برگشت
من به دنبال ِخودم رفتم و برگشتم زود
بیتو در آیینه ها صورت ِمن - گم شده بود
بیتو آهنگ ِقدمهای من و جاده ی دور
چیزی آنسوی خودم جز خط ِبرگشت نبود
من به دنبالِ خودم بودم و درراهی سفر
یک کسی آمد و بر هستی من چیزی فزود
چیزی از جنسِ خودش آیینه، آب و آتش
چیزی ازجنس لطافت ، چیزی ازجنس سرود
یک کسی آمد و پاییز ِمرا رنگی کرد
روی هر شاخه نوشت سرخ،طلایی و کبود
یک کسی آمد و یک پنجره آورد با خود
سمت خورشید نوشت ، دره ی سبز، جاری رود
...................
من به دنبال خودم رفتم و برگشتم زود
چیزی آنسوی خودم جز خط برگشت نبود
کلمات کلیدی:
وصیت
تعارف میکنی اما نگاهت سرد و سرمایی
دلم در پای ساحل می تپد اما نمی آیی
دل ماهی به شط تشنگی افتاده بر ساحل
تن ساحل اسیر ماسه های پست هر جایی
شکایت می کنی ، از دوری اما کاش می دیدی
منم ماهی، تویی ساحل،منم تشنه تو دریایی
بپیچ در ازدحام خود به دور هیچ و راضی باش
کنارم هست گرخالی ، کنارت هست رسوایی
وصیت می کنم در مرگ من، آیینه ات سازند
من و خواب گل مریم تو و تصویر تنهایی
??-??-??
زینت نور
کلمات کلیدی:
اگر زمین نمیبود بهشت جاری بود
تمام خاطره ها عکس یادگاری بود
اگر بهشت در آن لحظه دبر می پایید
هوای کوچه ی ما سبز بود بهاری بود
شکست باور تلخی که تو زمین منی
زمین سیاه،زمین زرد،زمین غباری بود
چگونه سبز شوم من؟ چگونه تازه شوم
برای ساقه ی من ریشه ها قناری بود
پرنده ای که پریده ست و خاک و دود شده ست
زمین نه سمت رسیدن نه سوی یاری بود
زمین سراب ، زمین فاجعه، زمین متروک
زمین شلیک گلوله،زمین شکاری بود
زمین کشید دو تاخط میان عشق و سقوط
زمین که بستری ازدشنه های خاری بود
کلمات کلیدی:
تبسم
تو میایی و معنی تفاهم میشوم با تو
غمم از غصه میمیرد تبسم میشوم با تو
دلم را پاک می شویم به آب ستره در گنگا
به راگ عشق می پیچم ترنم میشوم با تو
تو میایی به جشن بومی تجلیل از مهتاب
چو مه در برکه میریزم تجسم میشوم با تو
تو میایی و دل گرمم مگو سرما! مگو رفتن
مکن از من جدا من را - تراکم میشوم با تو
شب و روزت گره خورده به دور ازدحام گنگ
مبر ذهن مرا با خود که من گم میشوم با تو
صدایت جادوی عشق است راگ و راگنی ها را
به سر و تال می پیچم تکلم میشوم با تو
تو میایی آتش میزنم شب را و سرما را
برایت شعله میرقصم ، تلاطم میشوم با تو
------------------------
زینت نور
July 18, 2008
کلمات کلیدی:
ابونصر فارابی
( ???-??? ه / ???-??? م)
ابونصر فارابی بزرگ ترین فیلسوف دوره اسلامی است. وی در شهر فاریاب از نواحی خراسان بزرگ، متولد شد. پدرش از سران سپاه مرزنشین بود. در جوانی طی سفری طولانی و پر رنج به بغداد رفت و نزد استادان بزرگ زمان، به تحصیل منطق و فلسفه یونان پرداخت. پس از اندک زمان، وی که به زبان های فارسی، ترکی، عربی، سریانی و یونانی تسلط کامل داشت، در فهم فلسفه یونان به پایه ای رسید که او را معلم دوم خواندند. معلم اول ارسطوست و پس از ابونصر دیگر هیچ کس را معلم نگفته اند.
فارابی در راه کسب دانش سختی بسیار تحمل کرد. شب ها در نور چراغ پاسبانان شهر کتاب می خواند و اغلب تا صبح بیدار می ماند. زندگی محدود و محقر او به خوابیدن کنار رودخانه ها و باغ ها گذشت. در همان وضع به نوشتن و خواندن روز می گذراند و شاگردان بسیار خویش را نیز همان جا تعلیم می داد. این محرومیت های مادی، اگرچه بیشتر در سال های جوانی بر او تحمیل شد اما پس از آن نیز وی با همه دانش و شهرت خویش، هم چنان ساده می زیست. نوشته اند که از سیف الدوله همدانی فاتح دمشق نیز، که او را گرامی می داشت، هر روز بیش از چهار درم که مبلغی بسیار ناچیز بود نمی پذیرفت.
دوران زندگی ابونصر فارابی هم زمان با فروپاشی و ضعف خلافت عباسی است. خاندان های بزرگ وزیران خراسان مانند برمکیان که در دربار خلافت عباسی از علم و اندیشه حمایت می کردند، از میان رفته بودند. خاندان های دانش دوست و هنرپرور خراسان چون سامانیان و آل بویه نیز هنوز قدرت چندانی نداشتند. در چنین احوال، ناچار بزرگانی چون ابونصر فارابی، در جستجوی حامی و مشوق دانش، به دیارهای دور سفر می کردند و گاه چون او ناچار از سرزمین هایی که در آن مورد آزار و تهدید بودند می گریختند.
سیف الدوله همدانی در روزگار زندگی ابونصر در دمشق، هنگامی که بواسط تهمت بد دینی از بغداد فراری شده بود، دمشق را گرفت و چون از افراد انگشت شمار آزاد اندیش روزگار خود بود، دانشمندانی چون فارابی و شعرا و گویندگانی چون متنیی را پیرامون خود گرد آورد. متنیی پس از آن در دربار عضد الدوله دیلمی به مقام بزرگ و والایی رسید. اما زندگی محدود و محقر ابونصر در چنین روزگار بیشتر در نتیجه عدم اعتنای بزرگان به دانش و فلسفه بود. در این دوران تعصب در عقیده و تظاهر به دین داری در بین قدرت مندان و حاکمان سخت رواج داشت. ناچار آنان که چون ابونصر فارابی دانستن و اندیشیدن درباره حقیقت را تجمل و راحت جسمانی برتر می دانستند در تنگی و فشار می زیستند.
ابونصر فارابی فیلسوف بود اما برای گذراندن زندگی ناچار به پزشکی و مداوای بیماران می پرداخت. این راهی بود که بیشتر فلاسفه اسلامی در آن روزگار پیش می گرفتند. به همین جهت حتی تا روزگار ما هنوز به پزشک، حکیم نیز می گویند، در حالی که حکیم در اصل به معنی فیلسوف و اندیشه ور است.
کتاب های فلسفه ای که تا زمان ابونصر فارابی ترجمه شده بود اغلب غلط بسیار داشت و قابل فهم نبود. فارابی نخستین کسی است که با رنج بسیار آثار ارسطو و افلاطون را به طور کامل دریافت و در کتاب ها و رساله های خود به شرح و تفسیر و نقد آنها پرداخت. آشنایی دوباره جهان با آثار این فیلسوفان در واقع مرهون دانش و تلاش ابونصر فارابی است. وی، علاوه بر فلسفه و منطق که موضوع بیشترین آثار باقی مانده از اوست، در همه علوم زمان خود سرآمد دیگران بود. پزشکی را نیک می دانست اما در روزگار رفاه بدان نمی پرداخت. در ستاره شناسی کتابی از او باقی است که بی پایه بودن پیش گویی منجمان را ثابت می کند و آنها را بی ارزش می شمرد. کتاب بزرگ و معتبر او در سیاست نمودار اطلاع وسیع او درباره جوامع بشری است. مهم تر از همه کتابی است که وی درباره مدینه فاضله و شهر آرمانی فلاسفه نوشته است. وی در این کتاب که خود به چند بخش بسیار بزرگ و مهم تقسیم شده، با پیش بینی فلسفی و عارفانه نظریات خود را در باره جوامع انسانی بیان داشته است.
ابونصر فارابی در موسیقی نیز استادی بی نظیر بود. اختراع قانون را به او نسبت داده اند. او علاوه بر نوشتن رساله های متعدد درباره موسیقی و زبان شناسی، نوازنده ای ماهر بود. نوشته اند که وی در محضر سیف الدوله همدانی ابتدا خطای یک یک خوانندگان و نوازندگان مجلس را بازنمود، آنگاه از کیسه ای که در کمر داشت چند چوب درآورد و آنها را به هم پیوست و بنواخت. همه را خنده گرفت. پس چوب ها را درهم ریخت و ترکیبی تازه فراهم بساخت و بزد. همه به گریه درآمدند. بار دیگر چوب ها را درهم ریخت و ترکیبی تازه فراهم آورد و ضربی دیگر آغاز کرد. همه حاضران حتی پرده داران و دربان ها نیز به خواب رفتند. او آنها را خفته رها کرد و برفت. ابونصر فارابی سعادت انسان را درترک پیوندهای ظاهری و بستگی های مادی می دانست و معتقد بود که تنها کسی باید به فلسفه و علم روی آورد که از جهت اخلاقی سخت پاک و بی نیاز باشد. وی به تربیت نفسانی خویش و شاگردانش بسیار اهمیت می داد و در زندگی شخصی به جاه و جلال و نام و شهرت بی اعتنا بود. بی علاقه گی وی را به جمع آوری تالیفات خود ناشی از عظمت روحی او دانسته اند. با وجود این بیش از ??? رساله و کتاب از او به جای مانده که هریک در نوع خود بی نظیر است.
شیخ الرئیس ابوعلی سینا خود را شاگرد مکتب فارابی خوانده و گفته است که تنها از طریق مطالعه رساله های ابونصر توانسته است منظور ارسطو را از کتاب متافیزیک درک کند.
ابونصر فارابی در آثار متعدد فلسفی خود کوشیده است تا فلسفه را به معتقدات دینی مردم نزدیک کند، یا، به عبارت دیگر، معتقدات دینی را با اصول فلسفی از خرافه و توهم دور سازد. وی ثابت می کند که مثلا در موضوع آغاز آفرینش، فلسفه از اخبار مذهبی دقیق تر و به توحید نزدیک تر است. افزون بر این، فارابی برای رواج فلسفه، که دانستن آن را مانند علوم دیگربرای همه مردم لازم می دانسته، کوشیده که آن را به زبان و اصطلاحات مذهبی نزدیک کند. این کار پس از او در اواسط قرن دهم میلادی به وسیله اخوان الصفا، به طور کامل در رسالات متعدد عملی گردید. اما عده ای نیز به شدت آن را مردود شمردند. امام محمد غزالی در کتاب خود بر رد فیلسوفان، ابونصر فارابی و ابوعلی سینا را به عنوان دو تن از بزرگ ترین فلاسفه برگزیده تا با رد عقاید ایشان به طور کلی فلسفه را نادرست جلوه دهد. این قبیل مباحث و درگیری های فکری نشان می دهد که فلاسفه در آن زمان تا چه حد ناچار از کناره گیری از مردم و تحمل فشارهای اجتماعی بوده اند.
ابونصر فارابی در هشتاد سالگی در دمشق درگذشت و با آن که بیش از تنی چند بر جنازه او نگریستند، مجموعه ای گران قدر از آثار خود را به زبان عربی بر جای گذاشت. اما نه عرب که فیلسوف و نابغه ای خراسانی و از جمله شخصیت های برجسته و کم نظیری است که آثار و افکارش اثری جهانی داشته است
کلمات کلیدی:
بوسه
بوسه مگر چیست فشار دو لب
آنکه گناه نیست چه روز و چه شب
بوسه یعنی ُ وصل شیرین دو لب
بوسه یعنی عشق در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق
بوسه یعنی آتش و گرمای تب
بوسه یعنی لذت از دلدادگی
لذت از شب ُ لذت از دیوانگی
بوسه یعنی حس خوب طعم عشق
طعم شیرینی به رنگ سادگی
بوسه یعنی ُ آغازی برای ما شدن
لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان
بوسه بر می دارد این شرم از میان
بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
بوسه یعنی عشق خالی از گناه
بوسه یعنی قلب تو از آن من
بوسه یعنی تو همیشه مال من
میثم
کلمات کلیدی:
نحله مثبت گرایی-منطقی کواین
فلسفه کواین
ترانه جوانبخت
کواین از مطرح ترین فیلسوفان قرن بیستم است. او با ارائه نقد نحله مثبت گرایی ـ منطقی به انتقاد از ” نقد عقل محض“ کانت نیز یرداخت
کانت در ” نقد عقل محض“ چهار موضوع مهم را مطرح کرده است
?. شناخت ماتقدم: شناختی که بر مبنای مفاهیم ذهنی ماست و برای حصول آن نیازی به تجربه نیست. این جمله را در نظر بگیریم: ” طلا زرد است“ کانت استدلال می کند که برای شناخت زرد بودن طلا نیازی به تجربه نیست و ما با داده های ذهنیمان به این نتیجه که طلا زرد است می رسیم. بنابراین، این شناخت از نوع شناخت ماتقدم است.
?. شناخت ماتآخر: شناختی که برای حصول آن به تجربه نیاز است و نمی توان آن را بر مبنای مفاهیم ذهنی به دست آورد. این جمله را در نظر بگیریم: ” همه اجسام وزن دارند“ کانت استدلال می کند که برای شناخت وزن دار بودن اجسام به تجربه و آزمایش نیاز است و نمی توان بدون آزمایش به این نتیجه رسید. بنابراین، این شناخت از نوع شناخت ماتآخر است.
?. حکم تحلیلی: حکمی که در آن گزاره در مفهوم نهاد است. این جمله را در نظر بگیریم: ” طلا زرد است“ در جمله ” طلا زرد است“، ”طلا“ نهاد و ”زرد است“ گزاره است. کانت استدلال می کند که زرد بودن در مفهوم طلا است. بنابراین، این حکم از نوع تحلیلی است.
?. حکم تآلیفی: حکمی که در آن گزاره در مفهوم نهاد نیست بلکه مستقل از آن است. در تساوی ”??=?+? “ عدد ?? خارج از مفهوم اعداد ? و ? است. بنابراین، این حکم از نوع تآلیفی است.
از ادغام این چهار مولفه، سه نوع حکم به دست می آید:
حکم تحلیلی ماتقدم، حکم تآلیفی ماتقدم، حکم تآلیفی ماتآخر.
حکم تحلیلی ماتآخر ناممکن است چون آنچه برای درک آن به تجربه نیاز است (ماتآخر)، گزاره ای ست که در مفهوم نهاد نیست و مستقل از آن می باشد (بنابراین تآلیفی ست و نمی تواند تحلیلی باشد).
احکام تآلیفی ماتقدم را می توان در علوم محض مثل ریاضیات و فیزیک جستجو کرد.
کانت در ” نقد عقل محض“ از احکام تآلیفی ماتقدم برای بررسی شناخت مابعدالطبیعه (آنچه حسی نیست و نمی توان از طریق حسیات، آن را شناخت از جمله شناخت خدا) استفاده کرده است. کانت برای این منظور، فلسفه استعلایی خود را بر مبنای دسته بندی شرایط امکان ماتقدم حسی و مفاهیم ماتقدم ذهنی مطرح کرده است. از نظر کانت، زمان (توالی درونی یدیده ها) و مکان دو شرط امکان ماتقدم همه حسیات ما هستند. یعنی زمان و مکان به تجربه بستگی ندارند و مستقل از تجربه هستند اما تجربه برای واقع شدن به زمان و مکان به عنوان دو شرط امکان نیاز دارد. بنابراین، زمان و مکان قبل از تجربه هستند و بر آن تقدم دارند.
کانت نتیجه می گیرد که شناخت تآلیفی ماتقدم برای ما امکان دارد زیرا این ساختار ماتقدم را درک ما بر یدیده های اطرافمان تحمیل می کند. نتیحه دیگری که او می گیرد آن است که درک نظم در طبیعت از طریق این شناخت تآلیفی ماتقدم برای ما ممکن است. از طرف دیگر، انتقاد هیوم (ابداع کننده نحله فلسفی شک گرایی) بر دیدگاه عقل گرایی وارد نیست و شناخت عقلی یدیده ها صحت عینی دارد اما کانت این انتقاد هیوم را که عقل نمی تواند به طور نامحدود به شناخت برسد می یذیرد و برای شناخت عقلی محدودیت قائل است. در ضمن، همه شناختهایی که از طریق تجربی به دست می آیند محدود به مفاهیم ذهنی ما هستند زیرا این مفاهیم ذهنی ما هستند که همه تجربیات ممکن ما را دربرمی گیرند.
کواین که با ارائه نقد نحله مثبت گرایی ـ منطقی به انتقاد از ” نقد عقل محض“ کانت یرداخت، با استفاده از ” ساختار منطقی“ گزاره ها عنوان کرد که اگر نتوانیم معنای گزاره ها را تشخیص دهیم، تقسیم بندی حکم تحلیلی و تآلیفی بی معنا خواهد بود.
کواین دو اشکال بر دیدگاه کانت وارد دانست. طبق نظر کواین،
?. اولین ایراد وارد بر حکم تحلیلی و تآلیفی کانت، اشکال دورانی بودن آن است که از حکم تحلیلی به حکم تآلیفی و از حکم تآلیفی به حکم تحلیلی امکان تغییر دارد.
?. دومین ایراد وارد بر حکم تحلیلی و تآلیفی کانت، اشکال لغت نامه ای آن است.
جمله ”مجردها افراد ازدواج نکرده هستند“ را در نظر بگیریم. در این جمله، عبارات ”مجردها“ و ”افراد ازدواج نکرده“ مترادف (هم معنی) هستند. چون گزاره ”افراد ازدواج نکرده“ در مفهوم نهاد این جمله یعنی ”مجردها“ است (چرا که هم معنی هستند) و مستقل از آن نیست، بنابراین، حکم بر این جمله از نوع حکم تحلیلی است.
بررسی مترادفهایی از این قبیل کاملا تجربی ست و فردی که می خواهد این مترادفها را برای اولین بار وارد لغت نامه کند، از طریق تجربی به نحوه استفاده لغات توسط مردم متوسل می شود و بنابراین حکمی که تحلیلی بود به یک حکم تجربی (ماتآخر) و تآلیفی تبدیل می شود.
از نظر کواین، دسته بندی هایی از قبیل حکم تحلیلی و تآلیفی برای عبارات استفاده شده در منطق معنا ندارند و اعتبار خود را از دست می دهند. این دیدگاه انتقادی در فلسفه به نقد نحله مثبت گرایی ـ منطقی معروف است.
منابع
Quine, Le Mot Et La Chose, Edition Flammarion, 1977 .1
Kant, Critique De La Raison Pure, Edition Flammarion, 2001 .2
کلمات کلیدی:
نخستین معمار اندیشه سیاسی
محسن .ح
? افلاطون Platon (424 – 347 قبل از میلاد)
اکثر مراکز معتبر آدکادمیک و فکری دنیای امروز، کم و بیش اتفاق نظر دارند که در میان اندیشه پردازان بزرگ تاریخ جهان پنچ تن از اهمیت و جایگاه ویژهای در شکل دادن به اندیشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند. ارسطو در راس آنها قرار دارد و سپس افلاطون که استاد وی بود در رده بعدی قرار میگیرد. سه متفکر بزرگ بعدی عبارتند از: کانت، نیچه و ویتگشتاین میباشند.
?هنگامی که سقراط جام زهر را سرکشید، افلاطون ?? سال داشت. افلاطون دوران درازی شاگرد سقراط بود و جریان دادگاه استاد را با حساسیت و تاثر فراوان دنبال میکرد. محکومیت سقراط همچون یک متفکر و کهن سال ترین شهروند آتن از سوی هیئت ??? نفره داوران ( با وجود اختلاف نظر زیادی که در میان آنها بروز کرد) تاثیر عمیقی بر استنباط فلسفی افلاطون نهاد. اولین اثر افلاطون «دفاعیات سقراط» نام داشت. افلاطون پس از مرگ تراژیک استاد، مرکز فعالیتهای فلسفی و آموزشی خود موسوم به آکادمی را به خارج از آتن انتقال داد. کلمه آکادمی پس از افلاطون و تحت تاثیر ابتکار او واژهای جهان گستر شد و همین امروز نیز به مراکز علمی و دانشگاهی اطلاق میشود. افلاطون کلمه آکادمی را از نام آکادموسAcademus که یکی از قهرمانان و جنگجویان برجسته یونان باستان بود، برگرفته است. مهمترین علومی که در آکادمی مورد تدریس یا به بیان دقیقتر مورد گفتگو و آزمون و تمرین قرار میگرفتند، فلسفه، ریاضی و تمرینات بدنی بودند. بدین ترتیب افلاطون حیطههای تازه تری را برای بحث و بررسی مورد توجه قرار داد و به همین دلیل نخستین نطفههای تفکر و اندیشه در علوم گوناگون مانند علوم تربیتی، علوم سیاسی و نظریه دولت، منطق ، دیدگاه درباره زن، فلسفه، دانش و روح و روان آدمی از سوی افلاطون پی ریزی شده است. اما مهمترین موضوع آموزشی آکادمی، فلسفه بود که در یونانی به معنای عشق به معرفت و دانایی است.
?افلاطون پس از محکومیت ظالمانه استادش سقراط به عدم حقانیت خشونت، باوری عمیق یافت. آموزه عدم خشونت در زندگی سیاسی و اجتماعی نقش اساسی در ذهنیت و افکار افلاطون حک کرد و با همین درک در عمر طولانی حوزههای گوناگون تفکر و شناخت را مد نظر قرار داد. افلاطون برای دستیابی به پاسخ مربوط به چگونه زیستن انسان همه حیطههای انسان شناسی و اخلاق تا نظام سیاسی و عدالت را همراه با دانشجویانش در آکادمیهای فلسفی مورد گفتگو و تعمق قرار داد. اما باید تاکید کرد که پرسش مرکزی که سالها فکر افلاطون را بخود مشغول کرده بود این بود که در جهان هستی که همه موجودات و جانوران و اشیا و طبیعت در حال دگرگونی و «فرّار»اند، آیا چیزی وجود دارد که فرّارناپذیر، جاودانی و تغییر ناپذیر باشد؟ در پاسخ به این پرسش افلاطون اعلام کرد که همه آنچه در طبیعت موجود است «فرّار» است و دارای خواص تغییر ناپذیر اساسی نیست. به باور او همه آنچه در دید انسان وجود دارد در اثر زمان دگرگونی مییابد. بنابراین همه چیز بر اساس یک «شکل» پدید آمده است که آن شکل جاودان و مستقل از زمان است. افلاطون بر این باور بود که مثلا قطعات اولیهای که برای خلق یک موجود زنده بعنوان نمونه اسب بکار میاید، نمیتواند خود بخود و بدون وجود یک الگو و فکر کامل قادر به خلق اسب شده باشد. پس، باید چنین قوه بزرگی در جایی وجود داشته باشد که بتواند همه اسبها را ، بدون اشتباه اسب بسازد و آن نیرو و یا آن چیز همان است که خود شامل تغییر نمیشود. چنین نیروی همان است که «فرّار» نیست و جاودانی است.
?ادامه این شیوه استدلال افلاطون را به این نتیجه رساند که آنچه جاودان است و تغییرناپذیر است، چیزی جز ذهن انسان نیست. بنابراین ذهن انسان جایگاه ویژهای در اندیشه افلاطون دارد. از همین نقطه حرکت است که افلاطون به «ایده کامل» رسید که در ماورا جهان هستی قرار دارد. در تداوم رشته زنجیر این استدلالات سرانجام افلاطون به این باور رسید که آنچه ما از طبیعت میبینیم فاقد یک واقعیت عینی و تنها انعکاس و جز ناچیزی از آن «ایده کامل» است.
?افلاطون علاقه وافری به ریاضی داشت. زیرا نتیجه عملیات ریاضی هر چند بار که تکرار شود، تغییر نمیکند و از این نظر آنرا «مطمئن ترین دانش» مینامید. اما بطور کلی افلاطون درباره دانستنیها و دستیابی انسان به معرفت واقعی بسیار شکاک بود و معتقد بود آنچه ذهن آدمی درک میکند چندان مطمئن نیست.
?انسان شناسی افلاطون بر تقسیم اعضای بدن به سه قسمت استوار است: سر( مظهر عقل و تفکر)، سینه ( مظهر خواست و اراده ) و پایین تنه ( مظهر میل و تمنا). هریک از این سه قسمت گویای یک ایده آل انسانی نیز هستند. بعنوان نمونه عقل باید در جستجوی ایده آل دانایی و زیرکی باشد. «اراده» باید در جستجوی ایده آل شجاعت باشد. «میل» باید در جستجوی ایده آل مهار و عنان انسان در برابر تمناها باشد. اگر هر سه این ایده آلها از سوی انسان دنبال شود، به وجود یک انسان معتدل منجر میشود. بنابراینهارمونی و تعادل انسان برای افلاطون اهمیت زیادی دارد و کسب آنرا از راه توجه به هر سه خواص اعضای بدن که در بالا آمد، میسر میداند.
?نظریه دولت افلاطون نیز ادامه تفکر و نوع درک او در باره آدمی است. «سر جامعه» که حکومت آن است مظهر عقل و نماد بهترین نخبگان جامعه است. «سینه جامعه» شامل حکام و قوای انتظامی آن است. و «پایین تنه جامعه» شامل سربازان و دهقانان است.
?نظریه دولت افلاطون نیز در هماهنگی با دیگر نظریات فلسفی، انسان شناسی و هستی شناسی وی قرار دارد. لذا افلاطون نخستین نظریه پردازی است که میان همه ارکان باورها و برداشتهایش یک هماهنگی عقلی و انسجام و توازن واقعی به چشم میخورد. از اینرو جایگاه عقلا و فلاسفه در حکومت مهمترین عنصر «نظریه دولت» اوست.
اندیشه سیاسی افلاطون
?افلاطون بدون تردید معمار اصلی فلسفه سیاسی است. آموزههای او بنا کننده اندیشه منسجم سیاسی است. نظریه دولت او در یک سازگاری سیستماتیک با قرائت او از انسان و جامعه و قرائت از عدالت و آرمان بشری قرار دارد. از همین رو آموزههای افلاطون طی قرنها منبع الهام و مورد بحث همه متفکران و معتبرترین محافل فلسفی و سیاسی جهان بوده است. دو پایه اصلی تفکر سیاسی افلاطون آمیزش عقل و حکومت و نخبه گرایی است. به باور افلاطون همه انسانها از توانایی و استعداد یکسانی برخوردار نیستند. از اینرو «نخبگان» که نسبت به افراد عادی از نظر هوش و قوه رهبری برتری دارند شایسته ترین افراد برای بدست گرفتن امور کلیدی جامعه بویژه در امر حکومت و قضاوت هستند و اصولا امر حکومت در انحصار زبدگان باید باشد.
?افلاطون معتقد است که اکثر انسانهای عادی، ساده بین، راحت طلب و فاقد توانایی کشف حقیقتاند و تنها عده اندکی آن هم پس از یک دوران بسیار طولانی آموزش و آزمایش و تربیت روحی، فکری و بدنی در سنین پس از پنجاه سالگی مجاز به مداخله در امر دشوار رهبری، حکومت و هدایت انسانها به سعادت و خوشبختیاند. دانش و اخلاق که تنها عده اندکی از زبدگان از عهده کسب شان بر میایند مهمترین تضمین در برابر خطرات مهمی چون بی لیاقتی، کژروی و فساد حکومت است. افلاطون در آرمانشهر خود یک نظم اجتماعی آرمانی را در برابر بشریت قرار میدهد که دو پایه اصلی آن عبارت از عدالت و حکومت زبدگان است.
?از نگاه افلاطون دمکراسی امری غیر عقلایی است و آزادی موجب بحران در جامعه و مانع دستیابی به انسان ایده آل میشود. اما آن نخبگانی که برای تربیت در آکادمیهای مخصوص جهت رهبری جامعه برگزیده میشوند، از دید افلاطون باید از هرگونه تعلق طبقاتی و خانوادگی و داشتن اموال خصوصی و حتی امکان ازدواج منع شوند تا مبادا عدالت و حقیقت فدای انگیزههای دیگر شود. افلاطون در رساله «جمهوریت» معیارهایی جهت گزینش شایسته ترین افراد برای حکومت پیش میکشد که بعقیده برخی از اندیشه پردازان مدرن از منابع اصلی الهام حکومتهای کمونیستی و فاشیستی در گزینش و تربیت کادرهای رهبری بوده است. افلاطون یک دمکراسی مستقیم و گفتگوی عقلایی در میان گروه اندک نخبگان را در کنار شرایطی مانند جدایی قدرت از ثروت و «حکومت فیلسوفان» ضامن یک نظم اجتماعی آرمانی و عادلانه میداند.
?
?افلاطون از منظر امروز
?اندیشههای افلاطون پس از ???? سال همچنان از پرنفوذترین آموزهها در دنیای سیاست است. در جهان امروز بدون تردید دو ایدئولوژی از نظر قدرت نفوذ و گستردگی و کارآمدی در راس آموزههای سیاسی قرار دارند که عبارتند از لیبرالیسم و افلاطونیسم (نخبه گرایی). گرچه کاربرد واژه افلاطونیسم چندان رایج نیست، اما خمیرمایه اصلی اندیشه افلاطون همان نخبه گرایی است که مترادف با افلاطونیسم است. جوهر اصلی اندیشه افلاطون تاکید اساسی بر نقش و جایگاه کلیدی دانشمندان، کارشناسان و متخصصان در اداره امور جامعه است. افلاطون به رهبری جامعه توسط نخبگان و آموزش دیدگان باوری عمیق دارد و معتقد است که قدرت گیری توده عوام که اسیر احساسات و روزمره گراییاند، شیرازه جامعه را از هم میگسلد و لذا قدرت واقعی باید در اخیتار نخبگان قرار گیرد.
?اما افلاطون به تفصیل درباره نخبگان توضیح میدهد. منظور او از نخبگان نه نخبگان دینی و یا نخبگان خود گمارده بلکه کسانیاند که از راه زحمت فراوان به کسب دانش نائل شده و به انواع فضایل انسانی از جمله عدم سواستفاده از قدرت شخصی دست یافتهاند.
?حضور اندیشههای نخبه گرایانه افلاطون را امروز میتوان در تمام حکومتهای دمکراتیک موجود جهان ملاحظه کرد که ترکیبی از منتخبین شهروندان و کارشناسان حوزههای گوناگون هستند. بعنوان مثال در اتحادیه اروپا بخش مهمی از امور از سوی کارشناسان و متفکرین اداره میشود و بحث در باره توازن میان دمکراسی مشارکتی و نخبه گرایی از مهمترین چالشهای آن است.
?باید خاطر نشان کرد که دو مشکل اساسی نظامهای دمکراتیک امروزی دنیا عبارت از تشکیل گروههای لابی و نیز کندی روند اجرای قانون است. تشکیل انواع گروههای لابی (گروههای فشار قانونی) در همه نظامهای دمکراتیک امروزی چوب لای چرخ گردش دمکراتیک امور میگذارد. این گروهها که متشکل از نمایندگان مراکز گوناگون مالی، تجاری، ایدئولوژیک، مدنی و غیره میباشند با انواع شگردها بر تصمیم گیری سیاستمداران اثر میگذارند.
?ثانیا کند بودن روند تصمیم گیری و اجرای قوانین یکی دیگر از پدیدههای نظامهای دمکراتیک است که شکایت ونارضایتی بسیاری از شهروندان از ادارات را بر میانگیزد و عملکرد ضعیف مراکز تصمیم گیری را باعث میشود. بطور کلی روند قانونی حالتی کم سرعت دارد که نیاز به تصمیم گیری بخردانه و دمکراتیک و رایزنی از مهمترین علل آن است.
?این دو معضل اساسی دمکراسی در واقع هزینه سنگینی است که همه نظامهای دمکراتیک دنیا برای دفاع از خود باید بپردازد. کند بودن روند کارها در نظام دموکراسی و هزینهای که قانونگرایی در بردارد، تقریبا همه روزه به زبانها و اشکال گوناگون مورد بحث جدی مطبوعات، اندیشمندان، نظریه پردازان و فیلسوفان جهان امروز قرار دارد. در مورد گروههای لابی باید گفت که این معضل نه تنها در نظام سیاسی امریکا بلکه در همه کشورهای وجود دارد. گروههای لابی که معمولا منافع گروهی یا اقتصادی و یا ایدئولوژیک معینی را نمایندگی میکنند به اشکال مختلف بر روند تصمیم گیریها اثر میگذارند. شبکه پیچیده تصمیم گیریها و آیین نامههای قابل تفسیر و وجود افراد منفعت جو زمینههای حضور و اثر گذاری قابل توجه گروههای لابی یا فشار است که هیچ نظام سیاسی دمکراتیک از آن در امان نیست. به همین مناسبت است که هربار این معضلات ذاتی دمکراسی در موسسههای پژوهشی و نیز نهادهای تصمیم گیرنده مورد بحث قرار میگیرد، دو آلترناتیو طبیعی در برابر آنها مطرح میشود که یکی از آنها تصمیم گیری کارشناسان و نخبگان و دیگری ایجاد نهادهای کنترل کننده قدرت است. مهمترین امتیاز نخبه گرایی، تصمیم گیری بر اساس دادههای کارشناسی و علمی و عقلی و نیز سرعت عمل و سلامت تصمیم گیری بدون توجه به منافع گروههای فشار است. در حقیقت بسیاری از جنبههای زبده گرایانه مورد نظر افلاطون در نظامهای سیاسی امروزی کاربردی واقعی و تکمیلی یافته است.
?جهانی شدن یکی دیگر از تهدیدهای مهم دمکراسی در جهان امروز بشمار میاید. در این تردیدی نیست که دمکراسی و مردم سالاری پروژهای ملی و تنظیم کننده حوزه روابط انتخاب کنندگان و منتخبین است. اما روند جهانی شدن شکاف میان ایده آل و واقعیت در کارکرد دمکراسی را به میزان چشمگیری افزایش میدهد و منتخبین را نه در برابر انتخاب کنندگان بلکه در برابر دیگر بازیگرانی قرار میدهد که منافعی جز انتخاب کنندگان راهنمای رفتار آنهاست.
?از سوی دیگر یکی از ضعفهای کلیدی اندیشه نخبه گرایانه فقدان ساز و کارهای کنترل کننده در
?نظام نخبه گراست. اما افلاطون خود بر این ضعف اساسی آگاه بود. به همین دلیل وی یک شرط اساسی را برای تحقق نظام رهبری نخبگان مورد تاکید جدی قرار داده است که عبارت از این است که زمامداران حق داشتن خانواده و دارایی را نباید داشته باشند. افلاطون بارها تاکید میکند که در غیر اینصورت دولتمداران منافع شخصی را بر منافع همگانی ترجیح خواهند داد. اما نباید فراموش کرد که در سیستم فکری افلاطون انسانها بطور مادر زاد از استعدادهای متفاوت برخوردارند. به باور افلاطون اکثریت مردم از عقل لازم برای هدایت جامعه برخوردار نیستند و تنها عده اندکی دارای عقل، استعداد و توان رهبری جامعهاند.
? بهرحال با گذشت بیش از ???? سال از آموزههای افلاطون امروز تردیدی نیست که در عالم واقعی انسانی، وجود زبدگان مطلوب افلاطون که از زندگی خانوادگی و داشتن ثروت چشم بپوشند، تنها یک خواب و خیال است. اما دمکراسی با وجود ضعفهای درونی آن از امکانات و قابلیتهای بسیاری برای رشد همگانی افراد جامعه برخوردار است. لذا نخبه گرایی مورد نظر افلاطون از این منظر که از دانش و توان زبدگان باید برای تکمیل دمکراسی و غلبه بر ضعفهای آن سود جست، همچنان اهمیت خود را حفظ کرده و در سر هر آزمون و بزنگاه مهم سیاسی روز آمد بودن خود را اثبات میکند. لذا امروزه در همه نظامهای دمکراتیک جهان این توازن میان مردم سالاری و زبده گرایی به این شکل ایجاد گردیده است که حفظ مغزها و اندیشهها و دادن جایگاهی مهم به آنان در نظام سیاسی و اجتماعی همچون بهترین سرمایههای اجتماعی هر نظام دمکراتیک محسوب میشود.
?
---------------------
?منابع انگلیسی
?Hampton, Jean, 1997, Politicak Philosophy, Boulder, Colorado, Westview press. ?
?Plato, The Loeb Classical Library, 12 vols, Combrige, Mass, London.
?Ryan, Alan, 1974. J. S. Mill, London, Routledge and Kengan Paul.
?Vincent, Andrew, 1992. Modern Political Ideologies, Oxford, Blavkwell.
منبع دانش و آموزش
کلمات کلیدی:
مقدمه:
امروزه عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است . در هر طبقه و صنفی و در هرگروه و جمعی اشخاص نامتعادلی زندگی می کنند که در معرض خطر ابتلا به ناراحتی های روانی می باشند.
بهداشت روانی با ایجاد عواملی جهت پیشگیری از وقوع این ناراحتی ها و یا تشریح علل اختلالات رفتار و جلوگیری از پیشرفت روند اختلالات شناختی - احساسی و رفتاری در انسان نقش بسیار موثری در بهبود زندگی وی ایفا می کند. یکی از اصول مهم بهداشت روانی ، شناخت رفتار انسانی و دانستن این موضوع است که رفتار انسان معلول یکسری عوامل مختلف است .یعنی همان طور که همه پدیده ها در علم فیزیک ، شیمی و … دارای علت هستند رفتار آدمی نیز دارای علل خاصی است بنابراین نباید هیچ انسانی را برای رفتاری که دارد سرزنش کرد بلکه اگر رفتار نامطلوب از وی سر زد ،باید رفتارش مورد ارزیابی قرار گیرد و بر طرف شود و این مهم برنمی آید مگر با ریشه یابی و کشف علل رفتار .
عامل اصلی بروز رفتار مختلف احتیاجات انسان است که شامل احتیاجات اولیه ( جسمانی ) و احتیاجات ثانویه ( روانی واجتماعی ) می باشد. همان گونه که احتیاجات جسمانی در شکل گیری رفتار انسان نقش دارد احتیاجات روانی و اجتماعی نیز تاثیر گذارند و در این راستا فرهنگ جامعه ای که انسان در آن رشد می کند از اهمیت بالایی برخوردار است کودکی که در اجتماع به خصوصی متولد می شود تمام تاریخ آن اجتماع را به ارث می برد و میراث اجتماعی او به اندازه میراث جسمانی اش اهمیت دارد زیرا وی در طول زندگی از رفتارهای اجتماعی که در طی تاریخ و در قالب فرهنگ شکل گرفته متاثر خواهد بود بنابراین برای یک زندگی سالم و سعادتمند توجه و ارضای همه احتیاجات اعم از جسمانی و روانی و اجتماعی لازم است و همان طور که انسان به آب و غذا نیاز دارد به پیشرفت و مقام و موقعیت اجتماعی خوب و …. نیاز دارد و نمی توان یکی را بر دیگری رجحان داد بلکه این عوامل همه با یکدیگر رابطه دارند و نقص در یک قسمت باعث اختلال در قسمت های دیگر خواهد بود بنابراین انسان برای شناخت ریشه و علل رفتار خود علاوه بر شناخت خصوصیات فردی نیاز مند به شناخت جامعه ، فرهنگ جامعه ، رابطه خود و جامعه اش ، نقش و جایگاهی که در جامعه دارد می باشد که این شناخت در سایه شناخت سه قانون تکامل، سیستم اندیشی و کل نگری حاصل می شود و با درک صحیح این قوانین انسان می تواند جایگاه صحیح خود را در جامعه اش پیدا کند و با ایفای نقش صحیح خود احتیاجات روانی و اجتماعی خود را به خوبی ارضا نماید و زندگی توام با آرامش و سعادت را تجربه کند و این امر تنها با ایجاد بصیرت کافی و افزایش آگاهی و خرد به وجود خواهد آمد.
بصیرت چیست وچگونه به وجود می آید ؟
اگر چه روان شناسان گشتالت بصیرت را به معنای فهم ناگهانی معانی بدون ارتباط با گذشته می دانند و معتقدند این فهم ناگهانی سبب ایجاد رفتار منطقی و مناسب می شود ولی شاید بتوان گفت بصیرت همان مشاهده رابطه علت و معلول و پیدا کردن راه جدیدی برای فهم معانی و پدیده های زندگی است که تجارب صحیح گذشته و م طالب آموخته شده قبلی اساس کشفیات ناگهانی و فهم روابط پدیده ها می باشد و در واقع بصیرت یعنی دیدن خویشتن و جهان آن چنان که به راستی هست ،نه آن چنان که ما می پنداریم .در پرتو بصیرت است که می توان علت و ریشه هر پدیده ای را کشف کرد و بهترین و صحیح ترین راه را انتخاب نمود و البته این بصیرت در سایه داشتن ذهنی آرام ، پاک و متعادل بدست می آید .
انسان امروزی تحت تاثیر القائات ذهنی و اندیشه ای نادرست که ناشی از کدورت های ذهنی و باید و نبایدهای غلط اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی است از اندیشیدن درست و دیدن واقعی عاجز است . وقتی در یک موقعیت نابهنجار قرار می گیرد همانند انسانهای پیشین براساس غریزه جنگ و گریز پاسخ خشم یا ترس و یاهر پاسخی که منشا آن ترس وخشم است مثل تنفر یا دلسردی را از خود بروز می دهد این عکس العمل آنی است و ناشی از احساس خطری است که فرد نسبت به خود و یا حتی اگو (من ساختگی ) خود دارد که این احساس خطر معمولا بر اثر اندیشه های نادرست و کدورت های ذهنی ایجاد می شود و شاید در واقع خطری در کار نباشد. مثلا وقتی به انسان توهین می شود چون او تصور می کند که به حریمش تجاوز شده است به طور ناخود آگاه و آنی خشمگین می شود و عکس العمل ناشی از خشم بروز می دهد که عموما مخرب و زیان آور است. حال آنکه این احساس خطر فقط متوجه اگو ( من ساختگی ) است و خطری برای خود فرد ایجاد نمی کند وحتی در موقعیت های گوناگون فرق می کند مثلا اگر این شخص تنها باشد و به او توهین شود احساس خشمی که دارد از موقعی که وی در یک گروه قرار دارد کمتر است و نیز اگر افراد این گروه ناشناس باشند این احساس خشم کمتر از زمانی است که این گروه دوستان یا شاگردان وی باشند . بنابراین عکس العمل این فرد به یک واقعه یکسان در موقعیت های مختلف و بنا به تصور و قضاوتی ناشی از اندیشه نادرست او متفاوت می باشد. لازم به ذکر است که گاه پس از این احساس اصلا عکس العمل یا پاسخی داده نمی شود و فقط قصد انجام آن در ذهن صورت می گیرد ولی در هر صورت دراین روند یک سلسله تغییراتی در اعمال حیاتی انسان ایجاد می شود که اگر مزمن گردد یعنی مرتبا تکرار شود بسیار خطرناک می باشد مثلا اگر شخصی روزی 5 بار خشمگین شود و فشارخونش بالا رود ( که یک پاسخ طبیعی بدن به خشم است ) به احتمال خیلی زیاد پس از مدتی دچار بیماری فشار خون می شود. بنابراین غریزه جنگ و گریزاگردر جهت حفظ موجود باشد خوب و مفید است و گرنه پیامدهای ناخوشایندی به همراه دارد.
جنگ و گریز:
جنگ و گریز نتایج دو احساس خشم و ترس می باشند که مختص انسان های پیشین است و باعث بروز رفتارهای آنی و بدون تفکر می شود که در موقعیت های مشابه تکرار می گردد و کم کم به صورت عادت در می آید و این عادت نسبتا ثابت و قابل پیش بینی می شوند و شخصیت فرد را می سازند و این چنین است که به فردی صفت خشمگین بودن یا ترسو بودن را نسبت می دهند زیرا چنین اشخاصی در تمام موقعیت ها یک عکس العمل عادتی که آنی و بدون تفکر است از خود بروز می دهند ولی انسان امروزی درروند تکاملی نیاز به یک غریزه دیگر دارد یعنی با ید این غریزه را که اول بیندیش و سپس عمل کن را بیاموزد اگر انسان به آن درجه از بصیرت و آگاهی برسد که در موقعیت های مختلف زندگی قبل از بروز عکس العمل آنی که عموما عادتی و بدون تفکر است با اندکی تفکر و خرد عمل صحیح و به موقع انجام دهد آن گاه با بروز رفتار صحیح و مطلوب بهترین نتیجه را در موقعیت ایجاد شده می گیرد البته چنین بصیرت و مهارتی تنها با انجام روش های خاص و به مروز زمان در انسان شکل می گیرد و جزئی از وجود وی می شود همان طور که غریزه جنگ و گریز جزئی از وجود او شده است. یکی از روش های موثر برای کسب این مهارت مراقبه بصیرت IIM( Insight Meditation ) است که در زیر توضیح داده می شود :
مراقبه بصیرت به صورت عملی به انسان می آموزد که چگونه بتواند آن چنان برخود تسلط پیدا کند که در مقابل یک واقعه یا اعلان خطر اول بیندیشد و سپس عمل مناسب انجام دهد و بدین علت که این مهارت به طور علمی ایجاد می شود باید آن قدر تمرین شود تا ملکه ذهن شده و به طور خودکار انجام شود.
مراحل ادراک واقعه
وقتی انسان واقعه ای را درک می کند آن را در ذهن بررسی و قضاوت می کند و سپس عکس العمل نشان می دهد.این روند چهار مرحله دارد :
تشخیص واقعه
قضاوت آنکه این واقعه خوب است یا بد
حسی که در بدن پس از این قضاوت ایجاد می شود این حس که در پوست یا درون بدن درک میشود “خوشایند” یا“ ناخوشایند” است. این موضوع را در فرهنگ مان به کرات شنیده ایم که مثلا پشتم لرزید( حس بد ) دلم روشن شد (حس خوب) و بسیاری از این حس ها که واژه ای برای بیانش نداریم
عکس العملی که پس از این حس انجام می شود .
بنابراین انسان به یک حس عکس العمل نشان میدهد نه به حادثه ای که اتفاق افتاده است. اگر انسان یاد بگیرد که قبل از عکس العمل از آن حس آگاه شود می تواند خود را کنترل کند و با تفکر و اندیشه درست، عمل درست و رفتار مناسب بروز دهد و با رفتار مناسب و سنجیده بهترین و مناسب ترین موقعیت ها را برای خود ایجاد کند و زندگی سالم تر و بهتری داشته باشد و این همان چیزی است که در مراقبه بصیرت آموزش داده می شود.
البته برای اینکه انسان بتواند از آن حس آگاه شود باید کاملا هوشیار و آگاه باشد و به عبارتی در لحظه حضور داشته باشد و بنابراین باید ذهنی آرام و پاک و خالی از هرگونه رسوب و کدورت داشته باشد زیرا ذهن نامتعادل وناپاک مرتبا در گذشته و آینده به سر می برد و دائما در حال قضاوت نادرست می باشد مراقبه بصیرت به انسان می آموزد که ذهن خودرا از پریشانی و کدورت پاک نماید و داشتن ذهنی پاک و آرام را به تدریج تجربه کند که نتیجه این پالایش ذهن ، رها شدن از بند اندیشه ها ، قضاوت های نادرست و شرطی ، رسیدن به هوشیاری و آگاهی (از جمله آگاهی از حسها و احساسات متفاوت) می باشد . این ذهن آرام و در عین حال هوشمند فرد را قادر می سازد که در موقعیت های نابهنجار زندگی عمل درست انجام دهد و بر مشکلات خود فائق آید و زندگی آرام و سرشار از نشاط و موفقیت را تجربه کند
کلمات کلیدی:
به نظر می رسد با فراگیرتر شدن بکارگیری کامپیوتر تعداد کسانیکه از مشکلات چشمی و بینایی رنج می برند روبه افزایش باشد.
مهمترین علائم عبارتند از: خستگی چشم، خشکی چشم، سوزش، اشک ریزش و تاری دید. همچنین ممکن است سبب درد در گردن و شانه ها نیز بشود.
انسان حروف چاپی را بهتر از حروف نمایش داده شده بر روی مانیتور می بینند. علت این امر این است که حروف چاپی کنتراست بیشتری با صفحه سفید زمینه داشته و لبه های آنها واضح تر است حال آنکه در مورد صفحه مانیتور چنین نیست و لبه ها به وضوح حروف چاپی نیستند. یکی از مهمترین دلایل خشکی و سوزش چشم هنگام کار با کامپیوتر کاهش میزان پلک زدن است . این مسأله به همراه خیره شدن به صفحه مانیتور و تمرکز بر روی موضوع کار سبب می شود تا پلک ها مدت بیشتری باز بمانند و در نتیجه اشک روی سطح چشم سریعتر تبخیر می شود. با رعایت توصیه های زیر می توان تا حد بسیار زیادی از آسیب های چشمی جلوگیری کرد:
?. سعی کنید بطور ارادی پلک بزنید. این کار سبب می شود سطح چشم شما با اشک آغشته شده و خشک نشود. در صورتیکه مشکل شما شدید باشد می توانید از قطره های اشک مصنوعی استفاده کنید.
?. مرکز مانیتور باید حدود ?? تا ?? سانتی متر پایین تر چشمان شما باشد. این وضعیت علاوه بر اینکه باعث می شود پلک ها پایین تر قرار گیرند و سطح کمتری از چشم در معرض هوا باشد. از خستگی گردن و شانه ها نیز می کاهد. در این موارد هم باید مانیتور را در ارتفاع مناسب قرار داد و هم ارتفاع صندلی را نسبت به میزکار تنظیم کرد بطوریکه ساعد شما هنگام کار با keyboard موازی با سطح زمین باشد.
?. مانیتور خود را طوری قرار دهید که نور پنجره یا روشنایی اتاق به آن نتابد. هنگام کار با کامپیوتر سعی کنید پرده ها را بکشید و روشنایی اتاق را نیز به نصف وضعیت معمولی کاهش دهید
?. به چشمان خود استراحت دهید. سعی کنید هر ? تا ?? دقیقه چشم خود را از مانیتور برداشته و به مدت ? تا ?? ثانیه به نقطه ای دور نگاه کنید. این کار سبب استراحت عضلات چشم می شود. همچنین به شما وقت می دهد پلک بزنید و سطح چشم شما مرطوب شود.
?. اگر مجبورید که متناوبا به یک صفحه نوشته و مانیتور نگاه کنید (خصوصا در مورد تایپیست ها) ممکن است چشم شما خسته شود زیرا باید تطابق خود را تغییر دهد. برای جلوگیری از این مسأله سعی کنید صفحه نوشته شده را در حداقل فاصله و هم سطح با مانیتور قرار دهید. برای اینکار می توانید از copyholder استفاده کنید.
?. فاصله مانیتور با چشمان شما باید ?? تا ?? سانتی متر باشد.
?. روشنایی و کنتراست مانیتور خود را تنظیم کنید. میزان روشنایی مانیتور باید با روشنایی اتاق هماهنگی داشته باشد. یک روش برای تنظیم روشنایی مانیتور این است که به یک صفحه وب با زمینه سفید (مثل این صفحه) نگاه کنید. اگر سفیدی صفحه برای شما مثل یک منبع نور است روشنایی مانیتور زیاد است و باید آن را کم کنید. در مقابل، اگر صفحه کمی خاکستری به نظر می رسد روشنایی را زیاد کنید.
?. اگر علی رغم رعایت توصیه های گفته شده باز هم دچار علائم هستید می توانید از عینک های مخصوص استفاده کنید زیرا گاهی مشکل در دید متوسط است. ما بطور معمول کمتر از دید متوسط استفاده می کنیم زیرا بیشتر اوقات یا اشیاء دور را نگاه می کنیم و یا اشیاء نزدیک. ولی مانیتور کامپیوتر دقیقا در فاصله ای از چشم قرار می گیرد که مربوط به دید متوسط است. برای دریافت عینک مناسب کامپیوتر به چشم پزشک مراجعه کنید.
?. هنگام کار با کامپیوتر سعی کنید گردن خود را راست نگهداشته و شانه را عقب بدهید. قوز کردن هنگام کار طولانی با کامپیوتر سبب دردهای گردن و شانه ها می شود. کاملا پشت خود را به صندلی بچسبانید. همچنین ارتفاع صندلی خود را طوری تنظیم کنید که کف پاها روی زمین قرار داشته و زانوی شما در زاویه ?? درجه قرار داشته باشد. Keyboard و Mouse باید پایین تر از آرنج و نزدیک دستان شما قرار داشته باشد.
کلمات کلیدی: