س
ساتن: اطلس
ساجق: آدامس، سقّز
ساختیان: سختیان، تیماج
ساری: واگیردار
سازنده: مطرب
ساسیج: سوسیس
ساکت: پریز برق
سالاری: کرفس
سالدانه: سالک
سالن، سالان: خورش
سامان: ابزار، اثاث
ساو : وجین
سبچه: خربزهء نارسیده، سبزچه
سبزی پالک: اسفناج
سرایبان: سرایدار
سرپایی: 1. خدمهء محفل 2. دمپایی
سرتور: شجاع و بیباک
سرجماعه: مُبصِر کلاس = کفتان
سُرخکان: سرخک ( در هرات: گُل افشان) ـ
سرشیر: خام خامه
سرطان: تیرماه
سرطبیب: رئیس بهداری
سَرَک: خیابان
سرکاتب: رئیس بخش (اصطلاح قدیم) ـ
سرکاری: دولتی، حکومتی
سرمأمور: کلانتر
سرمأموریت: کلانتری
سرمحرّر: سردبیر
سرمعلم: مدیردبسنان
سرمنشی: دبیر کُل
سروالا: پیشرو، مقدّم
سرویس: اتوبوس
سره میاشت: هلال احمر
سفربری: اعزام سپاه
سفیددار: سپیدار، درخت تبریزی
سکرتر: منشی، دبیر
ســکّه: تنی (برادر یا خواهر) ـ
سگرت: سیگار
سگرتی: مواد مخدر که در سیگار دود کنند
ســلاّ ته: سالاد
سلف: استارت (اصطلاح رانندگی) ـ
سلّه: عمامه
سلیپر: کفش راحتی بدون بند
سماواری: قهوه خانه، چایخانه
سمبوسه: نوعی غذای خمیری پُرکرده که هم شیرین و هم شور دارد
سمِنت: سیمان
سمَنَک: سمنو
سنبله: شهریورماه
سُنّت کردن: ختنه کردن
سنتراج: شورت
سنتره: نوعی نارنگی
سنگک شدن: 1. نپخته ماندن باقلا یا حبوبات دیگر 2. ناتمام ماندن کاری
سُنو: عروس
سوجی: نوعی آرد برای شیرینی پزی
سوچّه: نو، جدید
سورچلان: سورچران، مهمانی دوست
سوقیّات: لشکرکشی
سوهانک: سوهان (شیرینی) ـ
سیده: راست ، مستقیم
ســیر: واحد وزن معادل دو من یا هفت کیلو
سیرُم: سرُم
سَیف: گاوصندوق
سیگار: سیگار برگ ( چون در ایران سگرت را هم سیگار گویند) ـ
سَیل: سیر، تماشا
سیماب: جیوه
سیماروغ (سماروغ): قارچ
سیم گِل: لایهء نازک از گل و گچ که دیوار داخلی را با آن هموار و مسطح سازند
سیمیان: نوعی خوراک فانتزی ساخته شده از رشته های خشک و رنگین و تند و نمکین
ش
شاباش: آفرین، احسنت
شا بالا(شاه بالا): ساقدوش
شادی: بوزینه، میمون
شارت شدن: اتصالی برق
شاروال: شهردار
شاروالی: شهرداری
شاریدن: له شدن از هم پاشیدن
شاور: دوش
شاهراه: بزرگراه
شبت: شوید
شبکاری: اضافه کاری، کار بعد ازوقت
شته زدن: شل زدن، بیماری گل و گیاه
شخ شدن: کرخت شدن، سخت شدن
شفاخانه: بیمارستان
شفاخان? نسوان: بیمارستان زنان
شفتل: شبدر
شِق: لجوج، یک دنده
شقاندن: مالیدن
شُقّه: برگ، ورق
شقیدن: مالیدن، مالیده شدن
شکمبوی: شکمو
شکمدار: باردار
شکمروان: اسهال
شکنبه: سیرابی
شلغم بته : دمی برنج با خورش شلغم
شــلـّه: سمج
شمالی: استان های شمال کابل
شمّهء چای: تفالهء چای
شِنگ: وَن، درخت وَن
شوروا: آبگوشت، شوربا
ساتن: اطلس
ساجق: آدامس، سقّز
ساختیان: سختیان، تیماج
ساری: واگیردار
سازنده: مطرب
ساسیج: سوسیس
ساکت: پریز برق
سالاری: کرفس
سالدانه: سالک
سالن، سالان: خورش
سامان: ابزار، اثاث
ساو : وجین
سبچه: خربزهء نارسیده، سبزچه
سبزی پالک: اسفناج
سرایبان: سرایدار
سرپایی: 1. خدمهء محفل 2. دمپایی
سرتور: شجاع و بیباک
سرجماعه: مُبصِر کلاس = کفتان
سُرخکان: سرخک ( در هرات: گُل افشان) ـ
سرشیر: خام خامه
سرطان: تیرماه
سرطبیب: رئیس بهداری
سَرَک: خیابان
سرکاتب: رئیس بخش (اصطلاح قدیم) ـ
سرکاری: دولتی، حکومتی
سرمأمور: کلانتر
سرمأموریت: کلانتری
سرمحرّر: سردبیر
سرمعلم: مدیردبسنان
سرمنشی: دبیر کُل
سروالا: پیشرو، مقدّم
سرویس: اتوبوس
سره میاشت: هلال احمر
سفربری: اعزام سپاه
سفیددار: سپیدار، درخت تبریزی
سکرتر: منشی، دبیر
ســکّه: تنی (برادر یا خواهر) ـ
سگرت: سیگار
سگرتی: مواد مخدر که در سیگار دود کنند
ســلاّ ته: سالاد
سلف: استارت (اصطلاح رانندگی) ـ
سلّه: عمامه
سلیپر: کفش راحتی بدون بند
سماواری: قهوه خانه، چایخانه
سمبوسه: نوعی غذای خمیری پُرکرده که هم شیرین و هم شور دارد
سمِنت: سیمان
سمَنَک: سمنو
سنبله: شهریورماه
سُنّت کردن: ختنه کردن
سنتراج: شورت
سنتره: نوعی نارنگی
سنگک شدن: 1. نپخته ماندن باقلا یا حبوبات دیگر 2. ناتمام ماندن کاری
سُنو: عروس
سوجی: نوعی آرد برای شیرینی پزی
سوچّه: نو، جدید
سورچلان: سورچران، مهمانی دوست
سوقیّات: لشکرکشی
سوهانک: سوهان (شیرینی) ـ
سیده: راست ، مستقیم
ســیر: واحد وزن معادل دو من یا هفت کیلو
سیرُم: سرُم
سَیف: گاوصندوق
سیگار: سیگار برگ ( چون در ایران سگرت را هم سیگار گویند) ـ
سَیل: سیر، تماشا
سیماب: جیوه
سیماروغ (سماروغ): قارچ
سیم گِل: لایهء نازک از گل و گچ که دیوار داخلی را با آن هموار و مسطح سازند
سیمیان: نوعی خوراک فانتزی ساخته شده از رشته های خشک و رنگین و تند و نمکین
ش
شاباش: آفرین، احسنت
شا بالا(شاه بالا): ساقدوش
شادی: بوزینه، میمون
شارت شدن: اتصالی برق
شاروال: شهردار
شاروالی: شهرداری
شاریدن: له شدن از هم پاشیدن
شاور: دوش
شاهراه: بزرگراه
شبت: شوید
شبکاری: اضافه کاری، کار بعد ازوقت
شته زدن: شل زدن، بیماری گل و گیاه
شخ شدن: کرخت شدن، سخت شدن
شفاخانه: بیمارستان
شفاخان? نسوان: بیمارستان زنان
شفتل: شبدر
شِق: لجوج، یک دنده
شقاندن: مالیدن
شُقّه: برگ، ورق
شقیدن: مالیدن، مالیده شدن
شکمبوی: شکمو
شکمدار: باردار
شکمروان: اسهال
شکنبه: سیرابی
شلغم بته : دمی برنج با خورش شلغم
شــلـّه: سمج
شمالی: استان های شمال کابل
شمّهء چای: تفالهء چای
شِنگ: وَن، درخت وَن
شوروا: آبگوشت، شوربا
شِنگ: وَن، درخت وَن
شوقی: آماتور
شوقی: آماتور
شولهء غوربندی: خوراک ار گوشت و ماش و برنج
شهادتنامه: دیپلم
شیرپیره( در هرات شیر پره): نوعی شیرینی که از شیر و شکر سازند
شیریخ: بستنی
شیرین بویه: شیرین بیان
شیرینی گک: آب نبات
شیشک: گوسفند نر جوان
شیمه: رمق
شهادتنامه: دیپلم
شیرپیره( در هرات شیر پره): نوعی شیرینی که از شیر و شکر سازند
شیریخ: بستنی
شیرین بویه: شیرین بیان
شیرینی گک: آب نبات
شیشک: گوسفند نر جوان
شیمه: رمق
کلمات کلیدی: