توجه و دقت در نام و به عبارتی در وجه تسمیه شهرها و مناطق مختلف جهان، نشان می دهد که بیشتر اسامی شهرها به نوعی نشان دهنده قوم و یا نژاد غالب در آنجاست و یا اینکه نشان دهنده وضعیت جغرافیایی و اقلیمی آنهاست. اما در این میان برخی از شهرها هستند که نام برخی از بزرگان و یا شخصیت های معروف و مشهور تاریخی را بر آنها گذارده اند، برای نمونه نام "سائوپائولو" به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای برزیل برگرفته از "پائولو قدیس" یکی از کشیشان مشهور کاتولیکی است. در همین زمینه طی گزارشی کوشیده ایم به بررسی تاریخچه نام برخی از شهرها و پایتخت های کشورهای مختلف دنیا بپردازیم.
در حدود سال 1524 میلادی هنگامی که پای کاشفان اروپایی به قاره آمریکا باز شد، بیش از 5000 سرخپوست آمریکایی در منطقه نیویورک فعلی زندگی میکردند. در آن هنگام، کاشف معروف ایتالیایی "جیوانی دا ورازانو" که در آن زمان برای دربار فرانسه خدمت میکرد، منطقه نیویورک را به نام فرانسوی(نوئل آنگولیم) نامگذاری کرد. مهاجران اروپایی همزمان با آغاز به کار کمپانی هلند در منطقه نیویورک، آغاز به سکنی گزیدن کردند. مهاجرت اروپائیان بخصوص هلندیها به نیویورک باعث شد تا قسمت جنوبی منطقه منهتن را در سال 1614 میلادی (نیو آمستردام) بنامند. در آن زمان فرماندار مستعمره هلندیها به نام "پیتر مینوئیت"، تمامی جزیره منهتن را از سرخپوستان در سال 1624 میلادی با مبلغ 24 دلار خریداری کرد. در سال 1664 میلادی، انگلیسیها شهر نیو آمستردام را اشغال کردند و آن را به نام "نیویورک" و به افتخار پادشاه وقت بریتانیا، جیمز دوم که دارای لقب سلطنتی (دوک یورک و آلبنی) بود، نامگذاری کردند.
نام پاریس برگرفته از نام گروهی از افراد قوم گل(گُل، گال و گالیا منطقهای در غرب اروپا است که امروزه فرانسه، بلژیک، غرب سوییس و بخشهایی از هلند و آلمان در آن قرار دارند) به نام پاریزیها است. در دوره استیلای روم نام این شهر به "لوتشیا" تغییر کرد، اما در زمان یولیانوس پادشاه روم نام شهر دوباره به پاریس تغییر یافت. پاریس دارای القاب متعدد زیادی است، اما مهمترین نام آن "شهر نور" (La Ville lumiere) است. این نام هم به مرکزیت این شهر در زمینه علم و تحصیلات و هم به پر نور بودن این شهر در شبها برمیگردد.
در مورد وجه تسمیه تهران اختلاف نظر زیادی وجود دارد، پارهای از پژوهشگران(ران) را پسوندی به معنای دامنه گرفتهاند و شمیران و تهران را بالادست و پاییندست خواندهاند. برخی دیگر تهران را تغییر شکل یافته (تهرام)به معنای منطقه گرمسیر دانستهاند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است و همچنین عدّهای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده میشود در میان کوههای اطراف، گود به نظر میرسید و بدین سبب(ته ران) نام گرفت. روستایی که پیشدرآمد شهر تهران بوده است، پیش از اسلام نیز وجود داشته، امّا پس از اسلام بهتدریج نام آن معرّب گردیده و از تهران به طهران تبدیل شده است. امّا جغرافیدانان معروف آن روزگار نیز به املای تهران اشاره نمودهاند.
در جای شهر کنونی پکن در ابتدا شهری به نام (چونگدو) بود که مغولها آن را سوزاندند و ویرانکردند. "قوبیلای قاآن" در جای پکن کنونی شهری ساخت و آن را پایتخت خود کرد. آن شهر را در مغولی "خانبالِق" (به معنای شهرِ خان) و در چینی "دادو" به معنای پایتخت بزرگ میخواندند. در متون فارسی دوران مغول نیز این شهر به صورت خانبالق و خانبالغ ذکر شده است. پس از برپایی سلسله "مینگ" در سال 1368 میلادی، این شهر نام بِیپینگ (به معنای صلح شمالی) گرفت و در سال 1421 نامش به "بِیجینگ"، به معنای پایتخت شمالی (Beijing) تغییر کرد. پکینگ و پکن گونههای دیگری از نگارش همان واژه چینی بیجینگ اند.
این شهر در ابتدا با نام بیزانتیوم یا قسطنطنیه (عربیشده کُنستانتینوپول ـ شهر کنستانتین ـ که به افتخار قیصر روم کنستانتین یکم بدین نام نامیده شد) شناخته میشد. در سال 196 میلادی "سپتیموس سوِروس" امپراطور روم با حمله به بیزانتیوم آن را اشغال کرد و بسیاری از رومیان به این شهر مهاجرت کردند. تلاش امپراطور برای نامیدن این شهر به نام فرزندش "آگوستا آنتونینا" موفق نبود و مردم تا زمان تغییر نام شهر به "کُنستانتینوپُل" یا قسطنطنیه را برای آن بکار میبردند. از سال 1930 رسماً استانبول نامیده شد. نام استانبول که تا قبل از فتح آن به دست ترکان رواج داشت، از نام "ایستیم پولی" که در زبان یونانی به معنی شهر یا مرکز شهر است، برگرفته شده است. در سال 1770 میلادی سلطان مصطفی سوم با ضرب سکههایی که روی آن نام استانبول نقش بسته بود، به این نام رسمیت بخشید و جایگزین قسطنطنیه شد. در دوره جمهوریت و از روز 28 مارس سال 1930 اداره پست ترکیه از تمامی کشورهای جهان خواست تا در مکاتبات خود از نام استانبول استفاده کنند. لازم به ذکر است که در دوره ای از حکومت عثمانی، نام "اسلامبول" به معنی شهر اسلام نیز بسیار کاربرد داشته است.
وجه تسمیه این امارت بعنوان پایتخت امارات متحده عربی به ابوظبی از آنجاست که به علت وجود آب شیرین در دوران قدیم، گلهای از (ظباء) یعنی آهو، قبل از ورود انسان به این منطقه در آنجا وجود داشته است. در سال 1761 قبیله بنی یاس بعد از پیدا کردن آب شیرین در منطقه ساکن میشوند و نام منطقه را به خاطر وجود آهو (ظباء) ابوظبی می گذارند.
ریاض، پایتخت عربستان سعودی از "الریاض جمع روضه وأرض المکان وأروض أی کثرة روضه" به معنای؛ گلزار و باغ است که آن را گلستان نیز می گویند. یعنی جایی که در آن آب باران جمع شود و پس از آن گلهای رنگارنگ و خوشبو بروید. از اینجا است که نام الریاض آمده است. چرا که شهر ریاض در میان این درهها واقع شده است و در موسم باران و بهار سر سبز و سرشار از گل های رنگارنگ میشود. تاریخ نگار معروف (الهمدانی) در کتاب خود که به نام صفة جزیرة العرب معروف است، شهر "ریاض" را، حجر الخضراء به معنای سنگ سبز، نامگذاری کرده است.
بَغداد واژه ای است به زبان پهلوی به معنای خُداداده. این واژه پیش از اینکه بر این شهر گذارده شود در اوستا به گونه صفت آورده شده بود. این واژه در اوستا به شکل "بغوداته" و به همان معنا در بخشهایی از اوستا از آن دسته وندیداد آورده شده است. در پارسی میانه این واژه باز به همان معنا و اینبار به ریخت بَغدات آورده شده است. برخی دیگر از زبانشناسان عقیده دارند بغداد از دو کلمه "بغ" مخفف باغ و "داد" مخفف دادار به معنی ایزد و پروردگار تشکیل شده است و بغداد به معنی باغ خدا است. اگرچه در خصوص ریشههای ایرانی هیچ شبههای وجود ندارد ولی کلمه بغداد دو نوع ریشه اصلی متفاوت داشته است. قابل اطمینانترین موردی که توافق بیشتری بروی آن گردیده لفظی است که از ترکیب فارسی پهلوی با نام "باگا" (بت، خدا) +داتا (معلوم مسلم) بوجود آمده که کلمه فارسی میانه"بگدات/بگداد" (داده شده توسط خداوند) از آن گرفته شده؛ و سرانجام به کلمه فارسی مدرن و عربی "بغداد" تغییر یافته است.
کلمات کلیدی:
در قرن 18 و 19 زمانیکه جهان توسط ممالکی مانند اسپانیا، انگلیس ، فرانسه ، بلجیم، پورتگال وهالند مستعمره شده بود، هند و چین غنی ترین ممالک جهان بودند و هر دو جمعاً بیشتراز50% درامد نا خالص جهان را می ساختند
اما بالاخره هر دو ملت بزرگ اسیاءی خود را تحت موزه های عساکراستعماریافتند. اگر فکر کنید که استعمار وقتی به وجود آمد که شرق ابتر و عقب مانده و غرب شگوفان و پیشرفته بود و اینکه هند و چین سهل انگاری کرده نظامیان شان تهدید خارجی را که در نزدیک سواحل شان کمین گرفته بودند نا دیده گرفته اند خیلی دچار اشتباه خواهید شد زیرا هر دو مملکت اردو و بحریه قوی داشتند که فرماندهان توانا انها را رهبری میکرد.
اد میرال افسا نوی بحریه هند"کانهوجی هنگری " در اوایل سالهای 1700 بحریه انگلیس، هالند و پرتگا ل را در بحر شکستاند و برای 33 سا ل الی مرگش در 1729 هندیها شکست نا پذیر باقی ماند ند. انگلیس ها آنقدر براشفته شدند که اورا دزد بحری خطاب کردند. درآن ایام کشتی های هند از نظر طرح مهندسی و مقاومت پیشرفته بود ، طوریکه برتانویها کشتی های هندی را در بحریه خود بخدمت داشتند.
اچ ام ا س وکتوری کشتی پیشقراول در سال 1805 درنبرد ترافالگر که هوراسیو نلسن (1) و بیرقش را انتقال میداد یک کشتی ساخت هند بود . طبق تارنمای قوای بحری هند" این وضع ، کشتی سازان انگلیسی بالای دریای تامس (2) را آنقدر عصبی ساخته بود که به مقابل استفاده از کشتیهای ساخت هند در انتقال اموال تجارتی از انگلیس احتجاج نمودند و در نتیجه تدابیری فعالانه روی دست گرفته شد تا صنعت کشتی سازی هند را تخریب نمایند "
سلطنت میسور در جنوب هند برای اولین مرتبه در تاریخ مدرن راکت را در محاربه استعمال نمود. در سال 1780 در نبرد گنتور(4) از تاثیر مرگبار راکت به مقابل قوای برتانوی استفاده شد که در نتیجه اردوی برتانوی را معروض به شکست و فرار از صحنه نبرد نمود. بعد از جنگ یک تعداد راکتهای منفجر ناشده به زراد خانه شاهی لندن فرستاده شد و جهت ساخت راکت های مدرن در اروپا توسط ویلیام کانگریو کارشناس تسلیحات انگلیسی پرزه شده و با شناخت از ساختار انجنیری آن، این سلاح راخود تولید وعرضه نمودند.
بسیاری از فرمانروایان هند دارای اگاهی کافی جیوپولیتیک بودند بطور مثال روی این ملحوظ آنها به تجار اروپایی اجازه ندادند تا به تجارت و ایجاد گارنیزون ها به داخل هند بپردازند، زمانیکه تامس روی نماینده پادشاه برتانیا در سال 1616 در ساحل غربی هند پیاده شد ، یک سال منتظر ماند تا به دربارامپراتورهند باریاب گردد، سه سال بعد با وجود التجاء و کرنش زیاد پیش مقامات بلند پایه دهلی بدون یک معاهده تجارتی عودت نمود ؛ زیرا امپراتورضرورت نمی دید تا با مملکتی تجارت نماید که نمی تواند حتی یک متاع ویا کالای قابل ملاحظه به هند عرضه نماید .
رویداد کوچک با پی امد بزرگ :
یک اشتباه کوچک امپراتور ضعیف ، گله را بداخل راه میدهد. صد سال بعد ازعودت روی بخت به سفارت انگلیس یاری می کند . یکی از اعضای سفارت بنام ویلیام هاملتن – داکتری که مهارت طبی اش سوال برانگیز بود به قسمی توانست تا درد شدیدی را که امپراتور بی کفایت در ناحیه مقبنی ( قد کشک – مترجم ) داشت تخفیف دهد. امپراتور جهت پاداش و به قسم سپاسگذاری فرمانی را امضاء نمود که به اثر آن حق تبادله کالا در داخل هند ، معافیت از محصول گمرکی و حق داشتن سربازخانه به انگلیس داده می شود. متباقی طوریکه آنها می گویند تاریخ است. (مسئله یک پوست گاو جای انگلیس را به یاد می آورد.مترجم).
طبق نظرپروفیسر راجش کوچهار عالم متقاعد که در انستیتوت آموزش و پرورش علوم واقع چندنگرهند مقام افتخاری دارد
« این معافیت ها به تجار انگلیسی باعث نفع بیشتر تجارتی و تفوق ایشان نه تنها بالای کمپنی های اروپایی بلکه
بالای تجار و تبادله کننده گان هندی نیز گردید و از همه مهمتر اینکه اوامر مختلفه رسمی برای دادن امتیازات بیشتر تجارتی بهانه به انگلیس ها داد تا درصورت ضرورت از آن امتیازات توسط نیروی نظامی دفاع نمایند » آیا اینهمه آشنا به گوش نمی رسد ؟
بردهء از به استعمار خوش امدید
منبع آریایی
کلمات کلیدی:
فیروز نهاوندی کسی بود که عمربن خطاب را به قتل رسانید. این جوانمرد ایرانی که عرب ها او را ابولؤلؤ می نامیدند، از بد حادثه در دوران کوتاه زندگیش دوبار به اسارت درآمده بود. نخست در جنگ ایران و روم به دست رومی ها اسیر شد و دوم در جریان یورش اعراب به روم بود که به اسارت تازی های اشغالگر روم درآمده بود.
او مردی بود قوی هیکل، خوش سیما، روشن بین، صاحب دانش و هنر که در بازار برده فروشان به یکی از اشراف عرب به نام مقیرة بن شعبه فروخته شد.
روزی عمر او را می بیند و از او سوال می کند که از هنرهای زمان چه می داند. او در پاسخ می گوید:انواع کارهای دستی از جمله درودگری، آهنگری، کنده کاری، نقاشی. عمر می گوید چنین شنیده ام که می توانی آسیابی بسازی که به وسیله ی باد گندم را آرد کند. فیروز می گوید: آری یا امیرالمومنین. عمر می پرسد می توانی چنین آسیابی برایم بسازی؟ فیروز در جواب می گوید: «ای خلیفه بزرگ! اگر زنده باشم برایت چنان آسیابی خواهم ساخت که تمام مردم، در شرق و غرب عالم درباره اش گفتگو کنند.»
و عمر در همان موقع به همراهانش می گوید که این غلام با این کلامش مرا سخت هراسناک کرد و همان موقع فیروز را از صاحبش می خرد تا در خدمت خود بگیرد.
قتل عمر دو سال بعد از جنگ معروف نهاوند اتفاق افتاد که آن جنگ آخرین نبرد بین اعراب و ایرانی ها بود. اعراب آن جنگ را فتح الفتوح نامیدند. و بعد از دو سال اسیران جنگی ایرانی را عرب ها به صورت گله های حیوان به هم بسته و با زنجیر به مدینه آوردند. آن روز ها که اسیران وارد شهر می شدند فیروز جلوی دروازه ایستاده بود و اسیران را نگاه می کرد. حال زنان اسیر و دیدار کودکان خردسالی که از گرسنگی و تشنگی ناتوان شده بودند و در رنج بودند، دل فیروز را سخت به درد آورد و فیروز آن ها را در آغوش می گرفت و با آن ها گریه می کرد. شعبی می گوید:«وقتی اسیران جنگ را به مدینه آوردند، فیروز هر اسیر کوچک یا بزرگی را که می دید بر سرش دست نوازش می کشید و می گریست و می گفت: عمر جگرم را خورد.» او که دل در گرو عشق ایران و ایرانی داشت و روزهای زیادی شاهد ضجه ها و زاری هم وطنانش بود که در اسارت به سر می برند تصمیم گرفت که به تلافی جور و ستمی که بر ایرانی ها می رود عمر را به قتل برساند. او خنجری داشت دو سویه و آن روز خنجرش را زیر شالش پنهان نمود و به مسجد آمد. هنگامی که عمر به عنوان امام جماعت جلوی صف نمازگزاران قرار گرفت فیروز به سرعت خنجرش را کشید و با همه قدرت شش ضربه به بدن عمر وارد نمود.
یکی از زخم ها که زیر ناف او ایجاد شده بود بسیار عمیق و مهلک بود و خلیفه اسلام از همان زخم جانکاه به هلاکت رسید.
معروف است که فیروز پس از فرار از مسجد به منزل «هرمزان» رفت تا خود را تسلیم آن سردار ایرانی کند. هرمزان ظاهرا مسلمان شده بود و آن روزها جزء مشاوران خاصه عمر بود.
کلمات کلیدی:
در ماه اوت 1914 م جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. هیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین در نوامبر 1918 حدود 10 میلیون نفر کشته شدند.
دول محور
عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (1941 ـ 1859م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان. بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها می جنگیدند. آلمان تا آن زمان قوی ترین قدرت نظامی جنگ محسوب می شد.
نیروهای متفقین
نیروهای مهم متفق عبارت بودند از: بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، روسیه، بلژیک و صربستان. ایالات متحده در آوریل 1917 به طرفداری متفقین وارد جنگ شد. روسیه پس از انقلاب بلشویک در 1917 متفقین را ترک گفت. کشورهایی که قسمتی از امپراتوری بریتانیا بودند از جمله: استرالیا، کانادا ، نیوزلند و هندوستان،هزاران زن و مرد را در اختیار منافع متحدان قرار دادند.
زندگی در خندق با دستور حمله، سربازان در بالای خندقهای خود ظاهر می گردند تا شروع به پیشروی نمایند. |
28 ژوئن 1914م
یک تروریست صرب، دوک اعظم اتریش، فرانسیس فردیناند، و همسرش را در سارایوو، شهری در بوسنی هرزگوین ، ترور می کند.
28 ژوئیه 1914
امپراتوری اتریش ـ مجارستان به صربستان اعلان جنگ می دهد. روسیه آماده دفاع از صربستان می گردد.
یکم تا سوم اوت 1914
آلمان که متحد اتریش ـ مجارستان است، در یکم اوت به روسیه اعلان جنگ می دهد و در سوم اوت به فرانسه، متحد روسیه، اعلان جنگ می دهد.
2 اوت 1912
بریتانیا برای دفاع از بلژیک که در جنگ بی طرف بود، در برابر آلمان مهاجم وارد جنگ می شود.
اوت 1914
آلمانیها از بلژیک گذشته و به فرانسه حمله می کنند. آلمانیها ارتش فرانسه و نیروی اعزامی بریتانیا را به سمت پاریس عقب می رانند.
20 اوت 1914
آلمانیها روسیه مهاجم را در نبرد تاننبرگ شکست می دهند و از آنها را تا «پروشا» عقب می رانند. این منطقه جنگی موسوم به جبهه شرق می گردد.
سوم تا نهم سپتامبر1914
فرانسویها و بریتانیاییها در نبرد مارن آلمانیها را از نزدیکی شهر پاریس، پایتخت فرانسه به عقب می رانند. تاکسی ها سربازان فرانسوی را از پاریس به خطوط مقدم نبرد انتقال می دهند.
نوامبر 1914
پیشروی در غرب متوقف می گردد. طرفین متخاصم شروع به حفر خندقهایی می کنند که از ساحل بلژیک تا مرز سوئیس امتداد دارند. این منطقه جنگی موسوم به جبهه غرب می گردد. خطوط این منطقه تا سال 1918 چندان تغییر نخواهد یافت.
25 آوریل 1915
سربازان بریتانیایی و استرالیایی به امپراتوری عثمانی حمله می کنند و در گالیپولی ، شبه جزیره ای در غرب ترکیه مستقر می گردند. در این حمله، نیروهای مهاجم به سختی شکست می خوردند.
7 مه 1915
یک زیر دریایی آلمان، کشتی مسافری بریتانیایی «لوسیتانیا» را در اقیانوس اطلس غرق می کند. در میان غرق شدگان 128 آمریکایی وجود داشتند.
21 فوریه 1916
ارتشهای آلمان و فرانسه برای تسخیر شهر نظامی وردان در شمال شرقی فرانسه، وارد نبرد می شوند. نبرد تا ماه دسامبر به طول می انجامد و یک میلیون کشته بر جا می گذازد.
31 مه 1961
ناوگان جنگی آلمان و بریتانیا نبرد دوردست دانمارک انجام می دهند.
1 ژوئیه 1916
در اولین روز نبرد سوم، رودخانه ای در شمال غربی فرانسه، سربازان مهاجم بریتانیایی متحمل 60000 کشته و زخمی می شوند که از این میان 19000 نفر کشته می شوند.
6 آوریل 1917
زیر دریایی ها به تحریک آلمان به لنگر گاه ایالات متحده در اقیانوس اطلس حمله می کنند، رئیس جمهور وودرو ویلسون علیه آلمان اعلان جنگ می دهد.
31 ژوئیه 1917
ژنرال بریتانیایی، داگلاس هیک، نبرد پاسچندیل را آغاز می کند. در طی سه ماه جنگ، بریتانیاییها 6 کیلو متر (4مایل) پیشروی می کنند.
7 نوامبر1917
بلشویکها در روسیه قدرت را بدست می گیرند. آنها مذاکرات صلح با آلمان را آغاز می نمایند.
3 مارس 1918
بلشویکها قرارداد صلح برست ـ بیتوفسک را با آلمان به امضاء می رسانند.
21 مارس 1918
ژنرال آلمانی، اریش لودند ورف حمله گسترده ای را به فرانسه آغاز می کند. سربازان او ارتش متفقین را به سمت پاریس به عقب می رانند.
ژوئیه تا نوامبر 1918
نیروهای متفقین تحت فرماندهی ژنرال فرانسوی فردیناند فوش دست به حمله متقابل می زنند. فرماندهان آلمانی در می یابند که دیگر نمی توانند به مبارزه ادامه دهند.
11 نوامبر 1918
یک آتش بس موقت به جنگ در جبهه غرب پایان می دهد. حکمران آلمانی، قیصر ویلیام دوم، از آلمان به هلند که اکنون یک جمهوری است، می گریزد.
در آغاز قرن بیستم رقابت بسیاری بین قدرتمند ترین دولتهای اروپا، آلمان، اتریش، مجارستان، روسیه، فرانسه و بریتانیا وجود داشت.
حملات شیمیایی
آلمان برای اولین با در آوریل 1914 از گازهای سمی استفاده نمود. |
گازهای سمی بسیاری از سربازان را در جنگ جهانی اول از بین برد. ابتدا، سربازان برای اجتناب از استنشاق گازهای سمی، پارچه ای آغشته به بیکربنات سود را روی صورت خود قرار می دادند. ماسکهای ضد گازهای شیمیایی بزودی برای مقابله با حملات شیمیایی تولید شدند و در میان سربازان جبهه خط مقدم پخش گردیدند.
دولتهای رقیب
این دولتها برای تصرف مستعمرات جدید و تجارت در سرتاسر دنیا به سختی با یکدیگر رقابت می کردند. آنها هم چنین نیروهای مسلح عظیمی بوجود آوردند. بسیاری از رهبران اروپایی معتقد بودند که برا شروع جنگ تنها مسئله زمان مطرح است.
آلمان نیرومند
آلمان تا آن زمان مبدل به نیرومندترین دولت اروپا شده بود. اما حاکمان آن کشور با وجود روسیه در شرق، فرانسه در غرب، و بریتانیا که کشتیهایش بر دریا ها مسلط بودند. احساس محدودیت می کردند. حاکمان آلمانی می خواستند از جنگ برای توسعه قدرت خود در اروپا و از بین بردن دشمنانشان استفاده کنند.
نگرشها به جنگ
وقتیکه در ماه اوت 1914 جنگ اعلام شد، میلیونها تن از مردم شادمان در خیابانهای شهرهای مهم اروپا شروع به رقص و پایکوبی نمودند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم می آورند. با این وجود، صحنه های دهشت انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد. یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند.
پیامدها
جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابی های بلشویک افتاد.
جبهه غرب
در نبرد این نقشه نشانگر موقعیت جبهه غرب و نبردهای مهمی سات که در طول این جبهه انجام یافته است. |
تا پایان سال 1914م متفقین و دول محور ردیفی از خندقها را به طول 650 کیلومتر (400 مایل) از دریای مانش تا مرز سوئیس حفر نمودند و این ناحیه جبهه غرب نامیده می شد. آتشباری مداوم توپخانه ها زمین حائل میان دو نیروی متخاصم را مبدل به ناحیه ای وسیع و پر از چاله و گل و لای و بدون حفاظ نموده بود. بسیار از افراد در نبردهای سختی که در طول این جبهه اتفاق افتاد جان باختند.
قرارداد ورسای
بعد از جنگ، نشست بزرگی در سال 1919 در قصر ورسای، نزدیک پاریس، برای مذاکره بر سر استقرار صلح، به نام قرار داد ورسای، تشکیل یافت. رئیس جمهور ایالات متحده وودرو ویلسون (1924 ـ 1856) گفته بود جنگ بوجود آمد تا جهان را برای ایجاد دموکراسی امن نماید. او قصد تشکیل اروپای دموکراتیک از دولتهای ملی را داشت.
جامعه ملل
در سال 1920، امضاء کنندگان قرارداد ورسای، جامعه ملل را تشکیل دادند. اهداف این سازمان حفظ صلح در سرتاسر دنیا و حل و فصل نمودن اختلاف از طریق مذاکره بجای جنگ بود. جامعه ملل هرگز به ایفای این نقش موفق نگردید. ایالات متحده به این اتحادیه نپیوست.
غرامت
بریتانیا و بخصوص فرانسه می خواستند مطمئن شوند که آلمان نمی تواند دوباره جنگ دیگری راه بیاندازد. آلمانیها اجازه نداشتند ارتش بزرگی داشته باشند و می بایست غرامت می پرداختند (پول هنگفتی برای جبران خسارت کشورهایی که با آنها جنگیده بودند). با این وجود، آلمانیها از اصول صلحی که توسط متفقین پیروز، در قرار داد ورسای بر آنها دیکته شده یود، به وحشت افتادند. اکثر آلمانیها نمی پذیرفتند که آنها مسئول جنگ بوده اند و در برابر قرار داد صلح مقاومت می کردند.
تورم شدید
در سال 1923 بعد از آنکه آلمانیها از پرداخت غرامت خودداری کردند، سربازان فرانسوی قسمتی از آلمان به نام «منطقه صنعتی روهر» را اشغال نمودند. اقتصاد آلمان از هم پاشید و موجب تورم شدید گشت. پول آلمان بی ارزش شد و مردم حتی برای خرید یک فنجان قهوه احتیاج به یک فرغون پر از اسکناس داشتند.
آرامش گمراه کننده
سرانجام این بحران در آلمان فروکش کرد. تا سال 1924 زندگی در اروپا تقریبا بصورت عادی بازگشت. اما در پس پرده، آلمانیها هم چنان از نتایج جنگ جهانی اول ناخشنود باقی ماندند.
زندگی در خندق
شرایط زندگی در خندقها بسیار بد بود. زندگی افراد در زیر رگبار مسلسلها و آتش توپخانه دائما در معرض خطر بود.
یک افسر بریتانیایی شرح می دهد که زندگی در خندقها در جبهه غرب چگونه بوده است. |
در هوای مرطوب، گل و لای همه چیز را می پوشاند. سربازها همچنین مجبور بودند که در خندقها غذا بخورند و بخوابند. موشهای بزرگ در اطراف پرسه می زدند و از اجساد رو به فساد تغذیه می کردند. پیش از حمله دشمن، آتشباری سنگین توپخانه وجود داشت که روزها به طول می انجامید و گاهی اوقات افراد را دیوانه می ساخت.
حقایق ثبت شده
بیشتر افرادی که در جنگ کشته می شدند مردان جوان بودند. فرانسه 4/1 میلیون کشته داد که در حدود یک دهم جمعیت مردان آن کشور است، آلمان نیز 3 میلیون کشته داد و رقم کشته های بریتانیا نیز 750000نفر بود. ایالات متحده 115000 و روسیه 7/1 میلیون کشته دادند.
کلمات کلیدی:
(شکل 1 )
فرآیند از دست رفتن سرزمین فلسطینی ها
از سالهای ( 1946 ــ 2005 )
رنگ سبز مردم فلسطینی ورنگ سپید مردم اسراییلی
تاریخچه فلسطین
"...قبایل کنعانى، بیش از هفت هزار سال قبل از میلاد، از منطقه مجاور شبه جزیره عربستان (عربستان سعودی ، امارات متحده عربی ، بحرین ،عمان ، قطر ، کویت ، یمن) به این سرزمین آمده و در آن سکنى گزیدند. پیش از آنکه قبایل دریاى مدیترانه( Palest ) به این منطقه بیایند و با کنعانىها همزیستى کنند و نام «فلسطینى» بر اهالى آن غالب گردد، قبایل یبوسىها و فینیقىها در این سرزمین مىزیستهاند.
موقعیت جغرافیایى فلسطین :
مساحت فلسطین- 27027 کیلومتر مربع است. فلسطین بخشى از بلاد شام (سوریه، اردن و لبنان) به شمار مىرود که از طرف شرق به اردن، از غرب به دریاى مدیترانه، از شمال و شمال شرقى به لبنان و سوریه و از جنوب به خلیج عقبه و صحراى سیناى مصر محدود مىشود.
در فلسطین سه منطقه کوهستانى، دشتى و ساحلى وجود دارد که زمینهاى حاصلخیز کشاورزى رامی سازد . صحراى نقب در بخش جنوبى واقع شده و یک سوم مساحت فلسطین را تشکیل مىدهد.
فلسطین فعلى به سه بخش تقسیم مىشود :
1ــ سرزمین اشغالى 1948 که یک میلیون و یکصد هزار فلسطینى را در خود جاى داده است.
2ــ کرانه باخترى که مساحتى بالغ بر 5650 کیلومتر مربع داشته و شهر قدس را در برمىگیرد جمعیت فلسطینى آن قریب به یک میلیون و پانصدهزار نفر است.
3 ــ نوار غزه با مساحتى بیش از 350 کیلومتر مربع که جمعیت فلسطینى آن حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر است.
نزدیک به 5- 4 میلیون فلسطینى نیز پس از اشغال فلسطین به دست اسرائیلی ها آواره شده و در کشورهاى اردن، سوریه و لبنان زندگى مىکنند.
حضور یهود در فلسطین :
حضرت ابراهیمعلیه السلام حوالى 1900 سال ق. م به همراه برادرزادهاش (لوط علیه السلام ) از عراق هجرت کرد و در فلسطین رحل اقامت گزید و مردمان این سامان را به توحید فراخواند. پس از آن عبرانىها در قالب عشایر دامپرور و در جستوجوى آب و غذا، به این منطقه آمده و در میان مردمان این دیار- که از روى نوع دوستى و مهمان نوازى آنها را پذیرفته بودند اقامت گزیدند. اما وقتى تعدادشان فزونى یافت، شروع به درگیرى با میزبان کرده، کوشیدند بر پارهاى از مناطق و اماکن مقدس چیره شوند. اوج اقتدار یهود در دوران حکومت حضرت سلیمان بود که بخشهاى وسیعى از سرزمینهاى آباد آن روز را تصرف خود داشتند. اما خـُلق و خوى متکبّرانه یهودیان و اختلافى که بین آنان پیش آمد، آنها را از هم متفرق کرد و باعث شد حکومت آنان، چند سالى بیش دوام نیاورد و پس از مرگ سلیمان، به دست بختالنصر بابلى از میان برود. در این زمان بیشتر آنها به اسیرى گرفته شدند . گرچه [ با چیره شدن آریائیان بر بختالنصر بابلى در روز 12 اکتبر سال 539 قبل از میلاد] بعدها جمعى از آنان به وسیله کوروش بزرگ شاهنشاه هخامنشیان آریایی به فلسطین بازگردانیده شدند ، [ برطبق مندرجات تورات 5400 ظرف طلا و نقره به بنی اسرائیل تسلیم داده شد ، واز پول خزانه دولت آریایی ها تخت سلیمان علیه السلام تعمیر گردید ] .
در تورات از نبردهاى بسیارى که فلسطینىها در رویارویى با یهودیان داشتهاند، سخن به میان رفته است. در مقطعى دیگر رومیان با پذیرش مسیحیت، با یهودیان درگیر شده، شمار کثیرى از آنها را کشتند. بدین سان حضور یهودیان پایان یافت و آنان در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند. "(1)
زمینه سازی ایجاد دولت اسرائیل
" ...سال 1916 میلادی، دولت های بریتانیا و فرانسه در مذاکراتی پنهانی – با نظر مثبت روسیه – طرحی برای تقسیم قلمرو حکومتی امپراتوری عثمانی به مناطق "تحت نفوذ" آماده کردند که بعدها به نام دو نماینده بریتانیایی و فرانسوی به تفاهم نامه سایکس- پیکوت (Sykes-Picot) مشهور شد. اگرچه این طرح هیچگاه به اجرا در نیامد، اما مقدمه ای شد برای تقسیم نهایی سرزمین های مسلمان نشین عثمانی میان فرانسه و بریتانیا که سرانجام پس از شکست این امپراتوری در پایان جنگ جهانی اول به سال 1918 میلادی رخ داد.
(شکل 2)
با پایان یافتن جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی، جامعه ملل یا League of Nations، که نهاد متقدم بر سازمان ملل متحد (UN) به شمار می رود، امپراتوری شکست خورده عثمانی را به مناطق تحت کنترل بریتانیا و فرانسه تقسیم کرد. در این میان اداره سرزمین فلسطین (شامل نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و کشورهای اردن و اسراییل امروزی) به دولت بریتانیا درآمد. این وضعیت از سال 1920 تا 1948 میلادی، یعنی سالی که کشور اسراییل رسما اعلام موجودیت کرد، کم و بیش ادامه داشت.
(شکل 3 )
دهه های 1920 و 1930 میلادی شاهد درگیری های خشونت بار میان عرب های ساکن فلسطین و مهاجران یهودی بود. [کشته شدن 60 میلیون انسان در جنگ جهانی دوم ، واقعه هولوکاست نازیها ]، سرنوشت یهودیان برای افکار جهانی [ با همکاری همه جانب? دولت بریتانیا ] اهمیت ویژه ای یافت. پس از جنگ، در سال 1947 میلادی، پیشنهادی در مجمع عمومی سازمان ملل ارایه شد (2) که سرزمین فلسطین را به دو بخش تحت کنترل یهودیان و تحت کنترل کشورهای عربی تقسیم می کرد. شهر بیت المقدس نیز به منطفه ای بین المللی تبدیل می شد. چیزی نگذشت که با مخالفت قاطع اعراب، این راه حل به فراموشی سپرده شد.
(شکل 4 )
با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم و خروج نیروهای بریتانیا از سرزمین فلسطین، درگیری میان ساکنان عرب و یهودی آن دوباره بالا گرفت. سال 1948 میلادی یهودیان رسما تاسیس کشور اسراییل را اعلام کردند. در کوتاه زمانی نیروهای نظامی کشورهای عرب همجوار به سرزمین فلسطین سرازیر شدند تا اولین جنگ تمام عیار میان اعراب و اسراییل شکل بگیرد. پس از هشت ماه با مداخله سازمان ملل و مشخص کردن یک مرز صلح ، آتش بس برقرار شد. در نتیجه این تحولات و مرزبندی ها، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه به عنوان مناطق مستقل جغرافیایی تعیین شدند.
(شکل 5 )
در فاصله سال های 1948 تا 1967 میلادی، کرانه باختری تحت کنترل کشور اردن بود و نوار غزه را ارتش مصر اداره می کرد. سال 1956 جمال عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر، کانال سوئز را ملی اعلام کرد. این اقدام با واکنش نظامی اسراییل، بریتانیا و فرانسه مواجه شد و صحرای سینا به اشغال نیروهای اسراییل در آمد. این نیروها مدتی بعد عقب نشستند تا نیروهای سازمان ملل در مرز مصر و اسراییل مستقر شوند. سال 1967، تنش میان دو کشور بالا گرفت؛ عبدالناصر خواستار خروج نیروهای سازمان ملل شد؛ و گذرگاه آبی دهانه شرم الشیخ را بر کشتی های اسراییلی بست. جنگ قطعی می نمود.
(شکل 6 )
سال 1967، اسراییل که تهدید را جدی تر از همیشه می دید، حمله ای پیشگیرانه علیه مصر، و متحدانش سوریه و اردن، ترتیب داد. حمله غافلگیرانه اسراییلی ها موجب شد بخش بزرگی از نیروی هوایی مصر که نقطه قوت نیروی نظامی این کشور به شمار می رفت، پیش از برخاستن از زمین نابود شود. در ادامه این نبرد بسیار کوتاه، که به "جنگ شش روزه" مشهور شد، ارتش اسراییل کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، بلندیهای جولان در سوریه و صحرای سینا را اشغال کرد. در کمتر از یک هفته، مساحت زمین های تحت کنترل اسراییل چند برابر و نقشه سیاسی خاورمیانه دگرگون شده بود.
(شکل 7 ) (3)
از آن زمان به بعد، مبنای همه مذاکرات فلسطینیان و اسراییلی ها را اصل "صلح در برابر زمین" تشکیل داده است ؛ اصلی که پس از جنگ شش روزه در سال 1967 بر اساس آن قرار شد اسراییل سرزمین های اشغالی را در ازای به رسمیت شناخته شدن کشورش توسط همسایه های عرب بازپس دهد. از میان سرزمین های اشغال شده در سال 1967، صحرای سینا در قرارداد صلح 1979 به مصر بازگردانده شد؛ در سال 2005 نیروهای اسراییل و شهرک نشین های یهودی از نوار غزه خارج شدند. اشغال سرزمین های دیگر، با گذشت قریب به سه دهه از جنگ و به رغم نظر جامعه بین الملل همچنان ادامه دارد.
قسمتی از نوشتهء محترم بصیر کامجو
کلمات کلیدی:
با احترامات فایقه به دوستان عزیز خودم!
یک سایتی و جود دارد که ما میتوانیم جواب هر سوال خود را از دوستان دانشمند خود در حد توان شان دریابیم یعنی دوستان ما دوستانه هرچه در خصوص میدانند برای ما دوستانه تقدیم میکنند
من در خصوص جنگ تریاک پرسیده بودم به شرح ذیل جواب ارایه نموده اند که با تشکر از اوشان آنرا در خدمت کسانی که مثل من فراموش کرده باشند پیشکش میکنم امید که فابل استفاده باشد
پاسخ های مطرح شده
دلیل نام گذاری این جنگ ها به جنگ تریاک براین است که انگلیس ها شمار زیادی از چینی ها را به تریاک که یک ماده معتاد کننده است ، معتاد ساخته بود و بالاخره دولت چین به رهبری راهبان بودائی معابد بودا براین تصمیم گرفتند که تجارت تریاک انگلیس هارا قطع کنند و در یک حمله کشتی های حامل تریاک انگلیس هارا به بحر غرق نمودند . درنتیجه بعد از جنگ خونین چینی ها حاضر شدند تا یکصد سال شهر مرزی هانگ کانگ را در اختیار انگلیس ها قرار دهد که این قرار داد حدود دو دهه پیش پیایان یافت و هانگ کانگ مربوط چین شد . : متن پاسخ
بومانعلی قاسمی
جنگ تریاک جنگهای است که در سده 19 میان کشورهای شاهنشاهی چین و انگلستان رخ داد. این جنگ در دو نوبت اتفاق افتاد که به جنگ های تریاک 1 و جنگ تریاک 2 معروف است. جنگ تریاک نخست (1839 تا 1842) و جنگ تریاک دو (1856 تا 1860) میلادی بوده است. : متن پاسخ
علی عالمی کرمانی
آدرس سایت مذبور
جنگ تریاک انگلستان و چین و نگاهی کوتاه به تاریخچه تریاک
انگلیسی ها کشت تریاک را در مستعمره خود هند گسترش دادند و محصول آن را به چین صادر کردند و ..
29 اوت سال 1842 جنگ اول تریاک میان چین و انگلستان با امضای قرارداد نابرابر نانژینگ پایان یافت. این جنگ به پیروزی انگلستان و از دست
رفتن هنگ کنگ چین و باز شدن درهای چین به روی بازرگانان انگلیسی انجامید. طبق این قرارداد، دولت چین پذیرفت که بنادر چین از کانتون تا
شانگهای به روی کشتی های قدرت های بزرگ باز باشد و تعرفه های گمرکی تجار انگلیسی ثابت بماند، انگلیسی ها از حق محاکمه کنسولی برخوردار
باشند و دولت چین بابت غرامت جنگ 21 میلیون اونس نقره به دولت انگلستان بدهد. این قرار داد در عرشه ناو انگلیسی کورن والیس در آبهای
نانژینگ امضا شد. انگلستان سالها بود که تریاک محصول هند را به چین صادر می کرد و چینیان با مصرف این تریاک ارزان معتاد شده بودند. سالها
بعد، دسته ای از چینیان میهندوست با تشویق دولت چین به کشتی های باری انگلستان حمله بردند و صندوقهای تریاک را به دریا ریختند که این امر
بهانه جنگی شد که مورخان بر آن نام جنگ اول تریاک نهاده اند. به این مناسبت نگاه کوتاهی به تاریخچه تریاک بیافکنیم:
بوته تریاک به دلیل سازش با هر آب و زمینی از قدیم الایام در اطراف دریای مدیترانه به صورت خود رو به دست می آمد و به علت داشتن گلهای زیبا، به تدریج به دست انسان کشت شد. نخست مصریان قدیم، سپس ساکنان آسیای صغیر (ترکیه) و آنگاه یونانیان و بعد از آنها رومیان با این ماده (بوته تریاک و شیره آن) آشنا شدند. بقراط که آن را Opium می نامید برای درمان بیماریها آن را تجویز می کرد. در کتابخانه ی "آجر نبشته" آشور بانیپال (2700 سال پیش) از آن به عنوان داروی مسکن نام برده شده است. اسکندر مقدونی آن را با خود از یونان به ایران آورد تا در صورت بیمار شدن سربازانش به آنها بخوراند و سپس آن را در شرق افغانستان (آن زمان آریانا یعنی سرزمین آرین ها خوانده می شد) کشت کرد. عربها که در گسترش آن در آسیای جنوبی سهیم هستند، آن را داروی رفع سردرد می پنداشتند. رازی نخستین شیمیدانی بود که هزار سال پیش خواص شیمیائی تریاک را شناخت و آن را افیون Afiyun (واژه شکسته شده Opium) خواند. سپس ابن سینا در آزمایشگاه خود در اصفهان روی این ماده تجربه فراوان کرد و به اعتیاد آور بودن آن پی برد و توصیه کرد که فقط برای رفع تسکین درد، درمان اسهال و اسهال خونی و چشم درد به طور موقت و مقطوع از آن استفاده شود. احتمالا از همین زمان این ماده تریاک Teriac (داروی مسکن) خوانده شده است. در آن زمان برای رفع تسکین درد شیره آن را به مقدار کم با عسل می خوردند. مصرف تریاک به میزان محدود بود زیرا خوردن زیاد آن باعث مرگ می شد. مغولها و تیموریان (تاتارها) اولین قومی بودند که از تریاک به عنوان ماده مخدر استفاده کردند. آنها این ماده را به سربازان خود می خوراندند تا در میدان جنگ از کشتن و کشته شدن نهراسند و فرار نکنند. استفاده از تریاک به عنوان ماده مخدر از قرن شانزدهم به تدریج معمول شد. انگلیسی ها پس از تصرف هند و دست یافتن به مزارع خشخاش این کشور به تجارت تریاک به کشورهای دیگر مخصوصا چین دست زدند که به دو جنگ معروف به تریاک در قرن 19 انجامید. احتمالا تشویق ایرانیان به کشیدن تریاک مربوط به همین دوره است. در قرن 20، علی رغم ممنوعیت این ماده از سوی جامعه ملل (سابق) و سازمان ملل کشت تریاک در چند نقطه از جمله افغانستان و مثلث طلایی، و مصرف آن و مشتقاتش از جمله هروئین ادامه دارد.
منبع روزنامک
کلمات کلیدی:
عبدالرحمن خان
ازامیر عبدالرحمن خان این همسران را نوشته اند :
1 ـ دختر یارمحمد خان وزیر ، پسری داشت بنام عبدالله که در خورد سالی وفات نمود.
2 ـ دختر میر جهاندارشاه از میران بدخشان
3 ـ گلریز کنیز از واخان بدخشان
گفته شده است که حبیب الله خان و نصرالله خان پسران گلریز بودند ، اما به موافقت امیر به نام فرزندان دختر میر جهاندارشاه یاد شدند. آن زن امیر نازا بود. شادروان میر محمد صدیق فرهنگ دراین زمینه می نویسد : " سردار حبیب الله خان به دختر میر جهاندار شاه از میران بدخشان منسوب بود ، اما در واقع وی و برادرش سردار نصرالله خان از بطن کنیزی بودند از اهل واخان، گلریز نام که برای ملکه خدمت میکرد . چون ملکه نازا بود ، پسران کنیز مذکور را به اطلاع و موافقت امیر ، بنام خود قلمداد کرد.
4 ـ حلیمه خانم ملقب به بوبوجان ملکهً رسمی امیر مادر سردار محمد عمرخان
5 ـ دختر سردار محمد اعظم خان
6 ـ دختر میرحاکم شبرغاتی
دربارهً امیرعبدالرحمن خان این نکته را هم گفته ان که به بچه ها ( جنس مذکر) علاقمند بوده است. با آنکه او از زنان دوری اختیار ننموده بود و ازدواج با چند زن دلیل این مدعا می تواند بود ، اما تحفهً شش غلام مهوش که به او ارسال شده بود میتواند حکایت از علاقهً او در جوانی به پسران بوده باشد. همچنان فرهنگ دراین زمینه نیز سخنانی دارد. او مینویسد که : امیر جمعی از پسران حوان خوش صورت را در دربارش فراهم نموده بود که علاقه و التفات امیر بدانها بی ربط نبوده است.
حبیب الله
امیر حبیب الله ، آن روز که بر تخت نشست زن پنجمی را طلاق داد و گفت : که در شرع اسلام بیشتر از چهار زن نکاحی در آن واحد برای یک مرد مجاز نیست ، در حالیکه من از قبل دارای پنج زن بوده ام پس یکی آنرا سر از امروز طلاق دادم ... اما بیشتر از صد زن به عناوین حرم سرای ، خدمه و جواری در حرمسرای باشکوه او می زیستند. ( غبار)
حین مکث به انگیزه های چند همسری امیرحبیب الله خان لازم است اشارهً کوتاهی به پدید آیی وضعیت جدید سیاسی افغانستان دوران حبیب الله خان و تفاوت های آن با دوران احمد شاه نماییم ، زیرا با درنظرداشت آن تفاوت ها است که در می یابیم که چگونه انگیزهً سیاسی ازدواج ها کارآیی خود را از دست میدهد. امیرحبیب الله مطلق العنان خودکامه یی بود که تامین امنیت و ادارهً امور افغانستان توام با بهره مندی از هر اختیار و دست درازی ، برای او در چارچوب تسلط بریتانیا در حکومتداری او با منافع و لزوم دید های بریتانیا عجین شده بود. برعلاوه از آن جایی که مردم و مخالفین از طرف امیر عبدالرحمن به شدت سرکوب شده بودند و حکومت ترس و هراس را برای حکومتداری حبیب الله خان هموار کرده بود ، حبیب الله با مشکلات بزرگی مواجه نبود. در حالیکه احمدشاه به منظور بنیاد گذاری دولت با مشکلات و مشغولیت های بسیار زندگی را سپری نمود. او نه تنها بمنظور نیل به مقاصدش به جنگ متوسل بود بلکه شیوه هایی مانند ایجاد خویشی با سران قبیله ها را نیز اعمال نمود. اما امیر حبیب الله با توجه به بهره گیریهای دوران امنیت ، بیشتر به اثر تمایلات جنسی و عیاشی به زن نگاه نموده است ، تا به عنوان وسیلهً سیاسی حتا برای فرزندانش نیز به چنان انتخاب همسر دست نزد که برای احمدشاه و یا عبدالرحمن خان مطرح بود.
تمایلات جنسی و عیاشی های امیر به اندازهً بود که اگر از دختر زیبارویی اطلاع می یافت ، به جای آنکه به فرزندان خویش بیندیشد ، او را برای خود می خواست. این نوع طرز دید و علاقهً امیر یکی از خصوصیت روزگار او را پس از مرگ عبدالرحمن خان معرفی میدارد. اما تا وقتیکه عبدالرحمن خان زنده بود و دستی در انتخاب همسران فرزندان و نواسه های خود داشت ، همه از دید مصلحت سیاسی و اداره و حفاظت قدرت درجامعه می دید. از اینجاست که ازدواج های پیشین سردار حبیب الله خان در ایامی که هنوز پدرش زنده بود ، رنگ و بوی دیگری داشتند. در این راستا دیدگاههای امیرعبدالرحمن خان هرچند مشابه به احمدشاه و دوست محمدخان بود ، اما در نمونهً احمدشاه تپیک ادارهً قبایلی را با استقلال و بدون حضور لزوم دید استعمار می بینیم. امنیت حاصله از جنگ ها وسرکوب های مخالفین در دوران احمدشاه برای تیمور زمینه های عیاشی را مساعد ساخت. آنچنان وجود مشترک را با دوران پس از مرگ امیر عبدالرحمن در استفاده های حبیب الله می توان دید که با تعبش و خوشگذرانی و زن باره گی گذشت.
آن گونه که گزارش شده است ، زنان امیر حبیب الله خان را باید بیش از صد تن دانست. او حرمسرای مفصل و باشکوهی ترتیب داد که بیشتر از صد زن به عناوین ، حرم ، سراری ، خدمه و جواری در آن می زیستند."
به این خصلت و کار امیر در اینجا کاری نداریم. فراهم آوری نام ها و هویت همه همسران و زنان حرمسرای او در نظر نیست. اما برخی از زنان که با انگیزه های حفظ قدرت در خاندان او وارد " حرم" شده بودند ، اینها هستند:
1 ـ دختر محمدشاه خان خواهر زادهً امیردوست محمدخان جنرال اول و سردار قشون کابل
2 ـ دختر قاضی سعدالدین خان نایب الحکومه هرات
3 ـ دختر ایشک اقاسی سرورخان
4 ـ نوسهً امیر شیرعلی خان
5 ـ دختر میر سهراب خان بیک پادشاه و ساقی قلاب خواهرزادهً سردار عبدالقدوس خان
6 ـ دختر رئیس ولایات منگل و خوست
7 ـ دختر اکبرخان میوندوال پور
8 ـ دختر عظیم بیگ ، این ازدواج پس از سرکوب های خونین هزاره ها بعمل آمد
لازم به یاد آوریست که از دست هیچ یک ازاین ازدواج ها برای نجات حبیب الله خان از سرنوشت محتومی که به استقبالش نشسته بود ، کاری برنیامد. وسرانجام ازطرف سراج الخواتین ، زن اول خود ، مادر امان الله خان به قتل رسید.
دراخیر ارزیابی های بسیار علمی ازاین ازدواج ها و نتیجه گیری های مفیدی صورت گرفته است که تفصیل بیشتر آن درین نوشته میسر نیست.
یکی از شاخص های عمدهً کارهای جناب مهرین پرداختن به مسایل مهم تاریخیست که بالای زندگانی مردم ما تاثیر دوامدار داشته اند. محققین و پژوهشگران کشور به یقیین این اثر با ارزش جناب شانرا خواهندستوده و ازآن منحیث یک ماخذ معتبر استفاده خواهند برد.
ما برای جناب مهرین موفقیت های مزید تمنا می نماییم و خوانش این اثر باارزش پژوهشی را برای خوانندگان سایت ، بخصوص پژوهشگران جوان توصیه میکنیم .
کلمات کلیدی:
نگاهی به کتاب " عوامل سیاسی چند همسری " در افغانستان معاصر و پیامد های آن
اخیرا جناب نصیرمهرین ، نویسنده و پژوهشگر پرکارو پرتلاش کشور این اثر پربهای خود را به سایت آریایی اهدا کرده اند.
چاپ دوم این رساله که 56 صفحه را احتوا میکند در 1000 جلد از طرف بنگاه انتشارات میوند در سال 1384 خورشیدی در کابل صورت گرفته است.
سایت آریایی به سلسله نشر سایر آثار ارزشمند نویسندگان کشور ، این اثر استثنایی را که پرده از روی یک سلسله واقعیت های تلخ جامعهً ستم دیدهً ما بدست میدهد ، را به نشرمیرساند .
آقای مهرین سرنوشت زن را در دام شاهان و امیران در کشور ما حق بینانه و شجاعانه به ترازو کشیده و مثالی هم از یک " پیغمبر " و یک خلیفه اسلام ارایه کرده است.
مهرین در آغاز اثر خود ، انگیزه و عامل سیاسی تعدد زوجات را ازویژه گیهای نظام قبیله یی افغانستان می خواند که زندگی آن قربانی بی محابای قرداد ها ، سنت ها و روابط ظالمانهً اجتماعی شده است و زن به عنوان وسیله و ابزار تحقق آرزوهای شوم نجات از بحران ، مرگ و نابودی و یا رسیدن به قدرت طرف استفادهً ناجایز امیران ( نابکار ) قرار گرفته است.
او می افزاید ، شاهان و امیران بوده اند که حد و حدود در واقع بنیاد های مذهبی را رعایت نکرده اند و آیات 3 و 128 سورهً النساء قرآن کریم را مثال می آورد و برای مصداق گفتار خود علاوه میکند که در سرای متوکل خلیفهً عباسی چهار هزار زن بود ( جرجی زیدان ، تاریخ تمدن اسلام ، ص 889 ـ 987 ) و ازاینکه ناصر الدین شاه قاجار ، شاه ایران کشته شد ( 105 ) زن در حرمسرای خود داشت ( یاداشت های میرزا علی خان امین الدوله ).
در تاریخ طبری آمده که سلیمان ( پیغمبر) را یکصد زن بود.
نگاه مختصر به محتویات کتاب
محتویات کتاب را ازدواج های سلاطین افغانستان از زمان احمدشاه ابدالی تا حبیب الله سراج و پیامد های ناگوار آن در پروسهً اعمار کشور احتوا میکند و در اخیر اهدافیکه امیرعبدالرحمن خان بخاطر بقای سلطهً خود وپسرانش برکشور ازاین همه ازدواج ها دارد و بیشتر با خاندانهای نامدار مناطق مختلف کشور پیوند خویشاوندی قایم میکند ، به قسم ارزیابی پیکش خواننده میشود. ما ازدواج های آنها را ذیلا بصورت بسیار فشرده معرفی میکنیم
احمد شاه سدوزایی یا ابدالی که به احمدشاه بابا یا احمد شاه درانی نیز شهرت یافته است چهار زن در عقد نکاح داشت ، به قولی او مرد متدین بود و از چهار زن بیشتر در عقد نکاح خود نیاورد. از همسران احمد شاه چنین نان برده شده اند :
1 ـ مادر تیمورشاه دارنی
2 ـ دختر شاه ولیخان پامیزایی مادر شهزاده سلیمان
3 ـ رضیه بیگم ، یا حضرت بیگم صاحبه ، دختر محمدشاه شهنشاه هندوستان
4 ـ دختر کاکا نصیرخان بلوچ حکمران معروف بلوچ
احمد شاه ازاین ازدواج ها دارای هشت پسر بود. نویسنده ازدواج های احمدشاه را از یکطرف به عنوان راههای حکومت داری به شیوهً قبایلی میخواند که به احمد شاه درتحکیم پایه های دولت او کمک کرده است ، از طرف دیگر اضرار چنین وصلت ها را باعث تشنج میان افراد خانواده که در نتیجه باعث نا آرامی مردم کشور میشود تصریح مینماید و بطور مثال میگوید که پس از مرگ احمدشاه ، وزیر شاه ولیخان ، نواسه اش ( شهزاده سلیمان ) را به پادشاهی برگزید. آن تلاش با مخالفت شهزاده تیمور و روسای قبایل مخالف شاه ولیخان مواجه گردید و در نتیجه عقیم ماند ، وزیر به قتل رسید و شهزاده بعدها کور ساخته شد....
سایر ازدواج های او نیز خالی از پیامد های ناهنجار نبوده که در اینجا به همان یک مثال اکتفا گردید.
تیمور شاه چهارده زن در حرامسرا داشت و به قولی ( تعداد ازدواج تیمورشاه اعم از نکاحی و صورتی به قرار روزنامچهً خاصهً خودش سیصد نفر بحساب آمده اند. )
زنان نکاحی تیمورشاه
1 ـ دخترسردار نواب خان بارکزایی مادر شهزاده همایون
2 ـ دختر حاجی جمال خان بارکزایی مادر شهزاده محمود ، حاجی فیروزالدین و سلطان شاه
3 ـ گوهرشاه ، دختر شاهرخ میرزا نوسهً نادرافشار
4 ـ گوهر نساء ، دخترسلطان عزیزالدین محمد عالمگیر ثانی ، مادرشهزاده هاشم ، شاهپور و شاهنور
5 ـ دختر شهزاده یزدان بخش ، نواسهً نادر افشار
6 ـ دختر شاه پسند خان اسحق زایی مادر شهزاده عباس و شهزاده کهندل
7 ـ فاطمه دخترسردار قوم یوسفزایی ، مادرشهزاده محمدخان ( بعدها بعدها زمانشاه شجاع الملک ، شاه شجاع )
8 ـ خدیجه سلطان ، دخترعباسقلی خان بیات نیشاپوری ( امیر الامرای آن ولایت )
9 ـ دختر سردار قوم نورزایی ( خواهر سردار احمدخان پتیان خیلی )
10 ـ دختر بهرام خان فیروز کوهی سردار آن جا
11 ـ دختر عاقبت محمود خان کشمیری از متنفذان آنجا
12 ـ دختر میرزا شربت علی خان از خوانین مردم چنداول کابل مادر شهزاده سلطان علی خان
13 ـ دختر سردار گلستان خان اچکزی ، مادر شهزاده اشرف ، مظفر و جهان والا
14 ـ بیوهً آزاد خان صوبه دار کشمیر
تعداد زوجات تیمورشاه حکایتگر وجود و عملکرد رسم ادارهً نظام قبیلوی افغانستان است. وجود انگیزهً عیاشی و شهوت رانی دورهً شاه شباهت به دورهً امیرحبیب الله سراج دارد.
تعدا فرزندان تیمورشاه 34 پسر و 13 دختر خوانده شده است . مردم افغانستان از مصیبت های جنگهای قدرت طلبانه و خوشگزارانی دوران حاکمروایی همایون ، محمود و شاه شجاع زخمهای ناسور و بیشماری برتن خویش حمل نموده است. برخی هم تعداد فرزندان تیمورشاه را بین 50 تا 60 نفر دانسته اند.
شاه زمان یکی از فرزندان جاه طلب تیمورشاه که بنام تیمورمیرزا و زمانشاه یاد گردیده است ، از آنگونه نگونبخت هایی است که دورهً زمامداری اش در جنگ با برادران سپری گردید و با کور شدن ( از طرف برادر ) و افتادن از قدرت نتوانست رسم منحوس میراثی چند همسری را عملی نماید. او دوبار ازدواج نمود :
1 ـ با دختر نورمحمدخان بابری
2 ـ با دختر عبدالرحیم هوتک
گفته شده است که پیش از کور شدن آرزوی ازدواج با یکی از دخترهای میرزا اکبرشاه را داشته است . ( ولی به مقصد نرسید )
زمانشاه از آن دو همسر چهار پسر و دو دختر داشت. از پسران او شهزاده قیصر سالیان متمادی در هنگامه جویی ها نقش داشت. درحالیکه نورمحمدخان بابری پس از نزدیکی به دربار مدتی پله های رسیدن به قدرت بیشتر را طی مینمود ـ حین شروع توطئه های بابری به امر زمانشاه اعدام گردید. و عبدالرحیم خان هوتک به جای اینکه کمک شایسته یی به شاه زمان توانسته باشد ، زمین های بسیاری از نواحی پشاور و اتک را به چنگ آورد. گفته شده است که او باوجود رویهً ظالمانه و خشونت آمیز نسبت به مردم ، چون خسر شاه بود همه جبرا به او احترام میگذاشتند. عبدالرحیم خان هوتک بعد ها در دورهً شاه شجاع برادر اصلی شاه زمان نیز قدرت بسیار داشت.
شاه شجاع در بخش بیشتر از زندگی خویش ، دارای دو زن بود. در اواخرعمربا خواهر دوست محمد خان ازدواج نمود.
1 ـ رقیه بیگم ، دختر حاجی رحمت الله پوپلزایی
2 ـ دختر امیر حیدر ، امیر بخارا
3 ـ خواهر دوست محمد خان
هرقدر قدرت خانوداهً احمدشاه در اثر جنگهای داخلی نواسه های او رو به کاهش می نهاد به همان پیمانه انگیزهً ازدواجها را در شکل تعدیل یافتهً آن می بینیم. بدین معنی که سنت تهداب نهاده شده از جانب احمدشاه برای دوست یابی میان خانها یکی از راه ازدواج بود. ولی اینها حاصل تشنج های بیشتر در نظام قبیله گرایی گردید.
گرچه که دراین دوره ازدواجهای مصلحتی به منظور کاهش و انصراف از جنگ بمیان آمد ـ سپردن دختر زمانشاه به کامران پسر محمود و پا سپردن خواهر دوست محمد خان به شاه شجاع بمنظور قطع دشمنی به عنوان رنگ دیگری از ازدواجها معرفی میشود.
خوانندهً عزیز ! ارایه تصویری از زنان و فرزندان شاهان سدوزایی را دراینجا به پایان میبریم و غرض وجود کانون دیگری از اولاد هً سردار پاینده محمد خان بارکزایی ( محمدزایی ) و اولاده او می پردازیم :
سردار پاینده محمد خان محمدزایی رئیس خانوداهً محمدزایی ، کثیرالتعداد ، بی اتفاق و منشاء نفاق بود. پاینده محمدخان درآن هنگام که از همکاران نزدیک با تیمورشاه و زمانشاه بود و از بانفوذترین سران قوم شناخته می شد ، با زنان بیشتری ازدواج کرده بود. از آنجایی که زنان او بنام پسران او یاد شده اند ، بدان ترتیب نه ( 9 ) زن را نگهداشته اند. تردیدی نتوان داشت که او دارای زنان نازا نیز بوده است که از آنها نامی نرفته است. نامهایی که در اختیار است بخصوص معرف روابط خان بزرگ قومی با سایر خانهاست. به این نامها نگاه میکنیم :
1 ـ مادر فتح خان ( مشهور به وزیر فتح خان ) و تیمورقلی خان از قوم بارکزایی . این زن بعد ها به لوی مور ( مادر بزرگ ) شهرت یافته است.
2 ـ مادر نواب اسد خان ، نواب محمد خان و نواب طره بازخان از قوم بارکزی
3 ـ مادر نواب محمدخان ازکوهستان پروان
4 ـ مادر محمد اعظم خان ( مشهور به سردار کلان ) ازقوم نصرت خیل
5 ـ مادر پردل خان ، شیردل خان ، کهندل خان ، رحم دل خان ، نحنددل خان مشهور به سرداران قندهاری
6 ـ مادر عطامحمد خان ، سلطان محمد خان، سعیدمحمدخان ، پیرمحمدخان ازقوم الکوزایی مشهور به سرداران پشاوری
7 ـ مادر دوست محمد خان مشهور به امیر دوست محمد خان
8 ـ مادر جمعه خان از قوم تاجیک
9 ـ مادر اسلام خان نورستانی
سردار پاینده محمدخان از 9 همسر یاد شده دارای 23 پسر و 4 دختر بوده است. جنگ های داخلی فرزندان وی ، اغلب جانبداری اقوامی را با خود داشت که مادرپسرش متعلق به آنها بوده است. پیامد آنچه ازدواجها را در صدها جنگ تباهی آور برای افغانستان به خوبی مشاهده میتوان کرد.
تعداد زنان و فرزندان پاینده محمدخان سبب شد که تعدد مراکز قومی قبیله یی به گونهً واحد های مستقل درآیند. از آنجایی که امکان غلبه یکی بر دیگری و یا بردیگران میسر نبود و از راه تفاهم نیزبه سازش نمی رسیدند ، ادامهً جنگ و خونریزی و قطعه قطعه شدن افغانستان بدست آنها در دستور کار بود و سرانجام هم زمینه های نفوذ و اثر گذاری همسایگان و از همه مهمتر مقاصد استعماری بریتانیا را پاسخ مثبت گفتند.
آقای مهرین در پاورقی افزوده اند که " درین نبشته به تذکر مختصر جنگ ها به عنوان یکی از تاریخ غمبار ازدواجهای بسیار بسنده شده است. از آنجائیکه در همهً کتابهای مربوط به تاریخ افغانستان معاصر بارها و به تکرار به شرح این جنگها پرداخته شده است از آورده مثال های تکراری معذوریم."
دوست محمد خان
از جملهً فرزندان پاینده محمدخان ، بعد از وزیرفتح خان که مرد حادثه جویی بود ، دوست محمد برای رسیدن به قدرت و کسب مال از هیچ وسیلهً میسر دریغ نورزید. او در زمینه افزایش زنهای نکاحی و غیر نکاحی که بنام صورتی یاد شده اند ، نیز دست فعال داشت. زنان صورتی و نکاحی دوست محمد خان را چنین نگاشته اند :
1 ـ دختر ملاصادق بنگش ، مادر محمد افضل و محمد اعظم ( اعظم خان هنگام جنگ های قدرت از قوم مادرش کمک میخواست.)
2 ـ دختر باقی خان پروانی ، کوهستانی ، مادر محمد اکرم خان
3 ـ بیوهً سردار محمد اظم خان برادر امیر ، مادر صالح محمدخان
4 ـ دخترباجوری ، مادرشیرمحمدخان و نیک محمد خان
5 ـ دختر باجوری دیگر ، مادر محمدهاشم خان
6 ـ از قوم صافی ، مادرمحمد شعیب خان
7 ـ از قوم توری ، مادرمحمد رحیم خان
8 ـ از قوم توری ، نواسهً جهانگیرخان ، مادرولی محمد خان ، فیض محمد خان ، حوا و هاجره
9 ـ دختر ناظر مهرعلی مادر محمد عظیم خان
10 ـ کافری سیاه پوش ، فرزندان او ، محمد صادق خان و سروجان
11 ـ دختر حاجی رحمت الله خان پوپلزایی ، وزیر دورهً شاه شجاع مادر محمد اکبرخان ( مشهور به وزیر اکبرخان ) ، غلام حیدرخان، شیرعلی خان ( امیرشیرعلی خان ) ، محمد امین خان ، محمد شریف خان ، پادشاه بیگم نواب ، خواهر این زن دوست محمد خانم شاه شجاع بود.
12 ـ دختر عزیزخان قوم جبار خیل ، مادرمحمد یوسف خان
13 ـ دختر شهزاده عباس سدوزایی ، مادراحمدخان ، محمد زمانخان، محمد عمرخان ، امت المصطفی ، بی بی زمرد
14 ـ دختر ناظر خیرالله هندو مسلمان تاجر
15 ـ دختر آقا محمد خان قزلباش ، مادر بی بی سایره ، عایشه و بلقیس
16 ـ همسر مربوط به قوم هزاره ، مادر سیف الله خان وکیل
17 ـ بیوهً شاه محمود سدوزایی ، مادر محمد اسلم خان ، محمد حسین خان ،محمد حسن خان ، محمد قاسم خان ، وفابیگم ، شاه جهان بیگم و نورجهان
18 ـ از دخترمربوط به اقوام پشتون که به وابستگی خانوادگی اش اشاره بیشتر نشده است ، دختر او شمس جهان ، مادر بوبوجان ملکهً امیرعبدالرحمن خان بود.
براساس گزارش موهن لال نویسنده زندگینامهً دوست محمد خان چند زن دیگر او عبارت بودند از : دختر ملارشید قندهاری ، دختر خواجه خانجی کوهستانی ، دختر خان قلات غلزایی ، بی بی کمری کشمیری، بیوهً امین الملک و دختر خان مرادخان.
شاید بی مورد نباشد اگرگفته شود که در حرص و آز دوست محمد خان جمیع عوامل زن گرفتن را میتوان دید. از خویشی با سران قوم تا دریافت پول و جواهرات بیوه های شاهان پیشین و برادران و یا دختران تاجران ....
شاید کافی باشد که پیامد های آن همه ازدواجها و پیدایی فرزندان را در زندگی جنگجویانه وویرانگرانه نام های آشنا به تاریخ افغانستان به بینیم. پس از مرگ دوست محمد خان ، مانند دوران شروع سلطنت فرزندان تیمورشاه قدرت جویان به جان هم افتادند و رمق های آخری کشور را از تنش گرفتند.
شیرعلی خان
شیرعلی خان سه بار ازدواج کرد که از آن چنین نام برده شده است :
1 ـ مادر یعقوب خان ، که یعقوب خان از راه بستن معاهدهً گندمک و سپردن بخشی از خاک افغانستان به هند بریتانوی و ایوب خان بیشتر از نظرمقاومت در برابر آنها خصوصا در جنگ محلهً میوند قندهار شهرت دارند.
2 ـ عایشه بیگم ، مادر شهزادهً نامراد عبدالله جان ، هاجره ، صابره و میمونه. عایشه بیگم از قوم محمد زایی و دختر سردار محمدافضل خان ، پسر پردل خان ، پسر پاینده محمدخان بود.
3 ـ دختر محمدعثمان خان
احتمال بسیار موجود است که عایشه بیگم بیشتر مورد علاقهً امیربوده و در ضمن نفوذ قابل ملاحظه یی بر امیر داشته است. تصمیم امیر به ولیعهدی عبدالله جان شهزادهً خوردسال که عصیانهای زیانبار محمد یعقوب خان و ایوب خان را در برداشت ، همچنان کمی تعداد ازدواج امیر را می توان نتیجهً نفوذ عایشه بیگم دانست.
شورش یعقوب خان علیه شیرعلی خان و افتادن او در زندان به امر پدرش به دلیل اختلاف با انتخاب شهزاده عبدالله بحیث ولیعهد که ضعف روحی حاصله از زندان را در قبال داشت یکی از مظاهر زیانبار چند همسری آن مقطع از تاریخ است.
کلمات کلیدی:
پرچم های افغانستان
پرچم افغانستان از عناصر زیر تشکیل شده است
3 قطعه نوار عمودی به رنگ های سیاه سرخ و سبز که به ترتیب از چپ به راست در کنار هم قرار گرفته است در وسط پرچم نشان دولتی افغانستان قرار دارد که متشکل از مسجد محراب و منبر کلمه الله اکبر و لا اله الا الله میباشد و تاریخ 1298 هجری شمسی نیز در ذیل آن درج شده است.
رنگ های این پرچم اولین بار توسط شاه امان الله خان (پدر افغانستان نوین) در لویه جرگه سال 1328 پیشنهاد داده شد.غازی امان الله خان رنگها را اینگونه تعبیر کرد.سیاه به معنا دوره ای که افغانستان تحت استعمار بوده است سرخ نماد خون شهیدانی است که برای بدست آوردن استقلال افغانستان از جان خود گذشته اند و سبز نماد آبادی و پیشرفتی است که در آینده نصیب افغانستان خواهد گردید.
تا قبل از آن تاریخ پرچم های افغانستان به رنگ سیاه بود و سابقه پرچم سیاه رنگ بر میگردد به قیام بزرگمرد خراسان ابومسلم خراسانی که پرچمی سیاه را برای خود برگزیده بود.
جهت آشنایی علاقه مندان در اینجا پرچم های گذشتهی افغانستان را مرور میکنیم.
شاه امان الله-1919
شاه امان الله 1928
حبیب الله کلکانی
محمد نادر شاه:1929
محمد ظاهر شاه: 1933-1973
سردار محمد داود: 1973-1978
نور محمد تره کی 1978-1980
ببرک کارمل: 1980-1986
نجیب الله: 1986-1992
مجاهدین 1993
مجاهدین
امارت اسلامی رژیم طالبان
پرچم کنونی
کلمات کلیدی:
نظامنامهء
ناقلین بسمت قطغن
در مطبع شرکت رفیق طبع گردید
8 قوس - 1306
تعداد طبع ثالث (500) جلد
قیمت فی جلد.......... (11 پول)
بسم الله الرحمن الرحیم
نظامنامهء ناقلین بسمت قطغن
قاعدهء
(1): - کسانی که از اهالی ولایت کابل و حکومتی های اعلای سمت مشرقی و جنوبی بزمین داری ولایت قطغن راغب باشند و روانهء قطغن میشوند، نائب الحکومهء قطغن و مدیر زراعت قطغن فوراً برای سکونت شان مطابق مواد این نظامنامه مکلف و موظف شمرده میشوند...ادامه...
کلمات کلیدی: