مولانا و خاتون چنگی:
مولانا با زنان اهل فن و هنر نیز دید و وادید های داشت، از جمله یکی طاووس نام خاتون چنگی است که حکایت آن را از زبان افلاکی نقل میکنیم: « در خان ِ ضیاالدین وزیر، طاووس نام خاتونی بود چنگی، بغایت خوش آواز ِ شیرین ساز ِ دلنواز ِ جامه براز ِ نیکو دلربا و نادرهء جهان بود، و از لطافت چنگ او تمامت عاشقان اسیر چنگ او گشته بودند.
اتفاقاً روزی حضرت مولانا در آن خان درآمده برابر حجرهء او بنشست، همانا که طاووس چنگی جلوه کنان پیش آمده سر نهاد و چنگ در دامن مولانا زده بحجرهء خود دعوت کرد. حضرت مولانا اجابت فرموده از اول روز تا نماز شام بنماز و نیاز قیام نموده از دستار مبارک خود مقدار گزی بریده بوی داد و کنیزکان او را دینار های سرخ بخشیده روانه شد. همان روز شرف الدین خزینه دار ِ سلطان را بر وی عبور افتاد، عاشق و مفتون او شد و طاووس را به عقد نکاح خود درآورد. .. در شب زفاف از او سئوال کرد که تا غایت ترا این خوبی و ملاحت نبود، در این ایام چه معنی که ترا رابعهء عهد و زلیخای زمان می بینم و آن نیستی که پیش از این بودی و این زیب و زینت ترا از کجاست؟ همچنان حکایت تشریف دادن مولانا را تعریف کرد و پارهء دستار او را که برو سربند کرده بود، باز نمود. خزینه دار دلشاد گشته بحضرت مولانا شکرانها فرستاد و مرید شد.
عاقبت کار حال طاووس چنگی بجایی رسید که حوریان قونیه و نوریان قدس مریدهء او شدند و میان ایشان صریح کرامات می گفت و از ضمیر مردم خبر میداد و مجموع کنیزکان خود را آزاد کرده به شوهران داد....»
نشست و مصاحبت مولانا با طاووس، اثرات عمیقی را در باطن طاووس سبب شده حالت درونی او را منقلب ساخت. مولانا که خود رقص و سماع را دوست داشت و فطرتش با موسیقی گره خورده بود، بر اعجازی که در حالت رقص و سماع بدست می آید، نیز واقف بود. هرگاه شور و حال و جذبه ای که از طریق موسیقی، چه سرایندهء آن مرد باشد یا زن، دست میدهد، سیر آن روحانی و ملکوتی میباشد. چه کسی بهتر از مولانا بر این اسرار میتواند آگاه باشد و هرگاه مولانای مسیحا نفس، با کسی مثل طاووس که، بغایت خوش آواز ِ شیرین ساز ِ دلنواز ِ جامه براز ِ نیکو دلربا و نادرهء جهان بود، و از لطافت چنگ او تمامت عاشقان اسیر چنگ او گشته بودند، این اسرار را در میان بگذارد و به او توجه کند، خواهی نخواهی کار او بجایی میکشد که حوریان و نوریان مریدهء او میشوند. در گلستان سعدی آمده است که |" روی زیبا مرهم دلهای خسته است و کلید در های بسته " این مصاحبت و توجه، اخلاص و ارادت مولانا را نسبت به زن نشان میدهد.
...................................................................................................................از استاد محترم سمیع رفیع
کلمات کلیدی: