روشن است که آموختن دستورهای ساختن واژه در زبان فارسی شناختی گسترده تر نسبت به ریخت و شکل کلی واژگان فارسی به ما می دهد. از این رو به شما سفارش می کنم که با خواندن بخش ساخت واژه در کتاب های زبان فارسی این شناخت را به دست آورید.
ولی برای آن که به طور کلی با روح واژگان فارسی آشنا شوید ویژگی جالب زبان فارسی که "ویژگی ترکیبی زبان فارسی" نامیده می شود را برایتان بازگو می کنم:
زبان فارسی، در شمار زبان های ترکیبی است، بر خلاف زبان عربی که از زبان های اشتقاقی است؛ بدین معنی که در زبان عربی برای نمونه اگر بخواهند واژه هایی از واژه ی "علم" بسازند، طبق ساختارهایی خاص آن را به قالب هایی می برند و با افزودن واج یا واج هایی به آغاز، میان و پایان آن، واژه هایی مشتق پدید می آورند که اغلب صورت خود واژه شکسته می شود و "علم" در واژه های تازه، به طور سالم دیده نمی شود؛ چنان که در واژه های:
"علم- علوم، عالم، علماء، علیم، معلوم، اعلام، استعلام، تعلیم، تعلم، علامه، اعلم، معلم، معلمه، معلومات، متعلم، عَلَم، اَعلام"
این نکته دیده می شود.
ولی در زبان فارسی،
نخست آن که : دایره ی مشتق ها بسیار محدود است،
و دیگر آن که :روش ساختن واژگان نو مانند زبان عربی نیست، بلکه اغلب با آوردن پیشوند یا پسوند یا واژه ای دیگر به آغاز یا پایان واژه، واژه ای نو پدید می آورند که در هیچ یک از آن ها صورت اصلی واژه (و در مشتق ها صورت اصلی بن فعل) شکسته نمی شود؛ چنان که در برابر "علم" عربی، "دانش" فارسی به کار میرود که خود از مشتق هاست و از بن مضارع "دان" و "ش" اسم مصدری ترکیب یافته و مشتق های دیگر این بن به جز فعل های مضارع و دستوری ( می دانم، بدانم، بدان)عبارتند از دو صفت فاعلی "دانا" و "داننده"؛ و مشتق های بن ماضی آن یعنی "دانست" افزون بر فعل های گذشته و آینده، منحصر است به صفت مفعولی "دانسته" و مصدر "دانستن"؛ در صورتی که واژه های مرکب از همان واژه ی "دانش" فراوان است؛ مانند : دانش آموز، دانشجو، دانشمند، دانشگاه، دانشکده، دانش دوست، دانش پژوه، دانشنامه، دانشیار، دانشسرا، بی دانش.
دیگر ترکیب های مشتق های دیگر فعل "دانستن" نیز کم نیستند و از آن جمله است: فیزیک دان، قدردانی، حقوق دان، همه چیزدان، نادان، ندانسته، ندانم کاری (اصطلاح مردمی)؛ و مشتق های فعل های دیگر هم همین حالت را دارند با اندکی اختلاف.
برای آن که ویژگی ترکیبی زبان فارسی و اهمیت و تنوع و گستردگی آن به خوبی آشکار شود، برای نمونه ترکیب های مهم و آشنای "دل" را که در همه ی آن ها واژه ی "دل" به همان صورت مانده است را می آوریم:
1- با افزودن بن مضارع یا صفت های مشتق یا جامد به پایان آن؛
دلارا (ی)، دل آرام، دل آزار، دل آزرده، دل آسا، دل آشوب، دل آگاه، دل آگنده، دلاور، دلاویز، دل افتاده ، دل افروز(=دلفروز)، دل افسرده، دل افکار، دل انگیز، دل انگیزان (آهنگی از موسیقی)، دل باخته، دلباز، دلبر، دل بسته، دلبند، دلپذیر، دل پرور، دل پسند، دل پیچه، دل جو، دل خراش، دلستان، دل سوخته، دلسوز، دل شده، دل شکر، دل شکسته، دل شکن، دلفریب، دلکش، دلگشاد ( به معنی طرب و نشاط)، دلگیر، دل مانده، دل مرده، دل نشان، دل نشین، دلنواز، دل بر، دلتنگ، دل چرکین، دلخوش، دل زنده، دلسرد، دل سیاه، دلشاد، دلگران، دلگرم، دل مشغول.
2- با افزودن اسم به پایان آن؛
دل پیچه، دل پیشه، دلخون، دل درد، دل دزد، دل رحم، دل ریش.
3- با افزودن مصدر به پایان آن؛
دل آزردن، دل باختن، دل بردن، دل بستن، دل برکندن، دل دادن، دل داشتن، دل دربستن، دل سپردن، دل شکستن، دل کندن، دل گرفتن، دل نمودن، دل نهادن.
4- با افزودن صفت به آغاز آن؛
آزرده دل، آگنده دل، افسرده دل، بد دل، تیره دل، پر دل، تنگ دل، چرکین دل، خوشدل، دو دل، زنده دل، سوخته دل، شکسته دل، روشن دل، سیاه دل (=سیه دل)، صاحب دل، کوردل، گرفته دل، مرده دل، مشغول دل، یکدل.
5- با افزودن اسم به آغاز آن؛
سنگ دل، رحم دل، شیردل، بزدل، مرغ دل.
6- با افزودن پیشوند و پسوند؛
دلیر، بی دل ، همدل.
7- به صورت ترکیب های گوناگون از حاصل مصدر و جز آن؛
دل سوزگی، دلسوزه، دل از کف داده، دل خوش کنک، دل دل زدن، از ته دل، دل دل کنان، دلواپس، دل و دین باخته، داغ در دل، دو دله، یکدله.
کمابیش از همه ی ترکیب هایی که مفهوم وصفی دارند می توان با افزودن "ی" یا "گی" اسم مصدر ساخت، مانند: دلاوری، دلخوشی، دلدادگی.
نیز با افزدون "نا" به آغاز و "انه" به پایان برخی از آن ترکیب ها، قید یا صفت مرکب دیگری پدید می آید: نادلشاد، نادلخواه، نادل چسب، دلاورانه، دلیرانه.
همچنین از ترکیب آن با مصدرهای فعل های عام از قبیل کردن، نمودن، ساختن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن، مصدرهای مرکبی به دست می آید: دلسرد کردن، دلخوش نمودن، آزرده دل ساختن، شکسته دل شدن، رحم دل بودن، دلشاد گشتن، دلریش گردیدن.
- و به این ترتیب ده ها واژه ی مرکب دیگر بر ترکیب ها افزوده می شود.
به همه ی این ها باید ترکیب ها و عبارت های بی شماری را که "دل" در آن ها به کار می رود افزود؛ همچون : دل در گرو عشق کسی داشتن، ترس و وحشت به دل راه دادن، عنان عقل به دل سپردن...
بدیهی است که این گونه ترکیب ها منحصر به "دل" نیست و از واژه های دیگر نیز واژگان مرکب گوناگونی پدید می آید.
امروزه با پیشرفت صنعت و تمدن نوین، در برابر واژه های بیگانه برای مفهوم های دانشی، صنعتی، سیاسی، فرهنگی اجتماعی، فلسفی، اقتصادی، حقوقی، و جز آن، اصطلاح هایی ساخته شده است که همه یا بیشتر آن ها از سوی همگان پذیرفته شده است و به اصطلاح، جا افتاده است؛ از آن دسته است ترکیب ها و اصطلاح هایی چون:
بزرگ راه، ایستگاه، فرودگاه، هواپیما، ماهواره، فضانورد، هواشناسی، کودکستان، دبیرستان، هنرستان، دانش آموز، دانشجو، دانشکده، دانشگاه، دانشسرا، دانشیار، دانشنامه،استادیار، شهرداری، شهربانی، بخشدار، استاندار، دهدار، دهبان، دریابان، دریادار، دریاسالار، راهنمایی رانندگی، راننده، خودرو، دادگستری، دادگاه، دادسرا، دادستان، دادرسی، پاسگاه، هنرسرا، هنرجو، سبک شناسی، واژه شناسی، ریشه شناسی، آزمون شناسی، زیست شناسی، گیاه شناسی، جانورشناسی، کان شناسی، آسیب شناسی، باستان شناسی، ایران شناسی، خاورشناسی، جامعه شناسی، زیباشناسی، روان شناسی، روان کاوی، روان پزشکی، دندان پزشکی، دام پزشکی، دامپروری، دامداری،
سرشماری، آمارگیری، ماشین سازی، اسلحه سازی، داروسازی، نوسازی، رادیوسازی، گروه بان، سرگرد، سرتیپ، سرلشگر، ارتشبد، آموزش و پرورش، بهداشت، بهداری، بهیار، بهسازی، بیمارستان، تیمارستان، درمانگاه، نمایشگاه، فروشگاه، زایشگاه، آزمایشگاه، پرورشگاه، آسایشگاه، اندرزگاه، کارگشایی، کانون جهان گردی، بیگانه پرستی، میهن فروشی، میهن دوستی، خود کم بینی، آتش نشانی
و صد ها اصطلاح و ترکیب دیگر که در فارسی امروز به کار می رود.
همچنین ترکیب ها و اصطلاح ها ی عامیانه ، چون: بشور بپوش، ورپریده، پاچه ور مالیده، دست پاچه شدن و ...؛ که هر روز ده ها بلکه صدها نمونه از آن ها را می شنویم.
کلمات کلیدی:
تا آنجایی که من می دانم کمابیش همه ی واژگان عربی از یک ریشه ی سه واجی ساخته شده اند، مانند "ف-ع-ل" که ریشه ی واژه های "فاعل"، "مفعول"، "فعل" و ... است یا "ک-ر-م" که ریشه ی واژگان "کریم"، "مکرمت"، "کرامت" و ... است. این ویژگی واژگان عربی کمک بسیار بزرگی به ما می کند تا آن ها را از واژگان فارسی بازبشناسیم.
در بیش از 99% واژگانی که در فارسی کنونی به کار می روند این دستور کاربرد دارد؛ یعنی برای نمونه چون واژه ی "لباس" با واژه ی "ملبس" هم خانواده است یعنی دارای ریشه ی یکسانی است واژه ای عربی است؛ و یا واژه های "کتاب"، "مکتب"، "کتابت"، "مکتوب" و "مکاتبه" دارای ریشه ای یکسان هستند (ک-ت-ب) پس از زبان عربی به پارسی راه یافته اند.
هرچند همان گونه که پیش از این گفتم این دستور برای بیش از 99% واژگان کاربرد دارد و نه همه! چرا که واژگان بسیاری هم از زبان فارسی به عربی راه یافته اند و آنان با استفاده از آن واژه و با دستورزبان خودشان واژگان دیگری را از آن مشتق کرده اند.
برای نمونه واژه ی "دین" که مشتق های "متدین"، "تدین" و "دیانت" را دارد و یا واژه ی "نگر" [= نظر] که دارای مشتق های "نظارت"، "منظره"، "مناظره"، "ناظر"، "منظور"، "متناظر" و ... است از آن جمله اند. البته با دانستن این که واژه ی "نگر" [=نظر] و "دین" فارسی هستند شناسایی مشتق های آن ها کار دشواری نخواهد بود.
شوربختانه (متاسفانه) کاری که ما درباره ی وارد کردن واژه های بیگانه به زبانمان کرده ایم به طور کامل متفاوت از کاری است که تازیان کردند. آن ها یک واژه را از زبانی دیگر مانند فارسی گرفته اند و با ساخت های زبانی خودشان چندین واژه را از آن یک واژه ساخته اند و مشتق گرفته اند ولی ما یک واژه را به همراه هم خانواده های آن واژه که با دستور زبان عربی ساخته شده اند به زبان خودمان آورده ایم و با این کار یکی از بزرگ ترین زیان ها را به زبان خود زده ایم.
بنابراین حتی به کار بردن واژه هایی مانند "ناظر" و "متدین" که ریشه ی آن ها یک واژه ی فارسی است به هیچ روی سفارش (توصیه) نمی شود.
کلمات کلیدی:
راه های گوناگونی برای بازشناسایی واژگان فارسی از واژگان بیگانه هست که در زیر به گفتن 5 روش کارآمد تر و کاربردی تر می پردازیم: 1. هفت واج شوم 2. واژه های مشتق دار 3. آموختن دستورهای ساخت واژه در فارسی 4. شناختن واژگان اروپایی و مغولی 5. شیوه های دیگر بازشناسایی واژگان عربی 1. هفت واج شوم : هفت واج (حرف) در دبیره (رسم الخط) فارسی هست که برای نوشتن واژه های فارسی نیازی به آن ها نیست و تنها کاربرد آن ها در نوشتن واژه های عربی به شیوه ی عربان است: هرچند این واج ها کمک بسیاری به ما می کنند تا واژه های عربی را از فارسی بازبشناسیم ولی از سوی دیگر کار آموختن زبان فارسی را برای آنان که زبان مادریشان فارسی نیست بسیار سخت کرده است. حتی ما فارسی زبانان نیز در نوشتن برخی از واژه ها دچار اشتباه می شویم ، مانند واژه ی "طمانینه" که آن را می توان به شکل "تمانینه" یا "تمعنینه" یا "طمعنینه" هم نوشت و یا واژه های "ثواب" و "صواب" که به ترتیب معنای "پاداش" و "درست" می دهند یکسان خوانده می شوند ولی متفاوت نوشته می شوند. همچنین برای نوآموزان زبان فارسی نوشتن آن ها به شکل "سواب" چندان دور از انتظار نیست. 99% از واژگانی که در فارسی کنونی به کار میروند و دست کم یکی از واج های نامبرده را دارا هستند وارد شده از زبان عربی هستند. البته شمار کمی از واژگان سره ی فارسی نیز برخی از این واج ها را دارا هستند که به نادرست این گونه نوشته می شوند؛ مانند : صدا ، پرتقال ، صابون ، طهماسب ، طهمورث ، صد ، قفس ، حوله گفتنی است این دسته از واژگان فارسی بسیار بسیار کم هستند و کارایی این روش را کم نمی کنند. |
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
گه باز میکنم به طبعیت در سخن
وزانزوای تلخ زمان میشوم برون
آنسو تراز شهادت تاریخ
وانسو تر از نجابت نام و نشان و رنگ
تا پی برم به راز نهان پدیده ها
تا قصهء هبوط و سراغاز دردها
تا داستان آدم و احوا و باغ و مار
آغاز حرص و قتل و فریب و نبرد ها
گاهی زخود برامده درعشق حل شوم
گاهی چکامه برلب او گه غزل شوم
گاهی خروش گه طربم گه ترنمم
گاهی رَجَز گهی هَجَزم گه رَمَل شوم
وانگه چو جبرییل خداوند گار عقل
بر سنگ و آب و آتش و باران و باد و رود
بخشم زبان و نام
بر گل زبان عشق و به باران زبان شعر
بر خور زبان آتش و برمه زبان مهر
برجو زبان صاف و به سبزه زبان سبز
بخشم زبان آبیی شاهانه بر سپهر
وزخویشتن برامده درنفس جزء و کل
گه ریشه گاه برگ
گه باده گاه تاک
گه شعله گاه آب
گه شیشه گاه خاک گهی سنگ میشوم.
گاهی بدست خامهء اندیشه ام چو مهر
از صفحه ی سپهر
از گنج گاه بحر
از گونه ی صغیر
چند تا ستاره
چند گهر
چند قطره اشک
با هم ردیف کرده و آویزه میکنم
در گوش چشم شعر
گاهی در آبگینه ء آیینه ء خیال
بینم به چشم حال
صد گونه نقش دیگر و تصویر دیگری
ارتنگ میشوم.
القصه درکتاب بلورین اشک شعر
گاهی چکامه
گاه غزل
گه ترانه ام
گه درگلوی حنجرهء دلنواز او
آهنگ میشوم...!!!
اسماعیل خراسانپور
04/10/2008
http://khorasanpur.persianblog.ir
کلمات کلیدی:
تقدیم به آسمان پرستارهء فرهنگ آبی ما استاد واصف باختری
پرواز خیال
تا با سروش شعر
هماهنگ میشوم
با هر چه هست و نیست
چه مادی چه معنوی
همرنگ میشوم
گه در گلوی حنجرهء یک غزل، سرود
گه درسکوت تلخ خدا، آیه ی شهود
گه چون پیامبران رسالت بدوش نیز
درگوش های بسته ی وجدانهای کر
چون زنگ میشوم
گه در نگاه ابر سیه چشم آفتاب
گه درسراب یأس زمان
چشمهء زلال
گاهی پیامی خون شهید امید وار
از عهد (( انتظار))
که با قلب داغدار
فریاد میزند به رفیقان (( جامه دار))
((کای همره هان سست عناصر)) مگر چه شد:
آن عهد آن وقار؟
آن عزم آن شعار؟
آه ...
از شکست آیینه د لتنگ میشوم...!!!
گه چون سروش مبهم اسطورهء خیال
یک لحظه آسمان و زمین را گذر کنم
از آسمان ستاره بچینم به هر نگاه
برق نگاه یار گذارم به چشم ماه
سازم به هرکجا که قشنگ است پایگاه
گاهی به پاسداریی جمشید فکر بکر
اورنگ می شوم
گاهی خروش شعله ی شمشیر رستمم
گه مویه های پور جگرپاره ماتمم
گاهی زبان سرخ به آورد گاه رزم
گاهی بیان سبز به مهمان سرای بزم
گاهی سفیر صلح و گهی جنگ میشوم.
گه درمقام خلسه
هفتاد خوان رستم تبعیض بردرم
وزهفت دام دیو تعلق شوم رها
واندرفضای روشن و آن لحظه ء شفاف
بی رنگ میشوم.
کلمات کلیدی:
* دستهای مادران گهواره جنبان دانش و تمدن است. «؟»
* ما باید وظیفة مادری او (زن) را در نظر بگیریم و آن محبّت آتشین بیکرانی را که در دل ما در شعله ور است و جهان ما زندة اوست تقدیس نمائیم. «کاظم زادة ایرانشهر»
* دامن ما در نخست آموزگار کودک است.
طفل دانشور نزائیده نادان مادری. «؟»
* مادر فرشته ای آسمانی و موجود ملکوتی است که قلبی از طلا و احساساتی رقیق و بالای طبیعت عادی بشر دارد. «؟»
* در آنجا که جز پاکی و قدس چیز دیگری ارزش ندارد، تنها روح مادر می تواند بدانجا راه یابد و در آن مکان متجلی شود و درخشندگی کند. «؟»
* قلب مادر مهبط انوار ایزدی و تجلی گاه حقیقت و روشنائی جاودانی است. «؟»
* تنها یک قلب پاک و در خور ستایش در گیتی وجود دارد که آنهم قلب مادر است. «؟»
* اگر عشق را بتوان موهبت آسمانی دانست باید آن را در پیرامون مادر و فرزند جستجو کرد. «؟»
* دستهای مادر مانند دو جسم لطیف است که از آنها جز مهربانی و شفقت و دوستی و عنایت چیز دیگری احساس نمی شود.
* فکر و اندیشه و خیال مادر شب و روز در پیرامون و اطراف فرزند سیر می کند و برای پرورش کودک و دلبند عزیز خویش از همه چیزحتی سلامتی حال خود می گذرد. «؟»
* مادر پرتوی است از نور الهی که پس از چند صباحی به مبدأ اصلی خویش باز می گردد و زمین و جهانیان را وداع گفته بسوی آسمانها می شتابد. «؟»
*محبّت مادر به فرزند خود، مقدس ترین محبتّها می باشد و اگر طبیعت این محبّت پاک را در دل ما در نگذاشته بود، تاریکی فضای عالم ارواح ما را فرا می گرفت. «؟»
* فقط مادر می تواند بفهمد که دوست داشتن و خوشبخت شدن چیست من چقدر دلم بحال مردی می سوزد که خوشبختی مادری را نمی تواند حس کند. «شامیسو»
* اگر تمام جهان، مرد فقیر را تنها گذارند و اگر هیچ دلی برای تسلّی او باقی نماند، تو ای محبّت مادری! مانند ستارة مقدس در آسمان ابدی ثابت قدم و درخشان خواهی ماند. «ایمرمان»
* تنها یک محبّت است که کاملا پاک و فداکار و خدایی است و آنهم محبّت مادر به فرزند است. «؟»
* مادر شدن افتخار بزرگی است ولی شایستة مادری بودن فخر و مباهات عظیم دارد. «؟»
* مادر نیرویی است که [هیچ] قدرتی را یا رای آن نیست که قائم مقام آن گردد. «؟»
*مادر آ یینه ای است شفّاف که جمال دلارای الهی را گاهی در روشنایی اشک وگاهی در برق لبخند بدنیا نشان می دهد وعظمت بی انتهای ابدیّت رادر لطیف ترین وبدیع ترین شاهکار های آفرنیش جلوه گر می سازد . «؟»
*مادر افسریست با شکوه که بر تارک فرزند می درخشد وبه کانون جان دلبند روشنی می بخشد . «؟»
*اگر مادران شیوةمهر ورزی را در عالم بر پای نمی داشتند راستی این جهان با مهر وماههایش وبا افسونگران زیبا یش هر گز لطفی نمی داشت. «؟»
* مهر مادر حدیث دیرین است چقدر این حدیث شرین است . «شاه زیدی»
* مادر قلبش مملو از جلوه های زیبا ی ابدی است . «استین فز »
*هرکه را مادر خوب وزن زیبا باشد ابله است ار به جهان باز تمنّا باشد. « دکتر کاسمی»
* چیست مادر ، نقشة ایجاد ما چیست مادر ، بانی وبنیاد ما
رمز عشق جاودانی مادر است کیمیای زندگانی مادر است
آن شنید ستی که گفت آن حق سرشت زیر پای مادران باشد بهشت. «ایرج میرزا»
*آنچه در این جهان آشفته بحال می جوییم ، آنچه مایة تسلّی وآسایش خاطرما است ، دارویی که درد زندگی را دوا می کند ، مهری که اگر نتابد عالم هستی فنا خواهد شد، مهر ومحبّت مادر است که خودرا برای سوختن وجان باختن می داند واجری بجز فنا شدن نمی خواهد . « محمد حجازی »
*مادر آیینه بزرگ وغایت اندیشة شاعر وتاج تفکر فیلسو فان وراه مستقیم ابدیّت است . «؟»
*مادر حقیقتی است که به درک اونیازی نیست زیرا از همه به ما نزدیک تر است در خون ما شناور ودر رگ ما جاری است ، با ضربان قلب ما هم صدا وبا نفسهای ما هم آواز است . «؟»
* مادر پیمانه ای است که خداوند بادة خلقت را درآن ریخته وگنجینه ای است که عزیز ترین آ فریدة خود یعنی کودک را به او سپرده است .«؟»
* «الامةنسیج الا مّهات » یعنی امّت ساختة مادران است . « جرجی زیدان- نویسنده توانای عرب»
* خندة مادر زیباتر از گلها وعشق اواز هر عشقی در جهان آ فرنیش عظیم تر است . « ماکسیم گرکی- نویسنده مشهور روسی »
*هیچ گاه در زندگی محبّتی عمیق تر ، بی پیرایه تر ، واقعی تر ، از محبّت مادر نمی توانید بیابید .
«انوره دو بالزاک- نویسنده ودانشمند فرانسوی»
*شریف ترین کار ها ، شرکت در آدم سازی است . «هربرت سپنسر- فیلسوف معروف انگلیسی »
*شایدکهنه ترین لفظی که در قاموس معرفت وسخن انسانی ثبت خاطره ها شده باشد ، همان لفظ «مادر» باشد ، چه نخستین جنبش لب کودک شیر خوار به حرف «م» است که در غالب زبان های متداول ، ریشة اصلی لفظ «مادر» را تشکیل داده واز تغییرات آن «ام» عربی و«ماما » ی پارسی پدید آمده است . نخستین حرکت لب کودک به «ما» و«م» واولین جنبش زبان او به «دا» که در پارسی «دای» و«دایه» و «دادا» برای افادة مفهوم مادر به وجود آورده است واز تر کیب دو مقطع «ما» و«دا» که هریک جدا گانه معنای «مادری» می دهد لفظ متداول «مادر» ساخته شده که در غالب زبا نها ی آریایی عالم اشتقاق آن ذات «مادر » را معرفی می کند . « مرحوم استاد محیط طبا طبایی »
*مادر کسی نیست که به او تکیه کنید ، بلکه کسی است که شمارا ازمتّکی بودن بی نیاز می کند . «؟»
* مادر یک فرد متعصب خیلی بیشتر از مادر فرد غیر متعصب دارای این باور است که اطاعت وفرمانبرداری مهمترین کاری است که فرزند می تواند بیاموزد . « آلپورت»
* کدام جلوه ای اززیبایی های خلقت می تواند در برابر زیبایی عشق آسمانی ومحبّت ملوتی یک مادر برابری کند ؟ «؟»
* مادر سر منشأ هستی وبقاء ، سر چشمة فداکاری وصفا ، نمونة یک شاهکار بی بدیل خداوندی ،مصنوعی که دستی زیبا پرورخالق خودپدیدآورده وپرداخته است تاحقیقت زیبایی رابه بهترین وجهی
بنمایاند،آیاتماشای چهره ی تابنده ی یک مادرمهربان،زیباوآسمانی نیست ؟«؟»
*هیچ زنی بجزمادر درزندگی پیدا نمی شودکه عشق وجوانی وآمال وآرزوی خود رامفت دراختیار
کسی بگذارد .«شوبر»
*مادراست که معنای دوست داشتن رامی فهمد ،دلم برای کسانی می سوزدکه مفهوم خوشبختی
مادری را نمی توانند درک کنند ، آنچه من حالا هستم وآنچه آرزودارم درآینده بشوم ، مرهون
پرورش مادرفرشته خصال من است .«شامپو»
*تنهاچیزی که موجب موفقیت من گردید تعلیمات وطرزتربیت مادرم بود .«ادیسون»
*به زن احترام بسیار گذاریم ،زیرا مردان بزرگ جهان رابوجود می آورد .ارسطو،فردوسی ،سعدی شیرین سخن وحکیم عمرخیام-فرزند وزاییده ی زنند ،تمام مفاخر وموجبات مفاخرت جهان از آن مادران است .«ماکسیم گرکی»
*زن را ستایش کنیم زیرا موسی وعیسی ومحمد وپیامبران عظیم الشأن را زن زاییده است .«ماکسیم گرکی»
*خطیب نام آور فرانسه ،روزی درمجلسی باحضورلوئی از «مریم» سخن می گفت ، گفت : هزار وهفتصد سال است که همة سخنوران عالم در بارة مریم داد سخن داده اند ، هزار وهفتصد سال است که همة فیلسوفان ومتفکران ملّت ها در شرق وغرب ، ارزشهای مریم را بیان کرده اند ، هزار وهفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همة ذوق وقدرت خلاّ قه شان را به کار برده اند ، هزار وهفتصدسال است که همة هنر مندان ، چهره نگاران ، پیکر سازان بشر ، در نشان دادن سیما وحالات مریم هنر مندی های اعجاز گر کرده اند ، اما مجموعة گفته ها واندیشه ها وکوششها وهنر مندی های همه در طول این قرنهای بسیار ، به اندازة این یک کلمه نتوانسته اند ، عظمت های مریم را باز گویند که: «مریم مادر عیسی است »
*شما فضیلت خود را آ نقدر دوست می دارید که مادر بچّة خودرا ، اماّ هر گز نشنیده اید که مادری از محبّت خود به فرزند پاداش بخواهد . « فردریک ویلهلم نیچه »
*توزررا پرستش کن ومن زن را ، زیرا می دانم زن است که مادر است . «ناپلئون»
*مهر مادر پاکترین وبهترین اشعة آسمانی است که در قلب اوجای گرفته است . « اسدالله طاهری »
*ای مادر تو موجود ی بودی که قلب های آشفتة مارا با ترانه های محبّت خویش شاد می ساختی ، آتش حسرت واندوه ما را با شکر خنده های خویش خاموش می کردی ، ای مادر سر چشمة عواطف واحساسات ومهر ومحبّت تویی . «اسد الله طاهری »
*مردان همانندکه مادران ساخته اند ، آ یامی شود از یک کار گاه کرباس بافی خواست که شال کشمیری بیرون بدهد ؟ یا از مهندسی توقع شعر ومقاطعه کاری اکتشاف . «رالف والد وامر سون»
* مادر مهربان! هر وقت دفتر عمررا با انگشتهای خاطرات ورق می زنم ودور تر می شوم اسم تورا بیشتر می بینم وحتّی جایی می رسم که سوای نام تو چیزی دیگر نیست . « آناتو ل فرانس»
*پدر ومادر ازراه مجاز ودرجة دوم خالق ورازق ومربّی فرزند هستند واطاعت ایشان فرع وتال اطاعت خداست . «راند ولف »
*فقط یک چیزاز شرک وخدا نا شناسی من جلو گیری کرد وآن خاطره ساعتی بود که مادرم در بستر مرگ دستهای کوچکم را گرفته مرا برروی زانو نشانید وکلمة توحید را بر لبهایم جاری ساخت . «راند ولف »
*طبیعت آن مردکه تمام روز تن به سختی وزحمت داده حاصل دست رنج خودرا به ترفیه ( در رفا وآسایش قرار دادن ) حال مادر صرف می کند ، بهترین وبزرگترین اثر اخلاقی دنیا است . « اعتصام الملک»
*مادر همانگونه که به هنگام خطر تنها نگران فرزند خویش است ، اگر همه در بارة همة زندگان همین احساس را داشته باشند ، دل پر مهر بی کرانه ای خواهند داشت . «بودا »
* دل مادر ، شکوفه ای است که هر گز پژمرده نمی شود. «ضرب المثل لتوانی »
*بوسه بر مزار مادر،بوسه بر عرش خداست.«اسدالله جعفری»
*از گل روی توست که جهان بهار وپر نگار است.
گیسوی توسرمه ی حوران بهشت همیشه بهار است
دو ابروی تو گلوبند عشق ناب است
دانه دانه مژگانت رگ رگ جان تاک شراب است
مردم چشم تو جام جهان نماست لعل لبان تو شهد کلام خداست
تو یگانه شریک خدای یگانه وقدیری. «اسدالله جعفری»
کلمات کلیدی:
مادر در آیینه ی افکار بزرگان :
بمناسبت سال روز میلاد فاطمه زهرا سلام الله علیها
بیستم جمادی الثانی سال روز خجسته میلاد کوثر نبی ، همراز وهمدم وهمسر علی (ع) ، ام الا ئمه ، زهرای مر ضیه ، روز زن وروز مادر ، بر عموم مسلمانان عالم بخصوص زنان ومادران مبارکباد .
مبارکباد تولّد نور ، نوری که از نور عظمت خدای بزرگ مشتق شده وبر پهنه ی گیتی تا بیده وبه این مناسبت زهرا لقب گرفته است .
مبارکباد میلاد ریحانه ی خلقت وگل سرخ محمدی که با وجودش جهان هستی عطر آ گین گشت .
مبارکباد ولادت بانوی بر گزیده ی دو عالم ، بانوی که مظهر تمام فضائل وکمالات انسانی ونمونه ی بارز و نشانه ی کامل زن است ، بانوی که ام ابیهااست ، از اصحاب کساء است ، مصداق روشن آیه ی تطهیر است ، رضا یتش رضایت خدا وخشمش خشم خداست ، پاره ی تن رسول خداست ، ثمره ی چهل روز عبادت پیامبر اکرم است ، صدفی است که گوهر های امامت وولایت را برای هدایت نسل آدمی عرضه داشته است ، پشتیبان نبوت ورسالت وحامی ولایت وامامت است ، تمام جلوه های رفتاری وگفتاری او الگو وسر مشق برای عموم انسانها بخصوص بانوان است .
مبا رکباد سالگشت میلاد بزرگ بانوی که زاد روزش « روز زن» نام گرفته است ، امام خمینی (ره) می فر ماید : « اگر روزی باید روز زن باشد ، چه روزی والا تر و افتخار آ میز تر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیها ست ، زنی که افتخار خاندان وحی وچون خور شیدی بر تارک اسلام عزیز می در خشد » ( صحیفه نور – ج12- ص 72 )
بمناسبت این روز فرخنده ومبارک ، گفته های بزرگان جهان رادر بارة مادر ، که بخشی از کتاب « زن در آیینه افکار بزرگان» تألیف نگارنده ( محمد علی برهانی شهرستانی) است ، انتخاب نموده به پیشگاه مقدس مادران مهر بان تقدیم می نمایم .
*وما به هرانسانی سفارش کردیم که در حق پدر ومادر نیکی کن ،بخصوص مادر که چون بار حمل فرزند برداشته تامدت دوسال که طفل را از شیر باز گرفته هرروز بر رنج ونا توانیش بیفزود ،بسیار نیکی وسپاکذاری کن ونخست شکر من کن که خالق وولی نعمت هستم وآنگاه شکر پدر ومادر برجای آور که باز گشتن خلق بسوی من خواهد بود. (قرآن کریم سوره لقمان آیه 13)
* شوهر از همه کس بیشتر بر زن حق دارد ومادر از همه کس بیشتر بر مرد حق دارد. «حضرت محمد(ص)»
* بهشت زیر پای مادران است . «حضرت محمد(ص)»
* مادر مادر مادر خود را رعایت کن سپس پدر خود را وپس از آن کسانی را که به تو نزدیک تر اند. «حضرت محمد(ص)»
*خداوند شما را درباره زنان به نیکی سفارش می کند، زیرا زن ها،مادران،دختران وخاله های شما هستند. «حضرت محمد(ص)»
* وقتی پدر ومادرت تورا خواندند ،مادرت را اجابت کن «حضرت محمد(ص)».
* هرکه پیشانی مادرش را ببوسد از آتش جهنم مصون شود «حضرت محمد(ص)»
*خداوند بوسیله نیکی باپدر ومادر عمر انسان را فزون می کند«حضرت محمد(ص)»
*خوشنودی خدا درخوشنودی پدر ومادر ،دل گیری وی در دل گیری آنها است «حضرت محمد(ص)»
* خاک برسرش، خاک برسرش ، خاک برسرش که پدر ومادرش یکی ویا هردو پیش او به پیری رسند واو بهشتی نشود «حضرت محمد(ص)»
*هر کس به پدرش نا سزا بگوید ملعون است وهر که به مادرش ناسزا بگوید ملعون است «حضرت محمد(ص)»
* ریشه سعادت وشقاوت آدمی در رحم مادر شکل می گیرد «حضرت محمد(ص)»
* سرورنیکو کاران کسی است که نسبت به پدر ومادر نیکو کار باشد «حضرت محمد(ص)»
*نیکی در حق پدرومادر فریضه الهی است «حضرت محمد(ص)»
* نگاهی فرزند از روی محبت به پدر ومادر عبادت است«حضرت محمد(ص)»
* خوشرفتاری با پدر ومادر،از نماز،حج عمره وجهاد در راه خدا بالا تراست«حضرت محمد(ص)»
* بر همه فرزندان واجب است از پدر ومادر خود اطاعت کنند «حضرت محمد(ص)»
* قلبت را بوسیله ی ایمان، اطمنان بخش وبه پدر ومادرت نیکی کرده واز آنها پیروی کن خواه زنده ویامرده باشند «حضرت محمد(ص)»
*اگر به پدر ومادر بدی کردی،آماده ی دوزخ باش «حضرت محمد(ص)»
*هرفرزندی نیکو کاری که ازروی شفقت به پدر ومادر بنگرد برای هر نگاهی ثواب یک حج مقبول به او می دهد«حضرت محمد(ص)»
*اگر در نماز مستحب باشی وپدرت تو را بخواند نماز را قطع نکن ،ولی هر گاه مادر تو را بطلبد ترک نماز گوی«حضرت محمد(ص)»
*حق مادر،موجودی که تو را در شکم حمل کرده ،شیرت داده ودر آغوش پر مهرش پرورده است از هر حقی دیگری بیشتر است«حضرت محمد(ص)»
*آزر دن پدر ومادر عمر را کوتاه می کند«حضرت محمد(ص)»
* کسی که پدر ومادر را غصه دار کند عاق آنها شده است «حضرت محمد(ص)»
*نیکی به پدر ومادر باعث نیکی فرزند به خود است«امام علی(ع)»
* خداوند به آن که پدر ومادررا آزرده است می گوید:هر چه خواهی بکن من تو را نیامرزم وآن که به پدر ومادر نیکی کرده است فرمان رسد که آنچه خواهی بکن که به زودی تو را ببخشم وبیا مرزم«امام علی(ع)»
* برای من زنی انتخاب کن که از مادران شجاع عرب بدنیا آمده باشد«امام علی(ع)خطاب به برادرش عقیل »
*بزرگترین گناه شرک به خدا وستم به پدر ومادر است . « حضرت امام حسین (ع) »
* باید بدانی که تو قدرت وتوانایی شکر گذاری مادر را نداری ، مگر آنکه خدا تورا یاری دهد . « حضرت امام سجاد (ع) »
*احترام به پدر ومادر خدارا خوشنود می سازد . « حضرت امام صادق (ع)»
*مادرت را خرسند وخوشنود کن . « حضرت امام صادق (ع)»
*اگر پدر ومادر تورا ناراحت کردند تو نبا ید آنان را نا راحت کنی بلکه باید در حق آنان دعا کنی .
« حضرت امام صادق (ع)»
*هر کس میل دارد سختی جان دادن بر او آسان شود باید با پدر ومادرش خوش رفتار باشد .
« حضرت امام صادق (ع)»
*وقتی که پدر ومادر به دوران کهولت رسیدند به آنها اف نگو ، روی ترش مکن ودرشت خویی منما . « حضرت امام صادق (ع)»
*کمترین درجه ی حد نا فرمانی پدر ومادر ، گفتن « اف» ( به آنان ) است . « حضرت امام صادق (ع)»
*اند وهگین کردن پدر ومادر ، نافرمانی کردن از آنان است . « حضرت امام صادق (ع)»
* تر بیت صحیح وزحمات مادر مرا به این مقام رسانید .« مرحوم شیخ مر تضی انصاری »
* سعادت بچّه ها از دامن مادر شروع می شود وسعادت کشور بسته به بچّه های خوب یک مملکت است. « امام خمینی (ره) »
*خدمت مادر به جامعه از خدمت معلّم بالا تر است واز خدمت همه کس بالا تر است واین امری است که انبیاء می خواستند . « امام خمینی (ره) »
*چگونه سخن توان گفت؟ در اقدام شریف مادران بزرگواری که در دامنهای خود چنین فرزندانی را تربیت کرده اند ، چه می توان نثار کرد ؟. « امام خمینی (ره) »
*مادر ها مبدا خیرات هستند . « امام خمینی (ره) »
*حقوق بسیارمادر ها را نمی شمرد ونمی توان به حق ادا کرد ،یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهّد ارزنده تر است ، تجسّم عطو فت ورحمت در دیدگان نورانی مادر ، بارقه ی رحمت وعطوفت رب العا لمین است ، خدوند تبارک وتعا لی قلب وجان مادران را با نور رحمت ربوبیت خود آ میخته ، آنگونه که وصف آ ن راکسی نتوان کرد وبه شناخت کسی جز مادران در نیاید واین رحمت لا یزال است که مادران را تحمل چون عرش در مقابل رنجها و زحمتها از حال استقرار نطفه در رحم وطول حمل ووقت زاییدن واز نوزادی تا به آخر ، مرحمت فر موده رنجهایی که پدران یک شب آن را تحمل نکنند واز آن عاجز هستند . اینکه در حدیث آمده است که « بهشت زیر قدمهای مادران است » یک حقیقت است واینکه با این تعبیر لطیف آمده است برای بزرگی وعظمت آن است وهوشیاری به فرزندان است که سعادت وجنّت را در زیر قدم آنان وخاک پای مبارک آنان جستجو کنید و حرمت آنان را نزدیک حرمت حق تعالی نگه دارید ورضا وخوشنودی پرور دگار سبحان را در رضا وخوشنودی مادران جستجو کنید « امام خمینی (ره) »
*اینکه می گویند : بهشت زیر پای مادران است ، یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت بخ خاک بمالی تا خدا تورا به بهشت ببرد . « امام خمینی (ره) »
* شما خانمها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید ومسئولیت تر بیّت بچّه در دامن خود تان دارید . « امام خمینی (ره) »
* اول مدسه ای که بچّه دارد ، دامن مادر است . « امام خمینی (ره) »
* در دامن مادر ، بچّه ها بهتر تر بیّت می شوند تا درپیش استادان ، علا قه ای که بچّه به مادر دارد به هیچ کس ندارد وآن چیزی که در بچّگی از مادر می شنود در قلبش نقش می بندد وتا آ خر همراهش است . « امام خمینی (ره) »
* اجتماع خوب را مادران خوب بوجود می آورند. « محمد عاصمی»
* استوارترین پیوندها ، پیوند میان مادر و فرزند است. « سعید نفیسی»
* یگانه داوری که گناه ما را هر چه باشد می بخشد مادر است. « محمد حجازی»
* با پدر و مادر چنان رفتار کن که از اولاد خود توقع داری. «سقراط»
* تار و پود روح ما را، از مهربانی مادربا فته اند. « امرسون»
* پسران لنگرهای زندگی مادرانند. «سفوکل»
* آیندة اجتماع در دست مادران است. « ابدفور»
*در هر جا نیک و بد اعمال کودک مربوط به مادر است. «ناپلئون»
* مادر شدن، مرحلة کمال زن است. «الکساندر دوما»
* مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می شناسد. «بالزاک»
* سرنوشت و آیندة یک کودک کار مادر است. «ناپلئون»
*سعادت فرزندان وابسته به رضایت قلبی مادر و پدر است. «ناپلئون»
* مادر با دستی گهواره و با دستی عالم را تکان می دهد. «ناپلئون»
* اقبال فرزندان در نگاهداشتن دل پدران است. «سقراط»
*من دنیا را فتح نکردم. بلکه مادرم فتح کرد. «ناپلئون»
*مادر همان موجودی است که مربی بشر است. «ناپلئون»
*مادر خوب شاهکار طبیعت است. «گرتوی»
* مهر مادری، تقدیر نیک بشر است و اثرات آن دائمی است. «اسمایلز»
* مادر سازندة جهان و تابلوی آفریدگار است. «لودیک ون بتهون»
* اینقدر محبّت والدین طبیعی است که نباید آنرا توصیه کرد. «دکتر سید ولی الله نصر»
* نمونه و سر مشقی که مدام در برابر دیدگان طفل قرار دارد مادر است. «ساموئل اسمایلز»
* هر وقت مادر فاسد شد، نسل نیز فاسد می گردد. «ساموئل اسمایلز»
کلمات کلیدی:
* مادر آهن ربای قلب و ستارة قطبی چشم کودک است. «ژرژهربرت»
* یک بوسة مادرم بود که مرا نقّاش کرد. «رافائیل»
* مرگ یک مادر همیشه با یک غم فراوان احساس می شود. «لامارتین»
* صدای قلب مادر به کودکان آرامش می دهد. «یک روانشناس امریکائی»
* کودکان چنان اند که مادران باشند. «لاندور»
* بدترین فرزند آن کسی است که مطیع پدر و مادر نباشد. «افلاطون»
* در پیری خدمت پدر و مادر کن. «ناصر خسرو»
کلمات کلیدی: