سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، حلال خورد و روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بایستد، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاریکند . [امام علی علیه السلام]
یادداشتها و برداشتها
 
شعر - من دچار خفقانم خفقان


Click the image to open in full size.


مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها


من دچار خفقانم
خفقان...
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم ، آی
آی با شما هستم این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم
لب بامی ...
سر کوهی...
دل صحرائی ...
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند

فریدون مشیری

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/29:: 3:56 صبح     |     () نظر
 
سـخنی با فـرزند زمـانه

هجاگو جهنمی*

 

انگاشـت های واضح: سـخنی با فـرزند زمـانه

 

 

آشنای ناشناس، صبورالله ســیاه سنگ ســــلام

دیشب چهارم جون ???? از بس خسته بودم، خوابم نمی برد. بی اراده و بی میل بودم، خواستم سری به صفحه های انترنتی بزنم. من که از کسی شنیده بودم ?? ملیارد نوشته در انترنت موجود است، تصمیم گرفتم یکی آن را بخوانم. آدم نیم قرنه هستم، چشمانم هم پیشم بی اعتبار شده اند... صفحه باز شد.

 

 آســـــمایی با ناگــفته هـــای صبورالله ســــیاه ســـنگ...

 

از بخت من هـژده صفحه بود و شب هم دیر... من که آدم لجباز هستم، باید می خواندمش که خواندمش. بار دیگر به بیان و زور قلم سیاه سنگ پی بردم. میدانم که سیاه سنگ قله، اوج و آفریننده است.

 

کوتاه گویی و کوتاه نوشتن مشکل است، ولی کلمات قصار را خواندن و فهمیدن مشکلتر. کلمات کوتاه را، انسان هر چه کش می دهد (در تفسیر و تا?ویل)، فهمیدنی تر نمی شوند، بلکه نامفهومتر و پیچیده تر می گردند.

 

کلمات قصار، احتیاج به فوران نیروی فکری دارد که صاعقه وار نزول کند. و درک آن نیز فقط با یک ضربه فکری، با اعتلا دادن آنی خود و با درهم فشردن نیروهای فکری، ممکن است نه با آب و تاب دادن و کشیدن و دراز کردن آن جمله...

 

صراحت و وضوحی هست که خواننده یا شنونده را می رنجاند و خشمگین می سازد، چون از قدرت عقلی او هیچ نمی طلبد. فکری که از تفکر من، اندیشیدن نمی طلبد، توهین به من است. آنچه بدون تلاش عقلی، واضح است، احتیاج به تلاش عقلی ندارد.

 

مردم را به تفکر خواندن، ولی به آنها افکاری عرضه کردن که احتیاج به زحمت دادن به تفکر نداشته باشد، فریب دادن مردم است. برای آنکه مردم را متقاعد ساخت، باید سخن را با سلسله یی از بدیهیات جالب شروع کرد. بدین روش می توان عقل مردم را به خواب برد.

 

وقتی گفت و شنود صبورالله سیاه سنگ با حمید عبیدی را خواندم. به عنوان خواننده، این انگاشت در من نیرو گرفت که همه سخنان گوینده، واضح و بدیهی است و احتیاج به آزمودن و سنجیدن و اندیشیدن ندارد. دیدم که عقل افتخار مرجع داوری پیدا کرده است، فقط با یک سلسله بدیهیات و مسلمات روبرو شده است. دراین جریان، افکاری پذیرفتنی شد که حالت وضوح داشت.

 

حالا که به خود آمده ام و آن خسته گی مفرط هم سراغم را رها نموده، می بینم واضح نیستند. وضوحشان، وضوحیست زاییده از عادت و آشنایی، نه از تفکر...

 

آنچه را من واضح می انگارم، واضح نیست. سیاه سنگ کوشیده با آنچه مردم از لحاظ عادت واضح می انگارند، سخن بگوید. جملات معتبر نقل شده، تعبیرات شاعرانه یی که رواج فراوان دارد پی در پی به کار برده شده و انصافا? این را اوج قدرت نویسنده گی سیاه سنگ می شمارم. در واقع با درج این جملات و امثال و تعبیرات شاعرانه، حالت واضح بودن عقلایی مساله یا استدلال را بر من و دیگران شکل دیگر نشان می دهد. این وضوح، پرده ییست برای بازداشتن تفکر از اندیشیدن و پرده ییست که وصال معنوی بین او و مخاطبش را مخدوش میکند.

 

میان انگاشت های واضح و افکار واضح باید تفاوت گذاشت. آنچه را ما واضح می انگاریم برای خرد، واضح نیست ولی ما خرد خود را با رضایت از این وضوح، می فریبیم.

 

تفکر را باید از زدودن انگاشتهای واضح و واژگون ساختن آنها، آغاز کرد. می خواهم بگویم میان واضح انگاری و واضح اندیشی فقط یک مو فاصله است.

 

مرز میان دانایی و نادانستنیها، خطی نیست که کسی دقیقا? بتواند برای خودش روشن کند. هیچکسی نمی تواند مشخص کند که دانایی اش کجا پایان می پذیرد و نادانستنی هایش از کجا شروع می شوند. و درست اغلب اشتباهات در همین مرزها صورت می بندد، زیرا دقیقا? حد دانایی و نادانی قابل تمییز نیست و اغلب، نادانستنیهای خود را با دانایی هایشان مشتبه می سازند. اغلب مردم معتقدند که این حد را دقیقاً می دانند. کسی که دور دانسته های خود، می تواند یک خط بکشد، ماهیت دانش و جهل را نمی شناسد.

 

ســـیاه ســنگ: .... دیریســت برگـشـتی در خـود مـیبینم و بی پاســـخ ایســتادنم را در برابر آن پرسـش ســـنگـین (مــاده مـقــــدم اســـت یا شــــعـور؟)

 

چرا صاف و ساده از این جا شروع نکنیم که، مفهوم ماده، خرافه دیگری بود که جای خرافه روح را گرفت. مفهوم ماده بسیاری از خرافاتی را که مفهوم روح آورده بود از میان برداشت ولی به همان اندازه خرافات تازه ایجاد کرد. خدمت یک مفهوم در تاریخ تحولات فکری و روانی و اجتماعی، آن مفهوم را تبدیل به حقیقت ابدی نمی سازد. بسیاری از خرافات امروزی، افکار مترقی و رهایی بخش دیروزی بوده اند. یک مفهوم همیشه رهایی بخش و مترقی نیست.

 

مساله این نیست که چیزی هست که با مفهوم ماده انطباق دارد یا نه ، یا به همین ترتیب مساله این نیست که چیزی هست که با مفهوم روح انطباق داشته باشد یا نه... بلکه مساله این است که این مفهوم در زنده گی ودذاجتماع و تاریخ انسانی، چه تاثیری دارد. و این تاثیر خودش چه گونه کم و بیش می شود و چه موقعی دوباره در صحنه تاریخ پدیدار می گردد.

 

هنوز در زبان جرمنها تاثیر مفهوم ماده به وسعت و شدت و قدرت مفهوم روح نیست. و هنوز علوم اقتصادی بیشتر جزو علوم روحی محسوب می شوند تا جزو علوم طبیعی و مادی...

 

می گویم نباید در یک عقیده خود را زندانی ساخت و نباید آن را لانه? ابدی خود کرد. اما هیچ اندیشه یی که انسان می کند، گناه ندارد، که از آن توبه کند. بزرگترین گناه هر انسانی این است که مستقلا? نیندیشد. توبه از اندیشه یی که من در گذشته کرده بودم.

 

ســـیاه ســنگ: ... بدبختانه سـهـم کـنونی مـن هـرگز  نمیتواند چیزی بیشـتر از  نگاه واهـی یک "تمـاشـاچی بیدرد" باشـد.

بیان این نکته نشان آنست که من هنوز از اندیشیدن مستقل می ترسم و اندیشه کردن را گناه می دانم. در اندیشیدن هیچ گناهی نیست. و انسان هر چه بیندیشد، محتوای اندیشه هر چه باشد گناه نیست. کسی که بر ضد خدا و حقیقت نیز می اندیشد گناه نمی کند. کسی از اندیشه یی که در گذشته کرده توبه می کند که در حال، نمی اندیشد، یا در زیر فشار و زور می اندیشد. بنا بر این چنین توبه یی ارزش ندارد.

 

اگر طور دیگر اندیشیدن گناه بود، انسان آزادی اندیشه نداشت. توبه از اندیشه توبه از آزادی است. و کسی که از آزادی توبه کرد، توبه اش را با رفع ترس و زور، زود خواهد شکست. انسان هیچگاه از آزادی نمی تواند توبه کند. ایمان جامعه یی که با توبه یک نفر از آزادیش محکم شود، ایمان حقیر و بی ارزشی است که در بر خورد با کوچکترین آزادی، متزلزل خواهد شد.

 

ســیاه ســنگ: ... مـیگویند بی عـشـق زندگـی نمـیشـود، مــن نیم ســــده بی عشـــق زیســته ام... باشد به کدام وقت دیگر

 

سیاه سنگ ارجمند،

حتماً با من موافق استی که کسی که نمی تواند روی یک فکر بماند و در آن مدتی دراز بیندیشد و آن فکر را بگستراند، از اندیشیدن در باره آن فکر، زود خسته می شود، و پرداختن به آن فکر برای او، یک عمل تکراری و ملال آور می شود. از این رو نیز زود از آن فکر دست می کشد و به فکر بعدی می پردازد. او دوست دارد که از شاخه به شاخه، از نکته به نکته، از لطیفه به لطیفه بپرد. و این ضعف و نقص خود را، فضیلت و اعتبار خود می داند. تفکر طولانی در یک فکر، برای او تکرار تلقی می شود، چون قدرت گسترش آن را ندارد، و نمی داند که چه گونه می توان یک فکر را وظیفه? سالهای طولانی تفکر قرار داد.

 

این ضعف و نقیصه در ادبیات ما، شکل فضیلت به خود گرفته است و پریدن از شاخه به شاخه و آوردن لطیفه ها و نکته ها مانند دانه های تسبیح در پی همدیگر، سر مشق تفکر یا به عبارت بهتر راه گریز از تفکر شده است...

 

خوب حالا شما را از شر گپ های سرگیچه آور خود نجات می دهم. اگر کمی شجره کشی کنیم معلوم خواهد شد که همدیگر را می شناسیم. سال ???? به فاکولته حقوق پوهنتون کابل آمدم و چندین صنفی و رفیق مشترک داریم. از گپ های بی ربط و با ربط من ناراحت نشوی. اگر مرا دوست بعد از زندان بدانی، به خود خواهم بالید، افتخار و مباهات می کنم و ممنون و مرهونت خواهم شد.

 

با محبت های فراوان

 

هجاگو جهنمی

***

 

* یادداشت آسمایی: با ابراز سپاس از همکاری و اعتماد نویسنده محترم، بنابر خواهش ایشان و ملاحظاتی که داشتند، هویت اصلی و ایمیل آدرس این  هموطن گرامی، چنانی که تعهد شده است، نزد مدیر مسوول این سایت محفوظ  و محرم میماند


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/27:: 1:54 صبح     |     () نظر
 
روشنفکران و انتخابات

اسماعیل اکبر

 

روشنفکران و انتخابات

 

اگر چه یک دوره ریاست جمهوری انتخابی ما به پایان رسید، اما هنوز از دوره انتقالی که وظایف قبل از نخستین جمهوری انتخابی بود بیرون نرفته ایم. یعنی پایه ها و اساسات حیات اجتماعی ما برای حرکت به سوی فردا پیریزی نشده است. اگر چه مشکلات طبیعی که بر سر راه ریاست جمهوری آینده قرار دارد فراوان است موانعی که سیاست های نادرست مارپیچی ناشی از معامله ها با نیرو های ضد نظم و قانون، مخالف آزادی و دشمن ارزش های عام بشری بران مشکلات افزوده است وضع را پیچیده تر می سازد. اگر هم رییس جمهوری داشته باشیم که مصمم به طرح و پیریزی مجدد بنیاد های فردا باشد، رسیدنش به موفقیت دشوار و حتا بعید به نظر می رسد. از جمله کاندیدها دکتور اشرف غنی احمدزی برنامه یی مطالعه شده یی برای بیرون رفتن از مشکلات و پی ریزی یک نظام مستحکم و متکی بر ارزش های پذیرفته شده بشری ارایه کرده است که ما در یکی از یادداشت های قبلی خود نیز آن را بنیاد حرکت به طرف خودکفایی ملی و توان یابی در جهت هماهنگی و همکاری با جامعه بشری ارزیابی نموده بودیم. یادداشت کنونی را مجددا از آن موضوع آغاز می کنیم.

اساس حرکت ابتکاری ملی و تبدیل شدن به عضو مفید و موثر جامعه بین المللی پیریزی نظام خودکفا بر مبنای اندیشه ها و دریافت های نوین توسعه است. بنیاد این خودکفایی، حرکت مبتکرانه و عضو مفید و موثر بودن را اتکا بر امکانات بشری و طبیعی جامعه خود ما تشکیل می دهد و بدیهی است که جانب بشری این توسعه عمده تر و اساسی تر است و بنابراین متمرکز شدن بر تربیه نسل جوان برنامه یی است که با همه قوا باید از آن پشتیبانی کنیم. اما تربیت نسل جوان دو جانب دارد: یکی تقویه روحیه و احساس مسئولیت ملی است و دیگری آموزش تمام جوانب علمی توسعه ی امروزی.

چنان که می دانیم امروز نسل جوان ما از لحاظ احساس و اندیشه و شخصیت در پراگنده ترین وضع قرار دارد و برای  آن که از این وضعیت بیرون آید باید خود را بشناسد. شناخت خود مستلزم شناخت تاریخ، فرهنگ و موقعیت خاص خود در منطقه و جهان است. امروز جوانان ما از لحاظ شناخت تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی و روان شناسی اجتماعی کاملا در وضع مایوس کننده یی به سر می برند. مثلا از لحاظ تاریخی این که می گوییم خطه کنونی محل تلاقی و تلفیق تمام مدنیت های باستانی منطقه و بشریت است مستلزم مطالعه علمی و همه جانبه می باشد. دیانت زردشت که از اولین ادیان مدون توحیدی و از بزرگتری اشراق های معنوی مدنیت باستانی است در همین سرزمین پدید آمده و آثار و بقایای فراوانی از آن هنوز در کشور ما موجود است که عامه نسل جوان ما کمتر چیزی از آن می دانند و این که لب و فشرده مدنیت های خاور میانه تا سواحل نیل به وسیله هخامنشی ها در کشور ما انتقال یافته و عصاره مدنیت های چین و آسیای مرکزی به وسیله نسل های متداوم و پیاپی از شمال در این سرزمین جریان داشته و این که مدنیت های هند به وسیله موریا ها و بعدا کوشانی های بزرگ در کلتور عمومی تاریخی ما جلب گردیده و این که ما ادامه دهنده تجربه علوم، فلسفه و مدنیت یونانی به وسیله شهر ها و واحد های انتقال یافته توسط یونانیان و ادامه یافته به وسیله باختریان به نام تمدن یونان و باختر است کمتر چیزی می دانیم. و این که قبل از اسلام همه این تجارب به وسیله دولت کوشانی که آیین بودایی را پذیرفته بود و در کنفرانس های بزرگی که در همین خطه به وجود آمد شعبه ماهایانا یعنی راه بزرگ بودایی پدید آمد چه اثراتی در تاریخ بعدی ما داشته است شاید عده محققین داخلی و خارجی بدانند. از مدنیت کوشانی که عصاره همه تمدن های یاد شده بود در هر قدم و هر بلست خاک کشور ما آثار منحصر به فرد و بی نظیر به دست می آید ولی در اهمیت کلتوری روانشناسانه، مردم شناسانه و اجتماعی آن تحقیقی صورت نگرفته و در اختیار نسل جوان قرار ندارد. این که بعد از اسلام اولین حلقه های دانشمندان، فیلسوفان، مفسرین، محدثین، فقها، جغرافیا نگاران و تاریخ نگاران از بلخ سر برآورده اند حادثه تصادفی نبوده بلکه زمینه تاریخی و مدنی آن جوشیده و قوام یافته بود. بعد از آن نیز جهان گشایی های چنگیز و تیمور حداقل از لحاظ مردم شناسی موجب اختلاطات بزرگ گردیده است که در کلتور عمومی جامعه جذب شده است چنان که ماثر آن در مدنیت تیموریان هرات جلوه گر شد. در طول دوره بعد از تیموریان نیز جامعه ما مشغول اثر پذیری از ترکستان و آسیای میانه، هندوستان و ایران بوده است. در دوره معاصر نیز ما اولین کشوری بودیم که با انگلیس ها دست و گریبان شدیم و بعد هم تهاجم سنگین بلوک شرق را از سر گذراندیم و حالا هم نقطه اتکا پیمان نظامی ناتو و برنامه های بزرگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آخرین مرحله لیبرالیزم غربی می باشیم. می توان گفت که دیگر کشور ها نیز این گرایشات و روند ها را تجربه کرده اند اما هیچ یک از کشور ها به گونه کشور ما به حاد ترین و گسترده ترین شکل تهاجمات نظامی، سیاسی و کلتوری معاصر را از سر نگذرانده است.

حال می خواهیم سوالاتی محض امتحان مطرح نماییم. به گونه مثال جمعیت قابل توجه از کشور ما پیرو مذهب اسماعیلیه اند و این مذهب در کشور ما ماجرا های بزرگ سیاسی و فرهنگی را از سر گذرانده است و حداقل آثار همه جانبه یکی از حجت های آن ناصر خسرو قبادیانی در کلتور، ادب و مردم شناسی ولایت بدخشان مشهود است که در حال داد و گرفت با هم مذهبان خود در تاجیکستان، پاکستان و کشمیر می باشند. آیا به جز پیروان این مذهب دیگر جوانان ما چیزی از این ماجرای اثر گذار تاریخی که در تاریخ امروز ما نیز نقش، مهر و نشان آن بارز بوده است چیزی می دانند؟ مذهب شیعه اثناعشری که پیروان گسترده، فعال و اثرگذار در تاریخ معاصر کشور ما بوده اند و ارتباطات تا عراق و شام دارند مورد مطالعه جدی قرار گرفته است؟ و به خصوص جوانان ما چیزی از آنها می دانند؟ و آیا شناخت اقوام کشور ما از ترک و تاجیک و پشتون و بلوچ و هزاره و نورستانی و عرب مطالعاتی صورت گرفته و در اختیار نسل جوان ما قرار داده شده است؟ و یک جوان ما که مثلا از صنف دوازده فارغ می شود چقدر درباره این واقعیت های مسلم و اثرگذار می داند؟ و آیا این ندانستن معضلات، مخاصمت ها و اختلافات را موجب نگردیده است؟ گمان نمی بریم که این مسایل بسیار مهم و قطعی شامل برنامه آموزشی و تعلیمی امروز ما قرار گرفته باشد. نگارنده باری برای طرح این مسایل مهم در آستانه تدوین نصاب جدید تعلیمی با وزارت معارف تماس گرفتم و بعد از سرخوردگی به اطلاعات و فرهنگ مراجعه کردم که نتایج آن در رساله راه آینده ثبت شده است. عدم وقوف و غفلت این گردانندگان امور تعلیمی و کلتوری ما برای من سخت یاس آور و گذشته از آن ترساننده بود. حالا چه کسی در برنامه های خود به این امور توجه دارد؟

مساله مهم دوم امور سیاسی است که همه مسایل دیگر به آن باز می گردد و مسلم است که بدون مشارکت دادن واقعی مردم ما سیاست گذاری موفقی نخواهیم داشت. کوتاه ترین راه مشارکت دادن مردم در این مرحله به نظر نگارنده بسیج مردم در اتحادیه های صنفی و اجتماعی است دولت باید در این زمینه پیش گام شود. حرکت به وجود بیاورد و تا مرحله خود اتکایی و خودکفایی از آن حمایت کند مثلا امروز کتله های بزرگ پژوهشگران، هنرمندان، نویسندگان و شعرای ما به حمایت نیاز دارند اگر اتحادیه های آنان با کمک دولت ایجاد و از جانب آن حمایت نگردد ما عمدا و آگاهانه این اقشار را به پراگندگی و نابودی می کشانیم در کشوری که تجارتش نیازمند حمایت دولت و حامیان خارجی است گذاشتن سرنوشت علم، ادب و هنر در اختیار قانون پر هرج و مرج بازار آزاد امضا کردن فرمان نابودی آن است. دیگر اصناف نیز از کارگران تا کارمندان دولت پیشه وران و دهقانان زمین دار و خرده پا باید در جوکات اتحادیه های صنفی سازمان دهی گردند، کنفرانس های شان برگزار شود و از گوشه و کنار کشور فراهم آورده شده و با زندگی یک دیگر آشنا ساخته شوند. مسلما این ها می توانند بعد از یک دوره حمایت با کسب وقوف بر نقش و سرنوشت خویش خودکفا شوند. اما امروز نیازمند بسیح و حمایت اند. به نظر من این اقدام گام مهمی در از میان برداشتن اختلافات قومی، زبانی، مذهبی، و محلی نیز خواهد بود، پروسه یی که ملت سازی نامیده می شود.

باید اشکال دیگر بسیج و مشارکت مردم نیز مطالعه گردد و بعد از بررسی به عمل در آید.

چند نکته هم مکررا درباره اقتصاد می گوییم. یک عده به اصطلاح نظریه پردازان که مایل اند با جریانات موافق روز حرکت کنند به ما تعلیم بازار آزاد می دهند اما در کشور ما امکانات علمی و عینی این پروسه روشن نیست مثلا آیا سرمایه دار ما آن مطالعه و آگاهی از اقتصاد جهانی را دارد تا در رشته یی سرمایه گذاری کند که در اثر رقابت های منطقه یی و جهانی شکست نخورد؟ تجربه این هفت سال گذشته ما به این سوال جواب منفی می دهد ما باید انستیتوت ها و مراکز علمی مطالعات اقتصادی به وجود بیاوریم تا با مطالعه گسترده وضع اقتصاد جهانی و منطقوی پیریزی آن رشته از صنایع را به ما تجویز کنند که توان رقابت و رشد را داشته باشند. و این از توان سرمایه خصوصی ما در وضع کنونی نیست. ثانیا انباشت سرمایه نیز در کشور ما به حدی نرسیده است که بتواند در زمینه اقتصاد بزرگ مثلا کشف و استخراج معادن یا پیریزی صنایع فولاد سرمایه گذاری کند. سرمایه دار کنونی ما که بیشتر محصول دوره جنگ است رویه های لازم برای ایجاد شرکت های بزرگ را فرا نگرفته است. بنابراین رشد اقتصاد ملی با اتکا به سرمایه خصوصی متنفی است. بازار آزاد در تجارت منطقه یی نیز کاملا بنیاد اقتصاد ملی ما را هدف قرار داده است. سرمایداران خارجی نیز تا تامین کامل نظامی، سیاسی، قانونی در رشته های اساسی اقتصاد در کشور ما سرمایه گذاری نمی کنند. حال نمی دانیم چه شیوه هایی را علمای اقتصاد ما برای رشد بازار آزاد برای احیای اقتصاد ملی ما تجویز می نمایند. علاوتا در اوضاع موجود اگر هم قانون مقدس بازار آزاد بشکند ما به تامین خدمات اجتماعی حداقل به اقشار معاش بگیر و وابسته به دولت نیازمندیم. در اوضاع کنونی اگر ما کوپون مواد مورد ضرورت به آنها توزیع کنیم نه تنها اهمیت اقتصادی و سیاسی دارد بلکه مبارزه با فساد را نیز پایه عینی می بخشد.

در مسایل دیگر از جمله فساد، بیروکراسی، تاثیر مافیا بر سیاست و اداره کشور، قوم و خویش بازی و گروه گرایی گپ های زیاد گفته شده و پیشنهاد های متعدد ارایه گردیده است مگر به نظر ما ما بدون بسیج و مشارکت مردم که در وضع کنونی ما شکل واقعی آن ایجاد و مشارکت دادن اتحادیه ها است راه موثر دیگر وجود ندارد. مبازره با این عوامل منفی با ایجاد کمیسیون ها از بالا حلقات دیگری بر زنجیز فساد می افزاید و راه حل نهایی نیست.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/27:: 1:21 صبح     |     () نظر
 
تولدت مبارک

سلام سلام سلام
خوبید خوشید سلامتید؟
بچه ها امروز روزتولدشه
, پس همه با هم:

تولد تولد تولدش مبارک   مبارک مبارک تولدش مبارک
...

خب به همین مناسبت تاریخ تولدم رو می گم:


من متولدم خرداد ?? ... برو جلو...........جلوتر...........اِ  برو دیگه.............................اِ زرنگی؟ دیگه بیخیال سالش شو لطفا...
 
ایشاالله همتون ???? سال زنده باشید...



  • کلمات کلیدی : ندارد

  • کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/23:: 4:37 صبح     |     () نظر
     
    تقویم سال 1388 خورشیدی
    تقویم سال 1388 خورشیدی
    2009 _ 2010 میلادی
     

    تقویم سال 1388 خورشیدی را جناب نورالدین نظامی ترتیب و تنظیم نموده و بدسترس ما قرار داده اند که از ایشان تشکر میکنیم
     


     

     


    کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/22:: 8:57 عصر     |     () نظر
     
    دنیا صحنه ی تکان دهنده ای از تئاتر قدرت است

    انسانی که تکرار می شود

    توسط مهدی روزرخ • خرداد ??, ????

    انسانی که تکرار می شود
    دنیا صحنه ی تکان دهنده ای از تئاتر قدرت است .

     پرده بالا می رود . حقیقت متوقف می شود و نمایش دلهره آوری از خشم و خشونت ناشی از قدرت طلبی آغاز می شود . حقیقت و انسانیت در سویی و قدرت و جذبه برتر بودن در سویی دیگر چنان بازیگران و تماشاگران را مسخ می کند که به سادگی دروغ جایگزین حقیقت می شود .

    زورگویان ، نشئه قدرت خود می شوند و شهریار خاموش مفهوم انسانیت می گردند. برده داری در عصر مدرن شدن انسان و در کنار ابزارها و ادوات غول پیکر نظامی چندان کنتراست چشم گیری ندارد. گویی که چشم تفکر انسان امروزه به این باور رسیده است که انسان همین است و دروغ و حقیقت افسانه های ساخته رویاپردازیی های مادربزرگ هاست. انسان عصر مدرن آموخته است که نباید نگران بود و نه باید افسوس خورد. نمایش تهوع آوری به پا می شود که تسلط فیزیکی و روحی را به رخ جهان بکشد و انسان روح خود را به قدرت می فروشد و برده شیطانی می شود که چیزی جز خودش نیست . انسان خودش را دفن می کند تا باقی بماند . انسان دوباره پا به عرصه ای می گذارد که در نهایت خودش را نفی کند …. عده ای زور می گویند و عده ای زور را می پذیرند و این واقعیتی است که هرگز تغییر نمی کند….

    منبع گاهانه


    کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/18:: 12:20 صبح     |     () نظر
     
    ایزدیگری دینی از اعماق تاریخ

    ایزدیگری دینی از اعماق تاریخ

    توسط هیوا سعیدپور • اردیبهشت 16 1388

    هیوا سعیدپور

    “ای‌ ایزد بزرگ! حقا که‌ تو پادشاه‌ جهانی‌، و یزدان‌ مهر و ماهی‌ روزی‌ دهنده‌ جن‌ و آدمیزادی‌ و خداوندگار جهان‌ بالا، ای‌ مزدا! مردم‌ کردستان‌ را مژده‌ یاری‌ ده‌ که‌ دفتر ایمان‌ را پخش‌ نمایند و گمراهان‌ را نابود کنند و شورشی‌ در کردستان‌ بر پا نمایند و عظمت‌ ایران‌ را پا بر جا و استوار نگهدارند و سرزمین‌ کفر را نابود سازند.” این ترجمه ی یک نیایش پس از نمازهای شش گانه ی ایزدیان است. مردمی با دینی عجیب و کمتر شناخته شده. جمعیتی کوچک با اندیشه های متکثر و متناقض. مردمی که تا چند سال پیش برخی یهودی شان می خواندند، برخی زردشتی، بعضی مهرپرست و بعضی نیز فرقه ای مسلمان که مشرک شده اند! اما هنوز بسیارند کسانی که ایشان را شیطان پرست می نامند. و البته به تعبیری هم درست است. گرچه شباهت این دین را به هیچ کدام از دین هایی که در بالا ذکر شد نمی شود انکار کرد.


    نوشتار حاضر تلاشی است بی غرضانه و بی طرفانه برای معرفی و تبیین اندیشه و ساختار جامعه ی ایزدی. تا هم گوشه ای کوچک از شناخته شده های این مردم را باز نمایاند و هم باب گفتگویی باشد پیرامون آنچه شیطان پرستی نامیده می شود. بی تردید این نوشتار کم و کاستی های فراوانی دارد که عدم دسترسی نگارنده به منابع قابل اعتنا و همچنین کمبود این منابع مزید بر علت است.
    ایزدیان گروهی دینی هستند که در کشورهای عراق، ترکیه، ایران، روسیه و منطقه ی مورد مناقشه ی قره باغ زندگی می کنند. همچنین در دهه های اخیر خیل زیادی از این مردم به اروپا و آمریکا مهاجرت کرده اند که بیشتر آنان در کشور آلمان ساکن اند. بیش از نیمی از ایزدی ها در شمال عراق زندگی می کنند و مرکز مذهبی آنان روستای “لالش” در نزدیکی شهر سنجار (شنگال) واقع شده.
    زبان ایزدیان کردی و به گویش کرمانجی شمال است. البته در طول تاریخ و به دلیل اذیت و آزارهایی که از ناحیه ی مسلمانان و به ویژه دولت عثمانی بر آنان روا داشته شده، گروه کثیری از آنان مسلمان شده و برخی نیز با اینکه مذهب کهن خویش را حفظ کرده اند، اما برای در امان ماندن از قتل عام و غارت طی نسلهای متمادی به زبان عربی و ترکی سخن گفته و تنها آشنایی آنان با زبان کردی به دلیل کتب مقدس آنان است که به این زبان نوشته شده است. البته شمار ایزدیان غیر کرد زبان بسیار اندک قلمداد می شود.
    وجـه تسمیـه واژه ایزدی
    ایزدیان خود را “ایزدی”? می خوانند. واژه ی ایزد در اوستا “یزتا” و در زبان پهلوی “یزته” یا “یزت” است که در فارسی و کردی امروز (زبان ایزدیان) “ایزد” به معنی خدا است. گروهی ایزدیان را “یزیدی” و منتسب به یزید بن معاویه و گروهی منتسب به به یکی از خوارج نهروان بنام یزید بن أنَیسه خارجی می دانند. این اشتباه از آن جهت رخ داده که اعراب واژه ی “یزیدی” را که بر گرفته از تلفظ پهلوی آن است، مرتبط با نام یزید در زبان عربی گرفته اند. البته ایزدیان خود نیز به دلیل آزار و اذیت اعراب و تظاهر به عرب بودن در این تحریف بی نقش نبوده اند و یزید ابن معاویه را یکی از مقدسین خود می دانند.
    ایزدیان خود معتقدند که از نسل “یزدان” اند. ایشان معتقدند که خدا (شیطان- ملک طاووس) چون می خواسته ملت ایزدی را از دیگر ملل ممتاز سازد، برای “شاهد ابن جراح” پسر حضرت آدم ،که بدون جفت –همشکم- متولد شد، فرشته ای از بهشت فرستاد تا با او ازدواج کند. حاصل این ازدواج پسری به نام “یزدان” است که ملت یزیدی از نسل او هستند.
    تاریخچــه
    قدمت دین ایزدی به پیش از ورود اسلام به سرزمین کردستان بر می رسد. به درستی پیدایش این دین مشخص نیست. با توجه به شواهد به نظر می رسد که این دین شکلی تحریف شده از مهرپرستی و ادامه ی اندیشه ی زروانی باشد که به دلیل فشارهای فراوان در زمانهای مختلف و به ویژه در دوران ساسانی و اسلامی خود دست به تحریف این دین زده اند و آنچه امروز تحت عنوان دین ایزدی می شناسیم آئینی است که تحت تأثیر مانویت قرار گرفته و عقاید ثنویت زرتشتی بر آن تأثیر داشته است. تأثیرات فراوانی نیز از دین یهود و فرقهء “نسطوری” و عقاید صوفیه (پس از اسلام) نیز در دینورزی ایزدی قابل مشاهده است.
    اولین دانشمندی که توجه محققان را به آنها جلب کرد، احمد تیمور پاشا بود که در کتاب الیَزیدیه و مَنشاء نحلَتِهِم به این مساله اشاره می‌کند که پیش از قرن ششم هجری قمری نامی از این قوم در تاریخ نیامده بود که این زمان همان زمانی است که شیخ عدی3به میان آنها آمده و طریقه‌ء “عدویه” را در میان آنها بنیان نهاده‌است. ابوفراس در کتاب خود که به سال 752ری قمری تالیف شده‌است آنها را به همین نام خوانده ‌است.محقق دیگر، ابوسعید محمد بن عبدالکریم سمعانی در کتاب الانساب می‌نویسد :جماعت بسیاری را در عراق در کوهستان حلوان و نواحی آن دید که یزیدی بودند و در دیه‌های آنجا به صورت مردم زاهد اقامت داشتند و گِلی به نام “حال” می‌خورند. این گل را برای تبرک از مرقد شیخ عدی برمی‌دارند و آن را با نان خمیر می‌کنند و بصورت قرص درآورده و گاه گاه می‌خورند و آن را “برات” نامند.
    یکی از بزرگترین مقدسین ایزدیان شیخ عدی است که مقامی الهی دارد. برخی او را که نام کامل و کنیه‌اش “شرف‌الدین ابوالفضائل عدی بن مسافر بن اسماعیل بن موسی بن مروان بن حسن بن مروان” است را منصوب به مروان بن حکم می‌دانند و در امویت او اتفاق نظر دارند. او را مردی صالح و باتقوا دانسته‌اند که در بعلبک به دنیا آمده‌است از شام به منطقه سنجار آمده و به انتشار طریقه عدویه پرداخته و توانسته یزیدیها را بدور خود جمع نموده و به خدا پرستی و رعایت برنامه های اسلامی وادار نماید. بعدها در کوهستان حکاری در کردستان و در موصل سکنی‌ گزیده‌است. در این زمان او به “شیخ عدی حکاری” موسوم می‌گردد.
    با تکیه بر مستندات خود ایزدیان: شیخ عُدی بن مسافر در سال 467ری قمری مطابق با 1074لادی در روستای “بیت فار”4 واقع در 37مایلی جنوب “بعلبک” در لبنان بدنیا آمد. پدرش مسافر بن اسماعیل؛ مسلمانی معتقد بود. عُدی بن مسافر پس از گذراندن دوران کودکی، جهت کسب علوم از روستای خویش در لبنان رهسپار بغداد شد. در آنجا بود که با “شیخ عبدالقادر گیلانی” -مؤسس طریقت تصوف قادریه- دوستی صمیمی یافت، شیخ عُدی به زودی به منطقه ای کوهستانی در نزدیکی شهر سنجار رفت و در روستایی به نام “لالش” گوشه نشین شد و به ریاضت و زهد پرداخت.
    بسیاری بر این توافق دارند که وی در آغاز ورود به منطقه ی لالش در غاری مسکن گزید و زندگی صوفیانه ای را پایه گذاشت. این سبک زندگی که شیخ عدی پیشه کرده بود بی شباهت به آداب زندگی دیرهای نسطوری پیرامونش نبود. بتدریج مردم بومی منطقه ی لالش که کشاورز و دامپرور بودند و پنهانی پیرو دین کهن خویش بودند، گرداگردش جمع شدند و زُهد او حدیث عام و خاص گردید و تا هنگام درگذشتش در سال557حری قمری (و یا شاید 555 یا558 به کار وعظ و نصیحت مردم ادامه داد. و پس از مرگ همان جا در لالش در همان مکانی که گوشه نشینی اختیار کرده بود، بخاک سپرده شد.
    کرامات بسیاری از سوی ایزدیان به شیخ عُدی نسبت داده می شود. مستشرق غربی جان گست که تحقیقات جامعی بر روی ایزدیان انجام داده است، می نویسد: “پس از مرگ شیخ عدی جایگاه او در نزد ایزیدیان چنان بالا رفت که در ابتدا او را یک پیامبر تصور می کردند. پس از مدتی مدعی شدند که او وزیر خداست و اینکه امور زمین و آسمان با تدبیر او انجام می شود و می گویند: حکم آسمان در دست خدا و حکم زمین در دست شیخ عدی است، او شریکی عزیز در نزد خداست که خواسته ی او رد نمی شود، بلکه او روح مقدس و پاک کننده ی جان هاست. اوست که بر انبیاء فرود می آید و حقایق دین و آموزه های دینی را بر آنان وحی می کند.”
    جان گست در جایی دیگر از کتاب خود می نویسد: “در میان یزیدیان افسانه ای به این شرح رایج است، آنان معتقد اند شیخ عدی در سن پانزده سالگی به دنبال سرنوشت خود از روستای بیت فار مهاجرت کرد و بعد از گذشت پنج سال در شبی از شبها در زیر سایه ی مهتاب هنگامی که سوار اسب خود بوده به گوری قدیمی و مخروبه می رسد و در برابر آن متوقف می شود، در این هنگام شبحی از دل زمین بیرون می آید و جلوی او می ایستد که به اندازه ی دو شتر بوده و طول دستهایش به هشت پا می رسید و سری همچون گاومیش و پشمی بلند و خشن و چشمانی بزرگ و گرد همچون گاو نر که به رنگ سبز می درخشید و پوستی سیاه و تیره داشته. در این هنگام قبر به اشاره ی آن شبح چنان بزرگ می شود که به ابرها رسیده و شکل مناره به خود گرفته و شروع به لرزیدن می نماید. شیخ عدی درحالی که از ترس آنچه که می دید می لرزید، پایش به آفتابه آبی که نزدیکش بود می خورد. سپس شبح به جوان زیبارویی که دمی سبز رنگ چون طاووس داشته تغییر شکل می دهد و به او می گوید: “نترس، فقط این مناره خواهد ریخت و همه ی جهان را ویران خواهد کرد، ولی تو و کسانی که به تو گوش فرا دهند، آزاری نخواهند دید و شما بر ویرانه ها حکومت خواهید کرد. من ملک طاووس هستم و تو را برگزیدم تا دیانتم را در جهان اعلام کنی.”
    پس از درگذشت شیخ عدی بن مسافر، برادرزاده او شیخ حسن بن ابوالبرکات ملقب به تاج العارفین جانشین وی شد. این شیخ حسن مؤلف یکی از دو کتاب مقدس دیانت ایزدان مشهور به مصحف رَش است. در دوره ی او بود که بدرالدین لؤلؤ حاکم موصل از ترس آنکه وی کردهای منطقه را بر علیه او بشوراند، او را گرفته و در بند کرد و سپس دستور داد او را با تسمه ی سیمین خفه کنند.
    دکتر محمد التونجی می نویسد: “هنوز هم در میان طوایف یزیدی، کسانی هستند که معتقد اند شیخ حسن بن ابوالبرکات کشته نشده است و روزی باز خواهد گشت و به این امید مال نذری و زکات انباشته می کنند و منتظر بازگشت او هستند. امروزه قبیله ای که اصل و نسب آنها به شیخ حسن (تاج العارفین) می رسد، متولی اداره ی جامعه ی یزیدیان هستند و حفاظت از اصول دیانت یزیدیه و آموزش قوال ها(قاریان مذهبی) را برعهده دارند.”
    آرامگاه شیخ عدی بن مسافر و برخی مریدانش در خانقاه وی واقع در روستای لالش برای ایزدیان حکم قبله را پیدا کرده است و ایزدیان در موسمی خاص جملگی به زیارت آن می روند، گرد آن طواف می کنند و با آب چاه مجاور آن غسل می کنند و هر شب سرتاسر آن بقعه را با چراغ های روغن سوز روشن نگه می دارند. بر اساس شریعت ایزدیاتی (ایزدیگری) بر ایزدی واجب است که به هر جایی که می رود یک مشت از خاک تربت شیخ عُدی را همراه داشته باشد.
    کتاب های دینی ایزدی
    ایزدیان دو کتاب مقدس به نام های جلوه و مصحف رَش (مصحف سیاه) دارند. آنها معتقدند که جلوه از سوی ملک طاووس فرستاده شده و وحی منزل است. ملک طاووس در این کتاب به امر و نهی ملت ایزدی پرداخته و از قدرت ازلی و ابدی و پاداش و مجازاتهای خود سخن گفته است. در مقدمه ی این کتاب آمده : “جلوه قبل از همه ی مخلوقات و آفریده های ملک طاووس وجود داشته است. ملک طاووس این کتاب را بر ملت خود نازل کده است تا پیروان خود را بر دیگران ممتاز گرداند.”
    کتاب مصحف رَش حاوی دستوراتی در باره ی اداره ی امور ملت یزیدی و رفتار با غیر یزیدی ها و چگونگی خلق زمین و آسمان ، ملائک و عرش و آدم و حوا است. مصحف رَش ملت ایزدی را نژاد پاک و مقدس معرفی می کند و مادربزرگ شان را بر خلاف سایر انسان ها حوری آسمانی می داند. همچنین در انی کتاب از طوفان نوح و طوفان های دیگر و اینکه هر هزار سال یکی از خدایان به منظور جلوگیری از فساد و اصلاح امور به زمین نازل می شود و قوانین و مقررات لازم را به زبان کردی وضع می نماید سخن رفته است. مسائل مربوط به احکام مذهبی از قبیل طواف سنجق ها ، زیارت مرقد شیخ عدی و چگونگی جمع آوری نذورات و انجام مراسم جسن در اول سال و احکام مربوط به فقرا و غیره در این کتاب آمده است.?
    جهان بینی ایزدی
    ایزدیان معتقدند خدا نخستین موجودی را که خلق کرد ملک طاووس بوده است. ذات ملک طاووس با ذات خدا یکی است و پس از ملک طاووس شش ملک دیگر قائلند که رابط بین خدا و خلق هستند ولی ملک طاووس اولین ملک محسوب می شود.? در اینجا عقاید زردشتیان در ذهن متبادر می شود که پس از اهورامزدا به وجود خرد مقدس یا اسپنتامینو عقیده دارند که اولین موجود است و بعد از او شش امشاسپند دارند و اسپنتامینو گاهی جــزو امشاسپنـدان محسوب می شود و عده آنها به هفت می رسد و گاهی او را به اعتبار ا لوهیت می نگرند و امشاسپندان شش تا می شوند.
    بنا بر رای مستشرقینی مثل هورتن کیش یزیدی نور پرستی است و منشا آن ثنویت ایران قدیم است که به غلبه نور بر ظلمت منتهی می شود.
    ملک طاووس اهریمن نیست بلکه تشخص اصل شــر است که دنباله خیــر محسوب می شود. و به این معنی است که شر از لوازم خیر و مخلوف بالعرض است و جزو نقشه آفرینش است. پس ملک طاووس هم از ارکان آفرینش به شمار می رود. ایزیدی ها شیطان را به عنوان معارض و خصم خدا نمی پرستند، بلکه ملک طاووس یا شیطان را ملکی می دانند که هرچند سبب طغیان و سرکشی و مغضوب درگاه الهی شد و به جهنم افتاد ولی ???? سال در آنجا گریست چندانکه هفت خُم از اشک دیدگانش پر شد و آنگاه خدا او را بخشید. ایزیدیان هم مثل بسیاری از پیروان ادیان باستانی اعتقاد دارند که جهان و هرچه در او هست از چهار عنصر اصلی یعنی “آب، باد، خاک و آتش” ترکیب یافته‌است.
    مشابه باور ادیان سامی، در باور ایزدیان، خدا انسان را از آب و خاک آفرید در حالیکه فرشتگان درگاه ابدیت همه از جنس آتشند؛ و آتش به باور آنها بر گِل ?ممزوج آب و خاک? ارجحیت دارد. از این رو وقتی خداوند از همه فرشتگان بارگاهش ?از جمله ملک مقرب، طاووس? می‌خواهد که در مقابل ساخته ی دست او -آدم- تعظیم کنند، ملک طاووس (شیطان) از این دستور ایزد سر می‌پیچد و از همان زمان سر به شورش می‌گذارد، شورشی که تا روز حشر ادامه خواهد داشت و ایزیدیان آن را شورشی بر حق و از روی حکمت خداوند می‌دانند و شیطان را لعن نمی‌کنند و معتقدند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت.
    محققین و متکلمین اسلامی آنها را بدلیل باور به نسخ اسلام در آخرالزمان، جزو غلاة دانسته‌اند. ایزیدیها به شیطان یا بقول خودشان ملک طاوس ارادت دارند و چون در کتابهای مذهبی سایر ادیان به شیطان و ابلیس لعن شده، او را ملک طاوس می نامند که رئیس تمام ملائکه می باشد. در فرهنگ اعلام معین آمده است که چون در آن‌ زمان ?یعنى در زمان زندگى شیخ عدى? عادت لعن و سب شیوع داشت “شیخ عدى دستور داد لعن را مطلقا ترک کنند، حتى لعن بر ابلیس را”.
    علاوه بر ایزیدیها بعضی از عرفای مشهور، یکتا پرستی ابلیس را ارج می نهند. بقول ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، (ج ? ص ??) ابوالفتوح احمد بن محمد غزالی برادر ابو حامد محمد بن محمد غزالی روزی در بغداد بر بالای منبر گفت: “اگر کسی توحید را از ابلیس یاد نگیرد زندیق است. زیرا او مامور شد که بغیر از خدا را سجده کند ولی نپذیرفت.”
    ایزدیان‌ به‌ تناسخ‌ ارواح‌ عقیده‌ دارند و معتقدند انسان‌ چنانچه‌ در جهان‌ نیکوکار و خیر باشد، هنگامی‌که‌ می‌میرد روحش‌ مجدداً به‌ تن‌ کودکی‌ نیکوکار حلول‌ می‌کند، اما اگر انسان‌ بدکار و شریری‌ باشد، هنگامی‌که‌ روحش‌ آزاد می‌شود به‌ بدن‌ جانواران‌ و حشرات‌ موذی‌ چون‌ کژدم‌ و مار راه‌ می‌یابد. به عقیده آنها ارواح دو دسته اند: دسته ی اول؛ ارواح شریره اند که در حیوانات بد جنس حلول می کنند و همیشه در عذابند .دسته ی دوم ارواح پاک هستند که در فضا پرواز می نمایند تا برای مردم زنده اسرار کائنات و مغیبات را کشف نمایند و این ارواح با عالم غیب در تماس دائم هستند.
    جامعه ی طبقاتی ایزدی
    میرزا شکرالله سنندجی در کتاب تحفه ی ناصری جامعه ی ایزدی را دارای ده طبقه شامل امیر، پسمیر، پیشین امام، باباشیخ، مشایخ، پیر، فقیر، قوال، کوجک و مرید. میداند. جامعه ی ایزدی تا اندازه ای یک جامعه ی کاستی است که تحرک طبقاتی در آن بسیار مشکل، و در برخی طبقات کاملا غیر ممکن است. در برخی منابع نامی از طبقات “پسمیر” و “پیشین امام” نیامده که احتمالا پسمیرها را جزء امرا و پیشین نیز در طبقه ی باباشیخ باشد. ویژگیها و وظایف هر کدام از طبقات به اختصار به شرح زیر است:
    امیر: فردی مصون و غیر مسئول است و او را معصوم دانسته و معتقدند که جزئی از خداوند در او حلول نموده و حق قضاوت مطلق بر رعیت خود دارد زیرا او وکیل شیخ عدی است. امیر باید از خانواده ی شیخ عدی انتخاب شود. از وظایف او می توان به تولیت و سرپرستی مرقد شیخ عدی و اداره ی امور مربوط به آن و محافظت از سنجقهای هفتگانه?، دریافت خیرات و نذورات و اداره ی امور املاک موقوفه ی شیخ عدی نام برد. نام امیر فعلی ایزدیان “میر تحسین بگ” است.
    پسمیر: پسمیر به کسی گفته می شود که در طبقه ی پائینتر از امرا قرار گرفته اند. امرا در بین ایزدیان تنها با طبقه ی پسمیرها ازدواج می کنند. پسمیرها هم تنها با طبقه ی خود و امرا ازدواج می کنند.
    پیشین امام: سومین طبقه ی اجتماعی ایزدی پیشین امام نام دارد که وظیفه ی روحانی دارند. از وظایف عمده ی آنها انجام مراسم دینی و عقد نکاح است.
    بابا شیخ: باباشیخ در واقع پیشوای دینی است. وی پرده دار مرقد شیخ عدی است و حفظ سجاده منسوب به شیخ عدی بر عهده ی او می باشد و اوست که ایام روزه و عدد رکعات نماز و نصاب زکات را تعیین می کند. او برخلاف سایر ایزدیان شراب نمی نوشد و چهلمین روز تابستان و زمستان را روزه می گیرد و به هنگام روزه با کسی سخن نمی گوید و با کسی تماسی ندارد.
    مشایخ: مشایخ از نسل شیخ عدی دوم، مشهور به ابوالمفاخر هستند. ایزدیان معتقدند که خدای شر (ملک طاووس) دارای قدرت و تسلط فوق العاده ای بر کائنات است و از آنجا که مشایخ می توانند در کار کائنات دخل و تصرف نموده و سیر طبیعت را تغییر دهند، از ارجمندی خاصی در میان ایزدیان برخوردارند. کار دفع شر از طریق تقدیم قربانی و خیرات به پیشگاه ملک طاووس از وظایف مهم مشایخ است.
    پیر: پیرهای ایزدی از بین چهار خانواده که به شیخ عدی خدمت کرده اند انتخاب می شوند. پیرها در تمام شئون زندگی ایزدیان دخالت دارند. آنان با خواندن دعا و انجام مراسم مذهبی و استمداد از خاک و سنگ مرقد شیخ عدی و اولیاء بیماران را شفا می دهند و دیوانگان را به سر عقل می آورند و در مراسم کفن و دفن مردگان شرکت دارند.
    فقیر: به زاهدان یزیدیه فقیر می گویند. فقرای یزیدیه خرقه ی پشمی سیاهی می پوشند که تا پاره نشود آن‌ را از بدن بیرون نمی آورند. این خرقه از طرف امیر به فقرا هدیه میشود. فقرا کمربندی پشمی به کمر می بندند و حلقه ای مسی به آن آویزان می کنند. همچنین رشته طنابی را هم به گردن خود می بندند. پوشاک ایزدیان مخصوصا حلقه و خرقه دارای قداست است. همه ی مردم ایزدی خواه از طبقات روحانی یا عوام می توانند به مرتبه ی فقیری برسند.
    قوال: به کسانی گفته می شود که سرودهای دینی را در مراسم دینی یا در ایام عید می خوانند. غالبا قوالها شعرای محلی خوبی هستند که گویا شیخ عدی به آنها حق انشاء قصیده و مدیحه را داده است و به حفظ اسرار شریعت و حوادث تاریخ ماخوذ نموده و نیز به مصاحبت طاوس ملک مفتخر داشته است.
    قوالها طی تشریفات خاص سنجقها را به میان مردم برده و نذورات ایشان را جمع آوری می کنند. و جاروب کردن مقبره شیخ عدی از دیگر وظایف آنان است ، این کارها به طور موروثی به آنان به ارث می رسد و به فرزندان خود رقص دینی و نواختن دف و نی و سرنا و قصاید و سرود می آموزند، آنها با غیر از سلسله خود ازدواج نمی کنند.
    کوجک ها: کوجک ها از طبقه ی عوام و غیر روحانی هستند. وظیفه آنان خدمت در مرقد شیخ عدی است. آنها مطیع و تحت امر باباشیخ هستند. ایزدیان معتقدند که کوجکها می توانند رابطه ی معنوی با عالم ملکوت برقرار سازند و از طریق مکاشفه و شهود از اسرار غیب مطلع و باخبر شوند. آنها عالم و بصیر به جایگاه ارواح و مردگان هستند و می دانند که ارواح مردگان در نعمت به سر می برند یا در عذابند.
    چنانچه یزیدی به مقام کوجک ها رسید باید بر چهل منبر رفته و چهل چراغ زیارت کنند و قسم بخورند که نسبت به شیخ عدی بن مسافر وفادار باشند و چهل روز روزه بگیرند. در کتاب جلوه، عمل به گفته های کوجکها توصیه شده و آمده است: “به گفته ی خدمتگذاران من عمل کنید واز خدمتگذارانم اطاعت نمائید، به اخبار که از غیب می دهند و از طرف من است باور و ایمان داشته باشید”.
    مرید: مریدهای یزیدیه که مردم عوام و گدایان این طایفه هستند، کورکورانه اوامر روسای روحانی خود را انجام می دهند. هر مرد یا زن یزیدی باید پیر و شیخ داشته باشد و صدقات و نذر و نیاز خود را به او بدهد و از وی تعلیم بگیرد.
    ……………………………………………………………………………………………….
    ? . Ezidî
    ? . صیدق الدملوجی، ایزیدیه، ص ?/
    ? . ایزدیان او را “شیخ ئادی” می نامند.
    ? . نام فعلی این روستا خربة قنافار است.
    ? . هفت ملک ایزدی عبارتند از: عزرائیل (ملک طاووس یا شیطان)، دردائیل، اسرافیل، میکائیل، جبرائیل، شمتائیل، نورائیل.
    ? . مجسمه های برنزی به شکل طاووس که نماد شیطان یا ملک طاووس است.
    ? . الیزیدیه، ص ???/

    برای مطالعه ی بیشتر:
    www.en.wikipedia.org/wiki/Yazidi
    www.en.wikipedia.org/wiki/Lalish
    www.malaezidiyan-berlin.net
    www.dasin.net
    www.yeziditruth.org
    www.lalish.de
    www.lalishduhok.org
    www.en.wikipedia.org/wiki/Sheikh_Adi_ibn_Musafir
    www.yazidi.org

    موضوعات مردم شناسی
    تگ ها

    منبع آگاهانه


    کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/17:: 10:31 عصر     |     () نظر
     
    ناتو باید نام خود را تغییر بدهد
     

    الف سفید سنگ



     

    چرچیل سیاست دان و نخست وزیر چند مرتبه ای بریتانیا در حالی که کشورش مورد تعرض آلمان هتلری قرار داشت توجه اساسی اش متوجه اتحادشوروی ، قلع و قمع و امحای رژیم آن کشور بود. از همینرو با وجود آنکه کشورهای محور(جاپان، آلمان و ایتالیا) قدم بقدم منافع جهانیان عمدتاً دو کشور بزرگ انگلوسکسون را تهدید میکردند، حاضر نبود که از امریکا بخواهد تا جبههء دوم را به ضد دشمن مشترک بازنماید. در نیمهء دوم جنگ جهانی دوم استالین،دوگول و دیگران داد می زدند که باید جبههء دوم باز شود ، ولی چرچیل می گفت که بگذار دو دشمن یکدیگر را تار و مار کنند، زیرا ضعف هر دو به نفع ماست که بالاخره حمل? جاپان بر "پیرل هاربر" و قتل عام امریکایی ها آن کشور را مجبور به گشایش جبههء دوم نمود و سرانجام جنگ جهانی دوم که می توانست با تلفات و خرابی های کمتری پایان پذیرد با تلفات وحشتناکی به پایان رسید.

    بعد از ختم این جنگ هم چرچیل و هم مارشال (وزیر خارجه وقت امریکا) مترصد ان بودند که بزعم خود شان چطور می توانند اتحادشوروی و کشورهای متحدش را در محاصره داشته و از نفوذ و پیشرفت شان جلوگیری نماید.تا اینکه در سال 1949 با شرکت ده کشور( یونان و ترکیه در سال 1952 عضویت ناتو را حاصل کردند) که 12 شد سازمان نظامیی را زیر نام ناتو که مخفف چار کلمه (سازمان- دفاعی – اتلانتیک – شمالی) می باشد ایجاد نماید. اعضای این سازمان از طرف غرب به شکل یک حلقه ،اتحاد شوروی و کشورهای دیگر بلاک سوسیالیستی را محاصره کرده بودند.باید گفته شود که اتحادشوروی و متحدانش در سال ???? پیمان دفاعی وارسا را بمقابل ناتو ایجاد کردند که چهل سال پس با فروپاشی اتحادشوروی منحل گردید.

    ناتو که در ابتدأ با عضویت12 کشور ایجاد گردیده بود،اینک دارای 26 عضو بوده و پیوسته در حال گسترش می باشد.خوشنما تر اینکه اعضای جدید عمدتاً همان کشورهایی است که ناتو به منظور محاصره و مهارکردن آنها ایجاد شده بود.(پولند- چک – هنگری - بلغاریا- سلواک - رومانیا- کشورهای بالتیک) و اینک تازه دوکشور شوروی پیشین اوکرایین و گرجستان نیز در صدد عضویت در ان هستند.

    منظور از این نوشته ء مختصر بررسی و چگونه گی کار و عملکردهای ناتو نیست ،بلکه اذعان این مطلب است که سازمانی را که تا امروز ناتو می نامیدند باید نامگذاری دوباره نمایند در غیر آن اسم نامسمی بوده و نامش با عملکردهایش همسان نیست به این معنی که باشنیدن نام ناتو یعنی سازمان دفاعی اتلانتیک شمالی چنین در ذهن تداعی می شود که اعضای این سازمان همه باید در شمال اتلانتیک قرار داشته باشند،در حالی که از شرق دور یعنی زیلاند جدید تا غرب دور یعنی کانادا در آن عضویت داشته و هکذا اهداف و عملکردهایش نیز کاملاً فرق کرده است .بویژه که ساحه کار و فعالیت اش خارج حوزه و به نقاط دور دست منجمله افغانستان رسیده و در اجلاس جاری سران ناتو موضوع افغانستان از اهمیت ویژه یی برخوردار است

    منبع انجمن ملی افغانها سویس


    کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/14:: 2:57 صبح     |     () نظر
     
    غزلی در قشنگی
    غزلی در قشنگی
    س.ض.سخا
     
    از دار نپرسیدن و اظهار قشنگ است
    اظهار به رغم خطر ِ دار ، قشنگ است
    گر تیغ به جز ناله ی ‹‹ آری›› نپذیرد
    لا گفتن و لا گفتن و انکار قشنگ است
    تکرار کن این نعره که : ای عشق ! که : ای عشق!
    خاموش منشین ، احسن تکرار قشنگ است
    بی همسفر و توشه ی ره در شب تاریخ
    طی کردن رهکوره ی دشوار قشنگ است
     
    قامت چو قد ِ بید خمیده ، بخدا زشت
    بالا ، چو بلندای سپیدار قشنگ است
    از یاد نبردن که زمین پهنه ی بازیست
    در سیطره ی اینهمه دیوار ، قشنگ است
     
    پرواز فقط ضامن دیدار رهاییست
    پرباز کن ای باز ! که دیدار قشنگ است
     
     
    یک دشت شقایق نبری گر که به لانه
    یک برگ گل ِ سرخ ، به منقار قشنگ است
                                                         21/ 9 /76  


    کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/14:: 12:44 صبح     |     () نظر
     
    غزل تلخ
    غزل تلخ
     
    س.ض.سخا
    مجو حکایت ِ شیرین ، کلام ما تلخ است
    به شهد هم که بپیچی ، پیام ِ ما تلخ است
     
    چنان به زهر درآمیخته زبان که سخا !
    به رغم ِ قاعده ، حتا سلام ِ ما تلخ است
    هجا مکن به فرا موشی ی زمانش بخش
    که طعم حنظلی ی زنگ ِ نام ما تلخ است
    ا َ یا عصاره ی شیرین ِ خوشه های ا مید !
    چه صرفه ی ببریم ؟ تاکه جام ما تلخ است
    ازین کرا نه ی دلگیر ، تا کجا برویم
    - به پای زخم - که طرز خرام ِما ، تلخ است
     
    زبامداد ِ مِه آلود ِ سرد روشــــــن بود
    که نیمروزوغروب و ... که شام ما تلخ است
     
    هزار بار به میران مجلسی گفتیـــــــــم
    که : آی مایده داران ! طعام ِ ما تلخ است
    0
    نه سجده ی زخلوص و، نه قعده ی به حضور
    عجب مدار که بار قیام ِ ما تـــلخ است
           9/ 8 / 74
     

    کلمات کلیدی:

    نوشته شده توسط سخی فرهادی 88/3/14:: 12:33 صبح     |     () نظر
    <   <<   36   37   38   39   40   >>   >
    درباره
    صفحه‌های دیگر
    لینک‌های روزانه
    لیست یادداشت‌ها
    پیوندها
    (( همیشه با تو ))
    اگه باحالی بیاتو
    حاج آقاشون
    EMOZIONANTE
    همفکری
    خورشید تابنده عشق
    حوض سلطون
    به سوی فردا
    در انتظار آفتاب
    آیینه های ناگهان
    عاشقان
    کانون فرهنگی شهدای شهریار
    یا امیر المومنین روحی فداک
    پرسه زن بیتوته های خیال
    ((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
    .:: بوستان نماز ::.
    لنگه کفش
    ای لاله ی خوشبو
    شین مثل شعور
    upturn یعنی تغییر مطلوب
    عشق و شکوفه های زندگی
    دیار عاشقان
    فرزانگان امیدوار
    تمیشه
    ***جزین***
    همنشین
    به وبلاگ بیداران خوش آمدید
    گل رازقی
    سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
    وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
    مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
    آخرالزمان و منتظران ظهور
    جمله های طلایی و مطالب گوناگون
    لیلای بی مجنون
    به سوی آینده
    عشق سرخ من
    نگاهی به اسم او
    ایران
    آموزه ـ AMOOZEH.IR
    و رها می شوم آخر...؟!!
    جلوه
    بی نشانه
    PARSTIN ... MUSIC
    رهایی
    قعله
    دارالقران الکریم جرقویه علیا
    alone
    منتظر ظهور
    علی اصغربامری
    پارمیدای عاشق
    دلبری
    نظرمن
    هو اللطیف
    افســـــــــــونگــــر

    جاده های مه آلود
    جوان ایرانی
    hamidsportcars
    پوکه(با شهدا باشیم)
    *پرواز روح*
    عصر پادشاهان
    جمعه های انتظار
    سپیده خانم
    هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
    بندیر
    شقایقهای کالپوش
    د نـیـــای جـــوانـی
    قلمدون
    نهان خانه ی دل
    مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
    گل باغ آشنایی
    یه گفتگوی رودر رو
    پرواز تا یکی شدن
    بچه مرشد!
    سکوت ابدی
    وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
    *تنهایی من*
    سرای اندیشه
    SIAH POOSH
    بلوچستان
    خاکستر سرد
    شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
    شوالیه سیاه
    خندون
    هم نفس
    آسمون آبی چهاربرج
    محفل آشنایان((IMAN))
    ای نام توبهترین سر آغاز
    هه هه هه.....
    سه ثانیه سکوت
    ►▌ استان قدس ▌ ◄
    بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

    مهر بر لب زده
    نغمه ی عاشقی
    امُل جا مونده
    هفت خط
    محمد جهانی
    جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
    ارتش دلاور
    نگاهی نو به مشاوره
    طب سنتی@
    فانوسهای خاموش
    گروه تک تاز
    مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
    سیب سبز
    دانشگاه آزاد الیگودرز
    فریاد بی صدا
    اکبر پایندان
    پژواک
    تخریبچی ...
    عاشقانه
    geleh.....
    بــــــــــــــهــــــــــــار
    ****شهرستان بجنورد****
    وبلاگ آموزش آرایشگری
    یک کلمه حرف حساب
    پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
    «حبیبی حسین»
    ..:.:.سانازیا..:.:.
    +
    یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
    شب و تنهایی عشق
    داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
    دلدارا
    پناه خیال
    مجله اینترنتی شهر طلائی
    جوک بی ادبی
    عاطفانه
    آقاشیر
    امامزاده میر عبداله بزناباد
    قرآن
    دریـــچـــه
    بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
    صراط مستقیم
    من بی تو باز هم منم ...
    عشق در کائنات
    ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
    سروش دل
    تنهایی
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
    بصیرت مطهر
    سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
    آوای قلبها...
    اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
    تنهایی افتاب
    نمایندگی دوربین های مداربسته
    کوسالان
    امام مهدی (عج)
    @@@گل گندم@@@
    سفیر دوستی
    کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
    کلبه عشق
    تنهایی......!!!!!!
    دریــــــــای نـــور
    کربلا
    جوکستان بی تربیتی
    کلبهء ابابیل
    وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
    تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
    جـــیرفـــت زیـبا

    سارا احمدی
    مهندسی عمران آبادانی توسعه
    ققنوس...
    حزب الله
    ««« آنچه شما خواسته اید...»»»
    ashegh
    طاقانک
    تک درخت
    تراوشات یک ذهن زیبا
    سکوت سبز
    هر چی بخوای
    پیامنمای جامع
    پرنسس زیبایی
    بوی سیب BOUYE SIB
    @@@این نیزبگذرد@@@
    بادصبا
    ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
    راز رسیدن به شادی و سلامتی
    معارف _ ادبیات
    پوست مو زیبایی
    تنهای تنها
    آخرین صاحب لوا
    جاده مه گرفته
    دخترانی بـرتر از فــرشته
    دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
    تبسمـــــــــــــــی به ناچار
    ماتاآخرایستاده ایم
    سایت روستای چشام (Chesham.ir)
    مستانه
    وبلاگ گروهیِ تَیسیر
    ناز آهو
    گیسو کمند
    جــــــــــــــــوک نـــــــت
    عکس سرا- فقط عکس
    عکس های عاشقانه
    حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
    تیشه های اشک
    فقط خدا رو عشقه
    پاتوق دوستان
    بنده ی ناچیز خدا
    آزاد
    ارمغان تنهایی
    فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
    سلام آقاجان
    ردِ پای خط خطی های من
    منطقه آزاد
    علی پیشتاز
    تنهاترم
    محمدمبین احسانی نیا
    یادداشتهای فانوس
    دوست یابی و ویژگی های دوست
    کد تقلب و ترینر بازی ها
    ستاره سهیل
    داستان های جذاب و خواندنی
    عاشقانه
    گدایی در جانان به سلطنت مفروش
    یادداشتهای من
    شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
    سرافرازان
    *bad boy*
    سرزمین رویا
    برای اولین بار ...
    خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
    چون میگذرد غمی نیست
    بازگشت نیما
    دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
    روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
    سایه سیاه
    رازهای موفقیت زندگی
    دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
    * ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
    بچه های خدایی
    مرام و معرفت
    خوش آمدید
    The best of the best
    بوستان گل و دوستان
    صفیر چشم انداز ایران
    من.تو.خدا
    ۞ آموزش برنامه نویسی ۞
    شبستان
    دل شکســــته
    یکی هست تو قلبم....
    برادران شهید هاشمی
    شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
    یامهدی
    تنها هنر
    دل نوشته
    صوفی نامه
    har an che az del barayad
    منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
    شجره طیّبه

    دانلود هر چی بخوایی...
    نور
    Dark Future
    مجله مدیران
    S&N 0511
    **عاشقانه ها**
    پنجره چهارمی ها
    AminA
    نسیم یاران
    تبیان
    صدای سکوت
    (بنفشه ی صحرا)
    اندکی صبر سحر نزدیک است....
    ابهر شهر خانه های سفید
    عشق
    ترانه ی زندگیم (Loyal)
    توشه آخرت
    قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
    جزتو
    ترخون
    عشق پنهان
    @@@باران@@@
    شروق
    Manna
    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
    پرسش مهر 8
    دریایی از غم
    طره آشفتگی
    ...ترنم...
    Deltangi
    زیبا ترین وبلاگ
    ارواحنا فداک یا زینب
    علمدار بصیر
    کرمان

    عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
    عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
    قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
    سلام
    عطش
    حضرت فاطمه(س)
    ♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
    اواز قطره
    محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
    آرشیو یادداشت‌ها
    دینی
    گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
    آثارتأریخی افغانستان
    گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
    میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
    کابل و ولایات افغاانستان عزیز
    زبان شرین پارسی
    وازه نامهء هم زبانان
    ادبیات و هنر
    پرواز خیال
    شعر و ادب
    اى الهه عشق مادر!
    عاشقانه ها
    موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
    سیاسی
    جامعه شناسی -مردم شناسی
    دانستنیهای جالب
    طب ورزش صحت وسلامتی
    مسائل جنسی خانه و خانواده
    آموزش زیبایی
    روانشناسی
    طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
    غذا موادغذائی و اشامیدنیها
    خواص میوه ها و سبزیجات
    اخبار
    زندگینا مه
    داستانهای کوتاه و آموزنده
    نجوم فضا وفضانورد ی
    کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
    لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
    طنز
    تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
    سرگرمی ها
    معرفی کتاب
    تصویر عکس ویدئو فلم
    بهترین های خط
    جالبترین کارتونها
    طالع بیی
    یادداشتها
    قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
    تبریکی و تسلیت
    داغ غربت
    علمی
    تاریخی و اجتماعی
    خانهء مشترک ما زمین
    اشعار میهنی رزمی و سیاسی
    هوا و هوانوردی
    آموزش و پرورش
    معانی اصطلاحات و تعاریف
    دنیای عجاء‏بات