غزلی در قشنگی
س.ض.سخا
از دار نپرسیدن و اظهار قشنگ است
اظهار به رغم خطر ِ دار ، قشنگ است
گر تیغ به جز ناله ی ‹‹ آری›› نپذیرد
لا گفتن و لا گفتن و انکار قشنگ است
تکرار کن این نعره که : ای عشق ! که : ای عشق!
خاموش منشین ، احسن تکرار قشنگ است
بی همسفر و توشه ی ره در شب تاریخ
طی کردن رهکوره ی دشوار قشنگ است
قامت چو قد ِ بید خمیده ، بخدا زشت
بالا ، چو بلندای سپیدار قشنگ است
از یاد نبردن که زمین پهنه ی بازیست
در سیطره ی اینهمه دیوار ، قشنگ است
پرواز فقط ضامن دیدار رهاییست
پرباز کن ای باز ! که دیدار قشنگ است
یک دشت شقایق نبری گر که به لانه
یک برگ گل ِ سرخ ، به منقار قشنگ است
21/ 9 /76
کلمات کلیدی: