|
کلمات کلیدی:
افغانستان: در هر نیم ساعت یک مادر می میرد
| |||||||
وزارت صحت (بهداشت) افغانستان اعلام کرده است که در هر نیم ساعت یک مادر جان خود را در این کشور از دست می دهد.
مقامات وزارت صحت افغانستان می گویند عدم دسترسی زنان به خدمات درمانی در هنگام بارداری و خطرات زمان زایمان باعث معلولیت و حتی مرگ شمار زیادی از مادران می شود. بر اساس آمار جدید ارائه شده از سوی این وزارت در هر سی دقیقه یک مادر افغان به سبب بیماریهای قابل علاج جان خود را از دست می دهد. حمیده عبادی، رئیس صحت اداره باروری وزارت صحت افغانستان، که در مراسم بزرگداشت "روز ملی مصونیت مادران" صحبت می کرد، گفت: "در افغانستان در هر?? دقیقه یا هر نیم ساعت ما یک مادر را از دست می دهیم و سالانه نزدیک به ??? هزار کودک مادر خود را از دست می دهند." خانم عبادی افزود: "کودکانی که مادر خود را از دست می دهند ده برابر بیشتر از کودکانی که مادرانشان زنده اند با خطر مرگ مواجه هستند." ازدواجهای قبل از وقت، ولادت های پی در پی، درآمد کم، تغذیه ناسالم، خشونت ها و آسیب های روانی ناشی از آن، کافی نبودن کارکنان صحی و دور بودن مراکز صحی از عوامل عمده افزایش مرگ و میرمادران در افغانستان دانسته می شود. از سوی دیگر بسیاری از مردان خانواده بنابر سنت های محلی اجازه نمی دهند زنان خانواده شان به مراکز صحی بروند و توسط پزشکان مرد معاینه شوند. اما فیض الله کاکر، معاون وزارت صحت می گوید تحقیقات جدید یک پزشک آمریکایی برروی خون شماری از زنان در کابل نشان داده است که شمار زیادی از آنها با کمبود جدی و یتامین دی و کلسیوم مواجه اند. آقای کاکر گفت: "وقتی که شما خون مادران را در آزمایشگاه آزمایش کنید، یک ویتامین بسیارمهم که به نام ویتامین دی یاد می شود در خونشان فوق العاده کم است." او افزود: "وقتی ویتامین دی در خون کودکان در وقت رشدشان کم باشد کلیسیوم- که یک عنصر مهم دیگر برای برای رشد است- به صورت درست جذب نمی شود و این یکی ازعوامل مرگ و میر مادران است." آقای کاکر همچنان گفت: "من فکر می کنم این مشکل در ولایات دور دست- مثل بدخشان- بسیار جدی است." وزارت صحت افغانستان افزایش پزشکان و پرستاران زن و استخدام آنها در مناطق دور دست و فرستادن پیام های بهداشتی برای بالا بردن سطح آگاهی مردم را بهترین وسیله برای کاهش مرگ و میرمادران می داند. اما این وزارت مشکلات امنیتی در مناطق دور دست و مشکلات جغرافیایی را به عنوان چالشهایی در برابر خود می داند. افغانستان در سطح جهان بالاترین رقم مرگ و میرمادران را دارد. |
کلمات کلیدی:
فلم سکس الحاج پوهندوی دوکتور باباجان عزیزی به بازار عرضه شد.
الحاج دوکتوربابا جان عزیزی از سالهاست که در شهرمزار شریف یکی از داکتران مطرح و استاد دانشکده طب می باشد، او حدود هفتاد سال عمر دارد و سال گذشته به زیارت حج بیت الله رفته و لقب الحاج را به خود کمایی کرد.
اخیراً جناب حاجی داکتر دختری از دانشجویان خود را ناکام می کند و زمانی دخترک به او مراجعه می کند، داکتر از او می خواهد تا با او عمل سکس انجام دهد، دختر موضوع را به خانواده خود می گوید و برادر وی زمینه سازی می کند و به خواهر خود می گوید به جناب استاد بگو که من زنی را راضی ساخته ام تا با تو عمل سکس انجام دهد. سر انجام داکتر به یک روسپی خانه دعوت می شود و عمل سکس را با زن انجام می دهد.
همهء این جریان فلمبرداری و سپس به پولیس و بعدش هم به بازار عرضه میشود.
به این ترتیب نخستین فلم سکس افغانی در شهر مزارشریف با اشتراک الحاج پوهندوی دوکتور باباجان عزیزی مرد هفتاد ساله رکود تازه یی را بست.
کلمات کلیدی:
مبارزه با تروریزم مستلزم ریشه یابی ونابودی منابع ومراکزتروریزم میباشد.
هرگاه جهانیان ونیروهای مبارزه علیه تروریزم به منابع ،مراکز تربیه وتجهیزوحامیان دهشت افگنان توجه نکند .همچنان شاهد کشته شدن فرزندان شان درسراسرجهان خواهند بود.
مبصرسیاسی آژانس باخترمی نویسد:
به گفته مقامات امنیتی افغانستان ومسوولین نیروهای مبارزه علیه تروریزم یکی ازعوامل افزایش فعالیت های تروریستی وحملات انتحاری درافغانستان حمایت برخی کشورها ازطالبان وتجهیزآنها با سلاح مدرن میباشد.
به نظرتحلیل گران حملات انتحاری پیاپی درشهرکابل، کشیده خشونت وفعالیت های دهشت افگنی به شمال کشور، ترورعلما ومتنفذین درنقاط مختلف کشور بالاخره ادعای یکتن ازنماینده گان مردم درپارلمان مبنی برایجاد واحد های اداری طالبان درولایت هلمند موید اظهارات وادعا های مسوولین امنیتی افغان ونیروهای مبارزه باتروریزم دررابطه به افزایش فعالیت های تروریستی درکشور میباشد.
مثل معروف است که هرگاه منبع آب خشکیده نشود هرگزجریان آب را نمیتوان متوقف ساخت، روی این اصل بارها رئیس جمهورکشور به نیروهای ضد تروریزم تاکید کرده است که درصورت عدم توجه به منابع ومراکزتروریزم درآن سوی خط دیورند، افغانستان مهال است تا فعالیت های تروریستی را درافغانستان مهار کرد.
جامعه جهانی وکشورهای شامل درمبارزه علیه تروریزم با وجود مصرف نمودن ملیون ها دالردرمبارزه علیه تروریزم وازدست دادن فرزندان شان درافغانستان بازهم نتوانسته اند که این پدیده شوم وغیرانسانی را مهار کنند وهرروز شاهد به قتل رسیدن افغانان وفرزندان شان بدست تروریستان میباشند .یکی ازانگیزه های عدم موفقیت این نیروها درمبارزه علیه تروریزم همانا عدم توجه آنها به مراکز ومنابع تروریزم میباشد ، این نیروها با شاخ وبرگ تروریزم مبارزه مینمایند ولی توجه نمی کنند که ریشه سالم است وبا گذشت هرروزجوانه میزند .
به نظرکارشناسان ،مبارزه علیه تروریزم ابرازتاسف وتسلیت ومحکوم کردن فعالیت ها وحملات تروریستی کافی نبوده مبارزه علیه تروریزم مستلزم ریشه یابی ونابودی مراکز ومنابع تروریزم درآنسوی خط دیورند میباشد که به آن توجه صورت گیرد.
کلمات کلیدی:
بحران اتمی ایران و رفتار روسیه
روسیه میگوید از حق ایران برای دستیابی به انرژی اتمی حمایت میکند ولی ایران مجهز به سلاح اتمی را نمیپذیرد. براین اساس خواستار همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی با هدف شفافسازی کامل برنامههای اتمی این کشور است. در عین روسیه نیز همانند آمریکا و اروپا، خواهان توقف غنیسازی اورانیوم از سوی ایران است.
Bildunterschrift: Gro?ansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: روسیه در پرونده هستهای ایران نیز یک پای اصلی ماجراست. روسیه تا بهحال برغم مخالفتهای لفظی با ارجاع پروندهی اتمی ایران به شورای امنیت و نیز قطعنامههای صادر شده علیه ایران از سوی این نهاد، در نهایت در همهی این موارد در کنار آمریکا و اروپا ایستاده است. مسکو با وجود برخورداری از حق وتو، از این امکان به سود ایران، آنچنانکه حکومت ایران انتظار داشت، استفاده نکرده است.
بهنظر برخیها حتی مخالفت روسیه با استفاده از زور برای حل بحران اتمی ایران نیز از قوت و قدرت کافی برخوردار نیست. بدبینانهترین ارزیابی در محافل سیاسی ایران این است که روسیه سود خود را در انزوای ایران و کشمکش دائمی حکومت ایران با جهان خارج میبیند. یک ایران بزرگ، برخوردار از سیاستهای داخلی و خارجی معقول و متعادل، نه تنها طعمهی مناسبی برای روسیه نیست، بلکه رقیب منطقهای آن نیز هست.
چنین ارزیابی از سیاست روسیه در برابر ایران در میان تحلیلگران خارجی نیز وجود دارد. روزنامهی «اینترنشنال هرالد تریبیون» همین یک هفته پیش نوشت: «حتی اگر آمریکا به ایران حمله کرده و برنامه هستهای این کشور را نابود کند برای روسیه اشکالی ندارد، چرا که قیمت نفت و گاز این کشور به شدت افزایش یافته و علاوه بر آن روسیه به پیمانکار اصلی بازسازی تجهیزات هستهای ایران تبدیل خواهد شد. در حالی که آمریکا در عراق دست و پا میزند و با یک بحران مالی روبروست، روسیه مساله ایران را حفرهای استراتژیک برای دستیابی به یک جایگاه جدید جهانی میبیند.»
بدبینی نسبت به سیاستهای روسیه در محافل حکومتی ایران نیز بسیار جدی است، هر چند بنا به مصلحت امکان بروز نمییابد. حکومت ایران نیز روسیه را یک شریک قابل اعتماد نمیداند و متوجه سوءاستفادهی روسیه از بحران در مناسبات ایران و غرب هست، با همهی اینها اما، این مناسبات برای کشوری منزوی و زیر فشار همچون ایران بسیار مهم است. به همین سیاق نیز سفر پوتین به تهران خالی از فایده نیست، حتی اگر هیچ دستاوردی در مناقشههایی نظیر نظام حقوقی دریای خزر و یا نیروگاه بوشهر نداشته باشد.
مختصر آنکه، سطح و کیفیت مناسبات کنونی ایران و روسیه، مناسبات دو کشور در شرایط عادی نیست و بسیاری معتقدند که این «دو دوزه بازی» روسیه همچنان ادامه خواهد یافت. اما شاید تفسیر درست ماجرا این باشد که روسیه نیز نگران روابط خود با غرب است و مایل نیست مناسباتش با تهران خللی بر آن وارد کند.
کلمات کلیدی:
مناسبات ایران و روسیه در ترازو
پوتین برای شرکت در اجلاس سران کشورهای حاشیهی دریای خزر به ایران سفرکرد. این نخستین سفر رهبر روسیه به ایران بهانهای است برای نگاهی گذرا به مناسبات دو کشور و ارزیابی سیاستهای روسیه در برابر ایران.
نشست روز سهشنبه ?? اکتبر رهبران کشورهای ساحلی دریای خزر در تهران دومین اجلاس آنها پس از فروپاشی اتحاد شوروی است. اجلاس نخست، در آوریل سال ???? در عشقآباد پایتخت ترکمنستان برگزار شد. در پایان اجلاس تهران بیانیهای در ارتباط با رژیم حقوقی دریای خزر، چالشهای زیستمحیطی این دریا و دیگر مسائل مطرح میان کشورهای ساحلی، به امضا شرکتکنندگان رسید.
ولادیمیر پوتین نخستین رئیسجمهور «جمهور فدراتیو روسیه» است که به ایران سفر میکند. پیش از او رهبران «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» در ایران بودهاند؛ ژوزف استالین در سال ???? در تهران بود و نیکلای پادگورنی، رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی در سال ???? برای افتتاح ذوبآهن اصفهان به ایران آمده بود. آلکسی کاسیگین، نخستوزیر وقت شوروی در سال ???? در جشنهای دوهزار و پانصد ساله شرکت داشت و لئونید برژنف دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی نیز یکبار در سال ???? مهمان محمدرضا پهلوی بود.
به جز پوتین، روسای جمهور سه کشور دیگر نیز در تهراناند، اما حضور هیچیک از آنها به درجهی اهمیت و حساسیت حضور پوتین نیست. این امر بیش از هر چیز به دلیل موقعیت روسیه به عنوان عضو دائم شورای امنیت و مناسباتش با ایران است. در چالشهایی که نظام برآمده از انقلاب سال ???? در ایران با جهان غرب دارد و روز بروز هم تشدید میشود، مناسبات ایران و روسیه از حساسیت ویژه، هم برای غرب و هم برای ایران برخوردار است.
دوران تازه در مناسبات ایران و روسیه پس از انقلاب در ایران آغاز شد. حملهی عراق به ایران و آغاز جنگ ? ساله و به موازات آن تشدید تنش با غرب، بیش از پیش ایران را در مسیر گسترش مناسبات با روسیه قرار داد. این مناسبات با سفر اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران به مسکو در سال ???? و عقد قراردادهای هنگفت تسلیحاتی و بازرگانی با آن کشور، بیش از پیش تثبیت و گسترش یافت. روسیه اکنون بزرگترین تامینکننده نیازهای نظامی و تسلیحاتی ایران است، که تازهترین و مهمترین آن فروش سیستم مدرن پدافند هوایی به ایران است. این کشور همچنین از سال ???? قرارداد اجرا و تکمیل پروژه نیروگاه اتمی بوشهر را با ایران امضا کرده و تامین سوخت هستهای این نیروگاه را نیز تعهد کرده است. در شورای امنیت نیز روسیه ضمن همراهی عمومی با غرب در بحران مربوط به برنامههای اتمی ایران، به همراه چین با تشدید فشار بر ایران مخالفت میکند.
اما مناسبات ایران و روسیه دارای تناقضها، ابهامها و تنشهایی نیز هست که موجب ارزیابیها و داوریهای بسا متضاد از این مناسبات در محافل سیاسی و دانشگاهی در ایران و نیز خارج از ایران شده است. این ابهامها و تناقضها بطور عمده در سه مسئله و موضوع زیر است: رژیم حقوقی دریای خزر، پروژهی نیروگاه اتمی بوشهر و رفتار روسیه در بحران اتمی ایران با غرب.
نیروگاه اتمی بوشهر
Bildunterschrift: Gro?ansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: عدم تلاش روسیه برای تکمیل به موقع نیروگاه بوشهر نیز مسئلهای چالشبرانگیز در مناسبات مسکو و تهران است قرارداد احداث نیروگاه اتمی بوشهر در نوامبر ???? میان سازمان انرژی اتمی ایران، به ریاست دکتر اکبر اعتماد و شرکت آلمانی زیمنس به امضا رسید. پیشبینی شده بود که این پروژه تا پایان سال ???? تکمیل و راهاندازی شود، اما با وقوع انقلاب در ایران این پروژه متوقف ماند. تا بهمن ????، راکتور شماره یک بوشهر به میزان ?? در صد و احداث رآکتور شماره دو آن نیز ?? درصد پیشرفت فیزیکی داشتند.
پس از انقلاب شرکت زیمنس از تکمیل پروژه خودداری کرد و ایران در نهایت برای تکمیل آن رو به روسیه آورد. توافقهای اولیه در این باره ، به هنگام سفر اکبر رفسنجانی به مسکو به عمل آمد، اما موافقتنامهی نهایی در سال ???? (????) در تهران به امضا رسید. روسیه براساس این قرارداد که مبلغ آن ??? میلیون دلار بود، کار تکمیل بخش یک نیروگاه هستهای بوشهر را برعهده گرفت. قرار بود نیروگاه بوشهر در سال ???? راهاندازی شود، اما اکنون با گذشت بیش از ?? سال از آغاز پروژه و ? سال از زمان مقرر برای تحویل آن، سرنوشت این پروژه هنوز در ابهام است.
تاکنون روسیه دلایل تاخیر خود را با مسائل و مشکلات مالی و فنی توجیه کرده است. اما بسیاری براین نظرند که پروژهی بوشهر نیز از جانب روسیه با بحران اتمی ایران پیوند زده شده است. به عبارت دیگر تأخیرات پیدرپی روسیه، ناشی بحران اتمی ایران و فشار غرب، بویژه پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد و تشدید این بحران است.
کلمات کلیدی:
ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
بازی با زندگی کودکان افغان
اخیراً کتابی با عنوان « آخرین ایستگاه در کابل » از سوی دو سرباز آلمانی Achim Wohlgethan و Dirk Schulze که بخشی از نیروهای ایساف در افغانستان اند، به نشر رسیده است. این مجموعه خاطرات بیانگر ستمهایی است که در افغانستان در برابر کودکان و در کلیت در برابر انسانیت صورت میگیرد.
آخیم اولگتین در سال 2002 در نقش افسر کمک کننده به افغانستان فرستاده شد. او را انواع جورها در برابر کودکان و مردم بیگناه افغانستان آنقدر رنج داد که با همکاری دوستش تصمیم به نوشتن کتابی در 300 صفحه گرفت.
نامبرده در قسمتی از خاطراتش مینویسد: "من از خود متنفرم و هر جا که پا میگذارم احساس میکنم ماینی منفجر میگردد و اجساد کودکان بیگناه و پاک افغان به هوا پرتاپ میشوند»
او می افزاید: « به چشمان خودم دیدم که یکی از سربازان آلمانی دخترکی را با سنگ میزد. دخترک از هراس و یا از درد زیاد سنگها به سوی آن سرباز میدوید، ولی سرباز هراس داشت که مبادا این طفل از جمله سر سپرده گان انتحاری طالبان باشد.» و ادامه میدهد: « من با تماشای آن همه مظالم خود را خاین و سوخته در کوره شرمساری احساس میکنم. زیرا تفنگداران ایساف به خاطر دفاع از جان خود به روی کودکان افغان آتش میگشایند. »
در برگ دیگری از کتاب آخیم اولگتین چنین به یاد می آورد: « به چشمان خودم دیدم که نیروهای ایساف به زمینهای مشکوک سیب می افگندند و آنگاه منتظر میماندند تا کودکان به سوی آن بدوند. هر گاه زمین زیر پای شان منفجر نمیگردید، آنها از نبود ماین در آن منطقه مطمین میشدند.
Achim Wohlgethan و Dirk Schulze میخواهند با نوشتن چشمدیدها، به ویژه در عرصه زیر پا کردن حقوق و زندگی کودکان افغانستان، دولت آلمان را به دادگاه بکشند.
نویسندگان کتاب در مقابل بیتفاوتی های دولت شان عاصی اند و عمیقاً احساس گناه میکنند. آنها از همه کسانی که شاهد جور و ستم از سوی نیروهای ایساف در افغانستان میباشند، خواسته اند تا جشمدید های شان را به سایت زیرین بفرستند:
www.endstation-kabul.
کلمات کلیدی:
داکترخ-ابوقلم
یارسابق قانونی
نهم جوزا- کانادا
اعتراضیه به شورای ملی افغانستان
رهین دیگر
من بخاطری قانونی رابارهین مقایسه کردم که اوعوض استادزریاب فرهنگ سالارفرهیخته کشوریک شهزاده عیاش رامشاورگرفت وتاکه توانست رهبران قبیله راطواف کردولی هیچ سودش نه بخشیدطوریکه قانونی نیزپوهنتون رابردانشگاه ترجیح دادوگفت: ماغیرازپوهنتون نبایدچیزدیگربگوئیم که درقریه ودهات جنگ هفتادودوملت شروع میشودچون ازنظراوهم دانشگاه بم اتم افغانستان است که اگربدست ودهن مردم افتادناکازاکی وهیروشیمیای دیگرمیسازند
روزاول که اوگفت درقانون اساسی تنوع وهویت فرهنگی مردم تصریح شده احساس کردم که اومیخواهدبه معاندین فارسی بگویدکه شماچراعلیه قانون اساسی موضع گیری میکنید؟اگردری زبان ملی باشدپس دانشگاه و--- هم بنابراستدلال هزاران نخبه فرهنگی حتی پروفیسورزیارزبان شناس معروف پشتون ازمفردات مسلم وبدیهی این زبان است پس مخالفت شمادرحقیقت مخالفت بازبان فارسی است ونه فقط باچندکلمه مخصوص وچراشمادربرابرانکشاف زبان فارسی مقاومت میکنید؟مگرقانون اساسی تقویه وانکشاف هردوزبان ملی ودیگرزبانهاراتأکیدنورزیده است ؟ وبالاخره چراشما ازبرخی کلمات علمی ، حقوقی ، نظامی وسیاسی دری چنین وحشت دارید؟مگرمبارزه بایک زبان مبارزه علیه اهل زبان نیست ؟مگرشمامیخواهیدکشوررایک زبانه وتک نژادی سازید؟ اگرچنین تفکرطالبانی داریدپس چرا ازدمکرسی ومردم سالاری دم میزنید؟فقط بخاطرتخدیروتاراج دنیا؟من احساس میکردم که قانونی بزبان حال ودپلوماتیک چنین میگویدولی دیدم که اوهنوزهم همان خودکش بیگانه پروربوده وتاکنون ازین همه سخریه وسرکوب وتوهین چیزی نیاموخته است وهنوزهم ازشناخت حریف عاجزاست :
هرکه نیامخت زشکست روزگار هرگزنیاموزدزصدأموزگار
درین خصوص مصروف تألیف کتابی هستم که راجع به شخصیت روانی وسوابق برخی ازخودفروشان وخائنین ملیتهای دیگرروشنی خواهدانداخت اماراجع بزبان خصوصاتوطئه سازمانیافته علیه فارسی وتأثیرش برنهضت فکری وسیاسی ملیتهای اسیرومظلوم اهل فکروفرهنگ بقدرکافی سخن گفتندکه اگرقانونی نگاهی برأنهمه تراوش فکری ارباب علم میأنداخت دیگربه خوداین حق رانمیدادکه چنین ساده بروی أرزوهاوأرمانهای بزرگ توده های بال وپرشکسته پاگذاردوبرویشان اوهم چنین غیرمسئولانه سلی زندأیاهیچ پشتونی راتاکنون دیده ایدکه دربرابراهداف ومنافع قوم خودمقاومت کرده باشد؟چراقانونی گفته نتوانست که چرامردم حق نداشته باشندهم دانشگاه گویندوهم پوهنتون ؟مگردریونیورستی فقط اولادپشتون درس میخوانند؟ چرادانشگاه گفتن جرم وخیانت باشد؟ درکدام دین وقانون انسانی صحبت بزبان مادری جرم وخیانت ومخالف وحدت ملی است؟ اگرمحصل پوهنتون یافارغ التحصیل پوهنتون بگویندبهتراست یادانشگاهی؟
این بحث طولانی است ولی چیزی راکه عجالتادرپاسخ قانونی بایدگفت : بحث روی گلواژه دانشگاه نه تنهایک کارپیَش پا افتاده نیست بلکه یک موضوع کلیدی وحیاتیست کسانیکه میگویندطرح واحیاء کلمات مغضوب ومصادره شده فارسی یک کارپیش پا افتاده وغیرضروریست جاهل اندیامغرض. قانونی دربرابرتهاجم پهلوانان قبیله وحشت زده شده وبخاطریکه زیردست وپانماندمیگوید: برادربزرگ برحق است بخاطریکه پدروپدرکلان ماهمیشه پوهنتون گفته وسالهاست که پوهنتون میگوئیم !!! چطورنیاکان شماپوهنتون می گفتند درحالیکه کلمه پوهنتون راحبیبی اختراع کرد؟میرحسین شاه جوادی استادسابق دانشگاه کابل وپدرسفیرافغانستان درواشنگتن درمصاحبه باشماره 60 مجله أشیان چنین میگوید: --- وقتی ماوارد دانشگاه شدیم چیزی بنام دانشگاه یاپوهنتون وجودنداشت بلکه درسال 1325اولین پوهنتون درکابل تأسیس شد---استادان ماتحصیلات دانشگاهی نداشتندولی عالم بودندواولین رئیس دانشگاه مرحوم حبیبی بود--- حتی موصوف میگوید: درسال 1324واردفاکولته ادبیات که بنام فاکولته ادبیات پشتویادمیشد(ونه پوهنزی) شدم --- ما ازجمله محصلین دوره دوم فاکولته ادبیات بودیم یعنی فاکولته ادبیات درسال 1323تأسیس شدومادر1324درین فاکولته شامل شدیم) حالاجناب قانونی که فرمودندپدران واجدادماپوهنتون میگفتندچرامانگوئیم نیزبفرمایندکه کدامین دانشگاه راجدش پوهنتون میگفته است !!!؟ رئیس مجلس وچنین جاهل ازتاریخ وگذشته خود!!!؟ أنهمه جعل کاری وتاریخ سازی درکشورماکافی نبودکه قانونی هم برای قبیله تاریخ میسازد؟ ماتاقبل ازدوره ظاهرخان کجایونیورستی داشتیم که پدرکلان اوپوهنتون بگوید؟ وازجانبی هرکارنیک وبدی نیاکان ماکرده باشندماهم ناچاریم همان رابکنیم ؟ پس فرق بین ماویهودچیست ؟خداونددرنکوهش کسانیکه دربرابرپیامبرش ایستاده ومیگفتندماراهی رامیرویم که اجدادمارفته است وبرخلاف نیاکان خویش کاری نخواهیم کردنصوص صریحی رانازل کرده است که بایدقانونی بخواندتابداندکه پیروی ازنیاکان درهمه چیزنه تنهاواجب وضروری نیست بلکه گاهی عامل تباهی وگمراهی ورکودوعقبماندگی هم میشودواگرهم پدران ماپوهنتون میگفتندناچاربودندچراکه نه تنهاملکیت وهمه چیزمادی شان بلکه عقل وفکرشان نیزمصادره شده بودمگردرزیرسلطه فاشیزم جزتقلیدوتکرارمیمونوارچاره دیگری است ؟
احمد بهزاد نماینده مردم هرات درواکنش به چنین تسلیم طلبی وحقارت منشی رئیس خود میگوید: من به این طرزمدیریت جناب رئیس موافق نیستم که آنچه را آقای قانونی به عنوان قربانی در گذشته انجام داده اند، ما هم انجام بدهیم اگر قرار بر این بود که ما به روش های گذشته تن می دادیم ، روش های که درآن نادیده گرفتن بخش های از افغانستان صراحت داشت، نباید دست به شعارهای از مردم سالاری، خدمت و دموکراسی می زدیم و نباید روی حقوق مردم افغانستان پافشاری می کردیم. این فرزندشجاع ومتعهدمردم بحیث ترجمان پارسیگویان بادردمی گوید: بعضی از سیاسیون ما ناسنجیده حرف می زنند، ناسنجیده عمل می کنند وعملکرد شان به نحوی نقض و غرض هست؛ آنها با این دیدگاه مصلحتی، شعارها و حضورخود شان را زیرسوال می برنداما بانو ملالی اسحق زی، نماینده مردم قندهارودخت کسانیکه درشمال مردم راجوقه جوقه بأتش میانداختندوقواله های مارامیسوختندمی گوید: که به هیچ عنوان اجازه نخواهیم داد تا کلمه دانشگاه و دانشکرده (دانشکده) در دروازه پوهنتون(دانشگاه) نصب شودزیراکه دانشکده و دانشگاه از زبان دری یا فارسی نیستندبلکه کلمات ایرانی اند،خرم حداقل گفته بودچنین کلمات سحرأنگیز، فارسی وکافراندولی این خانم نابغه قدمی فراترگذاشته وادعامیکندکه حتی فارسی هم نیستندبلکه {ایرانی} اندواگرمازیادترپافشارِی کنیم میگویندحتی فارسی وایرانی هم نیستندبلکه روسی وعبری وهندی انداین فرهنگ سالاران فرهیخته وزبان شناسان باوجدان جزحقیقت مگرچیزدیگرمیگویند!؟ تأویل شان به حیرت انداخت خداوجبرئیل ومصطفی را
قانونی بخاطریکه درمواقع انتخابات موردحمایت قبیله سالاران قرارگرفته باشدبه فرهنگ وزبان دری توهین کردطوریکه دربن خون مسعودش رابادالرومقام فروخت چون بهترازهرکسی میداندکه گرچه خودراباردیگرهم برای ریاست جمهوری کاندیدکندهیچ چانسی دربرابرنامزادهای پشتون نداردبنابرین میخواهدبرای ریاست دوباره مجلس عوام زمینه سازی کندولازمه چنین کاری چاپلوسی برای آنهاست بخاطریکه دیگراعتباروحیثیتی پیش تاجکهانداردوملیتهای دیگرهم ازاونفرت دارندوخوب میدانندکه وعده های اوجزلاف وگزاف یک تاجرسیاسی بیش نیست
نظرقانونی یک نظرشخصی است وبه هیچ وجه بازتاب افکاروأرزوهای پارسیگویان کشورمابوده نمیتواندسخن اوشبیه گفته اسپنتاست مبنی براینکه مسعودقهرمان ملی نه بلکه یک سنگ فروش بودهمین درفشانی وزیرش ساخت ولی این جنایت اخلاقی فیلسوف تاجک نظرهیچ یک ازمردم راتغیرندادبلکه میلیونهادوست رارنجاندودشمنان راخوشنودساخت قانونی نیزنه تنهابه فرهنگ وزبان خودبلکه حتی باسرنوشت ومقدرات پارسیگویان همواره بازی کرده است مادیدیم که این نابغه سازش وقهرمان خودفروشی چگونه بایک ازدواج عاطفی جهادومقاومت رابرهبران قبیله بخشیدوباسرنوشت ملیتهای اسیرومظلوم معامله کرد؟مادیدیم که دربن چقدرحقیرانه برحقوق ملیتهایکه قرنهابخاطرشهروندشدن مبارزه کرده بودندباهمکاران منفورش پاگذاشت؟ همین قانونی که درموردتعین سرنوشت یک ملت باهیچ فردی مشوره نکرده وربانی راکه میخواست درافغانستان سرنوشت مردم تعین شودلجوج خطاب کردولی زمانیکه اوراوزیرمعارف تعین میکردندگفت من اولابایدبامردم افغانستان مشوره کنم !!!؟بلی ! مردم وقتی برای أنهامطرح میشودکه درلجنزارتوطئه حریف غرق شوندوازدربارهارنده وقتی عمق فاجعه رادرک میکنیدکه بین مقاومت ماوکردهامقایسه کنیدچرارهبران کردخیلی بیشترازأنچه میخواستندبدست أوردندولی ماجزبدنامی دیگرهیچ چیزی کمائی نکردیم؟أیاکمترازکردهاخون داده بودیم یارنج کشیده بودیم؟ وفرداهم که قبائل وپاکستان زیرنام طالب پیروزوغرب همچوشوروی فرارکردبازهم مارابه جرم همکاری بادشمن وخیانت ملی قتل عام میکنندطوریکه بنام روسی ماراکشتنددرحالیکه هم شوروی راخودتاراج کردندوهم غرب رامیکنند
بدبختانه رهبران پنچشیرکه درخط رحیم غلام بچه حرکت میکنندبعدازمرگ احمدشاه مسعودمرتکب بزرگ ترین خیانت درحق ملیتهای دیگرشدندهمین خودفروشان بودندکه جهادومقاومت مارادربن دربدل مقام ودالربه پاکستان وقبیله فروختندوحتی باخون رهبرشان معامله کردندهمین قانونی وفهیم بودکه نظام ریاستی رابرماتحمیل کردندوقانون اساسی رابزور وفشار ونیرنگ سرماتصویب بخاطریکه تصورمیکردندتاقیامت خودشان وزیرومعاون خواهند ماند خیزهای انقلابی فهیم رادرعقب کرزی ومداحیهای قانونی را ازاوهمه دیدیم همین مارشال سگبازوجاهل گفت که : حکومت مجاهدین ملی نبودومجاهدین اهلیت وتوان حکومت کردن رانداشتند وحکومت کرزی بهترین حکومت درتاریخ کشورماست وهمین عبدالله بودکه به معاون وزیرخارجه امریکاگفت که ربانی را ازارگ بکشیدوبحیث سکرترخلیلزادنفاق رادرجبهه مقاومت بذرکردتارهبران قبیله سریع ترپیروزشوندولی باهمه چاپلوسی وخونفروشی وخیانت همچوجانپاک های چرکین بعدازاینکه خوب موردسوء استفاده پاکستان ازطریق نوکران داخلی اش قرارگرفتند بدورپرتاب شدندشایدکسی نباشدکه دیگرقانونی وفهیم رانشناسدکه افرادمتلون ، ریاء کار، معامله گر، خائن وازخودراضی بوده وهروقت منافع خودشان درخطرافتادبنام مردم وحقوق مابازتجارت راشروع میکنند.امروزاحمدضیاء نیزباندازه سکرترریاست دفترکرزی صلاحیت نداردولی اگراوبرادرسردارجهادومقاومت بوده وجرئت وشرافت یک أزاده راداشته باشدچراباصراحت به مردم نمی گویدکه ازنام من فقط بحیث برادرمسعود، دامادربانی ، سمبول تاجکهاوپنچشیری استفاده سیاسی وتبلیغاتی میشودوبس. کرزی او را دربدل فقط هفت لک دالرخریدوعلیه عوام خوشباورما استخدام کرده است بلی شایدباورنکنیدکه فقط هفت لک دالردرحالیکه خلیلی راپنچ میلیون دالرخریده بودپس چراهمیشه برخ مانکشندکه حکومت ما(ملی) است بخاطریکه یک تاجک ویک هزاره معاون رئیس جمهور اندبنابرین اگرهم نظام ، پارلمانی شودباچنین دلقکهای خوش خط وخال چه چیزی تغیرخواهدکرد؟مگرما درتاریخ ازین نوع خادمان دربارکمترداشته ایم ؟به جویکه أب رفته باشدبازهم-------------------------- میرود
وقتی امیراسماعیل خان دربرابرفاشیزم وبرتریخواهی مقاومت کرده وعلیه امان الله ملیشه مثلث کابل وپاکستان وقندهارمی جنگیدفهیم «برهبر» گفت : که اگربه من اجازه دهیدمغزش رابادمیکنم چراکه اومیخواست مانندخودش هرچی ازاسماعیل خان نیزمیخواهندبدون درنگ انجام داده وفقط همچوقانونی وفهیم وعبدالله وخلیلی ومحقق یک رقاصه باشد. مارشال حتی عزم سرکوبی عطاء محمد ودوستم راداشت که اخطارش دادنداگرپاکستان هوشیاربودفهیم راباردیگرهم وزیردفاع میساخت تاحتی دیگریک چاقوهم درشمال نمانداین معامله گربزرگ نیزدرحالیکه دربرابرتوهین وتجاوزعلم گل نماینده کوچی بحیث رئیس مجلس عوام اندکترین واکنشی ازخودنشان ندادبوکلاء معترض تاخت وتازنموده وبیشرمانه گفت : دست تان تالندن أزاد!!!پس مردمی که چنین رهبری ونخبه وروشنفکرداشته باشندطبیعی است که بردگی واسارت تقدیرشان است
شایدتبصره درباره این عروسک های حقیرو حرفوی سخن گزاف باشدولی دردناکتراینکه کسی ازنمایندگان ملیتهای اسیرومظلوم نبودکه بگوید: أقا! اگرشماهنوزهم برین روال زندگی را(انتخاب) کرده ایدکارخودتان است ولی ماحق داریم بدنیابگوئیم که درین سرزمین نیزملیتهای دیگری هم اندکه ازخودتاریخ ، هویت ، فرهنگ وشخصیت دارندوهمیشه درزیرغبارشئونیزم ، نازیزم ، اپارتایدوتبعیض کتمان مانده اندحالامیخواهنددرپرتوأزادی ودمکرسی هرچندنمایشی ومؤقت حقوق وحیثیت تاریخی وفرهنگی خودرا احیاء واعاده کنندچراکه شئونیستهاباوسائل واشکال گوناگون میکوشندبدنیاوانمودسازندکه درافغانستان دیگرکسی جزماوجودخارجی نداردوگروه های قومی دیگرجزاقلیتهای ناچیزمهاجرنیستندکه بزبان ایرانی صحبت میکنندپس بایدتمام کثافات تاریخی رامانیزروکنیم تادنیابداندکه درین زندان هولناک چه گذشته است وکیهاقربانی بوده اند؟ أیاشرم ودردناک نیست که پوهنزی ادبیات دری نوشته شده باشدیادربدخشان وبامیان وزادگاه مولاناوانصاری پوهنتون نوشته کنند؟ چراوتابکی ؟ اگراحیاء وپاسداری ازفرهنگ بومی أریانایک مسئله پیش پا افتاده باشدأیاترویج وتحمیل وتدریس زبان قبیله حاکم درتلویزیون زیرنام وحدت خواهی ازنیازهای مبرم واساسی مردم ماست؟چراسرودملی رابخاطروحدت ملی چنین باهردوزبان مخلوط نکردند؟مگراین شیوه اخراج محترمانه غیرپشتونها ازوزارت اطلاعات وفرهنگ نیست؟ وقتی درقانون اصلاحات اداری مینویسندکه هیچ کسی نمیتواندخودرابرقابت نامزادکندمگراینکه بهردوزبان ملی ازحیث تقریروتحریرمسلط باشدچه هدف ومفهومی رامیرساند؟اگرمابرین تکقومی سازی نظام اعتراض کنیم میگویند: فقط یک (جمله) است
مارادرلویه جرگه مستخدمین پاکستان وقبیله گفتند: سخن درموردکلمه افغان یک کارپیش پا افتاده است ودرکشورمامشکلات خیلی زیاداست برین فقط یک (کلمه) نه پیچید ولی دیدیم که ازین کلمه چگونه شئونیستهاسوء استفاده کرده ومیکنند؟ ونازیزم درغلاف همین یک کلمه به شکل سرسام أوری درجامعه رشدمیکندوشئونیزم سازماندهی میشودسرزمین خورشیدرابافغانستان تبدیل کردندوقتی مابعدازرهائی خوداززندان خواستیم اعتراض کنیم أنهانیزگفتند: فقط یک کلمه وکارپیش پا افتاده است وماهمه باهم برادریم (البته نه برابر)ولی دیدیم که زیرنام این کلمه غم انگیزچگونه تاریخ وفرهنگ وهویت مارامسخ کردند؟ بایدکردهادیگردرتلاش احیاء زبان وفرهنگ خودنباشندکه درین دنیای متلاطم ومشکلات بیشماریکه دارندطرح زبان مادری یک مسئله پیش پا افتاده است !!!؟ اگرمردمی نتوانندچنین مشکلات باصطلاح پیش پا افتاده راحل کنند هرگز قادر نخواهند شد تامشکلات بزرگترشان رانیزحل کنندحالانکه فرهنگ ومسائل فرهنگی اساس هویت وشخصیت مردم راتشکیل میدهدوبه هیچ وجه کم ارزش وپیش پا افتاده نیستندبخاطریکه زبان قلب فرهنگ است وفرهنک بسترهستی انسان
کاشکه قانونی که چنین بزرگ نمائی میکندوازماحول خودغافل است میدانست که استعمار، وطن ،جامعه ، فاشیزم ، جنایت ، غدر، نیرنگ ، تجاوز، شئونیزم ، قبیله ، تروریزم ، هروئین ، طالب ، جنوساید، غارت ، قلدر، مزدور، جاسوس ، خان ، أپارتاید، فقر، جهل ، تاریخ ، قدرت ، خداوند، پیامبر، قبله وبالاخره کتاب هرکدام یک کلمه است ولی هرکدام ازین کلمات مفاهیم فلسفی ، تاریخی ، فرهنگی وحقوقی خودرادارندکه هیچ بشری نمیتواندازین واقعیت تجاهل ورزدولی زمانیکه أریانابگوئیم یاخراسان ، دانشگاه بگوئیم یادادگاه ، افسربگوئیم یادواخانه و---میگویند بخاطراین یک کلمه جنجال خلق نکنیدیعنی هروقتی ما بخواهیم ازفرهنگ وتاریخ وحقوق وحیثیت خویش بدفاع برخیزیم هستندکسانی مانندقانونی که میگویندوقت راباین کارهاوگپ های پیش پا افتاده چراضایع میسازیدولی زمانیکه دردانشگاه ها، معارف ، اطلاعات وفرهنگ ، خیابانهاوبازارهاودیگرادارات دولتی پشتونیزه سازی تسریع ونهادینه میشودیابازسازی وانکشاف غیرمتوازن پولیس ، اردوتکقومی وحکومت شئونیستی میسازندچنین اشخاص باصطلاح (خیراندیش) صدایشان رانکشیدندکه چراچنین میکنید؟ چراعوض فاکولته طب ابن اسنا، دکابل طبی پوهنزی مینویسیدوچراعوض گلستان ، گالری ؟ ازنظرقانونی نیزچه فرق میکندکه فارسی رامخصوص ایران وبیگانه ونامأنوس پندارنداگراواین گونه دربرابرگلواژه دانشگاه ایستاده وقوم ونژادش راعقیم ودنباله روفرهنگی وفرهنگش راعقیم وخنثی معرفی کردهستندکسانیکه ثابت کنندکه نه تنهاچنین نیست بلکه فارسی زبانیست غنامندوفراترارهرزمان ومکانی که همیشه ظرفیت تولیدوتأثیرگذاری رادارد اصولادرمبارزه که ریاء ونفاق دخیل شدناکام میماندبرخی ها ازیک طرف علیه سلطه شئونیستهامبارزه میکنندوازجانبی هنوزهم دربرابرشان خضوع مشکل بافرارازمعرکه وتنازل وعقب نشینی وگذشت ازحقوق طبیعی ومدنی مردم حل نمیشودچراکه حق بامبارزه دشواروتلخ گرفته میشودومردم حق دارندبدفاع ازحقوق خویش پردازند
شایداوأنهمه معرکه های فکری وسیاسی راکه دررسانه های مختلف هنوزهم جریان داردهیچ ازنظرنگذرانده باشد؟کاشکه مضامینی راکه درافغان جرمن ، تواب ، پشتونخواه وده هاسایت ونشریه دیگرعلیه مسعود،ربانی ، فهیم ، خلیلی ، محقق ، دوستم ، خودش و--- دیگرنخبه ها ورهبران ملیتهای اسیرومظلوم نشروپخش کرده انداین غافل ازخودراضی میخواندتامیدانست که وحدت ملی یعنی چه ؟ وکدام وحدت ملی ؟اصولادرکشوریکه ملت وجودنداشته باشدمنافع ملی تعریف نیافته باشدمرزش تعین ومشخص نگردیده باشدوبالاخره دولت ملی سراغ نداشته باشدچگونه میتوان طبل وحدت ملی رانواخت ؟؟؟کاشکه قانونی میدانست که اورامردم برگزیده بودندتا ازحقوق فرهنگی وسیاسی وملی أنهادربرابرحریف دفاع کندنه اینکه چون محقق انگشترعلی رابدست معاویه اندازدشایدهم اوبهترازهرکسی میداندولی کسانیکه ازتوهین وترورشخصیت خویش لذت برندچه چیزی دیگرمیتواندغرورشان رابرانگیزد؟سخن کوتاه اوخرم ، اتمر، فاروق ، احدی ، معروفی ، عزیز، نوری ، سیستانی ، هاشیمیان ، تره کی وبالاخره همه شئونیستهاونوکران پاکستان راکه درین شش سال علیه زبان وفرهنگ مارزمیدندبرأئت دادوغرورمردم نوبرخاسته ماراشکست ازبیگانه چه نالم که هرچه برماست ازماست
کلمات کلیدی:
اندیشه سازان و سیاست گزان پشتون در داخل و خارج هم در گذشته و هم امروز از فقدان ظهور شخصیتهای مهم سیاسی و مردمی در تبار خویش رنج میبرند. سقوط سلسله حکومت پشتونها و قرار گرفتن آن در اقتدار تاجیکها، در شصت هفتاد سال اخیر برای بار دوم، مهمترین و یگانه دلیل نارضایتی و بر آشفتگی رانده شدگان از قدرت سیاسی در جامعه است. تاجیکها با فرهنگ وزبان خویش سلطه طبیعی دارند، با نسبت تاریخی و هویت ملی دیرینه تری در جامعه حضور اجتناب نا پذیر دارند و سر انجام با موجودیت یکسان و بی تعصبانه خود در سراسر افغانستان با وجود آنکه در جایگاه شهروند درجه دوم بوده اند، اما رنجشی نمی شناسند و احساس بی حضوری در قدرت سیاسی ندارند. همین جا میخواهم از غفلت و نا کار آمدی انان در عرصه سیاسی و توجه نداشتن ایشان به حاکمیت سیاسی اشاره کنم.
اینکه در حوزه پشتونها ملا عمر ی میروید همچون یزید مورد نفرت زنان ودر غیر پشتونها دهها نام و چهره ی نسبتاً مورد تایید دیگران؛ خود از موجبات بحران است. اینکه تنها یک مرد بنام پروفیسور ربانی در برابر هفت جریان وتنظیم پشتون تبار افغانستان چندان مهارت نشان میدهد که حاکمیت را از پشتونها تسلیم میشود و یک سازمان را بر هفت سازمان مسلط میگرداند، از انگیزه های و عوامل بحران است. اینکه عبدالرشید دوستم یک ژنرال غیر آکادمیک با کوشش و تلاش خویش کسی میشود که امروز توازن سیاسی قدرت وحاکمیت در کشور وابسته به موقف و رای اوست منشأ بحران است. اینکه هیچکسی نمیتواند به پذیرد که پشتونهای افغانستان بیش از بیست و پنج درصد باشند و لی آنان خودرا نصف جمعیت کشور میدانند،نیز بحران ساز است. اینکه پشتونها در وابستگی به قدرتهای خارجی و نوکری در آستان خانه خود برای دیگران بسیار بد آموز شده اند، مهمترین نشانه جداسری و وحدت گریزی آنان ودلیلی برای بحران است وباز اینکه به بیداد گری و استبداد خو کرده اند، نیز میتواند اندیشه و انگیزه ی بدروشی و دسیسه سازی آنان در برابر اقوام دیگر افغانستان باشد. اتفاقاً از این ویژگیها برای آنها امتیاز شمرده میشود.
از گذشته های دور تا امروز مشکل قومی ( ناهمگونی و اختلاف تاسطح دشمنی ) در افغانستان آشکار بود. اندیشه عدالت اجتماعی که همواره از سوی غیر پشتونها فریاد بلندی بوده است؛ بدست پشتونهای حاکم بر سرنوشت کشور خفه و سرکوب شد. حکومتهای یکدست، تک قومی و طایفه محور حتی روشنفکران پشتون در جامعه مارا نیز بد آموز و ناروادار پرورده اند. از همین جهت میخواهم یک دریافت بسیار صادقانه و عمیق خود نسبت به برادران پشتون را چنین بیان کنم: پشتون روان آزاد اندیشی و فرهنگ دموکراسی ندارد. هرنظامی که آنها در رأسش قرار بگیرند خوب است ( حتی امارت طالبان ) ولی اگر مشارکت بیشتر دیگران در نظام و جای پای اندیشه ی غیر خودیها پررنگ شود، باآن نظام سازگار نیستند و مانند امروز از چهار گوشه به نا امنی و بحرانش می افکنند.
حوادث جوزجان نه تنها برنامه یی ازسوی ژنرال عبدالرشید دوستم نبود ونیست، بلکه یک پروگرام سازمان یافته و ازپیش برنامه شده ی دولت در حمایت آشکار از افراد پشتون تبار در شمال افغانستان است. اگر امروز از جمعه همدرد با چنین پررویی و اهانت به اقوام دیگر حمایت میکند، بدون شک فردا از ملاعمر و هر وابسته ی دیگر قومی خویش نیز اشکار تر از امروز پشتبانی خواهد نمود. این چندمین برنامه از سلسله اقداماتی بود واست که دولت میخواهد تنها ترین متحد طبیعی و مقوم تاجیکها در شمال را به زیر بکشد و سپس در مسایل سیاسی آینده از فشار هزاره ها و ترکتبار ها که در کنار تاجیکها قرار خواهند گرفت؛ بیغم باشد.
این بحران روشنترین فهم رهبران پشتون تبار سرزمین ما از اصطلاحاتی چون : وحدت ملی، مشارکت قومی، دموکراسی، مردم سالاری، جامعه مدنی، نظام متکی به ساختار شهروندی، همگرایی اتنیکی و اتحاد ملی در افغانستان است. این دولت نمیتواند بهتر از دولت خدابیامرز امیر عبدالرحمن باشد، کما اینکه آن امیر و بازماندگانش هر ازگاهی بهتر از امروز رفتار کرده اند. اگر آنان به جز قومیت خویش دیگران را نمی شناختند و نمی پذیرفتند، علی الاقل به استبداد و مطلق العنانی خویش نام دیگری نمی نهادند. آنچه آنها کرده اند، در رفتار و کردار امروزیان ایشان نیز هویداست. داعیه طالبان سخن آخر پشتونهاست، لذا در فرهنگ قومی برادران پشتون باهمی و مشارکت و دموکراسی و اینها مزخرفات هستند.
این سخنان بهیچ وجه ریشه ی تعصب آمیز و بد اندیشانه نسبت به پشتونها ندارند، مفهوم ساده ی این سخنان در واقع از مولفه های روان شناختی پشتونها در مسایل معطوف به قدرت سیاسی و نظام داری آنهاست. چون آنها با آتش درونی وخشم فرو نهفته ی خویش در پی گرفتن انتقام شکست خونین و ننگین طالبان، از تاجیکها و دوقوم اساسی دیگر این سرزمین یعنی هزاره ها و ترکتبارها هستند. بهمین منظور سوار بر شتر بیگانه از بیرون بداخل افغانستان آمدند تا به سایر اقوام و احزاب و جریانات سیاسی و ملی در این کشور نشان بدهند و اعلام کنند، که میخواهند دموکراسی را پیاده کنند وار بحران اقتدار خواهانه در کشور جلو گیری نمایند. بلی در نزد روشنفکران بیدار این معما حل دارد، روشنفکران و اندیشه گران آگاه اند که، بلی آنها در گذشته شدید ترین استبداد را برمردم تابع حاکمیت خود روا داشتند واینک از آن سکوی پلید بیداد گری به سکنای آباد دموکراسی گذار میکنند. پس این دموکراسی عومانه از آن دکتاتوریهای احمقانه ی گذشته، بمراتب خطر ساز تر است...!
میباید تاجیک و هزاره در بحران جوزجان
بحران جوزجان یک نا امنی ساده ویک پیشامد تصادفی نیست. گروه برنامه سازان خارجی و داخلی در دولت رییس کرزی سناریویهای بیشتری دارند، آنها با کار شناسی بحران و نتایج منبعث از آن چنین در یافته اندکه، میباید تاجیکهارا بعنوان حریف اقتدارسیاسی در کشور با سازماندهی بازیهای بیشتر در شمال افغانستان روبرو ساخت. نقش تاجیکها در گردشهای سیاسی دو سه دهه ی پسین که منجر شد به ظهور شخصیتهای مهمی در حکومت چپیها مانند افراد تاجیک در هسته ی رهبری حزب حاکم و نیز در مدارج بلند دولت کودتا، یا تبارز شخصیتهای بسیار نامداری در حاکمیت جهادی پس از چپیها، چون پروفیسور ربانی، احمد شاه مسعود، امیر اسماعل خان، در استقامت های مرکز، شمال و غرب کشور وباز گردانندگی موفقیت آمیز تحولات پارلمان بدست تاجیکها در چهار ماه آغاز سال 2007 میلادی بانگ خطر ی است که دولت را به چالشهای دشوار تری روبرو خواهد نمود.
باآنکه رهبران جامعه هزاره در دگرشدهای مجلس شورای ملی موقف نا مناسب و منفعلانه داشتند، اما برخی نمایندگان هزاره ها نقش هوشیارانه خویش را حفظ نمودند. میخواهم بیان کنم که هزاره ها اگر خود بخواهند حق دارند راه خویش را بروند و به تاجیکها تأمل نکنند، اما در سنجشهای سیاسی خویش دقت را از دست ندهند. سیاست رهبران هزاره در پی رویداد های سیاسی اخیر از پایگاه جامعه هزاره سازمان نیافته بود. این روش برای هزاره ها چندان سودمند و منفعت ساز نیست. چنانچه مشکل تاجیکها نیز در عدم اکثریت بودن آنها نسبت به کل جامعه نیست، بلکه سیاست انفعالی و گردانندگی نا سودمند برخی مسولان این قوم در زمان خاص است.
اتهامات کنونی علیه ژنرال دوستم رهبر قدرت مند شمال پیشتر از امروز تدارک شده بود، اقای مقبل وزیر داخله آقای کرزی در تحولات مشابه که دوسال پیشتر در فاریاب سازماندهی شد، ادعا های بسیار نا جایز و پیش از وقت بر علیه رهبر شمال داشت. چنانچه اورا یک فرد غیر مسول ویکی از عوامل اخلال امنیت خوانده بود. بلی تاجیکهایی از نوع انجینر ضرار مقبل که در دستور پذیری و خوشگویی بر ضد خویش از سنجشهای سیاسی محروم واز فهم باریکیهای وضعیت عاجز اند، نمیتوانند غیر ازین باشند.
پارلمان افغانستان باید نسبت به اوضاع موجود در شمال تصامیم درست اتخاذ کند و دولت را برای سیاست بحران آفرینی اش پس از استیقاظ و استیقان به استیضاح فرا بخواند. این دولت پیش از آنکه برنامه بحران جوزجان پایان یابد، به نوع دیگری ازاین دست در همسایگی آن استان خواهد پرداخت. هدف کار گردانهای سناریوی بحران از سوی دولت پیچیده کردن اوضاع و شکار خواسته های پیشگیرانه از حریفان سیاسی و اقوام دیگر در شمال افغانستان است. جناح قومی در رهبری دولت میخواهد برای تاجیکها فرصت بررسی ودقت بیشتر میسر نگرداند، فشار هایی ازاین رهگذر بر خویش را کمتر سازد. اینست که بصورت پیهم و بی گسست شمال را در بحران بیشتر فرو خواهند برد، تا آشفتگی و نا بسامانی افزایش یابد و انگیزه های نا سازگاری در میان ازبکها وتاجیکها که بستر مشترک همزیستی دارند؛ ریشه دار گردد.
حمایت اصولی پارلمان و موضیعگیری جناحهای غیر پشتون دولت از ژنرال دوستم رهبر جسور شمال یک حرکت سیاسی مناسب برای پاسخ دادن به شگردهای فتنه انگیز برخی رهبران و سروران دولت است. دولت باید بداند که آشفته کردن مناسبات اقوام و تشدید بحران در سراسر کشور از علامتهای پایان کار اوست. این دولت میباید پس از استیضاح مناسب بعنوان سازمان نا کار آمد جامعه، فاقد روشهای لازم مدیریت و بالاخره بمثابه یک تیم وابسته و بیگانه مدار از حاکمیت افغانستان برکنده شود.
خاموشی تاجیکها خیانت به سرنوشت ترکتبار هاست !
هرچند که بحران جوزجان ریشه در جنگ آینده ندارد، اما پای در گذشته است و آتش اختناق آینده را هیزم کشی میکند. حزب اسلامی برهبری حکمتیار فرماندهان ویرانگر و آتش افروز بسیار دارد. سرگذشت این حزب وکار نامه آن چندان خونین ونا پذیرفتنی است؛ که حضور این فرماندهان در دولت آقای کرزی علامت پرسش های بسیاری را بر انگیخته است. جمعه خان همدرد، بشیر بغلانی، کشمیرخان، زرداد و... این نامها ونامهای دیگر برای مردم آشناست. این بررسی بدانمعنی نیست که این فرماندهان بجهت عضویت در حزب اسلامی جانی و آدمکش بوده اند، مشی حزب اسلامی متکی بر شدید ترین نوع خشونت و استبداد مذهبی و سیاسی است.
هشتاد درصد اعضا وفعالان حزب اسلامی از مردم پشتون تشکیل یافته اند. سایر اعضای غیر پشتون آن نیز همانند پشتونها ی آن حزب، افراطی و تندرو، خشن وناسازگار، عقده یی و بی اعتنا به مردم هستند. ازنظر روانی افراد این حزب بسیار قومگرا و سازش ناپذیرند، بدیهی است که حسن سلوک و روش درست سایر سازمانها را بانوعی هستری انکار میورزند. همانگونه که روان قومی آنها نفی دیگران و همه اندیشیدن خویشتن است، با پیوستن در این حزب مشکل نها مضاعف میباشد.
روش کار حزب اسلامی بر پایه تشدد و خشونت خشک مذهبی استوار است، بدین لحاظ برخورد مرگ آور آن در برابر مردم، بدان سبب بود که گویا سایر تنظیمها نرمش غیر لازم نشان میدهند و به اسلام ناب باور ندارند. پشتونها اصولا نمیتوانند مسلمان باز اندیش و گشاده نظر باشند. در یک بیان دیگر میتوان آنهارا ناقض برخی مسلمات آیین اسلام نیز دانست. پیروی از سنتهای قبیلوی که در دیدگاه دین اصولا جایز نیست، مبنای پرورش ذهنی آنهاست. پس درک بسیار عوامانه ازدین به اضافه ی سنت ناپسند قبیله وباز به توان استبداد دوصد ساله، خود نشانه قیامت است!
بهر روی یک حسن آشکار وپنهان نکردنی در پشتونها موجود است که در سایر اقوام این دیار کمتر بظهور آمده باشد. این شایستگی و تفاوت نیک عبارت است از همبستگی عمومی، گردن نهادن به صلاح بزرگان قوم، تابعیت از فرمان قبیله و نا همجوشی با بیگانه های فرهنگ قومی در بستر ساخت روانی طایفه خویش. در برخی زمینه های دیگر نیز جای ستودن ایشان محفوظ است، آنها مهماندوست، با شجاعت، پاسدار حرمت و دلگرم ارزشهای خود هستند. مردم عامه پشتون ( بدون خواص ) هیچگونه مشکلی با دیگران ندارند، اما وابستگان قدرت، خانواده های سیاسی و فعالان اجتماعی آن به همه صفات و خصلتهای ناپسند متصف اند.
از تاجیکها نیز در این نامه شکایت بسیار شده است، بد بختانه نشانه های دلبستگی و نشاط سیاسی در آنان کمتر از دیگران به مشاهده میرسد. همجوش وبهم پیوسته نیستند، تاجیکهای شمال شرق با همان تبار در غرب کشور از دو خصوصیت جااز هم سرشار اند. به مساله قومی اهمیت نمیدهند ودر آن اندیشه هستند که شاید چنین فکر تعصب و تنگنظری باشد. در پاسداری ازارزش ذوستی، جوانمردی و نیک اندیشی بسیار سست قدم و بی رمق هستند. برای اثبات این باور به اصل مساله یی میپردازم که مورد نظر این نامه است:
یادمان هست هنگامیکه طالبان در همکاری و حمایت جدی پاکستان دولت جهادی آقای ربانی را از مرکز بیرون راندند، شمال بیشتر در اختیار و اداره ی ژنرال دوستم قرار داشت. آنزمان از پایان جنگ حکومت جهادی با جنبش ملی اسلامی و نیروهای حزب وحدت اسلامی مدت زیادی نمی گذشت، اما رهبر شمال با احترام و پیش آمد سزاوار دولت را در آغوش بلخ جابجایی داد و پایگاه خویش را در اختیار آن گذاشت. وباز یاد مان نرود که همین دولت جهادی با سطحی نگری و به تحریک برخی افراد متعصب وکوردل، حرمت نان و نمک جنبش ملی را فراموش کرد و در پی بر اندازی آن برامد.
سقوط دامنه ی وسیع اختیارات و اعتبار جنبش ملی اسلامی از تحسد و بد اندیشی برخی افراد بلند مرتبه در دولت جهادی مهاجر در شمال ناشی شده است. سیاستهای دولت مجاهدین در زمینه اقوام، احزاب و گروههای سیاسی – اجتماعی فراگیر نشد. بهمان نسبت در مراحل گوناگون دچار مخاطرات و بی اعتباری فراوان گردید. دولت فراموش کرده بود که کسب قدرت سیاسی بیشتر نتیجه تلاش جنبش شمال و همکاری بیدریغ ژنرال دوستم رهبر ترکتباران افغانستان بود، ورنه آقای حکمتیار کابل و قدرت سیاسی را از جناح پشتونهای دولت دکتر نجیب الله تصاحب کرده بود.
جنبش ملی اسلامی و شخص ژنرال عبدالرشید دوستم به جز تشکیل شورای هماهنگی که دلایل مشهودی دارد، در موارد فراوانی در کنار تاجیکها منافع مردم خویش را تشخیص داده است. برعکس تاجیکها در چندین موارد آنهارا از کنار خویش رانده اند، اما اینک بار دگر شرایطی پیش آمده است که جنبش ملی و حتی مردم شریف ترکتبار ما در ترکستان ( پایگاه کهن بلخ و گرداگرد آن ) در برابر سیاست فتنه انگیز انه سناریو سازان دولت پشتون محور افغانستان قرار گرفته است. صد البته مراد من در گیری با پشتونها و بحرانی کردن مناسبات قومی و همدیارانه با ایشان نیست، اما اولویت کار تاجیکها حمایت آشکار و قاطعانه ترکتباران در افغانستان است. این مساله میتواند پاسخ آقای کرزی در برنامه های احیاِ ء بدنام ترین چهره های طالبانی بخاطر داشتن قومیت خاص آنها باشد.
اگر باورداریم که طالبانی کردن جامعه ی پشتون یک هدف پنهان سیطره جویانه برای هژمونی قبیله و پشتونیزه کردن شمال برای تکمیل این مراد است، برنامه بحران جوزجان پیش از آنکه یک هدف اقتصادی مشترک برای یونیکال و همدستان آن در افغانستان باشد، یک آزمایش شوم برای فهمیدن درجه همبستگی تاجیکها با ترکتباران است. اگر تاجیکها در این آزمایش جبن نشان بدهند، سرنتوشت ازبکها و ترکمنها پریشانی و آزار سیاسی تا سط کوچاندن آنها ادامه خواهد یافت. بلی آنگاه نوبت تاجیکها میرسد!
بیژنپور
کلمات کلیدی: