اندیشه سازان و سیاست گزان پشتون در داخل و خارج هم در گذشته و هم امروز از فقدان ظهور شخصیتهای مهم سیاسی و مردمی در تبار خویش رنج میبرند. سقوط سلسله حکومت پشتونها و قرار گرفتن آن در اقتدار تاجیکها، در شصت هفتاد سال اخیر برای بار دوم، مهمترین و یگانه دلیل نارضایتی و بر آشفتگی رانده شدگان از قدرت سیاسی در جامعه است. تاجیکها با فرهنگ وزبان خویش سلطه طبیعی دارند، با نسبت تاریخی و هویت ملی دیرینه تری در جامعه حضور اجتناب نا پذیر دارند و سر انجام با موجودیت یکسان و بی تعصبانه خود در سراسر افغانستان با وجود آنکه در جایگاه شهروند درجه دوم بوده اند، اما رنجشی نمی شناسند و احساس بی حضوری در قدرت سیاسی ندارند. همین جا میخواهم از غفلت و نا کار آمدی انان در عرصه سیاسی و توجه نداشتن ایشان به حاکمیت سیاسی اشاره کنم.
اینکه در حوزه پشتونها ملا عمر ی میروید همچون یزید مورد نفرت زنان ودر غیر پشتونها دهها نام و چهره ی نسبتاً مورد تایید دیگران؛ خود از موجبات بحران است. اینکه تنها یک مرد بنام پروفیسور ربانی در برابر هفت جریان وتنظیم پشتون تبار افغانستان چندان مهارت نشان میدهد که حاکمیت را از پشتونها تسلیم میشود و یک سازمان را بر هفت سازمان مسلط میگرداند، از انگیزه های و عوامل بحران است. اینکه عبدالرشید دوستم یک ژنرال غیر آکادمیک با کوشش و تلاش خویش کسی میشود که امروز توازن سیاسی قدرت وحاکمیت در کشور وابسته به موقف و رای اوست منشأ بحران است. اینکه هیچکسی نمیتواند به پذیرد که پشتونهای افغانستان بیش از بیست و پنج درصد باشند و لی آنان خودرا نصف جمعیت کشور میدانند،نیز بحران ساز است. اینکه پشتونها در وابستگی به قدرتهای خارجی و نوکری در آستان خانه خود برای دیگران بسیار بد آموز شده اند، مهمترین نشانه جداسری و وحدت گریزی آنان ودلیلی برای بحران است وباز اینکه به بیداد گری و استبداد خو کرده اند، نیز میتواند اندیشه و انگیزه ی بدروشی و دسیسه سازی آنان در برابر اقوام دیگر افغانستان باشد. اتفاقاً از این ویژگیها برای آنها امتیاز شمرده میشود.
از گذشته های دور تا امروز مشکل قومی ( ناهمگونی و اختلاف تاسطح دشمنی ) در افغانستان آشکار بود. اندیشه عدالت اجتماعی که همواره از سوی غیر پشتونها فریاد بلندی بوده است؛ بدست پشتونهای حاکم بر سرنوشت کشور خفه و سرکوب شد. حکومتهای یکدست، تک قومی و طایفه محور حتی روشنفکران پشتون در جامعه مارا نیز بد آموز و ناروادار پرورده اند. از همین جهت میخواهم یک دریافت بسیار صادقانه و عمیق خود نسبت به برادران پشتون را چنین بیان کنم: پشتون روان آزاد اندیشی و فرهنگ دموکراسی ندارد. هرنظامی که آنها در رأسش قرار بگیرند خوب است ( حتی امارت طالبان ) ولی اگر مشارکت بیشتر دیگران در نظام و جای پای اندیشه ی غیر خودیها پررنگ شود، باآن نظام سازگار نیستند و مانند امروز از چهار گوشه به نا امنی و بحرانش می افکنند.
حوادث جوزجان نه تنها برنامه یی ازسوی ژنرال عبدالرشید دوستم نبود ونیست، بلکه یک پروگرام سازمان یافته و ازپیش برنامه شده ی دولت در حمایت آشکار از افراد پشتون تبار در شمال افغانستان است. اگر امروز از جمعه همدرد با چنین پررویی و اهانت به اقوام دیگر حمایت میکند، بدون شک فردا از ملاعمر و هر وابسته ی دیگر قومی خویش نیز اشکار تر از امروز پشتبانی خواهد نمود. این چندمین برنامه از سلسله اقداماتی بود واست که دولت میخواهد تنها ترین متحد طبیعی و مقوم تاجیکها در شمال را به زیر بکشد و سپس در مسایل سیاسی آینده از فشار هزاره ها و ترکتبار ها که در کنار تاجیکها قرار خواهند گرفت؛ بیغم باشد.
این بحران روشنترین فهم رهبران پشتون تبار سرزمین ما از اصطلاحاتی چون : وحدت ملی، مشارکت قومی، دموکراسی، مردم سالاری، جامعه مدنی، نظام متکی به ساختار شهروندی، همگرایی اتنیکی و اتحاد ملی در افغانستان است. این دولت نمیتواند بهتر از دولت خدابیامرز امیر عبدالرحمن باشد، کما اینکه آن امیر و بازماندگانش هر ازگاهی بهتر از امروز رفتار کرده اند. اگر آنان به جز قومیت خویش دیگران را نمی شناختند و نمی پذیرفتند، علی الاقل به استبداد و مطلق العنانی خویش نام دیگری نمی نهادند. آنچه آنها کرده اند، در رفتار و کردار امروزیان ایشان نیز هویداست. داعیه طالبان سخن آخر پشتونهاست، لذا در فرهنگ قومی برادران پشتون باهمی و مشارکت و دموکراسی و اینها مزخرفات هستند.
این سخنان بهیچ وجه ریشه ی تعصب آمیز و بد اندیشانه نسبت به پشتونها ندارند، مفهوم ساده ی این سخنان در واقع از مولفه های روان شناختی پشتونها در مسایل معطوف به قدرت سیاسی و نظام داری آنهاست. چون آنها با آتش درونی وخشم فرو نهفته ی خویش در پی گرفتن انتقام شکست خونین و ننگین طالبان، از تاجیکها و دوقوم اساسی دیگر این سرزمین یعنی هزاره ها و ترکتبارها هستند. بهمین منظور سوار بر شتر بیگانه از بیرون بداخل افغانستان آمدند تا به سایر اقوام و احزاب و جریانات سیاسی و ملی در این کشور نشان بدهند و اعلام کنند، که میخواهند دموکراسی را پیاده کنند وار بحران اقتدار خواهانه در کشور جلو گیری نمایند. بلی در نزد روشنفکران بیدار این معما حل دارد، روشنفکران و اندیشه گران آگاه اند که، بلی آنها در گذشته شدید ترین استبداد را برمردم تابع حاکمیت خود روا داشتند واینک از آن سکوی پلید بیداد گری به سکنای آباد دموکراسی گذار میکنند. پس این دموکراسی عومانه از آن دکتاتوریهای احمقانه ی گذشته، بمراتب خطر ساز تر است...!
میباید تاجیک و هزاره در بحران جوزجان
بحران جوزجان یک نا امنی ساده ویک پیشامد تصادفی نیست. گروه برنامه سازان خارجی و داخلی در دولت رییس کرزی سناریویهای بیشتری دارند، آنها با کار شناسی بحران و نتایج منبعث از آن چنین در یافته اندکه، میباید تاجیکهارا بعنوان حریف اقتدارسیاسی در کشور با سازماندهی بازیهای بیشتر در شمال افغانستان روبرو ساخت. نقش تاجیکها در گردشهای سیاسی دو سه دهه ی پسین که منجر شد به ظهور شخصیتهای مهمی در حکومت چپیها مانند افراد تاجیک در هسته ی رهبری حزب حاکم و نیز در مدارج بلند دولت کودتا، یا تبارز شخصیتهای بسیار نامداری در حاکمیت جهادی پس از چپیها، چون پروفیسور ربانی، احمد شاه مسعود، امیر اسماعل خان، در استقامت های مرکز، شمال و غرب کشور وباز گردانندگی موفقیت آمیز تحولات پارلمان بدست تاجیکها در چهار ماه آغاز سال 2007 میلادی بانگ خطر ی است که دولت را به چالشهای دشوار تری روبرو خواهد نمود.
باآنکه رهبران جامعه هزاره در دگرشدهای مجلس شورای ملی موقف نا مناسب و منفعلانه داشتند، اما برخی نمایندگان هزاره ها نقش هوشیارانه خویش را حفظ نمودند. میخواهم بیان کنم که هزاره ها اگر خود بخواهند حق دارند راه خویش را بروند و به تاجیکها تأمل نکنند، اما در سنجشهای سیاسی خویش دقت را از دست ندهند. سیاست رهبران هزاره در پی رویداد های سیاسی اخیر از پایگاه جامعه هزاره سازمان نیافته بود. این روش برای هزاره ها چندان سودمند و منفعت ساز نیست. چنانچه مشکل تاجیکها نیز در عدم اکثریت بودن آنها نسبت به کل جامعه نیست، بلکه سیاست انفعالی و گردانندگی نا سودمند برخی مسولان این قوم در زمان خاص است.
اتهامات کنونی علیه ژنرال دوستم رهبر قدرت مند شمال پیشتر از امروز تدارک شده بود، اقای مقبل وزیر داخله آقای کرزی در تحولات مشابه که دوسال پیشتر در فاریاب سازماندهی شد، ادعا های بسیار نا جایز و پیش از وقت بر علیه رهبر شمال داشت. چنانچه اورا یک فرد غیر مسول ویکی از عوامل اخلال امنیت خوانده بود. بلی تاجیکهایی از نوع انجینر ضرار مقبل که در دستور پذیری و خوشگویی بر ضد خویش از سنجشهای سیاسی محروم واز فهم باریکیهای وضعیت عاجز اند، نمیتوانند غیر ازین باشند.
پارلمان افغانستان باید نسبت به اوضاع موجود در شمال تصامیم درست اتخاذ کند و دولت را برای سیاست بحران آفرینی اش پس از استیقاظ و استیقان به استیضاح فرا بخواند. این دولت پیش از آنکه برنامه بحران جوزجان پایان یابد، به نوع دیگری ازاین دست در همسایگی آن استان خواهد پرداخت. هدف کار گردانهای سناریوی بحران از سوی دولت پیچیده کردن اوضاع و شکار خواسته های پیشگیرانه از حریفان سیاسی و اقوام دیگر در شمال افغانستان است. جناح قومی در رهبری دولت میخواهد برای تاجیکها فرصت بررسی ودقت بیشتر میسر نگرداند، فشار هایی ازاین رهگذر بر خویش را کمتر سازد. اینست که بصورت پیهم و بی گسست شمال را در بحران بیشتر فرو خواهند برد، تا آشفتگی و نا بسامانی افزایش یابد و انگیزه های نا سازگاری در میان ازبکها وتاجیکها که بستر مشترک همزیستی دارند؛ ریشه دار گردد.
حمایت اصولی پارلمان و موضیعگیری جناحهای غیر پشتون دولت از ژنرال دوستم رهبر جسور شمال یک حرکت سیاسی مناسب برای پاسخ دادن به شگردهای فتنه انگیز برخی رهبران و سروران دولت است. دولت باید بداند که آشفته کردن مناسبات اقوام و تشدید بحران در سراسر کشور از علامتهای پایان کار اوست. این دولت میباید پس از استیضاح مناسب بعنوان سازمان نا کار آمد جامعه، فاقد روشهای لازم مدیریت و بالاخره بمثابه یک تیم وابسته و بیگانه مدار از حاکمیت افغانستان برکنده شود.
خاموشی تاجیکها خیانت به سرنوشت ترکتبار هاست !
هرچند که بحران جوزجان ریشه در جنگ آینده ندارد، اما پای در گذشته است و آتش اختناق آینده را هیزم کشی میکند. حزب اسلامی برهبری حکمتیار فرماندهان ویرانگر و آتش افروز بسیار دارد. سرگذشت این حزب وکار نامه آن چندان خونین ونا پذیرفتنی است؛ که حضور این فرماندهان در دولت آقای کرزی علامت پرسش های بسیاری را بر انگیخته است. جمعه خان همدرد، بشیر بغلانی، کشمیرخان، زرداد و... این نامها ونامهای دیگر برای مردم آشناست. این بررسی بدانمعنی نیست که این فرماندهان بجهت عضویت در حزب اسلامی جانی و آدمکش بوده اند، مشی حزب اسلامی متکی بر شدید ترین نوع خشونت و استبداد مذهبی و سیاسی است.
هشتاد درصد اعضا وفعالان حزب اسلامی از مردم پشتون تشکیل یافته اند. سایر اعضای غیر پشتون آن نیز همانند پشتونها ی آن حزب، افراطی و تندرو، خشن وناسازگار، عقده یی و بی اعتنا به مردم هستند. ازنظر روانی افراد این حزب بسیار قومگرا و سازش ناپذیرند، بدیهی است که حسن سلوک و روش درست سایر سازمانها را بانوعی هستری انکار میورزند. همانگونه که روان قومی آنها نفی دیگران و همه اندیشیدن خویشتن است، با پیوستن در این حزب مشکل نها مضاعف میباشد.
روش کار حزب اسلامی بر پایه تشدد و خشونت خشک مذهبی استوار است، بدین لحاظ برخورد مرگ آور آن در برابر مردم، بدان سبب بود که گویا سایر تنظیمها نرمش غیر لازم نشان میدهند و به اسلام ناب باور ندارند. پشتونها اصولا نمیتوانند مسلمان باز اندیش و گشاده نظر باشند. در یک بیان دیگر میتوان آنهارا ناقض برخی مسلمات آیین اسلام نیز دانست. پیروی از سنتهای قبیلوی که در دیدگاه دین اصولا جایز نیست، مبنای پرورش ذهنی آنهاست. پس درک بسیار عوامانه ازدین به اضافه ی سنت ناپسند قبیله وباز به توان استبداد دوصد ساله، خود نشانه قیامت است!
بهر روی یک حسن آشکار وپنهان نکردنی در پشتونها موجود است که در سایر اقوام این دیار کمتر بظهور آمده باشد. این شایستگی و تفاوت نیک عبارت است از همبستگی عمومی، گردن نهادن به صلاح بزرگان قوم، تابعیت از فرمان قبیله و نا همجوشی با بیگانه های فرهنگ قومی در بستر ساخت روانی طایفه خویش. در برخی زمینه های دیگر نیز جای ستودن ایشان محفوظ است، آنها مهماندوست، با شجاعت، پاسدار حرمت و دلگرم ارزشهای خود هستند. مردم عامه پشتون ( بدون خواص ) هیچگونه مشکلی با دیگران ندارند، اما وابستگان قدرت، خانواده های سیاسی و فعالان اجتماعی آن به همه صفات و خصلتهای ناپسند متصف اند.
از تاجیکها نیز در این نامه شکایت بسیار شده است، بد بختانه نشانه های دلبستگی و نشاط سیاسی در آنان کمتر از دیگران به مشاهده میرسد. همجوش وبهم پیوسته نیستند، تاجیکهای شمال شرق با همان تبار در غرب کشور از دو خصوصیت جااز هم سرشار اند. به مساله قومی اهمیت نمیدهند ودر آن اندیشه هستند که شاید چنین فکر تعصب و تنگنظری باشد. در پاسداری ازارزش ذوستی، جوانمردی و نیک اندیشی بسیار سست قدم و بی رمق هستند. برای اثبات این باور به اصل مساله یی میپردازم که مورد نظر این نامه است:
یادمان هست هنگامیکه طالبان در همکاری و حمایت جدی پاکستان دولت جهادی آقای ربانی را از مرکز بیرون راندند، شمال بیشتر در اختیار و اداره ی ژنرال دوستم قرار داشت. آنزمان از پایان جنگ حکومت جهادی با جنبش ملی اسلامی و نیروهای حزب وحدت اسلامی مدت زیادی نمی گذشت، اما رهبر شمال با احترام و پیش آمد سزاوار دولت را در آغوش بلخ جابجایی داد و پایگاه خویش را در اختیار آن گذاشت. وباز یاد مان نرود که همین دولت جهادی با سطحی نگری و به تحریک برخی افراد متعصب وکوردل، حرمت نان و نمک جنبش ملی را فراموش کرد و در پی بر اندازی آن برامد.
سقوط دامنه ی وسیع اختیارات و اعتبار جنبش ملی اسلامی از تحسد و بد اندیشی برخی افراد بلند مرتبه در دولت جهادی مهاجر در شمال ناشی شده است. سیاستهای دولت مجاهدین در زمینه اقوام، احزاب و گروههای سیاسی – اجتماعی فراگیر نشد. بهمان نسبت در مراحل گوناگون دچار مخاطرات و بی اعتباری فراوان گردید. دولت فراموش کرده بود که کسب قدرت سیاسی بیشتر نتیجه تلاش جنبش شمال و همکاری بیدریغ ژنرال دوستم رهبر ترکتباران افغانستان بود، ورنه آقای حکمتیار کابل و قدرت سیاسی را از جناح پشتونهای دولت دکتر نجیب الله تصاحب کرده بود.
جنبش ملی اسلامی و شخص ژنرال عبدالرشید دوستم به جز تشکیل شورای هماهنگی که دلایل مشهودی دارد، در موارد فراوانی در کنار تاجیکها منافع مردم خویش را تشخیص داده است. برعکس تاجیکها در چندین موارد آنهارا از کنار خویش رانده اند، اما اینک بار دگر شرایطی پیش آمده است که جنبش ملی و حتی مردم شریف ترکتبار ما در ترکستان ( پایگاه کهن بلخ و گرداگرد آن ) در برابر سیاست فتنه انگیز انه سناریو سازان دولت پشتون محور افغانستان قرار گرفته است. صد البته مراد من در گیری با پشتونها و بحرانی کردن مناسبات قومی و همدیارانه با ایشان نیست، اما اولویت کار تاجیکها حمایت آشکار و قاطعانه ترکتباران در افغانستان است. این مساله میتواند پاسخ آقای کرزی در برنامه های احیاِ ء بدنام ترین چهره های طالبانی بخاطر داشتن قومیت خاص آنها باشد.
اگر باورداریم که طالبانی کردن جامعه ی پشتون یک هدف پنهان سیطره جویانه برای هژمونی قبیله و پشتونیزه کردن شمال برای تکمیل این مراد است، برنامه بحران جوزجان پیش از آنکه یک هدف اقتصادی مشترک برای یونیکال و همدستان آن در افغانستان باشد، یک آزمایش شوم برای فهمیدن درجه همبستگی تاجیکها با ترکتباران است. اگر تاجیکها در این آزمایش جبن نشان بدهند، سرنتوشت ازبکها و ترکمنها پریشانی و آزار سیاسی تا سط کوچاندن آنها ادامه خواهد یافت. بلی آنگاه نوبت تاجیکها میرسد!
بیژنپور
کلمات کلیدی: