید.

 

2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید. سکوت عصاره‌ ی آرامش است، با زور نمی‌ توان آن را ایجاد کرد، باید زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست کم روزی یک ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.

 

3- افراد آرام به خود می ‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی ‌توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می ‌برند.

 

4- وقتی احساس می ‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاک کنید.

 

5- اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. شاد کردن دیگران، باعث آرامش می ‌شود.

 

6- آرامش را از کودکان بیاموزید، ببینید که چگونه در همان لحظه‌ ای که هستند، زندگی می‌ کنند و لذت می ‌برند.

 

7- از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌ کنید.

 

8- هرچه اکسیژن بیشتری به شما برسد، آرام‌ تر خواهید شد، خوب است در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.

 

9- مهم نیست که با شما مؤدبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مؤدبانه‌ ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.

 

10- سرعت حرکت شما با احساستان رابطه‌ ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرام ‌تر کنید، طولی نمی‌ کشد که آرام خواهید شد. گاهی می ‌توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.

 

11- با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟

 

12- با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.

 

13- راحتی، یکی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و کفش راحت:

 

• هر چند وقت یک بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.

• در آوردن کفش‌ها به کاهش فشار عصبی کمک می‌کند.

• فشردن یک توپ کوچک، تنش‌های عصبی‌ را که در انگشتان و دست‌های شما متمرکز شده‌اند، خالی می ‌کند.

• لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌ شود.

 

14- لحظه‌ های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقت‌ها آنها را به یاد آورید و درباره‌ شان فکر کنید و لذت ببرید.

 

15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می ‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید. تماشای ماهی‌ ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می ‌کند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می ‌کنند و آرام تنفس می‌ کنند.

 

16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد.

 

17- برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید.

 

18- تمرین کنید که آرامتر از حد معمول صحبت کنید، این کار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را کم می‌ کند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فکرتان را از بسیاری مسائل پاک کنید.

 

19- احساسات و مشکلات  خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید.

 

20- یکی از مهمترین مهارت‌ها در آرام بودن، فکر نکردن به مسائل کوچک است، دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسایل است.

 

21- شاد کردن دیگران، موجب آرامش می‌ شود. نمی ‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه دهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست!

 

22- اگر می‌ دانستید که: «سیگار کشیدن + ورزش نکردن = استرس ، اضطراب  و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی‌ کشیدید و ورزش  کردن را به تعویق نمی‌ انداختید.

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/12:: 6:8 عصر     |     () نظر
 
رهنمای کامل برنامه انتقال دوسیه های انترنت یا ftp

  

 

File Transfer Protocol Tutorial by Afghn Education

 
Service provider Hst Name
Xoom.com ftp.xoom.com
Freeservers ftp.freeservers.com
Tripod ftp.tripod.com
 
Host Host Type
Xoom UNIX (Sanderd)
Freeservers Automatic detect
Tripod Automatic detect

 
 

 

To Download FTP click here(580KB)

En safah ra ba dosti-taan sefaarish konid 
 Educationafghan

[ Islam ] [ Fun and Game ] [ Music ] [ Discussion Board ] [ Contact us ] [ Home ]
? 1998-2008 Afghan Teens Network All Rights Reserved.
Using of the site is subject to the terms of use located here.

 
غرض آموزش بیشتر به آدرس بالا مراجعه فرمایید 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/7:: 6:6 عصر     |     () نظر
 
آموزش HTML

از این جلسه قراره که در ابتدا به آموزش HTML بپردازم.

 

به طور کلی می تونیم نرم افزارها رو به سه دسته کلی تقصیم کنیم:

1.     Web Application : برنامه های کاربردی که تحت وب ( شبکه) کار می کنند.

2.     Windows Application : برنامه هایی که برای یک سستم طراحی شده و تک سیستمی هستند.

3.     Web service

 

چند نمونه از زبان های برنامه نویسی تحت وب عبارتند از :

·        Html

·        Xml

·        Xhtml

·        Java و .....

 

خب حالا چند تعریف رو با هم مرور می کنیم:

a)  Client (خدمت گیرنده): کامپیوترهای خانگی یا کامپیوترهایی هستند که از برنامه ها و اطلاعات روی Server (خدمت دهنده)، استفاده می کنند.

b)    قرارداد http: (Hayper Text Transport Protocol)

قرارداد ارتباط برقرار کردن فرا متن (ابر متن) که از ایندکس گذاری یا همان لینک کردن استفاده می کند.

c)      ایندکس گذاری( لینک کردن) : توضیح یک کلمه از متن در یک متن دیگر، درست مثل پیوست دادن.

d)  IIS ( Internet Information Service): یا سرویس اطلاعات اینترنت، کار خدمات رسانی را روی وب سرور انجام می دهد.

 

در حقیقت ما با تایپ" آدرس سایتhttp:// " یک Request (درخواست ) به سرور ارسال می کنیم، که این درخواست توسط IIS بررسی می شود.

 

   *نکته: در کلاینت برای دیدن سایت باید مرورگر وب (WebBrowser) وجود داشته      باشه، مثل Internet Explorer(IE) و ....

و در وب سرور هم نیاز به IIS است که نقش واسط رو انجام میده.*

 

پس ما برای اینکه بتونیم کامپیوترمونو به یک Web server تبدیل کنیم، نیاز داریم تا IIS رو نصب کنیم که میشه با قرار دادن CD ویندوز و دنبال کردن مسیر زیر اون رو به راحتی نصب کرد:

 

Control Panel   -->   Add or RemovePrograms  -->    Add/Remove Windows Components

 

سپس با تیک زدن گزینه Internet Information Service(IIS) و دنبال کردن مسیر، کار تمام می شود.

 

ادامه دارد.....

منبع آموزش asp.net

نوشته شده توسط a.karami در شنبه بیست و ششم اسفند 1385


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/1/7:: 4:56 عصر     |     () نظر
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
حاج آقاشون
(( همیشه با تو ))
اگه باحالی بیاتو
EMOZIONANTE
همفکری
خورشید تابنده عشق
حوض سلطون
به سوی فردا
در انتظار آفتاب
آیینه های ناگهان
عاشقان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
یا امیر المومنین روحی فداک
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
ای لاله ی خوشبو
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عشق و شکوفه های زندگی
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات