سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند می فرماید : گفتگوی علمی در میان بندگانم دلهای مرده راحیات می بخشد؛ آن گاه که در آن به امر من برسند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
یادداشتها و برداشتها
 
لطیفه ها
سرگرمی ها


لطیفه ها
نسخه دکتر
بیمار:« آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!»
دکتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟»
بیمار: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»



مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!


یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی!


پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : " من تراب وضع خراب !"


دعای شبهای یک کودک: خدایا میدونی با این که آب کم خوردم باز جیش کردم پس کمکم کن صبح کتک نخورم آمین..
سر سفره عقد عروس بله نمی گفته، داماد یکم فکر می کنه، با صدای بلند میگه: عمو زنجیر باف
زنه از شوهرش می پرسه از چیه من بیشتر خوشت می آد؟ از صورت زیبا و یا هیکل متناسبم؟ مرده یه نگاهی به سر تا پای زنش می ندازه و میگه از اعتماد به نفست!!!

غضنفرمیره بنگاه معاملات ملکی. بهش میگن ما یه خونه داریم کنار راه آهنه سر و صداش زیاده ولی بعد از یه هفته عادت میکنی.

غضنفر میگه ایرادی نداره! این یه هفته رو میرم خونه ی داداشم

غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن

یه روز به غضنفر میگن شما در روز چقدر نون می خورین؟ میگه صبح دوتا لواش، ظهر یه تافتون، بعد از ظهر چهارتا سنگک، شب هم سه‌تا باگت! به غضنفر میگن پس نون بربری چی؟ میگه پس فکر کردی اینا رو لای چی می ذاریم می خوریم؟



<>
function resizeHandler() {
document.getElementById("FloatCenterID").style.width=document.body.clientWidth - 320;
}
window.onresize = resizeHandler;
resizeHandler();

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/3:: 4:38 عصر     |     () نظر
 
لطیفه ها
لطیفه ها
دو تا ماشین با هم تصادف می‌کنند.

افسر میاد و می‌پرسه: کدومتون مقصر بودید؟

لره میگه: والله من خواب بودم، ندیدم از ایشون بپرسید


دو تا لرداشتن تو یه ماشین بمب کار میذاشتن

یکیشون به اون یکی میگه: اگه این بمب الان

منفجر شه چی کار کنیم؟ اون یکی میگه نگران نباش

من یکی دیگه دارم
رشتیه میره مسجد . وقتی میاد بیرون میبینه کفشاش نیست

، میگه 4 حالت داره : 1 - نیومدم

؟ 2 - بدون کفش اومدم ؟؟

3 - اومدمو رفتم ؟

4- بعداّ میام ؟؟



مرد به سرعت به خانه امد و فریاد زد عزیزم ساکتو ببند

.من همین الان??????? میلیون دلار برنده شدم

. زن ساکها رو برای ساحل ببندم یا کوه

. مرد : مهم نیست فقط ساکتو ببندو از

جلو چشام دور شو
اصفهانیه مرده بود، روی سنگ قبرش نوشته بودن،

احمدآقا مرده اس ولی مغازه بازه اس
به یه نفر میگن چرا یه لنگه جورابت آبیه یکی دیگش قرمز؟
میگه نمیدونم تو خونه هم یکی دیگه دارم که مثل همین دو رنگه....
از یه نفر میپرسن اگه آمریکا عراق رو بزنه چی میشه؟
میگه اگه آمریکا عراق رو ببره و ایران هم عربستان رو بزنه ایران و آمریکا میرن فینال.
یه یارو میره با پژو 206 مسافرکشی 4 نفر رو سوار میکنه بعدش خیلی تند میره . اولی میگه آقا خیلی داری تند میری . راننده میگه تا حالا 206 داشتی ؟ طرف میگه نه . میگه : پس خفه شو .
همین طور سرعت رو میبره بالا و تا نفر سوم همین جواب رو میده . چهارمین نفر میگه آقا خیلی تند میری . میگه تا حالا 206 داشتی . میگه : آره .
راننده میگه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه ....................................................................

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/3:: 4:13 عصر     |     () نظر
 
جوکهای خنده دار

روزی ملا نصر ا لد ین با یکی از د وستش از جا ئی عبور میکر دند وبرای رفع خستگی کنار رود خانه  ای نشستند د ر همین میان  بادی  با صد ای بلنــد از د وستش خارج شــد فــوراً د وستش سنگی برد اشت و د ر جایی که نشسته بــــود محکم کـــوبید  ـ ملا نصر الد ین  گفت  صدا را از بین بـــردی حالا د ر فــکر از بین بــرد ن بوی هم باش ـ

از غلام حسین چی کم د اری

معلم به حسین گفت ـ  تو چــرا  این قــد ر تنبل استی مگــر از غلام حسین  که همیشه شاگرد اول است  چی کـــم د اری ؟  حسن گفت ـ خوب این که معلو م  است یک غلام را ـ

حاضر جــوابی

شخصی میگفت ـ به خانه یکی از د وستان رفته بود م ـ بچه ای د اشت چهار ساله از او پرسید م  تو دختر استی یا پسر ؟ ناگهان د ید م که پطلو نش را پائین کشیـــــد ـ

گرفتن ریش شیطان

شخصی شیطان را د رخواب د ید  ریش او را محکم گــرفته و چند سیلی بروی زد ه و گفت ـ ای ملعون  برای فریب د اد ن مــرد م  ریش خود را د راز کــرد ه ای ؟ من تورا به جــزای خود میرسانم ـ

این بگفت و خواست سیلی د یگری بزند که ناگهان از خواب بید ار شد و ریش خـــود را د ر دست خویش د یـــد و خجل شــد ـ

فیل و مورچه

روزی یک مورچه با  یک فیل ازد واج کــرد چند ماه گذشت یکروز فیل و مورچه  با هم اختلا ف پید ا کــر د ند ـ فیل خواست پایش را روی مورچه بگذاردکه ناگهان مورچه فریا د زد ـ اگــر به من رحــم نمی کنی  به بچــه  فیل د اخــــل شکمم رحـــــم کـــن ـ

تربیت سگ

یک روز د و آد م لاف زن به هم می رسنــد ـ

اولی ـــ من سگ خانه ام را طــوری تــربیت کــرد ه ام که وقتی میخوا هد  وارد اطاق شود  د ر میزنــد ـ

د ومــی ـــ این که چیــــزی نیست سگ خــا نه مــا کلید د ارد ـ

شکر کــرد ن

شخصی الا غش را کم کرد ه ود و گــرد شهر مگشت و شکر میکرد ـ گفتند چرا شکر میکنی ؟

گفت ـ برای اینکه اگر من روی خر  ام  نشسته بود م امروز چهار مین روز گم شد ن من و الاغم می بود ـ

گد ا وثروتمند

گــد ائی د ر خانه یکــی از ثروتمند ان  که غلامانی د اشت رفت وچیزی خواست او شنید که صاحب خانه میگو ید ـ

ای مبارک به قنبر بگو به جوهر بگوید و جوهر به یاقوت بگوید  و یاقوت به سائل بگوید  که خد ا بد هد ـ

گد اچون چنین شنید د ست خود را بلند کــرد و گفت ـ

خــدایا به جبرائیل بگو   به اسرافیل و میکا ئیل بگــوید  تا اوهم به عزرائیل بگوید که جان این ثروتمند بخیل را بگــیرد ـ

فقیر و ثروتمند

فقیر به ثروتمند ـ سلا م علیکم کجاتشریف میبرید ؟

ثروتمند گفت ـ قد م میزنم  تا اشتها پید ا کنم ـ شما کجا میروید ؟

فقیر گفت  من اشتها د ارم قد م میزنم تا خوراکی پید ا کنم ـ

آرزو سخت

 از یک آد م سختی پر سید ن ـ تو د ر دنیا چی آرزو د اری ؟

او جواب د اد ـ آرزو د ارم  کل شوم تا د یگر  پول سلما نی ند هم ـ

صفر

 ما د رــ احمد جا ن اگر گفتی  چی فرقی میا ن د ما سنج و  پار چه ای امتحان است ؟

احمـــد ــ   هیچ ما در  جان چون هــر کد ام که  صفر نشان بد هند تن آد م میلر زد ـ

سیب

باغبا ن ـــ  ای بچه بالا ی د رخت چی کــار میکنی ؟

بچــه ـــ خیلی معذ رت میخواهم  یکی از سیب ها   از د رخت افتا ده بود  آمد م تا آن را سر جا یش بگــذ ارم ـ

 د ر شیشه

د اکتر ــــ چــرا د وا ها یتان را نمی خــور ید ؟

مر یض ــــ آخــر چیکار کنم د اکتر ؟ روی شیشه د وا نوشته است مواضب باشید د ر شیشه همیشه بسته با شد ـ

 آ دم قحطی

روزی مرد ی خند ان د وستش را د ید ـ دوستش از او پرسید چرا می خنــــد ی ؟

 مــر د گفت ــــ امروز که از خا نه بیرون می آمد م د ختر چها ر ساله ام از من پول خواست  گفتم ند ارم ـ  او خیلی عصبا نی شد ه  وپیش ما د ر ش رفت وگفت ـــ آ د م قحطی بود که تو زن این گـــد ا شد ی ـ

ا صلا ح ســـر

روزی د وتا د وست باهم صحبت میکر د ند ـ اولی گفت ــ من هیچ وقت پول سلمانی نمید هم ـ

د ومی با تعجب گفت ـ  به نظر من چنین چیزی غیر ممکن است ـ

اولی با خند ه گفت ـ تعجب ند ارد ـ هـــر وقت موی های سرم بلند میشود با زنم جنگ میکنم  آن وقت او همه موهای سرم را میکند

نوشته شده توسط عصمت احمدزاده |

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/20:: 2:12 صبح     |     () نظر
 
جوکهای خنده دار

پــد ر ـــ پسرم برو پارچــه امتحان ات را بیارتا ببینم ـ

احمــــد ــــ بابا پارچه امتحانم را یخ زد ه بود گذاشتم کنار بخاری

پـــد ر ـــ چـــرا پارچه امتحانت یخ زد ه ؟

احمــــد ـــ چون تمام نمره هایم صفر است ـ

د نیا بی وفـــا

بیماری را از معاینه خانه داکتر بخانه آورد ه بود ند د ر حالیکه د اکتر او را جــواب د اده بود بیمار با ناله گفت ـــــ زن بلاخره د اکتر د رد مـرانگفت ؟

زنش گفت ـــ چیزی مهمی نیست کمی ضعیف شد ی باید تقــــویت شوی ـ

بیمار گفت ــــ خوب همان گوسفند ی که د ر حولی نگهد اری میکنی کباب کن تا بخورم وقوت گیرم ـ

زنش گفت ـــ نی بابا آن گــوسفند مال مـــراسم فاتحه تو است ـ

یـــا علی

د زد ی به خانه روضه خوانی  رفته و تمام اثاثیه اورا جمع کـــرد وقتی خواست آنها را از زمین بر د ارد گفت یا علـــی ـــ

روضه خــوان از صد ای او بید ار شد و دست د زد را گــرفت و گفت ـــــ هـــرچه که من د ر مــد ت عمــر خویش با یــا حسین جمع کـــرد ه ام تو می خـــواهی با یک یا علـــی گفتن همه را ببری ؟ این بی انصافـــی نیست ؟

چنـــد ان نـــر هم نبود

مرد ی د رکاروانی الا غش را گــم کـــرد د رعوض الا غ د یگــری را گـــرفته و بار کـــرد ـ

صاحبش آمـــد و گـــرد ن الا غش را گـــرفت و بار را بر زمین انداخت ـ

مـــرد شــروع به سر وصــد ا کـــرد ـ  مـــرد م گفتند چــرا سر و صد امیکنی ؟

 گفت این الا غ من است ـ

گفتند اگــر راست می گــو یی الاغت نر بــود یا ماد ه ؟

گفت نــــر ـ

گفتنــد این الاغ که مـــا ده است ـ

جــواب د اد چنـــد ان نـــر هم نبود ـ

شکر از شوق

شخصی زنی بد اخلا ق و پیری د اشت ـ روزی نزد د وستانش گله کرد که گــرفتار این چنین زنی شد ه ام و نمی د انم چی کنم ؟

گفتند ـــ مایل استی خــد ا او را بکشـــد ؟

گفت نی ـ

گفتنـــد چـــرا ؟

گفت ـــ چونکه می تــرسم اگـــر کسی بیا ئید خبــر د هـــد که زنت مــرد ه از شوق سکته کنــم ـ

زمـــــــان

معلم خطاب به شاگــرد ــــ بهــروز بگو وقتی می گــوئیم من حمام مــیروم  تو حمام می روی او حمام میرود مــا حمام می رویم این چی زمانی است ؟

معلم صاحب اجــازه ـــ اینکه سوال نــد ارد  روز جمعــه است دیــــــگه ـ

معلم و شاگـــرد

شاگــرد ی از معلمش سوال کـــرد ــــ سعــد ی د ر چی سالی وفات کـــرد ـ

معلـــم گفت ــــ مــرگ سعــد ی د ر سالهای 690 تا 694 هجری قمــری اتفاق افتاد ـ

شاگــد گفت ـــ معلوم میشود آن بیچاره چهــار سال تمام جــا ن میــد اد ه ـ

آرزو هـــا

بزرگتــرین آرزویت چیست ؟

د لــم مــی خواست جــای چراغ ترافیکی باشم ـ

چـــرا چــراغ تــرافیکــی ؟

چــون مــی خــواستم بی د غد غه هـــر د قیقه رنک عـــوض کنم ـ

علت د ستگیــری

د ر اد اره پولیس ــــ قاضی رو به متهم کــرد و گفت ـــ این د فعه برای چی تو را دستگیر کـــرد ن ـ

متهم با قیافه مظلومانه ای جواب د اد ـــــ قاضی صاحب  براینکه پیر شد ه ام و د یگــر مثل سابق نمی توانم فـــرار کنم ـ

د ر معاینه خانه د اکتر

د اکتر بعــد از معاینه مشغول نوشتن نسخه بو د  چنــد لحظه بعد متوجه شد که بیمار هم چیزی می نویسد ـ داکتر پر سید ــــ خوب جانم تو چی مینویسی ؟

مر یض گفت ــــ د اکتر جان بعد از نسخه نوشتن شما منم وصیت نامه خود م را می نویسم ـ

باز پرس

شخصی به باز پرس  محکم مراجعه نمود و گفت ـــ خواهش میکنم خیلی زود مــرا تحویل زند ان بد هید ـ

باز پر س گفت ــ چــــرا جــانم ؟

مـــر د گفت ــــ من با خشت  به سر زنم زد م

بازپرس گفت ـــ یعنی  تو او را کشتی ؟

مـــرد گفت ـــ بلی ولی میتر سم کـــه نمرد ه باشـــد ـ

آشنا ئی کـــامل

د رویشی از بیابان می گذشت جمعی را د ید کــه سخت مشغول خــورد ن غــذ ا هستند بــد ون تعارف بر سفره آنها نشست و شروع به خــورد ن کـــردا ـ

یکــی از آن جمع پر سید ــــ د رویش با کــد ام یک از ما آشنا ئی د اری ؟

د رویش د رحــالیکه ظرف طعام را نشان می د اد گفت ـــــ با ایشان آشنا ئی کــامل د ارم ـ


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/20:: 2:11 صبح     |     () نظر
 
جوکهای خنده دار

امیری گذ رش به آسیابی افتاد الاغی را د ید  که آسیاب می چرخاند و زنگی به گـــرد ن د ارد از آسیابان پــرسید ـــاین زنگ را برای چی به گــرد ن الا غ بسته ای ؟

آسیابان گفت ــــ براینکه اگـــر ایستاد فوری بفهمم ـ

امیر گفت ــــ ا گـــر الاغ بایستد و سر خود را مانند من بجنباند چی خــواهی کـــر د ـ

آسیابان گفت ـــ اگــر خـــری پید اشود کــه عقلش مانند عقل شما باشد آن وقت تــد بیر د یگــری به کــار خــواهم بست ـ

پسر مــا گل نیست

معلمی د ید از شاگرد ی بــوی بــد می آید نامه ای به مــاد رش نوشت و از اوخواست تا د ر نظافتش د قت کنــد ـ روز بعــد نامه ای به این مضمون بایش ر سید ــــ پسر ما گل نیست که او را بوی کنید ـ

بنــد ه شــاکــر

و قتی پد ر پار چه امتحان پسرش را د ید و ملا حظه کــرد که بین 42 شاگرد نفر چهل و یکم شــد ه د ست هایش را به طــرف آسمان بلــند کــرد ه و گفت ــــ خــد ایا شکــر که فــرد کود ن تری هم د ر این د نیا بعـد از پسر من وجــود دارد

کـــلا ه

کلی از حمــام بیرون آ مـــد د ید کلاه اش را دزد ید ه اند ـ با حمامــی به بحث پر د اخت ـ حمامی گفت تو اینجا آمد ی کلا ه ند اشتی ـ

کل د اد زد ه گفت ـــ ای مـسلمان انصاف بــد ه آخـــر این سر از آن سر هاست که بتوا ن بی کلا ه ر فت ـ

نصیحت

پــد ری به فرزند خورد سال خود نصیحت می کــرد ــ که بلا خــره روزی همه مــا خــواهیم مــرد ـ

پسر گفت ـــــ پد ر پس یاد تان باشد کــه حتماً کلید الماری شیرینی هارا به من بــد هید ـ

نـــا راحتی

پسری نزد پزشک رفت ــ

پزشک از او پرسید ـــ پسرم د ر کجا احساس نا راحتی مــی کنی ؟

پسر گفت ـــ د اکتر جان د ر مکتب ـ

آزمایش

د اکتــر ـــ آزمایش خون شما نشان مید ه کــه چــربی خون شما خیلی زیاد است ـ

مــریض ـــ راست میگو ئید حالا چربی اش حیوانی است یا نباتی ـــ

نوکر خسته ناپذ یر

نوکر تازه وارد به خانم و آقا خانه روی کرد ه گفت ـــ من هیچ وقت از کار خسته نمی شوم چون د ر د ه کــه بود م از شش تا الا غ نگهــد اری می کــرد م  د ر حالیکه شما د و تا هستیـــد ـ

شـــا گــرد

معلم ـــ تو چقد ر کود ن استی ـــ اسکنــد ر وقتی اند ازه تو بود نصف د نیا را میشناخت ـ

شاگـــرد ـــ آخه آقا ــــ معلم او ارسطو بود نی شما ــ

خورشت زبان

مشتری ـــ غذ ا چی د اری ؟

گار سون ـــ خورشت زبان ـ

مشتری ـــــ خورشت زبان نی من اصلاً هیچوقت  چیز یکه  از د هان حیوان خارج میشود نمخورم ـــ

گــارسون ـــ خوب پس تخم مــرغ میل می فـــرما ئید ـ

خــروس عاقبت اند یش

خــروس روی به ماکیان کرد ه وگفت روی تخم هــا نخواب ـ

ماکیان ـــ برای چی؟

خـــروس ـــــ براینکه خیلی زود است ما بچه د ار بشو یم ـ

نــام مبارک

شخصی به د ید ن یکی از د وستان نزد یک خود رفت  اتفاقاً د وستش د ر خانه نبود لذا بر د ر خانه نوشت خـــر و رفت ـ روز بعــد د وستش را د ید به او گفت ـــ دیروز برای د ید ن شما آمــد م نبو د ید ــ

د وستش گفت ــــ بلی از تشریف فــرمائی شما مطلع شد م ـ

گفت ـــاز کجا فهمیــد ی ؟

گفت ـــ نام مبارک شما بـــر د روازه خانه نوشته شد ه بــود ـ

ســـر برید ه

روزی مـــردی به آرایشگاه رفته سلمان ناگهان دستش لرزید و سر مشتری را بــرید ـ مشتری فــریاد زد که واخ سر م را برید ی ـ

سلمان گفت ــــ خــاموش باش که سر برید ه حـــرف نمی زنـــد ـ

ریش بـــز

ملا نصرالد ین بر روی منبر موعظه می کــرد ـزنی د رپای منبر سخت می گریست ـ

مــلا گفت ـــ ای مرد م از این زن یاد بگیر ید کـــه چگونه گــریه از سر سوز می کند ـ

زن از جای بر خــواست وگفت ـــ ای ملا بزی د اشتم که ریشش شبیه ریش تو بود و د و روز پیش مــرد اکنون که تو ریش خود را می جنبانی به یاد بزم می افتم  و بی اختیار گــریه ام می گیرد ـ

یک هفتـــه

قـــاضی ـــــ چـــرا پول این شخــص را نمی دهی ؟

متهم ــــــ به خد ا یک سال است که به او التماس می کنم که یک هفته مهلت بـــــد ه نمی د هـــد ـ

سا عت طــلا

قــاضی ـــ راستی موقع که ساعت طــلای این آقارا د زدی کــردی هیچ نتر سید ی ـ

د زد ـــــ چــرا جناب قــاضی تر سیــد م که نکند ساعت طــلا نبا شد ـ

بیمـــــه

د انش آموز ــــ آقا من آمد ه ام خود م را بیمه کنـــم ـ

کارمنـــد بیمه ــــــ بسیار خــوب د رمقابل چی حــوادثی ؟

د انش آمــوز ــــ د ر مقابل عوارض نــاشی از لـــت وکوب معلـــم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/20:: 2:9 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
EMOZIONANTE
یا امیر المومنین روحی فداک
حاج آقاشون
همفکری
خورشید تابنده عشق
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
در انتظار آفتاب
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
ای لاله ی خوشبو
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عاشقان
به سوی فردا
عشق و شکوفه های زندگی
اگه باحالی بیاتو
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
(( همیشه با تو ))
آیینه های ناگهان
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
حوض سلطون
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات