جنگ قدرت در افغانستان
افغانستان در شرایط فعلی دوران مهم و سرنوشت سازی را تجربه میکند، دومین انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی را در پیش رو دارد، امنیت شکننده است، دموکراسی در حال شکلگیری است،جامعه مدنی و حقوق شهروندی در حال نهادینه شدن است و در یک کلام افغانستان دوران گذار را طی میکند. در چنین شرایطی کشور بیش از هر زمان دیگر نیاز به آرامش و وحدت دارد.
با وجود ضرورت وحدت و یکدلی گروههای سیاسی موجود کشور متأسفانه به جای تلاش برای بهبود وضعیت مردم و کشور، به دنبال کسب قدرت بیشتر و حذف رقبای سیاسی است. در شرایطی که مردم از نظر اقتصادی در وضعیت اسفباری است و وضعیت امنیتی در کشور هر روز بد تر میشود، مداخلات کشورهای خارجی افزایش مییابد و ... گروههای سیاسی به جای تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی، امنیتی و اجتماعی، به دنبال افزایش نفوذ خویش بوده و در این راستا از هیچ تلاشی فرو گذار نمیکند.
جناح دولت برای این که بتواند قدرت را حفظ و از انتخابات جلوگیری کند، اقدام به ایجاد نا امنی های هدفمند نموده است، در این راستا انفجار سفارت هند و افزایش بمب گذاریها در کشور، مشکوک و غیر عادی بوده که بدون تردید اگر به دست دولت صورت نگرفته باشد، با چراغ سبز دولت انجام شده است، تا بتواند به بهانه نا امنی در کشور حالت فوق العاده ایجاد و انتخابات را به تعلیق اندازد.
مسأله دیگری که بروز آن نیز در این راستا توجیه پذیرند، قضیه کوچیها است، قضیهای که به شدت اختلافات قومی و زبانی را گسترش داده است و اقوام ساکن کشور را در مقابل هم قرارداده است. بدون تردید در این قضیه نیز دست جناح دولت در کار است؛ زیرا در مدت حضور کوچیها در بهسود و غارت اموال مردم، نیروهای اردوی ملی به جای ایجاد امنیت علنا از کوچیها حمایت و آنان را تجهیز میکردند و در موارد که مردم بهسود برای دفاع از خویش ایستادگی میکردند آنان به بهانه جلوگیری از درگیری از کوچیها دفاع میکردند ولی در مقابل از حملات کوچی به هیچ وجه جلو گیری نمیکردند. نشانه دیگری که نشان میدهد دست دولت در این ماجرا در کار است فرمان رئیس جمهور محترم است که در آن دفاع از کوچیها را بر دوش نیروی اردوی ملی گذاشت و اشاره به دفاع از مردم نشد و از سوی دیگر تأکید بر خروج کوچیها شد ولی برای آن زمان تعیین نگردید از این رو حتی تا چند روز بعد از فرمان، کوچیها مشغول غارت گری بودند.
مسأله اختلافات قومی و زبانی درکشور به قدری افزایش یافته که پارلمان کشور عملا به یک نهاد خنثی و بی اثر تبدیل شده است تا جای که هیچ طرح و لایحه در آن تصویب نمیشود و این مسأله دولت را به هدفش نزدیک و نزدیک تر میکند.
در شرایطی که چند سالی از روز کار آمدن دولت میگذرد نفوذ و قدرت طالبان رو به افزایش است و مناطقی بیشتر تحت حاکمیت طالبان در میآید این در شرایطی است که کشورهای همسایه به دلیل منافع شان به شدت از طالبان حمایت مالی و تجهیزاتی میکنند. پاکستان به عنوان حامی سنتی گروه طالبان هم چنان به تجهیز این گروه ادامه میدهد و ایران به دلیل این که امنیت خویش را در نا امن کردن کشورهای همسایه میبیند، طالبان را تجهیز و تأمین مالی میکند. از سوی دیگر دولت آمریکا برنامه حضور بلند مدت را در افغانستان برنامه ریزی میکند تا بتواند فشار بیشتر به قدرتهای شرقی وارد کند و در این راستا ، ایجاد نا امنی و حضور طالبان بهتر منافع آنان را تأمین میکند، از این رو بیش از دولت طالبان را تجهیز میکند جالب این است که امروزه طالبان مورد حمایت اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی است!!!
این در حالی است که مخالفان دولت هم هیچ کاری برای بهبود وضع مردم و مملکت انجام نمیدهد و به نظر میرسد منافع اربابان شان بر مصالح ملی ترجیح دارد. البته واقعیت تلخ این است که در افغانستان هنوز ملت شکل نگرفته است تا ازن منافع ملی سخن برانیم. کشوری که هر قوم آن وابسته به جای دیگری است و تنها به فکر منافع قومی خویش است، سخن از منافع ملی بی فایده است.
به امید روزی که افغانها ملت واحده را تشکیل و سران اقوام و گروههای سیاسی منافع ملی را بر منافع دیگران ترجیح دهد.
کلمات کلیدی: