از سخنان گرانقدر علی (ع) :
1. هر چیزی زکاتی دارد ،زکات عقل تحمل نادانی جاهلان است .
2. با بدکار دوست مشو ،زیرا دوستش را به اندک چیزی میفروشد .
3. وقتی باران حسد باریدن گیرد، درخت فساد بروید .
4. اگر طالب عزتی آنرا در فرمانبری خدا جوی ،اگر میخواهی توانگر شوی آنرا در قناعت جستجو کن.
5. پشیمان ترین اشخاص هنگام مرگ عالمان بدون عملند.
6. داستان منافق مانند هندوانه ی ابوجهل است که برگ هایش سبز و مزه اش تلخ است .
7. نادانتر از همه ی نادان ها کسی است که از ناسزا گفتن شادمان شود.
8. با انتقام گرفتن سروری به دست نیاید ،در صبر لغزش نیست .
9. وقتی چشم شهوت باز شود ، دیده ی دل از دیدن پایان کار کور گردد.
10. بد گمانی آفت دین است .
کلمات کلیدی:
آقایی از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالیکه خانمش هر روز در خانه بود.
او می خواست زنش ببیند برای او در بیرون چه می گذرد....
آقایی از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالیکه خانمش هر روز در خانه بود.
او می خواست زنش ببیند برای او در بیرون چه می گذرد.
بنابر این دعا کرد :
خدای عزیز :من هر روز سر کار می روم و 8 ساعت بیرونم در حالیکه خانمم فقط در خانه می ماندمن می خواهم او بداند برای من چه می گذرد؟
بنابراین لطفا اجازه بدین برای یک روز هم که شده ما جای همدیگه باشیم.
خداوند با معرفت بی انتهایش آرزوی این مرد را برآورد کرد .
صبح روز بعد مرد با اعتماد کامل همچون یک زن از خواب بیدار شد و برای همسرش صبحانه آماده کرد بچه هارو بیدا کرد و لباسهای مدرسه شونو اماده کرد براشون صبحانه داد ناهارشان را تو کوله پشتی شون گذاشت و به مدرسه برد.
خانه رو جارو کرد
- برای گرفتن سپرده به بانک رفت
- به بقالی رفت
- جای خواب )کجاوهء)گربه هارو تمیز کرد
- سگ رو حمام دادو ساعت یک بعد از ظهر بود و او عجله داشت برای درست کردن رختخوابها
- به کار انداختن لباسشویی
- جارو و گرد گیری
- تی کشیدن آشپز خانه
- رفتن به مدرسه برای آوردن بچه ها و سرو کله زدن با آنها در راه منزل
- آماده کردن شیر و خوردنیها و گرفتن برنامهءبچه ها برای کار خانه
- اتو کشی و مرتب کردن میز غذا خوری نگاه کردن تلویزیون حین اتو کشی در ساعت 4:30 بعد از ظهر و............ ......... .....(از ذکر انجام بقیه کارها فاکتور گیری شد.(
در ساعت 9:00 او از یک کار طاقت فرسای روزانه خسته شده بود او به رختخواب رفت در حالیکه باید رضایت .........
صبح روز بعد بلافاصله قبل از بیدار شدن از خواب گفت :
خدایا :من چه فکری می کردم من سخت در اشتباه بودم برای غبطه خوردن به موندن روزانه زنم در منزل لطفا و لطفا اجازه بده من به حالت اول خود برگردم
خداوند با معرفت لایتناهی خود جواب داد:
پسرم من احساس می کنم تو درست را یاد گرفتی و خوشحالم که می خواهی به شرایط خودت برگردی ولی تو فقط مجبوری نُه ماه صبر کنی زیرا تو دیشب حامله شدی!!!
کلمات کلیدی:
او فکر کرد و به یادش آمد که روزی در راهی که می رفت عنکبوتی را دید اما برای آنکه او را له نکند راهش را کج کرد و از سمت دیگری عبور کرد.
فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تار عنکبوتی پایین آمد و فرشته گفت تار عنکبوت را بگیر و بالا برو تا به بهشت بروی. مرد تار عنکبوت را گرفت در همین هنگام جهنمیان دیگر هم که فرصتی برای نجات خود یافتند به سمت تار عنکبوت دست دراز کردند تا بالا بروند اما مرد دست آنها را پس زد تا مبادا تار عنکبوت پاره شود و خود بیفتد. که ناگهان تار عنکبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد فرشته با ناراحتی گفت تو تنها راه نجاتی را که داشتی با فکر کردن به خود و فراموش کردن دیگران از دست دادی. دیگر راه نجاتی برای تو نیست و بعد فرشته ناپدید شد.
کلمات کلیدی:
زناشویى با همسر در برابر نگاه دیگران
ابن حزم مى گوید: اگر در سفر مردى با همسرانش در یک خیمه باشند و او با یکى از آنان نزدیکى کند در صورتى که عورتش پوشیده باشد این عمل مکروه است. ولى اگر عورتش مکشوف و در معرض دید باشد حرام.
این سخن را مقایسه کنید با دستورات شرع مقدّس که منع مى کند از عمل زناشویى در کنار فرزند خردسال خوابیده.
شیر گاو و گوسفند و فتواى خواهر و برادرى
به یاد داشته باشید که اگر چند نفر از شیر یک گوسفند استفاده کنند خواهر و برادر رضاعى مى شوند و داستان محرمیّت و حرمت ازدواج دامنگیرشان خواهد شد.
شاید در آغاز از شنیدن و خواندن این مطلب تعجّب کنید و به دنبال گوینده و صاحب این فتوا باشید، و او را شخصى مجهول و بى اطلاع از احکام و دستورات شرع به نامید.
ولى وقتى که گوینده این سخن شخصى مانند محمّد بن إسماعیل بخارى صاحب و نویسنده کتاب صحیح باشد تعجّب شما بیشتر و بیشتر خواهد شد.
این فتوا را سرخسى در کتاب مبسوط از قول بخارى نقل کرده و خودش به جنگ وى رفته و مى گوید: اگر دو پسر بچّه ازگوسفند و یا گاوى همزمان شیر به خورند حرمت رضاع و شیر خوارگى محقّق نخواهد شد، زیرا در رضاع و شیرخوارگى نسب شرط است و بین انسان و حیوان نسبتى وجود ندارد.
بنا بر این خوردن شیر حیوان موجب تحقّق رضاع و حرمت چیزى نخواهد شد.
سپس مى گوید: همین فتوا سبب اخراج و تبعید بخارى از بخا را شد.
اندکى تأمّل
آیا مى دانید وجود اینگونه سخنان و فتواها از فردى سر شناس و معروف و صاحب صحیصترین کتاب فقهى و روایى چه ضربه هاى سهمگینى بر پیکره اعتقادى مسلمانان وارد مى کند؟
آیا فتواهایى از این قبیل موجب تمسخر و جسارت دشمنان و کج اندیشان نسبت به دین و قرآن و شریعت و صاحب شریعت نمى شود؟
آقایان سلفیها و یا همان وهّابیهاى خشن چهره و خشونت طلب پاسخ دهند که: آیا تا کنون اینگونه سخنان و فتواها را دیده و چاره اى براى آن اندیشیده اند؟
ترویج زنا با فتواهایى غیر شرعى
اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پیچد سپس با زنى نزدیکى کند ومنى اش را داخل رحم نریزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند.
این سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تمیمى که سُبکى نویسنده کتاب طبقات الشافعیّة او را پیشوایى بزرگ وجلیل القدر و دانشمندى که آوازه علمى اش گیتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى شد معرّفى کرده است.
ابن نُجیم حنفى با یک درجه تخفیف همین فتوا را بگونه اى دیگر صادر کرده ومى گوید: اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد و با زنى نزدیکى کند پس اگر احساس لذّت کند و حرارت و گرماى درون را لمس کرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت.
أبو حنیفه نیز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزدیکى نماید زناکار نخواهد بود و حدّ زناکار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پیچد و با زنى همبستر شود زناکار نیست و حدّ بر او جارى نمى شود.
توضیحى بر این اباطیل
1 ـ ازدواج با محارم از قبیل مادر و خواهر و غیر آن دو از محرّمات قطعى فقه اسلام است.
2 ـ زناشوئى و نزدیکى به هر شکلى و با هر زنى بدون شرایط شرعى آن از قبیل عقد از دواج و غیر آن زنا محسوب مى شود.
3 ـ استفاده از پارچه براى پوشیدن آلت، مجوّزى براى نزدیکى نمى شود.
4 ـ نریختن آب منى در رحم زن نیز نمى تواند ملاک حلیّت زناشوئى باشد.
5 این سخنان و فتواها حریم قانون خدا را مى شکند و فحشا و گناه را در بین جامعه اسلامى گسترش مى دهد.
6 ـ آیا اسلام نابى که از او دم مى زنید همین است؟
عجیب ترین فتوا
اگر مردى دخترش را که در شرق جهان با وى زندگى مى کند به همسرى پسرى در آورد که او در غرب جهان با پدرش زندگى مى کند و هیچگاه آن دو یکدیگر را نبینند و از محل زندگى بیرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان کسى خواهد بود که در غرب دنیا زندگى مى کند، اگر چه هیچگاه همسرش را ملاقات نکرده و حتّى ندیده باشد.
و همچنین اگر کسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زیر نظر نگهبانان زندانى کنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در کنار همسرش ببیند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت یک لحظه دیدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.
کرامتى بزرگ
سپس همین نویسنده مى گوید: این امر امکانش دور از واقعیّت نیست، زیرا ممکن است بر اثر کرامت یکى از اولیاء با آنکه مسافت بین زن و شوهر زیاد است آن دو به دیدار یکدیگر رسیده باشند و از این راه فرزندى به وجود آمده باشد.
قابل توجّه فرزندان بى سر پرست
از معضلات جوامع بشرى بچّه هاى سر راهى یا همان فرزندان بى سر پرست هستند که دولتها در صدد یافتن راه حلّ آن چانه زنى مى کنند، که خوشبختانه سخنان و فتواهاى پیشین، راه حلّ آن را ابتدا بافتواهاى آبکى سپس از طریق کرامت و اعجاز یافته و مشکل بى پدرى ومادرى بعضى را پیدا کرده اند(دست مریزاد).
این سخنان را به دستگاه تجزیه و تحلیل خود وارد کنید سپس از او به خواهید تا قضاوت کند، آیا جز خنده پاسخ دیگرى خواهید شنید؟
در کتاب «منهاج السنّة» که در ردّ کتاب «منهاج الکرامة» علاّمه حلّى نوشته است مى گوید: عموم منسوبین به اهل سنّت براى اثبات رؤیت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براین است که ذات احدیّت را در آخرت با چشم مى توان دید ولى در دنیا نمى توان دید
ابن تیمیه مى گوید: هر شب هر طور که بخواهد به آسمان دنیا فرود مى آید، و مى گوید: آیا کسى هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم، و طالب مغفرتى هست که او را ببخشم ... خدا این کار را تا طلوع فجر انجام مى دهد
.و پس از نقل مطلب فوق مى نویسد: «فمن أنکر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ» (هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار یا توجیه کند بدعتگذار و گمراه است
(( مجموعة الرسائل الکبرى، رساله یازدهم: 451. )).
«ابن بطوطه» در سفرنامه خود مى نویسد: «ابن تیمیّه» درمسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالاى منبر گفت: «إنّ اللّه ینزل إلى السماء الدنیا کنزولی هذا» (خداوند به آسمان دنیا فرود مى آید، همچنان که من از پلّه این منبر فرود مى آیم)، سپس یک پلّه پایین آمد، «ابن الزهراء» از فقهاء مالکى اعتراض کرد، و اظهارات وى را به اطلاع ملک ناصر رساند، وى دستور داد تا او را زندانى کردند، و در زندان از دنیا رفت
(( رحلة ابن بطوطة: 113. )).
حال که این مطالب را مشاهده فرمودید امید که بر فعالیت خود مبنی دفاع از حریم عالم تشیع بیافزایید.
کلمات کلیدی:
مرد بزرگسال با خوردن شیر مَحرَم مى شود!!!!!
مى دانیم که در قوانین حقوقى اسلام راههایى براى پیوند محرمیّت بین زن ومرد وجود دارد که از آن جمله شیر دادن زن به فرزند غیر خودش با شرایط خاصّ آن است، که در کتب فقهى مطالب فراوانى در باره آن آمده است.
امّا توجّه به یک نکته در این موضوع حائز اهمّیّت است و آن شیر خواره بودن طفل است، یعنى باید نوزادى باشد که شیر غذاى اصلى وى باشد و به دفعات هم انجام شود (با شرایط و اوصافى که در کتب فقهى فریقین بیان شده است).
بنا بر این اگر شیر خوردن در دوران طفولیّت نباشد وسیله محرمیّت نخواهد شد.
امّا با داستانى که در اینجا مى خوانید و صد در صد مخالف و متضادّ با مبانى فقهى دو گروه از مسلمانان یعنى تشیّع و تسنّن است چه باید کرد؟
پس از نزول آیه چهارم و پنجم سوره أحزاب که در آن خداوند پسر خوانده را همانند فرزند واقعى ندانسته و فرمان مى دهد که آنان را فرزندان پدران خودشان بدانید و باید حریم شرعى را رعایت کنید، مسلم و أبو داود ونسائى و ابن ماجه ودارمى وبیهقى ومالک وأحمد و طبرانى ودیگران از عائشه نقل کرده اند که گفت: زنى بنام سهله دختر سهل خدمت پیامبر(ص) آمد وگفت: اى رسول خدا(ص) سالم فرزند خوانده أبو حذیفه است که در خانه ما است، و من با سر برهنه و بدون پوشش در برابرش ظاهر مى شوم، احساس مى کنم ابو حذیفه اینگونه دوست ندارد و ناراحت مى شود، چکار کنم؟
رسول خدا(ص) فرمود: ازپستانت به او شیر بده تا مشکل حل شود، عرض کرد: او مردى بزرگ وداراى ریش ومحاسن است چگونه او را شیر دهم؟ پیامبر لبخندى زد وفرمود: مى دانم او خرد سال نیست بلکه مردى بزرگ و داراى ریش و محاسن است، او را شیر بده با تو محرم شود و آنچه در ذهن أبو حذیفه است پاک مى شود.
سهله از خدمت پیامبر رفت و باز هم خدمت آن حضرت آمد وگفت: او را شیر دادم و خیال أبو خذیفه را راحت کردم.
فتواى فقهى بر اساس این حدیث
ابن حزم و داود ظاهرى تحت عنوان «مذهب عائشه» مى گویند: اگر مردى بزرگسال از پستان زنى شیر بنوشد حکم طفلى را
خواهد داشت که از پستانش شیر نوشیده است.
بنا بر این همانگونه که آن طفل محرم آن زن است مرد بزرگسال هم محرم مى شود.
تأیید شافعى وفتواى او
شافعى نیز این حدیث را پذیرفته است زیرا وى پس از نقل آن و طرح سؤالاتى پیرامون آن مى گوید: بنا بر نقل أمّ السلمه این فرمایش رسول خدا(ص) مخصوص همان یک نفر یعنى سالم مولى أبو حذیفه خواهد بود، چون شیر دادنى که موجب محرمیّت مى شود در باره طفل شیر خواره است که لاأقل باید پنج نوبت و بدون فاصله از پستان زنى شیر بنوشد و افراد بزرگتر از این قاعده خارج هستند.کتاب الأمّ: 5/30.
نقد این حدیث وفتواهاى پس از آن
از مطالب گذشته دو مطلب وسخن متضاد استفاده مى شود:
1 ـ شرط محرم شدن، شیر نوشیدن طفل از زنى غیر از مادر خودش است که لااقل باید پنج نوبت پشت سر هم و بدون فاصله و خوردن شیر یا چیز دیگرى در بین دفعات شیر خوارى باشد.
2 ـ مرد بزرگسال نیز باشیر خوردن محرم مى شود.
آیا عقل و عرف مى تواند سخن دوّم را به عنوان دستور وحکم شرع تلقّى نموده و به آن عمل نماید؟
آیا وجود اینگونه روایات و داستانهاموجب سر در گمى دوستان و طعنه زدن بیگانگان نمى شود؟
و آیا شما که مدّعى ترویج اسلام ناب هستید تا کنون این فتواها و احادیث را خوانده اید؟
کلمات کلیدی:
پاسخ آیت الله مکارم به اظهارنظر دکتر سروش
|
|
|
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به سوالی دربارهی اظهارنظر اخیر مطرح شده درباره قرآن و مسایل مربوط به وحی و حضرت محمد (ص)، به تفصیل، از این اظهارات، انتقاد کرد و از خداوند خواست همه را به راه راست هدایت فرماید.
|
کلمات کلیدی:
خدا را دوست دارم چون..
نمی شود خدا را دوست نداشت و این دوست داشتن یک طرفی نیست بلکه دو طرفی است چنانکه ما خدا را دوست داریم هزاران برابر«و شاید بی نهایت برابر» خدا ما را دوست دارد . من خدا دوست دارم چون ما فقیر محض و محتاج تا ابد به خداوند متعالی هستیم چگونه می شود خدا را دوست نداشت در حالی اگر لحظه ای ما را به خودمان واگذارد گمراه می شویم . در ادعیه می خوانیم که «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا» خدایا لحظه ای ما را به خودمان وامگذار . این دعا را بسیاری از عالمان وارسته و ره پیمودگان طریق عرفان توصیه می کنند.
اینکه می فرماید: "اگر لحظه ای ما را به خودمان واگذاری گمراه می شویم" ، یک معنی ظاهری دارد و یک معنی باطنی.
معنی ظاهری این است که اگر لطف و عنایت خود را از ما دریغ فرمایی ما از راه راست گمراه خواهیم شد و به راه شیاطین خواهیم پیوست و این برای ما شکستی بس عظیم می باشد.
معنی باطنی این است که خدایا اگر یک لحظه ما را به خودمان واگذاری ما از صحنه هستی محو خواهیم شد... زیرا که وجود ناقص ما متصل به وجود اقدس و ذات واجب الهی می بالشد . اینکه فلاسفه ذات تبارک و تعالی را ذات واجب الوجود نام می برند بدین جهت است که وجود او نیاز به موجد و ایجاد کننده ندارد، بلکه او عین وجود می باشد و این ما یعنی "ممکن الوجودها " هستیم که در بقاء حیات خود نیاز به واجب الوجود«خدا» داریم . پس با این اوصاف آیا می شود خدا را دوست نداشت. خداوندی که ما را از منجلاب عدم ها بیرون کشید و در سرای هستی و وجود مکانمان بخشید، خداوندی که با حکمت بی منتهای خود حکیمانه ما را خلق کرد و قسط و عدل را در هستی جاری ساخت، به گونه ای که اگر حتی یکی از اجزای عالم جا به جا بشود کل عالم نابود خواهد شد و این تدبیر خالق عظیم و قابل ستایشی است که این چنین بر مخلوقات خود عنایت دارد. حال شما قضاوت کنید که چرا خدای خود را دوست دارم!!!
نظر و یا انتقاد فراموشتان نشود
کلمات کلیدی: