منابع ، اسامی و نقل قول هاییکه در متن نوشته محترم پروفیسورشهرانی درمورد ایماقها به نظر میرسد و ازینقرار است :ء
? - عبدالحی گردیزی موًرخ دوره غزنویان در کتاب “زین الاخبار”
? - عبدالحی حبیبی
? - زین الاخبار
? - داکتر لوئی دوپری
? - استاد برهان الدین نامق
? تواریخ خورشید جهان
? - شیر محمد ابراهیم زائی مصنف کتاب تواریخ خورشید
? - مجله آریانا پروفیسور راعی برلاس
?? - تاریخ افغانستان بعداز.....
?? - افغانستان آف ده افغانز
?? - داکتر فیض الله ایماق
?? - جریده اولوس نشر کابل
?? - دائرة المعارف مملکت اوزبیگستان
?? - نظام اجتماعی مغول”
حال میبینیم که از جمله شانزده نام و مآخذ ها تنهایک مآخذ “ دائرة المعارف مملکت اوزبیگستان “ مربوط یک مملکت ترکی است ، درحالیکه نویسنده ، ناشیانه گفته است که نویسنده های ترکتبار درباره ایماق ها از نوشته های ترک های ترکیه استفاده میکنند ، کاملآ دروغ محض است .و دیگرگفته های او نیز از همین دروغ گفتن او قضاوت شود .
به خاطر دیدن این سند میتوانید به آرشیف سایت کاتب هزاره و وبلاک داکتر همت فاریابی مراجعه کنید
مسلم است که اگر صد منبع ومآخذ از افغانستان ، ایران که به زبانهای فارسی است در خدمت نویسندگان ترکتبار قرار بگیرد ، ممکن است یک یا دو مآخذ آن مربوط کدام دولت ترکی باشد و این نمیتواند ملاک قضاوت باشد .
به نویسنده مقاله ناشیانه ، مسئله دیگر را هم یادآور میشوم که اشتباه نکنند ، این تورک ها نیستند که ایماق را به گفته ایشان مانند پیاده شطرنج بخاطر مقصد خود استفاده کنند ، بلکه کسانیکه بنابر سیمپاتی و انتی پاتی ذهنیگرایانه و خوش خدمت گرایانه هویت قومی خود را زیر سوال قرار میدهند وغیر مسئولانه از نام قوم ملیونی ایماق ها صحبت میکنند ، آنها هستند که قوم را به یک پیاده شطرنج تبدیل میکنند . در یک جامعه انسانی منسوب دانستن به هر قوم و ملیت حق مسلم هر شخص است و او میتواند تنها از نام حود بگوید که به کدام قوم علاقمند است و خود را متعلق میداند ولی از پیش خود در حق یک قوم بزرگ ویا کوچک برخلاف تاریخ آن قوم ، تاریخ ساختن و خود را نماینده واجب الحضور آن قوم جا زدن به فکر من خیانت به همان قوم است . قسمیکه نویسنده نیز به نیک اشاره کرده است که دامنه وسعت حضور ایماق ها تنها به غور محدود نمیشود درحالیکه نویسنده نماینده مردم غور هم نیست که هویت آنها را تعیین نماید .
توجه بفرمایید به یک تناقض گویی دیگرنویسنده که ناشیانه بودن تمام گفته های ایشان را عملآ ثابت مینماید که ایشان نه به تورک بودن خود باور دارند ، نه فارس بودن خود ونه به ایماق بودن خود وکلمه غوری هم که به بخشی از ایماق های پارسی زبان اطلاق میشود ، تلاش دارند که آنرا نسبت به تمایل ذهنی شان به یکطرف بچسپانند . توجه کنید که نویسنده بار دیگر ولی اینبار بسیار کودکانه وخارج از اصل منطق تناقض گویی میکند و مینویسد : (( ..... اگر ترکها غوریها را ایماق نامیده اند، این به آن معنا نیست که غوریها ترک می باشند. همجنان اگر پشتونها غوری ها را فارسیوان می گویند، این بدان معنا نیست که آنان پشتون میباشند.))
از سلسله منطقی این استدلال با پیوند با جمله ماقبل ، چنین مطلب نتیجه گرفته میشود که “ اگر پشتونها غوری ها را فارسیوان میگویند ، این بدان معنا نیست که آنان فارسیوان باشند “
نویسنده محترم توجه بکنند که اگر پشتونها غوری ها را فارسیوان بگویند یعنی که آنها میپذیرند که غوری ها فارسیوان هستند وبا این گفته خود پشتونها نمیتوانند که هم ادعا بکنند که غوری ها فارسیوان هست درعین حال ادعا بکند که پشتون است .
دیده میشود که ذهنی گری ، تناقض گویی و خلاف اصول منطق صحبت کردن نویسنده مقاله حد و اندازه ندارد . با توجه به این تناقض گویی آشکارا ، لفاظی های نویسنده اهمیت خود را ازدست میدهد تا بالای هر کدام آن جداگانه تماس گرفته شود .
متوجه باید شد که در همه استدلال های متناقض کوشش شده است “دو تربوز به یک دست گرفته شود”
ازیکطرف تآیید و تآکید شده است که منهاج السراج برای ملک احسام الدین غوری کدام وقت تاجیک گفته بود به این سبب ایماق ها تاجیک است ! ازطرف دیگر تلاش شده که ثابت شود که “ایماق” یک کلمه ترکی است ولی خود ایماق ها ترک نیستند به این معنی که گویا نام قوم با اصلیت قوم ارتباط ندارد . این استدلال به مانند اینکه گفته شود ، اوزبیک یک کلمه ترکی است ولی خود آنها ترک نیستند بخاطر اینکه این نام برایشان ازطرف ترک ها داده شده است ، خود اوزبیک ها روس هستند زیراکه یک وقتی بریژنف برای رشیدوف روس خطاب کرده بود ، همچنان قرقز “قرغز” ، ترکمن ، قزاق که نامهای قوم شان ترکی است ولی خود آنها ترک نیستند !!!ء
نویسنده میگوید :ء
((سیاسی بودن هویت ترکی برای غوریها که بعضی نویسندگان ادعا میکنند، وقتی واضح می شود که در قورلتای ترکان افغانستان که این قلم در کارش موفقیت زیاد آرزو می کند، هیچ فردی از روشنفکران ایماق از ولایتهای غور، بادغیس، فراه و هرات که هشتاد در صد از ایماقها در آن زندگی می کنند دعوت نشد. علت آن اینست که نه غوریها (ایماقها) به چنین نشستها هویت قومی خویش را می یابند و نه هم دیگران چنین توقعی را از آنها دارند.))
قرولتای بزرگ فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان که با اشتراک بیش از یکصد وده نماینده از تمام کشورهای جهان دایر گردید که “این قلم” یکی از مشترکین فعال تدارک و تدویر آن بود ولی متآسفانه نسبت مشکلات غیرمنتظره نتوانستم که همان روز تدویر قرولتای افتخار اشتراک آنرا کمایی کنم ، و با سپاس از آرزوی نیک “آن قلم” برای موفقیت کار قورلتای تورکان افغانستان، با این همه تعصب و ترک ستیزی و از خود بیگانگی که دارند و بازهم بدون آنکه “آن قلم” آرزوی نیک بکنند ویا بد، فدراسیون به مثابه یک حرکت فرهنگی برای احیای هویت واقعی خود و فرهنگ غنی و پربار کهن قابل اقتخارش بکار خود ادامه میدهد .
اینکه چند فیصد ایماق در کدام ولایت حیات بسر میبرد ، معلومات دقیق ندارم ، ازینکه جناب نویسنده درین وضعیت توفانی افغانستان علیرغم اینکه تاهنوزآماری از باشندگان کشور بصورت موثق وجود ندارد و آنها حتی فیصدی کمی خلق ایماق را در هر ولایت مشخص ساخته اند ، کار بسیار بزرگی را انجام دادند ، برایشان تبریک میگویم !!!ء
قسمیکه از نامش پیداست “ فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان “ یک حرکت فرهنگی است و در راه احیای هویت و زبان اقوام استبداد زده ترک افغانستان تلاش میکند و درین حرکت فرهنگی کسانی گردهم جمع آمده اند که در امر احیای زبان وهویت واقعی فرهنگی اقوام ترک افغانستان مصمم و متعهد هستند ، و ایماق های ترک زبان نه تنها در کار قرولتای سهم فعال گرفتند ، بلکه در طرح و همچنان در رهبری فدراسیون فرهنگی ترکان افغانستان سهیم هستند وبدون مشوره آنها هیچ کاری صورت نمیگیرد ، دکتور فیض الله ایماق ، الحاج محمد امین کوهی ، محترم اسدالله آسیابان ، ازجمله اعضای مهم فدراسیون را تشکیل میدهند و صد های دیگر از قوم با شهامت ایماق در داخل وخارج کشور اعضای فعال فدراسیون میباشند .
به این سبب نباید جناب نویسنده خود را نماینده ایماق جا زده ، وغیرمسئولانه گپ بزند این کار خوب نیست .
من باور دارم که خودستیزی نویسنده تنها مربوط به خود او میباشد.
به امید اتحاد واتفاق تمام اقوام ساکن در افغانستان
ششم سپتمبر ???? میلادی
کلمات کلیدی: