انتقاد کردن از دیگران انگار جذاب ترین بخش زندگی بعضی هاست. بیشتر اوقات حتی بدون اینکه شخصی اطلاعات کافی از موضوعی داشته باشه و به عبارتی دیگه بدون اینکه صلاحیتی داشته باشه با جسارت کامل و جبهه ای حق به جانب حتی در مورد خصوصی ترین مسائل دیگران انتقاد میکنن. شاید به اینصورت میخان علامه بودن خودشون رو به نمایش بذارن!
به شما چه ربطی داره که گلشیفته چه لباسی پوشیده. موهاش رو چه جور کوتاه کرده و چه ارایشی داشته. ببینید شما رو برای جارو کشیدن اون فرش قرمز استخدام میکنن که اینطور از نحوه حضور گلشیفته روی فرش قرمز ایراد میگیرید! گرچه وقتی سانت کردن مانتو دخترا و ممنوع کردن نوع رنگ لباس که یکی از بارزترین حقوق فردی ادماست تبدیل میشه به وظیفه الهی مسئولین، دیگه از وبلاگ نویسها هم توقعی نیست!
از منتقدین گذشته اظهار نظر بعضی از حامیان گلشیفته هم در مورد کجا ماندنش که باز مسئله ای کاملا خصوصی به حساب میاد و گلشیفته خودش باید اینو انتخاب کنه جای تعجب داره! گرچه این مواقع نیت چیزی به جز حمایت نیست ولی ناخواسته طوری نباشه که مشوق دخالت تو امور شخصی دیگران باشیم اونم تو زمانی که این امر برا مسئولین واجب تر از نون شب شده.
جودی میگه تو تاکسی بودم و تاکسی رو متوقف کردن و از من و مسافر بغل دستم که پسر بود تعهد گرفتن بدون اهمیت به حرف راننده تاکسی که میگفته اینا تو جای مختلف سوار تاکسی شدن! گرچه اسم واقعی خودش رو نداده و مسئولین غیر محترم هم به راحتی از این مسئله اگاهند ولی رعب و وحشتی که به جون ملت میندازن و تعیین و تکلیف برا پوشیدن و راه رفتن مردم قدمی هست تا افکار و عقاید خودشون رو به خورد ملت بدن و به مرور زمان مث کرم زیر پوست مردم جاش بدن تا جایی که بعضی ها لباسی رو که تو خیلی از مهمونیها میشه دید رو شایسته نبینن و اظهار نظر کنن که چرا گلشیفته این پوشید و ان کرد!
نوشته از آقا کوروش
کلمات کلیدی: