کار، انضباط و بهره وری منبع وب مدارا
رسول خدا(ص): مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاس
راز پیروزی و رمز بهروزی هر جامعه در نشاط اجماع است، و انضباط اجتماع.
آراستگی کارها به پیوستگی پیکارهاست، و همبستگی همکارها.
از کوچک ترین ذرة موجود- اتم و سلّول- تا عظیم ترین کهکشان وجود، از کرات کبیر تا سلول های صغیر، همه گرد می گردند، و راه خود در می نوردند. همه جا یک نظم حاکم است، و ناشی از ارادة یک ناظم است. در اتم الکترون به دور هسته، در منظومه شمسی قمر به دور زمین، زمین با دیگر سیّارات به دور خورشید می گردند، و خورشید با همة خانوادة سیارگانش همه وهمه به فرمان دادار، و امر پروردگار با یک نظم طواف می کنند، و در یک نظام مصاف می دهند.
انضباط: شیرازة کتاب آفرینش است، و مایة استواری بنیان بینش.
انضباط: بساط هستی را نظام می بخشد، و نشاط و سرمستی را قوام.
انضباط: رشتة مروارید است، و سرشته از بیم و امید؛ شب زدگان را پگاه می بخشد و نابینایان را نگاه.
انضباط: دستة مفاتیح است، و رشتة تسبیح. گسستگی ها را پیوستگی می بخشد، و وابستگان را وارستگی. از رویش گلبرگ تا ریزش تگرگ، از سرخی شفق تا سپیدی فلق، از ترنّم زلال چشمه مل تا تبسّم پر ناز و کرشمة گل، از شکفتن گل آفتاب تا خفتن او در دل دریای آب، از نگاه تابناک ستارگان تا پگاه پاک شب زنده داران، از فروغ چراغ ژاله تا داغ دل لاله، از صمیمیّت سیّال باران تا گلرقص زلال آبشاران، از سخاوت سرخ خورشید تا طراوت سبز جوانة امید، از گریه ابر گهربار تا خنده سبز سبزه زار همه و همه از حاکمیت نظم است و حکمت انضباط.
چه سکرآور است عطر یاس ها و یاسمن ها!
چه روحبخش است رایحة گل های محمدی و غنچه های داودی!
چه زیباست لبخند سوسن ها و نسترن ها، و چه فریباست چشمک میخک ها و پیچک ها!
چه دل انگیز است بوی شب بوها و نگاه نرگس ها!
چه آتشین است رخسار گلنارها و شقایق ها!
چه حیات بخش است چراغ لاله ها و فروغ ژاله ها!
چه دلفریب است خوشه های یاقوت تابناک، آویخته از شاخساران تاک!
چه شادی آفرین است بازی دل انگیز بادبابرگ های بید!
چه لذّت بخش است طعم ترش و شیرین میوه های رنگارنگ با رنگ های قشنگ!
چه شفا بخش است نوشیدن نوش طلایی رنگ و پوشیدن حریر گلبرگ!
چه …وچه و …
همة این زیبایی ها و فریبایی ها، همة این گیاهان و ریاحین، و گل های عطر آگین. و میوه های ترش و شیرین همه از خاک می رویند، و راه افلاک می پویند.
این رشد و رویش در پرتو کار و کوشش کارگر است، و این حیات و حرکت از برکت تلاش برزگر.
قصّه نگار آفرینش جان، و پروردگار پیدایش جهان، چون سرنوشت بشر را رقم زد، شهد شیرین نعمت ها را در نهانگاه مهد زمین آفرید. رمز دستیابی و راز کامیابی بشر را در کار قرار داد.
کار، مفتاح هر در است و ریاح روح پرور.
کار، کلید بهره وری از منابع طبیعت آفریدگار، و خزانه های رحمت پروردگار است.
«خداوند زمین را برای همة مردم نهاده، در آن میوه و درختان خرمای جوانه دار، و دانه ها و گیاهان خوشبو وجود دارد.»(الرّحمن،12-9)
«وَالْاَرْضَ وَضَعَها لِلْاَنامِ. فیها فاکِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذاتُ الاَکْمامِ. وَالْحَبُّ ذو الْعَصْفِ وَالرَّیحانِ»
«و خداوند بشر را به وسیله کار به آبادانی زمین گماشت:»
«هُوَ اَنْشَأکُم مِنَ الْاَرْضِ وَ استَعْمَرَکُم فیها ..»(هود،ی61)
«… او شما را از زمین پدید آورده و به آبادانی آن گمارده است …»
خداوند دوست ندارد عده ای بدون کار و کوشش مالک نعمت های الهی شوند:
«کَیْلا یَکُونَ دوُلَةً بَیْنَ الاَغْنیاءِ منْکُم …»(حشر،ی7)
«… تا فقط میان ثروتمندان شما دست بر دست نگردد …»
کسانی که بدون انجام کار به وسیله استثمار سربار جامعه می شوند، و از دسترنج دیگران زالو وار بهره مند می گردند، دور از رحمت خدا هستند:
رسول خدا (ص) «مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاس»
«هر کس در زندگی خویش بار دوش مردم شود از رحمت خدا محروم است.»(وسائل، ج 12 ، ص18)
دستیابی بر ثروت و منابع و نعمت ها جز از طریق کار با راه صحیح شرعی ممنوع و نامشروع است:
«… وَلاتَاکُلُو اَموالَکُم بَیْنَکُم بِالباطِلِ»(بقره،ی188)
«اموال خویش را میان خود از راه باطل مصرف نکنید.»
در اسلام ارزش کار تا بدان پایه بلند است که این سخن پیامبر اکرم (ص) یک اصل اقتصادی شمرده شده:
«مَنْ اَحْیی اَرْضاً فَهِیَ لَهُ»؛ هر کس زمین بایری را آباد کند، آن زمین از آن اوست.
و بیکاری به قدری مذموم و نکوهیده است که هر نوع آن محکوم است:
پیامبر اکرم(ص):«لارُهبانیةَ فِی الْاسلامِ» در اسلام رهبانیت و تارک دنیا شدن وجود ندارد.
امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند:
«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوام الفارغ» «وسائل، ج12، ص36»
«همانا خدای مقتدر و شکوهمند بندة پر خواب و بیکار را دشمن دارد.»
برعکس زحمتکشان از نظر اسلام مجاهدان راه خدایند:
امام صادق (ع) : «اَلْکاذُ عَلی عیالِهِ کَالْمُجاهِدُ فِی سَبیل الله»(وسائل،ج7 ،ص43)
اسلام کار کاذب با کسب درآمد بدون انجام کار مفید را نامشروع می داند:
امام صادق(ع):
«من هیچ خوش ندارم آسیابی را اجاره کنم و همان آسیاب را با قیمتی بیشتر به دیگری اجاره دهم، بی آن که در این میان لااقل ضمانتی بر عهده گرفته یا در آن آسیاب کار تازه ای انجام داده و آن را مجهزّتر کرده باشم.»(وسائل، ج13، ص259).
برادر امام موسی کاظم(ع) از آن حضرت می پرسد: «شخصی یک ماده غذایی را می خرد، آیا می تواند پیش از آن که کالا را تحویل بگیرد، آن را به دیگری بفروشد؟
امام (ع) می فرمایند:
«اگر با سود بفروشد نمی تواند پیش از تحویل گرفتن آن را به دیگری بفروشد؛ ولی اگر مایه کاری بفروشد، یعنی به همان قیمت خرید، بدون سود بفروشد، اشکالی ندارد.»
تحریم شدید ربا خود ناشی از کسب درآمد بدون انجام کار مفید است.
عصاره بحث فوق را این آیه قرآن بیان می فرماید:
«وَ انْ لَیْسَ للانسانِ اِلاّ ما سعی …»(نجم،ی41)
«و برای انسان سود و نفعی نیست مگر آنچه را که در پرتو کار و کوشش به دست آورد.»
در بخشی از آیة 70 سورة هود می فرماید:«… وَ وُفِیَّتْ کُلّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَهُوَ اَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ»
«و هرکس برابر کاری که انجام داده است مزد تمام و کمال دریافت می دارد و خداوند داناتر است به آنچه می کنید.»
سوره شوری، آیه 15 می گوید:«… لَنا اَعْمالُنا وَلَکُمْ اَعْمالُکُم …»
برای ماست کارهای ما و برای شماست کارهای شما، هرکس پاداش کار خود را دریافت می کند.
خداوند در سورة زلزال می فرماید(در روز قیامت) پس هر کس به اندازه ذره ای کار نیک انجام دهد ،پاداش آن را می بیند و هر که به اندازة ذرّه ای کار بد انجام دهد، پاداش آن را می بیند.»
براساس بخشی از نامة علی (ع) به مالک اشتر: تقاضا و مطلوبیّت در تعیین قیمت کالا نقشی ندارد و قیمت یک کالا از کاری که برای تولید آن انجام گرفته، ناشی می گردد و باید قیمت، عادلانه بوده به گونه ای که به هیچ یک از طرفین معامله اجحاف نشود.
این بخش از مقال را با شاهدی از تحریرالوسیله حضرت امام خمینی (ره) به انجام می رسانیم:
«اگر کسی تور وقایق ماهیگیری را به چند کارگر بدهد تا به صید ماهی بپردازند؛ آنچه ماهی صید می شود از آن کارگران است و به صاحب قایق و تور باید اجرت المثل پرداخت.»
در تأیید این امر که درآمد باید در ازای کار باشد، در متون اسلامی آن قدر روایت دیده می شود که هر پژوهشگری را متقاعد می کند که دراسلام اعم از قرآن، کلام پیامبر (ص) و گفتار معصومین (ع) آنچه ارزش آفرین است نیروی کار انسان است؛ لذا قیمت یک کالا یعنی پرداخت پول ارزش کالا باید برابر با مقدار کاری باشد که در تولید یک کالا انجام شده است.
اینک که ارزش کار در اسلام شناخته شده بدنیست برای تکمیل بحث نظریّات چند تن از اندیشمندان غرب را بیاوریم.
«آدام اسمیت»- پدر علم اقتصاد مدرن- کار را تنها عامل ارزش دهندة به کالا می داند؛ بنابراین در تئوری ارزش نیز تنها کار را عامل ارزش مبادله می شناسد.
اسمیت در مرحله اول نظریة خود اذعان می کند که ارزش مبادلة کالا به وسیلة نیروی کار متبلور در تولید آن کالا تعیین می شود. این بدان معناست که مقدار کار مصرفی جهت تولید یک کالا تنها تعیین کننده قیمت آن کالا است. اسمیت در مرحلة دوم نظریة خود را این گونه تکمیل می کند، که ارزش کالا به وسیله کار حاکم در بازار در موقع فروش تعیین می شود.
پس از اسمیت «ریکاردو»(1822- 1772 میلادی) که از تئوری کار اسمیت خوشنود نبود، می خواست ثابت کند که حتی در زندگی مدرن سرمایه داری نیز «کار» تنها عامل تولید می باشد.
ریکاردو در اواخر عمر دربارة تئوری ارزش به جای یک عامل تولید دو عامل را معرفی می کند:
کار و سرمایه.
«کارل مارکس»(1882-1818) می گوید:
«ارزش مبادلة کالاها باید قابلیت بیان در چیزی باشد که در کلیّه آن ها مشترک بوده، بیانگر مقدار کم یا زیاد آن شود. ارزش مصرف با چیز مفید تنها از آن جهت ارزش دارد که کار مجرّد انسان در آن تبلور یافته یا مجسم شده است. حال چگونه مقدار این ارزش را باید اندازه گیری کرد؟ بدیهی است که به وسیله مقدار ارزشی که جوهر آن را آفریده و کاری که در آن شیئی وجود دارد. در هر حال مقدار کار به وسیله مدت یا زمان کار که خود را در استاندارد هفته ها، روزها و ساعات نشان می دهد، اندازه گیری می شود(1).
وی در جای دیگر می نویسد:
«نیروی کار کل جامعه، که متبلور در ارزش کل کالاهای تولید شده توسط جامعه می باشد، علی رغم این که از واحدهای بی شمار افراد به وجود می آید، در اینجا به عنوان توده همگن نیروی کار انسان تلقّی می شود. هریک از واحدهای مذکور تا آنجا که از مشخصة میانگین نیروی کار جامعه برخوردار است، چیزی شبیه دیگری است … کار اجتماعی لازم کاری است که در شرایط تولید معمولی، و با درجة متوسط مهارت و شدّت کاررایج در عصر مورد نظر، برای تولید کالا لازم می باشد(2).
در یک جامعة اسلامی، «وجدان کار و انضباط اجتماعی» ایجاب می کند که:
1- شغل ها در چهارچوب ایدئولوژی مفید بوده، به درستی انجام گیرد.
2- چون هر دسته از صاحبان مشاغل در یک طرح واحد اسلامی کار می کنند، لذا هریک به عنوان عضوی از یک بدن به حساب آمده، هر یک برای قوام دیگری که الزاماً قوام خود نیز خواهد بود، با جان و دل می کوشند.
3- هر دسته و هر یک از صاحبان در کار خود باید تخصص داشته باشند. به گونه ای که دیگری کار وی را نتواند انجام دهد. آن گونه ای که گوش در اندام های بدن انسان نمی تواند کار چشم را نجام دهد و دست کار دهان را.
4- در تخصص یافتن و تقسیم کار بین گروه های مختلف جامعه، دست نامرئی طبیعت- آن گونه که کلاسیک ها یا اندیشمندان سیستم سرمایه داری آزاد معتقد هستند- باید دخالت داشته باشد. یعنی مشاغل خود به خود توزیع نگردد، بلکه دولت اسلامی با توجّه به مصالح جامعه به وسیله برنامه ریزی های مدبّرانه، نقش ارشادی را در تقسیم کار جامعه ایفا کند.
علی (ع) درعهدنامة مالک اشتر می فرماید:
«و هریک از آن دسته ها را بر حکمران حقی است به اندازه ای که کار ایشان را به صلاح آورد…»
5-آثار انضباط اجتماعی این گونه جلوه گر می شود:
در صورتی تقسیم کار در یک جامعه فرد پذیر انجام می پذیرد، که بر اساس این شرایط باشد:
الف: برنامه ریزی در مورد تقسیم کار توسط دولت انجام گیرد.
ب-حق و عدالت در تقسیم کار نقش اساسی ایفا کند.
برنامه ریزی دولت در مورد تقسیم کار باید به گونه ای باشد که تعالیم قرآن و اسلام و عدالت آن را تصویب کرده باشد، کلیه کارها و مشاغل غیر ضروری اسراف آمیز، غیر انسانی و مشاغلی که استقلال و امنیت و اخلاق جامعة اسلامی را به خطر می اندازد، ممنوع اعلام گردد.
مثلاً مشاغلی چون: مشروب فروشی، قمار خانه، دلّالی و واسطه گری، فال گیری، رمّالی و دعا نویسی، روسپی گری، رقّاصی، بورس بازی، زمین بازی و … باید ممنوع شده به تدریج در جامعه برافتد.
در باب تقسیم کار توسط دولت ، لازم به تذکر است که در حکومت تقسیم کار اجتماعی نیست؛ بلکه با توجه به این امر که فرصت های برابردر اختیار کلیه افراد می باشد و انجام کارهای غیر ضروری جامعه در چهارچوب مسائل مربوط به واجب کفایی برعهدة کلیة افراد است. دولت در برنامه ریزی نیروی انسانی تعداد افراد ماهر و متخصص را در زمینه های مختلف معین می سازد، و با حفظ آزادی انتخاب، شغل افراد را با توجّه به صلاحیّت و لیاقتی که دارند، در گزینش شغل ارشاد می نماید.
البتّه انجام امر فوق نباید به مهره شدن افراد و «اُرگانیفیکاسیون» و«الینه سیون» بینجامد. ارلگانیفیکاسیون عبارت است از تبدیل یک فرد که قابلیّت انجام تمام اعمال و کارها را دارد، به فردی که فقط یک عمل را می تواند انجام دهد.
یکی از اندیشمندان خودی می گوید:
«غربی ها هیچ ندارند جز نظم و انضباط، و ما همه چیز داریم جز نظم و انضباط، و سبب همه برتری های غرب برما فقط همین نظم و انضباط است.»
گرچه سخن فوق اغراق آمیز به نظر می رسد، «اهمیت عنصر نظم» را به خوبی بیان می کند.
پذیرش نظم و انضباظ نه تنها از آن جهت که موجب پیشرفت غربی ها شده، بلکه چون از ضروریات جامعة اسلامی و از متن اسلام است،- رمز پیروزی و موفقیت ما می باشد. حال اگر بناست این عنصر را پس از آزمایش بپذیریم، غرب بهترین آزمایشگاه است.
مثلاً یکی از عوامل موفقیت جامعة ژاپن را انضباط اجتماعی و تعهد عموم در برابر وجدان کار می دانند. در ژاپن همه به طور ارگانیک یکدیگر را قبول دارند. شرکت ها همه مالیات خود را محاسبه و داوطلبانه می پردازند. همه به همدیگر کمک می کنند، لذا بدون کمک غرب پیش رفتند.
آن گاه ما می توانیم خود را جامعه ای منضبط و دارای وجدان کاربدانیم که با همان روحیه ای که خمس و زکات خود را می پردازیم با همان روحیه عوارض گوناگون و مالیات خود را محاسبه و واریز کنیم. تخلف از قوانین و مقررات، از جمله راهنمایی و رانندگی را چون سایر منکرات مذهبی حرام و منکر بشماریم.
به امید وصول به آن روز دعا کنیم.
پی نوشت ها
1- کتاب سرمایه مارکس، ج2،ص28
2- همان،ج1،ص54
کلمات کلیدی: