به حقّ برایتان می گویم : حکیم از نادان عبرت می گیرد و نادان از هوای خود . [عیسی علیه السلام]
یادداشتها و برداشتها
 
سی سال پیش در خیابانهای کابل
سی سال پیش در خیابانهای کابل
 
در این مجموعه، عکسهایی از کابل قدیم را می بینید؛ این عکسها سی سال قبل در زمان زمامداری داوود خان و پیش از آغاز جنگ در افغانستان گرفته شده است.

نما

< language=Java>document.getElementById("picGalleryNo_7").style.display = "none";

نمایی از شهر کابل از تپه های نوآباد

< src="http://www.bbc.co.uk/worldservice/s/ws-gallery.js" type=text/java>
< language=Java>setNoOfImages("8");

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 3:50 صبح     |     () نظر
 
"نادیا با ناگفته هایش رفت
"نادیا با ناگفته هایش رفت "
 

 
 
نقیب آروین
نقیب آروین
آخرین بار که نادیا انجمن را دیدم ده روز پیش بود، در یک محفل شعرخوانی در انجمن ادبی هرات که به مناسبت ماه رمضان برگزار شده بود حاضر شد و شعر خواند.

نادیا پس از ازدواج، کمتر در محافل شعرخوانی حضور می یافت، در این محفل شاید به دلیل مناسبت ماه رمضان توانسته بود بیاید.


وقتی پشت تریبون رفت، گفت که شعر تازه ای ندارد و شعری از قهار عاصی (شاعر فقید افغان) خواند.

مجموعه شعر گل دودی نادیا که چند ماه پیش از سوی انجمن ادبی هرات منتشر شد، در محافل ادبی این شهر بحثهای زیادی را به راه انداخت، شعرهای این دفتر، پیش از ازدواج شاعر سروده شده بود.

پس از آن، با وجودی که نادیا در محافل آفتابی نمی شد، شعرهای تازه داشت که احتمالا در دفتر شعر بعدی آماده چاپ بود.

او هنوز دانشجوی ادبیات دری در دانشگاه هرات بود.

ازدواجش با یکی از کارمندان اداری دانشکده ادبیات که اکنون به اتهام قتل شاعر زندانی است، باعث شد نادیا شخصیت خود را که از دل، دل ها و دغدغه های ذاتی شاعر شیرازه یافته بود به پستوی هزار توی "زن در خانه"، آن هم هنجار زجرآوری که بافت اجتمایی هرات تعقیب می کند ببرد.

زبان جوان در شعر نادیا

"زن در خانه"
نادیا انجمن
 ازدواج نادیا با کسی که اکنون متهم به قتل اوست، باعث شد که نادیا شخصیت خود را که از دل، دل ها و دغدغه های ذاتی شاعر شیرازه یافته بود به پستوی هزار توی "زن در خانه"، آن هم هنجار زجرآوری که بافت اجتمایی هرات تعقیب می کند ببرد
 
نقیب آروین
مجموعه گل دودی نادیا انجمن، در ادبیات امروز افغانستان، به ویژه در شعر زنان معاصر یک حادثه بود.

بیشتر نادیا انجمن را با غزلهایش که هوای بسیار تازه تر از شعر هم فصلش را با خود داشت می شناختند.

او شاعری جوان بود، این جوانی در شعرش تازگی و دگرشوندگی به همراه می آورد.

زبان نوتر، برخورد صادقانه با هستی، و زبان بخشی به جهانی که گرد وجود جوانش واقعیت داشت و در این اواخر نوعی شور "مولاناوار" به اثر گذاری شعرش بر مخاطبان مختلف و متضاد کمک می کرد و شعرهای نیمایی او ذوق جوانان نوجو را با خود داشت.

باران ناگهانی

چند ساعت پیش اما تلفن ها به صدا در آمد و همه با اکراه و دو دلی خبر مرگ نادیا انجمن را میان هم رد و بدل کردند.

مدیر مبارزه با جرایم جنایی هرات گفت: "شب گذشته ساعت یازده در جاده گلستان گزارشی از یک حادثه داشتیم که بر پیشانی جسد ضربه داغ سیاه به چشم می خورد..."

چند ساعت بعد روی خاک تازه مقبره شاعر، خلاف انتظار باران بارید. چند ساعت دیگر کتابفروش های هرات به دنبال مجموعه شعر او در انجمن ادبی این شهر ردیف شدند.

شاعر جوانی به دلیل خشونت خانوادگی جان داده بود.

خبر تکراری؟

اگر نادیا، نام "همه آشنا" نمی بود، این خبر برای مخاطبان هراتی شاید خبری تکراری جلوه می کرد.

آمار بلند خود سوزی زنان در هرا ت هرکدام جدا جدا خبرهایی است که روزانه به گوش هر هراتی می رسد.

بسیار هستند زنان و دختران جوانی که خودسوزی را راه نجات می دانند، اما نادیا خودسوزی هم نکرد.

نادیا انجمن رفتار معمول دختران هم فصلش را نداشت، شخصیتی آرام و متین که بیشتر در سالخوردگان و تجربه دیدگان دیده می شود، در او بود.

جوانان اهل ادبیات در هرات هرازگاهی محفل شعر خوانی دایر می کنند و نادیا همواره اولین نامی بود که در ذهن همه برای شعر خوانی نقش می بست.

چندی پیش به مناسبت بازگشت امیر جان صبوری، آواز خوان مشهور افغان، محفلی برگزار شد اما نادیا - شاید به دلیل ممانعت احتمالی خانواده اش- حضور نیافت و شوهرش با یکی از دخترانی که از نادیا خواسته بود در این محفل حضور یابد، پرخاش کرده بود.

او رفت و ما هنوز...

اکنون بعد از نادیا، زمان ورق می خورد و مرگ این شاعر، خواب ما را آشفته تر خواهد کرد.

این را شاعران می پندارند، شاعرانی که گردش زمان و چرخش هستی را با منطقی که از شعور شاعرانه آب می خورد، محاسبه می کنند.

عینک شاعران، نادیا انجمن را در چینش کلماتی که به نام او روی کاغذ آمده و در هیات هم صدایی که بر معراج کلمه به هستی مبهم مشترک زبان می بخشد، می بیند و حس همذات پنداری ای که با شاعر دارند، شاعران پستوی پستی را که در آن چهار قد زنانگی ای شش سوی حواس شاعر را به بند می کشد، نمی بیند.

نادیا لت (کتک) خورد، نادیا شعر نگفت، نادیا رفت... و ما همچنان دوره می کنیم، شب را و روز را، هنوز را...


غزلی از نادیا انجمن

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم‌ چه نخوانم

چه بگویم سخن از شهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم

نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم

من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زاده‌ام و مهر بباید به دهانم

دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم

گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم

یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم

من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 3:5 صبح     |     () نظر
 
عبدالقادر بیدل و جایگاهش در سه پاره از یک پیکر
عبدالقادر بیدل و جایگاهش در سه پاره از یک پیکر
 

 
 
محمد کاظم کاظمی
محمد کاظمی کاظمی، شاعر و نویسنده افغان
اکنون درست دو دهه از زمانی می‌گذرد که برای نخستین بار، دیوان غزلیات عبدالقادر بیدل شاعر بزرگ سده‌های یازدهم و دوازدهم هجری‌، در ایران چاپ شد و در آن زمان‌، حدود دوصد و پنجاه سال از درگذشت بیدل می‌گذشت‌.

پیش از آن، چندان نام و نشانی از این شاعر در ایران نبود و به راستی این شگفتی‌آفرین است که شاعری چنین بزرگ و شاخص‌، در یکی از کانونهای مهم زبان فارسی دری‌، چنین گمنام بماند.

این در حالی بود که همین شاعر، در دیگر سرزمینهای فارسی ‌زبان که در آن جاها امکانات انتشاراتی کمتر بود و محافل ادبی پراکنده‌تر، نام و آوازه ‌ای بس فراگیر داشت‌.

بیدل در افغانستان و تاجیکستان شاعری نام ‌آور است و در بعضی محافل، در حد مولانا و حافظ اعتبار دارد.

به راستی این تفاوت بسیار را چگونه می ‌توان توجیه کرد و چه دلایلی می ‌توان برایش نشان داد؟

"انحطاط زبان" و پیچیده گویی

وقتی به حدود سه دهه پیش بر می‌ گردیم‌، عبدالقادر بیدل را در محافل ادبی و مجامع و متون دانشگاهی ایران‌، شاعری گمنام و حتی گاه مطرود می‌ یابیم‌، به این دلیل ساده که گویا از شدت افراط در ویژگیهای سبکی خویش و ویژگیهای کلی مکتب هندی‌، به ابتذال و انحطاط گراییده است و پیچیده ‌سرایی‌. نمونه شاخص این دیدگاه‌، می‌تواند تاریخ ادبیات ایران نوشته استاد ذبیح‌الله صفا باشد.

اما آیا به راستی همه حقیقت همین بود و گمنامی بیدل در ایران هیچ عامل و دلیل دیگری نداشت‌؟ شواهد و قراین نشان می‌دهند که چنین نیست و غالب کسانی که بیدل را به این صفات موصوف می‌کردند، متاثر از مسایل دیگری نیز بودند. وگرنه چرا در افغانستان و ماورأالنهر که طبعا سطح دانش ادبی و سواد عمومی مردم در آن جاها بیشتر از ایران هم نبوده است‌، همین شاعر "پیچیده ‌سرا و افراطی‌" چنین شهرتی می‌ یابد؟

از این گذشته‌، توجه ناگهانی اهل ادب ایران به بیدل در سالهای بعد هم نشان داد که این نمی‌توانسته است تنها عامل باشد، مگر این که بپذیریم شعر بیدل به‌ ناگهان بسیار ساده و روان شده است‌.

مشکل زبان و عرفان

اگر کمی عمیق ‌تر بنگریم‌، در این امر دلایل دیگری هم می‌ یابیم‌. صاحبنظران‌، تا جایی که من دیده‌ ام‌، بعضی علل دیگر هم برای گمنامی بیدل در ایران یافته‌اند، همچون‌:

?. از رواج ‌افتادن مکتب هندی و غلبه مکتب "بازگشت" در این کشور. (بنابراین‌، حفظ سنت ادبی مکتب هندی در افغانستان‌، می‌تواند دلیل خوبی برای حفظ شهرت بیدل در آن کشور باشد.)

?. پیچیدگی بیان و دشواری سبک شاعر. (این همان باور مشهور است و البته چنان که گفتیم‌، با شهرت بیدل در افغانستان ناساگاری دارد.)

?. دوری زبان شاعر نسبت به زبان گفتار در ایران‌. (طبق این باور، زبان بیدل گاه برخوردار از اصطلاحات و تعبیرهایی است که در حوزه زبانی ایران کمتر کاربرد دارد و در حوزه زبانی افغانستان و ماورأالنهر بیشتر رایج است‌.)

?. گرایش عرفانی بیدل که از سوی معارضان مکتب وحدت‌ الوجود ابن عربی همواره نکوهیده بوده است‌.

ولی هیچ‌ یک از این دلایل به تنهایی نمی‌تواند گمنامی بیدل در ایران را توجیه کند. مجموعه اینها البته موثر بوده است‌، به اضافه یک یک عامل بسیار مهم دیگر که از چشم بسیاریها پنهان مانده یا پنهان نگه داشته ‌شده است‌، یعنی نگرشهای ملی‌ گرایانه در ایران‌، به ویژه بعد از مشروطیت‌.

نقش نگرشهای ملی گرایانه

پس از پارچه ‌پارچه شدن قلمرو وسیع زبان فارسی و ایجاد حکومتهایی مستقل و گاه حتی معارض‌، و با مطرح‌ شدن ملیت به عنوان یک عامل وحدت‌ بخش قوی در هر کشور، ملی ‌گرایی در سطح ادبیات نیز رواج یافت و ساکنان هر یک از این پاره ‌ها، کوشیدند که با اتکا به مفاخر ادبی‌، کسب هویت کنند.

چون این مفاخر، در روزگاران پیشین به همه این حوزه زبانی تعلق داشته ‌اند، انتساب هر کدام به یک کشور، کمی سخت می‌ شد و مایه جدال و رقابت‌، چنان که هم ‌اکنون بر سر افغان یا ایرانی ‌بودن بعضی از بزرگان ادب بحث است و البته بحثی بیهوده و روان‌فرسا.

باری‌، این رویکرد، باعث شد که هر یک از این مفاخر، در کشوری که بدان انتساب می‌یابند، شهرت و اعتباری بیشتر بیابند، چنان که فردوسی و حافظ و سعدی در ایران و سنایی و جامی در افغانستان و رودکی در تاجیکستان موقعیتهایی بسیار پررنگ‌ تر از آنچه پیشتر پنداشته می‌شد، یافتند.

مسلماً به دلیل نگاه خاص حاکمیت و دستگاههای تبلیغی آن‌، این گرایشهای ملی‌، در ایران هم شدیدتر بود و هم سازمان‌یافته ‌تر. این‌، می ‌توانست توجه را از بیدل ـ که هیچ‌ گاه در ایران به دنیا نیامده و درنگذشته بود و حتی به این کشور سفر نکرده بود و خاک ‌جایش در اینجا نبود ـ به شاعران دیگری همچون صائب و کلیم معطوف کند.

جدا افتادگی بیدل از ایران

قراین و شواهد برای این که نشان دهد ایرانی ‌نبودن بیدل به راستی دلیلی مهم برای گمنامی او در این کشور بوده است‌، بسیار است‌. من فقط به دیدگاه یکی از استادان ادبیات ایران‌، دکتر محمد جعفر یاحقی اشاره می ‌کنم که باری در جایی نگاشته ‌اند: "اگر بیدل در حوزه جغرافیایی ایران‌... غریب افتاده است‌، شاید هم لختی از آن روست که اینان از نوع وطنی آن صائب و کلیم و طالب آملی را دارند، با ذهن و زبانی مانوس‌ تر و تصویرها و آهنگ ‌هایی دلپسندتر و جاافتاده‌تر". *

مسلما وقتی "وطنی‌" بودن‌، ملاکی برای انتخاب شعر یک شاعر باشد، طبیعی است که جایگاه بیدل در قبال صائب در ایران کمرنگ خواهد شد.

این نظریه ما وقتی تقویت می‌شود که توجه کنیم نه تنها بیدل‌، که بسیار شاعران دیگر خارج از حوزه ایران کنونی نیز در این کشور نسبتا یا مطلقا گمنام مانده ‌اند، همچون سنایی غزنوی‌، کمال خجندی‌، سیف فرغانی‌، فیضی دکنی‌، امیرخسرو دهلوی‌، غنی کشمیری‌، واقف لاهوری‌، غالب دهلوی و اقبال لاهوری‌. به راستی آیا همه اینان پیچیده ‌سرا و افراطی بوده ‌اند؟

بیدل و همزبانان

ولی برای افغانستان‌، زمینه برای شهرت‌ یافتن و مطرح‌ بودن بیدل بسیار فراهم‌ تر بود.

هم سنت ادبی مکتب ادبی در آنجا فراموش نشد، هم قرابت زبانی مردم آن سامان با بیدل بیشتر بود و هم ملی‌ گرایی در آن کشور ضعیف‌ تر بود و فاقد یک پشتوانه حکومتی دائم و مستمر.

و بالاخره آنچه این نظریه (نقش ملی‌گرایی در گمنامی بیدل‌) را بازهم قوی‌ تر می‌کند، این است که نام این شاعر، بلافاصله بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران بر سر زبانها می‌ افتد و این‌، دوران افول نگرشهای ملی‌ گرایانه و توجه مردم ایران به خارج از مرزهاست‌.

ظرف چند سال‌، بیدل چنان موقعیتی در این کشور می ‌یابد که بیش از بیست هزار نسخه غزلیات او به چاپ می‌رسد و چندین کتاب معتبر درباره این شاعر نوشته می‌شود.

مطرح‌ شدن تدریجی شاعرانی چون واقف لاهوری و غنی کشمیری و سیف فرغانی در این سالها در ایران هم می ‌تواند موید این نظر باشد، یعنی گویا معیارها از "هموطن" بودن‌ به "همزبان" ‌بودن‌ بدل شده است و این‌، جای بسی امیدواری دارد.

بررسی موقعیت کنونی بیدل در ایران و تحقیقاتی که هم از سوی جامعه ادبی این کشور و هم از سوی مهاجران افغان درباره این شاعر انجام شده و نقد کتابهایی که در این سالها در ارتباط با بیدل چاپ شده است‌، از مجال اندک این نوشتار بیرون است و در مقاله ‌ای مستقل‌، می‌توان بدان پرداخت‌.



* شاعر آینه‌ها (معرفی کتاب شاعر آینه‌ها از دکتر شفیعی کدکنی‌)، کیهان فرهنگی‌، سال پنجم‌، شماره ?، تیرماه ????، صفحه ??.

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 3:1 صبح     |     () نظر
 
براتعلی فدایی، شاعر دیروز و امروز با سبک کهن و نو
براتعلی فدایی، شاعر دیروز و امروز با سبک کهن و نو
 

 
 
براتعلی فدایی
فدایی را از معدود شاعران افغان است که در سن قریب به هشتاد سالگی‌، با همان قوت طبع جوانی شعر می‌گوید و حافظه ‌اش سرشار از شعرها و خاطراتی ماندگار است‌
مراسم نکوداشت هفتاد وهفتمین زاد روز استاد براتعلی فدایی، توسط انجمن ادبی ناظم هروی، در شهر هرات افغانستان برگزار شد.

در این مراسم که عده زیادی از شاعران و نویسندگان شرکت داشتند، پس از بیانیه انجمن ادبی ناظم هروی* که توسط محمد ناصر ناهض خوانده شد، شماری از فرهیختگان همچون استاد سعاتملوک تابش، استاد لطیف ناظمی، استاد محمد داوود منیر و شمار دیگری از شاعران و اهل قلم، نبشته ها، شعرها و بیانیه هایشان را در مورد شخصیت فرهنگی و ادبی استاد فدایی و سبک شعر وی ایراد کردند.

این نخستین بار در تاریخ افغانستان است که از یک تن از مشاهیر این کشور، در زمان حیاتش تجلیل و تقدیر می شود.

نیم قرن شاعری

استاد براتعلی فدایی، متولد سال ???? خورشیدی است‌.

 این نخستین بار در تاریخ افغانستان است که از یک تن از مشاهیر این کشور، در زمان حیاتش تجلیل و تقدیر می شود
 
او زندگی پر فراز و فرودی داشته و بخشی از عمرش را در کار عطاری یعنی شغل میراثی پدر، گذرانده و بخشی را نیز کارمند دولت بوده است‌.

گفته می شود که کار استاد فدایی در ادارات دولتی، به دلیل انتقادهایی که از بعضی نابسامانیها می‌کرد، دیری نپایید.

از استاد فدایی‌، شعرهای بسیاری در مطبوعات افغانستان چاپ شده است‌، اما به طور مستقل‌، یک گزینه شعر او با عنوان حریم راز در سال ???? خورشیدی به نشر رسید که منتخبی بود از سه دفتر چاپ‌ نشده فریاد خون‌، ،گنج اسرار و راز سخن‌.

کتاب دیگر این شاعر، چامه‌ها و چکامه‌ها است که در ???? خورشیدی منتشر شده است‌.

فدایی دارای قریحه ادبی و تسلط ستودنی بر اسلوب های شعر کهن است.

اهل ادب در افغانستان، او را شاعری آشنا به اصول و فنون سخنوری‌ می دانند، البته با همان معیارهایی که در ادب سنتی این کشور رایج بوده است‌.

از این لحاظ، فدایی را می‌توان تالی بزرگانی همچون قاری عبدالله، غلام ‌احمد نوید، غلام‌ نبی عشقری و بالاخره استاد خلیل‌ الله خلیلی دانست‌.

ولی با همه گرایش و وفاداری به قالبها و معیارهای بلاغت قدیم‌، فدایی کوشیده ‌است در محتوای آثارش پایبند مضامین مکرر و مفاهیم کهن نماند و تا حدی که سبک کار او اجازه می‌دهد، همپای تحولات زمانه حرکت کند.

شاعر دیروز و امروز
استاد فدایی
 با همه گرایش و وفاداری به قالبها و معیارهای بلاغت قدیم‌، فدایی کوشیده ‌است در محتوای آثارش پایبند مضامین مکرر و مفاهیم کهن نماند و تا حدی که سبک کار او اجازه می‌دهد، همپای تحولات زمانه حرکت کند
 
شعرهای او غالبا به مسایل و مضامین مطرح در جامعه امروز ارتباط دارد و در آنها بازتابی از حوادث هر مقطع تاریخی را می‌ توان دید.

مذهبی‌سرایی‌، یکی از دیگر زمینه‌های جدی کار استاد فدایی است‌. او شاعری است شیفته بزرگان دین‌، و در همان قالبهای سنتی‌، منقبتهای بسیاری برای آنان سروده است‌.

بسیاری از مناقب استاد فدایی نقل محافل منقبت‌خوانی افغانستان است و بسیاری از منقبت‌خوانان سنتی افغانستان‌، شعرهایی از او را در حافظه دارند.

"آزادمنش"

استاد براتعلی فدایی همچنین در میان شاعران هم عصر خویش، به "آزادمنشی" شهرت دارد که "هیچگاه در جوار مراکز قدرت نزیسته و ستایشگر هیچیک از قدرتمداران عصر نبوده است‌".

او حاکمیت حدود ده زمامدار افغانستان را تجربه کرده و به عنوان سخنوری شناخته می شود که "چه صریح و چه ضمنی‌، منتقد و یا معارض نظامهای حکومتی بوده است‌".

در سالهای دهه چهل‌، شعرهای انتقادی استاد فدایی در نشریات اتفاق اسلام‌ و ترجمان‌ چاپ می‌شد.

آثار
 از استاد فدایی‌، شعرهای بسیاری در مطبوعات افغانستان چاپ شده است‌، اما به طور مستقل‌، یک گزینه شعر او با عنوان حریم راز در سال ???? خورشیدی به نشر رسید که منتخبی بود از سه دفتر چاپ‌ نشده، فریاد خون‌، گنج اسرار و راز سخن‌. کتاب دیگر این شاعر، چامه‌ها و چکامه‌ها است که در ???? خورشیدی منتشر شده است‌
 
می گویند او شغل دولتی‌اش یعنی ریاست فواید عامه ولایت بادغیس را بر سر انتقادهایش نهاد.

در دوران اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی سابق نیز، فدایی به صف معارضان حاکمیت پیوست‌، تحت تعقیب قرار گرفت و چندین سال آوارگی در ایران را در پی آن تجربه کرد.

شعر مشهور "این بخارا نیست‌، خاک آریاست‌ -- مهد شیر و میهن شمشیرهاست‌" که در سالهای اشغال افغانستان ورد زبانها بود، اثر استاد فدایی است.

پرورش شاعران

براتعلی فدایی از نخستین بانیان و فعالان محافل ادبی هرات در عصر حاضر است و حدود نیم قرن‌، در این مجامع و محافل حضوری جدی داشته‌است‌.

حاصل این فعالیت، پرورش یک نسل از شاعران جوان آن روزگار بوده است که بعضی از آنان همچون ظاهر رستمی و نظام‌الدین شکوهی اکنون از شاعران شاخص پارسی سرای افغانستان به شمار می‌آیند.

فدایی را از معدود شاعران افغان است که در سن قریب به هشتاد سالگی‌، با همان قوت طبع جوانی شعر می‌گوید و حافظه ‌اش سرشار از شعرها و خاطراتی ماندگار است‌.

از استاد براتعلی فدایی تاکنون دو مجموعه شعر با نامهای حریم راز و چامه ها وچکامه ها به نشر رسیده است

این پاره از یک شعر براتعلی فدایی‌، گویای سلوک شعری و سبک کار اوست‌:

چامه ها و چکامه ها، اثری از استاد فدایی
شعر من تصویر است‌
شعر من آژیر است‌
شعر من چهره بغرنج گلستان من است‌
که ز بیداد خزان‌
گل و برگش همگی خشکیده است‌
رنگ بر چهره هر سرو و گلش پوسیده است‌
شعر من چهره کابوس زمان است که بس دلگیر است‌
شعر من تصویر است‌
شعر من آژیر است‌

شعر من پرده هر لولی بازاری نیست‌
که مرا حرفه شود
که مرا نان بخشد
که مرا جامه دهد
و مرا در رده مزدبگیران مقدم دارد
شعر من زاده ایمان من است‌
همه احساس‌، همه تدبیر است‌
شعر من تصویر است‌
شعر من آژیر است‌...

پیک صبح‌ نمونه ای از غزل استاد فدایی هروی است:

حریم راز، برگزیده ای از اشعار براتعلی فدایی
تا چشم دل به روی تو دلبر نظر نکرد
دل ترک جان نگفته و جان ترک سر نکرد

پروانه‌سان به شعله عشق تو تا نسوخت‌
عاشق ز حال خویش صبا را خبر نکرد

یا پیک صبح بر من مسکین نظر نداشت‌
یا بر جوار کوی تو جانا گذر نکرد

خاکت به سر، دلا! که ز هجر رخ نگار
بر سنگ خاره، شعله آهت اثر نکرد

عمری تو لاف عشق و محبت زدی و یار
غیر از حدیث صحبت اغیار سر نکرد

ای مرغ پرشکسته‌! از این دام ابتلا
کس بی وقوف‌، جان سلامت بدر نکرد

در راه عشق‌، توشه صبر و تحملی‌
آن کس که برنداشت‌، به جرأت سفر نکرد

دوشینه پیر میکده می‌گفت‌: نوش باد
آن را که باده خورد و ز مستی حذر نکرد

کو عاشقی که تن به رضای قضا نداد
وآنگاه بردباری حکم قدر نکرد

با درد و غم بساز، فدایی‌، که روزگار
جز زهر کین به کاسه اهل هنر نکرد



* انجمن ادبی ناظم هروی از سی و پنج سال پیش در عرصه ادبیات هرات فعال است که احیای مجددد آن تقریبا ار سه سال پیش صورت گرفته و کسانی مانند محمد آصف رحمانی، محمد ظاهر رستمی و نظام الدین شکوهی در آن مشغول فعالیتند.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 3:0 صبح     |     () نظر
 
بزرگداشت قهار عاصی شاعر افغان، در ایران
بزرگداشت قهار عاصی شاعر افغان، در ایران
 

 
 
قهار عاصی در پای پیکره فردوسی در مشهد
قهار عاصی اجازه نیافت به اقامت در ایران ادامه دهد، روانه افغانستان شد و اندکی بعد در انفجاری در کابل کشته شد
کبوترهای سبز جنگلی در دوردست از من‌
سرود سبز می‌خواهند
من آهنگ سفر دارم‌
من و غربت‌
من و دوری‌
خداحافظ گل سوری‌!

این قطعه شعری از قهار عاصی شاعر فقید افغان است که اهل ادب افغانستان و ایران، اخیراً در مراسمی در تهران،‌ یاد او و دو شاعر فقید دیگر افغان (نادیا انجمن و لیدا امید) را گرامی داشتند.

(لیدا امید در زمان طالبان دست به خودسوزی زد و نادیا انجمن، سال گذشته براثر یک مشاجره خانوادگی درگذشت).

این جلسه، به مناسبت دوازدهمین سال درگذشت قهار عاصی، با عنوان "شاعران سوخته دیار من"، از سوی خانه هنرمندان و فرهنگیان افغانستان، با همکاری خانه ادبیات افغانستان و کانون ادبیات ایران در تالار بتهون خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

در این محفل، دکتر ابراهیم خدایار استاد دانشگاه در ایران و هادی سعیدی کیاسری شاعر معاصر ایران درباره شعر و شخصیت قهار عاصی سخن گفتند.

همچنین آرش شفاعی، سیدرضا محمدی و سیدضیاء قاسمی شاعران افغان، برای عاصی شعر خواندند و عبدالکریم تمنا شاعر پیشکسوت افغانستان نیز شعری به نادیا انجمن تقدیم کرد.

عبدالقهار عاصی‌، زاده روستای ملیمه پنجشیر بود (???? خورشیدی‌) و بزرگ ‌شده و درس‌خوانده کابل و از فعالان شعر افغانستان در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد خورشیدی‌.

عاصی شاعری بود نوگرا که حتی در قالبهای کهن نیز حرف و حدیث تازه‌ای داشت‌. پُرکار بود و با خود وعده‌ای داشت که هر سال‌، یک کتاب شعر به بازار روانه ‌کند، و تا دم مرگ به این وعده عمل کرد.

آثار عاصی
مقامه گل سوری‌
لالایی برای ملیمه‌
دیوان عاشقانه باغ
غزل من و غم من‌
تنها ولی همیشه‌
از جزیره خون
از آتش از بریشم
آغاز یک پایان‌

شعرهای عاصی غالباً از کلیشه‌ها و چارچوبهای پیش‌ساخته شاعران هم ترازش بیرون می‌زند و به همین لحاظ، کمتر می‌توان این شاعر را به هنجارهای معمول‌، وفادار دید.

اما روح ناآرام این شاعر، علاوه بر صورت‌، در سیرت شعر او نیز خودنمایی می‌کند.

"از آتش، از ابریشم"

عاصی ذاتاً شاعری بود دردمند، اهل موضع‌گیری و صراحت بیان‌. به همین لحاظ، غالباً با مسایل افغانستان درگیر بود و کمتر اتفاقی در کشورش افتاد که عاصی از کنارش با سکوت گذشته باشد.

ولی او با این همه موضع‌گیری‌، روحیه‌ای تغزلی نیز داشت‌. از او شعرهای عاشقانه لطیفی بر جای مانده است‌. گاهی در شعرش آمیختگی زیبایی از لحن حماسی و تغزلی هم دیده می‌شود که خاص خود اوست‌.

شاید تعبیر "از آتش‌، از ابریشم" که نام واپسین کتاب شعر عاصی است‌، حکایتگر خوبی از روحیه او باشد.

کتابی از قهار عاصی

عاصی به سبب همین روحیه در سالهای حاکمیت رژیم کمونیستی در افغانستان، گاه در لفافه و گاه با صراحتی شاعرانه‌، شعرهایی در تعارض با حاکمیت سرود.

همین لحن معترض‌، پس از آن هم برجای ماند و کتاب "از جزیره خون" حکایتگر اعتراض اوست نسبت به وضعیت کشورش در دوران حکومت مجاهدین و جنگهای داخلی بعد از ثور (اردیبهشت) ???? خورشیدی.

مهاجرت به ایران

ادامه این جنگها، عاصی را همچون بسیاری دیگر از افغانها وادار به مهاجرت کرد و او از میان کشورهای دور و نزدیک‌، ایران را برگزید. شاید می‌خواست حال که از میان هموطنان بیرون رفته است‌، از میان همزبانان نرود.

حضور بعضی دوستان شاعر افغان و ایرانی او در این کشور نیز این انتخاب را تقویت می‌کرد. چنین شد که در بهار ???? خورشیدی با خانواده‌اش به ایران کوچید و در مشهد اقامت گزید.

عاصی در ایران، هم برای ایجاد ارتباط میان شاعران مهاجر و مقیم آن کشور کوشید و هم آثاری تألیف کرد که به صورت کتاب و مقاله در این کشور چاپ شد و غالباً نیز با پشتکار محمدحسین جعفریان شاعر ایرانی‌‌ و دوست عاصی همراهی می شد‌.

"به شهر خود روم و شهریار خود باشم"

کتابی از قهار عاصی
اما مدت کوتاهی پس از اقامت عاصی در مشهد، مقامات ایرانی اجازه ماندن به او ندادند و شاعر آواره افغان، نومیدانه روانه کشور شد، در حالی که این بیت حافظ را به دوستش فرهاد دریا (آواز خوان افغان) نوشته بود:" غم غریبی و غربت چو برنمی‌تابم‌ -- به شهر خود روم و شهریار خود باشم‌".

(عاصی و دریا از کابل با هم رابطه‌ای نیک داشتند. فرهاد بسیاری از شعرهای عاصی را با آهنگ خوانده است و آخرین کتاب عاصی نیز به همت او چاپ شد.)

قهار عاصی مشهد را به قصد هرات و سپس کابل ترک کرد، با همسرش میترا و تنها فرزندش مهستی‌.

بسیار از آن زمان نگذشته بود که خبر درگذشت او براثر انفجار هاوان (خمپاره) در کارته پروان کابل‌، در همه جا پخش شد.

"مقامه گل سوری‌"، "لالایی برای ملیمه‌"، "دیوان عاشقانه باغ‌"، "غزل من و غم من‌"، "تنها ولی همیشه‌"، "از جزیره خون‌" و "از آتش از بریشم‌"، شش مجموعه شعر عاصی است و "آغاز یک پایان‌" خاطرات اوست از جریان سقوط کابل به دست مجاهدین و جنگهای داخلی‌ نوشته است.

از او شعرهایی چاپ‌ نشده نیز برجای مانده است که یکی از آن میان‌، سفرنامه او به ایران است که شاید نسخه‌ای از آن نزد خانواده‌اش باقی مانده باشد و این هم نمونه از شعر او:

ملت من

این ملت من است که دستان خویش را
بر گرد آفتاب کمربند کرده‌است‌
این مشتهای اوست که می‌کوبد از یقین‌
دروازه‌های بسته تردید قرن را
ایمان بیاورید!
تنهاترین پیامبر
اینک‌
ملتم‌
با آیه‌های خشم خدا قد کشیده‌است‌
این ملت من است که تکرار می‌شود
با نام انسان‌
با واژه عشق‌
این اوست‌، اوست‌، اوست‌
که شیپورهاش را
شیپورهای فتح پیام‌آشناش را
آورده در صدا
بیدار می‌کند
هشدار می‌دهد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 2:57 صبح     |     () نظر
 
بیرنگ کوهدامنی، شاعر افغان درگذشت
بیرنگ کوهدامنی، شاعر افغان درگذشت
 
بیرنگ کوهدامنی
آقای کوهدامنی، در هنگام مرگ، ?? ساله بود
بیرنگ کوهدامنی، شاعر نامدار افغانستان، سه شنبه شب (?? دسامبر / ?? قوس) در لندن درگذشت.

آقای کوهدامنی، از یک بیماری طولانی رنج می برد و در این اواخر، به افسردگی دچار شده بود.

او از سال ???? میلادی، به همراه همسر و پنج فرزندش، در بریتانیا زندگی می کرد.

عاقل بیرنگ کوهدامنی، دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و از شاعران شناخته شده افغانستان بود.

آقای کوهدامنی، در سال ???? خورشیدی، در منطقه شکردره کابل زاده شد.

او آموزشهای ابتدایی را در کابل و بلخ فراگرفت و سپس با دریافت یک بورسیه تحصیلی، به ایران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.

در سال ???? خورشیدی، آقای کوهدامنی دانشنامه لیسانس خود را از دانشگاه تهران به دست آورد اما به دلیل تحولات سیاسی سالهای پس از آن در افغانستان و ایران، نتوانست به تحصیل در آن دانشگاه، آنگونه که مایل بود، در سطوح بالاتر ادامه دهد.

"پیوند" در تاجیکستان

این شاعر نامدار افغان، در پایان دهه ???? میلادی، کشورش را ترک کرد و به میان همزبانانش در جمهوری تاجیکستان رفت.

آنگونه که در معرفی آقای کوهدامنی در مقدمه یک دفتر شعرش (من ناله می نویسم) آمده است، او در تاجیکستان نشریه ای به نام پیوند پایه گذاری کرد.

نشریه پیوند، به زبان و خط فارسی، به مدیرمسئولی آقای کوهدامنی در تاجیکستان منتشر می شد.

بیرنگ کوهدامنی، در بهار سال ????، تاجیکستان را ترک کرد و به بریتانیا پناهنده شد و تا هنگام مرگ در سن ?? سالگی، در آن کشور اقامت داشت.

نمونه ای از شعر عاقل بیرنگ کوهدامنی، که در سال ???? میلادی، به مناسبت پنجاه سالگی خود در شهر لندن سرود:

خورجین پر ز خورشید

از آسمان ملولم، از نقش و از نگارش
از اختران نحسش، از ابر شعله بارش

این گل قشنگ باشد، با آب و رنگ باشد
همخانه کرده یی تو، افسوس، با که خارش

نامش همیشه ماند، آن مرد حق که هر دم
دل می کشد به اوجش، سر تا به پای دارش

آن باغ سبز عاشق، ماتم گرفته اکنون
آتش زند به جانم، گل های سوگوارش

گردون همیشه باشد، آبستن حوادث
غیر از ستم نزاید، از لیل و از نهارش

یکساله هم نباشم، آمد اگر چه پنجاه
عمر سگانهء من، آری چه در شمارش

هرگز دگر نگردد، آن سرو سبز قامت
آید اگر خزانش، آید اگر بهارش

این باغ را چه آمد بر سر، که رخت بستند؟
مرغان نغمه خوانش، از گوشه و کنارش

زال زمانه هرگز، مردانگی ندارد
من آزمون نمودم، چندین هزار بارش

بیهوده دانه ها را، پنهان به خاک کردی
زین خاک بر نیامد، یک دانه از هزارش

آن تکسوار آرد، خورجینِ پر ز خورشید
در دیده می نماید، از دورها، غبارش


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 2:55 صبح     |     () نظر
 
کودتای هفت ثور افغانستان و "شعر مقاومت"
کودتای هفت ثور افغانستان و "شعر مقاومت"
 

 
 
شماری از شاعران مهاجر افغان در مشهد
شماری از شاعران مهاجر افغان در مشهد
با وقوع کودتای هفتم ثور ???? خورشیدی‌، تحولات بسیاری در عرصه‌ های گوناگون فرهنگ و هنر افغانستان رونما شد، از جمله شعر که پیشینه ‌ای کهن در این کشور داشته است‌.

پیامدهای این واقعه در شعر افغانستان را از دو جنبه می‌توان بررسی کرد: یکی سلطه یافتن جریان شعر چپی در رسانه‌های دولتی است و دیگری پیدایش آنچه ما آن را شعر مقاومت می‌نامیم‌.

واقعیت این است که شعر چپ مارکسیستی در افغانستان پیش از این هم سابقه داشت و شاعرانی همچون بارق شفیعی‌، سلیمان لایق‌، عبدالله نایبی‌، دستگیر پنجشیری و اسدالله حبیب منتسب به این جریان بودند.

حتی بیراه نیست اگر بگوییم که این دسته شاعران‌، در شکل‌گیری شعر نو در افغانستان نقشی عمده داشته‌اند. ولی آنچه در شعر این گروه بیش از هر چیز جلوه دارد، غلبه تعهدات ایدیولوژیک بر تعهدات هنری است‌. همین قضیه‌، شعر آنان را غالباً صریح‌، شعاری و از لحاظ بدایع هنری فقیر ساخته است‌.

این فقر پشتوانه هنری و در عین حال نارضایتی مردم از هواداران مارکسیسم به سبب عملکردهای افراطی آنان پس از کودتا، در مجموع سبب شد که این جریان ادبی از پویایی و زایشگری بی‌بهره بماند و چنین شد که ما تداوم آن را در شاعران جوان آن دوره احساس نمی‌کنیم‌.

شعر پویای مقاومت

در مقابل‌، به تبع خیزشهای مردمی علیه رژیم‌، چند جریان پویای شعری نیز در داخل و خارج کشور شکل می‌گیرد که آنها را در مجموع می‌توان «شعر مقاومت‌» دانست‌.

در داخل کشور، چون زمینه‌های ظهور و بروز صریح مخالفت با رژیم مهیا نبود، شعر مقاومتی که شکل گرفت‌، بیشتر نمادین بود و رویکرد به قالبهای نوین در آن غلبه داشت‌. با این هم بعضی از سخنوران افغانستان در این سالها دورانهای کوتاه یا طولانی زندان را تجربه کردند.

البته فضای نسبتاً باز سیاسی در سالهای آخر دولت کمونیستی به این شاعران مجال تحرّک بیشتری داد و آنان توانستند با تجمع در کانونهایی همچون «اتحادیه نویسندگان افغانستان‌» فعالیتهای شعری خود را متمرکزتر و آشکارتر سازند.

شب شعر مهاجران افغان در مشهد
از این گروه شاعران‌، می‌توان عبدالقهار عاصی‌، پرتو نادری‌، شبگیر پولادیان‌، افسر رهبین‌، لیلا صراحت روشنی و عبدالسمیع حامد را نام برد که بیشتر آنان در سایه دانش و تجربه ادبی واصف باختری بالیده بودند.

اما در خارج از کشور، اولین بارقه‌های شعر مقاومت را، در پاکستان می‌توان سراغ گرفت‌، با حضور چند تن از شاعران پیشکسوت افغانستان‌، همچون خلیل‌الله خلیلی و عبدالرحمان پژواک‌. در این سالها بعضی از فعالان سیاسی و جهادی مثل سید اسحاق حسینی (دلجو) و عبدالاحد تارشی نیز آثاری قابل توجه در این زمینه پدید آوردند. در مجموع‌، این گروه سنّتی‌تر از شاعران داخل کشور بودند و حتی در مواردی لحنی شعاری در کارشان احساس می‌شد.

درگذشت بعضی از شاعران مقیم پاکستان و اشتغال بعضی دیگراز آنها به فعالیتهای سیاسی سبب شد که جریان شعر مقاومت افغانستان در پاکستان پای نگیرد. به این عوامل باید افزود عدم تجانس زبانی مهاجران افغان و جامعه میزبان را که طبعاً مانع رشد یک نسل شاعر جوان فارسی‌زبان در آن کشور می‌شد.

اما یک شاخه دیگر از شعر مقاومت افغانستان را در محیط مهاجرت در ایران می‌توان پی گرفت‌. همزبانی مردم و آمادگی محیط برای پرورش شاعران جوان‌، سبب شد که یک نسل نسبتاً نوجوی و پویا از شاعران مهاجر در ایران پدید آید.

لحن تازه

براتعلی فدایی
براتعلی فدائی، از شاعران مطرح افغان در ایران
شاخصه مهم شعر این نسل‌، لحن و حال و هوایی تازه است که بیشتر در قالبهای کهن و گاهی در قالبهای نوین رخ نموده است‌. تأثیرپذیری صوری و محتوایی از شاعران امروز ایران‌، از دیگر شاخصه‌های این گروه است‌.

از چهره‌های شاخص این گروه‌، می‌توان سید فضل‌الله قدسی‌، سیدابوطالب مظفری‌، محمدشریف سعیدی و محمدآصف رحمانی را نام برد. حضور بعضی شاعران پیشکسوت و یا سابقه‌دار همچون سعادتملوک تابش و براتعلی فدایی نیز در رونق‌یابی محافل ادبی مهاجران در ایران بی‌اثر نبود.

خاصیت مهم شعر مقاومت افغانستان در ایران‌، تداوم و پایداری جلسات نقد و بررسی شعر و بهره‌گیری از فعالیتهای مطبوعاتی بود که سبب گسترش این شعر در سطوح دانش‌آموزی و دانشجویی در میان مهاجران شد.

ظهور شاعرانی موفق همچون سیدمحمدضیاء قاسمی‌، سیدرضا محمدی‌، محمدرفیع جنید، سیدالیاس علوی‌، محبوبه ابراهیمی و زهرا حسین‌زاده در میان جوانان مهاجر، از ثمرات این محافل به حساب می‌آید.

و در کنار این دو جریان نسبتاً متمرکز، باید از فعالیتهای ادبی شاعران افغانستان در کشورهای غربی یاد کرد. البته در این کشورها به سبب ناهماهنگیهای زبانی و فرهنگی‌، شعر مقاومت نتوانست در نسل بعدی تداوم یابد.

ابوطالب مظفری
ابوطالب مظفری
ولی از جانب دیگر، به سبب حضور بعضی شاعران نامدار و باسابقه در این کشورها و وجود امکانات رسانه‌ای‌، حضور این شاخه از شعر افغانستان‌، در صحنه چشمگیرتر بود. از این گروه شاعران‌، می‌توان لطیف ناظمی‌، حمیرا نکهت دستگیرزاده‌، محمدعاقل بیرنگ کوهدامنی‌، صبورالله سیاه‌سنگ و نوذر الیاس را نام برد.

در مجموع‌، می‌توان گفت که هرچند کودتای کمونیستی و تحولات پس از آن‌، به سبب رکود و در مواردی نابودی محافل و نهادهای فرهنگی‌، به فرهنگ و ادبیات افغانستان صدمات بسیاری وارد کرد، شعر این کشور به طور غیرمستقیم بهره‌های مثبتی هم از این تحولات برد.

مهمترین این ثمرات‌، برخورد و تماسی است که شاعران افغانستان به تبع آوارگیها و مهاجرتها با جریانهای ادبی خارج از کشور یافتند و توانستند راههای تازه‌ای در شعر افغانستان باز کنند که تا کنون تجربه نشده بود.

از نظر محتوایی نیز به سبب تعهدات اجتماعی و سیاسی‌ای که خواه ناخواه برعهده شاعران گذاشته شد، شعر افغانستان بیش از پیش با جامعه و مسایل آن عجین شد و بدین ترتیب‌، پشتوانه محتوایی و عاطفی نیرومندی یافت که در چند قرن اخیر، در شعر این کشور دیده نشده بود.

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 2:51 صبح     |     () نظر
 
پیشینه حزب دمکراتیک خلق افغانستان
پیشینه حزب دمکراتیک خلق افغانستان
 

 
 
شماری از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بعد از پیروزی کودتا در برابر ارگ ریاست جمهوری در کابل
شماری از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بعد از پیروزی کودتا در برابر ارگ ریاست جمهوری در کابل
حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تنها حزبی بود که توانست با یک کودتای نظامی، قدرت را در این کشور به دست بگیرد.

میرغلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میراکبر خیبر، صدیق الله روهی و علی محمد زهما، از نخستین کسانی بودند که در کمیته تدارکات برای تشکیل حزب دموکراتیک خلق تلاش می کردند.

بعد از مدت کوتاهی طاهر بدخشی نیز به این کمیته پیوست و لی غلام محمد غبار از این کمیته کنار رفت وعلی محمد زهما و وصدیق الله روهی نیز به خارج از افغانستان رفتند.

این افراد که بعضی از آنها از طرف اعضای خاندان شاهی نیز حمایت می شدند، توانستند در سال ???? خورشیدی اولین هسته تشکیلاتی را که به "کمیته اول" معروف شد، به وجود آورند.

با استفاده از فضای نسبتاً آزادی که در دهه چهل خورشیدی (دهه دموکراسی افغانستان) بوجود آمده بود، اعضای این کمیته در تاریخ ?? جدی ( دی) ???? خورشیدی، اولین گنگره حزب دموکراتیک خلق را به صورت غیرعلنی در منزل نور محمد تره کی، در کارته چهار شهر کابل دایر کردند.

در این گنگره که بیش از ?? نفر از اعضای حزب شرکت داشتند، طاهر بدخشی نخست زندگینامه نورمحمد تره کی و ببرک کارمل را که از اعضای ارشد حزب بودند قرائت کرد و بعد یکی از کهنسال ترین افراد جلسه، آدم خان جاجی بعنوان رئیس موقت جلسه انتخاب شد.

در این جلسه پس از سخنرانی هر یک از اعضا، اساسنامه حزب دمکراتیک خلق، به تصویب رسیده و گروه ?? نفره به عنوان "پلنیوم" حزب انتخاب شد. این پلنیوم، کمیته مرکزی حزب را که مرکب از ? عضو اصلی و چهار عضو علی البدل بود انتخاب کرد.

نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، صالح محمد زیری، طاهر بدخشی، سلطانعلی کشتمند، شهرالله شهپر و دستگیر پنجشیری از اعضای اصلی و دکتر شاه ولی، ظاهر افق، دکتر ظاهر و نوراحمد نور، به عنوان اعضای علی البدل انتخاب شدند.

همچنین کمیته مرکزی حزب، نورمحمد تره کی را به سمت منشی (دبیرکل) و ببرک کارمل را بعنوان معاون منشی انتخاب کرد.

فعالیت علنی

نورمحمد تره کی در جوانی
تره کی در نخستین جلسه کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق، به دبیرکلی حزب انتخاب شد
پس از اولین جلسه، اعضای حزب فعالیت خود را علنی کرده و به تشکیل هسته ها و حوزه های حزبی در چندین شهر افغانستان دست زدند.

این حزب، در اولین حرکت جدی خود، توانست چند نفر از اعضای حزب را به عنوان نماینده در دور دوازدهم شورای ملی، وارد پارلمان افغانستان کند. در آن انتخابات، ببرک کارمل، آناهیتا راتبزاد، نوراحمد نور و فیضان الحق فیضان توانستند به شورا راه پیدا کنند ولی نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین از راهیابی به شورا باز ماندند.

هیچ یک از این نامزدها، در تبلیغات انتخاباتی، خود را طرفدار اندیشه های مارکسیستی معرفی نکردند. کارمل و راتبزاد، که از کابل به مجلس رفتند خود را طرفدار دموکراسی و نوراحمد نور که از پنجوایی قندهار رفته بود از نفوذ پدرش که ملاک بزرگی در آن منطقه بود استفاده کرد.

پس از آغاز کار شورای ملی، ظاهر شاه، برای بار دوم محمد یوسف را به مقام صدارت پیشنهاد کرد. دکتر یوسف پس از رای اکثریت اعضای شورا، توانست این مقام را بدست آورد.

اعضای حزب دموکراتیک خلق که می خواستند جلسات شورا، برای رای به اولین صدراعظم قانون اساسی علنی بر گزار شود در سوم عقرب سال ???? خورشیدی، دست به تظاهرات زدند. در نتیجه این تظاهرات، درگیری خونینی بوجود آمد و فضای سیاسی افغانستان متشنج شد و دکتر یوسف مجبور شد چهار روز پس از رای اعتماد استعفاء دهد.

در?? حمل (فروردین) سال ???? خورشیدی، اولین نشریه حزب دموکراتیک به نام "خلق" به صاحب امتیازی نور محمد تره کی و مدیریت بارق شفیعی، در کابل آغاز به انتشار کرد.

نشریه خلق بیشتر به دنبال تبیین اهداف سیاسی و ایدئولوژی حزب بود و به صورت غیرمستقیم اندیشه های مارکسیستی را نشر و تبلیغ می کرد.

این نشریه در جوزا (خرداد) همان سال، به دلیل وجود مطالب یاد شده خشم مردم و پارلمان را برانگیخت و پس از تصویب پارلمان، در حالی که تنها شش شماره آن منتشر شده بود، از سوی دولت توقیف شد. ولی پس از توقیف به صورت غیر قانونی و پنهانی منتشر می شد.

انشعاب حزب

ببرک کارمل
ببرک کارمل، رهبر جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق شد
حزب دموکراتیک خلق از همان ابتدا دارای دو جناح اصلی بود، یکی به رهبری تره کی و دیگری به رهبری کارمل که هر دو نیز از اندیشه های مارکسیستی پیروی می کردند و طرفدار شوروی نیز بودند.

هنوز از تشکیل حزب زمان زیادی نگذشته بود که در ماه ثور (اردیبهشت) ???? خورشیدی، این حزب دستخوش جدایی گردید و به دو گروه تقسیم شد. پس از انشعاب، هر یک از دو گروه خود را حزب واقعی دموکراتیک خلق می شمردند.

در حوت (اسفند) سال ???? خورشیدی، نوراحمد اعتمادی نخست وزیر وقت، اجازه انتشار نشریه "پرچم" را به ببرک کارمل داد و این نشریه به صورت هفتگی، با صاحب امتیازی میراکبر خیبر و مدیر مسئولی سلیمان لایق منتشر می شد.

بعد از انتشار نشریه پرچم، گروه تره کی به نام خلق و گروه کارمل به نام پرچم مشهور شد.

اختلاف بین خلق و پرچم ، بیشتر به خاطر تضادهای قومی و محلی بود از این رو بیشتر اعضای پشتون زبان که دارای پایگاه قبیله ای و روستایی بودند درگروه خلق و بیشتر فارسی زبانان که دارای پایگاه شهری بودند در گروه پرچم جمع شدند.

اختلافات در حزب دموکراتیک خلق فقط به جناح خلق و پرچم خلاصه نشد و عده ای نیز به رهبری طاهر بدخشی از شاخه پرچم جدا شده و حزب تازه ای را به نام "سازمان زحمتکشان افغانستان" که به "ستم ملی" معروف شد بوجود آوردند.

طاهر بدخشی که از قوم تاجیک بود اعتقاد داشت که تضاد عمده و اساسی فعلا تضاد قومی و ملیتی است و بر سر مسایل قومی و زبانی با سران حزب دمکراتیک خلق اختلاف پیدا کرد.

بعدها ستم ملی نیز به دو جناح انشعاب پیدا کرد، گروه سازا (سازمان زحمت کشان افغانستان) به رهبری طاهر بدخشی و گروه و "سفزا" (سازمان فدایی زحمت کشان افغانستان) به رهبری "باعث بدخشی" اعلام موجودیت کرد.

نفوذ در نیروهای مسلح

حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سراسر دوره مشروطیت ظاهر شاه فعال ترین حزبی بود که برای نفوذ در میان دانشجویان، و نیروهای مسلح می کوشید.

این حزب، با سرعت شگفت انگیزی در ارتش و پلیس افغانستان رخنه کرد و توانست در کودتای نظامی ?? سرطان (تیر) سال ???? خورشیدی، که سردار داوود خان را به قدرت رساند، نقش ایفا کند.

محمد رفیع، عبدالقادر پیلوت، محمد اسلم وطنجار، عبدالحمید محتاط و سید محمد گلاب زوی از اعضای حزب دموکراتیک خلق بودند که در کودتا نقش داشتند.

تشییع جنازه میراکبر خیبر در کابل
حزب دموکراتیک خلق، تشییع جنازه خیبر را به تظاهرات سیاسی علیه داوود خان تبدیل کرد
بعد از روی کار آمدن نظام جمهوری در افغانستان، فعالیت حزب دموکراتیک خلق دامنه بیشتری یافت و بعضی از سران این حزب در کابینه داوود خان پست های کلیدی گرفتند.

داوود خان بعد از سفر به شوروی و بر خورد تندی که به خاطر دخالت آن کشور در امور افغانستان میان او و برژنف در هنگام مذاکرات رخ داد، موضع خود را تغییر داد. او سفر به کشورهای مصر، ایران، پاکستان و عربستان را که همه از هم پیمانان آمریکا بودند آغاز کرد و سیاست های خود را در قبال حزب دموکراتیک خلق و کشور شوروی تغییر داد.

داوود خان در راه بازگشت از ایران در یک سخنرانی در شهر هرات "ایدئولوژی های وارداتی" را که اشاره مستقیمی به حزب خلق داشت، محکوم کرد و به دنبال آن اعضای حزب دموکراتیک خلق را از کابینه خود بیرون کرد. او ارتش را از وجود بیش از دوصد نفر از افسرانی که در شوروی تحصیل کرده بودند، پاکسازی کرد.

دولت شوروی وقتی متوجه این کار شد، تلاش کرد که جناح خلق و پرچم را بر علیه داوود بشوراند و نخست از آنها خواست که دست به اتحاد بزنند.

گروه خلق و پرچم با هم به گفتگو پرداختند و دو باره در کنار هم در حزب دموکراتیک خلق به فعالیت پرداختند. یک بار دیگر نورمحمد تره کی به عنوان منشی حزب انتخاب شد.

با وجود اتحاد دو جناح خلق و پرچم، این دو گروه هنوزهم دسته بندی های خود را داشتند و تره کی و امین رهبران جناح خلق، و کارمل رهبر جناح پرچم به حساب می آمد.

ترور خیبر

مستبد؟
 سردار داوود خان آخرین فرد خاندان مستبد سلطنتی نادرخان، این عوام فریب بی نظیر تاریخ و خاین به اراده خلق افغنستان از میان رفت. حاکمیت ملی بعد از این به شما خلق نجیب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب، از بین بردن هواخواهان این سردار مستبد و ستمگر، وظیفه فرد فرد مردمان شرافتمند افغانستان است
 
نخستین اعلامیه حزب دموکراتیک خلق، پس از رسیدن به قدرت
در آخرین روزهای حکومت داوود خان، میراکبر خیبر یکی از سران حزب دموکراتیک خلق وابسته به جناح پرچم در کابل به قتل رسید. حزب دموکراتیک خلق، مراسم خاکسپاری او را به تظاهرات سیاسی بر علیه دولت مبدل کرد و داوود خان را مسئول مرگ خیبر معرفی کرد.

به دنبال این حادثه، داوود خان دستور داد تا هفت تن از سران حزب دموکراتیک خلق (نور محمد تره کی، ببرک کارمل، دکتر شاه ولی، دستگیر پنجشیری، عبدالحکیم شرعی و دکتر ضمیر صافی ) را بازداشت کنند.

حفیظ الله امین نیز باید بازداشت می شد ولی برای چند ساعت بازداشت خود را با نفوذی که در دستگاه پلیس داشت به تاخیر انداخت تا زمینه کودتا را فراهم کند.

کودتای خونین

سرانجام در? ثور ???? خورشیدی، حزب دموکراتیک خلق با یک کودتای نظامی و خونین، داوود خان و اعضای خانواده او را به قتل رساند و قدرت را به دست گرفت.

این حزب قانون اساسی داوود خان را لغو کرد و نظام جمهوری او را به جمهوری دموکراتیک خلق تغییر نام داد.

اولین اعلامیه حزب دمکراتیک خلق بعد از رسیدن به قدرت، از رادیو کابل پخش شد: "سردار داوود خان آخرین فرد خاندان مستبد سلطنتی نادرخان، این عوام فریب بی نظیر تاریخ و خاین به اراده خلق افغنستان از میان رفت. حاکمیت ملی بعد از این به شما خلق نجیب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب، از بین بردن هواخواهان این سردار مستبد و ستمگر، وظیفه فرد فرد مردمان شرافتمند افغانستان است."

حزب دموکراتیک خلق تنها حزب سیاسی افغانستان معرفی شد و تره کی رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس شورای انقلابی شد. مقامات دولتی نیز بین دو جناح خلق و پرچم تقسیم شد.

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 2:45 صبح     |     () نظر
 
جمهوری افغانستان سی و پنج ساله شد
جمهوری افغانستان سی و پنج ساله شد
 
سردار داوود خان
داوود خان به شاهی مشروطه پایان داد و نخستین جمهوری را در افغانستان بنیان گذاشت
?? سرطان (تیر) برابر با سی پنجمین سال سقوط حکومت شاهی در افغانستان و آغاز حکومت جمهوری به ریاست سردار محمد داوود خان است.

سردار محمد داوود پسر کاکا (پسرعموی) ظاهر شاه، که پیشتر دو دوره صدراعظم وی بود، در آن سال با استفاده از غیبت شاه و با همکاری شماری از افسران ارتش دست به یک کودتای بدون خونریزی زد و با پایان اعلام کردن نظام شاهی، نخستین نظام جمهوری افغانستان را بنیان گذاشت.

آنگونه که حسن شرق از دست اندرکاران کودتا در خاطرات خود نوشته "دهم سرطان سال ???? سر گروه ها فیصله نمودند که تا ساعت یک شب جهت سرنگونی رژیم اقدام شود. در حالیکه همه آمادگی داشتند اطلاع رسید که یک لوا از قرغه امشب به بالا حصار می آید. جابجا شدن یک لوا آن هم به بالا حصار مشوش کننده بود. برای محترم عبدالحمید محتاط خبر داده شد تا به بگرام بروند و ساعت ? شب به حبیب الله خان تماس حاصل گردید و او با مشکلات زیاد توانسته بود تا مرمی های تانک ها را دوباره به ذخیره ارگ شاهی ببرند."

و اینگونه بود که این عملیات متوقف شد، اما چند روز بعد ظاهر شاه برای درمان بیماری اش به اروپا رفت و کودتاگران فرصت مناسبی پیدا کردند تا طرح کودتا را اجرا کنند.

به نوشته آقای شرق، "محمد داوود می گوید در غیاب او (شاه) کودتا نخواهم کرد زیرا این حرکت معقول و مردانه نمی باشد ولی روز بعد حیدر خان رسولی و محمد سرور نورستانی نزدم آمده گفتند که اگر محمد داوود با ما یکجا اشتراک نکند ما بدون او اقدام خواهیم کرد اما تو مجبور هستی با ما باشی".

نقشه نیمه شب

سرانجام گروه کودتاگران به رهبری سردار داوود خان در روز ?? سرطان تصمیم می گیرند که در ساعت یک شب ?شنبه ?? سرطان کودتای خود را برای سرنگونی رژیم شاهی آغاز کنند.

عصر روز ?? سرطان ضیافتی در سفارت عراق در کابل به مناسبت روز ملی آن کشور برپا بود و تعدادی از دولتمردان و وزیر دفاع افغانستان در آن مراسم شرکت کرده بودند. شام آن روز نیز در منزل سفیر آمریکا مراسمی برگزار شده بود که وزیر دفاع و تعدادی دیگر از سران اردو (ارتش) درآن شرکت کرده بودند.

در حالی که صاحب منصبان بلندپایه به کارهای تشریفاتی مشغول بودند، افسران اردو برای انجام کودتا در نیمه شب آمادگی می گرفتند.

سردار داوود
سردار محمدداوود خان در جمع پیشاهنگان در کابل
طرح کودتا بر دو محور متکی بود، اول دستگیری همزمان تمامی کسانی که ممکن بود مانع اجرای کودتا شوند و دوم تسلط فوری بر مرکز تلفن و رادیو کابل. برای اجرای این نقشه حدود سیصد نفر در نظر گرفته شدند.

تعدادی از افراد کودتا به دسته های سه و چهار نفری تقسیم شدند و هر گروه موظف شد تا یک نفر از مقامات را دستگیر کند و اگر از جانب او مقاومتی صورت گرفت به قتل برساند. تعدادی دیگر از کودتاچیان نیز وظیفه پیدا کردند تا همزمان مراکز تلفن و رادیو را در کنترل خود بگیرند و تماس تلفنی مقامات دولتی را قطع کنند.

در اولین حرکت، یک دستگاه بی سیم اردو توسط حسن شرق به منزل محمد داوود انتقال پیدا کرد و در ساعت یک ونیم شب ?? سرطان، دستور کودتا توسط محمد داوود صادر شد.

همزمان، در اولین اقدام مقامات دولتی بدون آنکه مقاومتی از طرف آنها صورت بگیرد دستگیر شدند. در ساعت دو نیمه شب، افسری به نام "پادشاه گل" خبر دستگیری سردار عبدالولی رئیس ارکان حرب قوای مرکز و داماد شاه را - که همه کاره اردو بود- به اطلاع محمد داوود رساند و در ساعت دو و بیست دقیقه، مخابرات مرکزی در سرتا سر افغانستان قطع شد و مرکز مخابرات به دست کودتاچیان افتاد.

علاوه بر سردار ولی، خان محمد خان وزیر دفاع، گل بهار خان فرمانده نیروی هوایی، غلام محمد خان فرمانده قوای گارد، قمرالدین خان فرمانده لوای توپچی، رحمت الله خان فرمانده نیروهای کماندو، عبدالحکیم خان کتوازی فرمانده فرقه ریشخور، نوازخان فرمانده فرقه هشت قرغه، شیر محمد خان فرمانده نیروهای چهار زرهدار، محمد حسین خان فرمانده ?? زرهدار و همچنین فرمانده های نیروهای هوایی در فردوگاه های کابل، بگرام، شیندند، قندهار و مزار شریف نیز دستگیر شدند.

سردار احمد شاه، شاه ولی خان و موسی شفیق صدراعظم نیز از مقامات غیرنظامی بودند که در آن شب دستگیر شدند. ملکه حمیرا همسر شاه هم با سایر افراد خانواده شاهی زیر نظر گرفته شدند و تا ساعت شش صبح نیروهای کودتا در تمامی نقاط کابل مسلط شدند.

دستگیر شدگان نخست به خانه عبدالقدیر نورستانی یکی از نیروهای پایین رتبه پلیس کابل که بعد وزیر داخله شد، منتقل و بعد به صدارت انتقال پیدا کردند و چند روز بعد بیشتر آنها آزاد شدند و تعدادی نیز به زندان های کابل منتقل شدند.

شاه ولی خان در خانه شخصی اش زیر نظر گرفته شد، پسرش جنرال عبدالولی در ارگ شاهی زندانی شد و موسی شفیق به زندان دهمزنگ انتقال پیدا کرد.

بیانیه رادیویی رهبر کودتا

داوود خان و ظاهر شاه در لویه جرگه
داوود خان (نفر دوم از راست)، پیش از ریاست جمهوری، دو دوره صدراعظم افغانستان بود
صبح روز ?? سرطان، رادیو کابل برنامه های عادی خود را قطع کرد و فقط آهنگ های نظامی و حماسی پخش می کرد و پخش موزیک نظامی مرتب ادامه داشت تا اینکه در ساعت هفت صبح سردار داوود به رادیو کابل آمد.

گوینده رادیو، مردم را به شنیدن بیانیه سردار محمد داوود دعوت کرد. رهبر کودتاچیان، بیانیه خود را با این عبارات آغاز کرد:

"بسم الله الرحمن الرحیم،
خواهران و برادران عزیز سلام

بنده در طول مدت مسئولیت های مختلف در خدمت وطنم همیشه در جستجوی هدفی بودم که برای مردم افغانستان، مخصوصاً طبقات محروم و نسل جوان مملکت ما، یک محیط مثبت و واقعی نشو و نمای مادی و معنوی، میسر گردد و در آن، همه افراد وطن ما بدون تبعیض و امتیاز، در راه تعالی و عمران وطن خود سهم گرفته و احساس مسئولیت نمایند... "

داوود خان در این سخنرانی که از قبل آماده شده بود، اولین حکومت جمهوری در افغانستان را به مردم تبریک گفت و رژیم پادشاهی را رژیم مطلق العنان، و دموکراسی متکی بر قانوان اساسی را دموکراسی قلابی خواند و جمهوری و دمکراسی واقعی را به مردم وعده داد.

استعفای ظاهرشاه

در زمان کودتا، ظاهر شاه در شهر ناپل ایتالیا بود. او پس از شنیدن خبر کودتا به رم رفت و چند روز بعد نوراحمد اعتمادی سفیر افغانستان در ایتالیا که همواره نقش میانجی را بین او و داوود خان بازی می کرد، به شاه پشنهاد می کند که از سلطنت استعفا داده و کودتای داوود را بپذیرد و جمهوریت وی را به رسمیت بشناسد تا در عوض، داوود خان نیز خانواده اش را به رم بفرستد.

ظاهر شاه نیز پشنهاد را می پذیرد و نامه ای برای داوود می فرستد:

"برادرم جلالتماب رئیس جمهور!

ظاهرشاه
"با احترام از اراده مردم وطنم، خود را از سلطنت افغانستان مستعفی می شمارم"
از موقعی که خبر جریانات اخیر را شنیدم تا این دم فکرم متوجه وطن من بوده و برای آینده آن نگران بودم.

مگر (اما) همین که دریافتم مردم افغانستان بغرض آینده امور ملی خود از رژیم جمهوریت با اکثریت کامل استقبال نموده اند، با احترام از اراده مردم وطنم، خود را از سلطنت افغانستان مستعفی می شمارم و بدین وسیله تصمیم خود را به شما ابلاغ می کنم.

در حالی که آرزوی من سعادت و اعتلای وطن عزیز من است، خود را به حیث یک فرد در افغانستان زیر سایه بیرق افغانستان قرار می دهم. دعای من این است که خداوند بزرگ و توانا همواره حامی و مددگار وطن وطنداران من باشد.

والسلام

محمد ظاهرشاه
پادشاه سابق افغانستان
?? اسد ????"

سردار داوود با دریافت این نامه، سردار احمد شاه، ملکه حمیرا و سایر افراد خانواده شاهی را توسط هواپیما به رم فرستاد. اما سردارعبدالولی را که منتظر محاکمه بود اجازه نداد که همراه آنها برود، شاه ولی خان نیز که نخواست فرزندش را ترک کند در کابل ماند.

برخی از صاحبنظران معتقدند که استعفای محمد ظاهر از پادشاهی و تایید کودتا، بزرگترین اشتباه زندگی او و ضربه محکمی بر بنیان مشروطیت بود، که به موجب قانون اساسی، شاه باید از آن پاسداری می کرد.

نخستین رئیس جمهور

روز ?? سرطان، محمد داوود به وزارت دفاع رفت و اولین جلسه کمیته مرکزی جمهوری، با حضور او بر گزار شد و در روز ?? سرطان، این کمیته محمد داوود را به عنوان رئیس جمهور و صدراعظم و حسن شرق را به معاونت صدراعظم برگزید.

داوود خان رئیس جمهور افغانستان درحال بازدید پرسپولیس ایران
رژیم کوتای سفید داوودخان، پنج سال بعد، با کودتای سرخ چپگرایان به پایان رسید
چند روز بعد، کمیته مرکزی دولت جمهوری، نام اعضای کابینه را اعلام کرد که در میان آنها چند نفر از اعضای حزب دموکراتیک خلق (جناح پرچم) که در پیروزی کودتا نقش اساسی ایفا کرده بودند، نیز حضور داشتند.

سردار محمد داوود پسرکاکای ظاهر شاه که همواره در قدرت با شاه شریک بود، هیچگاه در زندگی به مقام دوم راضی نمی شد، اینک خود به بالاترین مقام در افغانستان رسیده بود.

جمهوری داوود خان، پنج سال بعد در ماه ثور (اردیبهشت سال 1357 خورشیدی)، با کودتای دیگری توسط افسران چپگرای ارتش به پایان رسید. آن کودتا، که برخلاف کودتای داوود خان، سفید و بدون خونریزی نبود، با کشته شدن خود و اعضای خانواده اش، و شمار زیادی از طرفدارانش به پیروزی رسید.

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/27:: 2:19 صبح     |     () نظر
 
تغذیه مادران و کودکان تهیدست، با شیر سویا
تغذیه مادران و کودکان تهیدست، با شیر سویا
 

 
 
لوبیای سویا
سویا، گیاهی قوی با ارزش غذایی زیاد است
یک کارخانه تولید شیر از سویا، برای مادران و کودکان تهیدست در کابل افتتاح شده است.

اداره صحت وزارت زنان اعلام کرده است که تولیدات این کارخانه، به منظور تغذیه بهتر مادران باردار و کودکان بالاتر از سه سال به مصرف خواهد رسید.

کارخانه تولید شیر سویا به کمک مالی یک نهاد امدارسان آمریکایی به نام "موسسه بین المللی تغذیه آموزشی: اغاز به کار کرده است.

قرارداد این پروژه برای دو سال با پنج وزارتخانه به امضا رسیده و قرار است امکان دسترسی مادران و کودکان بی بضاعت در سراسر افغانستان به شیر مقوی سویا، فراهم شود.

پیش از این، در ولایت های بدخشان، هرات و بلخ نیز، کارخانه تولید شیر سویا ایجاد شده است.

به گفته یک تن از مقامات وزارت اموز زنان افغانستان، بیش از بیست هزار زن، از شیر تولید شده در این کارخانه ها، استفاده کرده اند.

مسوولان می گویند قرار است در دو سال آینده بیش از دو هزار تا سه هزار زن باردار و شیرده، از مناطق فقیرنشین کابل، با شیر سویا تغذیه شوند.

در دو سال گذشته، کشت گیاه سویا، در پانزده ولایت افغانستان آغاز شده است.

وزارت زنان افغانستان درنظر دارد برای معرفی سویا و ارزش غذایی آن، کارگاه های آموزشی برای مردم مناطق مختلف برگزار کند.

برای راه اندازی کارخانه تولید شیر سویا در کابل، دوصد و چهل هزار دلار هزینه شده است.

در دو سال آینده قرار است اینگونه کارخانه ها، در ?? ولایت افغانستان راه اندازی شود.

به باور مسوولان، تغذیه مادران شیرده و باردار و کودکان بالاتر از سه سال با شیر سویا، می تواند مرگ و میر مادران و سوء تغذیه کودکان را کاهش دهد.

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/26:: 5:6 صبح     |     () نظر
<   <<   136   137   138   139   140   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
*پرواز روح*
همفکری
EMOZIONANTE
دیار عاشقان
در انتظار آفتاب
حاج آقاشون
به سوی فردا
اگه باحالی بیاتو
ای لاله ی خوشبو
خورشید تابنده عشق
آیینه های ناگهان
(( همیشه با تو ))
حوض سلطون
عاشقان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
یا امیر المومنین روحی فداک
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عشق و شکوفه های زندگی
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات