با کمال آرزومندی و مُسرت مطلع شدم که جناب محترم آقای کرزی مقدمات احداث یک آرامگاه را بعد از شناسایی گور دستجمعی سردار محمد داوود خان و اعضأی فامیل شان روی دست گرفته اند ، احساسات و عواطف انسانی شانرا درین رابطه قابل قدر دانسته ، امید وارم تا جنرال سردارعبدالولی نتواند این اقدام نیک راجلو گیری کند!
به یقین گفته می توانیم که شناسایی این گور دستجمعی هم کار مشکلی نیست ، زیرا عاملین این جنایت وحشیانه در دولت جناب کرزی ، دارای امتیازات و مقام های بلندی هستند .
از آنجائیکه هیچ دان? اصیلی در کشتزار تاریخ گم نمی شود ، با استفاده ازین موقع خوب لازم دیدم تا تمنیات نیک بنیاد امیرحبیب الله خان «خادم دین » ، اهالی ، اقوام و هواخواهان آن شهید «عذاب کش» و مظلوم را که بعد ازگذشت سالیان متمادی ، با وجود باربارسرزدنها ، شکنجه ها ، سانسورها ی خاندان آل یحی ، هنوز هم درکشتزارتاریخ یاقوت گونه می درخشد ، بگوش اولیای امور برسانم ، تا لااقل اجازه بفرمایند که نه از بودج? دولت بلکه از کمکهای مردمی ، آرامگاه این جوانمرد تاریخ ، این حرمت گذار قرآن ، این پاسدارناموس زنان اسیرواین ابومسلم ثانی را نیز آنچه که در شأن یک پادشاه [ البته نه محمد زایی ، بلکه یک کرباس پوش برهنه پای تاجیک ] احداث نمایند .
نا گفته نباید گذاشت که با احداث این آرامگاه یکی از آرزو های ناتمام سردار شهید محمد داوود خان نیز برآورده خواهد شد . به نقل قول ازمحترم نصیرعبدالرحمان مسوول بنگاه نشراتی « میوند » : فقید محمد داوود خان در اوآخر دور? صدارت شان برای دگروال عبدالرزاق خان دستور داده بود ، تا محل گور دستجمعی عیاران شمالی را شناسایی ویک آرامگاه مناسبی که در شأن یک پادشاه باشد احداث سازند ، اما متأسفانه که روز های آخر صدارت شان بپایان می رسید ، این پلان نا تکمیل باقیماند . شگفتا ! که او نمیدانست روزی خود با تمام خانواده اش به سرنوشت « خادم دین » مبتلا میگردد .
در سفری که به کابل داشتم جناب نصیرعبدالرحمان را در دفتر کار شان ملاقات نمودم ، در جریان صحبتها بمن گفت : دوست داری کمی گردش کنیم ، من با کمال میل گفتم چرا نی ! بطرف تپ? مرنجان حرکت کردیم ، همینکه به جاد? اصلی تپه رسیدیم کمی جلوتر محلی را بمن نشان داد که موسس? ماین پالی آنرا با سیم های خار دار احاطه کرده است ، با اشار? دست بمن گفت : سه درخت ناجو را که به قسم مثلث غرس شده می بینی ؟ گفتم بلی ، گفت : آنجا گور دستجمعی امیرحبیب الله خان « کلکانی » و یاران صدیقش چون دانشمند زنده یاد شیرجان خان و جنرال غازی محمد صدیق خان وسایرهمسنگران وفادار« خادم دین » میباشد ، این محل را ریش سفیدان منطق? زنده بانان کابل که خود به چشم وسرواقعه را دیده بودند برای پدرم حکایه ونشان داده اند ، علاوتاً دگروال غلام حسن خان وردکی که نیزبا پدرم دوستی داشت چنین می گفت : من در حالیکه خدا را شاهد میگیرم از ته دل راضی نبودم تا این کاکه ها اعدام شوند ، مگرچاره ای نداشتم ، چون به حیث قوماندان قطعه ایفای وظیفه می نمودم ، بناً بامر شاه محمود خان آنها را چنواری کردیم ، حینیکه نوبت خادم دین رسید از روی ارادتی که بوی داشتم گفتم روی خود را برگردان ! با لبان متبسم گفت ، گلوله باید به سین? مرد ها بخورد نه به پُشت شان . من می دیدم که خادم دین بسیار شکنج? روحی وجسمی دیده ، بار دوم برایش گفتم بنشین ، کمی متغیر شد وگفت نخیر مرد ها باید ایستاده بمیرند .
مردانگی وجان نثاریهای این راد مرد غازی وشهید را نباید بدست فراموشی سپرد ، امروزخوشبختانه درفضای نسبی آزادی ، وارثین چوروچپاول شد گان و زجردیدگان به این حقیقت تاریخی پی برده اند ، ومحال است که آنها را دو باره به عقب برگردانند ، و تا تحقق تأمین حقوق شهروندی وتأمین عدالت اجتماعی به پیش خواهند رفت ، لذا پروژه سازان ( اتل ، غازی ، بابا ) بدانند که مادران دیگری هم درین سرزمین بودند وهستند که ( قهرمان ) بدنیا بیاورند
در حالیکه مقبر? ( تور امیر ) در پارک زرنگار ومقبر? ( قصابان غدار و تحریف کنندگان تاریخ) در تپ? مرنجان (تپ? نادرخان ) ، مقبر? تیمورشاه عیاش و شاه شجاع وطنفروش درچارباغ کابل ( پارک تیمور شاهی ) و مقبره های دیگری ازین تبار زیر گنبد های نیلوفری درسایر ولایات کشور خود نمایی می کند ، آیا بجا نیست که در پهلوی بسیاری از نا جوانمردان آرامگاهی برای جوانمردی نیزداشته باشیم ؟ .
سخت متأثر کننده است ، مقبر? کسی که حرمت قرآن شکست در آن بلندی ها جلوه نمایی کند و آنکه حرمت قرآن بجا آورد در گودالی بنام « دزد سر گردنه » لگد مال ستوران جلادان و تاریخ نویسان کاذب قرار گیرد !.
تاریخ واقعی و حقیقی افغانستان گواهی می دهد که « خادم دین » هیچ جنایت و خیانتی را در کشورش مرتکب نشده ، یگانه گناه او بیگناهی وقومیتش بود . کسی که در« دربرابر زورمندان عاصی و درمقابل ناتوانان فروتن » بود باید خار چشم زور گویان قرارمیگرفت ، خودش به عنوان « دزد» و قومش « اشرار و یاغی » در تاریخ ساختگی خونخواران زمان و تاریخ نویسان شکمبو درباری که چرخ تاریخ را بسوی برتری تباری چرخ می دادند قلمداد شد ، خدا را شکر گزاریم که با برچیده شدن نظام قبیله سالاری ، آن تاریخ ها و آن تاریخ نویسان برای ابد به زباله دان تاریخ انداخته شدند .
باحترام