سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جاهل انتقاد مکن، که دشمنت می دارد، و از عاقل انتقاد کن، که دوستت می دارد . [امام علی علیه السلام]
یادداشتها و برداشتها
 
چرا مردها بی احساس می شوند؟

چرا مردها بی احساس می شوند؟

مرد

اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرو‌می‌روند ، سکوت می‌کنند و بی‌احساس می‌شوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.

از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند.

از آنجایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت می‌کند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنش‌های عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.

 

زن‌‌ها از این رفتار مردها به هراس می‌افتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمی‌کند در حالی‌که مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند.

مرد

 

مرد توانایی آن را دارد که در لحظه‌ای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل می‌تواند در لحظه‌ای از این حال خارج شود.

وقتی مردها متعادل‌تر می‌شوند برای آن ها صحبت درباره ی این‌که از چه موضوعی ناراحت بودند ساده‌تر می‌شود.

وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمی‌گردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج می‌شود و می‌گوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.

همسر

زن‌ها را درک کــنید

وقتی مرد ، زمان کافی برای درک کردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمی‌کند ، زن به سادگی سردرگم می‌شود و امکان این‌که واکنشی شدید و بی‌تناسب نشان دهد ، افزایش می‌یابد.

وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان می‌گذارد اگر شوهر به حالت انفعالی به صحبت‌های او گوش فرا دهد و امیدوار باقی بماند که به زودی حرف‌های زنش تمام خواهد شد ، روی او اثر می‌گذارد و بر ابهامات یا ناراحتی‌هایش می‌افزاید.

 

وقتی زن‌ها تصمیم می‌گیرند مانند مردها رفتار کنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند ، گیج و سردرگم می‌شوند. به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیم‌گیری باشند. معمولا وقتی زنی سردرگم است، می‌خواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور کند. در این زمان است که می‌تواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درک کردن زنش به حرف‌های او گوش می‌دهد خود به خود متعادل‌تر می‌شود و زن زمانی متعادل‌تر می‌شود که بتواند حرف‌ها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است که مردها بتوانند زبان تکلم زن‌ها را بیاموزند و زن‌ها هم به طریقی سخن بگویند که مردها میل به شنیدن داشته باشند.

 

منبع : بر گرفته از سایت سیمرغ – با تغییر

 

مقالات مرتبط :

وقتی مردی به غاری می رود...

مردها مریخی و زن ها ونوسی هستند

نیازهای عاطفی و اخلاقی مردان چیست ؟

آموزش مهرورزی، بهترین راه حل

زن جزیی ، مرد کلی

گاهی تنهایش بگذارید!!


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/27:: 1:35 صبح     |     () نظر
 
انسان خرچنگ نما!

graphicbazar020.gifانسان خرچنگ نما! graphicbazar012.gif

خرچنگ

 

خرچنگ‌ها همیشه با زنده‌اند

ویژگی‌های مثبت و منفی انسانی، مسیر زندگی افراد را تعیین می‌نماید. افرادی که دارای خصلت‌های مثبت باشند، همواره با اتفاق‌های خوب در زندگی مواجه می‌شوند و از لحظه‌های زندگی خویش لذت می‌برند اما انسان‌هایی که دارای صفت‌های منفی و زشت هستند ، با مجموعه‌ای از ناملایمت‌ها و مانع‌ها برخورد می‌کنند که گاهی وقت‌ها فراموش می‌کنند این مشکل‌ها، ریشه در درون خودشان دارد. هر یک از انسان‌ها، این قابلیت و توان را دارند که هر روز، یک صفت و ویژگی مثبت را در خود خلق کنند و بر آن مداومت داشته باشند تا با آن صفت و ویژگی مثبت، آرامش و موفقیت را به خود و اطرافیان هدیه دهند اما خیلی از انسان‌ها نیز فقط حرف از خوبی‌ها و زیبایی‌ها می‌زنند ولی در عمل، ذره‌ای مقید به خوب بودن و خوب زندگی کردن نیستند.

انسان‌هایی که دارای صفت‌های منفی و زشت هستند ، با مجموعه‌ای از ناملایمت‌ها و مانع‌ها برخورد می‌کنند که گاهی وقت‌ها فراموش می‌کنند این مشکل‌ها، ریشه در درون خودشان دارد.

ویژگی‌های خرچنگی از جمله خصلت‌هایی است که انسان‌ها را از موفقیت دور نگه می‌دارد و باعث می‌شود تا افرادی که دارای چنین صفت‌هایی هستند ، همواره در عرصه‌ی زندگی، بازنده باشند و جز کینه و نفرت، چیزی در درون خود پرورش ندهند.

آیا شما می‌دانید انسان‌هایی که نگرش خرچنگی دارند ، چگونه افرادی هستند؟ با هم این نوع نگرش را مرور می‌کنیم:

تکبر و غرور از جمله ویژگی‌هایی است که انسان را از رشد و کمال بازمی‌دارد.

 1- خرچنگ‌ها خیلی مغرورند

تکبر و غرور از جمله ویژگی‌هایی است که انسان را از رشد و کمال بازمی‌دارد. انسان‌هایی که دارای غرور کاذب هستند، همواره خود را برتر از دیگران می‌دانند و فکر می‌کنند دیگران ، انسان‌هایی نادان و خود ، انسان‌هایی سرشار از علم و دانش هستند. این ویژگی‌ از جمله ویژگی‌های خرچنگی است که افراد را در سقوط خطرناکی قرار می‌دهد و باعث می‌شود محبوبیت‌شان خدشه‌دار شود و افراد از آنان دوری کنند. خالق مهربان نیز در کتاب زندگی، «قرآن مجید» می‌فرماید: « به‌درستی که خداوند نیز انسان‌های مغرور و فخر‌فروش را دوست نمی‌دارد.» بنابراین، تکبر و غرور، از بدترین ویژگی‌هایی است که باعث دور شدن انسان‌ها از مسیر موفقیت و نشاط می‌شود و این افراد را در پیله‌ای از خودستایی و خودفریبی نگه می‌دارد  و به فرموده‌ی پیامبر‌ اکرم (ص): کبر و غرور، گناهی است که قابل بخشش نیست.»

حسادت، انسان را به تباهی و نابودی می‌کشاند و انسان‌های حسود ، اولین اقدام‌شان، سلب آرامش و آسایش خود می‌باشد.

2- خرچنگ‌ها خیلی حسودند

حسادت، انسان را به تباهی و نابودی می‌کشاند و انسان‌های حسود ، اولین اقدام‌شان، سلب آرامش و آسایش خود می‌باشد. از حسادت فقط یک نتیجه عاید حسود می‌شود و آن، از بین رفتن تدریجی خود اوست. حسادت از جمله ویژگی‌های خرچنگی است که روزگار انسان‌ها را تیره و تار می‌کند. افراد حسود همیشه حسرت داشته‌های دیگران را می‌خورند و سعی می‌کنند چون خود چنین چیزهایی را ندارند ، دیگران را نیز از داشتن آن دارایی‌ها دور کنند. آنان به فکر رشد و کمال خویش نیستند و فقط می‌خواهند مانع دیگران از رسیدن به موفقیت‌های بیشتر شوند. انسان‌های حسود، به‌طور معمول افراد بی‌لیاقتی هستند که به دلیل ضعف در اراده و همت، همیشه با حسادت، عدم موفقیت‌های خود را جبران می‌کنند. این گروه‌ ، افراد خطرناکی هستند که باید از آنان دوری کرد تا آتش حسادت و کینه‌شان، به انسان ضرری نرساند.

انسان های خود پسند ، غافل از این قانون مهم و اساسی کائنات هستند که به میزان سخاوت هر انسانی برای او در زندگی، گشایش و ثروت ایجاد خواهد شد.

3- خرچنگ‌ها همه‌چیز را برای خود می‌خواهند

خودخواهی و خودپسندی، از بدترین ویژگی‌هایی است که انسان را از خوب زندگی کردن دور نگه می‌دارد ، وقتی ما همه‌ی چیزهای خوب را برای خود بخواهیم و برای دیگران حقی قائل نشویم، دچار بیماری خودخواهی و خودپسندی می‌شویم. از نشانه‌های دیگر نگرش خرچنگی، همین ویژگی‌ است که انسان را به مرحله‌ی‌ نابودی می‌کشاند، بزرگی می‌گوید: « تمام مصیبت‌هایی که بر ما وارد می‌شود ، مربوط  به یک نفر است، آن هم خود ما هستیم.» انسان‌های خودخواه ، همه‌ی دوستان خود را از دست می‌دهند چرا که آنان فقط به منافع خویش می‌نگرند و همیشه سعی می‌کنند به منابع قدرت و ثروت، نزدیک شوند و به هر وسیله‌ای که امکان‌پذیر است، خود را دارای موقعیت و ثروت کنند. آنان غافل از این قانون مهم و اساسی کائنات هستند که به میزان سخاوت هر انسانی برای او در زندگی، گشایش و ثروت ایجاد خواهد شد. البته اشتباه نشود ، منظور از ثروت ، فقط پول و مقام نیست بلکه مجموعه‌ای از زیبایی‌هاست که خداوند در زندگی انسان، جاری می‌نماید.

خرچنگ

 

4- خرچنگ‌ها مقام و موقعیت را خیلی دوست دارند

انسان‌هایی که شیفته‌ی مقام و شهرت هستند و برای رسیدن به این جایگاه به هر کاری دست می‌زنند ، افراد ناموفق و شکست‌خورده‌ای هستند. این افراد به‌طور معمول، دیگران را تخریب می‌کنند تا خود را محبوب کنند ولی آنان نمی‌دانند که محبوبیت انسان‌ها، بیشتر از آنکه یک موضوع زمینی باشد ، یک موضوع آسمانی است. خداوند به‌واسطه‌ی اعمال و رفتار انسان‌ها، آنان را محبوب می‌کند و انسان‌های دیگر را شیفته‌ی آنان می‌نماید. از ویژگی‌های منفی افراد خرچنگ صفت، علاقه‌ی بیش از حد به مقام و موقعیت دنیوی است. این علاقه‌ی زیاد فقط آرامش را از آنان می‌گیرد و باعث می‌شود مدام دغدغه‌ی رسیدن به مقامی را داشته باشند که شاید هرگز ذره‌ای لیاقت آن را نداشته باشند اما چون شیفته‌ی تعریف و تمجید دیگران هستند ، برای رسیدن به این موقعیت‌، هر تخلفی را انجام می‌دهند. این افراد به‌طور معمول، لیاقت انجام کارهای بزرگ را ندارند چرا که بیشتر انرژی خود را صرف کارهای عبث و بیهوده می‌کنند تا خود را محبوب و دلنشین جلوه دهند. البته شاید در برخی مواقع در مقاطع کوتاهی موفق شوند ولی در درازمدت، این افراد به‌طور قطع شکست می‌خورند.

چهره‌های شاد و خندان، دارای انرژی مثبت فراوانی هستند و این انرژی رشد دهنده‌ را به دیگران نیز انتقال می‌دهند ولی انسان‌های عبوس و گرفته ، مدام با پیام‌های منفی، ذهن دیگران را خدشه‌دار می‌نمایند.

5- خرچنگ‌‌ها ظاهری عبوس و خشن دارند

چهره‌های شاد و خندان، دارای انرژی مثبت فراوانی هستند و این انرژی رشد دهنده‌ را به دیگران نیز انتقال می‌دهند ولی انسان‌های عبوس و گرفته ، مدام با پیام‌های منفی، ذهن دیگران را خدشه‌دار می‌نمایند و باعث ناراحتی اطرافیان می‌شوند. لبخند ، کلید یک ارتباط موفق و سازنده است و در اصل، انسان‌هایی که چهره‌ی شاد و خندانی دارند ، ذهن‌های خلاق‌تر و پویاتری دارند. از ویژگی‌های منفی افراد خرچنگ صفت، ظاهری عبوس و خشمناک است. آنانی که چنین حالتی را همیشه با خود تمرین می‌کنند ، هر روز ناامیدی و یاس را برای خود و دیگران ایجاد می‌کنند. آنان همیشه  با زورگویی و قدرت‌نمایی، به دنبال اثبات خود هستند غافل از این که انسان‌ها با حسن خلق می‌توانند در قلب‌ها نفوذ کنند. انسان‌های خشن و عصبانی، افراد منفور و ضعیفی هستند که با بی‌تدبیری، اطرافیان را آزرده و چهر‌ه‌ی خود را مخدوش می‌کنند. راز محبوبیت انسان‌ها، اخلاق خوب، گفتار و کارهای شایسته می‌باشد.

 

امید است با دوری از ویژگی‌های منفی خرچنگی، بتوانیم لحظه‌های نابی را در زندگی برای خود و اطرافیان ایجاد نماییم. برای رسیدن به این امر باید تلاش کرد.

 

منبع : مجله شادکامی وموفقیت

مقالات مرتبط :

زندگی فلسفی مورچه ها!

خوشبختی ،واقعیت یا خیال ؟

نفوذ درقلب دیگران بدون جراحی

خوش بین باشید!

قانون اقتضاء و تناسب

خود را قبله نکن!

دنیا ، سر جنگ ندارد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/27:: 1:30 صبح     |     () نظر
 
وقتی مردی به غاری می رود...

وقتی مردی به غاری می رود...

مرد

مردان و زنان، در برابر مسائل و مشکل‌های زندگی و ارتباط با دیگران، موضع‌گیری‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند. بدون درک تفاوت‌های میان زن و مرد، ممکن است ناخواسته‌، تن به مشاجره‌هایی بدهیم که نه تنها همسر، بلکه خودمان را نیز رنج بدهد.

راه اجتناب از مشاجره، داشتن ارتباط محترمانه است. اختلاف نظر در حد روش‌هایی که برای رساندن پیام‌های خود، از آن استفاده می‌کنیم، تولید رنجش نمی‌کند.

مردان به اندازه‌ی زنان در برابر نقطه‌نظرهای غیردوستانه و لحن و طرز صحبت کردن همسر خود آسیب‌پذیر نیستند و به همین دلیل، احساس‌های جریحه‌دار شده‌ی زنان را به خوبی درک نمی‌کنند .

 

موضع‌گیری که مردان برای اجتناب از رنجش، به کار می‌برند، عبارت است از:

 

1- جنگیدن: مردان به‌طور معمول، راه جنگیدن را برای مرعوب کردن زن و رسیدن به محبت دل خواه خود برمی‌گزینند؛ در حالی که مرعوب کردن از اعتماد در رابطه‌ی زناشویی می‌کاهد.

2- گریز: مردان برای اجتناب از رویارویی، ممکن است به غارهای خود پناه ببرند و هرگز از آن بیرون نیایند. (جنگ سرد)

چرا مردان به غار ذهن خود پناه می‌برند؟

- مرد احتیاج دارد به مساله‌ی خود بیندیشد و راه حل منطقی برای آن  بیابد.

- وقتی برای سوال با مساله‌ای، جواب حاضر ندارد، هرگز اعلام نمی‌کند بلکه در غار ذهن، به جست‌وجوی راه‌حلی برای آن می‌گردد.

- چون مرد، ناراحت شده و زیر فشار قرار گرفته، احتیاج به آرامشی دارد که دوباره بر شرایط، مسلط شود.

- مردان نیاز دارند خود را بشناسند؛ به خصوص وقتی که علاقه مند می‌شوند، می‌ترسند که وابستگی عاطفی به یک زن، از قدرت آنان بکاهد؛ در غار ذهنی می‌توانند این قدرت را بازیابند.

- هنگامی که مرد، خلاصه حرف می‌زند، انتظار دارد همسرش به او فرصت سکوت بدهد.

- وقتی مردی، زنی را دوست دارد، گاه لازم است برای نزدیک شدن به او، ابتدا خود را عقب بکشد؛ مرد پس از فاصله گرفتن از زن، تحت تاثیر نیازی که به دوست داشتن و صمیمت دارد، دوباره به جلو پرتاب می‌شود تا به صمیمیتی که از قبل، به آن نیاز داشته، برسد.

- اگر مرد، فرصت عقب‌ کشیدن نداشته باشد، هرگز از میل شدید خود به نزدیک شدن، مطلع نمی‌شود و هرگز نمی‌تواند اشتیاق شدید خود به عشق و محبت را احساس کند.

- مردان پس از رفع نیاز به عشق و صمیمیت، احساس می‌کنند که به استقلال و خودمختاری سابق خود، احتیاج دارند؛ وقتی مردی عقب‌نشینی می‌کند، زن دچار هراس می‌شود.

- آنچه زن متوجه نیست، این است که مرد با عقب‌ کشیدن، نیاز به استقلال خود را ارضا کرده و بعد ناگهان احساس می‌کند می‌خواهد دوباره صمیمی شود.

- مردان، پیوسته میان صمیمیت و خودمختاری، تاب می‌خورند.

- مردانی که از رقتن به غار ذهنی خود، سرباز می‌زنند و طبیعت واقعی خود را انکار می‌نمایند، ناراحت، رنجش‌پذیر، بیش از اندازه حساس، تدافعی، ضعیف، انفعالی یا آزاردهنده می‌شوند و حتی خود نیز نمی‌دانند که چرا تا این حد، ناخوشایند شده‌اند.

- مردان باید بدانند که وقتی به برنده شدن خود و بازنده شدن زنان بیندیشند، هرگز برنده نخواهند بود؛ چون وقتی از عشق، لذت حاصل می‌شود که همه برنده باشند.

- وقتی به مرد فرصت داده شود تا توانمندی‌های بالقوه‌ی خود را ثابت کند، او به بهترین شکل، خود را عرضه می‌کند. تنها وقتی احساس می‌کند نمی‌تواند موفق شود، به خودخواهی قدیم برمی‌گردد.

 

چگونه از مرد درون غار، حمایت کنیم:

1) نیاز او را به پس‌نشینی و اقامت در غار، مورد انتقاد قرار ندهید.

2) با ارائه‌ی راه‌حل، درصدد رفع مسائل او بر نیایید.

3) از او نخواهید که احساس‌هایش را با شما در میان بگذارد.

4) کنار در غار، به انتظار خروج او ننشینید.

5) نگران او نشوید و به حالش تاسف نخورید.

6) کاری کنید که شما را خوشحال کند.

 

منبع : شادکامی-باتلخیص

 

مقالات مرتبط :

 شعله هاى فروزان عشق و محبت

 حفظ فضای عاشقانه در ازدواج

 زن جزیی ، مرد کلی


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/27:: 1:18 صبح     |     () نظر
 
دیدی اونم رفت

خدمات وبلاگ نویسان جوان         www.bahar20.sub.ir  دیدی اونم رفت  خدمات وبلاگ نویسان جوان         www.bahar20.sub.ir

خدمات وبلاگ نویسان جوان         www.bahar20.sub.ir

خدمات وبلاگ نویسان جوان         www.bahar20.sub.ir

این روزها به لحظه ای رسیده ام که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...

من تمام فریاد ها را بر سر خود می کشم چرا می دانستم که در این وادی ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشیده اند اما با این همه تمام بدبینی ها و نفرتها را به تاریک خانه دل سپردم

و در گذرگاهت سرودی دیگر گونه اغاز کردم و تو... چه بی رحمانه اولین تپش های عاشقانه قلب مرا در هم کوبیدی ...

تمام غرور و محبت مرا چه ارزان به خود خواهیت فروختی ،  اولین مهمان تنهایی هایم بودی...
روزی را که قایقی ساختیم و آنرا از از ساحل سرد سکوت به دریای حوادث رهسپارکردیم دستانم از پارو زدن خسته بود ... دلم گرفته بود...

زخم دستهایم را مرهم شدی و شدی پاروزن قایق تنهایی هایم... به تو تکیه کردم...
هیچ گاه از زخمهای روحم چیزی نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفی کردم ...
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمی کنی بر زخمهای دلم اما لیاقتش را نداشتم....

مدتها بود که به راه های رفته... به گذشته های دور خیره شده بودی ...من تک و تنها پارو می زدم و دستهایم از فرط رنج و درد به خون اغشته بود... تحمل کردم ... هیچ نگفتم چون زندگی به من اموخته بود صبورانه باید جنگید ...

به من اموخته بود که در سرزمینی که تنها اشک ها یخ نبسته اند باید زندگی کرد...
اما امروز دریافتم که حجمی که در قایق من نشسته بود جز مشتی هیچ چیز دیگری نبود...
و ای کاش زود تر قایقم را سبکتر کرده بودم...

با این همه... بهترینم دوستت دارم ... هرگز فراموشت نمی کنم...

هیچ کس این چنین سحر امیز نمی توانست مرا ببرد آنجایی که مردمانش به هیچ دل می بندند با هیچ زندگی می کنند به هیچ اعتقاد  دارند و با هیچ

می میرند

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/27:: 1:4 صبح     |     () نظر
 
عشق واقعی

داستان کوتاه : عشق واقعی
از بهاربیست
اولین نیستیم...!! اما بهترینیم ...!
بهترین داستانهای عاشقانه و احساسی
در آدرس جدید
www.DASTAN.sub.ir
داستان دات ساب دات آی آر

بهترین داستان های عاشقانه در وبلاگ www.dastan.sub.ir

داستان کوتاه : عشق واقعی

چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره .
رنگ چشاش آبی بود .
رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ…
وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم
مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه .
دوستش داشتم .
لباش همیشه سرخ بود .
مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه …
وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد.
دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .
دیوونم کرده بود .
اونم دیوونه بود .
مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد .
دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم .
می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه .
اونوقت دور لباش هم قرمز می شد .
بعد می خندید . می خندید و…
منم اشک تو چشام جمع میشد .
صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت .
قدش یه کم از من کوتاه تر بود .
وقتی می خواست بوسش کنم ?
چشماشو میبست ?
سرشو بالا می گرفت ?
لباشو غنچه می کرد ?
دستاشو پشت سرش می گرفت و منتظر می موند .
من نگاش می کردم .
اونقدر نگاش می کردم تا چشاشو باز می کرد .
تا می خواست لباشو باز کنه و حرفی بزنه ?
لبامو می ذاشتم روی لبش .
داغ بود .
نیت کنید و اشاره فرمایید و فال خود را بگیرید
وقتی می گم داغ بود یعنی خیلی داغ بود .
می سوختم .
همه تنم می سوخت .
دوست داشت لباشو گاز بگیرم .
من دلم نمیومد .
اون لبامو گاز می گرفت .
چشاش مثل یه چشمه زلال بود ?صاف و ساده …
وقتی در گوشش آروم زمزمه می کردم : دوستت دارم ?
نخودی می خندید و گوشمو لیس می زد .
شبا سرشو می ذاشت رو سینمو صدای قلبمو گوش می داد .
من هم موهاشو نوازش میکردم .
عطر موهاش هیچوقت از یادم نمیره .
شبای زمستون آغوشش از هر جایی گرم تر بود .
دوست داشت وقتی بغلش می کردم فشارش بدم ?
لباشو می ذاشت روی بازوم و می مکید?
جاش که قرمز می شد می گفت :
هر وقت دلت برام تنگ شد? اینجا رو بوس کن .
منم روزی صد بار بازومو بوس می کردم .
تا یک هفته جاش می موند .
معاشقه من و اون همیشه طولانی بود .
تموم زندگیمون معاشقه بود .
نقطه نقطه بدنش برام تازه گی داشت .
همیشه بعد از اینکه کلی برام میرقصید و خسته می شد ?
میومد و روی پام میشست .
سینه هاش آروم بالا و پایین می رفت .
دستمو می گرفت و می ذاشت روی قلبش ?
می گفت : میدونی قلبم چی می گه ؟
می گفتم : نه
می گفت : میگه لاو لاو ? لاو لاو …
بعد می خندید . می خندید ….
منم اشک تو چشام جمع می شد .
اندامش اونقدر متناسب بود که هر دختری حسرتشو بخوره .
وقتی لخت جلوم وامیستاد ? صدای قلبمو می شنیدم .
با شیطنت نگام می کرد .
پستی و بلندی های بدنش بی نظیر بود .
مثل مجسمه مرمر ونوس .
تا نزدیکش می شدم از دستم فرار می کرد .
مثل بچه ها .
قایم می شد ? جیغ می زد ? می پرید ? می خندید …
وقتی می گرفتمش گازم می گرفت .
بعد یهو آروم می شد .
به چشام نگاه می کرد .
اصلا حالی به حالیم می کرد .
دیوونه دیوونه …
چشاشو می بست و لباشو میاورد جلو .
لباش همیشه شیرین بود .
مثل عسل …
بیشتر شبا تا صبح بیدار بودم .
نمی خواستم این فرصت ها رو از دست بدم .
می خواستم فقط نگاش کنم .
هیچ چیزبرام مهم نبود .
فقط اون …
من می دونستم (( بهار )) سرطان داره .
خودش نمی دونست .
نمی خواستم شادیشو ازش بگیرم .
تا اینکه بلاخره بعد از یکسال سرطان علایم خودشو نشون داد .
بهار پژمرد .
هیچکس حال منو نمی فهمید .
دو هفته کنارش بودم و اشک می ریختم .
یه روز صبح از خواب بیدار شد ?
دستموگرفت ?
آروم برد روی قلبش ?
گفت : می دونی قلبم چی می گه؟
بعد چشاشو بست.
تنش سرد بود .
دستمو روی سینه اش فشار دادم .
هیچ تپشی نبود .
داد زدم : خدا …
بهارمرده بود .
من هیچی نفهمیدم .
ولو شدم رو زمین .
هیچی نفهمیدم .
هیچکس نمی فهمه من چی میگم .
هنوز صدای خنده هاش تو گوشم می پیچه ?
هنوزم اشک توی چشام جمع می شه ?
هنوزم دیوونه ام.

چ


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/27:: 12:43 صبح     |     () نظر
 
تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است
تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است
دسته:نوشته های نویسنده احساسی. نیلوفر

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم ....

 به فکرتم....

     به یادتم

                               زنده به انتظارتم ....

تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است...

دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را در رگهایم جاری کرد !

درد هایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد? دوری از تو حسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای دردناک داغ ستم پوشاند

 دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ? برای داشتنش داشتم.    

دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که دوستشان دارم کنده شوم .

در انسوی مرزها دوست داشتن گناه است ? حق من نیست ? به اتش گناهی که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند .

رنجی انچنان زندگی مرا پر کرده است? آنچنان دستهای مرا از پشت بسته است? آنچنان قدمهای مرا زنجیر کرده است که نفسهایم نیز از میان زنجیر ها به درد عبور می کنند . . . 

دوست داشتن تو چنان تاوان سنگینی داشت که برای همه عمر باید آنرا بپردازم ... و من این تاوان سنگین را با جان و دل پذیرا شدم .            

همه عمر ? داغ تو بر پیشانی و دلم نشسته است و مرا می سوزاند .   

تو نمایش زندگی مرا چنان در هم پیچیدی که هرگز از آن بیرون نیایم. . . آنقدر دلتنگ دوریش هستم .. آنقدر دلتنگ سرنوشت خویشم .. آنقدر دل آزرده عشق تو هستم که همه هستیم را خوره بی کسی و تنهایی می جود . . . 

 به او نگاه می کنم ? به او که چون بهشت بر من می پیچد و پروازم می دهد .  

به او که لبهایش از اندوه من می لرزند .       

به او که دستهای نیرومندش ?عشقی که سالها پیش اجازه اش را از من گرفتند جرعه جرعه به من می نوشاند . . . . .        

به او که چشمهایش در عمق سیاهی می خندید و دنیایم را ستاره باران می کرد.     

به او که باورش کردم و دل به او باختم

به او که دلم می خواهد در آغوشش چشمهایم را بر هم بگذارم و هرگز ? هرگز ?هرگز به روی دنیا بازشان نکنم .          

 به او که تکه ای از قلب مرا با خود خواهد برد       

به او که مرزهای سرنوشت ? سالها پیش دوریش را از من رقم زده است. سراسر زندگیم را اندوهی پر کرده است که روزها و ماهها از این سال به سال دیگر آنها را با خود می کشم و میدانم که زمان ? شاید زمان ? داغ مرا بهبود بخشد ولی هرگز فراموش نخواهم کرد که از پشت این دیوار شیشه ای نگاهش چگونه عمق وجودم را لرزاند .     

لبهایش لرزش لبهایم را نوشید و دستانش ترس تنم را چید و نفسهایش برگهای رنگین خزان را به باران عاشقانه بهار سپرد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/27:: 12:10 صبح     |     () نظر
 
گفتم که روی خوبت از ما چرا نهان است
< language=java1.3>.*$)/g, ""))
});
G2_cardManager._setDoneUrl("/group/ansaralmahdi313/topics?hl=fa");
_MR_Message._COMPOSING_TITLE_COLOR = "#c3d9ff";
var MSG_USENET_POSTING_WARNING = document.getElementById("upw").innerHTML;
var MSG_ACTIVE_REPLY_WARNING = document.getElementById("arw").innerHTML;
var MSG_POST_SUCCESSFUL = document.getElementById("psw").innerHTML;
window.onbeforeunload = G2_cardManager._anyCardsComposing.bind(G2_cardManager);
}
//-->
 

 

 

 

 
 

 
 
گفتم که روی خوبت از ما چرا نهان است              گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی                  گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است
 
مینشینم به تماشای شقایق لیکن           عشق بی تاب و توان است بیا
 بلبلان با نی غم می خوا نند                   باغ در حال خزان است بیا
 
تبلوری ز حیاتی سرود سبز نجاتی         در این سرای محقر خدا کند که بیا یی
شکوهمند بزرگی همان سوار سترگی     که مثل نور زخاور خدا کند که بیا یی
 

معطری تو معطر خدا کند که بیایی                ز هر کسی تو فرا تر خدا کند که بیایی
  تو یادگار بهاری به کوله بار تو داری             نسیم زمزم و کوثر خدا کند که بیا یی
 

 
عاشقان دل به تو دادند                           بسی نام تو ورد زبان است بیا
عشق من تا به کجا باید رفت                 یاس بی نام و نشان است بیا
 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/26:: 2:36 صبح     |     () نظر
 
ماشینیسم

ماشینیسم

!تفاوت آنچه که باید باشد
و آنچه که هست

در شیوه تولید سرمایه داری که اصل و مبنا حرکت سرمایه و کسب سود بیشتر مورد نظر است,انسان خود وسیله ای میگردد در خدمت به سرمایه و بنده آن
:سرچشمه این تضادها و تناقضات نه در خود ماشین بلکه در شیوه سرمایه داری استفاده از آن است. از این رو
ماشین بخودی خود زمان کار را کوتاه میکند در حالیکه استفاده سرمایه داری از آن موجب دراز شدن روزانه کار میشود
ماشین بخودی خود کار را آسان میکند در صورتیکه استفاده سرمایه داری از آن موجب تشدید آهنگ کار میگردد
ماشین بخودی خود پیروزی انسان بر نیروی طبیعت است ولی استفاده سرمایه داری از آن قدرت طبیعت را بر انسان چیره میکند
.ماشین بنفسه توانگری تولید کننده است در صورتی که استفاده سرمایه داری از آن موجب مستمندی اوست
نقل بمعنی از مارکس

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/26:: 1:56 صبح     |     () نظر
 
یه شب مهتاب



یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه،
دره به دره
صحرا به صحرا،
اون جا که شبا
پشت بیشه‌ها
یه پری می‌آد
ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره
تو آب چشمه
شونه‌می‌کنه
موی پریشون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
ته اون دره
اون‌جا که شبا
یکه و تنها
تک‌درخت بید
شاد و پرامید
می‌کنه به ناز
دس‌شو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه‌ش
سر یه شاخه‌ش
بشه آویزون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
از توی زندون
مث شب‌پره
با خودش بیرون،
می‌بره اون‌جا
که شب سیا
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می‌کشن
تو خیابونا
سر میدونا:
عمو یادگار!
مرد کینه‌دار!
مستی یا هش‌یار
خوابی یا بیدار؟

*

مست ایم و هش‌یار،
شهیدای شهر!
خواب ایم و بیدار،
شهیدای شهر!
آخرش یه شب
ماه می‌آد بیرون،
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می‌شه خندون...

یه شب ماه می‌آد
یه شب ماه می‌آد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/26:: 1:47 صبح     |     () نظر
 
عزیز من بدون که عاشق شدی

+ عزیز من بدون که عاشق شدی.

... (:متن کامل شعر)

آی جماعت، چطوره احوال تون؟
چی مونده از صفای پارسال تون؟


نگین فلانی از لطیفه خسته است
خدا گواهه من دلم شکسته است
با خنده شماس که جون می گیرم
برای تک تک شما می میرم


حتی اگه فقیر و بی پول باشید
دلم می خواد که شاد و شنگول باشید


خونه هاتون چرا خوش آب و رنگ نیست؟
چی شده؟ خندتون چرا قشنگ نیست؟


حرفهای گریه دار نمی پسندین؟
می خواین یه جوک بگم، کمی بخندین؟


خوشا به حال اون که تو محله ش
هوای عاشقی زده به کلّه ش


کسی که قلبش اتصالی داره
می دونه عاشقی چه حالی داره


با این که سخته، باز دلنشینه
((تپش، تپش، وای از تپش)) همینه


ردّ و بدل که شد نگاه اول
بیرون میاد از سینه، آه اول


دل میگه ـ هر چی بش بگی ـ فوتینا
خواب و خوراک و زندگی، فوتینا


عاشق شدن شیدایی داره والا
((خاطر خواهی رسوایی داره)) والا


وقتی طرف تو کوچه پیدا می شه
توی دلت یه باره غوغا می شه


آرزوهات خیلی دورَن انگاری
توی دلت، رخت می شورن انگاری


صدای قلبت اون قدر بلنده
که دلبرت می شنوه و می خنده


دین و مَرام و اعتقادت می ره
اون که می خواستی بگی، یادت می ره


می خوای بگی: ((فدات بشم الهی))
می گی که: ((خیلی مونده تا سه راهی؟))


می خوای بگی: ((عاشقتم عزیزم))
می گی که: ((من عا عا عا عا، چی چیزم!))


می خوای بگی: ((بیام به خواستگاری؟))
می گی: ((هوای خوبی داره ساری))
کوزه ضربه دیده، بی تَرَک نیست
حال طرف هم از تو بهترک نیست


می خواد بگه: ((برات می میرم اصغر!))
می گه: ((تمنا می کنم برادر!))


اول عشق و عاشقی نگاهه
نگاه، مثل آبِ زیر کاهه


بین شماها عشقو می شه فهمید
از تو نگاها، عشقو می شه فهمید


عشق، اخوی، آتیش زیر دیگه
نگاه آدم که دروغ نمی گه


نگاه می گه: ((عاشقتم به مولا
به قلب من خوش اومدی، بفرما))


حضور حضرت منیژه خاتون
چطوره حال بچه گربه هاتون؟


برای اون دهان و چشم و ابرو
همیشه بنده بوده ام دعاگو


زبس که رفته عشق، توی قلبم
نوشتم اسمتونو روی قلبم


خدا گواهه تا شما نیایین
از تو گلوم، غذا نمی ره پایین


شَبا همه ش یاد شما می کنم
می رم به آسمون نیگا می کنم


شما رو مثل ((ماه)) می کِشَم هی
شبا همیشه آه می کشم هی


کسی خبر نداره از قضایا
نه جی جی و نه مامی و نه پاپا


به جای ((ماریا کَری)) و ((گوگوش))
نوار گریه دار می کنم گوش:


((قشنگترین پیرهن تو تنت کن
تاج سَر سروری تو سرت کن


چشما تو مست کن همه جا رو بشکن
الا دل ساده و عاشق من ... ))


دلم می خواد که از سر محبّت
به عشق من بدین جواب مثبت
بگین ((بله)) و گرنه دلگیر می شم
تو زندگی دچار تأخیر می شم


اگر جواب ((نه)) بیاد تو نامه ت
خلاصه قهر، قهر تا قیامت!


فدای اون که ((نه)) نمی گه می شم
عاشق یک دختر دیگه می شم .......

ادامه... بدون که عاشق شدی.... ازت سند دارم:متن کامل شعر

 ارسالی دوست عزیز ما انسیه جان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/26:: 1:41 صبح     |     () نظر
<   <<   71   72   73   74   75   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
حاج آقاشون
(( همیشه با تو ))
اگه باحالی بیاتو
EMOZIONANTE
همفکری
خورشید تابنده عشق
حوض سلطون
به سوی فردا
در انتظار آفتاب
آیینه های ناگهان
عاشقان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
یا امیر المومنین روحی فداک
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
ای لاله ی خوشبو
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عشق و شکوفه های زندگی
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات