شماره ی غزل : 130
1. سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه ها کرد
2. از آن رنگ رخم خون در دل افتاد و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد
3. غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد
4. من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
5. گر از سلطان طمع کردم خطا بود ور از دلبر وفا جستم جفا کرد
6. خوشش باد آن نسیم صبحگاهی که درد شب نشینان را دوا کرد
7. نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه وا کرد
8. به هر سو بلبل عاشق در افغان تنعم از میان باد صبا کرد
9. بشارت بر به کوی می فروشان که حافظ توبه از زهد ریا کرد
10. وفا از خواجگان شهر با من کمال دولت و دین بوالوفا کرد
تفسیر و توضیح (از استاد احمد عزتی پروز):
سحر بلبل حکایت با صبا کرد .. که عشق روی گل با ما چه ها کرد
بلبل به صبا گفت که عشق معشوق با ما چه ها کرد
گریز:: 1.در ادب پارسی گل و بلبل یکی از نمادهای معشوق و عاشق است. 2. در ادب فارسی گل به تنهایی به معنای گل سرخ است.
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد .. و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد
خونی که در دل من افتاده رنگ خودش را از رنگ رخ گل گرفته است، پس اگر من به خار تبدیل شدم این خار (جدایی) ناشی از گل چهره ی اوست.
گریز:: 1.در زبان پهلوی "رنگ" به معنای "خون" بوده است.
واژگان:: 1.خون در دل افتان: رنج کشیدن، زنده بودن 2.گلشن: چهره ی معشوق
غلام همت آن نازنینم .. که کار خیر بی روی و ریا کرد
واژگان:: 1.روی: فریب، نفاق
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی .. که درد شب نشینان را دوا کرد
آن نسیم صبحگاهی خوشش باد که می تواند درد شب نشینانی مانند مرا درمان کند.
واژگان:: 1.نِکحَت: بوی خوش 2. صبا: آ) عشق ب) پسر جوان پ) باد شمال شرقی 3.نشیم صبا: نسیم (باد) عشق
گریز:: 1.نسیم سحرگاهی (بامدادی) پیام آور زمان دیدار است زیرا در قدیم دیدار یار تنها در گذشته امکان پذیر بوده است. 2. نسیم سحری درمانگر است زیرا: آ) شب تمام شد. ب) بوی خوش معشوق را می آورد.
نقاب گل کشید و زلف سنبل .. گره بند قبای غنچه وا کرد
باد گل را شکوفاند (باد معشوق را بیدار کرد.)
واژگان:: 1.زلف سنبل: گلبرگ ها، // باد باعث شکفته شدن گل می شود. 2.نُقاب:// واژه ای عربی بر وزن فُعال است. 3.نقاب گل:// معنی معشوق هم می دهد.
به هر سو بلبل عاشق در افغان .. تنعم از میان باد صبا کرد
بلبل می نالد (می خواند) و باد صبا، هم از بوی خوش معشوق و هم صدای بلبل لذت می برد.
بشارت بر به کوی می فروشان .. که حافظ توبه از زهد ریا کرد
واژگان:: 1. چشم پوشیدن از مکروهات است (عرفانی) 2.وَرَع:چشم پوشیدن از مباهات است. (عرفانی)
گریز:: حافظ توبه را نقد می کند چون در زمان او توبه آلوده شده بود.
سخن پایانی استاد عزتی پرور در پایان این نشت چنین بود:
آرمان ما در نشست های ادبی توصیف کمال عشق است و بایستی آزارمان به کسی نرسد تا پس از مرگ مردمان به نیکی از ما یاد کنند.
کلمات کلیدی: