ت
تاپه : مهر، ضربی
تار: نخ
تانجانت: مماس، ظِلّ، تانژان
تانسل: لوزه
تایپست: ماشین نویس
تبنگ: بساط
تَپ: وان حمام
تحت البحری: زیردریایی
تحفه : کادو
تحویلدا ر: صندوقدار
تخنیک: تکنیک
تخنیکر: همکار فنی، تکنیسین
تدقیق: ویرایش
تذکره: برانکار
تذکرهء نفوس: شناسنامه
تر کردن: خیس کردن
ترافیک: رهنمایی و رانندگی
تربوز: هندوانه
تراتیزک ( ترتیزک): شاهی
ترخان ( تلخان): خوراکی مخلوط از توت و گردو
ترمامتر: گرماسنج، دماسنج
ترموز(ترموس): فلاسک
ترمیم: تعمیر
تره : خیار شنبر، چنبر خیار
تشناب: دستشویی، حمامِ خانه
تصدیق: گواهینامه
تفریق: منها
تقاعد: بازنشستگی
تقاوی: کمکی که به کشاورز دهند
تقرّر: انتصاب ، گزینش
تقسیم اوقات: برنامه، جدول برنامه
تکاوی: اتاق زیرزمینی
تکِت: بلیط
تکت: پستی تمبر
تکر: تصادم، تصادف
تاپه : مهر، ضربی
تار: نخ
تانجانت: مماس، ظِلّ، تانژان
تانسل: لوزه
تایپست: ماشین نویس
تبنگ: بساط
تَپ: وان حمام
تحت البحری: زیردریایی
تحفه : کادو
تحویلدا ر: صندوقدار
تخنیک: تکنیک
تخنیکر: همکار فنی، تکنیسین
تدقیق: ویرایش
تذکره: برانکار
تذکرهء نفوس: شناسنامه
تر کردن: خیس کردن
ترافیک: رهنمایی و رانندگی
تربوز: هندوانه
تراتیزک ( ترتیزک): شاهی
ترخان ( تلخان): خوراکی مخلوط از توت و گردو
ترمامتر: گرماسنج، دماسنج
ترموز(ترموس): فلاسک
ترمیم: تعمیر
تره : خیار شنبر، چنبر خیار
تشناب: دستشویی، حمامِ خانه
تصدیق: گواهینامه
تفریق: منها
تقاعد: بازنشستگی
تقاوی: کمکی که به کشاورز دهند
تقرّر: انتصاب ، گزینش
تقسیم اوقات: برنامه، جدول برنامه
تکاوی: اتاق زیرزمینی
تکِت: بلیط
تکت: پستی تمبر
تکر: تصادم، تصادف
تـُکری: سبد
تکیه خانه: حسینیّه، تکیه
تلاشی: بازرسی، جست و جو
تلّی: تیلی، تخت کفش
تمیز: دیوان کشور
تندور: تنور
تندوری: نوعی کباب که گویا در گذشته در تنور می پخته اند
تنگه : واحد پول قدیم ، نیم قران قدیم
توته: تکّه، پاره
توشله: تیله، گوی کوچک که کودکان با آن بازی کنند (در هرات: گُلّه) ـ
توغ: پرچم، بیرق
توقیف: بازداشت
تولَـَی: هنگ (اصطلاح نظامی) ـ
توی (طوی) : محفل عروسی
تهانه: پاسگاه
تیپ: نوار ضبط
تیپ ریکاردر: ضبط صوت
تیر شدن: گذشتن، رد شدن
تیزاب: اسید
تیکه داری: مقاطعه کاری
تیل: روغن مایع
تیل خاک: نفت که در چراغ به کار برند
تیله: هُل حرکت و فشار به پیش (هراتی:تلـِنگ)ـ
تیم: قوطی روغن یا چیز دیگر، تین
تیمچه : پاساژ، بازارچه
تیوب: 1. لاستیک تویی ماشین 2. پماد
ث
ثور: اردیبهشت
ج
جاغور: 1. حوصله 2. گواتر، غمباد
جاله: نوعی قایق
جالی: تور
جبّه خانه: قورخانه، انبار اسلحه
جبّه زار: مرداب
جـِجـِغ : جزغاله
جدی: دی (ماه یازدهم سال خورشیدی) ـ
جره: تنها، مجرّد
جزیره نما: شبه جزیره
جریبن: گل شمعدانی
جغل، جغله: قلوه سنگ
جَک: پارچ، ظرف آب
جگرن: سروان – اصطلاح نظامی
جِِل کردن: لج کردن، سرسختی نمودن
جلبی : زلوبیا
جِلی: ژله
جمع: به علاوه – علامت جمع
جنتری: تقویم
جنوبی: استان جنوبی ( پکتیا) مانند آن که در ایران به اهواز "جنوب" گویند
جواری: ذُرّت، بلال
جوازسیر : کارت ماشین
جوالی: حمّال
جوالیگری: حمّالی
جوانی : خوردودانه، اجقون
جور: سالم
جوره : جفت
جوزا: خرداد
جوش: داده آب پز
جولا، : 1. بافنده 2 . عنکبوت
جولاگک: عنکبوت
جهیل: دریاچه، آب ایستاده
تکیه خانه: حسینیّه، تکیه
تلاشی: بازرسی، جست و جو
تلّی: تیلی، تخت کفش
تمیز: دیوان کشور
تندور: تنور
تندوری: نوعی کباب که گویا در گذشته در تنور می پخته اند
تنگه : واحد پول قدیم ، نیم قران قدیم
توته: تکّه، پاره
توشله: تیله، گوی کوچک که کودکان با آن بازی کنند (در هرات: گُلّه) ـ
توغ: پرچم، بیرق
توقیف: بازداشت
تولَـَی: هنگ (اصطلاح نظامی) ـ
توی (طوی) : محفل عروسی
تهانه: پاسگاه
تیپ: نوار ضبط
تیپ ریکاردر: ضبط صوت
تیر شدن: گذشتن، رد شدن
تیزاب: اسید
تیکه داری: مقاطعه کاری
تیل: روغن مایع
تیل خاک: نفت که در چراغ به کار برند
تیله: هُل حرکت و فشار به پیش (هراتی:تلـِنگ)ـ
تیم: قوطی روغن یا چیز دیگر، تین
تیمچه : پاساژ، بازارچه
تیوب: 1. لاستیک تویی ماشین 2. پماد
ث
ثور: اردیبهشت
ج
جاغور: 1. حوصله 2. گواتر، غمباد
جاله: نوعی قایق
جالی: تور
جبّه خانه: قورخانه، انبار اسلحه
جبّه زار: مرداب
جـِجـِغ : جزغاله
جدی: دی (ماه یازدهم سال خورشیدی) ـ
جره: تنها، مجرّد
جزیره نما: شبه جزیره
جریبن: گل شمعدانی
جغل، جغله: قلوه سنگ
جَک: پارچ، ظرف آب
جگرن: سروان – اصطلاح نظامی
جِِل کردن: لج کردن، سرسختی نمودن
جلبی : زلوبیا
جِلی: ژله
جمع: به علاوه – علامت جمع
جنتری: تقویم
جنوبی: استان جنوبی ( پکتیا) مانند آن که در ایران به اهواز "جنوب" گویند
جواری: ذُرّت، بلال
جوازسیر : کارت ماشین
جوالی: حمّال
جوالیگری: حمّالی
جوانی : خوردودانه، اجقون
جور: سالم
جوره : جفت
جوزا: خرداد
جوش: داده آب پز
جولا، : 1. بافنده 2 . عنکبوت
جولاگک: عنکبوت
جهیل: دریاچه، آب ایستاده
جیالوجی (ژئولژِی): زمین شناسی
جیم: برزنت، نوعی پارچهء درشت و محکم
جیم: برزنت، نوعی پارچهء درشت و محکم
کلمات کلیدی: