واقعیت تاریخی را فدای خوشخدمتی ذهنی نکنید
محمد ظاهر کوشا از آلمان
درین ایام که یک بحث نامطلوب قلمی توسط یکی از شخصیت های جامعه روشنفکری در بین ترک وتاجیک این دو قوم باهم برادر براه انداخته شد ، بعضی ها بدون آنکه حداقل تلاش نمایند تا گفته هایشان عینی جلوه نماید ، با عرضه کردن متاع ارزان قیمت درین بازارمیخواهند که واقعیت تاریخی را فدای خوشخدمتی ذهنی نمایند .
ازجمله این تیزبازاری ها یکی هم مقاله یی است که تحت عنوان ( از نام غوریها (ایماقها) تجارت سیاسی نکنید ) میباشد .
پروفیسور عنایت الله شهرانی مینویسد :
ایماق ها شاخه بسیار مشهور اقوام تورک و مغول میباشند . مناطق و قبایک بزرگ ایماق ها را در کتب تاریخ گاهی باسم “ایماقات” یاد میکنند .
درباره “ایماق” در کتب معتبر تاریخی معلومات زیاد است و چون ریشه خالص تورکی دارند ، بجای اینکه موًرخین توجه خاص باین کلمه بنمایند ، زیاده ترتوجه خویش را به ریشه یا اصل “تورک” مبذول داشته اند .
عبدالحی گردیزی موًرخ دوره غزنویان در کتاب “زین الاخبار” خود که استاد عبدالحی حبیبی زیاده تر کتاب مذکور را به “تاریخ گردیزی” شهرت داده اند ، درباره ایماق معلومات زیبا میآورد :
« کیماک : اصل ایشان آن بوده است که مهتر تاتاران بمرد و او را دو پسر ماند ، مهتر پسر پادشاهی بگرفت ، کهتر پسر از برادر حسد برد ..... تا هفت تن از مولدان تتار بنزدیک ایشان آمدند یکی ایمی دودیگر ایماک ، و سه دیگر تتار و چهارم بلاندر و پنجم خفچاق و ششم لنقاز و هفتم اجلاد ..... » ( ص 550 زین الاخبار ) .
از هفت شخص بالا که همه از یک نسب و کیماک میباشند ، بدو شخص آن ایماک و تتار کار داریم ، در قسمت تتار بتاریخ آنها زیر عنوان تورک ها آورده ایم و به آنها سوالی پیدا نیست که اصل شان تورک میباشد ، وحالا توجه نمائید که وقتیکه یک برادر تورک تتار است ، برادر دیگر ایماق که “ایماک “ آورده شده است ، ضرورت به آن نیست که بگوئیم که او هم تورک ایماق میباشد ، زیرا برادر با برادر هم خون و همتبار میباشد .
در کتاب “نظام اجتماعی مغول” میخوانیم که : « لغات تومان و اولوس فقط معرف یک دسته ایلی وسیعی است که در تشکیلات آن اتوغ های متعدد وارد می شدند . احتمال دارد که اتوغ های مغولی با وجود اینکه بسختی قابل تقسیم بودند ، تغییر و تبدیل میافتند ..... » ( ص 219 ) .
بعدآ در صفحات دیگر چنین میخوانیم : « هریک از قشون های خلخ دارای اتوغ های جدیدی شدند که از تقسیم اتوغ های قدیمی بوجود آمده بودند ، احتمال دارد که در نقاط دیگر نیز شرایط برای پدید آمدن چنین تقسیمات بوجود آمده باشد ، گذشته از تقسیم اولوس ( تومان ) به اتوغ ، تقسیمات دیگری نیز بنام ایماغ وجود داشته است ، ایماغ چه بوده و با اتوغ چه تفاوتی داشته است ؟ در مغولستان قرون وسطی یک دسته ایل خویشاوند که در سرزمینی کوچ میکردند ایماغ نامیده میشدند .
« ایماق یک قبیله کوچک ویا بهتر بگوئیم یک اجتماع خانوادگی بوده است ، تفاوت اصلی بین ایماغ واتوغ درین است که اعضای یک ایماغ بایستی متعلق بیک دسته خویشاوند باشد . تعداد این ایماغ ها در تغییر بوده است . و چند ایماغ میتوانست از یک اتوغ تشکیل شده باشد . ولی ایماغ و اتوغ از لحاظ کمیت باهم تفاوتی نداشتند ، میتوان تصور کرد که وحدت ارضی میتوانست دو یا چند ایماغ را با یکدیگر بیامیزد و بدینترتیب یک اتوغ جدید بوجود آورد .مانند بعضی اتوغ های بوریات » ( ص 221 نظام “اجتماعی” .
تا حال در تحقیقات ما تا اینجا دو کلمه را به ارتباط “ایماق” یافتیم که بلاشک از نامهای دیگری ایماق از نظر شکل و تلفظ و حروف تطابق پیدا میکنند که ایماک زیاده تر شکل تورکی و ایماغ ارتباط نزدیک به مغولی میابد که در حقیقت هردو از یک ریشه اند
در کتاب “نظام اجتماعی” دنباله موضوع را چنین میابیم که میگوید : « ایماغ ایلی به معنی اجتماع خاص خویشاوندان هم خون نبوده است ، بلکه معرف به یک دسته خانواده خویشاوند نزدیک و یک قبیله کوچک بوده که از افراد ایلات و « استخوانهای “یسونها” » مختلف را نیز راه میداده ولی اصل نسب همه میبایستی به فرد واحدی منتهی میشد . بدینترتیب ایماغ از اجتماع خانواده های خویشاوند متعلق به شعبات مختلفی تشکیل یافته بود که این شعبات خود از تقسیمات ایلات ( اتوغهای ) قدیمی بوجود آمده بودند ( ص 221 نظام اجتماعی ) .” تاریخچه نژاد ها و اقوام در افغانستان “ نوشته پروفیسور عنایت الله شهرانی ، ادامه ااین مطلب را میتوانید در کتاب مذکور در سایت های کاتب هزاره ، داکتر همت فاریابی و بعضی سایت های دیگر بخوانید .
نویسنده مقاله( از نام غوریها (ایماقها) تجارت سیاسی نکنید ) تمام واقعیت های تاریخی در مورد ایماق های ترکتبار و بضآ پارسی گوی را فدای یک “خوشبینی “ ذهنیگرانه کرده است و از تمام داشته های تاریخ درمورد این قوم با شهامت یک گفته را از جمله هزارها سند تاریخی اساس ادعای خود قرار داده گفته است که ( قاضی منهاج السراج جوزجانی ملک احسام الدین غوری را تاجیک خطاب میکند .) و گستاخانه نویسندگان این واقعیت ها را به دروغ پراگنی متهم کرده است .
درخالیکه بعدآ همین استدلال خود را هم خود نفی میکند و مینویسد (( .....باید گفت که نامیدن یک قوم به یک زبان هیچ تاثیری به هویت مردم آن قوم از لحاظ اصل و نسب ندارد.))
پس اگر قاضی منهاج السراج ، ملک احسام الدین غوری را تاجک خطاب کرده باشد ، چه تآثیری به اصل ونسب او وارد میشود ، او خو با خطاب کردن به تاجک ، پس تاجک نمیشود و شاید هم به سبیل محبت و مزاح ، خوشبینی ویا بدبینی گفته باشد قسمیکه عین چیز را خود نویسنده هم تآیید میکند که با نامیدن هویت قومی را کسی تغیر داده نمیتواند .
تعجب اینست که نویسنده مقاله مسئله هویت شاخه های مختلف ترک که ازجمله ترک ایماق بطور پژوهشی توسط محترم پروفیسور عنایت الله شهرانی و داکتر همت فاریابی که شاید هم یکسال قبل به بحث گرفته شده بود همراه با گپ های پنج ماه پیش قرولتای بزرگ تورک های افغانستان را امروز یکدم ناگهانی بالا میکند وبا یک تعصب ازخودبیگانگی و ناشیانه قلم فرسایی میکند ، قابل سوال است !!!ء
جناب آقای بشیربغلانی که در آستانه سفر خود به تاجیکستان ، یک بی اتفاقی را دربین ترک وتاجیک انداخت ودستاویزی تحیه کرد تا به دربار رحمانوف تهفه ببرد اما نویسنده این مقاله با این پیش خدمتی چه میخواهد تا هنوز معلوم نیست !!!
نویسنده اراجیف گستاخانه میگوید ( اما چون قلم به دست ترک تبارهای ما افتاده است آنان نیز با استفاده از نوشته های ترک های ترکیه که از منطقه و مردم غور شناخت درست و دقیق ندارند و به گفت? معروف "چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند"، به مردم غور و غوری ها هویت ترکی می دهند، چیزی که هیچ اساس و پایه ای به آن نمیتوان یافت. )
نویسنده این مطلب فکر کرده است که اگر نویسنده ها ، یک قوم و محیط زندگی آنها را شخصآ ندیده باشد ، سخنان ایشان درباره آنها نادرست است! درحالیکه معیار شناخت هویت اقوام و محیط زیست ها حلاف تصور واهی ومضحک ایشان ، اسناد تاریخی بجا مانده از گذشتگان است که بصورت نوشته ها در کتب تاریخ ویا بصورت حکاکی شده در لوحه های سنگی و چوبی ونظیر آن میباشد که با ملاحظه چنین اسناد بالای” کی بودن” و “چه بودن” هویت های اشخاص ونژاد ها و سرزمینها ابرازنظر میشود ، زمانیکه به حیث یک نظریه علمی مورد قبول واقع گردید ، نمیشود که با نوشته های اراجیف گونه و استدلال ها طفلانه این نظریات قبول شده را کنار گذاشت و اسناد تاریخی جهان شمول را غیر مسئولانه خط بطلان کشید.
نویسنده این چرند که معلوم میشود از تاریخ دوران امپراطوری ترکان خراسان زمین و از کارنامه های ادبی و فرهنگی ایشان نسبت تعصب کور و آله دست شدن نخواسته است اطلاع حاصل کند اما خواسته است با اخلاف آنها و جامعه ترکتباران افغانستان که یکی ازاقوام بزرگ چهارگانه کشوراست با عناد و دشمنی سخن گفته و خواسته است طوری وانمود سازد که گویا در گذشته ها ترکان امپراطور خراسان و انکشاف دهندگان و تقویه کنندگان زبان فارسی و دانشمندان فعال دربارشان و علمای قلمرو شان قلم بدست نبوده اند و این نویسنده بی خبر و آله دست دیگران با گفتن ( قلم بدست های ترکتبار ما ) مانند یک شاه متکبر و جاهل سخن گفته و ملت بزرگ ترکان افغانستان را « ترک تبار های ما» خطاب کرده است که خود را مالک ترکان وانمود کردن ویا نفهمیده سحن گفتن دلالت به خود بزرگ بینی وخود بزرگ سازی آدم های میان تهی میباشد .
نویسندگان چه ترک باشند و چه متعلق به سایر اقوام باشند ، برای شناخت هویت اقوام و سرزمینها همیشه به اسناد تاریخی به کتابخانه ها و موزیم ها مراجعه مینمایند و از مستندات ین منابع ، موضوع مورد پژوهشی خود را چه هویت اقوام باشد وچه مساحت حدود جعرافیائی یک سرزمین باشد با ملاحظه و مطالعه آن ترتیب و تنظیم مینمایند ، بنآ یادآوری از نوشته ترک ها که غور و مردم آنرا ندیده اند ، یک حساسیت نابخردانه در مقابل نام ترک و ترکتباران است و همین است تعصب کور نژادی و زبانی .
در جای دیگرنویسنده میگوید که از نام ایماقها (غوری ) ها تجارت سیاسی نکنید درحالیکه خود ایشان تاریخ را سرچپه مکنند وبخاطر یک لحظه خوش خدمتی از تاریخ یک بازیچه جور میکنند و بخود جراات میدهند با وارونه کردن ناشیانه تاریخ ایماق ها ، از نام خلق با شهامت ایماق سخن میرانند و آنها را تاجیک اعلان میکنند و از خود هم نمی پرسند که این حق را برایشان کی میدهد !!!!!
من که خود را هرگز جراات نمیدهم نویسنده خطاب بکنم ونمیخواهم درمورد هویت تاریخی قوم با شهامت ایماق گپ بزنم زیراکه او ثابت است و ضرورت به بحث ندارد مگر من میخواهم درباره غرض آلود بودن وناشیانه بودن این نوشته توجه دیگران را جلب کنم .
اما پیش از آن یک چیز را به نویسنده میگویم که شما هم میدانید که شاخه های ترک بسیار زیاد است و بسیاری آنها زبان اصلی خود را از دست دادند و به زبانهای محیط زندگی خود سخن میزنند و این شاخه ها که زبان ایشان به مرور زمان تغییر کرده است زیاد میباشند که نویسنده میتواند به تاریخ نسب نامه ها مراجعه کند واما در خصوص ایماق ها واقعیت اینست که ایشان به زبانهای فارسی ، پشتو و اوزبیکی حرف میزنند و بقایای غوری هاییکه در هند امروز حیات بسر میبرند ، به هندی صحبت میکنند ، با حرف زدن به یک زبان دیگر ریشه اتنیکی یک قوم تغیر نمیکند . اگر یک عرب در توره بوره تولد شود وبزرگ شود ، او زبان همان توره بوره که زبان پشتو است یاد میگیرد مگر او از لحاظ ریشه اتنیکی یک عرب باقی میماند.
درین باره توجه بفرمایید به سرنوشت مردم نورستان که به فارسی ، پشتو وپشه یی گپ میزنند ولی هیچوقت ما حکم کرده نمیتوانیم که آنها تاجیک است ، پشتون است ویا پشه یی است .
یک چیز دیگر هم میگویم که شما در استدلال های خود بالای “نامیدن “ اصرار کرده اید مثلآ آنها خود را مینامند ویا فلانی کس آنها را نامید ، من فکر میکنم “ نامیدن” و “بودن” در معنی خودبسیار فرق دارد .
مثلآ “نامیدن “ مسمی کردن بخاطر شناخت است اما “بودن “ جوهر یک پدیده است .
نویسنده ادعا میکند که نویسندگان ترک تبار برای ایماق ها هویت درست میکند !!!
به فکر من این قسم ازخود بیگانگی توهین به خلق ایماق است .
زمانی کسی به کسی ویا قومی هویت جور میکند که او بی هویت باشد ویا حداقل هویت او تحت سوال قرار بگیرد ، تاریخ پربار وغنی ایماق ها هویت آنها را قرن ها پیش ثابت کرده است وضرور نیست که کسی برای ایشان هویت بسازد ، اگر فرضآ یکنفر ، دو نفر حتی ده نفر و صد نفر از یک قوم بنابر ملحوظات شخصی از هویت خود انکار میکند ، به این معنی نیست که آن قوم به هویت سازی ضرورت داشته باشد .
مگر مقالات تحقیقی که از طرف جناب پروفیسور شهرانی ، داکتر همت فاریابی و دیگران نوشته شده و در آن از شاخه های مختلف خلق ترک بیان شده ، این اولآ جنبه تحقیقی داشته است که به اتکای مستندات تاریخی نوشته شده است و دوم اینکه افغانستان در سی سال اخیر وارد مرحله جدید شده و اقوام تحت استبداد مانند اوزبیک ، ایماق ، تاجیک ، هزاره ، ترکمن و سایرین ضرورت به خودشناسی بیشتر برای شکستن زنجیر های اسارت دارند ومقطع خاص تاریخی ایجاب میکند که جعلکاری های تاریخی افشا و بیان شود وجلو ازخود بیگانگی ها گرفته شود .
نویسنده مقاله از سود وزیانها حرف زدند و بسیار زیاد نصیحت های پدرانه کردند ، من میخواهم درینجا گفته خود نویسنده را برایشان یادآوری کنم ( اما چنین “نصیحت های پدرانه” وقتی می تواند باورمندانه، صادقانه و متقاعد کننده باشد که کسی که چنین انتقادها و گفته ها را بیان میکند، خودش نیز راستگو باشد و صادقانه عمل کند؛ از هویت سازی، دروغ پراگنی، چنگ اندازی به هویت و تاریخ دیگران ابا ورزد.) آنچه که لازم است درین نصیحت پدرانه نویسنده باید افزود شود وبرای جناب شان تقدیم گردد اینست که “ برای خوشخدمتی وپیشخدمتی برای دیگران تعصب کور را رهنمای عمل خود قرار ندهد “
حال در مقاله نویسنده توجه کنیم ، میدانیم که از نوک قلم ایشان خون تعصب وعقده جنون آمیز ترک ستیزی چنان می چکد که تاهنوزنظیرش کم دیده شده است :برای روشنتر شدن این گپ به یک مطلب مقاله ایشان توجه شود ، در نوشته ایشان در چند جای کلمات “ تقریبن ، کاملن ، مثلن ،بعضن و قبلن “ نوشته شده است که هدف نویسنده شاید همان کلمات “ قبلآ ، تقریبآ ، مثلآ وبعضآ” بوده باشد ، من هیچگاهی همچون کلمات را به زبان فارسی ندیدم و شما خوانندگان نیز نخواهد دیده باشید ، پس سوال پیدا میشود که آیا این نویسنده خدای ناخواسته همین قدر بیسواد است که نوشتن “تقریبن و مثلن”و امثالهم را یاد ندارد !!! نه چنین نخواهد باشد بلکه تعصب کور ، ایشان را زجر میدهد یعنی تعصب نه تنها برعلیه ترک ها که اسلاف ایشانرا هم دربر میگیرد که اگر ایشان واقعآ از قوم ایماق باشند بلکه درین نوشته یکنوع اعلان جنگ با کلمات و قواعد عربی هم که در اکثر زبانهای ممالک اسلامی معمول است داده میشود . تاهنوز هیچ پارسی گویی به شمول فرهنگ شناس های ایران “قبلآ ، مثلآ وبعضآ” را “قبلن ،مثلن وبعضن” نوشته نکرده ااست و در چنین تحریف دست نزده است .اینجاست که میگویند “ کاسه از آش گرمتر است “ . نه نویسنده محترم نیاکان ترک ها به این شکل با تحریف کلمات وجملات به رشد زبان فارسی خدمت نکرده اند !!!! تمام لسان های جهان به همدیگر عاریت میدهد وعاریت میگیرد و خود را تکمیل میکند و این یکی از قانون تکامل زبانها محسوب میشود مثلآ میان زبانهای اوزبکی ، فارسی و پشتو غیرممکن است که کلمات عاریتی را جدا بسازیم ویا جلو تداخل طبیعی واژه ها را بگیریم در آنصورت هرسه زبان ناقص میشود و اگر ازین سه زبان قواعد وکلمات عربی را دور کنیم ، این به آن مشابه میشود که از یک موتر تیر های او را کشیده باشیم . با چنین تعصب خون چکان “ نصیحت پدرانه “ کردن بدیگران و سخن راندن از یک انسان متمدن، زیستن با صلح و آرامش، و مهر و محبت با همنوعان خویش.وغیره جز تحمیق خود وتمسخر دیگران چیزی دیگری گفته نمیشود .
نویسنده به دروغ مینویسد که قلم بدستان ترک تبار ، با استفاده از نوشته های ترک های ترکیه به غوری ها هویت ترکی میدهند .
درینباره بطور نمونه میبینیم به یک نوشته بسیار مهم تحقیقاتی جناب پروفیسور عنایت الله شهرانی درمورد ایماق ها که در کتاب ایشان (بنام تاریخچه نژاد ها در افغانستان) آمده است و میبینیم که دانشمند محترم درین نوشته خود کدام منابع ویا نوشته های ترکی را در تحقیقات خود بکار برده اند تا ثابت شود که نویسنده مقاله بدون درنظر گرفتن عفت قلم ، دیگران را به دروغ پراگنی متهم کرده و از خود گستاخی نشان داده است و با اینگونه تاخت وتاز جاهلانه به نوشته های شخصیت های علمی وبا توهین به اقوام ، نشاید که کسی نام او را نویسنده بگوید که این توهین به نویسندگان دیگر است .
کلمات کلیدی: