از 4 هزار سال پیش خط برای خوانش و نویسش به زبان اضافه شد. خط هم نقاشی اندیشه نمادی است. یعنی یک نشانه دال بر چیز دیگریست. در خط نویسش "دو" دال بر شمارش 2 شیی است. تجارت در پیدایش خط اولویت دارد. چنانکه در فلات با تجارت ضعیف، خط همیشه از همسایگان با تجارت قویتر قرض گرفته شده: میخی از شهرهای بین النهرین؛ آرامی از عبری فلسطین؛ یونانی از فینیقیهای لبنان؛ عربی از تجار مدینه و مکه؛ لاتین از تجار پرتغالی و انگلیسی در خلیج فارس.
مرحله بعد تجارت بین نواحی مختلف با زبانهای متفاوت و فراورده های محلی بود. با بسط تجارت، خط برای تهیه پیمانها، لیست اقلام، معاملات پیش از خرمن در مصر، لبنان، عراق و دیگر نواحی زمین با تولید اضافی برای بازرگانی پدید آمد. روشن است که ساختار خط منوط به ابزار نویسش بود. در ابتدا گل رس تر با چوب، سنگ با قلم فلزی، سفال با پر جوهری ابزار نویسش بودند.
در اینجا خط مانا بمدد حافظه خطاکار انسان آمد. سپس در مصر و چین از خمیر برخی گیاهان در 3500 سال پیش پاپیروس/ کاغذ تهیه شد که برای ارتباط و ثبت اسناد سریعتر، سبک تر، کوچکتر بود. در همین بازه زمانی مُهر سنگی، عقیق، سفالی، شیشه ای، فلزی هم بمثابه تعهد، به سندیت نوشتار بجای انگشتنگاری، اضافه شد.
با پیدایش خط و ابزار نویسش قصه نویسی در مراکز تمدن مانند رود نیل و بین النهرین مُد شد. این قصص حاوی شرح پدیده های آسمانی/ زمینی، روایت وقایع گذشته، اساطیر مربوط به نیاکان با استعداد و مهارت خارق العاده، شرح سفر به اقالیم دور بودند. این قصه ها در عین حال در برگیرنده کنجکاوی اعضای قبیله، پرسشهای جوانان، پاسخهای تخیلی
پیران هم بود؛ مواد تاریخی با اوضاع فعلی، آرزوهای آتی آمیخته شدند. در کتیبه بیستون داریوش اول از 2500 سال پیش، خط برابر دیپی و سپس در پارسی برابر دبیره بود.
نگهداری نسخ روایات شفاهی، با خط و ابزار نویسش، دایمی و استاندارد شدند. دیگر کمتر سلیقه راوی در اصل داستان دخل و تصرفهای بداهه ای می کرد که در ذهن برخی حضار شک به اصالت متن را باعث می شد. طومارهایی در رابطه با گذشته، آسمان، مردگان، نیاز به کنترل محیط برای باران، سیل، زلزله، رعد، برق، آتشفشان، امراض مسری، خشکسالی، اختلالات ارثی، روحی، فکری نوشته شدند.
با ترابری این طومارها، تجارت با همسایگان، سیاحت به اقالیم غریبه مسئله ترجمه از یک زبان به زبان دیگر مطرح شد. با پیدایش مراکز مدنی، افراد با استعداد چند زبانه پیدا شدند. وجود آنها برای امور مالی، دیوانی، دیپلماتیک، نظامی حاکمان گستره های وسیعی از قبایل با زبانهای گوناگون لازم شد. سوادآموزی هم مورد نیاز برای پیمانهای دیوانی و متون اعتقادی بود. برخی انسانهای پیرامونی/ مرزی هم 2 یا 3 زبانه شدند. نمونه: کردها در مرز باختری فلات، بجز زبان خود، زبان رایج در تهران و بغداد را تکلم می کنند.
زبان بخشی از فرهنگ بوده؛ تابع پروسه معیشت فرد در اجتماع است. سلطه یک زبان بخاطر معیشت در جامعه است؛ غالبا تعبدی نیست. روشن است که زبان تجریدی تقلیل گرا می باشد. نمونه: روستاییان در یک شهر دور از موطن خود زبان شهر را می آموزند؛ چون معیشت آنها به زبان جدید بستگی دارد. نمونه فارسی: این زبان ادبیات 2-3 هزار ساله به خطهای میخی، آرامی/ عبری، اوستایی، عربی/ فارسی، فانگلیش در اینترنت، لاتین در ترکیه، سریلیک مشتق از یونانی در تاجیکستان دارد.
در هزاره اول در فلات هُزوارش بر وزن گوارش به واژه ای انیرانی گفته میشد که با الفبای آرامیک در جمله فارسی می نوشتند؛ ولی بهنگام خوانش متن برابر آنرا بفارسی تلفظ می کردند. نمونه: ملکا، لخم بخط آرامیک نوشته میشد؛ شاه، گوشت خوانده می شد. در آثار این دوره 1200 هزوارش شمرده شده. خواننده بمدد حافظه نوشته را می خواند نه از روی نوشته.
شاید این عادت فرهنگی منجر به صامت نگاری در خط فارسی شد که مصوتها را ننوشته. بلکه خط کوتاهنویسی shorthand کلمات بوده؛ از حافظه کلمه را باید خواند و نوشت. نمونه: ملک 3-4 تلفظ معنیدار دارد که از ترکیب زیر، زبر، پیش با هر صامت در این کلمه تلفظ می شود.
یک دلیل برای وجود هزوارش، کاتبان آرامیک بودند که سواد آرامیک/ عبری داشتند؛ ولی اربابان آنها ایرانی با زبانهای مختلف بوده؛ لذا برای آنها ترجمه و تلفظ فارسی محلی بکار می بردند. دلیل دیگر تنوع زبانی در امپراتوری هخامنشی و ساسانی باعث می شد که واژه های استاندارد مرکزی در تخت جمشید و تیسفون در متون بکار برده؛ سپس در اقصا نقاط امپراتوری بزبان محلی ترجمه و تلفظ می شدند. هزوارش سنت خطی است نه عادت زبانی؛ با وامواژه فرق دارد. اکنون در فارسی رادیو بخط فارسی نوشته می شود؛ همین واژه غربی بهنگام خوانش رادیو تلفظ می شود.
گونه ای هزوارش در زبان فارسی اکنون مرسوم است. نمونه: Km، ُA نوشته می شود ولی با تلفظ فارسی کیلومتر و انگستروم خوانده می شود. زبان آرامیک در منطقه ارم عراق از 3 هزار سال پیش در دربارهای آشوری، هخامنشی، اشکانی، ساسانی بکار می رفت. این زبان سامی متقدم در گروه زبانهای عبری فلسطین و فینیقی لبنان قرار دارد.
خط آرامیک از روی خط فینیقی که راست به چپ نوشته می شد اقتباس شده؛ منشاء 2 خط عبری و عربی در شرق شد. همین خط منشاء یونانی و لاتین در غرب شد. حضرت عیسی به زبان آرامیک تکلم می کرد؛ بخشهایی از انجیل و تلموذ به این زبان نوشته شده. در زمان حاضر آشوریان عراق بان تکلم می کنند. در تهران چند کلمه از دوستان آسوری بیادم است: اشلا مالوخ = درود بر تو مذکر، اشلا مالخ = درود بر تو مونث، تلاخه = بیا اینجا. خط آرامیک فقط صامتها و مصوتهای بلند را می نویسد؛ برای مصوتهای دیگر از نقطه، تشدید، تنوین، پیش، زبر، زیر استفاده می کرد.
خط مصری، یونانی، سانسکریت، لاتین از چپ براست نگاشته می شود. در خط فارسی یونیکد با نوعی ابهام بخاطر صفحه کلیدهای غیراستاندارد؛ تنوین، همزه، تشدید، یای ملفوظ در حال متروک شدن اند. برخی تنوین را با نون در کاملن و ی در عیسی، موسی، یحیی، معنی، مرتضی، حتی، صغری، کبری، اعلی، اولی را با الف می نویسند. تلفظ ع و همزه هم در فارسی تفاوتی ندارد؛ برخی همزه را با ی می نویسند.
خطهای مشتق از عبری صامت نگارند؛ مصوتها بندرت نگاشته می شوند. خط اوستایی از روی خط اشکانی منتج از خط عبری/ آرامی در عهد ساسانیان بصورت آوانگار با 53-58 حرف مصوت و صامت از راست بچپ برای تلفظ درست و مانای کتب دین زرتشتی درست شد. مانی دیگر پیامبر ایرانی خط سریانی رایج در عراق و سوریه را برای کتابت و تهذیب مزامیر و زبور خود بکار برد. خط کوفی هم با خط سیریانی نزدیکی دارد. گویا خط سریانی کمی پیش از اسلام از شهر انبار به مکه و سپس قریش آورده شد؛ سرچشمه خط عربی قرار گرفت.
جهت نویسش خط معمولا از راست به چپ، چپ به راست، بالا به پایین می باشد. خط فینیقی از راست به چپ در 1050 ق. م. باوج رسیده بود که در 600 سال پیش از میلاد به شرق رفته؛ منشاء خط اوستایی، هندی، عبری، عربی، فارسی جدید شد. در 800 سال پیش از میلاد به غرب رفت که جهت نویسش آن معکوس و علاماتی برای مصوتها با آن افزوده شد؛ منشاء خط یونان، روم، اناتولی، و سیریلیک شد. نمونه: ل L ، د D ، ا A با تلفظ لام، دال، الف در زبان آرامیک. شباهت بصری و صوتی این حروف در خطهای فارسی، عبری، عربی، لاتین، یونانی کاملا مشهود است.
ناقل خط بازرگانان بودند که برای حسابرسی نیاز به نوشتن زبان و شمارش بودند. خط فینیقی از خط مصری بخاطر تجارت بین این 2 منطقه در 1500 پیش از میلاد مشتق شد. با موج مهاجران بشرق از طریق صحرای سینا و آل کنعان در فلسطین به لبنان رسید. استحاله از خط میخی و هیروگلیف به خطی بر اساس واحد صوتی تلفظ کلمات گام ارزنده و طولانی در تمدن است. بعد از بازرگانان موبدان، کاهنان، ربیان دینی خط را برای ثبت، ضبط، استاندارد کردن زبور، گاتها، آیه ها بکار بردند. هزینه تولید کتب دینی از طریق عشریه های دینی از توده ها تامین می شد.
نمونه اشتراک چند حرف بین آرامیک و فارسی بدون دخالت عربی: الف، واو، کاف که با همین تلفظ در خط آرامیک وجود دارند. خطی که بر بسیاری تیله یا تکه های شکسته بشکه های سفال شراب پارتی/ اشکانیان از سده 3م پیش از میلاد تا سده 3م پس از میلاد بجا مانده؛ یا آثار مکتوب مانوی در ختن. دیگر از زبان آرامیک شمارش ابجد، هوز، حتی، کلمن، سعفز، قرشت برای اعداد 1 تا 10 و 20 تا 100 ، 200، 300، 400 می باشد که ربطی به اعراب ندارد.
June 28th, 2010
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
کلمات کلیدی: