زنان شاد مقاومترند |
نگارش یافته توسط زهرا باقری | |
19 آذر 1387 ساعت 13:08 | |
رضایت از زندگی در تصور عدهای به معنی امید به آینده است... در حالی که امید به آینده یکی از نتایج رضایت از زندگی است، به طوری که وقتی شخصی از زندگی خود کاملا راضی باشد به آینده خویش (نسبت به کسی که رضایت نسبی به زندگی دارد) امیدوارتر است. . البته بحث قانع بودن و تسلیم شرایط شدن و «جبرگرایی»نیز با رضایت از زندگی متفاوت است. و این تفاوت از آنجا ناشی میشود که رضایت از زندگی یعنی تمام شرایط، محدودیتها، آزادیها را دیدن و برای رسیدن به هدف متناسب با امکانات موجود تلاش کردن، اما جبرگرایی یعنی زندگی را همینطور با همین شرایط قبول کردن و به همین وضع راضی شدن. در اولی تحول و تلاش و کوشش وجود دارد اما در دومی رخوت و درجا زدن! تصور کنید زمانی که فردی از زندگی خود راضی باشد، تمام مش کلات و تهدیدها برای او فرصتی میشوند برای نیل به اهدافش و همان چیزی که در ادبیات کهن ما به آن اشاره شده است «شکست پلی به سوی پیروزی است» اما زمانی که فرد از اوضاع زندگی خود ناراضی باشد حتی از موفقیتهای خود نیز نمیتواند لذت ببرد و پیشرفت کند، حتما بارها شنیدهاید که «توانستن و انجام دادن هرگز بدون خواستن امکانپذیر نیست» کسی که از زندگی خود ناراضی است و نمیداند از زندگی چه میخواهد، نمیتواند حتی موفقیتهای خود را ببیند، چگونه میتواند از فرصت به وجود آمده برای پیشرفت استفاده کند. زن، مرد و فرزندان اضلاع مثلث زندگی را تشکیل میدهند به همین نسبت نیز رضایت یا نارضایتی هر یک از آنان از زندگی میتواند به دو ضلع دیگر و یا حتی کل زندگی سرایت کند. اما در این میان زنان به دلیل نقشهای چندگانهای که در زندگی ایفا میکنند پل ارتباطی بین اضلاع خانواده هستند و رضایت یا عدم رضایت آنها میتواند ابعاد مختلف زندگی را متاثر کند. در یک تقسیمبندی کلی، زنان در جامعه فعلی به دو دسته تقسیم میشوند، زنان خانهدار و زنان شاغل؛ زنانی که به مفهوم عام، حداقل نیمی از روز در خارج از منزل در محلی مشغول به کار هستند و در پایان ماه دستمزد میگیرند و دارای زندگی شغلیاند و زنانی که با همان مفهوم سنتی به شغل خانهداری مشغولند، آنها شاید به فعالیتهای متنوع علمی، فرهنگی نظیر شرکت در کلاسهای آموزشی و هنری بپردازند و یا در گروههای دوستی در فعالیتهای متنوع اجتماعی شرکت کنند، اما نسبت به گروه اول، زمان بیشتری را در خانه صرف میکنند و دستمزدی هم از بابت کار درون خانه دریافت نمیکنند. در بحث رضایت از زندگی عوامل مختلفی موثر است، اما توجه به نگرش کلی جامعه نسبت به زنان و توقع و انتظار از آنان میتواند جزء عوامل کلیدی در این قضیه باشد، چرا که در جامعه کنونی با تغییر در نگاه نسبت به اشتغال زنان، دیگر زن خانهدار بودن به عنوان مزیت محسوب نمیشود، موضوعی که شاید حتی تا چند سال قبل نیز جزو محاسن یک دختر جوان محسوب میشد، امروز به عنوان یکی از معایب او به حساب میآید! موید این صحبت نتایج منتشر شده از پژوهش پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان در کتاب جنسیت و نگرش اجتماعی است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که باور به کار کردن زنان بیرون از خانواده در حال افزایش است. در دو سال 79 و 82 که پژوهشگران این پیمایش از شهروندان پرسیدهاند نظر شما راجع به خانهداری زنان چیست؟ 5/63درصد مردان و 6/80درصد زنان مخالف این مسئله بودهاند یعنی در حالی که 1/60درصد مردان و 4/77درصد زنان در سال 1379 با خانهداری زنان مخالف بودهاند. در سال 74 این نسبت به 3/46 درصد در مردان و 6/32 درصد در زنان میرسد، یعنی نگرش منفی جامعه نسبت به خانهداری زنان رو به افزایش است. با بیان این مطلب نمیتوان نتیجه نهایی گرفت و گفت که زنان خانهدار نسبت به زنان شاغل رضایت از زندگی کمتری دارند، چرا که عوامل مختلف دیگری نیز در این زمینه موثر است و چه بسا از عامل نگرش جامعه نسبت به اشتغال قویتر عمل کنند. برخی از آنها را چنین میتوان فهرست کرد: |
کلمات کلیدی: