غزل سعدی را باید نمونه کامل عیارغزل فارسی محسوب داشت وازهرسه جهت زبان ومعنی وادبیات معیار فصاحت وبلاغت شمرد. زبانی ساده وبلیغ وهمه فهم دارد . کلمه وجمله در دست او حکم موم را دارد وهرچه اراده کند می سازد. اگر درغزل حافظ روابط متعدد بدیعی میان کلمات توجه را جلب می کند درشعر سعدی بی پیراگی وسادگی وحرکت طبیعی کلمات درپشت سرهم تشخص سبکی است . باید توجه داشت که شاعران مکتب آفرین بالاترازشاعران صاحب سبکند. مثلا خاقانی صاحب سبک است اما جریان مهمی را به دنبال خود نداسته است. درحالی که سعدی علاوه بر این که صاحت سبک است همواره رهبر یک جریان شعری هم بوده است ، حتی تا امروز . بعد از اوهمواره کسانی خواسته اند چون او ساده و روان و نغزبگویند وبنوسند . معمولا وقتی از غزل سخن می گوییم ،غزل او راهم به ذهن می آوریم و درحقیقت غزل او معیار غرل فارسی است و غزل های پس وپیش از او همه با غزل او (یاحافظ) سنجیده می شود. باید توجه داشت که توجهی که در دوران معاثر به عزلیات حافظ ومولانا شده است درسابق به این شدت نبوده است وسعدی فرمانروای بی منازع غزل فارسی محسوب می شد. به لحاظ سبک شناسی ، تبیین سبک شخصی اوبسیار دشوار است به این معنی که در هرشاعری می توان روی نکته های خاصی که تشخصی دارند تکیه کرد، اما دریافت راز عظمت برخی ازابیات بسیار ساده سعدی که زبانزد مردم هم است دشوار است، گاهی هیج نکته خاصی به چشم نمی خورد مگر آن که بگو ییم همین سادگی و بی پیراگی و درعین حال شیرین زبانی مشخصه اصلی سبکی اوست. نمونه یی از غزل سعدی :
شب فراق که داند که تاسحرچندست مگرکسی که به زندان عشق دربند ست
گرفتم ازغم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانند ست؟
پیام من که رساند به یارمهرگسل که برشکستی وما راهنوزپیوندست
قسم به جان توگفتن طریق عزت نیست به خاک پای تواین هم عظیم سوگندست
که باشکستن پیمان وبرگرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومندست
بیا که برسرکویت بساط چهره ماست به خاک راه که درزیرپایت افکندست
خیال وصل توبیخ امید بنشانده ست بلای عشق تو بنیاد صبر برکندست
عجب دراین که تو مجموع وگر قیاس کنی به زیر هرخم مویت دلی پراکندست
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی گمان برند که پیراهنت گل آکندست
زدست رفته نه تنهامنم دراین سودا چه دست ها که ز دست تو بر خداوندست
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست بیا و بر دل من بین که کوه الوندست
زضعف طاقت آهم نماند وترسم خلق گمان برند که سعدی زدوست خرسندست
ازکتاب سبک شناسی شعر |
کلمات کلیدی: