ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
می گویمت دعا وثنا میفرستمت
هر صبح وشام غافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به فدا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می فرستمت
می گویمت دعا وثنا میفرستمت
هر صبح وشام غافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به فدا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می فرستمت
کلمات کلیدی: