سوگند های قدیمی
کوچ? پیوندهای صمیمی خلوت است،
خان? سوگندهای قدیمی را سکوت و تاریکی به ویرانی کشید،
پنجره ها اشتیاقی برای گشوده شدن ندارند،
وهم تلخ فراموشی ، سای? صبرم را شکست،
کوه ایمانم سست شد و لرزید،
چشم? امیدم سنگ شد و خشکید،
چشمهای بارانی ات چه شد؟
دستهای دریایی ات کجاست؟
ببین که چگونه خون در رگهای من به بن بست میرسد.....
مینا 28/6/78
کلمات کلیدی: