بی پروا
امشب کلمات در خلوت دل من مستند،
چه بی شرمانه میخندند و می رقصند،
و از شراب افکار من می نوشند،
و چه بی پروا لبهای بسته و تشن? مرا با جامی از بوسه گشودند،
تا نگاه مشتاقم را با لبخندی بی تاب ،رسوا کنند،
و من در مستی اغوا شدم و به مهر سوگند خوردم،
باور رویاهای من رنگ دست های پاییز شد،
مثل ابر خاکستری شدم،
مثل باران جاری شدم،
مثل پاییز عاشق شدم.
مینا 5/7/87
کلمات کلیدی: