تحول خاموش
احیای جنبش مقاومت
تاریخ جنبش مقاومت عوض نمی شود. هر چند کسانی از آن، با غلتیدن در دام قدرت و غنودن در کرسی ریاست، وزارت و وکالت، وجهة مبارزاتی خود را به کلی نادیده گرفتند، اما ابعاد مقاومت کلان تر از آنست که رسانه های داخلی و خارجی، همواره به غلط آن را تنها به آدرس چند نفر شناسایی می کنند.
دیری نگذشت که سرنوشت ملت ما در بازارهای بین المللی، با بازی صاحبان قدرت در افغانستان به قمار زده شد. اما گویی این هم تکافوی اهداف ارضا نشده تاریخی قدرت خواهان کنونی را نمی کرد که امروز عریان تر از هر زمان دیگر، در مقابل چشم و گوش صدها ناظر داخلی و خارجی، به تمام پیمان های که با ملت افغانستان بسته بودند و مشروعیت خود را از آن ها گرفته بودند، پشت نمودند.
مهسا طایع
شرایط سیاسی، اجتماعی امروز افغانستان، این تصویر را به ما می دهد که در حرکت های مارپیچی صاحبان قدرت و سیاست بازی های برخی از گروه های سیاسی، قاعده بازی به هم خورده وعده ای درحال ریشخند کردن تمامی آن چیزهایی هستند که دستاورد سه دهه مبارزه و مقاومت مردم ما محسوب می شود.
وضعیت طوری نیست که بتوان باتوجه به روند کنونی، دل به فردا بست. مهار و موازنه ی قدرت درشرایط حاضر، غیر ممکن به نظر می رسد. آن هم قدرتی که همه چیز را در سیطرة حاکمیت خود می خواهد و قدم به راهی گذاشته است که راه رسیدن به آرمان و اهداف مردم ما نیست. راهیست که در تنگ نظری ها و خود محوری ها از هم اکنون بن بست تاریخی را هشدار می دهد.
از شش، هفت سال بدین سو که جامعه جهانی آقای کرزی را به عنوان فرشته ی نجات افغانستان، بر دوش مردم ما سوار کرد، تا به امروز همه ی اهداف اولیه ای که با تحقق مفاهیم و ارزش های دموکراسی پیوند داشت، شکل وارونه ی به خود گرفته است.
اگر خط مشی دولت و کارنامه چند ساله آن را به نقد بگیریم، در می یابیم که اولین قربانیان این سیاست ها، تهی شدن عدالت، آزادی و دموکراسی از مفاهیم واقعی آن بوده است، زیرا قدرتی که میل واپس گرایانه دارد، به راحتی می تواند لجام گسیخته قدرت طلبی خود را به سمت سالیان استبداد، عقب گرد نماید.
دیری نگذشت که سرنوشت ملت ما در بازارهای بین المللی، با بازی صاحبان قدرت در افغانستان به قمار زده شد. اما گویی این هم تکافوی اهداف و امیال تاریخی ارضا نشده قدرت خواهان کنونی را نمی کرد که امروز عریان تر از هر زمان دیگر، در مقابل چشم و گوش صدها ناظر داخلی و خارجی، به تمام پیمان هایی که با ملت افغانستان بسته بودند و مشروعیت خود را از آن ها گرفته بودند، پشت نمودند، آزادی و عدالت را به مضحکه گرفتند، قانون به سادگی زیر پا شد و با صدور فشارهای سنگین بر جامعه، قصد آن دارد که قدرت بی مهار خویش را گسترده تر نمایند.
کسانی که حتی مراعات آبروی خود را در میان افکار عمومی ندارند و برای اجرای برنامه های خود محورانه و مستبدانه خویش، از ناظرین جهانی هم هراسی به خود راه نمی دهند، جامعه ما را به سوی گسست های عمیق و شیب های لغزنده به پیش می برند.
در سال های اخیر که به دنبال فراز و نشیب های خونین، سرانجام افغانستان به مرحله ای از تاریخ رسید که زمینة تحقق آرزوها و آرمان های مردم فراهم آمده بود، این فرصت های استثنایی به بهایی زیاده طلبی عده ای محدود به آسانی از بین رفت.
آشفتگی در حوزة سیاست افغانستان نشان می دهد که هر گونه حرکت برای ایجاد دریچه ای به سوی تحقق دموکراسی و عدالت بی نتیجه می ماند. مگر آن که نگاه ها یک بار دیگر به کتاب تاریخ رجوع کنند. کارنامه هفت ساله دولت در تحولات اخیر، ضرورت پیوستن متعهدین راستین مردم را در یک نقطة واحد مبارزاتی ایجاب می کند. نقطه ای که با یک هویت تاریخی به نام جنبش مقاومت، با علائم مشخصه و ممیزه رهبری مسعود بزرگ، پیش از این نیز فضا را دگرگون ساخته بود.
امروز ضرورت احیای جنبش مقاومت، خیلی از تماشاگران نگران سرنوشت مردم را به این باور و اتحاد نظر رسانده است که هر چند زمان مبارزات مسلحانه به پایان رسیده است، اما برای فایق آمدن بر مسایل و معضلات امروز و تحقق آزادی و عدالت و امنیت، این جریان باید از محاق سکوت بیرون آید و به مبارزه سیاسی و فکری آغاز نماید. جریانی که در ابتدا مسعود بزرگ آن را ایجاد و رهبری نمود؛ مردی که مظهر عزت خواهی و زنده کننده حس خود باوری در مردمی بوده است که مشتاق آزادی خواهی از سلطه استعمار و ویرانگری و استبداد بوده اند.
گرایش صاحبان قدرت به راه حل های شتاب زده و عدم توجه به زمینه های جامعه ای که با عبور از دوران جنگ وارد فضای تازه ای شده بود، باعث اشتباهات سیاسی بزرگی شد. عوام زدگی و عوام فریبی با تکیه بر باورهای سلطه گرایانه و مجموعه ای از خصلت های منفی دیگر، زنگ خطری شده اند که امروز جامعه ما را تهدید می کنند.
اگر ضرورت گذار از بحران و ناامنی و هرج و مرج و نابسامانی به سمت ایده و آرمان و هدف، نیازمند یک مبارزه است، باید اعلان نمود که امروز زمان آن مبارزه فرا رسیده است. با وفاداری به آرمان های اصیل رهبر مقاومت، در فضای پیش آمده و برای بهروزی ملت افغانستان، نقطه شروع یک پیمان سیاسی و اجتماعی را نوید می دهیم. تا زمانی که اهداف مقاومت تحقق نیافته باشد و تبلور آن در وحدت ملی، آزادی، عدالت، امنیت و صلح و آرامش و باورمندی به خود متجلی نشده باشد، پیروان راستین این راه را قراری نخواهد بود.
تاریخ جنبش مقاومت عوض نمی شود. هر چند کسانی از آن با غلتیدن در دام قدرت و غنودن در کرسی ریاست و وزارت و وکالت، وجهة مبارزاتی خود را به کلی نادیده گرفتند، اما ابعاد مقاومت کلان تر از آنست که رسانه های داخلی و خارجی، همواره به غلط آن را تنها به آدرس چند نفر شناسایی می کنند.
امروز زمان اصلاح این کج فهمی نیز رسیده است که جنبش مقاومت متعلق به همه ی مردم افغانستان است. متعلق به کسانی که حق مسلم شان به نفع عده ای محدود معامله گردید.
به مردمی که گمان می رود به لحظه های ناامیدی نزدیک شده اند، اینک باید در حد توان امید شان داد که جریانی که دیروز به خاطر مبارزه با تهاجم و تروریست حضور داشت، امروز به خاطر تحقق آزادی، عدالت، صلح، وفاق، همگرایی و یک پارچه ساختن ملت افغانستان در صحنه خواهد ماند. تخیلات هیچ کس در آن حد نیست که بتواند صدای گام های نسل جوان مقاومت را نشنیده بگیرد.
با شفاف شدن برخی مواضع سیاسی، و مرز بندی آشکار بعضی از شخصیت ها نسبت به جریان مقاومت، هنوز هم کسانی هستند که برای پاسخگویی به دغدغه های مردم و امیدواری دادن به نسل حاضر و نسل آینده در عرصه می مانند. برای حراست از آنچه ارزش حفظ شدن دارد و تغییر در آنچه نیاز به تجدید و نیاز به حیات و ظهور دارد، افرادی یافت می شوند که در ترازو و استانداردهای مقاومت و اتکا به باورهای تاریخی بتوانند این جریان را رهبری نمایند. و باری دیگر حضور پر رنگ افکار شهید مسعود را به عنوان رهبر مقاومت در حافظه ها تجدید نمایند.
کلمات کلیدی: