از مؤمن به مزدور!
شصت سال پیش، خلیل ملکی در روزنامهی "شاهد"، مقالهی کوتاهی نوشتهبود به نام "مکانیسمی که از مؤمن مزدور میسازد". از محتوای مقاله که در انتقاد از رهبری حزب توده نوشتهشدهبود میگذرم و به پر و پای نام زیبایش میپیچم؛ گو اینکه این پیچیدن، ربطی هم به مقالهی خلیل ملکی نداشتهباشد.
اگر ایمان، سرسپردهگی ِ بیچون و چرا به یک عقیده یا عادت یا ارزش باشد، ایمانداران به راحتی میتوانند به جاننثاران و نوکران ِ بیجیره و مواجب ِ صاحبان ِ آن عقیده یا عادت یا ارزش تبدیلشوند؛ و صاحبان ِ آن عقیده کداماند؟ همانها که استیلای آن عقیده بر جامعه، به سودشان است!
در و بر هر جامعهای ارزشهای ویژهای حاکم است. و البته نیز، هر جامعهای محرمات ویژهای دارد. مثلاً در یک جامعهی سنتی ِ اسلامی، "حجاب" میتواند یک ارزش باشد. و همینطور "نمازخواندن"، "سینهزدن" و... یا در جامعهای دیگرتر: مثلاً "باریکبودن کمر" میتواند یک ارزش برای زنان باشد. و نیز مثلاً: "ماشین آخرین مدل"، "مقام آکادمیک"، "زدن کراوات"، "آزادی مطبوعات" و...
چند لحظه تامل کنیم. چه کسانی از کدام ارزشهای حاکم بر جامعه سود میبرند؟ همیشه میتوان و باید چنین سوالی را درمورد تکتک نُرمهای حاکم اجتماعی مطرح کرد. حافظان ِ ارزشهای حاکم چه کسانی هستند؟ و به چه شیوههایی از آن ارزشها محافظت و دفاع میکنند؟ آیا اگر یک ارزش مهم اجتماعی در خطر نابودی یا هجوم قراربگیرد، محافظان و سودبرندهگان از آن ارزش، حاضر به "جنگیدن" بهخاطر آن ارزش هستند؟ مثلاّ آدم بکشند؟ آدم حبس کنند؟
کسانی که بهخاطر ِ یک ارزش حاکم، حاضر به جنگ و خونریزیاند از دو گروه خارج نیستند: یا از آن ارزش به شدت و وفور منتفع میّشوند، و یا چنان "مؤمن" به آن ارزشاند که حاضرند در راه حفظش، جان بدهند و بگیرند. قطعاً چون هر فرض ِ دوگانهانگارانهای، در این میانه عدهای نیز وجود دارند که با گرفتن جیره و مواجبی مختصر از گروه اول، به مزدوری ِ بخور و نمیرشان در دفاع از آن ارزش مشغولاند. پس اگر گروه سودبرندهگان و زیرگروه مزدوران، در حفظ ارزشی که رشتهی معاششان به آن بسته شدهباشد کاری کنند و خونی بدهند یا بریزند "حق" داشتهباشند ( چراکه دارند از منافع مستقیم یا غیرمستقیم خود دفاع میکنند)، گروه مؤمنان (که نه مستقیم و نه غیر مستقیم نفعی از حفظ آن ارزش نمیبرند) چرا باید کاسهی داغتر از آش شوند؟
این از عجایب ِ شگرد "ایمان" است!
اگر "عمل" ِ سودبرندهگان و مزدوران، آگاهانه و از روی قصد باشد، "عمل" ِ مؤمن تنها از روی ایمان است؛ از روی سرسپردهگی ِ بیچون و چرا به یک آرمان. بدینسان، از یک مؤمن، یک مزدور ِ بیجیره و مواجب ساختهمیشود که نه تنها به حفظ منافع ِ سودبرندهگان میپردازد، بلکه از آنجا که به آرمانی "ایمان" دارد، بیدرنظرگرفتن ِ تبعات ِ عملش، حتی در راه آن جان نیز میدهد: کاری که سودبرندهگان به هیچعنوان حاضر به آن نیستند، چرا که "مردن" به سودشان نیست! میلیونها انسانی که در جنگهای جهانی اول و دوم (و نیز البته در جنگهای پیش و پس از آنها) نفلهشدند، چه نفعی در بُرد یا باخت این یا آن کشور داشتند؟ و اگر نفعی نداشتند چرا اغلب آنطور پرغرور به سوی مسلخ یورتمهرفتند؟
باوراندن یک "ایمان" به دیگران، کمخرجترین و سوددهترین شیوهی بهبردهگیکشاندن آنان است. هرچه "ایمان" بزرگتر و عظیمتر و هرچه هدف "عالیتر" و "والاتر" باشد، بهتر و بیشتر میتوان با آن مزدور ِ بیجیره و مواجب اجیر کرد: مزدورانی که بیخبر از نتایج ِ ایمانداریشان، و بیخبر از آلت فعلبودنشان، سرودخوانان و هلهلهکنان و پایکوبان، سر در "راه ِ بی بازگشت"! مینهند و لهمیکنند و لهمیشوند.
کلمات کلیدی: