آثار ونتائیج اقدامی انقلابی شهید عبدالخالق
گرچند برخی معتقید هستند که"ترور "هیچوقت نمی تواند به عنوان یک روش اصولی در مبارزه مطرح گردد،یعنی مبارزان و انقلابیون نباید برای رسیدن به هدف از "ترور" استفاده کنند زیرا ترور غالبا نتائیج مفیدی در پی نداشته و حمایت توده هارا هم بدنبال ندارد ونه تنها نمیتواند عامل سقوط و سر نگونی یک رژیم شود بلکه سر دمداری خود کامه را بیش از پیش برای سرکوب مبارزین تحریک میکند اما واقعیتهائی تاریخ ثابت کرده که در بعضی از مقطع های مبارزاتی، ممکن است بغیر از ترور هیچ گونه وسیله ای در اختیار نباشد .
عبدالخالق در چنین شرائیط زندگی میکرد و همان طوریکه قبلا اشاره شد ،فشار و اختناق نادری آن چنان اوج گرفته بود که تمام راه هابسته بود وبرای ملت هیچ وسیله ای برای احقاق حقوق اساسی خود وجود نداشت و عقدههائی محرومیت ومظلومیت آنچنان گره خورده و انباشته شده بود که اگر هم حرکت عبدالخالق نمی بود بگونه ای دیگری این عقده ها باید باید منفجر می شد.
برعلاوه حرکت انقلابی عبدالخالق آثار ونتائیج بیسیار مثبتی را در پی داشتکه بطور خلاصه اشاره می شود:
یک:اولین اثر مستقیم آن این بود که که نقش مکتب و محصلین ودانشجویان بیش از پیش آشکار گردید و همه اهمیت آنرا درک کردند و فهمیدند که تنهااز کانال مکتب و مدرسه و نهایتا از راه علم وفرهنگ است که میتوان به رمز وراز وپیچیدگی هائی سیاست و راههائی مبارزه پی برد و آگاهانه درین وادی قدم گذاشت و به همین جهت رژیم حاکم نیز نسبت به محصلین مکاتب بیش از پیش حساس گردید و فعالیتهائی دانشجویان را مخصوصا در مکاتب مثل نجات (امانی)واستقلال کاملا زیر نظر گرفتند.و افراد مهم آنرا به زندان انداختند ویا حد اقل از مکتب اخراج کردندتا هرگز با سواد نشوند ودرک وآگاهی پیدا نکنند.
دوم:اثر مهم دگرحرکت عبدالخالق این بود که رژیم مجبور گردید در سیاست خود تجدید نظر کند که درین رابطه میتوان سیاست را بدو دوره تقسیم کرد :دوره 13 ساله صدارت هاشم اخته از 1312تا 1325 و دوره 7ساله صدارت شاه محمود از 1325تا1332 .
در دوره اول گرچه طبیعی بود که رژیم خود کامه به عنوان عکس العمل قتل نادر،سخت گیری بیشتری را اعمال کند و باخشونت وسر کوب برخورد نماید ولی حد اقل این مقدار درک کردند که راه سرکوب مخالفین هم تنها اعدام و کشتار نیست وبا کشتار بیش از حد با اعتبار خواهد شد لذا روش نرم تری را به پیش گرفتندکه عبارت بود از تقویت سازمانهای جاسوسی و کنترول شدید فعالیت افرادونهایتا زندانی کردن شخصیتها و رجال سیاسی بود. هاشم خان جلاد را در نوجوانی به عنوان غلام بچه به دربار امیر عبدالرحمن هدیه شده بود واوظلم واستبدادرا عبدالرخمن فرا گرفته بود.
اما در دوره دوم شاه محمود روش ملایم تری رانسبت به برادرش در پیش گرفته بود.اکثریت زندانیان سیاسی که کلیه ای محابس وزندانهائی کابل وولایات از وجود آنها مملو شده بود آزاد گردیدند وهر یک به نحوی در کارهائی دولتی گماشته شدندونسبت به انتخابات وآزادی جرائید وتاسس گروههائی سیاسی نیز تجدید نظر شده وابراز وجود کردند:
1- ویش زلمیانکه درتاسس آن گل پاچا الفت ،قیامالدین خادم ،عبدارئوف بی نوا،فیض محمد انگار ،غلام حسن صافی،نور محمد ترهکی و محمد انور اچکزائی سهم داشتند.
2- گروه وطن که میر غلام محمد غبار،سرورجویا،براتعلی تاج،عبدالحی عزیز،نورالحق خان و میر محمد صدیق فرهنگ از موسسین آن بودند.
3- گروه خلق که دوکتور محمودی و برادرانش و عبدالحمید مبارز وغیره گردانندهای آن بود.
4-اتحادیه آزادی پشتونستان که بنیان گزار واقعی آن داود خان بودودر ظاهر غلام حیدر خان عدالت وببرک کارمل و حسن شرق آنرا رهبری می کرد.
5- کلوپ ملی که عبالمجید زابلی وداودخان و محمد نعیم برادرش آنرا بوجود آورده بود.
همه این آزادیها هرچند مقطعی بود از آثار همان اقدام تاریخی و سرنوشت ساز عبدالخالق می باشد.
سه:مهمترین اثر انقلابی عبدالخالق این بود که فصل جدید در حرکتهای آزادی خواهانه ای جامعه ای تشیع افغانستان پد ید آورد زیرا شیعیان و مخصوصا هزاره هائی افغانستان بعد از قتل عام دوره ای عبدارحمن ،بطور کلی یک حالت رخوت وسکوت وسکون پیدا کرده وتقریبا شیرازه ای فرهنگی و اجتماعی خویش را از دست داده بودند واصولا نمی دانستند که در این کشور چه کاره هستند واز چه موقعیت ووضعیت بر خوردار است وچه نقشی می توانند درجامعه داشته باشند.
عبدالخالق این جامعه ای خمود سرکوب شده رابیدار کرد و به آنان امید و ایمان و آرمان بخشید وثابت کرد که مردم شیعه و هزاره هنوز زنده هستندو میتوانند مهمترین دگر گونی هارا بوجود بیاورند وتا به شخصیت وحقوق آنها احترام گذاشته نشود میتوانند در هر زمان و تحت هر شرائیط محیط زندگی زمامداران را هم نا امن سازند واحیانا طعم تلخ شکست ومرگ را بر آنها بچشانند واز همین رو قیامها وجنبشهائی شیعوی به شکل نظمتر و آگانه تر در مقطع هائی مختلف ظهور کردند.
کلمات کلیدی:
سر نوشت خانواده و بازماندگان شهید عبدالخالق
21 نفر از اعضائی خانواده عبدالخالق را بشمول اطفال اعدام ویا به زندان بشادت رساندند.در میان آنها عبداله و عبدالرحمن پسران خوردسال مولا داد عموی عبدالخالق هم بوده اند و حتی خواهر کوچک عبداخالق بنام" حفیظه " که بروایتی سه ساله و بروایتی 8 ساله بوده در زندان به شهادت میرسد.
از قرائین و شواهد چنین پیدا است که کلیه ای فامیل و اقوام دور ونزدیک عبدالخالق از زن ومرد وکوچک وبزرگ به زندان انداخته شده و سالهائی سال به زندان مانده اند و حتی زنان حامله در زندان بچه دار شده اند و عده ای در کنج زندانها پوسیده وحیات را از دست داده اند.طبق تحقیقات یک دونفر جان سالم بدر برده اند که یکی از آنها "عطا محمد "پسر خاله ای عبدالخالق است ویکی دگر آن از بازماندگان خانواده ای عبدالخالق زنی است بنام"اوری جان"که دختر مامای عبدالخالق بوده ودر حادثه ای گرفتاری خانواده و شهادت مردان و زندانی شدن زنان او در شکم مادر بوده است .
کلمات کلیدی:
هنوز در جریان سال اول فرمانروایی نادرشاه، بسیاری از جوانان افغان و هوادارن امان الله خان مورد اختناق قرار گرفتند. این گونه، به دستور نادرخان، تابستان 1930 در گرماگرم رخدادهای کوهدامن، عبدالرحمان لودی- شهردار کابل کشته شد. جسد سوراخ سوراخ شده و تیراران شده او بر سر خر نزد همسرش به شور بازار برده شد. دار و ندار لودی ضبط گردید و گذشته از این ها، مرده او متهم به کفر و الحاد و میگساری و باده پیمایی گردید. همچنان [تاج محمد] پغمانی با توپ پرانده شد. همین گونه، فیض محمد باروت ساز را اعدام کردند که پیش از اعدام نادرخان را به باد ناسزا گرفت. محمد ارتی، در آغاز به ترکیه گریخت و سپس رهسپار هند شد، مگر گرفتار گردید و در پیشاور کشته شد. غبار ده سال آزگار رقت بار در زندان و تبعید بسر برد. بستگان او از کار بیرون رانده شدند و فرزندانش را به مکتب ره ندادند. همه این و دیگر شکنجه ها و جزا ها بدون دادگاه و تحقیق انجام شدند.
شاه محمد ولیخان دروازی که خود از هم باوران و همکاران صمیمی شهزاده امان الله خان بود در همکاری با موصوف و برقراری پیوندهای خانواده گی به صمیمیت شان افزود و در حصول استقلال افغانستان و معرفی آن طی سفرهای توان فرسا و طولانی به کشورهای دور و نزدیک جهان مجاهدت فراوان نمود. وی در مقامهای نائب السلطنت شاه امان الله خان، وزیر دفاع و وزیر خارجه و سفیر سیار افغانستان به نحو شایستگی ایفای وظیفه نمود. در خانواده محمد ولیخان کسانی مثل محمد امین خان دروازی وزیر مختار افغانستان در برلین و محمد سعید خان صمیمی کوشانی تربیت شدند که هر دو پس از اعدام ظالمانه محمد ولیخان به جرم نسبیت خانواده گی با موصوف در زندان مخوف نادری جان دادند. همچنان میر یاربیک خان و برادرش میر زمان الدین خان از فرزندان شهزاده حسن امیر بدخشان که سبب خواهرزاده گی با محمد ولیخان داشتند و در رکاب موصوف در ماموریتهای داخلی و خارجی همراه بوده اند. همچنان در پرتو توجه و تربیت موصوف میرزا علی احمد خان وردوجی و میرزا محمد خان یفتلی از رجال برجسته دولتی گردیدند.
کلمات کلیدی:
کودتا ها درافغانستان
متن فشرده
قسمت پنجم
حرکت امان الله خان علیه پدرش امیر حبیب الله خان ونظام او، که بارآوری اوضاع و شرایط دیگر را باخود داشت ،بدلیل همکاری مشروطه خواهان پیشین با نظام وی ، به آن حرکت پایه وتوان نیروی بهتر داد . اما همانگونه که بخش قابل ملاحظه مشروطه خواهان دوره امیرحبیب الله خان بسوی کودتا وهمکاری با امیر امان الله خان ، سمت یافته بودند ، ناراضیان حرکت غیرعادلان? او ، برخی را به تحرک کودتایی نیزواداشت .
اقدام امان الله خان در توقیف کاکایش سردار نصرالله خان ، چنانکه پیشتر دیدیم جزی از برنامه کل کودتا بود . ازین رو طرفداران سردار به آن میاندیشیده اند . حرکت محمد اختر خان ، گامی برای رهایی اوبود . . .
از روی پاره یی از شواهد پیداست که محمد اخترخان ، در پی عملی کردن طرحی بود که شبک? وی، امان الله خان را درفاصله راه کابل – پغمان بقتل برساند. این حرکت افشأ شد .
پیداست که امان الله خان پس از دستگیری وتوقیف اعضای شبکه کودتایی ، از شخص احتمالی جانشینی خود از طرف اخترجان میدانسته است . هنگامی که امان الله خان درپی تحقیق شتابزده ، محمد اخترجان مجروع رامخاطب قرارداده وپرسیده بود که : " خوب اختر جان میدانم که دروغ نمی گویی ، بگو ببینم که ازین اقدام خود چه مطلبی داشتی ؟ شاه میخواست اشارتی به نایب السطنه شود . اما محمد اخترخان مطلب را درک کرده بود ، لهذاجواب داد که : اعلیحضرت این اقدام من سبب معین نداشت ، جزآنکه دلم میخواست چنین کنم . . ." *
امان الله خان با این پرسش میخواسته است ،انگیزه یی راکه برایش شناخته شده بود ، با گوش خویش بشنود .
روابط پیشینه وبسیار حسنه اخترجان با سردار نصرالله خان ، ایجاد چنان شبکه ، زنده بودن سردارنصرالله خان ، تصمیم قتل امان الله خان ، مواردی اند که به پذیرش احتمال آزاد کردن سردار نصرالله خان وانتخاب او در مقام شاهی هدف مرکزی واصلی کودتای اخترجان صحه میگذارد . اضافه برآن چه گفته آمدیم ،برادران امان الله خان آدم های جدی و فعال وقدرت دوست نبودند .
نکته یی درینجا قابل یادآوری است که برغم حل تکلیف شاه با کودتاگران واعدام آنها ، دریافت ژرفتر انگیزه اعدام های سریع وعواقب آن بعنوان فرهنگ بیعدالتی در حوزه قضایی وحقوقی افغانستان ، باردوش تاریخ وقضاوت منصفانه در باره بیعدالتی شاه امان الله خان است . سرنوشت بیگناهی مانند علی رضا خان که قاتل امیرحبیب الله خان را شناخته بود ، اما بدلیل بیکسی ونداشتن جای در بافت اشرافیت و دستگاه دولتیان ؛ دادخواهی نداشت ، از نحله دیگری بود ؛ وسردار نصرالله خان از امتیازات دیگری بهره مند بود . . . . درست است که سردار نصرالله خان آراء وعقاید امان الله خان رانداشته است ،اما نمی شود مظلومیت او رانادیده گرفت . مظلومیتی که روی دیگر سکه را با نقش توطئه ، دسیسه وخودرایی بار آورنده اش نشان میدهد .
تاکید ما روی دریافت ونقش زایانبارخودرایی امان الله خان هنگامی بیشتر می شود که اسباب وعلل داخلی سقوط او را بیشتر درمعرض بازشناسی قرار بدهیم .
در حالی که در قتل ناصرالدین شاه از طرف مرزا رضای کرمانی ویاقتل نادرشاه ، انگیزه قتل با هدف بادا باد ! و بدون داشتن شبکه یی از کودتا گران شناخته می شود .( در جای دیگر به بازتاب این کودتا در چند کتاب نظر میاندازیم ).
نظارت دوباره و شدید بر سردار نصرالله خان هم حاکی از آن است که امان الله خان،علاوه برتوجه به اهمیت او بعنوان رقیب، نگرانی بیشتری داشته است . . .
در پی آن حرکت ، باوجودیکه در بافت نظام امانی خطوط متفاوت شکل میگرفت وجناح بندی ها نضج میافت ، اما اقدام کودتایی دیگری گویا به قوام ننشسته بود . اینکه شورشهای محافظه کارانه وضد اصلاحات شاه تا چه حدودی درموضعگیری های جناح محافظه کار دولت اثر میگذاشت ویا جناح ناراضی از خود کامه گی های شاه ، چاره اندیشی برکناری او را در دستور کار خویش قرارداده باشند ،محتاج ارایه مدارک وتحقیق ویژه است . آنچه را در موضعگیری های ناراضیانی چون عبدالرحمان لودین میتوان بازشناخت این میتواند باشد که راه گوشه گیری ویا همنکاری با دل پر درد را با دولت در پیش گرفته بودند . برخی از مشروطه خواهان پیشینه به همکاری در حول برنامه های شاه به قناعت رسیده بودند . عناصری چون محمد نادرخان بخارج فرستاده شدند .
اما باری هم اگر از کودتای دیگری برهبری میرزا محمد یوسف خان ،علیه امان الله خان نامبرده می شود ، تا اینکه مدرکی برای پذیرش آن باشد ، همان احتمالی را بیشتر میتوان پذیرفت که از آن بعنوان حل اختلاف میرزا ودر ردیف اتهامات دروغین میتوان نام برد . اما آنجا که از تماس والی کابل با کارکنان سفارت انگلیس گزارش داده می شود ، ذهنیت وجود شبکه های دیگری از کودتاگران را دردوره امانی بوجود میاورد .
* غبار . مسیر تاریخ ص 749
* افشأ وکشف آن شبکه کودتای ناموفق نیز نشان میدهد که مانند بساموارد ، نقش نهاد های خبرچینی وجاسوسی برای دولت تا چه اندازه مهم بوده است .
در زمان حکومت نامستقر ولرزان امیرحبیب الله کلکانی چند تن از افراد سرشناس به اتهام اقدامی علیه حکومت امیر اعدام شدند .از آنجایی که قضیه مخالفین به محکمه سپرده نشده وتحقیقاتی صورت نگرفته بود ، اسناد موثق بیشتری در اختیار نیست . فرهنگ از شایعه یی که درمحیط ایجاد گردیده بود ، چنین می نویسد :
" از برادران امان الله خان دو نفر ، حیات الله خان وعبدالحمید خان با عده دیگربه جرم سازش علیه حبیب الله اعدام شدند وسردارمحمد عثمان خان نایب لحکومه اسبق قندهار، حبیب اله خان معین وزارت حربیه ، ومحمد اکبرخان قاضی مرافع کابل به اتهام جرایم مختلف ازبین برده شدند ؛ وبدون آنکه درهیچ مورد تحقیقات اصولی صورت گرفته ویا اینکه قضیه به محکمه سپرده شده باشد .
درمحیط چنین شایع گردیدکه شهزاده حیات الله خان به اتفاق سردرامحمد عثمان خان، نادرعلی جاغوری ومیر آخورمحمدعلی بهسود، نقشه ازبین بردن حبیب الله را طرح کرده بودند. حبیب الله خان معین از سابق باحبیب الله ارتباط داشت . اماقاضی اکبرخان بجرم پخش شبنان? منظوم در انتقاد ازحبیب الله وحکومت او به قتل رسید ." *
آن اقدام پیشینه تصمیم قتل امیر رااز طرف چنذد تن محصلین نیز داشت . گفته شده است که یک بار جمعیتی از محصلین در کابل تأسیس شده بود دونفر از آنها با نام های حبیب الله وغلام رسول تصمیم داشتند حبیب الله را بوسیله بم درجامع پلچرخی بقتل برسانند . اماامیر از آن اطلاع یافته آن دوتن با قاری دوست محمد خان که از همکاران ایشان بود ، اعدام شدند . *
متأسفانه از مرام وطرح های آن جمعیت نیز اطلاعی بیشتر دردست نیست .
در حالی که بسیار مهم است تابدانیم که ایشان در کنار قتل حبیب الله چه فعالیت های دیگری را درنظرداشتند .
علاوه برین بی اطلاعی ، از حال وروزگار فعالین سیاسی پیشینه که غالبا مشروطه خواهان یادشده اند ، در زمینه اقدامات وفعالیت های ایشان اطلاع دقیقی دردست نیست . با آن که مدت 9 (نه )ماهه حاکمیت حبیب الله زمان بیشتری نیست ، با آنهم فکر می شود ، اکثریت آنها نخست در انتظار امان الله خان اقدامات محمد نادرخان بوده اند . ازینرو حالت آنها بیشتر در ترصد وانتظار وبی عملی سپری شده است . . .
راهی که از آن محمد نادرخان به قدرت دست یافت ، وآن راهی را که برای تحکیم قدرت درپیش گرفت ، واکنش های متعدد راعلیه او در چشم انداز میگذاشت .
در گام نخست ، بنابر ارزیابی از احتمال برگشت امان الله خان ، تعلل نظامی ودفع الوقت راتا هنگامی در جبهه جنوبی پیش گرفت که مطیمن شد امان الله خان افغانسنا رتارک گفته است . *
افزون برآن می دید که سایر مدعیان تاج وتخت مانند علی احمد خان اعدام شدند . بسیج نیرویش بعنوان حربه پیروزی سلاح جنگ منطقه یی بود .
با ورود بکابل ،قدم بقدم وارد حل مناسبات با دیگران شد . نخستین درد سراو نیروهای مسلح حبیب الله کلکانی بود که عملا درستیز وآویز قرارداشتند . آنها رابا قرآن فریفت ، شکست داد وکشت . که در میدان جنگ شاید نمیتوانست چنان پیروزی بدست بیاورد . ویا درصورت لشکرکشی، احتمال مشغولیت جنگی وگرفتاری های متعدد دیگری را برای او بارمیاورد .
از آن جایی که محمدنادرخان دسته بندی های دوران دهساله امانی را بخوبی میشناخت ، واز علایق بخش قابل ملاحظه آنها نیز آگاه بود ،در آغاز عده یی از آنها رابا خونسردی وبی اعتنایی استقبال کرد ویا خانه نشین شان ساخت . چهره های چون محمد ولی خان از آن جمله اند .
در مرحله دوم ، سعی کرد تا حساب های خویش را باکاربرد معیار های حکومتگری توطئه آمیز با آنها یک طرفه کند . واین در حالی بود که مچ دستش باز شده بود . مردم از مکنونات او که این همه تلاشها رابرای خود انجام داده است نه برای امان الله خان ووطن آگاهی یافته بودند و در واقع شناخت از اوتکانه یی برای بلند رفتن شناخت وشعور سیاسی بود .
اما کار محمد نادرخان ، با برنامه های دقیق وحساب شده یی همراه بود ؛واز آغاز ابتکار عمل را دردست داشت . . .
نادرشاه ، گزینش افراد طراز دیگری رادر پیش گرفت که بادوره امانی فرق داشت . در مرکز این گزینش برادران او قرارداشتند که هسته اصلی حکومت را تشکیل میدادند .همزمان باسپردن وظایف حساس ومهم بدانها ، استخدام اشخاص دیگری با خصلت بلی گویی را دردستور کارقرارداد . و درپهلوی آن ، از آنجایی که ترسی چون سایه حاکمیت تازه برادران را دنبال میکرد ، به حاشیه راندن ومنفعل کردن همکاران دوره امانی بسنده نکرد بلکه طرح نابودی فزیکی آنها راعملی کرد . . .
طرف مخالفین چیز فهم ومستقر درکابل ، آدم های که دیدند غافلگیر شده اند . به ایجاد رشته های از روابط جدید متوسل شده اند . اما بازهم امان الله خان واستراتیژی بازگشت او به افغانستان در مرکز مرام قرارداشت . همان است که دیدار ها درترکیه و افغانستان به منظور تحقق هدف سرنگونی حاکمیت نادرشاه بطرف تمرکز انرژی سمت یافت .
نخستین موضوع تصریح رژیم آینده توأم باگذاشتن انگشت انتقاد به نارسایی های زمان حاکمیت امان الله خان بود . در اعلامیه یی به امضأ امان الله خان از " لغزشهای گذشته عاقلانه اعتراف گردیده" * بود . گمانی نتوان داشت که این برخورد به گذشته برای همکاران نارضی امان الله خان که شاهد حال نادرشاه نیز بودند ، خوشایند بوده باشد .
در حالی که امان الله خان وهمکارانش دربسیج نیرویی از فعالین وسازماندهی برای سرنگونی نادرشاه مشغول بودند ، نادرشاه نیز با امکانات دولتی که همواره توانمندی غیر قابل مقایسه را در اختیار دولتداران قرار میدهد ، به تمرکز نیروبرای استحکام قدرت اشتغال داشت .
درین میان ، غلام نبی خان چرخی یا شخصی وارد افغانستان شد که تصور میشود پس ازبچنگ آوردن حبیب الله کلکانی و گروه یاران نزدیک به او ، در مرکز توجه نادرشاه بود .
ادامه دارد
*- با بهره گیری بیشتر از جلد دوم افغانستان درمسیرتاریخ.
کلمات کلیدی:
برخی دیدگا های دیگر درباره بامیان مرکز هزاره جات :- بامیان درافغانستان مرکزی < هزاره جات > ، تقریبا به مسافت 231 کیلومتر در شمال غرب کابل و در قلب کوه هندوکش، درارتفاع 2500 متری موقعیت دارد. با میان دربندا هش بنام < بامیکان> ودر قرن پنجم قبل از میلاد بنام < فان – یانگ > و درسال632 میلا دی < فان – ین – نا > یاد شده است.در اوا ئیل قرن اول میلا دی با به قدرت رسید ن کو شا نی ها بامیان حیثیت مرکز دین بو دا ئی را پیدا نمودکه در این امپراتوری بزرگ ، بامیان و تندیسهای بودا ، سمبول یا نماد این عظمت تاریخی بود. پس از دوره کوشانی ها و یفتلی ها - تنی چند بنام شیران با میان که از احفاد کوشانی ویفتلی بودند در بامیان و حوا شی آن حکو مت میر اندند حکمر وائی این سلسله قبل از اسلام و مدت ها بعد از آن نیز اد ا مه یافته است. حکمرا نی شیران بامیان توسط غز نویان ساقط وبعد از آن غوری ها شنسبی ها – خوارزمی ها در با میان حکو مت کر دند با شکست خوارزم شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیز خان تخر یب وبه بامیان آ سیب زیا دی وارد گشت.بامیان روی معبر کا روان رو قدیم میان بلخ و پیشاور بنا م راه معر وف ابر یشم قرار گر فته بود. پیکره های عظیم بودا - معا بد منقوش و چند ین هزارسموچ بامیان را از نظر آئین و هنر بودائی مشهور سا خت. این شهربرای بیش از هفت قرن ـ از قرن دوم میلادی تا دخول لشکر اسلامی در قرن نهم میلادی درآن ، یکی از بزرگترین مراکز بودایی در شرق محسوب میگردید. بامیان درمحل تلاقی تمدن های ایرانی، یونانی، بودایی، هندو و اسلامی واقع شده و میراث فرهنگی آن آمیزه ای ارزشمند از تاثیر این تمدن ها و فرهنگ هاست. ، فصل بسیار با ارزش و مهمی را در تاریخ حوزه تمدنی ما و در مجموعی جهان می سازند. یک بخشی عمده از میراثهای تاریخی و فرهنگی افغانستان را آثار باستانی قبل از اسلام تشکیل میدهد که ازخصوصیات کاملا استثنایی برخورداربوده اند. بامیان در آن دوران تاریخی، منحیث با اهمیت ترین مرکز تقاطع تمدن ها و جریانهای متفاوت فرهنگی و به مثابه شاهراهی انتقال ، و داد و ستد دست آورد های فرهنگی ملل مختلف جهان شناخته شده است. بازرگانان ، سیاحان و هنرمندان از چین ، هند ، آسیای مرکزی و اروپا با استفاده از راه ابریشم ، دراین حوزه باستانی رفت و آمد داشتند،.هیوان تسانگ زایر چینائی که در نیمة اول قرن هفتم میلادی از بامیان دیدن کرده است از هیکل بزرگ دراز افتاده بودائی یادآوری نموده است . گرچه امپراتوری کوشانی ها در 220 میلادی در شمال هندوکش ازهم پاشید اما کوشانیها تا سال 425 میلادی در جنوب هندوکش به فرمانروائی خود ادامه دادند .
ازنظر تاریخی ، آیین بودائی حداقل ???? سال قبل از حمله مغول ها به خراسان و افغانستان امروز بطور وسیع در جنوب هندوکش حاکم بود ، به گونه ای که این آیین ، سالانه هزاران زائر چینی را به بامیان می کشانید . معابد متعدد درآن موجود بوده و درآنها هزاران راهب به اخذ تعلیمات بودائی مصروف بودند. در سخره های عمودی و افقی کوه های شمال شرقی بامیان مجسمه های بودا را به بلندی 140 تا 150 فت کنده اند. این مجسمه بزرگ طلائی میباشد که درهنگام طلوع آفتاب شعاع آن بهر طرف نشر میگردد. به فاصله 12 لی ( یک لی مساوی نیم ورست و یک ورست مساوی10،67 کیلومتر) در شرق شهر بامیان هیکل خوابیدة بودا را درمعبد بزرگی مشاهده میشود که با (نیروا نا) یعنی به مقام ابدیت فرومیرود. این هیکل یکهزارفت طول دارد و شاه مملکت هرسال در جشن آزادی جمله دارائی منقول خود و خاندان خود را به شمول آنچه در خزانه دارد می آورد وآنرا به نام وی قربانی میکند.. کار ساختمان دو پیکره بزرگ در قرن دوم میلادی به هدایت کنشکای کبیر آغاز گردید و احتمالا در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم به پایان رسیده باشد. مغاره های حفرشده در دل کوه ها ، محل بود و باش هزاران راهب بودایی را تشکیل میدادند و همچنان بحیث مهمانخانه برای مسافران ، بازرگانان ، و زائرین این مرکز بودایی ، مورد استفاده قرار میگرفتند. این مغاره ها مملو از نقاشی های مختلف بودند که همزمان با تراش پیکره ها بحیث یک مجموعه یی بهم پیوسته حفر شده بودند. آنها به طول یک مایل ، قسمت شرقی و غربی ، یعنی دو مجسمه بزرگ را با هم وصل میکردند.این وادی را میتوان به سه بخش تقسیم نمود. بخش غربی جایی که مجسمه بزرگ 53 متری قرار دارد و بیشترین بخش مغاره های منقوش را در بر میگرفت ، بخش مرکزی که یک پیکره نسبتا کوچک ( احتمالا در حالت نشسته ) نیز تراشیده شده بود و تعداد زیادی از مغاره ها را در بر میگرفت، و بخش شرقی واد ی که دارای مجسمه بزرگ 38 متری بودا بوده است. برعلاوه این دو مجسمة بزرگ ، مجسمة دیگری هم بفاصله هزار قدم دورتر بشکل خوابیده موجود بود. در حدود یکهزارو هشتصد سال قبل، کاروانهای تجارتی زیادی از آسیا و اروپا به قصد مسافرت به چین ازطریق بامیان عبورمینمودند.این جاده در عصر شاهان کوشانی رونق زیادی کسب نمود. شمار زیادی از زائرین چین نیزازین راه عبور میکردند. آنها به هند یعنی جائیکه بودا بیش از دو هزار سال قبل در آنجا متولد گردیده بود سفر میکردند. بودیسم در قرن سوم پیش از میلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جنوب کوه های هندوکش عرضه شده بود . با توجه به سکه های قدیمی پیدا شده در بامیان ، نقاشی های روی دیوار های معابد اطراف تندیس های بودا ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی و همچنین شکل فزیکی تندیس ها ، می توان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود 2300 سال پیش دارای همان قیافه و ترکیب فیزیکی چهره بوده اند که هزاره های امروز هستند . بدین ترتیب چهره مغولی ساکنان مردم هزاره افغانستان را مدت ها پیش از حمله چنگیز خان و امیر تیمور ، جستجو کرد ، مدت ها پیش از ظهورمغل ها ، ساکنان هزاره جات امروز در معرض تآثیرات اقوام قدیمی مغل ها و ترک با ویژه گی های فزیکی شبیه مغل ها و ترک قرار گرفتند . برجسته کاری های مرمرین ، آثار سنگی بودایی متعلق به ماقبل تاریخ، برنزهای رومی، مسکوکات دوره های مختلف، مجسمه های قبل از میلاد، بخشی از آثار موزیم ملی کابل را که از بامیانبدی آمده تشکیل می دادند. که نشان دهنده رواج وسیع آئین بودائی در ین ساحه وبخصوص در بامیان میباشد .
آئین بودایی در ایجاد وشکل دهی تاریخ تمدنی شرق وافغانستان دارای جایگاه بلند وماندگار است .
برای تامین وحدت ملی باید اقوام کشوربه تفاهم جمعی ، منافع ملی ازطریق مشارکت آگاهانه و عادلانه درمسائل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی برسند تا برای تحقق اهداف مشترک وتامین منافع جمعی درچوکات حاکمیت سیاسی واحد ،تشریک مساعی نمایند. ایجاد حس اعتماد وهمبستگی ملی و تحقق وحدت ملی درافغانستان ، با همآهنگی واختلاط ارزشهای فرهنگی , تاریخی و اعتقادی اقوام ، که منافع جمعی آنان از طریق ، تفاهم " ارگانیکی" بر پایه فرهنگ پلورالیستی ، باید در چوکات حاکمیت سیاسی واحد امکان پذیر گردد. قرار است درطی یکسا ل و چند ماه آینده انتخابات ریاست جمهوری و چند ماه بعد ازآن انتخابات پارلمانی در افغانستان برگزارگردد. درحالیکه تنی چند از شخصیت های سیاسی خود ها را به مقام ریاست جمهوری کاندید و ازحالا بشکل مقدماتی فعالیت های تبلغاتی را آغاز نموده اند . اما تا هنوز هیچ یک از رهبران و نخبگان سیاسی مردم هزاره خود ها را به این مقام کاندید ننموده ولی جامعه هزاره به حد لازم بلوغ سیاسی و عزم ملی رسیده اند وبی توجهی وکم کاری حکومت کنونی را در طی تقریبا هفت سال اخیر بخوبی درک کرده واز آن کمک های میلیارد ها دالری جامعه جهانی حد اقل بازسازی تا هنوز درمناطق هزاره جات صورت نگرفته است که مردم هزاره جات آنرا لمس میکردند . رهبران دولت کنونی صرف باشعارها و تبلغات دلخوش کننده این مردم را امید وار و مصروف ساخته و کدام کارعملی درین ساحه انجام نداده است . جامعه هزاره دیگر فریب کاندیدان مقام ریاست جمهوری و بخصوص آقای کرزی را نخواهد خورد . درین انتخابات دیدگاه ها و تقاضا های مبرم – ضروری و حیاتی زیر را مردم هزاره جات در بد ل پشتیبانی مشروط از تمامی کاندیدان و بخصوص آقای کرزی پیش از برگزاری انتخابات به ایشان پیشکش وارایه میدارند تا درطی مدت یکسال و چند ماه باقیمانده دوره کاری خویش آقای کرزی به آن عمل نمایند . -اول - معضله کوچی ها باید بصورت دایمی و همیشگی حل و فصل و به این مشکل زخم نا سور مانند برای همیشه خاتمه داده شود.- دوم – در تطبیق پروژه شاهراه آسیا ئی کابل – هرات از طریق هزاره جات تعلل و کارشکنی های مقامات دولتی بطور قاطع بدون سیا ست بازی ها ی قومی برطرف و هرچه زود تر اسفلتکاری این سرک از طریق بامیان بطرف کابل نیز آغاز و پیشبرد سریع کار احداث شاهراه را شخصا آقای کرزی زیرنظرمستقیم خود قرار دهد.- سوم- آقای کرزی تمام ولایات جدید پشنهادی مناطق هزاره جات و بخصوص ولایات جدید پشنهادی- جاغوری – بهسود - پنجاب – را منظور و تشکیل نموده تا این ولایات جدید مناطق هزاره جات درکنار ولایات بامیان و دایکندی فعالیت خود ها رادر سطح تشکیلات اداری ولایات جدید آغاز نمایند .چهارم :-برای باز سازی ولایات کشور بخصوص مناطق هزاره جات عدالت و برابری در تقسیم بودجه انکشافی آنان از طرف دولت در نظر گرفته شود.وبرای بازسازی ولایات بامیا ن و دایکندی توجه بیشتر از گذشته جلب و در اکمالات ارگانهای دولتی در همه امور ایشان اقدام و ایندو ولایت را به ولایات درجه اول از لحاظ تشکیلا ت اداری دولتی ارتقا دهند. پنجم :- قرار احصائیه موجود حضور تحصیلکردگان جامعه هزاره در ادارات – موسسا ت و شعبات اجتماعی –فرهنگی و اقتصادی دولت کنونی به تناسب حضورتحصیلکردگان دیگر اقوام درپائین ترین فیصدی قرار دارد که 2 % را تکمیل کرده نمیتواند.آقای کرزی باید سهم و حضور جامعه هزاره را درشعبات دولت مطابق به احصا ئیه ملل متحد ومتناسب به تعدادنفوس و شعاع وجودی شان که مردم هزاره سومین قوم در افغانستان میباشد تامین نماید . با تحقق این پنج خواست و تقاضای برحق و عادلانه جامعه محروم هزاره آقای کرزی بالای رآی و پشتیبانی مردم هزاره درانتخابات ریاست جمهوری آیند ه حساب نماید در غیر آن هر کاندید دیگری که به این خواست قانونی مردم هزاره لبیک گوید مردم هزاره درین مورد آمادگی صادقانه دارند تابا ایشان تفاهم نمایند .
نتیجه گیری :-
یکی از مورخان جهان میگوید :- مردم یک کشورتا تاریخ خود را نشناسد، نمیتواند تشخیص دهد که در کجا ایستاده هستند. تاریخ هرکشوربخشی ازهویت مردم آن سرزمین رامیسازد. درباره معرفی وشناخت ازقدامت تاریخی و هویت اتنیکی جامعه هزاره کتاب های متعدد تاریخی و تحقیقی ومقالات فراوانی از جا نب مورخان داخلی وخارجی تالیف و نگارش یافته است و براساس اسناد تاریخی وباستانی و تحقیقات علمی جامعه شناسی دانشمندان مذکور سرزمین هزاره جات وطن اجدادی و نیاکان مردم هزاره درطی مدت بیش ازسه هزار سا ل بوده که آثار باستانی بامیان آنرا به ثبوت میرساند و بنا بر تحقیقات انجام شده جامعه شناسان داخلی و خارجی هویت اتنیکی و نژادی جامعه هزاره ثابت گردیده است که این مردم مخلوطی از نژاد مغل و ترک اند که این علایم و نشانه ها را میتوان در لهجه فارسی هزاره گی مشاهده نمود . نظریات مغرضانه برخیها در باره اینکه مردم هزاره را از بقایای لشکر چنگیز میدانند بدو دلیل تاریخی مردود شناخته میشود اول :- بقول غلام محمد غبار:- چنگیز خان نمیخواست درین سرزمین ساکن شود ومیخواست بعد از تخریب شهرغلغلهء بامیان به مرکزاصلی خویش بر گردد . درحالیکه کوشانی ها دربامیان ،همراه با مردم این سرزمین به تشکیل دولت پرداخته وباعث عظمت بامیان باستان شدند. نیاکان مردم هزاره چنان آثاردرخشان تاریخی و باستانی را به جا گذاشته اند که هر گونه شک وتردیدی را ازمیان برداشته است.درین مقاله سعی گردیده تا در باره هویت تاریخی و اتنیکی مردم هزاره جات کتاب های تاریخی جداگانه ویا در بخشی از کتاب های تاریخ عمومی افغانستان در مجلات– روزنامه ها و در یک و نیم دهه اخیردررسانهای انترنتی داخلی و بیرون مرزی کشور نوشته ها و نظریات مورخان و نویسندگان مشهور داخلی و خا رجی چاپ و نشر شده .که درباره قدامت تاریخی سرزمین هزاره جات و هویت اتنیکی و منشا نژادی جامعه هزاره نظریه های تحقیقی و کار شناسانه ارایه نموده تذکر رفته است . و همچنان دانشمندان خارجی نیز کتا بهای تاریخی و مقالات تحقیقی فراوانی را نوشته است . اکثرمورخان داخلی و خارجی معتقد ند که هزارهها یکی از اقوام قدیمی و مخلوطی از نژاد ترک و مغل افغانستاناند و هزاره جات ، ازگذشته های خیلیها دور و چندین هزار سا ل قبل زادگاه اصلی و آبائی مردم هزاره بوده است.هم چنان چندین خواسته و د رخواست مشروط جامعه هزاره از کاندیدان ریاست جمهوری و بخصوص آقای کرزی نیز نگارش یافته اند .
منابع :-
سایت سمنگان زیرعنوان نام افغانستان چگونه و از چه زمانی بر کشورما گذاشته شد؟ نویسنده:- رمضان علی رحیمی .
سایت کا تب هزاره زیرعنوان برگی از تاریخ ترک هزاره نویسنده:- پروفیسور عنایت الله شهرانی .
سایت آریانانت زیرعنوان ساختار قومی و نهادهای سیاسی- اجتماعی مردم هزاره نویسنده:- صاحب این قلم.
سایت آریائی زیرعنوان هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین نویسنده:- صاحب این قلم .
سایت مشعل زیرعنوان سیاستها وتاریخ معاصر هزاره ها نوشته:- ظاهر دقیق .
سایت سمنگان زیرعنوان به بهانه روز جهانی موزیم ونود سالگی موزیم افغانستان:- از بی بی سی .
یادداشت های صاحب این قلم . 8 - ماه - جون - سال - 2008- میلادی.
کلمات کلیدی:
محمد عوض نبی زاده
هویت تاریخی و اتنیکی جامعه هزاره در دراز نای تاریخ
افغانستان نام کشوریست که بریک بخشی از سرزمین آریانای کهن وخراسان بعد از اسلام در حدود سه قرن اخیر نهاده شده است. به قول میرغلام محمد غبار مؤرخ معروف کشور:« بالآخره اسم افغان وافغانستان به مرور قرون ازقبیله به قبایل وطوایف انتقال وبه تدریج ازجبال سلیمان به تمام صفحات جنوب هندو کش تا دریای سند منتقل ودرنهایت به تمام ملت ومملکت خراسا ن قرون وسطی اطلاق گردید است » ایجاد کشوری متشکل ازاقلیت های اتنیکی با تفاوتهای قومی، زبانی- مذهبی ونژادی بوده.که سیاست ضد ملی برخی ازشاهان وزمام داران از شکل گیری ملت واحدی بنام ملت افغان که همه اقوام خودرا دراین هویت ببینند جلوگیری کرد ه است . و تاریخ آن سر شار از محرومیتها ست که چندین دهه بحران های پی درپی آسیب های بزرگی را در حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی بر این کشور تحمیل نموده اند . شکل گیری تعهدات بین المللی در خصوص اعمارو باز سازی نهاد ها و زیر ساخت های سیاسی اجتماعی، اقتصادی اغاز تلاشها به منظور تحقق شرایط توسعه در جامعه پس ازرژیم طالبان تلقی میگردد. دولت کنونی باید ، تکیه بر برابری سیاسی و برخورداری یکسان شهروندان از حقوق شهروندی صرفنظر از ویژه گیهای قومی، زبانی و مذهبی و تأمین آزادیهای سیاسی و مدنی که لزوم یک زندگی توأم با عدالت وبرابری را ملاک عمل خویش قرار دهد. و بدور از هر گونه تعلقات و گرایشات و با در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی برای ترقی جامعه نقش مؤثر ایفا نماید- توسعه و ترقی بدون همکاری و مشارکت مردم ممکن ومیسر نیست که حکومت به تنهائی از عهد? آن برآید . درافغانستان اقوام و قبایل گوناگون زنده گی مینما یند و هرکدام آ نان دارای هویت تا ریخی وفر هنگ غنی مختص به خود میباشند از آن میان درباره مردم هزاره از طرف رژیم ها ی استبدادی تلاش صورت گرفته است تا هویت تاریخی وفر هنگی آنان را در ابهام قرار داده و با این مردم برخورد همراه با تبعیض برای مدت چند ین قرن بعمل آمده اند. که بر گوشه از زوایای نامکشوف هویت تاریخی واتنیکی مردم هزاره ء کشور مان روشنی انداخته میشود . پیشینه تا ریخی سر زمین هزاره جات و مردم آن :- هزاره جات سر زمین پوشیده از کوه ها و طبیعت کوهستانی است کهدر کوهستانیترین ساحه کره زمین و از چشمانداز زمانی در تحتانیترین پله تاریخ روی خط تصادم حادثهخیز اجتماعی و سیاسی قرار گرفتهاند سر زمین هزاره جات در دوره دوم عمر ز مین همه زیر آب بوده و با عروج کوه های هندو کش و بابا از آب – در عصر سوم - دیوار های بزرگ طبیعی با صفحا ت بلند افقی و عمود ی تشکیل گردیده است. هزارجات تقریبا 30 % خاک افغانستان را احتوا میکند ، سرزمینی درقلب افغانستان؛آبادیها و شهرهایی در دامنه یا بر فراز کوههای هندوکش، از جنوب افغانستان تا مرزهای هرات در غرب و از بلخ تا مرزهای شمالی قندهارموقعیت دارد. بنا بر گفته مورخین داخلی و خارجی پیش از دوره کوشانی ها تا بعداز دوره غزنویان و غوریان و حتی تیموریان درقسمت موجودیت دو کشور بمعنی تقسیمات بین دو مملکت افغانستان و هزاره جات دیروزی وجود دارد؛ که مردم آن یک زمانی همه به یک سرزمین واحد حیات بسر میبردند . مورخین عرب و خراسان هزاره جات را بنام های غر جستان – غرج الشار – گر ستان یا د کر ده اند به قول ابن الحقول تاریخ دان عرب غر جستان کشوری بزرگی بوده که موسوم به مملکت غر جه است .در اغلب کتب تاریخ عرب وخراسان هزاره جات بنام غر جستان و هزارستان یاد شده که وسعت آن خیلی از وسعت کنونی آن فرا تر بود ولایات فعلی غور– بامیان – دایکندی –سرپل - غز نی- پروان - و ردک - ارزگان و زابل- و بخشی از بغلان و سمنگان الی تخار را شامل میشدند . در باره هویت تاریخی و اتنیکی مردم هزاره جات کتاب های تاریخی جداگانه ویا در بخشی از کتاب های تاریخ عمومی افغانستان در مجلات – روزنامه ها و هم چنان در یک ونیم دهه اخیر در رسانهای انترنتی داخلی و بیرون مرزی کشور نوشته ها و نظریات مورخان و نویسندگان مشهور داخلی و خا رجی چاپ و نشر ودرباره قدامت تاریخی سرزمین هزاره جات و هویت اتنیکی و منشا نژادی جامعه هزاره نظریه های تحقیقی سودمندی برای تثبیت هویت ایشان ارایه گردیده است . که درین مقاله برخی از نظریه های تحقیقی مورخان و نویسندگان برجسته داخلی و خارجی همراه با نتیجه گیری بطور فشرده خدمت خوانندگان تقدیم میشود.
دیدگاه های برخی مورخان و نویسندگان کشور در مورد هزاره جات و مردم آن:-
به قول مرحوم غبار نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ : تقریبآ پنجهزار سال پیش از هزاره جات بنام ( ستا گید یا ) نام بر ده شده است شا ها ن هزاره جات قبل از اسلام بنا م ها ی کو شانیها و یفتلیها و شیران با میان که از اولا ده آنان بودند وبعدآ شاهان مدکور بنام های هزار بنده – شار و ریو شاران یا د میشدند که عمدتآ در دو نقطه تا ریخی این سر زمین بنام های ( پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و ( سو ر مین ) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند . استاد جاوید میگوید : « مردم هزاره را از اقوام اصیل و بومی این سرزمین میداند که قبل از ( چنگیز ) خان بنام غوزه یعنی غرجستانی معروف بوده اند و سلسله شاهان غور و شارهای بامیان از میان همین اقوام بوده اند. نژاد هزاره ممکن است اختلاتی از اقوام اورال آلتائی “ اله تائی “ باشد » استاد حبیبی که مردم هزاره را هزاله ویا هساله میگوید .داکتر عنایت الله شهرانی مینوسد که پیش از میلاد مسیح فرزندان یکی از خوانین و رئیس قبیله ترک های توکیو در کاشغرستان و ساحه ختن و یارکند “یارکنت “ و اورومچی بنام آچیل خان بعد از شکست در مقابل ژوان - ژوان ها جانب تخارستان میآید؛ ولی ناگهان در راه فوت میشود و دو پسر و یک دختر او بنامهای قابول خان، جابول خان و غزنه جان ( دخترش ) در سرزمین های کابل و زابل و غزنی آمده صاحبان آن ولایت ها میگردند و از آنست که کابل و زابل و غزنی بنام هایشان نامگذاری شده است درحالیکه غزنی از کلمه “غز” گرفته شده و کلمه ایست که به لفظ ترکی نسبت داده میشود ، و غزنه دختر آچیل خان افسانوی است که یگانه دو ولایتی که به پسوند نسبتی “چی” استعمال میگردد همانا ولایت غزنی و بامیان است که باشندگان شانرا بنام غزنیچی و بامیانچی میگویند.نسبت دادن مردمان هزاره به ترکی بودن شان صدها دلیل موجود است که ترک بودن آنها را روشن میسازد. مثلآ در خصوص قبایل و فرقه هزاره ها این نامها را داریم : تاتار ، خلج ، خلخ ، قرلوق - قللغ ، تورکمن ، چوگل “چگل” ، نایمان وغیره که همه را در میان اقوام هزاره میتوان یافت و به عین تلفظ و شکل در میان ترکان رایج میباشد . کاندید اکادیمسن شاه علی اکبر شهرستانی چهل سال پیش تحقیقات نموده از جمله پانزده صد لغات ترک و مغول یکهزار و دوصد و پنجاه آن خالص ترکی و مابقی مغولی میباشد و از جانب دیگر این کلماتیکه به زبان مغولی ارتباط میگیرد، همه لغاتها در زبان ترکی مورد استعمال دارد..داکترجلال الدین صدیقی کلمه “بربر” را ذکر مینماید و میگوید که « نژاد ترک شامل هزاره ، ایماق ، اوزبیک و قرغیز میباشد » بی تردید میتوان گفت که مردم هزاره بیش از هزار سال قبل از میلاد در افغانستان زیست داشتند و ساده ترین دلیل حکومت داری نیاکان شان کوشانی ها در افغانستان میباشد که در قبل ازمیلاد آنها در کابلستان و زابلستان و مرکز غزنی و بعدها تا مناطق نیم قاره هند حکومت داشتند.هزاره جات 2300 سال قبل ، به نام های بربرستان و بعدآ غرجستان و هزارستان یاد میشده است .دوره بربرستان از 300 قبل از میلا د تا 724 – میلادی سر زمینی را در بر می گیرد که قبل از اسلام و احتمالآ در دوره ماقبل تاریخ به بربرستان موسوم بود. در حدود سال های 200 ق. م. بامیان شهر ثروتمند و پر رونق بود. مرحوم غبار درین باره می نویسد: « استفاده از طلا برای پوشش مجسمه های بودا در بامیان توسط زایران چینی در سال 632- م. گزارش شده است.»دوره خراسان این دوره که حدود12 قرن طول کشید، در دو مرحله می تواند مورد مطالعه قرار گیرد. دوره ماقبل مغول از سال های 724- تا 1200 میلادی که طی آن ساکنان بربرستان به اسلام گرویدند. طی این زمان اسلامی و فارسی شدن غرجستان فرایند ی طولانی بود که حدود پنج قرن به درازا کشید.دوره بعد از مغولها که ششصد سال طول کشید و یکی از بی ثبات ترین دوره ها برای هزاره جات بشمار میآید. درین دوره بامیان مرکز هزاره جات در اثر حملات بی امان مغول ها و بعد از آن تیموری ها کاملآ نا بود شد و هر گز نتوانست شکوه گذشته خود را باز یابد.و همچنان دانشمندان و مورخین دیگر ی افغانستان نیز تحقیقات و نوشته های سودمندی را درباره معرفی هویت تاریخی و اتنیکی جامعه هزاره انجام داده است که میتوان از فیض محمد کاتب هزاره ––- محمد صدیق فرهنگ – حسن فولادی - -سیدعسکر موسوی- حاجی کاظم یزدانی –- حسین نا ئیل - جبلی غرجستانی – عیسی غرجستانی –داکتر سید مخدوم رهین- نصیر احمد دولت آبادی- علیداد لعلی – جواد خاوری - سخی ارزگانی - حمزه واعظی – شاه علی اکبر شهرستانی – داکتراکبر همت فاریابی- رضا ضیائی – هادی میران – ظاهر دقیق – بومانعلی قاسمی و نویسنده ء این مقاله یاد نمود.
اغلب مورخان عقیده دارند که اکثریت شاخه های اقوام هزاره زیرعنوان دای قرارمی گیرند که دای بیانگر شناخت و شکل ویژه ای ازشاخه ها وپیوندقومی مردم هزاره است . دای که در لهجه هزار ه گی به معنی توده ای علوفه ای زمستانی یا بوته ای سو خت و به عبارت دیگر چیزهای که جمع آوری و در کنار هم قرارداده شده است . دای بشکل پیشوند دراسمای دا یزنگی، دایکندی، دایدهقان، دای چوپان، دای میرداد ، دای ختای، دای میر کشه ، دای کلان ، دای میر ک ، دای قوزی ، دای فولاد و دای ز نییات اتصال یافته است . بعضی از مورخان بر این باورند که ورود آیین تشیع به این ناحیه افغانستان درزمان سلسله صفویان و علیالخصوص دوران پادشاهی شاه عباس، ، رایج گردیده است. اکثریت هزاره ها مسلمان شیعه مذهب می باشند و در قلب افغا نستان مسکن گزین استند. ، تقریبا ??? هزاره ها پیرو مذهب تشیع بوده و میتوان از آثار تاریخی از دوران صدر اسلام در موزیم کابل وقرآن کوفی به خط عثمان بن عفان خلیفه سوم اسلام، آیاتی از قرآنکریم به خط امام حسن و نیز به قرآن خط کوفی که در سال ???? از "شهر غلغله" بامیان کشف شده بود اشاره کرد. در بافت اجتماعی و قومی افغانستان ، اما بر خلاف ادعای دشمنان, این گـروه قومی از بومیان اصلی افغانستاناند هزارهها دومین یا سومین گـروه بزرگ قومی در کنار پشتونها، تاجیکها و ازبکها محسوب میشوند. جامعه هزاره از بعضی مفاسد تباه کننده مانند : فحشا، بچه بازی، قمار، شراب، اعتیاد به مواد مخدر و گدائی بر کنار مانده اند. ؛ جهانگردانی که در باره هزاره تحقیق نموده به این حقیقت ا ذعان دارند ونوشته اند “ با اینکه این مردم در اوج فقر بسر میبرند اما تن به گدایی نمیدهندهزاره ها مردمی اند صادق، درستکار، آرام و صلح جو و در عین حال شجاع پرکار و زحمتکشو به مشاغل طاقت فرسا مصروف اند. و اغلب کارهای تولیدی و سازندگی کشور بدوش این مردم میباشد .آنان در برابر تهاجم ناملایمات روزگار سرمای شدید محیط گرسنگی و تشنگی فوق العاده مقاوم بوده و با تمام فشارهایی که علیه آنان اعمال شده باز تو انسته اند پرچم غرجستان را در قلب کشور بر افراشته نگهدارند . لهجه وگویش مروج مردم هزاره :- لهجه ای هزاره گی گویش مختلط از فارسی – مغولی وترکی با سنت گفتار ی مخصوص به خود است .از نقطه نظر زبان شناسی گویش ولهجه عنوان دقیق تری برای هزاره گی است که دولینگ سا ل 1973 - .م . - شهرستانی سال -1981 – م. نیز به گویش ولهجه هزاره گی اشاره کرده است . هزاره گی مرکب از 80 – فیصد فارسی – 10 –فیصد مغولی و 10- فیصد ترکی و دیگر زبانها است لهجه وگویش هزاره گی به دلیل اثر گذاری زبان های ترکی و مغولی عمدتآ با دیگر لهجه ها ی فارسی متفاوت است . قاموس زبان هزاره گی که مجموعآ شامل 1450 – لغت میشود بوسیله شاه علی اکبر شهرستانی درسال 1352 –شمسی تحقیق وتا لیف گردیده که لغات فوق را با شاخه های مختلف زبانهای ترکی ومغولی و ازبکی مورد تحقیق و مقایسه قرار داده است . جلد اول رسا له لهجه های مروج مردم هزاره ء– دایزنگی – بهسود و جاغوری شامل بیش از 1850- لغات لهجه هزاره گی چاپ سال 1365 - شمسی وجلد دوم رساله حاوی بیش از 600- لغات لهجه ء مروج مردم هزاره چاپ سال 1369 –شمسی در کابل توسط نویسنده این مقاله تحقیق و تا لیف شده است . در مورد زبان وگویش هزاره گی دو جنبه باید مدنظر گرفته شود . اول – رابطه بین گویش هزاره گی و زبان های مهمی که برآن تآثیر گذاشته اند – مانند فارسی –مغولی وترکی – ودامنه تآثیرات هر کدام از آن ها برلهجه وگویش هزاره گی . دوم – ویژه گیهای خاص و منشآء گویش لهجه هزاره گی . مردم هزاره از قدیم الیام به لهجه مروج فارسی- دری هزاره گی مکالمه میکرده است وجوه متمایز و متبارز دری و فارسی هزاره گی با زبان دری وفارسی روی این مشتقات تکیه دارد. اول – نحوه گویش ولهجه - دوم - به کار بردن اصطلا حات و عبارات مغولی وترکی—سوم – ویژه گی های ارتباطی جملات و عبارات ونحوه تولید زبان ولهجه. در موارد زیادی تا هنوز مردم هزاره با استفاده از نام های مغولی – ترکی وفارسی امور لسانی خویش را انجام میدهند. داکتر مهدی در کتاب تاریخ سیاسی ونظامی دودمان غوری تذکر داده که رونوشت نکاحنامه را که از بامیان کشف شده واین نکاحنامه در قرن چهارم هجری به لهجه ء هزاره گی نوشته شده است . بدین ترتیب هزاره ها نسل اندر نسل اصالت زبان فارسی هزاره گی را با خود به همراه آورده ومنتقل ساخته است . نظریات و دیدگاه های برخی مورخان خارجی در باره هزاره جات و مردم هزاره :- درگذشته ها ی دور هزاره جات کنونی به گفته (بلیو ) بنام غرمارث یاد شده که این نام در کتاب مقدس نیز آ مده است –کنت کورت و بطلیموس مورخین عهد سکندر کبیر، فریه جهانگرد فرانسوی، هنری فیلد کریستیاتس محقق دنمارکی و جورج راورتی، از مورخان غربی. مقدسی، مولف گمنام حدودالعالم در 959 میلادی، ابی بکر مشهور به ابن فقیه، ابن خرداد در 920 میلادی، از مورخین اسلامی و همچنان هیوان تسنگ راهب چینی از موجودیت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجودیت هزاره ها در غرجستان به کرا ت یاد نموده اند. جهانگرد چینی هیوان تسنگ مینویسد که در دوره کوشانیها از آریانا عبور کرده، قوم هزاره قرنها پیش از ورود اسلام به این سرزمین می زیستند، در ادبیات و توا ریخ دوره اسلامی قرن سوم وچهارم هجری اطلاق ترک غرچه به قوم هزاره شده است. ژ. فیریردانشمند فرانسوی گفته است که هزاره ها ساکنین اصلی افغانستان میباشند و در زمان حملات اسکندر در همان محل زندگی میکردند که حالا حیات بسر میبرند واین موضوع را از نوشته های موًرخ قدیمی یونان “کورتس” استفاده کرده است. ؛ میگوید : « هزاره ملتی است که از اختلاط و ترکیب ترک و مغول بوجود آمده اند .و چنانچه در کتاب جامع التواریخ نیزنوشته شده است که هزاره ها ترکیبی از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومی افغانستان هستند. ، درین کتاب تاریخ که - 1500 سال قبل از میلاد مسیح، از ”اوغوزخان " فاتح کبیر مغل و فرزندان 24 گانه ء او نام برده می شود و قبایل که بار اول در جهانگشایی با او سهم گرفتند، اقوام : اولیغور، قا نقلی،قبچاق، قارلق، قلیچ، آغا جری یا باغچری، بودند که این نام ها تا هنوز درمیان جامعه ء هزاره مروج است. از قرن ششم قبل از میلاد تا قرن اول میلادی، هزاره جات مورد تجاوز قرارمی گیرد و می توان از حمله ء ”کوروش کبیر ”اولین حکمران مقتدر ”هخامنشیان " بین سالهای 536 - 545 قبل از میلاد، یاد نمود. گرچه او توانست هزاره جات را که در آن وقت ”ستاگیدیا " نامیده می شد، فتح نماید، اما کوروش، از سوی قبیله ء ”دهایی " ( قبیله ء ترک و مغل )، زخم برداشت. سکندر مقدونی، به سرزمین هزاره جات که درآن وقت ”اراکوزیا " نامیده میشد، حمله برد که با مقاومت سرسخت مردمان آنجا، مواجه گردید. بطلیموس دانشمند، که در رکاب سکندر قرار داشت می نویسد : ”سکندر در گذشتن به شمال یک نوع انسانهای جدیدی را دید که بی نهایت سرکش بودند و در پناه ء خانه های گلی می زیستند. ولی " سکندر در جنگهای چهار ساله موفق به تسخیر کامل ولایات اراکوزیا ( هزاره جات ) نگردید. امپراطوری مقتدر کوشانیها بین سالهای 40 تا 220 میلادی، مدنیت بزرگی در هزاره جات بنا نهاد. کوشانی ها را به نام اقوام ”یوچی " می نامند که یکی از شرقی ترین قبایل نیرومند ترک و مغل از شاخه ء ”کمیستی " یا ”سیتی " است.”کد فیزس " بنیانگذار سلسله ء کوشانیها و بعد پسرش ”ویما کدفیزس " در سالهای 90 میلادی امپراطوری وسیعی را به وجود آوردند. دومین خاندان کوشانی ها که بنیان گذار آن ”کنیشکای کبیر " است، از قبیله ء کوشان، از جمله ء اقوام ترک و مغل ویکی از قبایل مهمی تشکیل دهنده ءاجداد هزاره ها در تاریخ شرق می باشد.بعد از انقراض امپراطوری کوشانی ها، بین سالهای 425 - 566 میلادی، امپراطوری سوار کاران وتیر اندازان ”زاولی " یعنی سلسله ای شاهان زاولی یا هیاطله، قد می افرازند. ، مانند برادران کوشانی شان از اقوام و قبایل سیتی یا کمیستی هستند که هم اکنون هزاره های زاولی در جنوب غرب هزاره جات درخاص ارزگان، مالستان، جاغوری، اجرستان، در حوالی کابل و غزنی به نام”هزاره ء زاولی " زنده گی می نمایند. کوشانی ها درابتدا عمد تا زردشتی بودند، بعدا بودائی شدند،. سلسلهً کوشانی ها، منطقه وسیعی را تحت کنترول داشتند که وسعت آن ازدریای اورال ـ اوزبیکستان ـ افغانستان ـ پاکستان الی قسمت شمالی هند امروزی میرسید. که ،شامل یوج جن، کندینا، سکیتا، کوزنبی، پاتالی پوترا وچمپا آن زمان میشدند. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
تحول خاموش
احیای جنبش مقاومت
تاریخ جنبش مقاومت عوض نمی شود. هر چند کسانی از آن، با غلتیدن در دام قدرت و غنودن در کرسی ریاست، وزارت و وکالت، وجهة مبارزاتی خود را به کلی نادیده گرفتند، اما ابعاد مقاومت کلان تر از آنست که رسانه های داخلی و خارجی، همواره به غلط آن را تنها به آدرس چند نفر شناسایی می کنند.
دیری نگذشت که سرنوشت ملت ما در بازارهای بین المللی، با بازی صاحبان قدرت در افغانستان به قمار زده شد. اما گویی این هم تکافوی اهداف ارضا نشده تاریخی قدرت خواهان کنونی را نمی کرد که امروز عریان تر از هر زمان دیگر، در مقابل چشم و گوش صدها ناظر داخلی و خارجی، به تمام پیمان های که با ملت افغانستان بسته بودند و مشروعیت خود را از آن ها گرفته بودند، پشت نمودند.
مهسا طایع
شرایط سیاسی، اجتماعی امروز افغانستان، این تصویر را به ما می دهد که در حرکت های مارپیچی صاحبان قدرت و سیاست بازی های برخی از گروه های سیاسی، قاعده بازی به هم خورده وعده ای درحال ریشخند کردن تمامی آن چیزهایی هستند که دستاورد سه دهه مبارزه و مقاومت مردم ما محسوب می شود.
وضعیت طوری نیست که بتوان باتوجه به روند کنونی، دل به فردا بست. مهار و موازنه ی قدرت درشرایط حاضر، غیر ممکن به نظر می رسد. آن هم قدرتی که همه چیز را در سیطرة حاکمیت خود می خواهد و قدم به راهی گذاشته است که راه رسیدن به آرمان و اهداف مردم ما نیست. راهیست که در تنگ نظری ها و خود محوری ها از هم اکنون بن بست تاریخی را هشدار می دهد.
از شش، هفت سال بدین سو که جامعه جهانی آقای کرزی را به عنوان فرشته ی نجات افغانستان، بر دوش مردم ما سوار کرد، تا به امروز همه ی اهداف اولیه ای که با تحقق مفاهیم و ارزش های دموکراسی پیوند داشت، شکل وارونه ی به خود گرفته است.
اگر خط مشی دولت و کارنامه چند ساله آن را به نقد بگیریم، در می یابیم که اولین قربانیان این سیاست ها، تهی شدن عدالت، آزادی و دموکراسی از مفاهیم واقعی آن بوده است، زیرا قدرتی که میل واپس گرایانه دارد، به راحتی می تواند لجام گسیخته قدرت طلبی خود را به سمت سالیان استبداد، عقب گرد نماید.
دیری نگذشت که سرنوشت ملت ما در بازارهای بین المللی، با بازی صاحبان قدرت در افغانستان به قمار زده شد. اما گویی این هم تکافوی اهداف و امیال تاریخی ارضا نشده قدرت خواهان کنونی را نمی کرد که امروز عریان تر از هر زمان دیگر، در مقابل چشم و گوش صدها ناظر داخلی و خارجی، به تمام پیمان هایی که با ملت افغانستان بسته بودند و مشروعیت خود را از آن ها گرفته بودند، پشت نمودند، آزادی و عدالت را به مضحکه گرفتند، قانون به سادگی زیر پا شد و با صدور فشارهای سنگین بر جامعه، قصد آن دارد که قدرت بی مهار خویش را گسترده تر نمایند.
کسانی که حتی مراعات آبروی خود را در میان افکار عمومی ندارند و برای اجرای برنامه های خود محورانه و مستبدانه خویش، از ناظرین جهانی هم هراسی به خود راه نمی دهند، جامعه ما را به سوی گسست های عمیق و شیب های لغزنده به پیش می برند.
در سال های اخیر که به دنبال فراز و نشیب های خونین، سرانجام افغانستان به مرحله ای از تاریخ رسید که زمینة تحقق آرزوها و آرمان های مردم فراهم آمده بود، این فرصت های استثنایی به بهایی زیاده طلبی عده ای محدود به آسانی از بین رفت.
آشفتگی در حوزة سیاست افغانستان نشان می دهد که هر گونه حرکت برای ایجاد دریچه ای به سوی تحقق دموکراسی و عدالت بی نتیجه می ماند. مگر آن که نگاه ها یک بار دیگر به کتاب تاریخ رجوع کنند. کارنامه هفت ساله دولت در تحولات اخیر، ضرورت پیوستن متعهدین راستین مردم را در یک نقطة واحد مبارزاتی ایجاب می کند. نقطه ای که با یک هویت تاریخی به نام جنبش مقاومت، با علائم مشخصه و ممیزه رهبری مسعود بزرگ، پیش از این نیز فضا را دگرگون ساخته بود.
امروز ضرورت احیای جنبش مقاومت، خیلی از تماشاگران نگران سرنوشت مردم را به این باور و اتحاد نظر رسانده است که هر چند زمان مبارزات مسلحانه به پایان رسیده است، اما برای فایق آمدن بر مسایل و معضلات امروز و تحقق آزادی و عدالت و امنیت، این جریان باید از محاق سکوت بیرون آید و به مبارزه سیاسی و فکری آغاز نماید. جریانی که در ابتدا مسعود بزرگ آن را ایجاد و رهبری نمود؛ مردی که مظهر عزت خواهی و زنده کننده حس خود باوری در مردمی بوده است که مشتاق آزادی خواهی از سلطه استعمار و ویرانگری و استبداد بوده اند.
گرایش صاحبان قدرت به راه حل های شتاب زده و عدم توجه به زمینه های جامعه ای که با عبور از دوران جنگ وارد فضای تازه ای شده بود، باعث اشتباهات سیاسی بزرگی شد. عوام زدگی و عوام فریبی با تکیه بر باورهای سلطه گرایانه و مجموعه ای از خصلت های منفی دیگر، زنگ خطری شده اند که امروز جامعه ما را تهدید می کنند.
اگر ضرورت گذار از بحران و ناامنی و هرج و مرج و نابسامانی به سمت ایده و آرمان و هدف، نیازمند یک مبارزه است، باید اعلان نمود که امروز زمان آن مبارزه فرا رسیده است. با وفاداری به آرمان های اصیل رهبر مقاومت، در فضای پیش آمده و برای بهروزی ملت افغانستان، نقطه شروع یک پیمان سیاسی و اجتماعی را نوید می دهیم. تا زمانی که اهداف مقاومت تحقق نیافته باشد و تبلور آن در وحدت ملی، آزادی، عدالت، امنیت و صلح و آرامش و باورمندی به خود متجلی نشده باشد، پیروان راستین این راه را قراری نخواهد بود.
تاریخ جنبش مقاومت عوض نمی شود. هر چند کسانی از آن با غلتیدن در دام قدرت و غنودن در کرسی ریاست و وزارت و وکالت، وجهة مبارزاتی خود را به کلی نادیده گرفتند، اما ابعاد مقاومت کلان تر از آنست که رسانه های داخلی و خارجی، همواره به غلط آن را تنها به آدرس چند نفر شناسایی می کنند.
امروز زمان اصلاح این کج فهمی نیز رسیده است که جنبش مقاومت متعلق به همه ی مردم افغانستان است. متعلق به کسانی که حق مسلم شان به نفع عده ای محدود معامله گردید.
به مردمی که گمان می رود به لحظه های ناامیدی نزدیک شده اند، اینک باید در حد توان امید شان داد که جریانی که دیروز به خاطر مبارزه با تهاجم و تروریست حضور داشت، امروز به خاطر تحقق آزادی، عدالت، صلح، وفاق، همگرایی و یک پارچه ساختن ملت افغانستان در صحنه خواهد ماند. تخیلات هیچ کس در آن حد نیست که بتواند صدای گام های نسل جوان مقاومت را نشنیده بگیرد.
با شفاف شدن برخی مواضع سیاسی، و مرز بندی آشکار بعضی از شخصیت ها نسبت به جریان مقاومت، هنوز هم کسانی هستند که برای پاسخگویی به دغدغه های مردم و امیدواری دادن به نسل حاضر و نسل آینده در عرصه می مانند. برای حراست از آنچه ارزش حفظ شدن دارد و تغییر در آنچه نیاز به تجدید و نیاز به حیات و ظهور دارد، افرادی یافت می شوند که در ترازو و استانداردهای مقاومت و اتکا به باورهای تاریخی بتوانند این جریان را رهبری نمایند. و باری دیگر حضور پر رنگ افکار شهید مسعود را به عنوان رهبر مقاومت در حافظه ها تجدید نمایند.
کلمات کلیدی:
رابطه با همسایه ها
رابطه با ایران
به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی ، ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد علاوه بر این ایران یکی از بزرگترین طرفهای تجاری افغانستان است.بعد از سقوط حکومت طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجاری افغانستان و ایران افزایش چشمگیری داشت البته این روابط تا کنون بیشتر صادرات ایران به افغانستان میباشد.ایران و افغانستان در ضمینه مبارزه با مواد مخدر و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند.
افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود باران وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در منطقه? سیستان اختلاف نظر دارند .اگرچه هردو بر توافقنامه? امضا شده توسط امیر عباس هویدا و محمد موسی شفیق (صدراعظمهای وقت هر دو کشور) در مورد تقسیم حق آبه هیرمند تاکید دارند.
رابطه با پاکستان
افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد.
روابط فرامنطقهای
حکومت فعلی افغانستان جز با اسرائیل با تمام کشورهای دنیا دارای روابط نسبتا خوبی دارد.دولت افغانستان اعلام داشته که در صورت تشکیل کشور کاملا مستقل فلسطین روابط کامل خود را با اسرائیل برقرار خواهد کرد.
کلمات کلیدی:
عضویت درسازمانهای بین المللی :
جمهوری اسلامی افغانستان علاوه بر سازمان ملل متحد (UN) در بانک توسعه آسیا (ADB) ، طرح کلمبو (CP) ، سازمان همکاریهای اقتصادی (ECO ) ، کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای آسیا و اقیانوسیه (ESCAP ) ، سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (FAO) ، گروه (G-77) ، آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA ) ، بانک بینالمللی ترمیم و توسعه (IBRD) ، سازمان بینالمللی هواپیمایی کشوری(ICAO) ، جامعه بینالمللی توسعه(IDA) ، بانک توسعه اسلامی (IDB)، صندوق بینالمللی توسعه کشاورزی(IFAD) ، سازمان بینالمللی کار (ILO) ، صندوق بینالمللی پول (IMF) ، سازمان بینالمللی ارتباطات دورماهوارهای(INTELSAT) ، سازمان بینالمللی مهاجرت(IOM) ، اتحادیه بینالمللی ارتباطات دور (ITU) ، جنبش عدم تعهد (NAM) ، سازمان کنفرانس اسلامی(OIC) ، سازمان منع سلاحهای شیمیایی (OPCW) ، کمیسیون تجارت و توسعه سازمان ملل متحد UNCTAD)) ، سازمان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملل متحد (UNESCO) ، سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) ، اتحادیه جهانی پست(UPU) ، فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری WFTU)) و سازمان بهداشت جهانی(WHO) عضویت دارد.
کلمات کلیدی:
حکومت های معاصر افغانستان
پس از ترور نادرخان پسر ارشد وی ، ظاهر شاه در حالی که نوزده سال سن داشت به عنوان وارث تاج و تخت پدر نامزد مقام سلطنت گردید ؛ اما در عمل عموهای وی ( ابتدا هاشم خان و سپس محمود خان ) زمام امور ممکلت را در دست گرفتند. هاشم خان با استبداد و بیرحمی ، حکومت راند. اما محمود خان اندکی شیوه ملایم تر را درحکومت داری پیشه ساخت. در زمان حکومت او آزادی های سیاسی و فردی کما بیش درافغانستان رونما شد . پس از محمود خان پسر برادر وی سردار داوود خان به عنوان صدر اعظم زمام امور کشور افغانستان را در دست گرفت. آزادی های به وجود امده در صدارت محمود خان را سلب نمود.
او در عین تلاش فراوان برای بهبود وضع اقتصادی افغانستان، برای عظمت و استیلای بیشتر پشتون ها نیز تلاش فراوان به خرج داد. و به خاطر مسئله پشتونستان افغانستان را بارها رو در روی پاکستان قرار داد. از سال 1342 به بعد ظاهر خان کوشید که زمام امور حکومت را خود شخصا در دست گرفته از نفوذ اعضای خانواده سلطنتی بکاهد. او با روی کار اوردن قانون اساسی جدید و پارلمان مطابق معیارهای جهان معاصر، در سال 1343 تحولات سیاسی نسبتا شگرفی را در افغانستان پذیرا شد. اما پس از یازده سال از این تاریخ بوسیله کودتای که توسط پسر عمش داوود خان انجام شد سلطنت او ساقط شد. داوود خان پس از کودتا و اعلان جمهوریت در سال 1354 طبق تمایلات قبلی خویش قانون اساسی را به وجود اورد که سیستم تک حزبی و ریاست جمهوری مادام العمری وی را به نحوی تضمین می کرد.
لیکن پس از سه سال خود وی نیز توسط کودتای به وسیله حزب دموکراتیک خلق متمایل به شوروی، همراه هفده نفر از اعضای خانواده و یاران نزدیک خویش کشته شد. حزب دموکراتیک خلق که توسط کودتا در سال 1357 بر روی کار آمد ، چهار تا به اصطلاح رئیس جمهور ( تره کی ، امین ، کارمل ، نجیب ) را تجربه کرد. این حزب که با مقاومت همگانی مردم (جهاد) رو به رو گردید ، در طی چهارده سال فقط در پایتخت و مراکز ولایات (استانها ) حکومت راند. و در سال 1371 به وسیله مجاهدین بساط حکومتش برچیده شد. مجاهدین که در 8 ثور 1371 قدرت را از بازمانده گان حاکمیت خلق و پرچم تحویل گرفتند، حدود چهار سال همراه با جنگ های خونین داخلی در افغانستان حکومت کردند. سرانجام در سال 1375 بوسیله طالبان از کابل و بسیاری ازنقاط دیگر افغانستان رانده شدند. طالبان که به وسیله پاکستان وبرخی ازکشورهای دیگر به وجود امده بودند، از برج قوس 1373 تا اواخر سال 1384 با قساوت وبی رحمی بی سابقه در افغانستان حکومت راندند. تا پس از حوادث یازده سپتامبر 2001 که امریکا و هم پیمانانش به افغانستان حمله کرده با همکاری جبهه متحد شمال حکومت طالبان را خاتمه دادند. دراین مدت فردی به نام ملا محمدعمر رهبری حکومت طالبان را به عهده داشت. پس از سقوط طالبان اقای حامد کرزی در راس حکومت افغانستان در سه دوره ( موقت ، انتقالی و انتخابی ) قرار گرفت که طبق قانون اساسی افغانستان دراین دوره حدود چهار سال دیگر بایست حکومت کند.
کلمات کلیدی: