می خواهید یک فضانورد شوید؟ شاید هم یک نانوا یا نجار؟ شاید هم دوست داشته باشید که یک مدیرعامل، خلبان یا رستوران دار موفق شوید؟ انتخاب کردن همیشه هم اینقدر ساده نیست؛ باید چیزهایی که در آن استعداد دارید را با چیزهایی که از آن لذت می برید، تلفیق کنید و ببینید شما را به کجا می رساند.
وقتی دستاوردهای خود را با هم در نظر می گیرید، می بینید که در بعضی از آنها بیشتر از بقیه موفق بوده اید. گرچه اینها معمولاً بهترین راه برای شروع تصمیم گیری به حساب می آید، اما باز هم کمی بیشتر فکر کنید. ممکن است روزی از انجام آنها لذت می برده اید، اما آیا دوست دارید باز هم آن کار را ادامه دهید یا نه؟
بعضی از شب ها من برای خانواده غذا درست میکنم و همه هم دستپختم را دوست دارند، اما بعضی شب ها هم بچه ها از بیرون غذا می گیرند. درست است که من واقعاً از آشپزی لذت می برم اما فکرش را هم نمی کنم که هر شب مجبور شوم برای اینهمه آدم غذا درست کنم.
اجازه بدهید کمی مسئله را برایتان بازتر کنم.
یک جعبه مکعبی را تصور کنید، این جعبه را با کشیدن یک خط افقی از وسط آن و یک خط عمودی از وسط دیگر به چهار قسمت تقسیم کنید. خط افقی را "کارهایی که از آن لذت می بریم" نامیده که از سمت چپ به راست امتداد دارد و خط عمودی را "کارهایی که در آن استعداد داریم" می نامیم که آن هم از بالا به پایین امتداد دارد.
اولین چیزی که به چشم می آید، این است که مکعب کوچک در گوشه سمت راست جایی است که بالاترین مقیاس های کارهایی که در آن استعداد داریم و کارهایی که از آن لذت می بریم به آنجا ختم می شود. این همانجایی است که همه ی ما آرزو داریم به آن برسیم. بعداً باز هم به آن برمی گردیم.
در بالا سمت چپ به بالاترین حد کارهایی می رسیم که در آن استعداد داریم و پایین ترین حد کارهایی که از آن لذت می بریم. این یعنی جایی که باوجود داشتن مهارت و استعداد فراوان، مجبوریم کاری را انجام دهیم که علاقه ای به آن نداریم و دوست نداریم بیش از حد ضروری و لازم آن را انجام دهیم. مثلاً این روزها چه کسی واقعاً از رانندگی لذت می برد؟
راه خیلی از کسانی که معمولاً کارشان را با دقت انتخاب نمی کنند، به اینجا ختم میشود، چون سازمان و شرکتی که در آن کار می کنند آنها را در جایی قرار می دهد که بتوانند از عهده آن برآیند. به یک دستیار مالی فکر کنید که سِمَتِ کنترلگر کارت اعتباری را به او می دهند، چرا؟ چون در گرفتن صورتحساب ها موفقیت داشته است.
مربع پایین سمت چپ جایی است که خیلی از افراد خود را در آن می یابند. کاری که نه در آن استعداد و توانایی دارند و نه از انجام آن لذت می برند. گاهی اوقات نیاز یا فشارهای زندگی باعث می شود افراد به چنین کارهایی کشیده شوند، اما اگر شما هم یکی از این افراد هستید باید فکری جدی برای خود کنید.
مربع پایین سمت راست جایی است که لذت بردن از کار حرف اول را می زند، اما مهارت و استعداد کافی وجود ندارد. افرادی که تئاتر آماتور بازی می کنند یا برای اوقات فراغت خود نقاشی می کنند، را می توان جزء این گروه دانست.
به مربع بالا سمت راست برمی گردیم: موفقیت معمولاً وقتی حادث می شود که شما در عین اینکه از انجام کاری لذت می برید، برای انجام آن مهارت و استعداد هم داشته باشید. وقتی می خواهید شغل خود را انتخاب کنید این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید و هیچوقت به خاطر عنوان یک شغل به سمت آن نروید. درعوض سعی کنید مهارت های خود را تشخیص داده و با تطبیق آن با کارهایی که به آن علاقه دارید جلو بروید.
مکعبی که در پاراگراف قبل به شما معرفی کردم می تواند خیلی در این زمینه کمک حالتان باشد. اگر در نقطه بالا سمت راست هستید، دو دستی به آن بچسبید، اما اگر هر جای دیگری قرار دارید، سعی کنید کمی بیشتر درمورد کارتان فکر کنید.
برنامه کارتان را شروع کنید
برحسب دیدگاهی که دارید، این واقعیت که دیگر نمی توان شغلی را برای همه زندگی انتخاب کرد، محصول زندگی کردن در جامعه مدرن است، شاید هم این امکان را برای شما فراهم کند که شغل محبوبتان رادر زندگی پیدا کنید.
پیشرفت سریع تکنولوژی، تغییر ساختار شرکت ها و شیوه های زندگی به این معناست که الگوهای سنتی کار باید از رده خارج شوند. برای اینکه اطمینان یابید بهترین انتخاب را برای زندگی شغلی خود برمی گزینید، باید کنترل سرنوشتتان را تحت اراده خود در آورید.
قبول مسئولیت برای پیشرفت های کاریتان کار ساده ای نیست. باید فرصت های لازم را خودتان خلق کنید تا به جایی که می خواهید برسید و این یعنی باید مداوماً مهارت هایتان را اصلاح کرده و ارتقاء دهید.
تنظیم یک برنامه کاری آسان و سرراست است، به شرط این که در آنچه که از زندگی می خواهید صادق باشید. در 3، 5 یا 10 سال آینده می خواهید به کجا برسید؟ باید درمورد نیازهای کاریتان با خودتان صادق و روراست باشید.
آیا می خواهید کنترل کارتان دست خودتان باشد و خودتان آن را مدیریت کنید؟
آیا می خواهید هر روز تا ساعت 5 عصر خانه باشید؟
آیا می خواهید کارتان به دور از استرس و دغدغه شدید فکری باشد؟
اینکه بدانید چه می خواهید اولین قدم برای رسیدن به آن است. اما یادتان نرود که شانس هم نقش مهمی در این زمینه ایفا می کند.
آنچه که از زندگی میخواهید هم مثل اولویت هایتان با گذر زمان تغییر میکند. قبل از اینکه تصمیم بگیرید که به کجا می خواهید برسید، باید ببینید که در حال حاضر کجا هستید.
1. چه چیز شغل کنونیتان را دوست دارید؟
2. از چه چیز شغل کنونیتان بدتان می آید؟
3. در شرکت کنونیتان چه امکاناتی برای پیشرفت شما وجود دارد؟
4. آیا فکر می کنید برای کاری که انجام می دهید، خوب پول می گیرید؟
این تمرین را برای دو هفته انجام دهید. هر روز دو چیز درمورد کارتان که از آن لذت می برید را بنویسید. اینکار را به سادگی هر چه تمامتر انجام دهید. مثلاً، "من از صحبت کردن پشت تفن با مردم خوشم می آید"، "از مسئولیتی که در این شغل به من واگذار شده لذت می برم" و...
بعد از فقط دو هفته تصویر بسیار روشنی از چیزهایی که در شغل کنونیتان برایتان لذت بخش است پیدا می کنید. این میتواند برای پیدا کردن یک شغل جدید یا تطبیق دادن خود با کاری که چیزهای بیشتری برای لذت بردن برایتان داشته باشد استفاده کنید. این تمرین را یکبار دیگر انجام دهید، با این تفاوت که اینبار کارهایی که در شغل ایدآلتان از آن لذت میبرید را یادداشت کنید. و دو لیست را با هم مقایسه کنید.
ممکن است دریابید که واقعاً از آنجایی که هستید و کاری که انجام می دهید لذت می برید. اگر برای شما هم اینطور است، اطمینان یابید که شایستگی لازم برای احراز آن شغل را دارید. و ببینید که برای به روز نگه داشتن مهارتهای کاریتان چه می توانید بکنید.
اگر جاه طلبی های شما باعث می شود که مدام خود را بالا بکشید، باید ببینید که برای رسیدن به مقام بعدی چه مهارت هایی باید کسب کنید. یک فهرست از مهارت های مورد نیاز خود تهیه کنید. ببینید ضعفتان در کدام قسمت هاست؟ آیا لازم است مهارت های جدید بیاموید؟
آیا می توانید تجربیات مربوط را در همان شرکت کسب کنید؟ وقتی پی به ضعف هایتان بردید باید ببینید که چطور می توانید این شکاف ها را پر کنید. آیا رئیس فعلیتان می تواند به شما کمک کند که این تجربیات و مهارت های جدید را یاد بگیرید؟ آیا می توانید در شغل کنونیتان عهده دار مسئولیت های جدید شوید؟ آیا می توانید در فعالیت های دیگری که مقامتان را بالاتر ببرد شرکت کنید؟
اگر محل کار کنونیتان نمی تواند امکانات این آموزش های جدید را برایتان فراهم کند، باید از آن بیرون بیایید. از تغییر نترسید. اگر هدف روشنی از آنچه که می خواهید در ذهنتان باشد، گذراندن وقت برای پیدا کردن شغل ایدآلتان، وقتی به دست یابید، ارزشی نخواهد داشت.
با یک استراتژی بازاریابی شخصی می توانید کنترل امور کاری و همچنین زندگیتان را در دست گیرید و ببا استفاده از اطلاعات موجود، تصمیمگیری کرده، تغییرات مثبت را در زندیگتان اعمال کرده و به اهدافتان دست یابید ؟
منبع : ایرنا
تاریخ ارسال : 19 تیر 1386
کلمات کلیدی: