سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ، و هر که در باطلى پا نهاد ، دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار . [نهج البلاغه]
یادداشتها و برداشتها
 
فقط دختران بخوانند
نکات بهداشتی در مورد عادت ماهانه
سلام بنا بر تجارب و تحقیقاتم در یافتم تمام دختران جوان دچار مشکلی سخت هستند که انها را سخت عذاب میدهد.و بعد از روزها تلاش در یافتم راه های برای کاهش خون ریزی و درد در ناحیه ی شکم وجود دارد .کم خرج اسان و تاثیر گذار. (تعجب نکنید من در تمام زمینه های علمی و غیره خبره هستم) بگذریم . به غیر کسانی که رحم ارتجاعی رارند بقیه دختر خانمها خون ریزی شدید دارند. وجود رگ عصبی بسیار تحریک پذیر در نواحی شکم در این 7 روز ( بعضی ها 3 یا 4 روز)دارای حالات روحی غیر قابل منتظره ای هستند.نباید سر به سرشون گذاشت. کسانی که 15 تا 18 سال دارند در این چند روز چای کمرنگ همراه هل و دارچین بعلاوهی گلاب بخورند ( دارچین معجزه میکند) برای کاهش درد و جلو گیری از حالت تحوه ابلیمو را با اندکی نمک مخلوط و درون یخچال بگذارید تا خنک شود در مدت حیض روزی چند بار این کار را انجام دهید( ابلیمو یک اسید هست که ph ان کم میباشد ) کسانی که فکر زیبایی و سلامت رحم خود هستند بهتر است هنگام دستشویی از مایع دستشویی و باری شتوشویی رحم خود استفاده کنند مخصوصا زمان حیض. و نیز در زمان حیض حتما تمام موهای اطراف رحم را زده باشد( باکتری لوتوسالب و کامتریان همراه خون به اطراف رحم سرایت میکنند و اگر مو وجود داشته باشد همانجا میمینند و باعث تیرگری خارش و بعداز اصلاح جوش ها ی ریز سفید تحوه اور میشوند )اما 18 به بالا بهتر هست از صابون گلیسرین ضد باکتریال استفاده کنند. چون باکتری کتابلونتربال بسیار مخرب میباشد اگر دقت کرده باشد روی نوار بهداشتی استفاده شده لخته ای سیاه رنگ ریز که فکر میکنید خون است مشاهده میشود این لکه از تجمع ان باکتری میباشد.لیموناد و اب البالووییی طبیعی و بستی ترش بسیار مفید میباشد. برای کاهش خون ریزی (البته منظور خون سالمی میباشد که همراه خون حیض خارج میشود)از خوردن شیرینی جات خود داری و سعس کنید تحرک داشته باشد استفاده ی این معجون سخت خو دمه (در تابستان البالو ی فریز شدهو نمک .تابستان خیایار با دلار .)کمی اب را بجوشانید چند قطره گلاب و چند تا هل بیاندازید معجزه میکند . وسلام من کافی نتم متاسفانه وقت ندارم توضیح بدم اگر مورد توجهتون قرار گرفت از من بخاهید در هر مورد و موضوع علمی و هر موضوع دیگری باراتون مطلب بنویسم . اگه خواستید کپسی کنید اسم دکتر فیاض فیضی و ZzoroxXرا اخرش بنویسد.


منبع گروه اسلامی گوگل

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/21:: 10:21 عصر     |     () نظر
 
نکات جالب جغرافیا یی :

نکات جالب جغرافیا یی :


انسان در قطب شمال هرگز دچا ر سرماخوردگی نمی شود. در قطب، نه تنها دچار آنفولانزا نمی شویم، بلکه از بیماری هایی که با ویروس و میکروب انتقال پیدا می کنند نیز در امانیم. در این منطقه از زمین، هوا به قدری سرد است که هیچ نوع موجود زنده ی میکروسکپی نمی تواند زنده بماند.


باران باعث از بین رفتن رطوبت زمین می شود. برای تولید باران، رطوبت هوا گرفته شده، در ابر های بارانی متمرکز می شود.اگرچنین نبود، رطوبت همه جا را می گرفت و ما همیشه غرق در رطوبت و عرق بودیم و زمین همواره لزج و لغزنده بود، درست مثل حمام بخار.


هوا درسیبری چنان سرد است که بخار هوای موجود در بازدم انسان در هوا منجمد شده و با صدای خاصی به زمین می افتد.


نور خورشید فقط تا عمق 400 متری آب نفوذ می کند.


در هر جزر و مد وزن ما اندکی تغییر پیدا می کند.



منبع ساوالان

نور خورشید فقط تا عمق 400 متری آب نفوذ می کند.


در هر جزر و مد وزن ما اندکی تغییر پیدا می کند.



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:42 عصر     |     () نظر
 
گل و خار

غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد
خار خندید و به او گفت: سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی‌رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت لرزید
لیک خار در آن دست جهید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل به او گفت: سلام


آنان که زندگی را بستری از گل سرخ می‌دانند، همیشه از خارهای آن شکایت می‌کنند.
غاقل از آنکه هر خار پله‌ای است برای در آغوش کشیدن گل سرخ



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:36 عصر     |     () نظر
 
سم

دختری ازدواج کرد و خانه شوهر رفت. اما نمی توانست به مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز باهم جر و بحث می کردند.
عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادرشوهرش را بکشد.
داروساز گفت: اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند کرد. پس معجونی به دختر داد و گفت هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم کم کم در او اثر کند و او را بکشد. و توصیه کرد تا در این مدت با مادرشوهرش مهربان باشد تا کسی شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت.
او هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر میریخت و با مهربانی به او میداد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادرشوهر هم بهتر شد.
یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم، حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر نمی خواهم او بمیرد. خواهش می کنم داروی دیگری بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم! نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود. سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهر از بین رفته است.



منبع ساوالان

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:30 عصر     |     () نظر
 
نامهء به وجدان

( به نام خدا )

 

سلام وجدان ، ما که از  تو خبری نداریم و توهم ما را بی خبر گذاشته ای و رفته ای ، گفتم به یاد قدیمها کمی برایت درد  و دل کنم و از اخبار بگویم...

 

وجدان جان نمی دانی که  چه خبر است اینجا ، همه چیز عوض شد ، آن کشیش پیر یادت هست؟ کارخانه ای به  راه انداخته ، مسیح را به صلیب می کشد و 5 ، 6 دلار می فروشد ، به یاد داری برادرم  سیاست را کثیف خواند و روی زمین انداخت؟ برگشتم او را ببینم ، با دستمالی برداشت و  درون جیبش گذاشت ، یادت هست مردم می خندیدند به طلخک زمانه؟ اینجا دیگر همه طلخک  شده اند ، یادت هست دروغ گران بود و اتحاد ارزان؟ دیگر اتحاد نمی سازند ، آخر کسی  نمی خرد ، اما دروغ را دیگر دکه سر کوچه مان هم با یک سیم کارت هدیه می فروشد ،  یادت هست مردم می خندیند؟ من خودم دیگر آنرا به خاطر نمی آورم ، یادت هست با دختر  همسایه بازی می کردیم؟ دختر همسایه بزرگ شده ولی بازی ، در جنگ با تحجر مرد ، یادت  هست پرچم چه خوش رنگ بود؟ تازگیها سیاه رنگش می کنند ، یادت هست دوست زیاد داشتیم؟  آلبوم عکسها در آتش یکی از دوستانم سوخت ، خلاصه وجدان جان اینجا اوضاع رو به  راه است ، اگر وقت کردی یک سری هم به ما بزن ، اما راستی یک ماسک هم با خودت  بیاور! اینجا هوا هم آلوده است...

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:24 عصر     |     () نظر
 
okگفتن از کجا پیدا شد

در انبار کالایی کارگر بی سوادی کار می کرد. او موظف بود کالاهای داخل هر گونی را شمارش کرده و در صورت صحیح بودن تعداد، روی گونی بنویسد: All Correct
چون این کارگز بی سواد بود و طرز نوشتن این کلمه را بلد نبود بنابراین با استفاده از صدای اول کلمه ها، علامتی روی گونی می گذاشت. به این صورت که به جای All از O و بجای Correct از K استفاده می کرد و روی گونی ها ی نوشت OK
استفاده از کلمه
OK به تدریج همه گیر شده و امروزه همه مردم دنیا این اصطلاح را بخوبی می شناسند و به کار می برند.


ما هم می توانیم استفاده از کلمه های شاد و مثبت را گسترش دهیم
استفاده از یک عبارت مثبت یعنی «هدیه دادن انرژی مثبت به اطرافیانمان!»



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:17 عصر     |     () نظر
 
سوداگر مرگ

چندین سال پیش مردی روزنامه صبح را به دست می گیرد و در کمال حیرت و ترس شروع به خواندن آگهی درگذشت خود می کند. روزنامه ها به اشتباه مرگ و را گزارش کرده بودند. این مرد همچون همه انسانهایی که مایل به دانستن حرفهای مردم پس از مرگشان هستند، شروع به خواندن مطالبی تحت عنوان «سلطان دینامیت، مُرد» می کند. او با مشاهده این مطلب که او را سوداگر مرگ نامیده اند یکه می خورد و بر خود می لرزد.
او مخترع دینامیت بود و از راه فروش آن برای ساخت سلاحهای مخرب، ثروت زیادی بدست آورده بود، اما از خواندن آن مطلب شدیداً تحت تأثیر قرار گرفته بود. آیا او به راستی می خواست که تحت عنوان «سوداگر مرگ» زبانزد مردم دنیا باشد؟
درست در همان لحظه بود که نیرویی عظیم تر از نیروی مخرب دینامیت سراپای وجودش را گرفت. از آن لحظه به بعد، او همه ثروت و توان خود را وقف خدمتگزاران صلح در جامعه جهانی نمود. این مرد امروز نه بعنوان «سوداگر مرگ» که به عنوان بنیانگذار جایزه صلح جهانی «آلفرد نوبل» مشهور است

 

زندگی یه سفره!
من اون مسافری می شم که در هر قدمم خاطره ای خوش به جا بمونه


منبع ساوالان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:14 عصر     |     () نظر
 
نامه ای به خدا
نامه ای به خدا

 یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد، متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا .

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود:

( خدای عزیزم پیرزنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق ناچیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم . هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن. )

کارمند اداره پست
خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نود و شش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود نامه ای به خدا.

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :

(خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند
منبع ساوالان

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:7 عصر     |     () نظر
 
رسم عاشقی

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آنچه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند.
گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.


منیع ساوالان

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/20:: 10:2 عصر     |     () نظر
 
اعیاد و جشن های آریانای باستان
مهندس شاه امیر فــــروغ 2008-10-14  
   


بسم الله الرحمن الرحیـــم
 
 
 
به بهان? جشنِ مهرگان یا ( میترا کانا )
 
 
                اعیاد و جشن های آریانای باستان
 
 
                             تتبــع و نگارش از : مهندس شاه امیر فــــروغ
 
در « گـــاتها » ایــن سروده های اکثراً مذهبیِ زرتشت ، در کتـــابِ مقدسِ آریانای باستان یعنی «اوستا» یا نخستین سروده های نظمی جهان ، به سرود? زیبایی بر می خوریم که در ارتباط با کشورداری و عدالت ، مردم سالاری و آزاد منشی ، آزادگـــی و ایمان ، همچنیــن مبارزه علیه ظلم و زور ، ستم و تذویر ، بدکنشی و دروغ و ... چنین سروده شده :
 
« از تو می پرسم ای اهورا ! چه چیز است سزای آن کسی که از برای سلطنتِ بد کنشی و دروغ پرستی ، در سعی و تلاش است ؟ آری سزای آن بد کنشی کــه جز آزارِ ستــــوران و کارگرانِ دهقان ، کارِ دیگری ندارد ، هرچند از این بدبختان هرگز آزاری به او نمی رسد .»
 
و در جای دیگر از همین قطعه ، می خوانیم :
 
« هیچیک از شما نباید به سخنان و حکمِ این دروغ پرستِ بد کنش گوش فرا دهید زیرا که او خان و مان و شهر و دهِ تان را دچارِ احتیاج و فساد خواهد ساخت ، پس او را با نیروی سلاح از خویش برانید . »
 
                                                          ( آهنو گات - یسنا 31 قطع? 16 )
 
 «یسنا »در لغت به معنی پرستش ، ستایش ، نماز ، جشن و در اصطلاح نامِ یکی از بخش های پنج گان? « اوستـــا » و مهم ترین بخش آن میباشد که شاملِ 72 فصل است و در مراسم آیینی آنرا به گویش می گرفتند .
 
در قطع? فوق از « کارگرانِ دهقان » نام برده شده ، حقیر بدین باورم که منظورِ زرتشت از بکار گرفتنِ این واژه ، نشان دادنِ مظلومیتِ کشاورزانِ کارگری است که در زیریوغِ ظلم و زورِ «دهقان» یا «دهگان» که همانا صاحبِ زمین و مالکِ ده بودند ، بــه زراعت می پرداختند.
 
بعد از مقدم? کوتاهِ فوق ،به بررسی اعیاد و جشن های آریـــانـــای باستان می پردازیم :
 
در این مورد نخست باید در مورد کیش و آیین سرزمینِ آریــانــای قرنِ دهمِ قبل از میلادِ مسیح و ظهورِ زرتشت روشنی انداخت .
 
آیینِ « زرتشتی » یا « زردشتی » آیینی است کـــه زرتشت از خانواد? « سپیتمه » موجد آنست دراین کیش اهورا مزدا خدای بزرگ و اهریمن روانِ خبیث است . سه رکــنِ مهم این آیین را منش نیک ، کــردار نیک و گفتار نیک تشکیل می دهد ، همچنین در این کیش ، اعتقاد به جهانِ آخرت ، صراط ، میزان ، داوری ، بهشت و دوزخ آشکار است .
 
با مطالع? تاریخ گذشت? سرزمینِ مان آریانا ، میبینیم که بلخِ قرن دهم پیش از میلاد ،شاهدِ ظهورِ زرتشترا و به وجود آمدنِ اثرِ با ارزشِ « اوستا » میباشد که در این اثر به واژه ها و مطالبِ کلیدی زیر بر می خوریم :
 
 1 - واژ? « اهورا » یا « اهورا مزدا » :
اهورا مزدا که به آن « هور مزدا » ، « هرمزد » ، « اورمزد » ، « ارمزد » ، «هرمز» و « هورمزد » نیز گویند ، خدای بزرگِ آریانای باستان ، در کیش زرتشتیان بوده و خالقِ زمین و آسمان و دیگر آفریدگان می باشد که «امشاسپندان» و « ایزدان » نیز آفرید? اویند. او در عینِ قدرت و دانش ، منبعِ خیر و راستی و تقدس و تقوا می باشد .
 
2 - واژ? « امشاسپند » :
در آیینِ زرتشت ، امشاسپندان به هفت اله? ارجمند و مقربِ اطلاق میشود که عبارت اند از « بهمن » ، « اردیبهشت » ، « شهریور » ، « اسپندارمذ » ، « خرداد» و « امرداد » .
در آغازِ پیدایش آیینِ زرتشت ، در رأسِ این شش الهه ، سپنتا مینو یعنی « خردِ مقدس » قرار داشت ، بعدها « اهورا مزدا » را بجایش قرار دادند و گــــاه نیز بـجای اهورا مزدا
« سروش » را جای داده اند .
 
3 - واژ? « ایزد »:
در دینِ زرتشتی « ایزد » به فرشتگانی اطلاق میشود که از جهتِ رتبه ، دونِ « امشاسپند » هستند . تعداد این ایزدان بسیار است و به دو بخشِ « مینوی » و « جهانی» تقسیم میشوند .
 
4 - واژ? « سروش » :
در کیشِ زرتشتی ، به یکی از ایزدان که در روز رستاخیز به امرِحساب و میزان گماشته میشود ، « سروش » گویند . این ایزد بندگان را راهِ فرمانبرداری می آموزد ، همچنین وی مؤکلِ روز هفدهمِ هر ماهِ خورشیدی یعنی « سروش روز » است .
 
بر میگردیم به معرفی اهورا مزدا و امشاسپندان دیگر یعنی شش اله? مقربِ درگاهِ وی و اعیاد و جشن های مرتبط با این فرشتگان :
 
اول - دی « آفریننده » :
صفتی است که بر« اهورا مزدا »اطلاق میشود و نام دهمین ماه از سال شمسی و روز های هشتم ، پانزدهم و بیست و سوم از هر ماهِ خورشیدی را بدین نام یعنی « دی » یاد کنند و برای اینکه این سه روزِ موسوم به « دی » با هم اشتباه نشوند ، نام هر روز را با نام روز بعد بپیوندند یعنی روز هشتم را « دی به آذر » ، روز پانزدهم را « دی به مهر » و روز بیست و سوم را « دی به دین » گویند .
 
« دین » یکی از ایزدان در کیش زرتشتی و مؤکل بر روز بیست و چهارم از هر ماهِ خورشیدی یعنی « دین روز » میباشد .
 
دوم- بهمن « امشاسپندِ نیک منش » :
دومین روز از هر ماهِ شمسی و یازدهمین ماه خورشیدی یا دومین ماهِ زمستان را بنام این امشاسپند یعنی « بهمن » نامگذاری کرده اند .
 
« بهمنجه » یا « بهمنگان » جشنی است که در « بهمن روز » یعنی دومین روز از ماهِ بهمن ، به واسط? توافقِ اسم روز با اسم ماه ، در آریانای باستان برگزار میشد .
 
سوم - اردیبهشت « امشاسپندِ بهترین راستی » :
سومین روز از هر ماهِ خورشیدی و دومین ماه از هر سالِ شمسی که در میان? فروردین و خرداد قرار دارد ، بنام این امشاسپند یعنی « اردیبهشت » نامگذاری شده است .
 
« اردیبهشتگان » جشنی است که در روز سوم ماهِ اردیبهشت در آریانای باستان برپا می شد و این بنا بر قاعده یی بوده که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را جشن می گیرند مانند ( فروردینگان ،خردادگان ، مهرگان ، ... ) .
 
چهارم - شهریور « چهارمین فرشت? مقرب » :
روزِ چهارم از هر ماهِ خورشیدی و ششمین ماهِ شمسی یعنی آخرین ماه تابستان را به نام این امشاسپند ، « شهریور » نام نهاده اند .
 
« شهریورگان » جشنی است که در « شهریور روز » یعنی چهارمین روز از ماهِ شهریور و با توجه به توافق نام روز با نام ماه ، در آریانای باستان برپا می داشتند .
 
پنجم - اسپندارمذ « امشاسپندِ بردباری و فروتنی » :
پنجمین امشاسپند که در آیین زرتشتی ، نمایند? بردباری و سازش اهورا مزدا و واسط? بینِ آفریدگار و آفریدگان است ، « اسپندارمذ » نام دارد .در جهان خاکی نگهبانی زمین با اوست و روزِ پنجم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ دوازدهم شمسی را که امروز به آن « اسفند » گویند بنام این الهه ، « اسپندارمذ » نام نهاده اند .
 
جشنی که در« اسپندارمذ روز» یعنی روز پنجمِ ماهِ اسپندارمذ ، برپا میشد «اسپندار جشن»نام داشت . ابوریحان بیرونی گوید در آریانای باستان این جشن به زنان مخصوص بوده است و در این روز زنان از شوهران خود هدیه می گرفته اند ، از این رو به جشن مژده گیران نیز معروف بوده است .
 
ششم - خرداد « ششمین فرشت? مقرب » :
یکی دیگر از امشاسپندان ، « خرداد » میباشد که ششمین روز از هر ماهِ خورشیدی و سومین ماهِ شمسی یا آخرین ماهِ بهار را به نام این الهه ، نامگذاری کرده اند .
 
« خردادگان » جشنی است که در « خرداد روز » یعنی روز ششم از ماهِ خرداد ، برپا می شده .
 
هفتم - امرداد « اله? مردن و در گذشتن » :
روز هفتم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ پنجم از هر سال شمسی را بنام این امشاسپند ، «امرداد» نام نهاده اند .
 
« مردادگان » جشنی است که در « امرداد روز » یعنی هفتمین روز از ماهِ امرداد آنرا جشن می گرفته اند .
 
 اکنون میپردازیم به معرفی ایزدان و جشن های مرتبط با آنان :
 
الف - آذر :
آذر نام ایزدی است در آیین زرتشتی که روز نهم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ نهم از هر سالِ شمسی را بنام این ایزد ، « آذر » گفته اند .
 
« آذر جشن » به جشنی گویند که در « آذر روز » یعنی روز نهم از ماهِ آذر برپا می نمودند و در این روز آریایی های باستان به زیارت آتشکده ها می رفتند .
 
ب - آبان :
نام فرشته یی است که مؤکل بر « آبان روز » میباشد و روز دهم هر ماهِ خورشیدی و ماهِ هشتم از هر سالِ شمسی را بدین نام یاد کنند .
 
« آبانگان » نام جشنی است که در « آبان روز » یعنی روز دهم از ماهِ آبان در آریانای باستان برپا میشد .
 
« آبانگاه » به روز دهم فروردین ماه گویند و در تاریخ آمده اگر در این روزباران ببارد آبانگاهِ مردان است و مردان به آب درآیند و اگر باران نبارد ، آبانگاهِ زنان باشد و ایشان در آب شوند و این عمل را بر خود مبارک دانند .
 
ج - تیر :
فرشته یی است که مؤکل بر « تیر روز » میباشد و روز سیزدهم از هر ماهِ شمسی و ماهِ چهارم از هر سالِ خورشیدی را بدین نام یاد نمایند .
 
« تیرگان » نام جشنی است که در « تیر روز » یعنی روز سیزدهمِ از ماهِ تیر در سرزمینِ باستانی آریانا برگزار میشد .
 
د - مهر :
قبل از ظهورِ زرتشت ، این اسم یعنی « مهر » نام یکی از خدایانِ آریانای باستان بود که رب النوعِ خورشید و آفتاب معنی میدهد . روز شانزدهم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ هفتم از هر سالِ شمسی را « مهر » نامند .
 
« مهر یا میثر » که در اوستا و پارسی باستان به آن « میترا » ، در سانسکریت « میتره » ودر زبانِ پهلوی آنرا « میتر » گویند ، در « گات ها » به معنی عهد و پیمان آمده و اوستا
« مهر » را از آفریدگانِ اهورا مزدا محسوب نموده و از او بنام ایزدِ محافظِ عهد و پــیمان یاد میکند ، همچنین او را فرشت? فروغ و روشنایی می نامد .
 
« مهرگان » یا « میتراکانا » مهم ترین عیدِ آریانای باستان میباشد که این عید را « عید میترا » یعنی عید مهر « خدای نور و آفتاب » می نامند و چون روز مزبور در غالبِ سالها در ماهِ « باغیادیش » واقع می شده ، لذا اسم این ماه از همین عید اقتباس شده که ماهِ « عید بغ » یعنی « میترا » باشد .
 
روز شانزدهم هر ماه که به « مهر روز » موسوم است ، مخصوص به فرشت? فروغ و روشنایی یعنی « مهر » است . در « مهر روز » یعنی شانزدهمین روز از ماهِ مهر در سرزمینِ آریانای باستان ، جشن بسیار بزرگی برپا می گردید که این جشن بزرگ شش روز طول می کشید ، این عید از روز شانزدهمِ مهر آغاز ودر روز بیست و یکم مهر که « رام روز » باشد ، ختم میگردید . روز آغازین را « مهرگانِ عامه » و روز فرجامین را «مهرگانِ خاصه » می نامیدند .
 
در آیین زرتشتی « رام » یا « آرام » نامِ یکی از ایزدانی است که مؤکلِ روز بیست یکم هر ماهِ خورشیدی یعنی « رام روز » میباشد .
 
و - فروردین :
« فروردین » یا « فرودین » نام اولین ماهِ سالِ خورشیدی و آن مدتِ توقفِ آفتاب است در برجِ حمل ، مدتِ این ماه را سی و یک روز گیرند و نام نوزدهمین روز از هرماهِ خورشیدی را نیز « فروردین » گویند « فروردین روز » .
 
« فروردیان » یا « فروردگان » جشنِ فرورد ها یا « فروهران » است و آن هنگامیست که فروهران به زمین فرود آیند و مدت آن ده روز است که از «اشتاد روز» تا « انیران روز» از اسفند ماه و پنج روز از گاتها را در بر میگیرد .
 
در آیینِ زرتشت « اشتاد » نام فرشته یی است که مؤکلِ روز بیست و ششم هر ماهِ خورشیدی است وبه بیست و ششمین روز هر ماهِ خورشیدی « اشتاد روز » گویند .
 
در کیشِ زرتشتی « انیران » به فرشته یی گویند که مؤکل بر روز سی ام از هر ماهِ خورشیدی میباشد و به روزِ سی ام هر ماهِ خورشیدی «انیران روز » گویند .
 
« فروهر » : در آیینِ زرتشتی ، فروهر نیرویی است که اهورا مزدا برای نگهداریِ آفریدگانِ نیکِ ایزدی از آسمان فرو فرستاده و این نیرویی است که سراسرِ آفرینشِ نیک از پرتو آن ، پایدار است . پیش از آنکه اهورا مزدا جهان خاکی را بیافریند ، فروهر یعنی هر یک از آفریدگانِ نیکِ این گیتی را در مینوی زیرین ، بیافریده و هر یک را به نوب? خود برای نگهداری یکی از آفریدگانِ جهانِ خاکی فرو می فرستد و پس از مرگِ آن آفریده ، فروهر او دیگر باره بسوی آسمان گراید و به همان پاکیِ ازلی بماند ، اما هیچگاه کسی را که به وی تعلق داشت ، فراموش نکند و سالی یکبار به دیدن او بیاید و آن هنگام جشنِ فروردین یا «فروردگان » باشد ، یعنی روز هایی که برای فرود آمدنِ فروهر های پاکان و نیکان اختصاص دارد .
 
                                     شانزدهم مهر ماهِ 1387 خورشیدی « لندن »
                                               مهندس شاه امیر فروغ
 
مأخذ :
1 - جلد اولِ کتابِ افغانستان در مسیرِ تاریخ - زنده یاد میر غلام محمد غبار .
2 - فرهنگ فارسی « یک جلدی » معین - زنده یاد دکتر محمد معین .
3 - یادداشت های شخصی نویسنده - برگرفته شده از مراجع مختلف . 
منبع سرنوشت


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/2/19:: 4:52 صبح     |     () نظر
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
حاج آقاشون
(( همیشه با تو ))
اگه باحالی بیاتو
EMOZIONANTE
همفکری
خورشید تابنده عشق
حوض سلطون
به سوی فردا
در انتظار آفتاب
آیینه های ناگهان
عاشقان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
یا امیر المومنین روحی فداک
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
ای لاله ی خوشبو
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عشق و شکوفه های زندگی
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات