بشقاب های پرنده چالشی در عصر علم
یکی از سوالاتی که انسان از دیر هنگام و آن زمانی که قدم بر این کره خاکی نهاد از خود پرسیده است، جایگاه او در این جهان است. از نخستین اسطوره های شکل گرفته تا نخستین اندیشه های فیلسوفان ابتدایی تا نخستین سوال های علمی که انسان دانا از خود پرسیده و هنوز هم می پرسد جایگاه واقعی او در این جهان است. این سوالی است که در پی آن سوال دیگری رخ می نماید. آیا ما در این جهان شگفت انگیز تنها هستیم؟ آیا تمامی این کائنات قلمرو انسانی است که بر سیاره خاکی در اطراف خورشید پرسه می زند؟ زمانی پاسخ این سوال معلوم بود. در آن هنگام نه ابعاد جهان پیدا بود و نه انسان اشرافی بر علم سماوات داشت. به همین دلیل با وجود سخنان گاه و بی گاهی که برخی از دانشمندان فرهیخته فرهنگ های مختلف از شرق و غرب در مخالفت با ایده رایج آن روزگار بیان میکردند، آنچه صدای واحد تفکر انسان تا پایان قرون وسطی باقی ماند مرکزیت انسان بر زمین و زمین در کیهان بود، کل کیهان در افلاکی به گرد زمین می گردیدند و انسان در مرکز این جهان بود. این سخن چنان با تار و پود تفکر رایج در هم آمیخته بود که هر صدایی که به مخالفت بر می خواست تکفیر می شد. تاریخ گواه بسیار بر شکنجه های معروف دوران انگیز اسیون یا تفتیش عقاید دارد که دانشمندانی چون این گونه نمی ایدیشیدند شکنجه و زندانی و نابود شدند. داستان معروف گالیله را همه خوانده اند، اما همه این افراد به خوش اقبالی گالیله نبودند. در این شرایط ایده ملاقات با موجوداتی از فضاهای دور و اصولا امکان وجود حیات در جای دیگری از کیهان تفکری غریب می نمود، اما بودند کسانی که چنین گمانی داشتند. جوردانو برونو یکی از این افراد بود که مدعی وجود حیات در نقاط دیگری از کیهان بود و بادافره این ادعای خود را با جانش پرداخت.
تغییر دید گاه های قرون وسطی و کشفیات پرشتاب علمی که از قرن 17 میلادی آغاز شدند رفته رفته سرعت گرفتند و ما نه تنها جایگاه خود در مرکز کیهان را از دست دادیم که به گوشه ای دور دست از کهکشانی پرتاب شدیم که 100 میلیارد ستاره چون خورشید داشت و خود یکی از میلیاردها کهکشان شناخته شده عالم بود. آیا در میان این همه ستاره و سیاره، تنها زمین بوده است که بذر حیات را در دل خود پرورش داده است؟ این سوال زمانی که با طوفان پیشرفت های فنی فضایی و علمی و به ویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم همراه شد، انسان معاصر را که شاهد رشد معجزه فناوری بود به فکر وا داشت که چرا در جای دیگر موجوداتی نباشند که اگر باشند می توانند پیشترفته تر از ما باشند و به دیدار ما بیایند و ما را از تنگ نظری های کودکانه خود نجات دهند.
انسان معاصر باید هم به چنین موضوعی باور پیدا می کرد. سر آرتور سی کلارک در یکی از قوانین سه گانه خود بیان می کند هر فناوری وقتی به حد کافی پیشرفت کرد دیگر قابل تشخیص از جادو نیست و انسان دهه 60 و 70 میلادی در حالی خاطره نخستین پرواز انسان با هواپیما را در ذهن داشت شاهد سفر انسان به ماه شده بود. او اسیر جادوی علم مدرن شده بود و یکی از مهم ترین عرصه هایی که توانست در آن مرزهای علم و جادو را به هم بزند دیدار با موجودات فضایی بود، اما آنها که هنوز هم معتقد به دیدار فضاییان از زمین هستند آغاز داستان را به پیش از این مربوط می دانند.
فروردین سال 1383 را به خاطر دارید؟ اگر یادتان باشد در آن هنگام اگر روزنامه ای را ورق میزدید یا یکی از شبکه های رادیو تلویزیونی را مرور می کردید شما می توانستید اخبار فراوانی را در خصوص ظهور و پروازهای اشیای پرنده ناشناس بر فراز آسمان ایران بیابید.
گزارش های گوناگون در این خصوص به حدی بود که مقامات رسمی را به واکنش وادار کرد و برنامه های گوناگونی در خصوص این اجرام ساخته شد، اما اندکی بعد زمانی که به اواخر اردیبهشت ماه نزدیک شدیم کم کم فصل تعطیلات موجودات فرا زمینی به پایان رسید و بشقاب های پرنده به ناگهان، همان طور که آمده بودند، بازگشتند و آنچه برای ما باقی ماند جنجالی بزرگ بود. در آن زمان گروه های نجومی فراوانی سعی کردند در باره ماهیت این اجرام نورانی پرنده ناشناس دست به روشنگری بزنند و به مردم یادآوری کنند آن جرم درخشان که آنها را مسحور کرده چیزی جز سیاره درخشان زهره نیست. اینک با گذشت نزدیک به 4سال از آن زمان بار دیگر بشقاب های پرنده به آسمان ایران آمده اند و جالب این که دوباره همراه با طلوع سیاره زهره، در روزهای آینده زهره درخشان تر خواهد شد و موج گزارش های مردمی از رویت بشقاب های پرنده نیز افزایش خواهد یافت و به همین دلیل بد نیست در این فرصت پرونده 3 سال قبل از مرور کنیم تا ناچار به تکرار اشتباهات آن سال ها نشویم.
داستان بشقاب های پرنده داستانی است که به نظر می رسد باید به دوران مدرن تعلق داشته باشد، اما از دید کسانی که حضور این اشیا را باور دارند از پیشینه ای بسیار غنی برخوردار است.
اولین نشانه ها از ظهور این اجرام که معمولا با ظاهری مشابه یک کلاه لبه دار ظهور می کنند به دورانی باز می گردند که انسان حتی تصوری از پرواز نیز در سر نداشت. شاید یکی از نخستین مدارک ثبت شده از چنین تصوراتی به حدود 12 هزار سال پیش باز گردد، فهرست این گزارش های ابتدایی از بشقاب های پرنده یا به عبارت امروزیش UFO که گاهی در فارسی از معادل شپن (شیء پرنده ناشناس) نیز برای آن استفاده شده، آنقدر زیاد است که مجال اشاره تمامی آنها در یک گزارش کوتاه ممکن نیست، اما در دوران جدیدتر نیز این گزارش ها ادامه یافت. در آثار هنری باقی مانده از قرون وسطی نیز این داستان ادامه داشت.
برای مشاهده نقاشیهای اشیای آسمانی در قرون وسطی روی این لینک کلیک کنید.
این نشانه ها با شروع دوران پرشتاب رنسانس و تجدید حیات علمی اروپا کمتر دیده شد و به نظر میرسید تمرکز انسان روی پدیده های در دسترس تر زمینی قرار گرفته است. اما این تمرکز بالا نیز باعث نشد تا حتی قابل اعتمادترین دانشمندان دوره معاصر از تفکر درباره موجودات فضایی و سفر آنها به زمین غافل بمانند که نمونه جالب توجه آنها گوس ریاضیدان برجسته آلمانی است که پیشرفت های ریاضیات دوران کلدانی و بابلی را نتیجه ملاقات فرازمینی ها با بنیانگذاران این تمدن می داند.
دوران پرتنش جنگ های جهانی که در آن فناوری های جدید عرصه های تازه ای برای بروز یافته بودند دوران جدید بود که انسان بار دیگر به موجودات هوشمند فرازمینی روی خوش نشان داد. سالهای 1946 و 1947 آغازی دوباره برای این داستان بود.
در ابتدا گمان می شد اشیا نوعی ابزار پروازی جدید و ساخت اتحاد جماهیر شوروی سابق است که اینک در آغاز جنگ سرد قرار است نقش جاسوس های هوایی بلوک شرق را بر عهده گیرد اما انتشار گزارش رویت این سفینه های بیگانه! بر فراز کاخ کرملین در مسکو و سپس دیگر نقاط شوروی و انتشار این نکته که روس ها هم مدتی است با این میهمانان ناخوانده درگیر هستند توجه دانشمندان را به سوی پاسخ متفاوت جلب کرد. سازمان های هوایی و فضایی دو قدرت شرق و غرب هر یک کمیسیوهای ویژه ای را برای بررسی این موارد ترتیب دادند. هدف اصلی این کمیسیون ها پاسخ به 2 سوال اساسی بود. نخست آن که اجرامی که رصد آنها توسط گروهی از افراد از طیف های گوناگون از کشاورز گرفته تا خلبان ها و حتی برخی فضانوردان گزارش می شد آیا واقعا وجود دارند و اگر این طور است منشا آنها چیست و دوم این که آیا این اجرام خطری برای امنیت ملی کشورها و در مرحله بعد زمین به بار خواهند آورد؟
یکی از این کمیسیون ها در سال 1953 تاسیس شد و به بررسی دقیق تمام گزارش های منتشر شده تا آن موقع پرداخت و در سال 1954 گزارش این کمیسیون منتشر شد. در این گزارش سعی شده بود با دلایل علمی وجود UFOها به چالش کشیده شود اگر چه انتظار می رفت با انتشار این گزارش داستان بشقاب های پرنده پایان پذیرد، اما سیل مشاهدات ادامه داشت و در نهایت در سال 1956 سازمان نیکاپ (NCAP) یا کمیته ملی تحقیقات پدیده های فضایی مسئولیت تحقیق را بر عهده گرفت. این کمیسیون با عضویت چندین مقام هوانوردی و اعضا سابق CIA تلاش داشت تا به توضیحی دقیق دست یابد. در همان زمان پروژه معروف به کتاب آبی که هدفش بررسی دقیق گزارش های مربوط به ا ین موارد بود آغاز شد و البته هیچگاه گزارش نهایی آن از فرصت انتشار نیافت چرا که در 37 اوت 1966 به دلیل اختلالی که در سیستم مخابرات پایگاه استراتژیک موشک های قاره پیما در داکوتای شمالی و همزمان با رویت شیء پرنده ناشناسی رخ داد، جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا را وادار کرد تا دستور تشکیل یک کمیسیون دیگر به سرپرستی ادوارد کندون را صادر کند. وی و همکارانش به بررسی بیش از 100 مورد از معتبرترین گزارش ها پرداختنداعضا این کمیسیون 60 نفره را اخترشناسان، مهندسان، خلبانان و حتی روان شناسان تشکیل می دادند. سرانجام نتیجه این تحقیق که به گزارش کندون مشهور شده بود در 1000 صفحه و با مهر تایید آکادمی ملی علوم آمریکا، منتشر شد. در این گزارش مفصل اعلام شده بود تمامی موارد بررسی شده در این گزارش دارای توضیحات علمی و قابل قبول بوده و ارتباطی با موجودات هوشمند فرازمینی یا فعالیت های جاسوسی دیگر کشوها ندارند. در روسیه داستان با عاقبتی مشابه مواجه شد. یک گروه 18 نفره به نام کمیسیون دائمی امور فضایی مسولیت بررسی این گزارشی ها را بر عهده داشت و پس از آن نیز کمیسیون علمی شوروی به بررسی دقیق آنها پرداخت و سرانجام اعلام شد، بررسی تمامی گزارشهای رسیده نشان از آن دارد که تمامی این موارد دارای منشا طبیعی بوده اند و هیچ موردی به صورت مشکوک باقی نمانده است. این گزارش ها اگر چه با ذائقه علاقه مندان ارتباط با موجودات فضایی سازگاری نداشت، اما انجام آنها نشان از اهمیت یاقتن این موضوع در بین اذهان علمی جوامع داشت. اینک طبقه بندی های گوناگونی برای این اشیای ناشناس انجام شده بود.
گزارش های معتبر در 3 دسته با عناوین برخورد نزدیک از نوع اول تا سوم دسته بندی می شد در برخورد نوع اول افراد تنها این اشیا را می دیدند، در نوع دوم علاوه بر دیدار با آنها صدای این اشیا نیز به گوش می رسید و در برخورد نزدیک از نوع سوم علاوه بر دیدن سفینه های بیگانه و شنیدن صدای آنها ملاقات هایی نیز بین سرنشینان آن و زمینیان گزارش می شد. اگر چه با گذر زمان از تعداد این گزارش ها کاسته شد، اما آن به معنی متوقف شدن آنها نبود. هنوز بیش از چند سال از ادعای پزشکان فرقه رایلی مبنی بر موفقیت در شبیه سازی انسان نمی گذرد. ادعایی که موجی عظیم در رسانه های جهان به راه انداخت. اعضای این فرقه که خبر این فعالیت آنها چندی پیش تیتر اول تمام خبرگزاری های جهان بود، خود را مرید مردی به نام رایل می دانند که معتقد است در یکی از کوهنوردی های هفتگی خود در آمریکا با موجودات فضایی ملاقات کرده است و آنها به او اعلام داشته اند که به زودی برای ملاقات دوباره به زمین باز خواهند گشت و ضمن آموزش روش کلونینگ انسان، از او خواسته اند که زمینه را برای بازگشت آنها آماده کند!
افزایش میل عمومی به پدیده UFO ها باعث توجه فیلم سازان بسیاری به این موضوع شده و مشاهده اشیایی که در نگاه اول توضیحی برای آنها وجود نداشت به مرور زمان اسطوره ای نو را شکل داد.
هنوز آن روز بزرگ نرسیده است که بشر در دیداری با فرا زمینیان یک بار و برای همیشه در تمام شوون تفکر خود تجدید نظر کند. شاید ما شاهد آن روز نباشیم، اما روزی که چندان دور نیست نشانهای از حیات در فراسوی زمین یافت خواهد شد.
نویسنده: پوریا ناظمی
تکمیل شده توسط بخش دانش و فناوری
کلمات کلیدی: