بی پناهی
ماهی شدیم بستر در یا به خون نشست
آهو شدیم دامن صحرا به خون نشست
پر پر زدیم پیکر ما پاره پاره شد
پروانه وار هر که به هر جا به خون نشست
شاهین شدیم شانه پامیر و هندوکش
تا انتهای قامت با با به خون نشست
در سوگ بی پناهی ما سنگ سنگ ریخت
تندیس جاودانه بودا به خون نشست
اینک دو باره در طلب شهد شادی ایم
با انکه بار بار دل ما به خون نشست
کلمات کلیدی: