بیدل در واپسین سالهای اوج و اعتبار مکتب هندی میزیست و از لحاظ خصوصیات کلّی به این مکتب وابسته است. ولی در کنار اینها ویژگیهایی فردی نیز دارد که از دیگر هندیسرایان جدایش میکند.
یک شاخصة مهم بیدل، پشتوانة فکری اوست. نگرشهای عرفانی، تأملات فلسفی، آموزههای اخلاقی، نکات تربیتی و انتقادهای اجتماعی بسیاری در شعر او میتوان یافت، در کنار تغزّلی دلنشین که همانند تغزّل حافظ، سری در زمین دارد و سری در آسمان. مهمتر این که او در همة این عوالم، جدی است و از سر یک احساس واقعی شعر میگوید. به همین سبب بسیاری از شعرهای بیدل، سرشار است از احساس، سرزندگی و عواطف و تجربههای عام انسانی، بهگونهای که برای انسانهای همه اعصار، در همه پهنة جغرافیایی زبان فارسی کاربرد دارد. این تنوّع و عمق محتوایی بهگونهای است که برای بیان بسیاری از لحظات زندگی میتوان به شعر بیدل پناه برد. بیان نمادین و رمزآمیز شاعر نیز به این خاصیت افزوده است.
در کنار اینها، بیدل در عرصة هنرمندیهای صوری نیز سخت قدرتمند است. تخیّلی نیرومند و پیشرفته دارد، همراه با قدرتی شگفت در یافتن مضامین تازه و غریب. بعضی از تصویرهای شعرش چنان امروزی است که از شاعری در آن عصر بعید مینماید. او در رعایت تناسبهای لفظی و معنوی بسیار تواناست و به گونههای مختلف ایهام و تناسب رغبتی تمام دارد. گاه ریزهکاریها و ظرافتهایی در کار دارد که در شعر فارسی کمسابقه است. قافیه و ردیفهای ابتکاری را میآزماید و گاه وزنهایی بلندتر از هنجار عصر خویش برمیگزیند.
زبان شعر بیدل برخوردار است از دایرة واژگانی وسیع و برخی ویژگیهای زبان محاورة عصر او. بعضی مهارتهای زبانی همچون تکرار، حذف و جابهجایی هنرمندانة اجزای جمله را در زبان او میتوان یافت، ولی مهمتر از همه، تعبیرهای کنایی اوست و توسعی شگفت که به حوزة معنایی واژگان میبخشد. به همین لحاظ، بعضی از واژگان در شعرش معنایی سیّال، هالهای و فرّار دارند و تا حد معنیناپذیری پیش میروند. این خاصیت، مهآلودگی دلپذیری به شعر بیدل داده است.
از میان شاعران پیشین، بیدل تا حدود زیادی وامدار صائب و دیگر سخنوران مکتب هندی است، هم در سبک و لحن و هم در بعضی مضامین که تکرار کردهاست. از این که بگذریم، ردّ پای روشنی از خاقانی را در کار او میتوان یافت، بهویژه در قصایدش. در غزل نیز بعضی مشابهتها میان این دو شاعر به نظر میرسد که از آشنایی و انس ویژة بیدل با آن دیگر شاعر دشوارسرا و دیرآشنا حکایت دارد. بیدل در غزلهایش یکی دو مورد اشاره به حافظ و سعدی نیز دارد و بعضی غزلهای آنان را استقبال کرده است، ولی نمیتوان او را در مدار این دو شاعر دانست. بیدل هر چند به وامگیری از مولانا تصریح نمیکند، شعر و شخصیتش تا حدودی به او شباهت میرساند و شاید نزدیکترین شاعر مکتب هندی به مولاناست، هم از لحاظ گرایش عرفانی و هم به سبب سرایش بعضی غزلهای با حسّ و حال و متفاوت با غزل آن عصر. البته یادآوری میکنیم که مقایسة ما به نسبت دیگر شاعران آن دوره است، وگرنه مقام والای خداوندگار بلخ این اجازه را نمیدهد که بدیلی مطلق برایش بتراشیم.
بیدل در افغانستان، آسیای میانه و هندوستان شهرتی تمام داشته است و دارد. ولی در ایران حدود سیصد سال مهجور و گمنام ماند، تا این که به همّت بعضی شاعران و پژوهشگران عصر حاضر به شکلی تقریباً ناگهانی از محاق گمنامی بدر آمد و همانند گوهری گمشده که بازیافته میشود، چشمها را به سوی خود کشید. از آن پس، کتابهای بسیاری در این کشور از آثار او و دربارة او چاپ شده است که در کتابنامة اثر حاضر بدانها اشاره کردهایم.
ولی شعر بیدل خالی از مسامحههای لفظی و نارساییهای بیانی و تصویری هم نیست. گاهی در آن نوعی تزاحم تصویر، ارتباطهای غریب و پیچیده میان عناصر و گرایش شدید به مضمونسازی دیده میشود که شماری از بیتها و غزلها را نامطبوع ساخته است. این شعر البته دایرة محتوایی وسیعی دارد، ولی حدود هشتاد هزار بیت سرودن و همواره سخن تازه گفتن، از چه شاعری بر میآید؟ به همین لحاظ، تشابه و تکرار مضامین و یا حتی ارائة یک مضمون در چند لباس در کار او بسیار است.
سخن بیدل به دشواریابی شهرت یافته است و این ادعا هر چند در بارة شماری از آثار او مصداق تمام مییابد، در مورد بسیاری از شعرهای شفّاف و عاطفی او صادق نیست. بخشی از ابهام شعر بیدل، حاصل تأملات و تفکرات عمیق اوست; بخشی دیگر حاصل مضامین ابتکاری و نازکخیالیها; بخشی دیگر به دلیل نارساییهای زبانی و ترکیبسازیهای خاص و بالاخره بخشی هم براثر غلطهای بیشمار استنساخی و تایپی دیوانش. ولی یک عامل اصلی این دشواریابی، ناآشنایی شعرخوانان این عصر با نظام بلاغی مکتب هندی و لحن و زبان بیدل است و این البته با انس گرفتن با این شاعر، برطرف میشود. در مجموع اطلاق غموض و ابهام بر همه شعرهای بیدل سخنی است ناآگاهانه و غلطی است مشهور که زبان به زبان تکرار و تکثیر شده است.
شعر بیدل، مانند شعر همه سخنوران پُرکار، فراز و فرود دارد. شاعر خود بدین صفت معترف است و باری در غزلی افت و خیز کارش را با بیانی زیبا ترسیم و توجیه کرده است:
مگو این نسخه طور معنی یکدست کم دارد
تو خارجنغمهای، ساز سخن صد زیر و بم دارد
صلای عام میآید به گوش از سازِ این محفل
قدح بهر گدا چیده است و جام از بهر جم دارد
ادب هرجا معیّن کرده نُزل خدمت پیران
رعایتکردگان رغبت اطفال هم دارد
خم ابرو، شکست زلف نیز آرایش است اینجا
نهتنها حسن، قامت را به رعنایی علم دارد...
ولی برای خوانندة کمفرصت شعر امروز، مجال خواندن حدود سه هزار غزل با این زیر و بم و فراز و فرود میسّر نیست. از سویی دیگر بسیاری از غزلهای بیدل به نوعی مشابه هماند و گاه حتی در حدّ وزن و قافیه و تکرار بعضی مضامین. با این وصف، ضرورت گزینش و تلخیص دیوان بیدل، از دیرباز احساس میشده و بنا بر همین ضرورت، گزیدههای متعددی از دیوانش تدوین شده است.
کلمات کلیدی: