چ
چاپ انداز: ورزشکارِ بزکش، بزکشی
چاپی کردن: ماساژ دادن، مشت و مال
چاتی : آبدان، ظرف شیر دار دربستهء بزرگ
چادر: روسری
چادری: چادر
چارتراش: الوار
چارج: شارژ
چارچته: میدان مرکزی و بازار بزرگ شهر قدیم کابل
چارسو: چار راه، میدان مرکزی شهر
چاپ انداز: ورزشکارِ بزکش، بزکشی
چاپی کردن: ماساژ دادن، مشت و مال
چاتی : آبدان، ظرف شیر دار دربستهء بزرگ
چادر: روسری
چادری: چادر
چارتراش: الوار
چارج: شارژ
چارچته: میدان مرکزی و بازار بزرگ شهر قدیم کابل
چارسو: چار راه، میدان مرکزی شهر
چارک: چاریک – واحد وزن، معادل دو کیلو گرام
چارمغز: گردو
چاروا: الاغ
چاشت: ظهر، نهار
چاکلت: شکلات
چال: نیرنگ، تدبیر
چالباز: نیرنگباز، فریبکار ،ناقلا
چالیدن: چاک خوردن، پاره شدن
چاو: آوازه، شایعه
چاولی: نوعی ملعقه برای برداشتن آش از دیگ
چاونی: پادگان، سربازخانه
چایبر: کتری بزرگ
چایجوش: کتری
چایخانه: آبدارخانه، قهوه خانه
چاینک: قوری
چاینکی: دیزی که در قوری پزند
چبلک: دم پایی
چبلی: کفش تسمه یی
چبلی کباب : نوعی کباب مرغوب و معروف محلّی مانند کتلت که از گوشت کوبیده و بیاز سبز پزند
چارمغز: گردو
چاروا: الاغ
چاشت: ظهر، نهار
چاکلت: شکلات
چال: نیرنگ، تدبیر
چالباز: نیرنگباز، فریبکار ،ناقلا
چالیدن: چاک خوردن، پاره شدن
چاو: آوازه، شایعه
چاولی: نوعی ملعقه برای برداشتن آش از دیگ
چاونی: پادگان، سربازخانه
چایبر: کتری بزرگ
چایجوش: کتری
چایخانه: آبدارخانه، قهوه خانه
چاینک: قوری
چاینکی: دیزی که در قوری پزند
چبلک: دم پایی
چبلی: کفش تسمه یی
چبلی کباب : نوعی کباب مرغوب و معروف محلّی مانند کتلت که از گوشت کوبیده و بیاز سبز پزند
چـُپ: خاموش
چپّات: 1. سیلی 2. نوعی کفش که از لاستیک ماشین سازند و برای پیاده گردی خوب است
چپّات: 1. سیلی 2. نوعی کفش که از لاستیک ماشین سازند و برای پیاده گردی خوب است
چپاتی: نوعی نان بسیار نازک که بر پشت تابه پزند
چپراسی: پیشخدمت مدرسه
چپرزای ( پشه پرزای): پا برجا ( اصطلاح نظامی) ـ
چَپَلاق: سیلی
چَپَن: نوعی بالاپوش که بر شانه اندازند
چَت: سقف
چتاق: جلد و زرنگ
چَتَک: چابک، جلد
چََتََل: آلوده، کثیف
چتل: نویس چرک نویس
چتنی: نوعی ترشی که از سرکه و گشنیز سازند
چتی: یاوه، بیهوده
چربو: پیه
چَرس: حشیش
چرسی: معتاد به حشیش
چره یی: نوعی تفنگ قدیمی
چری: نوعی بخاری برای چوب و ذغال سنگ
چُقور: گود
چقوری: گودال، ژرفا
چک چک (چک چک کردن): کف زدن
چَکر: گردش، گشت و گذار
چُکره: گماشته، همراه( تحقیرآمیز) ـ
چُکری: نوعی ریواس
چَک زدن: گاز زدن
چکه: ماست چکیده
چَل: پوچ، بی مغز( در هرات: کورک) ـ
چلواری: نوعی مجازات که در آن مجرم را از دست و پای آویزند.
چلّه : حلقهء نامزدی
چلّه کلان: چله بزرگ
چلّه خورد: چله کوچیک
چلیپا: صلیب، علامت ضرب در
چلیپا کشیدن: باطل کردن
چلیم (چلَم): قلیان
چِِم: گل سفت کف جوی
چپراسی: پیشخدمت مدرسه
چپرزای ( پشه پرزای): پا برجا ( اصطلاح نظامی) ـ
چَپَلاق: سیلی
چَپَن: نوعی بالاپوش که بر شانه اندازند
چَت: سقف
چتاق: جلد و زرنگ
چَتَک: چابک، جلد
چََتََل: آلوده، کثیف
چتل: نویس چرک نویس
چتنی: نوعی ترشی که از سرکه و گشنیز سازند
چتی: یاوه، بیهوده
چربو: پیه
چَرس: حشیش
چرسی: معتاد به حشیش
چره یی: نوعی تفنگ قدیمی
چری: نوعی بخاری برای چوب و ذغال سنگ
چُقور: گود
چقوری: گودال، ژرفا
چک چک (چک چک کردن): کف زدن
چَکر: گردش، گشت و گذار
چُکره: گماشته، همراه( تحقیرآمیز) ـ
چُکری: نوعی ریواس
چَک زدن: گاز زدن
چکه: ماست چکیده
چَل: پوچ، بی مغز( در هرات: کورک) ـ
چلواری: نوعی مجازات که در آن مجرم را از دست و پای آویزند.
چلّه : حلقهء نامزدی
چلّه کلان: چله بزرگ
چلّه خورد: چله کوچیک
چلیپا: صلیب، علامت ضرب در
چلیپا کشیدن: باطل کردن
چلیم (چلَم): قلیان
چِِم: گل سفت کف جوی
چـَم: بلدیت، با طرز کاری آشنا بودن
چمبلی (چمبیلی): یاس سفید، پیچ امین الدوله
چمچه: قاشق
چُندُک: نشگون ( در هرات: چوچنگ) ـ
چوته: کوتاه
چوتی: فِِر
چوچه: 1. جوجه، بچه 2. نورد که با آن خمیر را نازک کنند
چور: غارت
چوره: فتق، دارای بیماری هرنیا ( در هرات: دبّه) ـ
چوری: النگو
چوغه ( چوخه): پالتو
چوک: میدان
چوکات : قاب، فرِم، چارچوب
چوکی: صندلی
چوکیدار: نگهبان، کشیک شبانه
چولاوه: گرما زدگی در بیابان
چونگی: نوعی نان
چونه: آهک
چونی= چاونی
چیچک: آبله
چیچکی: آبله رو
چیر: پاره
چیرشدن: پاره شدن
چیر کردن: پاره کردن
چیغ: جیغ
چیلک: لنگر ک
چیله: چوب بستِ تاک
ح
حاضری: 1. حضور و غیاب 2. دفتر حضور و غیاب
حاضری: گرفتن حضور و غیاب کردن
حاکم: فرماندار، بخشدار
حاملگی: بارداری
حامله: باردار، آبستن
حـَشـَر: کار داوطلبانهء گروهی
حفظ الصحه: بهداشت
حـُلبه: شنبلیله، تخم شنبلیله
حُقّی: آق سقّال
حمل: فروردین
حوت: اسفند
حوالدار: (حواله دار) مأمور جلب
حَولی (حویلی): حیاط، منزل
خ
خارپشتک: خارپشت، جوجه تیغی
خاکستردانی: زیرسیگاری
خاکنا: تنگهء خاکی
خامکوک: پرو ِ لباس
خانه سامان: ناظم دفتر، پیشکار
خَبَک: کسی به آرامی ولی بازرنگی کارش را پیش ببرد
خِت: لای، آب گل آلود
ختایی: آب دندان، نوعی شیرینی
خجول: بامیه، نوعی شیرینی
خدا و هست : ( خود آ و هست؟) اصطلاحی برای غذای آماده و مختصر
خدمتی: مأمور خدمت
خربزهء گرمه: طالبی
خزه ( رَََوَک): کشو
خُسُر: پدرزن، پدرشوهر
خُسران: خواستگار
خُسرانی: خواستگاری
خُسربوره: برادر زن
خَسَک: ساس
خِشت: آجر
خشت سمنتی: موزائیک
خشت طلا: شمش طلا
خشره: ردی، خراب
خُشو: مادر زن، مادرشوهر (خوش)ـ
خمچه: ترکه
خودرنگ: خودنویس
خورد: سیر(واحد وزن) ـ
خویش خوری: پارتی بازی
خویشی: وصلت
خیاشنه: خواهرزن
خیشاوه: وجین ( در هرات: ساو) ـ
خیله: آدم یاوه
خینه: حنا
چمبلی (چمبیلی): یاس سفید، پیچ امین الدوله
چمچه: قاشق
چُندُک: نشگون ( در هرات: چوچنگ) ـ
چوته: کوتاه
چوتی: فِِر
چوچه: 1. جوجه، بچه 2. نورد که با آن خمیر را نازک کنند
چور: غارت
چوره: فتق، دارای بیماری هرنیا ( در هرات: دبّه) ـ
چوری: النگو
چوغه ( چوخه): پالتو
چوک: میدان
چوکات : قاب، فرِم، چارچوب
چوکی: صندلی
چوکیدار: نگهبان، کشیک شبانه
چولاوه: گرما زدگی در بیابان
چونگی: نوعی نان
چونه: آهک
چونی= چاونی
چیچک: آبله
چیچکی: آبله رو
چیر: پاره
چیرشدن: پاره شدن
چیر کردن: پاره کردن
چیغ: جیغ
چیلک: لنگر ک
چیله: چوب بستِ تاک
ح
حاضری: 1. حضور و غیاب 2. دفتر حضور و غیاب
حاضری: گرفتن حضور و غیاب کردن
حاکم: فرماندار، بخشدار
حاملگی: بارداری
حامله: باردار، آبستن
حـَشـَر: کار داوطلبانهء گروهی
حفظ الصحه: بهداشت
حـُلبه: شنبلیله، تخم شنبلیله
حُقّی: آق سقّال
حمل: فروردین
حوت: اسفند
حوالدار: (حواله دار) مأمور جلب
حَولی (حویلی): حیاط، منزل
خ
خارپشتک: خارپشت، جوجه تیغی
خاکستردانی: زیرسیگاری
خاکنا: تنگهء خاکی
خامکوک: پرو ِ لباس
خانه سامان: ناظم دفتر، پیشکار
خَبَک: کسی به آرامی ولی بازرنگی کارش را پیش ببرد
خِت: لای، آب گل آلود
ختایی: آب دندان، نوعی شیرینی
خجول: بامیه، نوعی شیرینی
خدا و هست : ( خود آ و هست؟) اصطلاحی برای غذای آماده و مختصر
خدمتی: مأمور خدمت
خربزهء گرمه: طالبی
خزه ( رَََوَک): کشو
خُسُر: پدرزن، پدرشوهر
خُسران: خواستگار
خُسرانی: خواستگاری
خُسربوره: برادر زن
خَسَک: ساس
خِشت: آجر
خشت سمنتی: موزائیک
خشت طلا: شمش طلا
خشره: ردی، خراب
خُشو: مادر زن، مادرشوهر (خوش)ـ
خمچه: ترکه
خودرنگ: خودنویس
خورد: سیر(واحد وزن) ـ
خویش خوری: پارتی بازی
خویشی: وصلت
خیاشنه: خواهرزن
خیشاوه: وجین ( در هرات: ساو) ـ
خیله: آدم یاوه
خینه: حنا
کلمات کلیدی: