عشق یا غم ؟؟؟؟؟؟؟

رضا :: یکشنبه 26/3/1387 ساعت 3:20 عصر

+ به خدا دارم از تنهایی میمیرم!!

رضا :: شنبه 22/4/1387 ساعت 7:40 عصر

نویسنده: پیمان جهانی(دوشنبه 26/9/1386 ساعت 1:29 عصر)

ای دوست دلت همیشه زندان من است
اتشکده عشق تو از ان من است
ان روز که لحضه وداع من و توست
ان شومترین لحضه پایان من است
*  کاش بودی تا دلم تنها نبودتا اسیر قصه فردانبود
کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنی نبودتالبان سردمن بی خبر ازموج واز دریا نبود
کاش بودی تا فقط باورکنی بعد تو این زندگی زیبا نبود
*چیزی که زن دارد ومرد را تسخیر میکند مهربانی اوست
*این جمله همیشه یادت باشه :زندگی گل سرخی است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است
*دل به دلدار سپردن کار هردلدار نیست/ من به تو جان می سپارم دل که قابل دارنیست
 *دوری دوستی های کوچک را از بین می برد امابه دوستی های بزرگ غظمت میدهد
مثل باد که کبریت راخاموش می کند اما اتش راشعله ور
*خداوند هرگاه بخواهد انسانی را فاسدکند او را به تمام خواسته هایش میرساند
*به سنگ ها گفتند لحضه انسان باشید گفتند هنوز به اندازه کافی سخت نشده ا یم
*سکوتم :صدای تو

هوایم :هوای تو
دلتنگم: بردای تو

تنهایم :برای تو

زندگیم :فدای تو
*یادت گفتم خشت دیوار دلتم توهم منو شکستیولی اشکال نداره حالا خاک ذیر پاتم
*مانده ام در کوچه های بی کسی /سنگ قبرم را نمی سازد کسی
مردم خاکسترم را باد برد /بهترین یارم مرا ازیاد برد
*ترک دنیا کرده ام ترک جان هم می کنم غیر عشقت هرچه گویی ترک ان هم می کنم
*دوستی تکرار دوست دارم نیست دوستی فهمیدن ناگفتنی های کسی است که دوستش می داری
ای نگاهت رونق فردای من /در تو معنا می شود دنیای من
*ای کلامت بهترین اثبات عشق/ با تو ماندن ارزو و  رویای من
*نگاهی اشنابریاس کردم تورا در برگ ان احساسکردم
درکلاس عاشقی ناز چشات دو واحدعاشقی پاس را کردم
*در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام توهمان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام
*تو زندگی هرگز اخم نکن چون ممکن یکی به لبخندت زنده باشه
*همیشه نگاهی را باور کن که وقتی از ان دور می شوی در انتظارت باشه
*ماه من پرده از ان چهره زیبا بردارتا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد
 * ماعاشق فهم وادب و معرفتیم :ماخاک قدوم هرچه زیباصفتیم

 اززشتی کرداردگرخسته شدیم :محتاج دوپیمانه می معرفتی
 *  قصه عشق من وتوبه قشنگی خیاله
من وتوماهی وابیم که جدایمون محال
*میدونی چرا معرفت هاکم شده ؟چون  همشون تووجودتوجمع شد
*درقلبت را واسه هیچ کس بازنکن چون اونیکه دوست داره خودش کلید داره
*دربی کرانه ذندگی دوچیزافسونم می کند :ابی اسمان که می بینم ومیدانم که نیست وخدایی که نمی بینم ومی دانم که هست!
*خدا زمین را مدورافریدتابه انسان بگویدهمان لحضه که تصورمی کنی اخردنیا رسیده درست درنقطه اغاز هستی!!!!
*دوست همه باش ومعشوق یکی مهرت را به همه هدیه کن عشقت را به یکی!
*انگار پای ثانیه ها لنگ میشه وقتی دلی برای دلی تنگ می شه
*سوزی که برف دارد باران ندارد
*ابی تراز انیم که بی رنگ بمیریم

 ازشیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

 تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم

شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

متن

حسن میرزایی

هرجا هستی"یا دت هستم تو کجایی که ببینی زندگیم چه سوت و کوره قربون چشای نازت"چشم تو از من چه دوره نمی بخشم خودم و روزی که چشمات و بستی اگه بودم پیش چشمات"من و تنها نمی زاشتی کاش منم با تو می مردم"دیگه تنها نمی موندم دستاتم از من گرفتی"مگه عاشقت نبودم نمی دونی چه غریبم"میون این همه ادم زنده موندن خیلی سخته"خودم و دارم می بازم دیگه ارزشی نداره"عمر من رو به زواله کاشکی بودی و می دیدی"کسی که به غم دچاره حالا من تنها نشستم " ای برادر خیلی خستم اسم تو برام عزیزه"هر جا هستی یادت هستم

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموشی بود
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه ی خارمغیلان بودم
زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال
ورنه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بود

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
می گویمت دعا وثنا میفرستمت
هر صبح وشام غافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به فدا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می فرستمت