خورشید زمین
تدبیر مادر اسکندر یونانی
از مادر میگوئیم .از موجودیکه خود ایجادگر است وهم از انکه نمیشود نام دیگری راجانشین نام مقدسش کرد .مادر .مادر است ودرین جامعه بشری ودر سیر تاریخ ان گر که بنگریم :درهرزبانی ودرهرفرهنگی نام این موجود فقط مادر است با اندک تمایز لهجه محیطی وزبانی.گوئیا خداوندگار زبان در نخستین لحظه افرینشمان نام مادر را برزبان انسانها جاری ساخته که تنها وتنها اورا مادر خطاب کنیم وبس....
از ان گذشته حرف اول اسم مادر میم است.چه پر محتوا وقنشگ حرفی؟که میتوان واژه مولود را هم از ان بدست اورد.زیرا اگر یکتای بیهمتا زندگی را بما موجودات بخشید.ولی انکس که در نخستین لحظه حیات مارا یاری رسانیده و با قطره اشکی توام با تبسم ملیح درین دنیای پذیرای ماشد
مادر است که خود هم مولود فرهنگ زیستن درتار پود زندگی ماست.که الیافت گونه با رشته جان خوددر قامت زیست مان لباس عافیت وصحت را تنید وبافید.
درین جاست که بافت فرهنگی وسرشت انسانی انسان رامیتوان در لابلای فرهنک زیستن هرمادر نگریست که خود منتقل دهنده ان بفرزند خویش است.
بجاست که بزرگان گفته اند :پشت هر مرد نامدار زنی وجود دارد ...واین زن همانا مادر است یاهمسر که خود باز مادر میشود...
برمصداق همین سخن اینک در مسیر تاریخ فرهنگجامعه بشری خویش جوینده عملکرد مادرانی میشویمکه چگونه فرزندان خویش را در رویاروئی با مشکلات فراراهشان ایشان را یاری رسانیده اند .بویژهفرزندانیکه در تک زمانی پیشاپیش مردم جامعه خویش قرار گرفته وبگونه - خود ثبت تاریخ شده اند.
یکی از زمره ان مادران نامور که از سده سوم قبل از میلاد تاکنون بس روایت دلپزیری در قلبهای مردم سر زمین خراسان زمین بخصوص هرات باستان جای برای خود باز یافته است .همانا حکایت مادر اسکندر رومیست که با تدبیر اندیشمندانه خویش توانست که فرزند خود را در ساختار یک شهر زیبای درخطه باستانی اریا زمین البته بعد از تخریب یاری رساند .
باری.
چنین گویند: انگاهیکه اسکندر رومی در سنه سیصد سی چهارقبل از میلاد با سپاه تک تاز خویش بسوی هرات حمله ورشد.مقاومت شگفت انگیز وحیرت اور سلحشوران ودلیر مردان پاک طینت هرات وی را برانگیخت تا درهر گوشه از شهر که دسترس پیدامیکرد ان مکان را بلافاصله بعد از بخاک وخون کشیدن مردمانش بویرانه مبدل میساخت.ولی بازهم طول زمانی مقاومت شهروندان ازادمنش چندین ماه حتا سالی را دربر گرفت.تا اینکه سر انجام شهربه خرابه مبدل گردید ومردم هرات بناچار شهر مخروبه را به اسکندر وسپاهیانش واگذار نمودند.
چنانچه شاعری همدرین زمینه گفته است :
لهراسپ نهاده است هری را بنیاد
کشتاسب دروی بنای دیگرنهاد
بهمن پس ازان عمارت دیگری کرد
اسکند رومیش همه را داد بباد
... ورومی ستیزه جوی واستیلاگر زمانه خویش که با شهر گونه از تلی خاک سوخته ربروگردید .جبراجتماعی که زاده خواست زیست مردم در جامعه است رومی را بران داشت تا شهری از نودرین خطه باستانی اریائی بنانهد.همان بود که چگونگی ساختار شهر را بامادر خویش که در روم میزیست درمیان گذاشت.
مادر اسکندر یونانی نامه بنویشت واز ان خواست مقدار خاکی از چهار گوشه شهر هری برایش بفرستد تا بعد از ارزیابی ان فرزندرادر زمینه ساختار شهر اگاهی دهد.
همینکه نامه به اسکندر رومی رسید .بفرمود نا از چهار گوشه شهراندک توده خاکی بر گیرندوبصوب روم بفرستند.
برحسب دستور سردار یونانی خاک بر گرفته شده از چهار گوشه شهر هرات به پای تخت یونان فرستاده شد .با رسیدن خاک هرات بیونان زن اندیشمند یونانی که خود جانشین فرزند بر مسند قدرت بود .گروهی از سران قوم -بزرگان ودانشمندان اهل شورا ی اندیار رادعوت به مذاکره نموده وپیشاپیش امدنشان سالون بزرگی را بافرشهای تنیده از ابریشم بیاراست ودر چهار گوشه سالون زیر فرشها ان چهار خریطه خاک هرات را پهن نمود وبعد خود منتظر امدن مهمانان خویش گردید.
تا اینکه مهمانان امدند ومحفل مشوره را با مادر اسکندر بیاراستندواز هر دهنی سخنی بیاغازیدند.تااینکه شور در زمینه چگونگی ساختارشهر هرات ساعات طولانی را دربر گرفت.اما بر پاداشتگان شورا نتوانیستند که بکدام فیصله نهائی برسند .
مادر اسکندر که تمام جوانب قضیه را همرا با کنشهاوواکنشهاحاضرین ژرف گونه بررسی میکرد.درین میان خود درحیرت عمیقی فرورفته بود .زیرا از گذشته تاکنون درهمچو شوراها - نه دیده ونه شنیده بود که چنین محفل گرمی با شوروهلهله وروحیه بلند مرتبه محفل بازهم شورا نتواند بکدام فیصله برسد.؟همان بود که اوغرق در اندیشه تفکرات جستجوگرانه ذهنی خویش در رابطه به چگونگی عوامل و پیدایش ای عملکرد مشاورین متجرب درزمینه عدم یک فیصله نهائی برای ساختار یک شهری جدید در هرات باستان بود .سر انجام علل عمده این پراکندهگی اذهان سران قوم را در تاثیرات توده های خاکی دانست که از هرات اورده شده ودر زیر فرشهای پهن شده بود .همان بود که مادر اسکندر بلا فاصله نامه برای فرزند خویش نوشت وچگونگی خصایل مردم ان دیار را بنا ببرداشت خویش از ورای محفل شورا در نامه خویش چنین اظهار داشت:...
... معلوم فرزندم بوده باشد که دران شهریکه اکنون تو بعد از مقاومت شدید مردمش بر ان مستولی شده اید .باید اکاه باشید که درین دیار مردمی زیست مینمایند .دارای قلب روئف ومهربان ومبتکر وتجدد طلب -پر کار وداری بهترین خصایل انسانی وبیگانه ستیز که هر گیز در مقابل بیگانه سرفرو نمیاورند .وانچه میتوان ازین مردم بهره برد فقط همان خصلت پراکندهگی ذهنی شان در امور زندگی اجتماعی شان است.زیرا همه یکسان وباهم در امورات واسات زندگی اتفاق نظر ندارند. اینگار که تخم نفاق در میان شان از دیر زمانی کاشته شده است.بازهم چنین مردم خوب سیرت وخوی گرم میتوانند شایسته شهر خوبی باشند .ولی میتوان گفت که زود متغیر احال هم هستند .میشود که زود دوسنی شان در مقابل بیگانگانبدشمنی وسرد دلی مبدل شود .پس میباست که در استهکام این شهر کوشا باشید تا در اینده مشکلی بار نیاید.
نامه پر محتوا واندیشمندانه مادر اسکندر همینکه بشهر هرات رسید.اسکندر یونانی نخستید حشت بنای دروازه سمت شرقی شهر نوساز هرات را میگذاشت که بمیمنت رسیدن این نامه اسکندر فرمود تا نام این دوازه را { خوش } نام گذاری نمایند ..
وبعد یونانی مهاجم بر حسب دستور مادر شهری را بنا نهاد بابروج وباره های مستحکم ودارای پنج دروازه که تا کنون همان پنج دوازه شهر معروف ومشهور است:
1 - دروازه شمالی شرقی ان بنام دروازه قطبیچاق یا دروازه شهر نو امروز
2 - دروزه شرقی ان بنام دروازه خوش که اکنون درواز خوشک هم میگویند
3 - دروازه جنوبی ان که بتام دروازه فیروز اباد.یا دروازه قندهار امروزیست.
4 - دروازه غربی ان که بنام دروازه عراق مردم هرات تاکنون بهمان نام یاد میکنند.
5 - درواز شمال غربی ان بنام دروازه ملک یاد میشود.
بر علاوه از پنج دروازه مذکورما هم اکنون میتوانیم اثار دیوارهای مستحکم انرا نیز تاکنون بچشم سر مشاهده کنیم که از ان جمله باره یا دیوار سمت شرقی انست که مرقد تابناک حضرت پیر پرنده {رح}هنوزهم بر سکوی ان قرار دارد .
یا اینکه باره سمت جنوبی ان که روز گاری بعد از هجوم وحشیانه مغل بنام برج خاک بر سر یاد که گویا روزنه شد برای دخول مغلان بعد از مقاومت طولانی مردم هرات یاد میکنند واکنون در زیر لاشه ان برج گور تابناک ان مرشد راه تصوف و سالارمرد جنگ علیه دشمن ومیهن پرست واقعی این دیار {که خوددرین زمینه افسانه ساز تاریخ این دیار است } حضرت پیر خاکستر است وزیارتکده اهل عارفان مشتاقان راه معرفت وتصوف میباشد.
بدین گونه است که تاکنون شهر هرات همان اصالت تاریخ گذشته خویش را در خود داشته ومردم ان نیز در برابر رسالت تاریخی خویش در درازنای تاریخ شهر باستانی جهت حفظ وابدات ان از خویشتن کوچکترین غفلت بروز نداده اند وتاکنون شهر با همان هیبت وهویت تاریخی خود در جهان امروزی خوشید وار میدرخشد.
سپاس بر مردمیکه واریثین فرهنگ گذشته خویش اند ودر زمینه بهسازی ان پیشگام دیگران.
یاداشت:
داستان نامه مادر اسکندر درزمینه ساختن شهر هرات را نیز شاد روان مرحوم استاد خلیل الاه خلیلی در سلک هنر والای نظمی بگونه قیده سراینده اند که بین سالهای {1342 -1350}در مجله مزین اریانا طبع کابل بنشر رسیده وروح این شاعر باحساس ومیهن دوست همیشه شاد باد
ربیع محیطی
کلمات کلیدی: