داناترین مردم کسی است که شکّ یقینش را زایل نکند . [امام علی علیه السلام]
یادداشتها و برداشتها
 
من طرد شده ام
من طرد شده ام
به همان اندازه ای که ما به اکسیژن نیازمندیم، روح و جسم ما به عشق و محبت و توجه نیازمند است. بسیاری از توانمندی های ما در بستر روابط صمیمی شکوفا می شود. از طرف دگر کمبود روابط صمیمی در جامعه و خانواده باعث بروز مشکلات زیادی در زندگی ما می شود.یکی از این خطرات خطر طرد شدگی است که معضلات خاص خود را همراه دارد.
         خطر طرد شدگی در همه روابط انسانی وجود دارد. معمولا این مساله در سال های تحصیل پیش می اید. مخرب ترین نوع طرد شدن زمانی اتفاق می افتد که یک کودک از سوی والدین خود طرد شود. این زخم در سه موقعیت ویژه به وجود می آید. اول این که کودک در همان دوران بارداری ناخواسته باشد. یعنی مادر ممکن است طفلی را در رحم خود حمل کند که واقعا نمی خواهد. شاید چیزی به زبان نیاورد اما این احساس در قلب او وجود دارد. چنین کودکی ممکن است با روح طرد شدگی متولد شود.
         موقعیت دوم زمانی است که والدین کودک محبت خود را عملا به او نشان نمی دهند. کودکی که اظهار علاقه و محبت عملی کمتری از والدین خود ببیند، تبدیل به کودکی مطرود خواهد شد. ممکن است والدین کودک خود را دوست داشته باشند اما گاهی نمی دانند چگونه به او ابراز محبت کنند. اگر با خیای از کودکان امروزی تند و سرکش و شاید خاطی و منحرف صحبت کنید به شما خواهند گفت: پدر و مادر برای ما لباس و هزینه زندگی فراهم کردند. برایمان ماشین خریدند و اجازه ر فتن به شنا دادند. اما هیچ وقت قوت خود را به ما ندادند. اغلب اوقات در این موارد مادر هم که امروزه مسئولیت های جدید بسیاری بر دوش دارد ممکن است نتواند محبتی را که بی دریغ در حق کودک خود روا میداشت نثار او نماید. در چنین حالتی کودک طرد شدگی مضاعفی را تجربه می کند. هم از سوی پدر و هم از سوی مادر.من طرد شده ام
        سومین وضعیت به وجود آورنده پدیده طرد شدگی هنگامی است که کودک شاهد ابراز محبت نابرابر نسبت به خود است.حال چه این امر عمدی باشد و چه غیر عمدی. خانواده ای را در نظر بگیرید که سه فرزند دارد. فرزند اول باهوش است و پاسخ هر سوالی را می داند و به عنوان فرزند اول از ارشدیت طبیعی خود لذت می برد. فرزند دوم خانواده چندان باهشو نیست. فرزند سوم هم باهوش است و هم زیبا. در این میان فرزند دوم دائما احساس بی لیاقتی و حقارت می کند. والدین نیز گویا همیشه فرزند بزرگ تر یا کوچکترین را تحسین می کنند اما توجه زیادی به فرزند دوم خود نمی کنند. این فرزند در بسیاری موارد احساس طرد شدگی و ناخواسته بودن کرده و با خود فکر می کند: پدر و مادر برادر بزرگتر و خواهر کوچکتر مرا دوست دارند اما مرا دوست ندارند. و این امر باعث احساس طرد شدن از خانواده شده و عوارش حاصل از طرد شد یا احساس طرد شدگی را به دنبال خواهد داشت.
       ادامه دارد      


نویسنده » دختر و پسر » ساعت 11:32 صبح روز جمعه 31 خرداد 1387

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 4:41 صبح     |     () نظر
 
شهادت امام على ( ع )
شهادت‌ امام‌ على‌ ( ع‌ )
بعد از جنگ‌ نهروان‌ و سرکوب‌ خوارج‌ برخى‌ از خوارج‌ از جمله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ملجم‌
مرادى‌ ، و برک‌بن‌عبدالله‌تمیمى‌ و عمروبن‌ بکر تمیمى‌ در یکى‌ از شبها
گرد هم‌ آمدند و اوضاع‌ آن‌ روز و خونریزى‌ها و جنگهاى‌ داخلى‌ را بررسى‌ کردند
و از نهروان‌ و کشتگان‌ خود یاد کردند و سرانجام‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند که‌
باعث‌ این‌ خونریزى‌ و برادرکشى‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) و معاویه‌ و عمروعاص‌
است‌ . و اگر این‌ سه‌ نفر از میان‌ برداشته‌شوند ، مسلمانان‌ تکلیف‌ خود را
خواهنددانست‌ . سپس‌ با هم‌ پیمان‌ بستند که‌ هر یک‌ از آنان‌ متعهد کشتن‌
یکى‌ از سه‌ نفر گردد .
ابن‌ملجم‌ متعهد قتل‌ امام‌ على‌ ( ع‌ ) شد و در شب‌ نوزدهم‌ ماه‌ رمضان‌ همراه‌
چند نفر در مسجد کوفه‌ نشستند . آن‌ شب‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در خانه‌ دخترش‌
مهمان‌ بودند و از واقعه‌ صبح‌ با خبر بودند ، وقتى‌ موضوع‌ را با دخترش‌ در
میان‌ نهاد ، ام‌کلثوم‌ گفت‌ : فردا جعده‌ را به‌ مسجد بفرستید .
حضرت‌على‌ ( ع‌ ) فرمود : از قضاى‌ الهى‌ نمى‌توان‌ گریخت‌ . آنگاه‌ کمربند خود
را محکم‌ بست‌ و در حالى‌ که‌ این‌ دو بیت‌ را زمزمه‌ مى‌کرد عازم‌ مسجد شد .
کمر خود را براى‌ مرگ‌ محکم‌ ببند ،
زیرا مرگ‌ تو را ملاقات‌ خواهدکرد .
و از مرگ‌ ، آنگاه‌ که‌ به‌ سراى‌ تو درآید
( 10 ) . جزع‌ و فریاد مکن‌
ابن‌ملجم‌ ، در حالى‌ که‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در سجده‌ بودند ، ضربتى‌ بر فرق‌ مبارک‌
خون‌ از سر حضرتش‌ در محراب‌ جارى‌ شد و محاسن‌
( 11 ) آن‌ حضرت‌ وارد ساخت‌ .
شریفش‌ را رنگین‌ کرد . در این‌ حال‌ آن‌ حضرت‌ فرمود :
" فزت‌ و رب‌ الکعبه‌ " به‌ خداى‌ کعبه‌ سوگند که‌ رستگار شدم‌ سپس‌ آیه‌ 55 سوره‌
طه‌ را تلاوت‌ فرمود :
" شما را از خاک‌ آفریدیم‌ و در آن‌ بازتان‌ مى‌گردانیم‌ و بار دیگر از آن‌
( 12 ) بیرونتان‌ مى‌آوریم‌ .
حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در واپسین‌ لحظات‌ زندگى‌ نیز به‌ فکر صلاح‌ و سعادت‌ مردم‌ بود و
به‌ فرزندان‌ و بستگان‌ و تمام‌ مسلمانان‌ چنین‌ وصیت‌ فرمود :
" شما را به‌ پرهیزکارى‌ سفارش‌ مى‌کنم‌ و به‌ اینکه‌ کارهاى‌ خود را منظم‌
کنید و اینکه‌ همواره‌ در فکر اصلاح‌ بین‌ مسلمانان‌ باشید .
یتیمان‌ را فراموش‌ نکنید ، حقوق‌ همسایگان‌ را مراعات‌ کنید .
قرآن‌ را برنامه‌ى‌ عملى‌ خود قرار دهید .
نماز را بسیار گرامى‌ بدارید که‌ ستون‌ دین‌ شماست‌ .
حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) در 21 ماه‌ رمضان‌ به‌ شهادت‌ رسید و در نجف‌ اشرف‌ به‌ خاک‌
سپرده‌شد ، و مزارش‌ میعادگاه‌ عاشقان‌ حق‌ و حقیقت‌ شد . 
( 1 ) - سوره‌ احزاب‌ ، آیه‌ 21 .
( 2 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 35 ( کشف‌الغمه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 90 ) . 
 ( 3 ) - آفتاب‌ ولایت‌ ، ص‌ 19 ( الخرائج‌ و الجرائح‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 171 ، ش‌ 1 ) . 
( 4 ) - آفتاب‌ ولایت‌ ، ص‌ 19 ( بحارالانوار ، ج‌ 35 ، ص‌ 18 ) . 
( 5 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 37 ( سیره‌ ابن‌ هشام‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 236 ) . 
( 6 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 38 
( 7 ) - آفتاب‌ ولایت‌ ، ص‌ 131 ( سوره‌ بقره‌ ، آیه‌ 148 ) . 
( 8 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 86 ( مستدرک‌ حاکم‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 14 ، استیعاب‌ ، ج‌ 3 ، 
ص‌ 35 )
( 9 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 141 ( سوره‌ مائده‌ ، آیه‌ 67 ) 

( 10 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 697 
( 11 )- فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 697 ( بحارالانوار ، نقل‌ از مالى‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 650 ) 
( 12 ) - فروغ‌ ولایت‌ ، ص‌ 697 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 4:6 صبح     |     () نظر
 
بعثت پیامبر ( ص ) و حضرتعلى ( ع )

بعثت‌ پیامبر ( ص‌ ) و حضرت‌على‌ ( ع‌ )
شکى‌ نیست‌ که‌ سبقت‌ در کارهاى‌ خیر نوعى‌ امتیاز و فضیلت‌ است‌ . و خداوند
در آیات‌ بسیارى‌ بندگانش‌ را به‌ انجام‌ آنها ، و سبقت‌ گرفتن‌ بر یکدیگر
( 7 )دعوت‌ فرموده‌است‌ .
از فضایل‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) است‌ که‌ او نخستین‌ فرد ایمان‌ آورنده‌ به‌
پیامبر ( ص‌ ) باشند . ابن‌ابى‌الحدید در این‌ باره‌ مى‌گوید :
بدان‌ که‌ در میان‌ اکابر و بزرگان‌ و متکلمین‌ گروه‌ " معتزله‌ " اختلافى‌
نیست‌ که‌ على‌بن‌ابیطالب‌ نخستین‌ فردى‌ است‌ که‌ به‌ اسلام‌ ایمان‌ آورده‌
و پیامبر خدا را تایید کرده‌است‌ .

حضرت‌على‌ ( ع‌ ) نخستین‌ یاور پیامبر ( ص‌ )
پس‌ از وحى‌ خدا و برگزیده‌ شدن‌ حضرت‌محمد ( ص‌ ) به‌ پیامبرى‌ و سه‌ سال‌
دعوت‌ مخفیانه‌ ، سرانجام‌ پیک‌ وحى‌ فرا رسید و فرمان‌ دعوت‌ همگانى‌ داده‌شد .
در این‌ میان‌ تنها حضرت‌على‌ ( ع‌ ) مجرى‌ طرحهاى‌ پیامبر ( ص‌ ) در دعوت‌
الهیش‌ و تنها همراه‌ و دلسوز آن‌ حضرت‌ در ضیافتى‌ بود که‌ وى‌ براى‌ آشناکردن‌
خویشاوندانش‌ با اسلام‌ و دعوتشان‌ به‌ دین‌ خدا ترتیب‌ داد .
در همین‌ ضیافت‌ پیامبر ( ص‌ ) از حاضران‌ سؤوال‌ کرد : چه‌ کسى‌ از شما مرا
در این‌ راه‌ کمک‌ مى‌کند تا برادر و وصى‌ و نماینده‌ من‌ در میان‌ شما باشد ؟
فقط على‌ ( ع‌ ) پاسخ‌ داد : اى‌ پیامبر خدا ! من‌ تو را در این‌ راه‌ یارى‌ مى‌کنم‌
پیامبر ( ص‌ ) بعد از سه‌ بار تکرار سؤوال‌ و شنیدن‌ همان‌ جواب‌ فرمود :
اى‌ خویشاوندان‌ و بستگان‌ من‌ ، بدانید که‌ على‌ ( ع‌ ) برادر و وصى‌ و خلیفه‌ پس‌
از من‌ در میان‌ شماست‌ .
از افتخارات‌ دیگر حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) این‌ است‌ که‌ با شجاعت‌ کامل‌ براى‌ خنثى‌
کردن‌ توطئه‌ مشرکان‌ مبنى‌ بر قتل‌ رسول‌ خدا ( ص‌ ) در بستر ایشان‌ خوابید و
زمینه‌ هجرت‌ پیامبر ( ص‌ ) را آماده‌ ساخت‌ .

حضرت‌على‌ ( ع‌ ) بعد از هجرت‌
بعد از هجرت‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) و پیامبر ( ص‌ ) به‌ مدینه‌ دو نمونه‌ از
فضایل‌ على‌ ( ع‌ ) را بیان‌ مى‌نمائیم‌ :
1 - جانبازى‌ و فداکارى‌ در میدان‌ جهاد :
حضور وى‌ در 26 غزوه‌ از 27 غزوه‌ پیامبر ( ص‌ ) و شرکت‌ در سریه‌هاى‌ مختلف‌
از افتخارات‌ و فضایل‌ آن‌ حضرت‌ است‌ .
2 - ضبط و کتابت‌ وحى‌ ( قرآن‌ )
کتابت‌ وحى‌ و تنظیم‌ بسیارى‌ از اسناد تاریخى‌ و سیاسى‌ و نوشتن‌ نامه‌هاى‌ تبلیغى‌
و دعوتى‌ از کارهاى‌ حساس‌ و پرارج‌ امام‌ ( ع‌ ) بود . ایشان‌ آیات‌ قرآن‌ چه‌
مکى‌ و چه‌ مدنى‌ ، را ضبط مى‌کرد . به‌ همین‌ علت‌ است‌ که‌ وى‌ را از کاتبان‌ وحى‌
و حافظان‌ قرآن‌ به‌ شمار مى‌آورند .
در این‌ دوران‌ بود که‌ پیامبر ( ص‌ ) فرمان‌ اخوت‌ و برادرى‌ مسلمانان‌ را صادر
فرمود و با حضرت‌على‌ ( ع‌ ) پیمان‌ برادرى‌ و اخوت‌ بست‌ و به‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ )
فرمود :
" تو برادر من‌ در این‌ جهان‌ و سراى‌ دیگر هستى‌ . به‌ خدایى‌ که‌ مرا به‌ حق‌
برانگیخته‌است‌ ...
تو را به‌ برادرى‌ خود انتخاب‌ مى‌کنم‌ ، اخوتى‌ که‌ دامنه‌ آن‌ هر دو جهان‌
( 8 )را فرا گیرد . "

حضرت‌على‌ ( ع‌ ) داماد رسول‌اکرم‌ ( ص‌ )
عمر و ابوبکر با مشورت‌ با سعد معاذ رئیس‌ قبیله‌ اوس‌ دریافتند جز
على‌ ( ع‌ ) کسى‌ شایستگى‌ زهرا ( س‌ ) را ندارد . لذا هنگامى‌ که‌ على‌ ( ع‌ )
در میان‌ نخلهاى‌ باغ‌ یکى‌ از انصار مشغول‌ آبیارى‌ بود موضوع‌ را با ایشان‌
در میان‌ نهادند و ایشان‌ فرمود :
دختر پیامبر ( ص‌ ) مورد میل‌ و علاقه‌ من‌ است‌ . و به‌ سوى‌ خانه‌ رسول‌ به‌
راه‌ افتاد .
وقتى‌ به‌ حضور رسول‌اکرم‌ ( ص‌ ) رسید ، عظمت‌ محضر پیامبر ( ص‌ ) مانع‌ از
آن‌ شد که‌ سخنى‌ بگوید ، تا اینکه‌ رسول‌اکرم‌ ( ص‌ ) علت‌ رجوع‌ ایشان‌ را جویا
شد و حضرت‌على‌ ( ع‌ ) با تکیه‌ به‌ فضایل‌ و تقوا و سوابق‌ درخشان‌ خود در اسلام‌
فرمود :
" آیا صلاح‌ مى‌دانید که‌ فاطمه‌ را در عقد من‌ درآورید ؟ "
پس‌ از موافقت‌ حضرت‌ زهرا ( س‌ ) آن‌ حضرت‌ به‌ دامادى‌ رسول‌ اکرم‌ ( ص‌ )
نائل‌ آمدند .

غدیر خم‌
پیامبر ( ص‌ ) بعد از اتمام‌ مراسم‌ حج‌ در آخرین‌ سال‌ عمر پربرکتش‌ در
راه‌ برگشت‌ در محلى‌ به‌ نام‌ غدیرخم‌ در نزدیکى‌ جحفه‌ دستور توقف‌ داد ، زیرا
پیک‌ وحى‌ فرمان‌ داده‌بود که‌ پیامبر ( ص‌ ) باید رسالتش‌ را به‌ اتمام‌
( 9 )برساند .
پس‌ از نماز ظ‌هر پیامبر ( ص‌ ) بر بالاى‌ منبرى‌ از جهاز شتران‌ رفت‌ و
فرمود :
" اى‌ مردم‌ ! نزدیک‌ است‌ که‌ من‌ دعوت‌ حق‌ را لبیک‌ گویم‌ و از میان‌
شما بروم‌ درباره‌ من‌ چه‌ فکر مى‌کنید ؟ "
مردم‌ گفتند : " گواهى‌ مى‌دهیم‌ که‌ تو آیین‌ خدا را تبلیغ‌ مى‌کردى‌ "
پیامبر فرمود : " آیا شما گواهى‌ نمى‌دهید که‌ جز خداى‌ یگانه‌ ، خدایى‌ نیست‌
و محمد بنده‌ خدا و پیامبر اوست‌ ؟ "
مردم‌ گفتند : " آرى‌ ، گواهى‌ مى‌دهیم‌ . "
سپس‌ پیامبر ( ص‌ ) دست‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) را بالا گرفت‌ و فرمود :
" اى‌ مردم‌ ! در نزد مؤمنان‌ سزاوارتر از خودشان‌ کیست‌ ؟ "
مردم‌ گفتند : " خداوند و پیامبر او بهتر مى‌دانند . "
سپس‌ پیامبر فرموند :
" اى‌ مردم‌ ! هر کس‌ من‌ مولا و رهبر او هستم‌ ، على‌ هم‌ مولا و رهبر اوست‌ . "
و این‌ جمله‌ را سه‌ بار تکرار فرمودند .
بعد مردم‌ این‌ انتخاب‌ را به‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) تبریک‌ گفتند و با وى‌ بیعت‌
نمودند .

حضرت‌على‌ ( ع‌ ) بعد از رحلت‌ رسول‌اکرم‌ ( ص‌ )
پس‌ از رحلت‌ رسول‌اکرم‌ ( ص‌ ) به‌ علت‌ شرایط خاصى‌ که‌ بوجود آمده‌بود ،
حضرت‌على‌ ( ع‌ ) از صحنه‌ اجتماع‌ کناره‌ گرفت‌ و سکوت‌ اختیار کرد.
نه‌ در جهادى‌ شرکت‌ مى‌کرد و نه‌ در اجتماع‌ به‌ طور رسمى‌ سخن‌ مى‌گفت‌ . شمشیر
در نیام‌ کرد و به‌ وظ‌ایف‌ فردى‌ و سازندگى‌ افراد مى‌پرداخت‌ .
فعالیتهاى‌ امام‌ در این‌ دوران‌ به‌ طور خلاصه‌ اینگونه‌ است‌ :
1 - عبادت‌ خدا آنهم‌ در شان‌ حضرت‌ على‌ ( ع‌ )
2 - تفسیر قرآن‌ و حل‌ مسائل‌ دینى‌ و فتواى‌ حکم‌ حوادثى‌ که‌ در طول‌ 23 سال‌
زندگى‌ پیامبر ( ص‌ ) مشابه‌ نداشت‌ .
3 - پاسخ‌ به‌ پرسشهاى‌ دانشمندان‌ ملل‌ و شهرهاى‌ دیگر .
4 - بیان‌ حکم‌ بسیارى‌ از رویدادهاى‌ نوظ‌هور که‌ در اسلام‌ سابقه‌ نداشت‌ .
5 - حل‌ مسائل‌ هنگامى‌ که‌ دستگاه‌ خلافت‌ در مسائل‌ سیاسى‌ و پاره‌اى‌ از مشکلات‌
با بن‌بست‌ روبرو مى‌شد .
6 - تربیت‌ و پرورش‌ گروهى‌ که‌ از ضمیر پاک‌ و روح‌ آماده‌ ، براى‌ سیر و سلوک‌
برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش‌ براى‌ تامین‌ زندگى‌ بسیارى‌ از بینوایان‌ و درماندگان‌ تا آنجا
که‌ با دست‌ خویش‌ باغ‌ احداث‌ مى‌کرد و قنات‌ استخراج‌ مى‌نمود و سپس‌ آنها را
در راه‌ خدا وقف‌ مى‌نمود .

خلافت‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ )
در زمان‌ خلافت‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) جنگهاى‌ فراوانى‌ رخ‌ داد از جمله‌ صفین‌ ، جمل‌
و نهروان‌ که‌ هر یک‌ پیامدهاى‌ خاصى‌ به‌ دنبال‌ داشت‌ .


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 4:4 صبح     |     () نظر
 
زندگا نی حضرت علی علیه السلام در یک نگاه
زندگا نی حضرت علی علیه السلام در یک نگاه

تمام‌ انسانها در زندگى‌ خویش‌ از فراز و نشیب‌ برخوردارند و با مشکلات‌
مختلفى‌ مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل‌ دچار ضعف‌ و ناتوانى‌ مى‌گردند
و سعى‌ مى‌کنند با کمک‌ و راهنمایى‌ درد آشنایان‌ خود را از مهلکه‌ نجات‌
دهند و با یافتن‌ " الگوها " در هر زمینه‌اى‌ ، و سپس‌ تبعیت‌ از آن‌ ، وظ‌ایف‌
خویشتن‌ را بخوبى‌ انجام‌ دهند و مشکلات‌ و دردهاى‌ خویش‌ را تسکین‌ بخشند .
یکى‌ از این‌ اسوه‌ها پیامبراکرم‌ ( ص‌ ) است‌ که‌ قرآن‌ مجید هم‌ این‌ حضرت‌ را
( 1 ) به‌ همین‌ نام‌ معرفى‌ مى‌فرماید .
بجز رسول‌ خدا ( ص‌ ) اگر به‌ دنبال‌ " الگوى‌ " دیگر و جانشین‌ براى‌ آن‌ حضرت‌
باشیم‌ ، به‌ پیشواى‌ بزرگى‌ همچون‌ مولاى‌ متقیان‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) خواهیم‌ رسید ،
و چه‌ زیباست‌ که‌ براى‌ پذیرش‌ اخلاق‌ و رفتار حسنه‌ ایشان‌ ، زندگى‌ پر فراز و
نشیب‌ و سراسر شگفتى‌ آن‌ حضرت‌ را مرور کنیم‌ .

کیفیت‌ ولادت‌
حضرت‌على‌ ( ع‌ ) نخستین‌ فرزند خانواده‌ هاشمى‌ است‌ که‌ پدر و مادر او هر دو
فرزند هاشم‌اند . پدرش‌ ابوطالب‌ فرزند عبدالمطلب‌ فرزند هاشم‌ بن‌ عبدمناف‌
است‌ و مادر او فاطمه‌ دختر اسد فرزند هاشم‌ بن‌ عبدمناف‌ مى‌باشد .
خاندان‌ هاشمى‌ از لحاخ‌ فضائل‌ اخلاقى‌ و صفات‌ عالیه‌ انسانى‌ در قبیله‌ قریش‌ و
این‌ طایفه‌ در طوایف‌ عرب‌ ، زبانزد خاص‌ و عام‌ بوده‌است‌ .
فتوت‌ ، مروت‌ ، شجاعت‌ و بسیارى‌ از فضایل‌ دیگر اختصاص‌ به‌ بنى‌هاشم‌ داشته‌
است‌ . یک‌ از این‌ فضیلتها در مرتبه‌ عالى‌ در وجود مبارک‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ )
موجود بوده‌است‌ .
فاطمه‌ دختر اسد به‌ هنگام‌ درد زایمان‌ راه‌ مسجدالحرام‌ را در پیش‌ گرفت‌ و
خود را به‌ دیوار کعبه‌ نزدیک‌ ساخت‌ و چنین‌ گفت‌ :
" خداوندا ! به‌ تو و پیامبران‌ و کتابهایى‌ که‌ از طرف‌ تو نازل‌ شده‌اند
و نیز به‌ سخن‌ جدم‌ ابراهیم‌ سازنده‌ این‌ خانه‌ ایمان‌ راسخ‌ دارم‌ .
پرودگارا ! به‌ پاس‌ احترام‌ کسى‌ که‌ این‌ خانه‌ را ساخت‌ ، و به‌ حق‌
( 2 ) " کودکى‌ که‌ در رحم‌ من‌ است‌ ، تولد این‌ کودک‌ را بر من‌ آسان‌ فرما !
لحظه‌اى‌ نگذشت‌ که‌ دیوار جنوب‌ شرقى‌ کعبه‌ در برابر دیدگان‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌ و
یزید بن‌ تعف‌ شکافته‌شد . فاطمه‌ وارد کعبه‌ شد ، و دیوار به‌ هم‌ پیوست‌ .
فاطمه‌ تا سه‌ روز در شریفترین‌ مکان‌ گیتى‌ مهمان‌ خدا بود . و نوزاد خویش‌
سه‌ روز پس‌ از سیزدهم‌ رجب‌ سى‌ام‌ عام‌ الفیل‌ فاطمه‌
( 3 ) را به‌ دنیا آورد .
دختر اسد از همان‌ شکاف‌ دیوار که‌ دوباره‌ گشوده‌ شده‌بود بیرون‌ آمد و گفت‌ :
( 4 )" پیامى‌ از غیب‌ شنیدم‌ که‌ نامش‌ را " على‌ " بگذار . "

دوران‌ کودکى‌
حضرت‌على‌ ( ع‌ ) تا سه‌ سالگى‌ نزد پدر و مادرش‌ بسر برد و از آنجا که‌
خداوند مى‌خواست‌ ایشان‌ به‌ کمالات‌ بیشترى‌ نائل‌ آید ، پیامبر اکرم‌ ( ص‌ )
وى‌ را از بدو تولد تحت‌ تربیت‌ غیر مستقیم‌ خود قرار داد .
تا آنکه‌ ، خشکسالى‌ عجیبى‌ در مکه‌ واقع‌ شد . ابوطالب‌ عموى‌ پیامبر ، با چند
فرزند با هزینه‌ سنگین‌ زندگى‌ روبرو شد . رسول‌اکرم‌ ( ص‌ ) با مشورت‌ عموى‌ خود
عباس‌ توافق‌ کردند که‌ هر یک‌ از آنان‌ فرزندى‌ از ابوطالب‌ را به‌ نزد خود
ببرند تا گشایشى‌ در کار ابوطالب‌ باشد . عباس‌ ، جعفر را و پیامبر ( ص‌ ) ،
( 5 ) على‌ ( ع‌ ) را به‌ خانه‌ خود بردند .
به‌ این‌ طریق‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) به‌ طور کامل‌ در کنار پیامبر قرار گرفت‌ .
على‌ ( ع‌ ) آنچنان‌ با پیامبر ( ص‌ ) همراه‌ بود ، حتى‌ هرگاه‌ پیامبر از شهر
( 6 )خارج‌ مى‌شد و به‌ کوه‌ و بیابان‌ مى‌رفت‌ او را نیز همراه‌ خود مى‌برد .

بعثت‌ پیامبر ( ص‌ ) و حضرت‌على‌ ( ع‌ )
شکى‌ نیست‌ که‌ سبقت‌ در کارهاى‌ خیر نوعى‌ امتیاز و فضیلت‌ است‌ . و خداوند
در آیات‌ بسیارى‌ بندگانش‌ را به‌ انجام‌ آنها ، و سبقت‌ گرفتن‌ بر یکدیگر
( 7 )دعوت‌ فرموده‌است‌ .
از فضایل‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) است‌ که‌ او نخستین‌ فرد ایمان‌ آورنده‌ به‌
پیامبر ( ص‌ ) باشند . ابن‌ابى‌الحدید در این‌ باره‌ مى‌گوید :
بدان‌ که‌ در میان‌ اکابر و بزرگان‌ و متکلمین‌ گروه‌ " معتزله‌ " اختلافى‌
نیست‌ که‌ على‌بن‌ابیطالب‌ نخستین‌ فردى‌ است‌ که‌ به‌ اسلام‌ ایمان‌ آورده‌
و پیامبر خدا را تایید کرده‌است‌ .


حضرت‌على‌ ( ع‌ ) نخستین‌ یاور پیامبر ( ص‌ )
پس‌ از وحى‌ خدا و برگزیده‌ شدن‌ حضرت‌محمد ( ص‌ ) به‌ پیامبرى‌ و سه‌ سال‌
دعوت‌ مخفیانه‌ ، سرانجام‌ پیک‌ وحى‌ فرا رسید و فرمان‌ دعوت‌ همگانى‌ داده‌شد .
در این‌ میان‌ تنها حضرت‌على‌ ( ع‌ ) مجرى‌ طرحهاى‌ پیامبر ( ص‌ ) در دعوت‌
الهیش‌ و تنها همراه‌ و دلسوز آن‌ حضرت‌ در ضیافتى‌ بود که‌ وى‌ براى‌ آشناکردن‌
خویشاوندانش‌ با اسلام‌ و دعوتشان‌ به‌ دین‌ خدا ترتیب‌ داد .
در همین‌ ضیافت‌ پیامبر ( ص‌ ) از حاضران‌ سؤوال‌ کرد : چه‌ کسى‌ از شما مرا
در این‌ راه‌ کمک‌ مى‌کند تا برادر و وصى‌ و نماینده‌ من‌ در میان‌ شما باشد ؟
فقط على‌ ( ع‌ ) پاسخ‌ داد : اى‌ پیامبر خدا ! من‌ تو را در این‌ راه‌ یارى‌ مى‌کنم‌
پیامبر ( ص‌ ) بعد از سه‌ بار تکرار سؤوال‌ و شنیدن‌ همان‌ جواب‌ فرمود :
اى‌ خویشاوندان‌ و بستگان‌ من‌ ، بدانید که‌ على‌ ( ع‌ ) برادر و وصى‌ و خلیفه‌ پس‌
از من‌ در میان‌ شماست‌ .
از افتخارات‌ دیگر حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) این‌ است‌ که‌ با شجاعت‌ کامل‌ براى‌ خنثى‌
کردن‌ توطئه‌ مشرکان‌ مبنى‌ بر قتل‌ رسول‌ خدا ( ص‌ ) در بستر ایشان‌ خوابید و
زمینه‌ هجرت‌ پیامبر ( ص‌ ) را آماده‌ ساخت‌ .


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 4:1 صبح     |     () نظر
 
چشم بیمار

چشم بیمار


من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم     چشم بیمــــار تــــو را دیــدم و بیمار شدم


فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم       همچــــو منصــور خــــــریدار سرِ دار شدم


غم دلدار فکنده است بجانم  شررى             کـــه بـــجــــان آمدم و شهره بازار شدم


درِ میخانه گشایید برویم  شب و روز              که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم


جــــامــه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم       خــــرقــــه پیــــر خـــراباتى و هشیار شدم


واعـــظ شهــر کــه از پند خود آزارم داد        از دم رنــــد مــــى‏آلــــوده مــــَددکار شدم 


  بگذارید   که    از   بتکده   یادی  بکنم               من که با دست بت میکده بیدار شدم


دیوان امام


منبع :موسسه تنظیم نشر وآثار امام خمینی رحمت الله علیه


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 4:0 صبح     |     () نظر
 
نیایش شهید دکتر مصطفی چمران قبل از شهادت
نیایش شهید دکتر مصطفی چمران قبل از شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم


من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است ، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است .


درد دل آدمی را بیدار می کند ، روح را صفا می دهد ، غرور و خود خواهی را نابود می کند. نخوت و فراموشی را از بین می برد ، انسان را متوجه وجود خود می کند .


انسان گاهگاهی خود را فراموش می کند ، فراموش می کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است ، فراموش می کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش می کند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود ، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود ، به پیش می تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود می آورد ، حقیقت وجود او را به آدمی می فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می کند و دست از غرور کبریایی برمی دارد ، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می فهمد و آن را توجه نمی کند .


خدایا تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را  بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم .


خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است .


خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است .


خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد .


خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم .


خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند .


خدایا من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم . به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم .


ای حیات با تو وداع می کنم با همه زیباییهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من ، می دانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید ، می دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید . این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیتها  را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید .ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید . ای پاهای من سریع وتوانا باشید ، ای دستهای من قوی ودقیق باشید ، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعیف وذلیل مگذار ، چند لحظه بیشتر  با قدرت واراده صبور وتوانا باش. به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه  بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد.دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار  عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.


خدایا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد .


خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ  راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید.


والسلام


منبع گزارش: تبیان




کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 3:57 صبح     |     () نظر
 
قصیده طیبه در مدح و ستایش حضرت صدیقه طاهره زهرا علیها السلام

قصیده طیبه در مدح و ستایش حضرت صدیقه طاهره زهرا علیها السلام


مهدى الهى قمشه‏اى‏


به برج معرفت، گردون درخشان اخترى دارد
به جیب خود سپهر عشق تابان گوهرى دارد


به باغ وحى و بستان نبوت گلبنى باشد
که آن گلبن هزاران باغ گل در هر پرى دارد


به بستان ولایت تازه سرو قامتى یابى
که آن قامت چو غوغاى قیامت محشرى دارد


به چشم از کحل ادراک حقایق سرمه‏اى بینش
به گوش از گوشوار علم و ایمان گوهرى دارد


فلک زان حلقه گیسوى مشکین چنبرى گیرد
ملک زان نرگس شهلاى رضوان ساغرى دارد


از آن مشکین دو گیسو لیلة القدر آیتى باشد
و ز آن خندان لب لعل، آب حیوان مظهرى دارد


زمین هر محفل از اشراق رویش شاهدى بیند
فلک هر جانب از انوار حسنش اخترى دارد،


جحیم از قهر او بر دشمنانش شعله افزوزد
بهشت از لطف او بر دوستانش کوثرى دارد


وقارش بر قد و بالاى عصمت زیورى بندد
شکوهش بر سر از سلطان عزت افسرى دارد


به بر از اطلس زیباى جنت حله‏اى دیبا
به سر از فاق لولاک نبوت معجرى دارد


در آفاق حقیقت اخترش را بهترین طالع
که چون شاه ولایت شام وصلش همسرى دارد


سزد گر آفتاب و مه ز مهرش رخ بیفروزد،
که در جیب فلک رفعت، شبیر و شبرى دارد


امیر دین از آن برج ولاى آسمان رفعت
به از مه، یازده تا بنده مهر انورى دارد


حسن خلق و حسین افسر على قدر و محمد فر
که او چون شاه صادق ماه مذهب، جعفرى دارد


دگر موسى کاظم پس على فرزند دلبندش
که در ملک رضا آن والى حق کشورى دارد


دگر سلطان تقوى خسرو یکتا تقى دیگر
نقى پاک جان، آن کو حسن فر عسکرى دارد


دگر غوث زمان قطب جهان آن معنى قرآن،
امام انس و جان قائم ولى داورى دارد،


بلى دخت پیمبر طهر اطهر شافع محشر
به طالع یازده رخشنده ماه و اخترى دارد


ز غوغاى قیامت کى هراسد شیعه پاکش
که چونان عصمت کبرى شفیع محشرى دارد


عجب نبود الهى را گرایمن باشد از دوزخ‏
که از مهرش دلى روشن چو مهر خاورى دارد


منبع: سایت شهید آوینی


 



مرکز اسلامی منچستر ::: دوشنبه 3/4/1387::: ساعت 9:38 عصر

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 3:54 صبح     |     () نظر
 
بامیان؛ آب و خاک و آفتاب
بامیان؛ آب و خاک و آفتاب
 
بامیان، اگرچه درجنگ های سه دهه گذشته افغانستان، از آسیب مصون نمانده، اما از زمان سقوط طالبان در نزدیک به هفت سال پیش، از آرام ترین ولایت های این کشور بوده است. این ولایت با مناظر طبیعی زیبا و آثار تاریخی عمیقاً زخم خورده - اما همچنان جذاب -، هنوز هم می تواند از قطب های جذب جهانگردی در افغانستان باشد.



< language=Java>
document.getElementById("picGallery_loading").style.display = "block";

  

بند امیر در سال های پیش از جنگ، پذیرای شمار زیادی از جهانگردان خارجی بود، همچنان زیبایی های خودش را حفظ کرده است.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_1").style.display = "none";

به دلیل ناهموار و خاکی بودن راه های منتهی به ولایت بامیان، اکنون دیگر کمتر مسافری از این زیبایی ها استفاده می کند. بیشتر استفاده کنندگان از این قایق های موتوری هم، مردم محلی هستند.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_2").style.display = "none";

نام بامیان از گذشته تا هنوز، تصویر پیکره های بزرگ بودا را در ذهن ها تداعی می کند.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_3").style.display = "none";

این دو پیکره ارزشمند، در واپسین سالهای حاکمیت طالبان بر افغانستان، به فرمان رهبران این گروه تخریب شد.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_4").style.display = "none";

در اوایل سقوط طالبان، تبلیغات زیادی در مورد بازسازی این دو پیکره وجود داشت، اما به نظر نمی رسد بیش از بستن یک داربست فلزی و قرار دادن چند مانع، کار دیگری در این زمینه انجام شده باشد.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_5").style.display = "none";

بیشترینه مردم بامیان، پیشه کشاورزی و دامداری دارند.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_6").style.display = "none";

زنان در بامیان حضور پررنگی در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی دارند. در جریان انتخابات ریاست جمهوری چهار سال پیش افغانستان نیز، بامیان از ولایت هایی بود که درصد زیادی از رای دهندگان آن را زنان تشکیل می دادند.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_7").style.display = "none";

اهالی بامیان، مردم فقیر، اما آرامی هستند.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_8").style.display = "none";

در سرتاسر ولایت بامیان، فقط یک جاده آسفالت وجود دارد که آن هم اخیراً و با کمک کشورهای خارجی بازسازی شده است.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_9").style.display = "none";

برگزاری این جشنواره محلی تئاتر، نشان می دهد که فقر و دور افتادگی، باعث دور ماندن مردم بامیان از فعالیت های فرهنگی نشده است.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_10").style.display = "none";

به دلیل خاکی و ناهموار بودن راهها، بیشتر مردم بامیان از چارپایان برای حمل و نقل استفاده می کنند.



< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_11").style.display = "none";

به گفته گزارشگر بی بی سی که اخیراً از بامیان بازدید کرده، روستاییان این ولایت می گویند علیرغم سرازیر شدن میلیاردها دلار کمک خارجی به افغانستان، در شش -هفت سال گذشته تغییری در زندگی آنها وارد نشده است.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/21:: 3:32 صبح     |     () نظر
 
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموشی بود
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه ی خارمغیلان بودم
زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال
ورنه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بود


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/20:: 5:4 صبح     |     () نظر
 
دیوانگی


+ ...::: دیوانگی :::...(سه‏شنبه 4 تیر 1387 ساعت 2:54 عصر )


 



 


غروب خورشید بود همه جا داشت تاریک میشدتنها بود بروی صخره ای ایستاده بود و به


 اسمان نگاه میکرد ابرهای سیاه سفیدی اسمان را پر کرده بودند ...انگار میخواست باران


 ببارد ! سرش رو پایین انداخت روی زمین نشست ‍کنارش چندین گل وحشی رویده بود !


لبخندی لبانش را گشود به سمت گلها دست برد تا یکی از انها را بچیند اما ناگهان غم تمام


 وجودش را فرا گرفت شروع کرد با گلها صحبت کردن شاید حالا دیگر فقط انها بودند که


 میدانستند او چه می گوید .. گلبرگهایشان را نوازش کرد بوسه ای بر یکی از گلها زد ...


قطره اشکی رو صورتش چکید ! اسمان فریادی زد. اشک هایش جاری شد سرش را به


 سمت اسمان گرفت چشمانش را بست لبخندی لبانش را پوشاند ... اما ناگهان حس دردی


 توی وجودش نگذاشت لبخند زیاد بماند ... با خودش گفت : توی بارون و گریه !!!! ناگهان شروع


 کرد به بلند بلند خندیدن از جاش بلند شد دست هاشو به دو طرفش دراز کرد شروع کرد به


 چرخیدن به دور خودش !!!صدای خندیدنش تمام دشت رو پر کرده بود ... ناگهان سرش گیج


 رفت و روی زمین افتاد ! به سمت زمین غلتیدسرش را میان دست هایش گرفت و تا انجایی


 که میتوانست گریه کرد ... میدانست قطرات باران ابروی غرورش را حفظ میکند!


 اما باران هم ایستاد ...!


 


» غریبه

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/20:: 4:51 صبح     |     () نظر
<   <<   146   147   148   149   150   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
*پرواز روح*
همفکری
EMOZIONANTE
دیار عاشقان
در انتظار آفتاب
حاج آقاشون
به سوی فردا
اگه باحالی بیاتو
ای لاله ی خوشبو
خورشید تابنده عشق
آیینه های ناگهان
(( همیشه با تو ))
حوض سلطون
عاشقان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
یا امیر المومنین روحی فداک
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عشق و شکوفه های زندگی
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات