خوشا کابل زمین و وصف حالش + نیابی درجهان جایی مثالش
نیابی خشک ازخون هرچه بینی + جنوب و مغرب وشرق وشمالش
همای آسمایی رفته ازکوه + عقاب کهساری خسته بالش
به چاهی سرنگون افتاده رستم + به غار شاهپر، سیمرغ وزالش
فشاند بوی خون باد سحرگه + نوایی مرگ خیزد از تلالش
درخت پیر پست افتاده درباغ + خمیده برلب جو نونهالش
نه تاب جلو? ماه تمامی + نه مهری بخشد ازگردون هلالش
خرامی در خیا بانی نه بینم + شکسته گوئیا پای غزالش
به شاه طاووس کرگس خانه کرده + به شیر بیشه میخندد شغالش
کنام اهرمن درباغ با لا + به بابرشاه ، ابلیس است وآلش
نه درخواجه صفا هرگزصفایی + نه درخضرچشمه را عین الکمالش
نه سروی ماند آزاده به گلشن + نه قمری تاکند وصف جمالش
خراب ازمارش، چوک وجاده وپل+ بجان شاهین وباز ازکبرغالش
غم ودرد ومصیبت رزق وروزش+ به ماتم صرف گردد ماه وسالش
دریغ ازدختران غرقه درخون + فسون ازقتل وکشتار رجالش
چه نازی برده افغانان که با د ا + زبن برکنده بیخ بد سگالش
نه یک قطره بریزد ازسحابش + نه یک لاله بروید درجبالش
نگیرد کس به شوربازار کابل + سمرقند وبخارارا به خالش
نیابد راه بار کج به منزل + کنند هرچاه کن آخر به چالش
به جوی شیرآب آید دگر بار + نه اهریمن بماند نی خیالش
دراین هنگامه گوید نای حافظ + خداوندا نگهدار اززوالش
کلمات کلیدی: