رفتار یک مدیر موفق
تاکنون برای مدیران وظایف گوناگونی شناخته شده است و هر یک از صاحبنظران رشتههای مدیریت و علوم رفتاری نیز نسبت به دسته ای از این وظایف توجه بیشتری نشان دادهاند. در علوم مدیریت نسبت به وظایف خاص مدیران در زمینه برنامه ریزی و سازماندهی تأکید میشود و در مباحث روان شناسی مدیریت ابعاد انسانی مورد توجه قرار می گیرد. سازمانی را در نظر بگیرید که هر چند مدیر آن به همه وظایف خود عمل کرده، اما کارکنان سازمان افسرده، ناراضی و کم تحرک هستند . در این صورت آیا می توان گفت مدیر بخش به وظایف اساسی خود عمل کرده است و این حالت های کارکنان مشکل دیگری است که باید در جای دیگری حل شود؟
از مشخصات یک سازمان سالم آن است که سلامتی جسمی و روانی به همان اندازه مورد توجه مدیر قرار گیرد که تولید و بهرهوری مورد تأکید است. در یک جامعه سالم مسئولیت سازمان ها منحصر به ارائه خدمات سودآوری از سوی کارکنان آن سازمان نیست و مدیریت اثربخش نیز بدون توجه و اعتقاد به سلامت روانی کارکنان حاصل نمی شود. جامعه ای را در نظر بگیرید که هر چند سازمان های آن با اتخاذ شیوههای گوناگون و با فراموش کردن ابعاد انسانی محیط کار به سطح تولید مورد نظر رسیدهاند، اما کارکنان این سازمان ها عصبی ، مغموم ، ناراضی ، پرخاشگر ، بدبین و در انتظار فرصتی هستند تا پریشانی های روانی خود را با کم کاری ، ترور شخصیت یکدیگر ، ایجاد سوانح و حوادث به شیوهای مخرب نشان دهند.
تعریف مدیریت
تقریباً به تعداد نویسندگان کتب مدیریت، تعریف مدیریت وجود دارد. مدیریت یعنی کار کردن با افراد و به وسیله افراد و گروه ها برای تحقق هدف های سازمانی. لازمه موفقیت آن است که همه مدیران به مهارت های اجتماعی و انسانی مجهز باشند. به عبارت دیگر مدیریت عبارت است از دستیابی به هدف های سازمانی از طریق هدایت و رهبری ، بنابراین هر کسی حداقل در مراحل مشخصی از زندگی خود یک مدیر است.
مهارت های مدیر
برخی حوزه های مهارتی که در فراگرد مدیریت ضرورت دارد
مهارت فنی ـ توانایی به کار بردن دانش ـ روش ها ـ فنون و ابزار که لازمه انجام وظایف خاص است و از طریق تجربه ـ تحصیل و کاروزی کسب میشود،
مهارت انسانی ـ توانائی و قدرت تشخیص در کار کردن با مردم و انجام دادن کار به وسیله آنها که شامل درک و فهم و انگیزش و به کار بردن مدیرت مؤثر است.
مهارت ادراکی ـ توانایی فهمیدن پیچیدگی های سازمان و آگاهی از این که آیا خود شخص در خور شرایط سازمان عمل می کند یا نه. این آگاهی موجب می شود که مدیر به جای این که فقط بر مبنای هدف ها و نیازهای گروه نزدیک و بلافاصله خود عمل کند و اقدامات خودر ا بر هدف های سازمان استوار سازد.
امروزه تأکید بر مهارت های انسانی از اولویتهای ویژهای برخوردار است. گفته شده است که در مدیریت ، توانایی رفتار کردن با مردم بیشتر از هر نوع توانایی دیگر اهمیت دارد. به موجب گزارش انجمن آمریکایی مدیریت ، اکثر قریب به اتفاق 200 نفر از مدیرانی که در یک بررسی پرسشی شرکت کردند، بر این رأی توافق داشتند که مهمترین مهارت یک مدیر ، توانایی در سازگاری و رفتار با مردم است.
در این بررسی ، مدیران این توانایی را حیاتی تر از هوش، قاطعیت، دانش و معلومات، یا مهارت های شغلی درجه بندی کردند.
پس اگر این اعتقاد را داشته باشیم که نقش هر مدیر لایق، دورنگر و کاردان، تأمین بهداشت روانی کارکنان در سازمان می باشد، سخنی دور از انتظار نگفتهایم . درست مثل آن است که مدیران سازمان ها به این وظیفه با احساس مسئولیت و تعمق بیشتری توجه کنند و علاقه خود را نسبت به فراگیری مفاهیم اولیه آن و کاربرد اصول و مفاهیم بهداشت روانی در محیط کار نشان دهند. بهداشت روانی در محیط کار یعنی مقاومت در مقابل پیدایش پریشانی های روانی و اختلال های رفتاری در کارکنان سازمان و سالم سازی محیط و فضای روانی کار به نحوی که هدف های چند گانه زیر تأمین شود:
1 - هیچ یک از کارکنان سازمان به دلیل عوامل موجود، گرفتار اختلال روانی نشوند.
2 - هر یک از کارکنان از اینکه در سازمان به فعالیت خود اشتغال دارند احساس رضایت کنند و علاقهمند به ادامه کار در سازمان باشند.
3 - هر یک از کارکنان سازمان نسبت به خود، رؤسا، مرئوسان و همگنان خود و به طور کلی نسبت به جهان اطراف خود و خاصه نسبت به جایگاه خود در سازمان احساس مثبتی داشته باشند.
4 - همه کارکنان سازمان قادر به ایجاد روابط مطلوب با مدیر و محیط کار و عوامل موجود در آن باشند و بالاخره:
5 - علیرغم مشکلاتی که در داخل خانواده و در سازمان محل کار خود دارند، احساس خوشبختی کنند و از این که عضوی از آن سازمان هستند راضی و خشنود باشند.
برای این که مدیران بتوانند به نقش خود به عنوان تأمین کننده بهداشت روانی در محیط کار جامه عمل بپوشانند، باید با مفاهیم اساسی و اولیه بهداشت روانی و اصول آن آشنا باشند.
دلیل این که از مدیران خواسته می شود تا با مفاهیم اساسی و اولیه بهداشت روانی آشنا باشند این است که در آنان مهارت های شناختی، هیجانی و کرداری خاص و لازم به وجود آید و در نتیجه با کارکنان تحت نظارت خود مانند دیگر اعضای خانواده خویش رفتار کنند و موجباتی را فراهم سازند تا هدف های ذیل تحقق پیدا کند.
1 - ایجاد آن چنان فرهنگ یا فضای روانی در سازمان که کارکنان گرفتار پریشانی روانی ناشی از محیط کار و عوامل درون
سازمانی نشوند.
2 - پیشگیری از پیدایش دشواری های ناشی از اختلال های رفتاری و پریشانی های روانی بعضی از کارکنان سازمان و به کارگیری توصیههای متخصصان تشخیص و درمان بیماری های روانی در محیط کار.
بنابراین مدیر بایستی توانایی مراتب ذیل را داشته باشد
الف: ایجاد شرایطی که کارکنان با اعتقاد قلبی و با صمیمیت برای خود و همکاران خویش احترام قایل باشند و این گونه احساس احترام نسبت به خویشتن و دیگران را در رفتار و اعمال خود نیز آشکار سازند.
ایجاد این شرایط مستلزم شناخت موارد ذیل است:
1 - از به کارگیری روش های مبتنی بر زور و اجبار در محیط کار اجتناب میکند و به خاطر دارد که اگر کارکنان تحت نظارت او به دلیل ترس و برای اجتناب از تنبیه کار کنند، گرفتار پریشانی های روانی محیط کار خود خواهند شد.
2 - ابتدا میکوشد تا استعدادهای بالقوه کارکنان تحت نظارت خود را بشناسد و سپس همه امکانات لازم برای رشد و شکوفایی این استعدادها را در حد توان فراهم آورد.
3 - با علاقه و صرف وقت میکوشد تا دلیل یا دلایل کم کاری ، غیبت از کار، بی حوصلگی و بی علاقگی به کار و ایجاد سوانح و حوادث کار را به دلیل کم توجهی کارکنان تحت نظارت خود را بشناسد و از قضاوت های کورکورانه بپرهیزد.
4 - به این نکته مهم معتقد است که لازمه کار مؤثر، برخورداری کارکنان از روحیه بالا و علاقه آنان به کار است.
5 - از همه روش های انسانی برای جلوگیری از ایجاد احساس حقارت و ناامنی در کارکنان تحت نظارت خود استفاده میکند
کلمات کلیدی: