از مؤمن به مزدور!
شصت سال پیش، خلیل ملکی در روزنامهی "شاهد"، مقالهی کوتاهی نوشتهبود به نام "مکانیسمی که از مؤمن مزدور میسازد". از محتوای مقاله که در انتقاد از رهبری حزب توده نوشتهشدهبود میگذرم و به پر و پای نام زیبایش میپیچم؛ گو اینکه این پیچیدن، ربطی هم به مقالهی خلیل ملکی نداشتهباشد.
اگر ایمان، سرسپردهگی ِ بیچون و چرا به یک عقیده یا عادت یا ارزش باشد، ایمانداران به راحتی میتوانند به جاننثاران و نوکران ِ بیجیره و مواجب ِ صاحبان ِ آن عقیده یا عادت یا ارزش تبدیلشوند؛ و صاحبان ِ آن عقیده کداماند؟ همانها که استیلای آن عقیده بر جامعه، به سودشان است!
در و بر هر جامعهای ارزشهای ویژهای حاکم است. و البته نیز، هر جامعهای محرمات ویژهای دارد. مثلاً در یک جامعهی سنتی ِ اسلامی، "حجاب" میتواند یک ارزش باشد. و همینطور "نمازخواندن"، "سینهزدن" و... یا در جامعهای دیگرتر: مثلاً "باریکبودن کمر" میتواند یک ارزش برای زنان باشد. و نیز مثلاً: "ماشین آخرین مدل"، "مقام آکادمیک"، "زدن کراوات"، "آزادی مطبوعات" و...
چند لحظه تامل کنیم. چه کسانی از کدام ارزشهای حاکم بر جامعه سود میبرند؟ همیشه میتوان و باید چنین سوالی را درمورد تکتک نُرمهای حاکم اجتماعی مطرح کرد. حافظان ِ ارزشهای حاکم چه کسانی هستند؟ و به چه شیوههایی از آن ارزشها محافظت و دفاع میکنند؟ آیا اگر یک ارزش مهم اجتماعی در خطر نابودی یا هجوم قراربگیرد، محافظان و سودبرندهگان از آن ارزش، حاضر به "جنگیدن" بهخاطر آن ارزش هستند؟ مثلاّ آدم بکشند؟ آدم حبس کنند؟
کسانی که بهخاطر ِ یک ارزش حاکم، حاضر به جنگ و خونریزیاند از دو گروه خارج نیستند: یا از آن ارزش به شدت و وفور منتفع میّشوند، و یا چنان "مؤمن" به آن ارزشاند که حاضرند در راه حفظش، جان بدهند و بگیرند. قطعاً چون هر فرض ِ دوگانهانگارانهای، در این میانه عدهای نیز وجود دارند که با گرفتن جیره و مواجبی مختصر از گروه اول، به مزدوری ِ بخور و نمیرشان در دفاع از آن ارزش مشغولاند. پس اگر گروه سودبرندهگان و زیرگروه مزدوران، در حفظ ارزشی که رشتهی معاششان به آن بسته شدهباشد کاری کنند و خونی بدهند یا بریزند "حق" داشتهباشند ( چراکه دارند از منافع مستقیم یا غیرمستقیم خود دفاع میکنند)، گروه مؤمنان (که نه مستقیم و نه غیر مستقیم نفعی از حفظ آن ارزش نمیبرند) چرا باید کاسهی داغتر از آش شوند؟
این از عجایب ِ شگرد "ایمان" است!
اگر "عمل" ِ سودبرندهگان و مزدوران، آگاهانه و از روی قصد باشد، "عمل" ِ مؤمن تنها از روی ایمان است؛ از روی سرسپردهگی ِ بیچون و چرا به یک آرمان. بدینسان، از یک مؤمن، یک مزدور ِ بیجیره و مواجب ساختهمیشود که نه تنها به حفظ منافع ِ سودبرندهگان میپردازد، بلکه از آنجا که به آرمانی "ایمان" دارد، بیدرنظرگرفتن ِ تبعات ِ عملش، حتی در راه آن جان نیز میدهد: کاری که سودبرندهگان به هیچعنوان حاضر به آن نیستند، چرا که "مردن" به سودشان نیست! میلیونها انسانی که در جنگهای جهانی اول و دوم (و نیز البته در جنگهای پیش و پس از آنها) نفلهشدند، چه نفعی در بُرد یا باخت این یا آن کشور داشتند؟ و اگر نفعی نداشتند چرا اغلب آنطور پرغرور به سوی مسلخ یورتمهرفتند؟
باوراندن یک "ایمان" به دیگران، کمخرجترین و سوددهترین شیوهی بهبردهگیکشاندن آنان است. هرچه "ایمان" بزرگتر و عظیمتر و هرچه هدف "عالیتر" و "والاتر" باشد، بهتر و بیشتر میتوان با آن مزدور ِ بیجیره و مواجب اجیر کرد: مزدورانی که بیخبر از نتایج ِ ایمانداریشان، و بیخبر از آلت فعلبودنشان، سرودخوانان و هلهلهکنان و پایکوبان، سر در "راه ِ بی بازگشت"! مینهند و لهمیکنند و لهمیشوند.
کلمات کلیدی:
روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست»
سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم»سن پیتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»
سناتور گفت «اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم»
سن پیتر گفت «می فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»
و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین ... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.
در آسانسور که باز شد، سناتور با منظرهء جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و همراه با دختران زیبا رقص گرم و لذت بخشی داشتند.
به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. راس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت.
بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟
سناتور گفت «خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم»
بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند. سناتور با تعجب از شیطان پرسید «انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟ آن سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟ ...»
شیطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز تبلیغات بود...
امروز دیگر تو رای دادی».
منبع کربلائیان
کلمات کلیدی:
اسماعیل اکبر
روشنفکران و انتخابات
اگر چه یک دوره ریاست جمهوری انتخابی ما به پایان رسید، اما هنوز از دوره انتقالی که وظایف قبل از نخستین جمهوری انتخابی بود بیرون نرفته ایم. یعنی پایه ها و اساسات حیات اجتماعی ما برای حرکت به سوی فردا پیریزی نشده است. اگر چه مشکلات طبیعی که بر سر راه ریاست جمهوری آینده قرار دارد فراوان است موانعی که سیاست های نادرست مارپیچی ناشی از معامله ها با نیرو های ضد نظم و قانون، مخالف آزادی و دشمن ارزش های عام بشری بران مشکلات افزوده است وضع را پیچیده تر می سازد. اگر هم رییس جمهوری داشته باشیم که مصمم به طرح و پیریزی مجدد بنیاد های فردا باشد، رسیدنش به موفقیت دشوار و حتا بعید به نظر می رسد. از جمله کاندیدها دکتور اشرف غنی احمدزی برنامه یی مطالعه شده یی برای بیرون رفتن از مشکلات و پی ریزی یک نظام مستحکم و متکی بر ارزش های پذیرفته شده بشری ارایه کرده است که ما در یکی از یادداشت های قبلی خود نیز آن را بنیاد حرکت به طرف خودکفایی ملی و توان یابی در جهت هماهنگی و همکاری با جامعه بشری ارزیابی نموده بودیم. یادداشت کنونی را مجددا از آن موضوع آغاز می کنیم.
اساس حرکت ابتکاری ملی و تبدیل شدن به عضو مفید و موثر جامعه بین المللی پیریزی نظام خودکفا بر مبنای اندیشه ها و دریافت های نوین توسعه است. بنیاد این خودکفایی، حرکت مبتکرانه و عضو مفید و موثر بودن را اتکا بر امکانات بشری و طبیعی جامعه خود ما تشکیل می دهد و بدیهی است که جانب بشری این توسعه عمده تر و اساسی تر است و بنابراین متمرکز شدن بر تربیه نسل جوان برنامه یی است که با همه قوا باید از آن پشتیبانی کنیم. اما تربیت نسل جوان دو جانب دارد: یکی تقویه روحیه و احساس مسئولیت ملی است و دیگری آموزش تمام جوانب علمی توسعه ی امروزی.
چنان که می دانیم امروز نسل جوان ما از لحاظ احساس و اندیشه و شخصیت در پراگنده ترین وضع قرار دارد و برای آن که از این وضعیت بیرون آید باید خود را بشناسد. شناخت خود مستلزم شناخت تاریخ، فرهنگ و موقعیت خاص خود در منطقه و جهان است. امروز جوانان ما از لحاظ شناخت تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی و روان شناسی اجتماعی کاملا در وضع مایوس کننده یی به سر می برند. مثلا از لحاظ تاریخی این که می گوییم خطه کنونی محل تلاقی و تلفیق تمام مدنیت های باستانی منطقه و بشریت است مستلزم مطالعه علمی و همه جانبه می باشد. دیانت زردشت که از اولین ادیان مدون توحیدی و از بزرگتری اشراق های معنوی مدنیت باستانی است در همین سرزمین پدید آمده و آثار و بقایای فراوانی از آن هنوز در کشور ما موجود است که عامه نسل جوان ما کمتر چیزی از آن می دانند و این که لب و فشرده مدنیت های خاور میانه تا سواحل نیل به وسیله هخامنشی ها در کشور ما انتقال یافته و عصاره مدنیت های چین و آسیای مرکزی به وسیله نسل های متداوم و پیاپی از شمال در این سرزمین جریان داشته و این که مدنیت های هند به وسیله موریا ها و بعدا کوشانی های بزرگ در کلتور عمومی تاریخی ما جلب گردیده و این که ما ادامه دهنده تجربه علوم، فلسفه و مدنیت یونانی به وسیله شهر ها و واحد های انتقال یافته توسط یونانیان و ادامه یافته به وسیله باختریان به نام تمدن یونان و باختر است کمتر چیزی می دانیم. و این که قبل از اسلام همه این تجارب به وسیله دولت کوشانی که آیین بودایی را پذیرفته بود و در کنفرانس های بزرگی که در همین خطه به وجود آمد شعبه ماهایانا یعنی راه بزرگ بودایی پدید آمد چه اثراتی در تاریخ بعدی ما داشته است شاید عده محققین داخلی و خارجی بدانند. از مدنیت کوشانی که عصاره همه تمدن های یاد شده بود در هر قدم و هر بلست خاک کشور ما آثار منحصر به فرد و بی نظیر به دست می آید ولی در اهمیت کلتوری روانشناسانه، مردم شناسانه و اجتماعی آن تحقیقی صورت نگرفته و در اختیار نسل جوان قرار ندارد. این که بعد از اسلام اولین حلقه های دانشمندان، فیلسوفان، مفسرین، محدثین، فقها، جغرافیا نگاران و تاریخ نگاران از بلخ سر برآورده اند حادثه تصادفی نبوده بلکه زمینه تاریخی و مدنی آن جوشیده و قوام یافته بود. بعد از آن نیز جهان گشایی های چنگیز و تیمور حداقل از لحاظ مردم شناسی موجب اختلاطات بزرگ گردیده است که در کلتور عمومی جامعه جذب شده است چنان که ماثر آن در مدنیت تیموریان هرات جلوه گر شد. در طول دوره بعد از تیموریان نیز جامعه ما مشغول اثر پذیری از ترکستان و آسیای میانه، هندوستان و ایران بوده است. در دوره معاصر نیز ما اولین کشوری بودیم که با انگلیس ها دست و گریبان شدیم و بعد هم تهاجم سنگین بلوک شرق را از سر گذراندیم و حالا هم نقطه اتکا پیمان نظامی ناتو و برنامه های بزرگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آخرین مرحله لیبرالیزم غربی می باشیم. می توان گفت که دیگر کشور ها نیز این گرایشات و روند ها را تجربه کرده اند اما هیچ یک از کشور ها به گونه کشور ما به حاد ترین و گسترده ترین شکل تهاجمات نظامی، سیاسی و کلتوری معاصر را از سر نگذرانده است.
حال می خواهیم سوالاتی محض امتحان مطرح نماییم. به گونه مثال جمعیت قابل توجه از کشور ما پیرو مذهب اسماعیلیه اند و این مذهب در کشور ما ماجرا های بزرگ سیاسی و فرهنگی را از سر گذرانده است و حداقل آثار همه جانبه یکی از حجت های آن ناصر خسرو قبادیانی در کلتور، ادب و مردم شناسی ولایت بدخشان مشهود است که در حال داد و گرفت با هم مذهبان خود در تاجیکستان، پاکستان و کشمیر می باشند. آیا به جز پیروان این مذهب دیگر جوانان ما چیزی از این ماجرای اثر گذار تاریخی که در تاریخ امروز ما نیز نقش، مهر و نشان آن بارز بوده است چیزی می دانند؟ مذهب شیعه اثناعشری که پیروان گسترده، فعال و اثرگذار در تاریخ معاصر کشور ما بوده اند و ارتباطات تا عراق و شام دارند مورد مطالعه جدی قرار گرفته است؟ و به خصوص جوانان ما چیزی از آنها می دانند؟ و آیا شناخت اقوام کشور ما از ترک و تاجیک و پشتون و بلوچ و هزاره و نورستانی و عرب مطالعاتی صورت گرفته و در اختیار نسل جوان ما قرار داده شده است؟ و یک جوان ما که مثلا از صنف دوازده فارغ می شود چقدر درباره این واقعیت های مسلم و اثرگذار می داند؟ و آیا این ندانستن معضلات، مخاصمت ها و اختلافات را موجب نگردیده است؟ گمان نمی بریم که این مسایل بسیار مهم و قطعی شامل برنامه آموزشی و تعلیمی امروز ما قرار گرفته باشد. نگارنده باری برای طرح این مسایل مهم در آستانه تدوین نصاب جدید تعلیمی با وزارت معارف تماس گرفتم و بعد از سرخوردگی به اطلاعات و فرهنگ مراجعه کردم که نتایج آن در رساله راه آینده ثبت شده است. عدم وقوف و غفلت این گردانندگان امور تعلیمی و کلتوری ما برای من سخت یاس آور و گذشته از آن ترساننده بود. حالا چه کسی در برنامه های خود به این امور توجه دارد؟
مساله مهم دوم امور سیاسی است که همه مسایل دیگر به آن باز می گردد و مسلم است که بدون مشارکت دادن واقعی مردم ما سیاست گذاری موفقی نخواهیم داشت. کوتاه ترین راه مشارکت دادن مردم در این مرحله به نظر نگارنده بسیج مردم در اتحادیه های صنفی و اجتماعی است دولت باید در این زمینه پیش گام شود. حرکت به وجود بیاورد و تا مرحله خود اتکایی و خودکفایی از آن حمایت کند مثلا امروز کتله های بزرگ پژوهشگران، هنرمندان، نویسندگان و شعرای ما به حمایت نیاز دارند اگر اتحادیه های آنان با کمک دولت ایجاد و از جانب آن حمایت نگردد ما عمدا و آگاهانه این اقشار را به پراگندگی و نابودی می کشانیم در کشوری که تجارتش نیازمند حمایت دولت و حامیان خارجی است گذاشتن سرنوشت علم، ادب و هنر در اختیار قانون پر هرج و مرج بازار آزاد امضا کردن فرمان نابودی آن است. دیگر اصناف نیز از کارگران تا کارمندان دولت پیشه وران و دهقانان زمین دار و خرده پا باید در جوکات اتحادیه های صنفی سازمان دهی گردند، کنفرانس های شان برگزار شود و از گوشه و کنار کشور فراهم آورده شده و با زندگی یک دیگر آشنا ساخته شوند. مسلما این ها می توانند بعد از یک دوره حمایت با کسب وقوف بر نقش و سرنوشت خویش خودکفا شوند. اما امروز نیازمند بسیح و حمایت اند. به نظر من این اقدام گام مهمی در از میان برداشتن اختلافات قومی، زبانی، مذهبی، و محلی نیز خواهد بود، پروسه یی که ملت سازی نامیده می شود.
باید اشکال دیگر بسیج و مشارکت مردم نیز مطالعه گردد و بعد از بررسی به عمل در آید.
چند نکته هم مکررا درباره اقتصاد می گوییم. یک عده به اصطلاح نظریه پردازان که مایل اند با جریانات موافق روز حرکت کنند به ما تعلیم بازار آزاد می دهند اما در کشور ما امکانات علمی و عینی این پروسه روشن نیست مثلا آیا سرمایه دار ما آن مطالعه و آگاهی از اقتصاد جهانی را دارد تا در رشته یی سرمایه گذاری کند که در اثر رقابت های منطقه یی و جهانی شکست نخورد؟ تجربه این هفت سال گذشته ما به این سوال جواب منفی می دهد ما باید انستیتوت ها و مراکز علمی مطالعات اقتصادی به وجود بیاوریم تا با مطالعه گسترده وضع اقتصاد جهانی و منطقوی پیریزی آن رشته از صنایع را به ما تجویز کنند که توان رقابت و رشد را داشته باشند. و این از توان سرمایه خصوصی ما در وضع کنونی نیست. ثانیا انباشت سرمایه نیز در کشور ما به حدی نرسیده است که بتواند در زمینه اقتصاد بزرگ مثلا کشف و استخراج معادن یا پیریزی صنایع فولاد سرمایه گذاری کند. سرمایه دار کنونی ما که بیشتر محصول دوره جنگ است رویه های لازم برای ایجاد شرکت های بزرگ را فرا نگرفته است. بنابراین رشد اقتصاد ملی با اتکا به سرمایه خصوصی متنفی است. بازار آزاد در تجارت منطقه یی نیز کاملا بنیاد اقتصاد ملی ما را هدف قرار داده است. سرمایداران خارجی نیز تا تامین کامل نظامی، سیاسی، قانونی در رشته های اساسی اقتصاد در کشور ما سرمایه گذاری نمی کنند. حال نمی دانیم چه شیوه هایی را علمای اقتصاد ما برای رشد بازار آزاد برای احیای اقتصاد ملی ما تجویز می نمایند. علاوتا در اوضاع موجود اگر هم قانون مقدس بازار آزاد بشکند ما به تامین خدمات اجتماعی حداقل به اقشار معاش بگیر و وابسته به دولت نیازمندیم. در اوضاع کنونی اگر ما کوپون مواد مورد ضرورت به آنها توزیع کنیم نه تنها اهمیت اقتصادی و سیاسی دارد بلکه مبارزه با فساد را نیز پایه عینی می بخشد.
در مسایل دیگر از جمله فساد، بیروکراسی، تاثیر مافیا بر سیاست و اداره کشور، قوم و خویش بازی و گروه گرایی گپ های زیاد گفته شده و پیشنهاد های متعدد ارایه گردیده است مگر به نظر ما ما بدون بسیج و مشارکت مردم که در وضع کنونی ما شکل واقعی آن ایجاد و مشارکت دادن اتحادیه ها است راه موثر دیگر وجود ندارد. مبازره با این عوامل منفی با ایجاد کمیسیون ها از بالا حلقات دیگری بر زنجیز فساد می افزاید و راه حل نهایی نیست.
کلمات کلیدی:
انسانی که تکرار می شود
توسط مهدی روزرخ • خرداد ??, ????
دنیا صحنه ی تکان دهنده ای از تئاتر قدرت است .
پرده بالا می رود . حقیقت متوقف می شود و نمایش دلهره آوری از خشم و خشونت ناشی از قدرت طلبی آغاز می شود . حقیقت و انسانیت در سویی و قدرت و جذبه برتر بودن در سویی دیگر چنان بازیگران و تماشاگران را مسخ می کند که به سادگی دروغ جایگزین حقیقت می شود .
زورگویان ، نشئه قدرت خود می شوند و شهریار خاموش مفهوم انسانیت می گردند. برده داری در عصر مدرن شدن انسان و در کنار ابزارها و ادوات غول پیکر نظامی چندان کنتراست چشم گیری ندارد. گویی که چشم تفکر انسان امروزه به این باور رسیده است که انسان همین است و دروغ و حقیقت افسانه های ساخته رویاپردازیی های مادربزرگ هاست. انسان عصر مدرن آموخته است که نباید نگران بود و نه باید افسوس خورد. نمایش تهوع آوری به پا می شود که تسلط فیزیکی و روحی را به رخ جهان بکشد و انسان روح خود را به قدرت می فروشد و برده شیطانی می شود که چیزی جز خودش نیست . انسان خودش را دفن می کند تا باقی بماند . انسان دوباره پا به عرصه ای می گذارد که در نهایت خودش را نفی کند …. عده ای زور می گویند و عده ای زور را می پذیرند و این واقعیتی است که هرگز تغییر نمی کند….
منبع گاهانه
کلمات کلیدی:
الف سفید سنگ
چرچیل سیاست دان و نخست وزیر چند مرتبه ای بریتانیا در حالی که کشورش مورد تعرض آلمان هتلری قرار داشت توجه اساسی اش متوجه اتحادشوروی ، قلع و قمع و امحای رژیم آن کشور بود. از همینرو با وجود آنکه کشورهای محور(جاپان، آلمان و ایتالیا) قدم بقدم منافع جهانیان عمدتاً دو کشور بزرگ انگلوسکسون را تهدید میکردند، حاضر نبود که از امریکا بخواهد تا جبههء دوم را به ضد دشمن مشترک بازنماید. در نیمهء دوم جنگ جهانی دوم استالین،دوگول و دیگران داد می زدند که باید جبههء دوم باز شود ، ولی چرچیل می گفت که بگذار دو دشمن یکدیگر را تار و مار کنند، زیرا ضعف هر دو به نفع ماست که بالاخره حمل? جاپان بر "پیرل هاربر" و قتل عام امریکایی ها آن کشور را مجبور به گشایش جبههء دوم نمود و سرانجام جنگ جهانی دوم که می توانست با تلفات و خرابی های کمتری پایان پذیرد با تلفات وحشتناکی به پایان رسید.
بعد از ختم این جنگ هم چرچیل و هم مارشال (وزیر خارجه وقت امریکا) مترصد ان بودند که بزعم خود شان چطور می توانند اتحادشوروی و کشورهای متحدش را در محاصره داشته و از نفوذ و پیشرفت شان جلوگیری نماید.تا اینکه در سال 1949 با شرکت ده کشور( یونان و ترکیه در سال 1952 عضویت ناتو را حاصل کردند) که 12 شد سازمان نظامیی را زیر نام ناتو که مخفف چار کلمه (سازمان- دفاعی – اتلانتیک – شمالی) می باشد ایجاد نماید. اعضای این سازمان از طرف غرب به شکل یک حلقه ،اتحاد شوروی و کشورهای دیگر بلاک سوسیالیستی را محاصره کرده بودند.باید گفته شود که اتحادشوروی و متحدانش در سال ???? پیمان دفاعی وارسا را بمقابل ناتو ایجاد کردند که چهل سال پس با فروپاشی اتحادشوروی منحل گردید.
ناتو که در ابتدأ با عضویت12 کشور ایجاد گردیده بود،اینک دارای 26 عضو بوده و پیوسته در حال گسترش می باشد.خوشنما تر اینکه اعضای جدید عمدتاً همان کشورهایی است که ناتو به منظور محاصره و مهارکردن آنها ایجاد شده بود.(پولند- چک – هنگری - بلغاریا- سلواک - رومانیا- کشورهای بالتیک) و اینک تازه دوکشور شوروی پیشین اوکرایین و گرجستان نیز در صدد عضویت در ان هستند.
منظور از این نوشته ء مختصر بررسی و چگونه گی کار و عملکردهای ناتو نیست ،بلکه اذعان این مطلب است که سازمانی را که تا امروز ناتو می نامیدند باید نامگذاری دوباره نمایند در غیر آن اسم نامسمی بوده و نامش با عملکردهایش همسان نیست به این معنی که باشنیدن نام ناتو یعنی سازمان دفاعی اتلانتیک شمالی چنین در ذهن تداعی می شود که اعضای این سازمان همه باید در شمال اتلانتیک قرار داشته باشند،در حالی که از شرق دور یعنی زیلاند جدید تا غرب دور یعنی کانادا در آن عضویت داشته و هکذا اهداف و عملکردهایش نیز کاملاً فرق کرده است .بویژه که ساحه کار و فعالیت اش خارج حوزه و به نقاط دور دست منجمله افغانستان رسیده و در اجلاس جاری سران ناتو موضوع افغانستان از اهمیت ویژه یی برخوردار است
منبع انجمن ملی افغانها سویس
کلمات کلیدی:
از منابع روسی/ | |
|
کلمات کلیدی:
کار، انضباط و بهره وری منبع وب مدارا
رسول خدا(ص): مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاس
راز پیروزی و رمز بهروزی هر جامعه در نشاط اجماع است، و انضباط اجتماع.
آراستگی کارها به پیوستگی پیکارهاست، و همبستگی همکارها.
از کوچک ترین ذرة موجود- اتم و سلّول- تا عظیم ترین کهکشان وجود، از کرات کبیر تا سلول های صغیر، همه گرد می گردند، و راه خود در می نوردند. همه جا یک نظم حاکم است، و ناشی از ارادة یک ناظم است. در اتم الکترون به دور هسته، در منظومه شمسی قمر به دور زمین، زمین با دیگر سیّارات به دور خورشید می گردند، و خورشید با همة خانوادة سیارگانش همه وهمه به فرمان دادار، و امر پروردگار با یک نظم طواف می کنند، و در یک نظام مصاف می دهند.
انضباط: شیرازة کتاب آفرینش است، و مایة استواری بنیان بینش.
انضباط: بساط هستی را نظام می بخشد، و نشاط و سرمستی را قوام.
انضباط: رشتة مروارید است، و سرشته از بیم و امید؛ شب زدگان را پگاه می بخشد و نابینایان را نگاه.
انضباط: دستة مفاتیح است، و رشتة تسبیح. گسستگی ها را پیوستگی می بخشد، و وابستگان را وارستگی. از رویش گلبرگ تا ریزش تگرگ، از سرخی شفق تا سپیدی فلق، از ترنّم زلال چشمه مل تا تبسّم پر ناز و کرشمة گل، از شکفتن گل آفتاب تا خفتن او در دل دریای آب، از نگاه تابناک ستارگان تا پگاه پاک شب زنده داران، از فروغ چراغ ژاله تا داغ دل لاله، از صمیمیّت سیّال باران تا گلرقص زلال آبشاران، از سخاوت سرخ خورشید تا طراوت سبز جوانة امید، از گریه ابر گهربار تا خنده سبز سبزه زار همه و همه از حاکمیت نظم است و حکمت انضباط.
چه سکرآور است عطر یاس ها و یاسمن ها!
چه روحبخش است رایحة گل های محمدی و غنچه های داودی!
چه زیباست لبخند سوسن ها و نسترن ها، و چه فریباست چشمک میخک ها و پیچک ها!
چه دل انگیز است بوی شب بوها و نگاه نرگس ها!
چه آتشین است رخسار گلنارها و شقایق ها!
چه حیات بخش است چراغ لاله ها و فروغ ژاله ها!
چه دلفریب است خوشه های یاقوت تابناک، آویخته از شاخساران تاک!
چه شادی آفرین است بازی دل انگیز بادبابرگ های بید!
چه لذّت بخش است طعم ترش و شیرین میوه های رنگارنگ با رنگ های قشنگ!
چه شفا بخش است نوشیدن نوش طلایی رنگ و پوشیدن حریر گلبرگ!
چه …وچه و …
همة این زیبایی ها و فریبایی ها، همة این گیاهان و ریاحین، و گل های عطر آگین. و میوه های ترش و شیرین همه از خاک می رویند، و راه افلاک می پویند.
این رشد و رویش در پرتو کار و کوشش کارگر است، و این حیات و حرکت از برکت تلاش برزگر.
قصّه نگار آفرینش جان، و پروردگار پیدایش جهان، چون سرنوشت بشر را رقم زد، شهد شیرین نعمت ها را در نهانگاه مهد زمین آفرید. رمز دستیابی و راز کامیابی بشر را در کار قرار داد.
کار، مفتاح هر در است و ریاح روح پرور.
کار، کلید بهره وری از منابع طبیعت آفریدگار، و خزانه های رحمت پروردگار است.
«خداوند زمین را برای همة مردم نهاده، در آن میوه و درختان خرمای جوانه دار، و دانه ها و گیاهان خوشبو وجود دارد.»(الرّحمن،12-9)
«وَالْاَرْضَ وَضَعَها لِلْاَنامِ. فیها فاکِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذاتُ الاَکْمامِ. وَالْحَبُّ ذو الْعَصْفِ وَالرَّیحانِ»
«و خداوند بشر را به وسیله کار به آبادانی زمین گماشت:»
«هُوَ اَنْشَأکُم مِنَ الْاَرْضِ وَ استَعْمَرَکُم فیها ..»(هود،ی61)
«… او شما را از زمین پدید آورده و به آبادانی آن گمارده است …»
خداوند دوست ندارد عده ای بدون کار و کوشش مالک نعمت های الهی شوند:
«کَیْلا یَکُونَ دوُلَةً بَیْنَ الاَغْنیاءِ منْکُم …»(حشر،ی7)
«… تا فقط میان ثروتمندان شما دست بر دست نگردد …»
کسانی که بدون انجام کار به وسیله استثمار سربار جامعه می شوند، و از دسترنج دیگران زالو وار بهره مند می گردند، دور از رحمت خدا هستند:
رسول خدا (ص) «مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاس»
«هر کس در زندگی خویش بار دوش مردم شود از رحمت خدا محروم است.»(وسائل، ج 12 ، ص18)
دستیابی بر ثروت و منابع و نعمت ها جز از طریق کار با راه صحیح شرعی ممنوع و نامشروع است:
«… وَلاتَاکُلُو اَموالَکُم بَیْنَکُم بِالباطِلِ»(بقره،ی188)
«اموال خویش را میان خود از راه باطل مصرف نکنید.»
در اسلام ارزش کار تا بدان پایه بلند است که این سخن پیامبر اکرم (ص) یک اصل اقتصادی شمرده شده:
«مَنْ اَحْیی اَرْضاً فَهِیَ لَهُ»؛ هر کس زمین بایری را آباد کند، آن زمین از آن اوست.
و بیکاری به قدری مذموم و نکوهیده است که هر نوع آن محکوم است:
پیامبر اکرم(ص):«لارُهبانیةَ فِی الْاسلامِ» در اسلام رهبانیت و تارک دنیا شدن وجود ندارد.
امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند:
«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوام الفارغ» «وسائل، ج12، ص36»
«همانا خدای مقتدر و شکوهمند بندة پر خواب و بیکار را دشمن دارد.»
برعکس زحمتکشان از نظر اسلام مجاهدان راه خدایند:
امام صادق (ع) : «اَلْکاذُ عَلی عیالِهِ کَالْمُجاهِدُ فِی سَبیل الله»(وسائل،ج7 ،ص43)
اسلام کار کاذب با کسب درآمد بدون انجام کار مفید را نامشروع می داند:
امام صادق(ع):
«من هیچ خوش ندارم آسیابی را اجاره کنم و همان آسیاب را با قیمتی بیشتر به دیگری اجاره دهم، بی آن که در این میان لااقل ضمانتی بر عهده گرفته یا در آن آسیاب کار تازه ای انجام داده و آن را مجهزّتر کرده باشم.»(وسائل، ج13، ص259).
برادر امام موسی کاظم(ع) از آن حضرت می پرسد: «شخصی یک ماده غذایی را می خرد، آیا می تواند پیش از آن که کالا را تحویل بگیرد، آن را به دیگری بفروشد؟
امام (ع) می فرمایند:
«اگر با سود بفروشد نمی تواند پیش از تحویل گرفتن آن را به دیگری بفروشد؛ ولی اگر مایه کاری بفروشد، یعنی به همان قیمت خرید، بدون سود بفروشد، اشکالی ندارد.»
تحریم شدید ربا خود ناشی از کسب درآمد بدون انجام کار مفید است.
عصاره بحث فوق را این آیه قرآن بیان می فرماید:
«وَ انْ لَیْسَ للانسانِ اِلاّ ما سعی …»(نجم،ی41)
«و برای انسان سود و نفعی نیست مگر آنچه را که در پرتو کار و کوشش به دست آورد.»
در بخشی از آیة 70 سورة هود می فرماید:«… وَ وُفِیَّتْ کُلّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَهُوَ اَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ»
«و هرکس برابر کاری که انجام داده است مزد تمام و کمال دریافت می دارد و خداوند داناتر است به آنچه می کنید.»
سوره شوری، آیه 15 می گوید:«… لَنا اَعْمالُنا وَلَکُمْ اَعْمالُکُم …»
برای ماست کارهای ما و برای شماست کارهای شما، هرکس پاداش کار خود را دریافت می کند.
خداوند در سورة زلزال می فرماید(در روز قیامت) پس هر کس به اندازه ذره ای کار نیک انجام دهد ،پاداش آن را می بیند و هر که به اندازة ذرّه ای کار بد انجام دهد، پاداش آن را می بیند.»
براساس بخشی از نامة علی (ع) به مالک اشتر: تقاضا و مطلوبیّت در تعیین قیمت کالا نقشی ندارد و قیمت یک کالا از کاری که برای تولید آن انجام گرفته، ناشی می گردد و باید قیمت، عادلانه بوده به گونه ای که به هیچ یک از طرفین معامله اجحاف نشود.
این بخش از مقال را با شاهدی از تحریرالوسیله حضرت امام خمینی (ره) به انجام می رسانیم:
«اگر کسی تور وقایق ماهیگیری را به چند کارگر بدهد تا به صید ماهی بپردازند؛ آنچه ماهی صید می شود از آن کارگران است و به صاحب قایق و تور باید اجرت المثل پرداخت.»
در تأیید این امر که درآمد باید در ازای کار باشد، در متون اسلامی آن قدر روایت دیده می شود که هر پژوهشگری را متقاعد می کند که دراسلام اعم از قرآن، کلام پیامبر (ص) و گفتار معصومین (ع) آنچه ارزش آفرین است نیروی کار انسان است؛ لذا قیمت یک کالا یعنی پرداخت پول ارزش کالا باید برابر با مقدار کاری باشد که در تولید یک کالا انجام شده است.
اینک که ارزش کار در اسلام شناخته شده بدنیست برای تکمیل بحث نظریّات چند تن از اندیشمندان غرب را بیاوریم.
«آدام اسمیت»- پدر علم اقتصاد مدرن- کار را تنها عامل ارزش دهندة به کالا می داند؛ بنابراین در تئوری ارزش نیز تنها کار را عامل ارزش مبادله می شناسد.
اسمیت در مرحله اول نظریة خود اذعان می کند که ارزش مبادلة کالا به وسیلة نیروی کار متبلور در تولید آن کالا تعیین می شود. این بدان معناست که مقدار کار مصرفی جهت تولید یک کالا تنها تعیین کننده قیمت آن کالا است. اسمیت در مرحلة دوم نظریة خود را این گونه تکمیل می کند، که ارزش کالا به وسیله کار حاکم در بازار در موقع فروش تعیین می شود.
پس از اسمیت «ریکاردو»(1822- 1772 میلادی) که از تئوری کار اسمیت خوشنود نبود، می خواست ثابت کند که حتی در زندگی مدرن سرمایه داری نیز «کار» تنها عامل تولید می باشد.
ریکاردو در اواخر عمر دربارة تئوری ارزش به جای یک عامل تولید دو عامل را معرفی می کند:
کار و سرمایه.
«کارل مارکس»(1882-1818) می گوید:
«ارزش مبادلة کالاها باید قابلیت بیان در چیزی باشد که در کلیّه آن ها مشترک بوده، بیانگر مقدار کم یا زیاد آن شود. ارزش مصرف با چیز مفید تنها از آن جهت ارزش دارد که کار مجرّد انسان در آن تبلور یافته یا مجسم شده است. حال چگونه مقدار این ارزش را باید اندازه گیری کرد؟ بدیهی است که به وسیله مقدار ارزشی که جوهر آن را آفریده و کاری که در آن شیئی وجود دارد. در هر حال مقدار کار به وسیله مدت یا زمان کار که خود را در استاندارد هفته ها، روزها و ساعات نشان می دهد، اندازه گیری می شود(1).
وی در جای دیگر می نویسد:
«نیروی کار کل جامعه، که متبلور در ارزش کل کالاهای تولید شده توسط جامعه می باشد، علی رغم این که از واحدهای بی شمار افراد به وجود می آید، در اینجا به عنوان توده همگن نیروی کار انسان تلقّی می شود. هریک از واحدهای مذکور تا آنجا که از مشخصة میانگین نیروی کار جامعه برخوردار است، چیزی شبیه دیگری است … کار اجتماعی لازم کاری است که در شرایط تولید معمولی، و با درجة متوسط مهارت و شدّت کاررایج در عصر مورد نظر، برای تولید کالا لازم می باشد(2).
در یک جامعة اسلامی، «وجدان کار و انضباط اجتماعی» ایجاب می کند که:
1- شغل ها در چهارچوب ایدئولوژی مفید بوده، به درستی انجام گیرد.
2- چون هر دسته از صاحبان مشاغل در یک طرح واحد اسلامی کار می کنند، لذا هریک به عنوان عضوی از یک بدن به حساب آمده، هر یک برای قوام دیگری که الزاماً قوام خود نیز خواهد بود، با جان و دل می کوشند.
3- هر دسته و هر یک از صاحبان در کار خود باید تخصص داشته باشند. به گونه ای که دیگری کار وی را نتواند انجام دهد. آن گونه ای که گوش در اندام های بدن انسان نمی تواند کار چشم را نجام دهد و دست کار دهان را.
4- در تخصص یافتن و تقسیم کار بین گروه های مختلف جامعه، دست نامرئی طبیعت- آن گونه که کلاسیک ها یا اندیشمندان سیستم سرمایه داری آزاد معتقد هستند- باید دخالت داشته باشد. یعنی مشاغل خود به خود توزیع نگردد، بلکه دولت اسلامی با توجّه به مصالح جامعه به وسیله برنامه ریزی های مدبّرانه، نقش ارشادی را در تقسیم کار جامعه ایفا کند.
علی (ع) درعهدنامة مالک اشتر می فرماید:
«و هریک از آن دسته ها را بر حکمران حقی است به اندازه ای که کار ایشان را به صلاح آورد…»
5-آثار انضباط اجتماعی این گونه جلوه گر می شود:
در صورتی تقسیم کار در یک جامعه فرد پذیر انجام می پذیرد، که بر اساس این شرایط باشد:
الف: برنامه ریزی در مورد تقسیم کار توسط دولت انجام گیرد.
ب-حق و عدالت در تقسیم کار نقش اساسی ایفا کند.
برنامه ریزی دولت در مورد تقسیم کار باید به گونه ای باشد که تعالیم قرآن و اسلام و عدالت آن را تصویب کرده باشد، کلیه کارها و مشاغل غیر ضروری اسراف آمیز، غیر انسانی و مشاغلی که استقلال و امنیت و اخلاق جامعة اسلامی را به خطر می اندازد، ممنوع اعلام گردد.
مثلاً مشاغلی چون: مشروب فروشی، قمار خانه، دلّالی و واسطه گری، فال گیری، رمّالی و دعا نویسی، روسپی گری، رقّاصی، بورس بازی، زمین بازی و … باید ممنوع شده به تدریج در جامعه برافتد.
در باب تقسیم کار توسط دولت ، لازم به تذکر است که در حکومت تقسیم کار اجتماعی نیست؛ بلکه با توجه به این امر که فرصت های برابردر اختیار کلیه افراد می باشد و انجام کارهای غیر ضروری جامعه در چهارچوب مسائل مربوط به واجب کفایی برعهدة کلیة افراد است. دولت در برنامه ریزی نیروی انسانی تعداد افراد ماهر و متخصص را در زمینه های مختلف معین می سازد، و با حفظ آزادی انتخاب، شغل افراد را با توجّه به صلاحیّت و لیاقتی که دارند، در گزینش شغل ارشاد می نماید.
البتّه انجام امر فوق نباید به مهره شدن افراد و «اُرگانیفیکاسیون» و«الینه سیون» بینجامد. ارلگانیفیکاسیون عبارت است از تبدیل یک فرد که قابلیّت انجام تمام اعمال و کارها را دارد، به فردی که فقط یک عمل را می تواند انجام دهد.
یکی از اندیشمندان خودی می گوید:
«غربی ها هیچ ندارند جز نظم و انضباط، و ما همه چیز داریم جز نظم و انضباط، و سبب همه برتری های غرب برما فقط همین نظم و انضباط است.»
گرچه سخن فوق اغراق آمیز به نظر می رسد، «اهمیت عنصر نظم» را به خوبی بیان می کند.
پذیرش نظم و انضباظ نه تنها از آن جهت که موجب پیشرفت غربی ها شده، بلکه چون از ضروریات جامعة اسلامی و از متن اسلام است،- رمز پیروزی و موفقیت ما می باشد. حال اگر بناست این عنصر را پس از آزمایش بپذیریم، غرب بهترین آزمایشگاه است.
مثلاً یکی از عوامل موفقیت جامعة ژاپن را انضباط اجتماعی و تعهد عموم در برابر وجدان کار می دانند. در ژاپن همه به طور ارگانیک یکدیگر را قبول دارند. شرکت ها همه مالیات خود را محاسبه و داوطلبانه می پردازند. همه به همدیگر کمک می کنند، لذا بدون کمک غرب پیش رفتند.
آن گاه ما می توانیم خود را جامعه ای منضبط و دارای وجدان کاربدانیم که با همان روحیه ای که خمس و زکات خود را می پردازیم با همان روحیه عوارض گوناگون و مالیات خود را محاسبه و واریز کنیم. تخلف از قوانین و مقررات، از جمله راهنمایی و رانندگی را چون سایر منکرات مذهبی حرام و منکر بشماریم.
به امید وصول به آن روز دعا کنیم.
پی نوشت ها
1- کتاب سرمایه مارکس، ج2،ص28
2- همان،ج1،ص54
کلمات کلیدی:
|
|||
تاملات رفیق فیدل کاسترو
رازگشایی از افکار رئیس جمهور جدید امریکا
خیلی دشوار نیست . باراک اوباما پس از مراسم تحلیف ، اعلام کرد که برای بازگرداندن سرزمین اشغال شده پایگاه دریایی گوانتانامو به صاحب قانونی اش، باید در قدم اول، از نقطه نظر تاثیری که این امر بر قابلیت دفاعی امریکا می گذارد به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
او بلافاصله اضافه کرد که دررابطه با بازگرداندن سرزمین اشغال شده به کوبا، باید بررسی کند که طرف کوبایی چه امتیازهایی ممکن است در برابر آن بپردازد، آیا این امتیاز می تواند هم ارزدرخواست تغییراتی در سیستم سیاسی آن کشور باشد ، قیمتی که کوبا نیم قرن برای آن جنگیده است؟
نگهداری پایگاهی نظامی در کوبا برخلاف میل مردم ما تخلفی آشکار از اصول بنیادین قوانین بین المللی است. .تسلیم بی قید وشرط به این معیار وظیفه رئیس جمهور امریکااست. عدم احترام به این اصول رفتاری متکبرانه وسوء استفاده از قدرت عظیم خود علیه کشوری کوچک است .
اگر کسی بخواهد درکی عمیق تر از ماهیت سوءاستفاده گر قدرت امپراطوری داشته باشد، بیانیه های منتشره در سایت اینترنتی رسمی دولت آمریکا در 24 ژانویه، پس از تحلیف اوباما، می تواند به اندازه کافی گویا باشد. بایدن و اوباما با عزم استوار تصمیم به حمایت از روابط بین امریکا واسرائیل گرفته اند و اعتقاد دارند که مسئولیت بی چون و چرای آنها در خاورمیانه باید امنیت اسرائیل ،متحد اصلی امریکا در منطقه باشد .
ایالات متحده هرگز خودرا از اسرائیل دور نخواهد کرد، و" اعتقاد عمیق "رئیس جمهور امریکا ومعاون او"به حق اسرائیل برای حفاظت از شهروندانش " چارچوب ها و اصولی را مورد تایید قرار می دهد که ادامه سیاست های اتخاذشده از سوی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور قبل از اوباما است.
این امر شکلی از سهیم بودن در نسل کشی فلسطینیان است که دوست ما اوباما دردام آن افتاده است. او پس از آن که امریکا اسرائیل را به قدرت هسته ای مهمی تبدیل کرده که سالیانه بخش قابل ملاحظه ای از صادرات صنعت نظامی موفق امپراطوری را جذب می کند - اسرائیلی که با خشونت تمام جمعیت تمام کشورهای اسلامی را تهدید می کند - شیرینی های مشابهی هم به روسیه، چین، اروپا،امریکای لاتین وبقیه نقاط جهان پیشنهاد می کند.
مثال های مشابه بسیاری وجود دارند،لازم نیست فرد پیش گو باشد.برای اطلاعات بیشتر، بیانیه های رئیس جدید پنتاگون که یک کارشناس مسائل نظامی ست را بخوانید .
January 29, 2009
برگرفته شده از روندنو
کلمات کلیدی:
اصطلاحات سیاسی |
نوشته شده توسط کوکچه پریس |
یکشنبه ، 2 فروردین 1388 ، 19:30 |
لیبرال (آزادی خواه): نشان دهنده آزادی در تغییر و احترام برای آزادی های فردی در قالب های اجتماعی است که در آن همه فرصت های یکسانی در اختیار دارند. حزب پیشرو: حزبی که با جدیت برای تغییرات آزادی خواهانه فعالیت می کند. نئو-لیبرال: زنجیره ای از لیبرالیسم که تاکید آن بر رویکردهای عملی و واقعگرایانه است. محافظه کار: حزبی که با تغییر مخالف است و با روش ها و متدهای سنتی در پی حل مشکلات اجتماعی بر می آید، به ویژه در خصوص مشکلات اخلاقی. محافظه کاران "فیسکال" (هوادار سیاست ثبات اقتصادی) نیز هستند اما آنها بیشتر به سمت اختیارگرایان (طرفداران آزادی فردی) گرایش دارند. محافظه کار نوین: زنجیره ای از حزب محافظه کار که از جنگ سرد پدید می آید که تقریباً مشابه محافظه کار معمولی است، اما بدون سیاست انزواگرایی آن و با سیاست های خارجی فعال تر. اختیارگرا: اختیارگرایان و طرفداران آزادی فردی به دولت کوچکی اعتقاد دارند که نقش آن محدود به دفاع و داوری در مجادلات و اختلافات بین افراد خصوصی است. آنها طالب مقررات و قانون های اجتماعی و اقتصادی حکومت نیستند و اعتقاد دارند که افراد باید در همه ی عرصه های زندگی، آزادی فردی داشته باشند. محافظه کاران تا حدودی با خط مشی اقتصادی اختیارگرایان هم عقیده هستند، اما آزادی خواهان فقط خط مشی اجتماعی آنها را قبول دارند. رادیکال راست: این گروه اقلیت به شدت محافظه کار اجتماع هستند که می خواهند مشکلات اجتماعی را با استفاده از اعمال راه حل های مذهبی از جانب حکومت و دولت برای مشکلات اخلاقی، حل کنند. جنبش های میهن پرستانه: این حزب که یکی از زنجیره های افراطی رادیکال های راست می باشد و در آن تاکید و تکیه اصلی بر اعتقادات مذهبی مسیحی نما، اعتماد به نفس، آموزش های نظامی، و تئوری های توطئه چینی است. مردم گرا: این حزب که بخشی از حزب مردم امریکا است، در مسائل اجتماعی بسیار محافظه کار و در مسائل اقتصادی بسیار طرفدار سیستم حمایت از تولیدات داخلی می باشد (*در این مکتب دفاع و حمایت از تعرفه های گمرکی به منظور حمایت صنایع و اقتصاد داخلی به عنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی به شمار می رود*). دموکرات (طرفدار اصول حکومت ملی): دموکرات برابر و هم معنی با لیبرال نیست. محافظه کاران و میانه رو های بسیاری در این حزب هستند، اما اکثریت آنها لیبرال به حساب می آیند. جمهوری خواه: جمهوری خواه برابر و مترادف با محافظه کار نیست. لیبرال ها و میانه روهای بسیاری در این حزب هستند، اما اکثریت آنها محافظه کار به حساب می آیند. میانه رو: این حزب، به طور کلی اعتقاداتی اعتدال گرایانه دارند نه ایدئولوژی. میانه روهای هر دو حزب معمولاً ویژگی های عمل گرایی، یکی از مخالفان ایدئولوژی و افراطهای ایدئولوژیکی، را دارا می باشند و طالب صلح اند. سوسیالیست (جامعه گرا): این حزب طرفدار مالکیت دولت بر ابزار و وسایل تولید است (بیزنس). این حزب معمولاً مورد سوء استفاده ایدئولوگ های جناح راست قرار می گیرند که قوانین جنبه های خاصی از اقتصاد را با مالیتت دولت از تجارت و تولید اشتباه می گیرند. سوسیال دموکرات: این حزب که تقریباً مشابه سوسیالیسم معمولی است، تاکید بر تصمیم گیری های دموکراتیک، هم در سیاست و هم در اقتصاد دارد. کاپیتالیسم (سرمایه داری): یک سیستم اقتصادی است که در آن ابزار و وسایل تولید (کار و تجارت) در دستان سرمایه داران خصوصی است. نظام مختلط: یک سیستم اقتصادی که در آن ابزار و وسایل تولید (کار و تجارت) در برخی صنایع (به ویژه انواع صنایع بزرگ) در دستان دولت است و سایر صنایع در دست بخش خصوصی است. این سیستم در اروپا بسیار شایع است. حزب کمونیست: این حزب بر مالکیت اشتراکی کلیه دارایی ها اعتقاد دارد. در این سیستم هیچ دولت مرکزی وجود ندارد. استان گرا: در این سیستم تمرکز اختیارات و تصمیم گیری در دولت مرکزی است، به ویژه برای پیدا کردن راه حل برای مشکلات اجتماعی. این حزب در هر دو جناح راست و چپ اعمال می شود. فاشیست: این حزب که تا حدود زیادی بر اعتقادات استان گرایی استوار است، به اقتصاد شرکتی، نوین گرایی، گروه بندی، و رهبری مرکزی قوی معتقد است. در این سیستم شهروندان باید در خدمت دولت باشند. این اعتقاد معمولاً مبنی بر ایدآل های شبه مذهبی است، و رویکردهای مختلف لیبرالیسم، محافظه کار، سوسیالیسم را در یک دیدگاه جمع کرده است. نازیسم: این سیستم نیز نوعی از سیستم فاشیسم است که توسط آدولف هیتلر در آلمان بنیانگذاری شده است. این سیستم در تاکید خود بر اصلاح نژادی با استاندارهای فاشیسم مغایر است. آنارشیسم (هرج و مرج طلبی): این سیستم با هر نوع دولت مخالف است. و معمولاً با آزادی خواهان و لیبرالیست ها که اعتقادات هرج و مرج طلبی بسیاری دارند، اشتباه گرفته می شوند. اما تفاوت آنها در این است که لیبرال ها اعتقاد دارند یک دولت کوچک باید در اجتماع وجود داشته باشد. رادیکال چپ: به طور کلی، آنهایی که به لیبرالیسم یا ترقی خواهی اعتقاد ندارند، در تلاش برای تغییر الگو و پارادیگم حاکم بر جامعه هستند. رادیکالیست های چپ، برای اعمال برنامه هایی برای تغییر، خواستار پیش رفتن ایده های سنتی و قدیمی آزادی فردی هستند. این حزب از آن جنبه با لیبرال ها تفاوت دارند که لیبرال ها معمولاً طالب حفظ پارادیگم و الگوی کنونی می باشند. |
کلمات کلیدی:
تعریف سیاست ( سیاست جیست ) |
نوشته شده توسط کوکچه پریس |
یکشنبه ، 2 فروردین 1388 ، 20:00 |
جایگاه سیاستعلوم اجتماعی تعریف لغت سیاست
تعریف علم سیاستدانستن اینکه: چه کسی میبرد، چه میبرد، چه موقع میبرد، چگونه میبرد، و چرا میبرد. (هارولد لاشکی) ویژگیهای فن سیاستمبارزهای برای کسب، حفظ افزایش یا نمایش قدرت تعریف کامل فنّ سیاسترهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد گروهها و احزاب (نیروهای اجتماعی) و کارهای حکومتی در داخل یک کشور، و روابط میان یک دولت با دولتهای دیگر در عرصه جهانی است.[?] سیاست یک فرد، یک گروه، یک حزب، یک حکومت و سیاست خارجی دولتها (سیاست بین المللی) در این تعریف از هم جدا شده اند. سیاست برآیند منافع نیروهای اجتماعی نامبرده است. [تعریف مختصر فنّ سیاستدر دانش و فنّ مدیریت دولتی
باید های سیاستآنچه سیاست گذاری باید تامین کند:
انواعسیاستهای عمومی: «اصولی هستند که بهوسیله? مراجع ذیصلاح در کشور وضع شدهاند و بهعنوان یک الگو و راهنما، اقدامات و فعالیتهای لازم در جامعه را راهبری میکنند». سیاستهای کلان: سیاستهای عمومی که یکی از دو مورد زیر را داشته باشد
بایدهای سیاست کلانعلاوه بر بایدهای سیاستها، سیاست کلان باید:
تعاریف افراد از فنّ سیاستدانشمندان غربیهنر استفاده از قدرت یا امکاناتو به طوری که بلند پروازیهای سیاستمدار باید با قدرتش متناسب باشد. وگرنه هرگز به هدفش نمی رسد. (نولی) حکومت کردن بر انسانها (کایتا نوموسکا و آستین رانی) مبارزه برای قدرت و نفوذ و اعمال آن در جامعه همه آن فعالیتهای که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت، تحکیم قدرت دولت، و استفاده ار قدرت دولت همراه است (نولی) توزیع آمرانه ارزشها(ریستون) دانشمندان اسلامیسید جعفر کاشف الغطاً در پاسخ به این پرسش که چرا در سیاست دخالت میکند، به این مضمون پاسخ داد:
از ابوعلی سینا در کتاب السیاسته به مباحث پیرامون سیاست مدنی و کشور داری میپردازد و در رساله? فی اثبات النبوت فلسفه بعثت پیامبران را می گوید. او:
ابو نصر فارابی: ابونصر فارابی از فلاسفه مشهور اسلامی الگوی اندیشه و نظام سیاسی را مدینه فاضله بر اساس بنیادهای فلسفی و سیاست را حاصیل خدمات حاکم به مردم به منظور رسیدن به سعادت میداند «از دید فارابی حکومت خوب حکومتی است که بتواند افعال، سنن و ملکات اداری را که درپر تو آنها میتوان به سعادت حقیقی رسید در مردم جای گزین کند و حکومتی که سعادت پنداری ایجاد میکند ریاست جاهلی یا حکو مت جاهلیت است». 3 ـ ابوحامد غزالی :غزالی ازمتفکران معروف و بر جسته اسلامی است. غزالی در کتاب احیاً العلوم، دین را کاملاً سیاسی میداند.از نظر غزالی زندگی اجتماعی انسان به چهار صنعت کشاورزی، پارچه بافی بنای و سیاست وابستهاست که مهمترین این صنایع و فنون سیاست است.از دید غزالی تفکیک میان علم دین و سیاست امری نا ممکن است. دانشمندان غربیسقراط: سقراط حکومت را در پنچ شکل، حکومت فرماروای عادل –حکومت سلطان مستبد، حکومت نجبا (اشراف و قشر ممتاز) حکومت اغنیاو حکومت عامه یا ملی و مردمی مطرح میکند. سقراط حکومت عامه را که مستلیزم دخالت افراد نا صالح میباشد رد میکند و حکومت فرمانروای عادل با تقوی و با فرهنگ را ترجیح میدهد. افلاطون: افلاطون در کتاب جمهوریت و رسالههای خود حکومت را از چند زاویه بررسی میکند گرچه نظریات افلاطون را به جهت کثرت و تنوع آن نمیتوان به یک جمع بندی مشخص رساند ولی او فصل نوی در اندیشه سیاسی در زمینههای حکومت و جامعه به و جود آورد. عده معتقید اند که حکومت از دید افلاطون به پنچ حکومت فلاسفه، نظامیان، اغنیا عامه مردم و استبدادی تقسیم شدهاست.افلاطون ضمن ترجیح حکومت فلاسفه میگوید : زمامدار باید فیلسوف باشد و بهترین دولتها آن است که بهترین مردم حکومت کنند و حکیم حاکم باشد و حاکم حکیم شود. افلاطون در نظریه جدید بعد از کتاب جمهوریت و عدول از آن وظیفه دولت و نظام سیاسی را تعلیم و تربیت مردم دانست. فرمانروایان را به شبان یا چوپان تعبیر کرد. ارسطو: ارسطو شاگرد افلاطون است و سیاست را مساوی با ایجاد اعتدال میداند. ارسطو مردم را به سه قسمت تقسیم کرده (اغنیا –توده مردم – طبقه متوسط که معتدل ترین مردم هستند) به عقیده ارسطو اساس دولت در طبیعت انسان است و دولت برای تاًمین نیازهای انسان است که اولین نیاز جسمانی است که سبب پیدایش خانواده شد. ارسطو استقلال نهاد خانواده را ضروری میداند. به عقیده وی قانون و عدالت در قالب دولب، مردم را به هم پیوند میدهد. اکوًیناس: توماس اکویناس پس از گذشت حدود هشت قرن بعد از ارسطو حکومت را به مثابه یک کشتی که ناخدای آن مذهب و روحانیون هستند میداند و میگوید : «حکومت کردن به معنی هدایت کشتی است و ماهیت حکومت را از همین شباهتی که میان دوکلمه هست باید فهمید......و به همین دلیل حکمرانهای دینوی، پاسدار مقاصد فرعی زندگی فردی و اجتماعی انسان اند» ماکیاول: او از نوسیندگان معاصر غرب است. اندیشه سیاسی او حذف دین و اخلاق از گردونه سیاست است. وی ضمن انکار قانون الهی کاملاً تفکر عادی سیاسی دارد و هدف زندگی را رفاً و لذایز مادی میداند. ماکیاول اصل را درحکومت قدرت میداند و ابزار لازم قدرت را یاد آور میشود. گرچه معتقید است که معلوم نیست انسان صاحب فضیلت از این ابزار استفاده کند وی حکومت جمهوری را بر حکومت سلطان (سلطنتی) ترجیح میدهد. ژان برن: نخستین کسی که تعریف علمی از حکومت ارایه میکند. او میگوید اگر در حکومت مردم سهیم باشند، دمکراسی، اگر عدهای حکومت کنند، اشرافی و اگر یک فرد حکومت کند سلطنتی است. ژان برن حاکمی که خدا ترس دور اندیش، دلسوز، عاقل و معتدل و عادل و مقتدر باشد را تا وقتی که با عدالت حکومت میکند را حکومت بر حق میداند. گرچه این حاکمیت را از طریق موروثی و کودتا و یا از راه قانون بدست آورده باشد. بوتراند راسل فیلسوف نامدار فرانسوی میگوید : قدرت را میتوان به عنوان پدید آوردن آثار مطلوب تعریف کرد واژه مطلوب به معنی طلب کرده شده و خواسته شده مورد نظر است و نه به معنی دلپسند ویا خوش آیند. |
کلمات کلیدی: