آیا زن باید همیشه رب النوع زیبایی باشد؟ |
![]() | |
گروهی از زنان که کار بیرون از خانه دارند، وقتی به خانه می آیند مشغول انجام کارهای خانه می شوند و گاهی انجام کارهای بیش از حد در خانه و خستگی بیرون از خانه باعث می شود آنها به وضع ظاهر خود بی دقت شوند و برخلاف اوقات دیگر نتوانند با ظاهری آراسته و اخلاقی خوش از شوهر خود استقبال کنند. گاهی زنی که بیرون از خانه هم کار نمی کند، در داخل خانه آن چنان سرگرم بچه داری و شستن و پختن می شود که بر اثر خستگی بیش از حد نمی تواند با ظاهری اطو کشیده و لبی خندان در آستانه در ظاهر شود و از شوهرش استقبال کند و زمانی هم بیماری و کسالت مانع از انجام این وظایف می شود و هر مرد با شعوری می تواند این حالات زن را درک کند، و این مسائل را دلیل بر کوتاهی در انجام وظیفه و نداشتن علاقه نسبت به خود قلمداد نکند. اما این مسئله و گذشت مردان نباید موجب شود که زنان همیشه نسبت به وضع ظاهری خود بی توجه باشند و بگویند ظاهر و باطن همین است و شوهر باید قبول کند و عده ای دیگر به بهانه خانه داری و بچه داری ، عواطف و احساسات شوهر را نادیده گرفته و نسبت به وظایف همسری خود بی توجه باشند. زیرا همانگونه که ما از شوهران خود انتظاراتی داریم، آنها هم از ما توقعاتی دارند. متأسفانه عده بیشماری از زنان از درک کامل مردان و انتظارات شوهران عاجزند. وقتی صحبت از آراسته بودن لباس و پاکیزه بودن ظاهر می کنیم، می پندارند آن است که نسبت به مسائل زندگی بی توجه باشند و تنها به مدل مو و لباس و آرایش خود فکر کنند، تا بتوانند همیشه از شوهران خود پذیرایی نمایند. باید در نظر داشته باشید که تصور شوهر از زن، یک موجود فهمیده و کاردان و با محبت است که همیشه سعی دارد هر کاری را به موقع و به اقتضای زمان و مکان انجام دهد. اشتباه نکنید ؛ کاری که از صمیم قلب به منظور خشنودی شوهر انجام می دهید، با ظاهر سازی های فریبنده کاملاً متفاوت است و مردان دانا به راحتی قادرند این دو را از هم تشخیص دهند. تنها محبت، عشق، فداکاری و داشتن صداقت در گفتار و رفتار است که گذشت زمان قادر نیست ارزش آن را از بین ببرد. ظاهر سازی های فریبنده برای هر قصد و منظوری باشند تنها چند روزی دوام دارند. |
کلمات کلیدی:
1) سالها پیش زنان در سریالهای تلویزیونی خانوادگی به 2 دسته فرشته و شیطان تقسیم میشدند. اما بعد از گذشت چند سال این تقسیمبندیها تعدیل شد و زنان نقش میانهای را پذیرفتند و بینندهها هم عادت کردند که زنان را سوای نقشها و حسهای تکراری ببینند؛ دیگر زنان نه فرشته بودند و نه شیطان.اگر آن سالها دیدن زنان سفید یا سیاه برایمان عادی بود، اما امروزه دیدن شخصیتهای اینچنینی خنده دار است. به هرحال هر شخصیتی یک سری ویژگیها و خصوصیتهایی دارد که اعمال و رفتار او را در روند منطقی داستان توجیه میکند. طبیعتا او یک شغلی هم دارد و طبیعی است که هر انسانی یک سری خصوصیات و یک شغل داشته باشد، اما تعمیم دادن یک خصوصیت انسانی به یک طیف گسترده مشکل ساز است، فرقی هم نمیکند این شخصیت مرد باشد یا زن. «مرگ تدریجی یک رویا» گواه این ادعاست. نویسنده و کارگردان با یک خطکش زنان را به 2 بخش سفید و سیاه تقسیم کردهاند. خواهران حامد همه خانهدار هستند. از نظر شخصیتی آنها بسیار خوب، بساز و مهربان هستند. اگر سری به آشپزخانه آنها بزنید میبینید که آنجا همیشه مرتب است و چای ، شام و ناهار هم همیشه به راه است. از پدر خودشان همچون طفلی نگه داری میکنند. آنها به کودکان عشق ورزند، اما در مقابل ساناز و دوستانش در جهت مخالف این زنان حرکت میکنند؛ آنها تا ظهر خوابند و وقتی هم با سردرد از خواب بیدار میشوند باید دنبال یک لیوان تمیز در به در میان ظرفهای کثیف که روی هم تلنبار شده در آن آشپزخانه کثیف بگردند که شاید در لابه لای مقواهای پیتزا بتوان یک لیوان تمیز پیدا کرد. ساناز مادرش را به خانه سالمندان میبرد. این زنان یا نویسندهاند یا مترجم، پاتوقشان هم کتابفروشی است. در یک کلمه این طور میتوان خلاصه کرد که اینان روشنفکرند و با زنان خانهدار خیلی متفاوت هستند. 2) اعتراضهای صنفهای مختلف به طنزهای تلویزیونی را به یاد دارید؟ آخرین آن، اعتراض فلان اداره به طنز «مرد هزار چهره» بود که این اعتراض بیشتر به یک شوخی شبیه بود تا یک مسئله جدی. اعتراض صنف و شغلهای مختلف اعتراض نویسندگان، کارگردانها و هنرمندان را در پی داشت؛ حق داشتند، درباره چه بنویسند که اعتراض عدهای را بهدنبال نداشته باشد؟ به هرحال هر شخصیتی یک سری ویژگیها و خصوصیتهایی دارد که اعمال و رفتار او را در روند منطقی داستان توجیه میکند. طبیعتا او یک شغلی هم دارد. اما مشکل همین جاست. این شغلها داد خیلیها را درمیآورد. قرار نیست که زنان نویسنده و یا مترجم به شخصیتهای ساناز و یا منفعل بودن مارال عظیمی در جایگاه نویسنده زن اعتراض بکنند، همانطور که قرار نیست که زنان خانهدار طومار تشویق آمیزی بنویسند و از نقش مثبت زنان خانه دار تشکر بکنند. در حقیقت مشکل نوع نگاه حاکم بر فضای داستانی این سریال و نگاهی است که شغل و جنسیتها را نشانه رفته است و از همه مهمتر عدمباورپذیری این شخصیتهاست. آیا همه زنان خانه دار خوب هستند و همه زنانی که سرکار میروند این طور رفتار میکنند؟ 3) باید داستان «مرگ تدریجی یک رویا» را به شکل دیگری ببینیم، خواهران حامد که زندگیشان فقط در چارچوب خانه و خانه داری خلاصه میشود زندگی را به کام مارال تلخ کردهاند. مارال یک زن فداکار است که در بیرون از خانه هم کار میکند، او سعی دارد که زندگیاش را به هر نحوی حفظ کند. اما حامد مرد منطقیای نیست، دهن بین هم هست. ساناز و دوستانش با اینکه بهشدت درگیر کار و فعالیت اجتماعی هستند به مارال کمک میکنند که این زندگی از هم نپاشد، اما خواهران حامد با شکایتهایشان زندگی را به کام مارال و حامد تنگ میکنند و مارال به خاطر هستی دخترش میسوزد و میسازد. منبع: همشهری |
کلمات کلیدی:
|
هان ای زن
لطف بلور و سختی آهن
عزمت خجسته باد
حق می گویی
حق می جویی
قامتت راستای قیامت
ای ایستاده به پا چون کوه
ای استوار
ای ناشکسته
خصمت شکسته باد
دیروز چون ستم زدگان می گریستی
امروز آن شدی که برابر بایستی
فرصت ویران که اندک است
گامت مبارک است
در فکر کار باش
فردا از آن توست
امیدوار باش
می بینمت به مسند پیروزی
اندیشه ورز توانایی
لطف است آنچه اندیشی
حکم است آنچه فرمایی
در مطلع حضور؛ خورشید وار باش
در مطلع حضور؛ خورشید وار باش
سیمین بهبهانی
کلمات کلیدی:
این شعر را به همه زنان ستمکش اهدا میکنم
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
دراینجا زاهدان از عشقبازان باج میگیرند
دراینها بوسه کردن عشق ورزیدن همه جرم است
سحرمرده است،
شبها سایه گستردهاست
دراینجا زندگی تاریک و غمگین است
سربازان الله دستشان آزاد
زمانه عاری از لطف است
هر جا عید سنگسار است
دراین بیدادگاه عصر
سراغم را گرفتند
بستگان نظم خونریزی
به دستانم زدند زنجیر
گفتند اند این گنهگاراست
مست و تشنه ای عشق است
بگیریدش
بسوزانید
ببرید بند بندش را
سنگسارش کنید دردم!
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
ر هر سو ریختند با نعره الله اکبر
پاسداران ستم بر من
اینک من زن تنها
ز هر سو سنگ میبارد
نفس با زخمها در جنگ
جسمم خیس و گلگون است
تمام هستیم مجروح و خونین است
دریغا لحظه هایم زارو سنگین است
...............................................
فغان مادرم از دور می آید به گوش من
صفیر ناله های وای دختر!
دوچشمانم دیگر اورا نمیبیند
دهانم را
لبانم را به سختی بازکردم
تا بگویم دخترت اینجاست
ولی ضربان سنگ بشکست دهان خونچکانم را
دهانم باز
زبانم لخته لخته
و پیکر در میان سنگ و خون در رقص
سرم بالاتر از خورشید!
نگاهم سردو خون آلود
خیره ام بر عشق ناکامم
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
کنون افتادهام آرام در میدان
میان آرزو سنگ و خون
میان لشکر جلاد
تنم رنگین ز فریاد است
.....................................................
ز زخمانم خروش عشق و عصیان باز میخیزد
تنم با سنگ کفن از نفرت این خلق میدوزد
عجب در محضر این مردم بی رحم میسوزم
چسان با آرزو در محشر تبعیضگران با خشم میمیرم
در ین مقتلگه بیداد
کشتن جشن آزادیست
سنگسار زنان رسم است و آئین خداوندی
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
نمیخواهم بمیرم من
جوانم من
سرود جسم و جانم من
هنوز قلبم پر از صد ها بهاران است
اسیر مهر یاران است
مزار انتطاران است
نمیخواهم بمیرم من
نمیخواهم بمیرم من
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
میان زندگی مرگ
دلم گوید وداع گویم
ولی آواز میآید
صدای مادرم مظلوم
فغان مادرم ازدور.......
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
مرا انداختند درگور
جلادان پای کوبان آیه سنگسار میخوانند
زن است مدفون میان موج خون و سنگ
دلی با آرزوهای جوان در گور
تنی آلوده در سیلاب رویا ها
سر مملو ز سوداهای عشق پاک
عجب تصویر عریانی!
نمایشنامه رسوا
که عاشق میشود اعدام؟
دراینجا عشق زیبا نیست
گناه ازرویش این غنچه در آغوش دلها نیست
گناه از عمق استبداد عریان است
دراین بیدادگاه شرع
منم قربانی دوران
بجرم عشق مِمیرم
منم غوغا منم طغیان
منم فریاد آزدی زن از قلب گورستان
سرود اعتراض نور!
از امید پیام
کلمات کلیدی:
سیب است انار یا هر دو نیست
ساختهء دست بشر درو بو نیست
آنرا که کند حق لایق آن باشد
وانچه که کنیم ما نیز ازان باشد
کلمات کلیدی:
اى الهه عشق
آه
... اى الهه عشقمادرِ زمین
خالقِ هستى
بنگر چه رفت بر تو
چگونه قلب تو و طپش هاى گرم آن
پامال قدرت و حرصِ داشتن شد
.چگونه گنجینه هاى لطیف عشق تو
اسیر حرصِ مالکیت مرد شد
.اکنون چو برده اى صبور
بر حال زار خود بگ?رى
و با اشگ هایت
دریایی از خشم را
بر غاصبان شوکت گذشته ات
روانه کن
من در انتظار دوباره آمدنت
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
زن شاهکار خلقت است .
برنارد شاو
زیباترین خوی زن ، نجابت اوست .
ارد بزرگ
در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل .
مالرب
انتقام شیرین است مخصوصا برای زنان .
بایرون
تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است .
امرسون
زن رسماً مربی مرد و مهّذب اخلاق اوست
. آناتول فرانس
اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟ .
ناپلئون
مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت.
برنارد شاو
نگهداری دم ماهی و دل زن از مشکلات است . آرتور
شوپنهاور
به سراغ زنان می روی ؟ تازیانه را فراموش مکن ! .
فردریش نیچه
مردان آفریننده کارهای مهمند و زنان به وجود آورنده مردان .
رومن رولان
اگر از طبقه بالا زن بگیرید، بهجای خویشاوند ارباب خواهید داشت.
لئوپول
مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند.
کونته ورسیه
با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد .
بردون
خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند .
رابیندرانات تاگور
زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند ، نه تاریخ تولد .
ارهارد
هرچه ایمان مرد به هوشش بیشتر شود زن بهتر میتواند گولش بزند .
لرد بایرن
زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است.
گوته
زنانیکه می خواهند مرد باشند،زنانی هستند که نمی دانند زن هستند
.الکساندر دوما
برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و ...
مارکوس آنا
زن کودکی است که با اندک تبسم خندان و با کمترین بی مهری گریان می شود .
هرود
منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت خوانده نمی شود.
لامارتین
چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش .
ویلیام شکسپیر
جنبش تساوی خواهی زنان موجب می شود زن از زنانه ترین غرایز خود دور می شود .
فردریش نیچه
شیرین ترین سخنان در زندگی ، خوش آمد گویی بی غل و غش زن به شوهر خویش است .
جورج ولز
زن زشت در دنیا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمیتوانند خود را زیبا جلوه دهند.
برنارد شاو
هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است .
شیلر
زن عاقل به تربیت همسرش همت می گمارد, و مرد عاقل می گذارد که زنش اورا تربیت کند .
مارک تواین
هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود می داند .
جونسون
مردانی که بیشتر از حقوق و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند .
ارد بزرگ
زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ آن شریک باشند.
داستایوفسکی
اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند .
ارد بزرگ
زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ، نمونه عطوفت و چشمه عنایت است .
اقبال لاهوری
آیند? اجتماع در دست مادران است . اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ، تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد .
ابوفور
به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ، به همان انداز? قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است .
میشله
آیا برده هستی؟
پس دوست نتوانی بود
آیا خودکامه هستی؟
پس دوستی نتوانی داشت
در زن دیر زمانی است که برده ای و خودکامه ای نهان گشته اند از این رو زن را توان دوستی نیست او عشق را می شناسد و بس .
فردریش نیچه
زن وقتیکه دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هرچه عاطفه ، مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد .
آلفونس دوده
زنان تحصیلکرده همسران خوبی از آب در می آیند , زیرا برای اینکه توضیح بدهند که چرا غذا شور یا بیمزه شده است کلمات بیشتری در اختیار دارند.
باب هاپ
کسانیکه ازدواج کرده اند خود را ناراضی نشان می دهند و می گویند زن بد است ، زیرا می خواهند فقط و فقط خودشان از این موهبت تمتّع گیرند .
دیسرائیلی
خودپسندی زنان بزرگترین علت بد بختی ایشان و زوال خانواده هاست . هیچ چیز به انداز? خودپسندی زن ها بنای خانواده ها را ویران نکرده است .
چارلی چاپلین
کشتن میل ستیزه جوئی در بسیاری زنان کاری بی اثر است و درست مانند آن است که سعی کنی با فشار بادکنکی را در زیر آب نگه داری دوباره بیرون می زند!! .
ورا هتریکس
زن ها علاق? زیادی به ریاضیات دارند ، زیرا آنها سن خود را تقسیم بر دو و قیمت لباسهایشان را ضرب در دو و حقوق شوهرانشان را ضرب در سه می کنند و پنجاه سال هم بر سن بهترین دوستان خود می افزایند .
مارسل آشار
کلمات کلیدی: