تعریف دستور زبان، صرف و نحو در زبان فارسی
دانشی که به ما راه درست گفتن و درست نوشتن را می آموزد در زبان ما بنام دستور معروف شده است.
صرف (تجزیه)در زبان فارسی عبارت از شناخت نوع واژه بدون در نظر گرفتن آن در جمله است. یعنی تقسیم کلمه ها را بنابر نوع آنها در فارسی دستور صرفی نامند.
نحو (ترکیب)در زبان فارسی عبارت از شناخت عمل واژه ها در جمله و رابطه آنها با هم است و این را دستور نحوی نامند.
بنابر این فایده آموختن دستور زبان درست گفتن و درست نوشتن است و غرض از تعلیم و تعلم آن رسیدن به این مقصود است.
کلام، جمله، کلمه، هجا، حرف
آنچه بدان مقصود خود را بیان می کنند کلام نام دارد. کلام از جمله و جمله از کلمه و کلمه از هجا، و هجا از حرف درست شده است. از مجموع دو یا سه حرف، هجا درست می شود و از مجموع دو یا چند هجا، کلمه، مثلاً کلمه ی مردم دارای دو هجا است (مر+دم) و کلمه ی دانشگاه دارای سه هجا است (دا+نش+گاه). کلمه دارای معنی است مانند: خانه، ولی حرف هرگز معنی ندارد مانند: ج، ش و ک. از مجموع کلمه جمله درست می شود (که همیشه باید با معنی باشد) و از مجموع جمله کلام.
حرف های زبان فارسی
زبان فارسی دارای سی و دو حرف زیر است:
ا، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ، د، ذ، ر، ز، ژ، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق، ک، گ، ل، م، ن، و، ه، ی
پس از چندی از ورود اسلام به ایران، زبان فارسی را به خط عربی نوشتند. به این سبب الفبای عربی را برای نوشتن خط فارسی به کار بردند. برای این چهار حرف فارسی پ، چ، ژ، گ حرف های مشابه عربی را با کمی تغییر به کار برده اند. پس در هر کلمه ای که یکی از چهار حرف بالا به کار رفته باشد، آن کلمه عربی نیست.
مثال: پسر، چشم، ژاله و گرگ
هشت حرف ث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق ویژه زبان عربی است.
مثال: ثلث، حسن، صاحب، ضربه، طلب، ظهر، علی و قلم
پس هر کلمه ای که با این حرفها نوشته شود، یا عربی است یا فارسی تغییر یافته.
و باقی بیست حروف بالا که با رنگ سبز مشخص شده اند بین دو زبان مشترک می باشند.
بعضی از کلمه های فارسی را با حرف های عربی نوشته اند.
مثال: صد، شصت، غلطیدن، طپیدن، طپانچه، ...
که فارسی آنها به صورت زیر است:
سد، شَست، غلتیدن، تپیدن، طپانچه، ...
کلمات کلیدی: