• وبلاگ : يادداشتها و برداشتها
  • يادداشت : ايران در سوگ نشست
  • نظرات : 6 خصوصي ، 9 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عيد فطر... روز چيدن ميوه هاي شاداب استجابت مبارک باد.
    سلام سخي عزيز
    ممنونم بابت حضورت
    سلام دوست عزيزم
    عيد بر شما مبارک[گل]
    با مطلب جديد آپم، نظري هم مرقوم بفرما[چشمک]

    گاهي بايد به دور خود يک ديوار تنهايي کشيد

    نه براي اينکه ديگران را از خودت دور کني

    بلکه براي اينکه ببيني

    براي چه کساني اهميت داري...... که اين ديوار را بشکنند

    بهترينها رو براتون آرزومندم ...موفق باشيد

    پاسخ

    ستاره جون عزيز هر نكته هر كلام آن مث خودت مث ستاره در آسمان سبز ادبيات فارسي ميدرخشد ممنون شما
    سلام دوست عزيز.
    طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق.
    ما يه انجمن داريم کاملا مذهبي و ديني که درحال عضوگيري هستيم. به زودي امکانات جديد و فوق العاده اي به کاربران ميديم.
    خيلي خوشحال ميشيم تو انجمن کاملا مذهبي ما و در کنار بچه هاي مذهبي و دين دار عضو بشين و از اطلاعات ارزشمندتون استفاده کنيم.
    منتظرتون هستيم.

    يا علي. . .

    پاسخ

    سلام دوست عزيز طاعات و عبادات شما هم قبول در گاه حق
    سلام

    خوش بر کسي که سفره نشين خدا بود

    از هرچه غير خواسته ي او گر ، جدا بود

    درب کلاس درس خدا چون گشوده شد

    خوش بر مطلبي که قبول انتها بود



    پاسخ

    زهراجون عزيز ممنون از شعر بسيار بسيار دلنشين دوست داشتني روان و رهگشايت
    + مرضيه 
    سخي جان خيلي سخته

    من بعد زلزله
    شهر بم و ديدم شهر ويران شده رو

    گوراي دسته جمعي رو اونجا ديگه کسي نبود واسه عزيزش عزا بگيره

    از يه طايفه فقط چند نفري زنده مونده بودن

    ياداوريش واسم سخته

    چقدر وحشتناک بود ديگه اونجا هيچ کس براي عزيز از دست دادش گريه نميکرد

    بغضا همه تو سينه خفه ميشد






    پاسخ

    مرضيه جان عزيز راست ميگي بسيار سخته بسيار درد آوره در شهر بم پسر دايي من به همسر و اولاد هاي ايراني اش زندگي ميكردند 40سال بود كه از وطن بنابر اختلافات فاميلي برامده بود و در آنجا به خواريي يك آوارهء افغانستاني زندگي ميكرد بعداز آن زلزله از هيچ كدامشان خبري نيست كه نيست ....درد هاي كم نيست به گفتن نميشه نويسنده ميخواهد و كتاب هايي از درد والم
    + مرضيه 
    ما درد را مينوشيم
    حسرت را باذره ذر? جانمان حس مي کنيم

    تن پوشمان وهم است ,روزهامان لحظه لحظه جلو? سراب دارد!
    ماه شبهامان رنگ خون ,از آسمانمان گريه مي بارد

    ما خود درديم
    ما خود از اين زندگي سرديم

    اي زمين تو ديگر چرا؟
    تو ديگر چرا؟!
    <\/h6>
    پاسخ

    درست ميگي عزيزم
    + مرضيه 
    خيلي سخته


    پاسخ

    بلي سخته عزيزم