[ و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت ، فرمود : ] مادر بر تو بباید گریست مى‏دانى استغفار چیست ؟ استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است : نخست پشیمانى بر آنچه گذشت ، و دوم عزم بر ترک بازگشت ، و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى چنانکه خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى ، و چهارم اینکه حقّ هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا سازى و پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است ، با اندوهها آب کنى چندانکه پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ، و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانکه شیرینى معصیت را بدان چشاندى آنگاه أستغفر اللّه گفتن توانى . [نهج البلاغه]
یادداشتها و برداشتها
 
پارسی

پارسی

چشمت بمن تمامت دیدار پارسیست

یاد هوای توست که در تار پارسیست

آهنگ آشناست که در ما فتاده است

آئین ما و توست که گفتار پارسیست

گه ماه و گه ستاره و گه آب میشود

در ماه و ما تو همه پندار پارسیست

خون سیاوش است که در گل فتاده است

آواز بهمنست که در دل فتاده است

این یادگار  زمزمهُ  آشنای ماست

این محتوای غمزدهُ سر نای ماست

امروز اگر بدست کسی کهنه و نو است

امروز اگر جدا ز سمرقند و ده نو است

این خنگ رودکیست که فرغانه میرود

این بوی جوی ماست که تا خانه میرود

این راز مولویست که در تار پارسیست

تا زنده گیست نغمهُ گیتار پارسیست

                                                             ابراهیمی


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 2:35 صبح     |     () نظر
 
د خــت خــــــــــــــــراسان

د خــت  خــــــــــــــــراسان

 

 

 

 

چـون عطر صمیمی بهـــــاران شده یی باز

 

 

موسـیقی آهســـته بـــــــاران شده یی باز

 

 

چـون خــــال برخســـارة پر عاطفت شب

 

 باهم چقدر ســـــاده و عـــــریان شدة باز

 

 

با پای برهــــنه چقــدر خســـــته رسـیدی

 

 

ای کوه شرف دخـت خـــراســان شدة باز

 

 

                                                                                                                                                    

ابراهیمی

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 2:30 صبح     |     () نظر
 
ملتم
مرحوم قهار عاصی:

  ملتم

این ملت منست که دستان خویش را

برگرد آفتاب کمر بند کرده است

این دستهای اوست که میکوبد ازیقین

دروازه های بستهء تردید قرن را

ایمان بیاورید!

تنهاترین بیامبر

اینک

ملتم ـ

با آیه های چشم خدا قد کشیده است

این ملت منست که تکرار میشود

با نام انسان

با واژه های عشق

این اوست

             اوست

                     اوست ...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 2:26 صبح     |     () نظر
 
رباعی ها

سری خواهم که سودایش تو باشی

دلی خواهم، تمنایش تو باشی

تحمل می کنم یلدای غم را

به امیدی که فردایش تو باشی

 

چه رازی در نگاهت خفته ای دوست

که می ماند چنین ناگفته ای دوست

ندیدم خیر از این بودن که دایم

مرا می داشتی آشفته ای دوست

 

شبی از کوی جانان می گذشتم

تو پنداری که از جان می گذشتم

نگاهی داشتم یک آسمان ابر

نهاده سر به باران می گذشتم

 

غمت آتش زده در جانم ای دوست

نکردی از کسی پرسانم ای دوست

تو با وصل چه کس آباد گشتی

من از هجران تو ویرانم ای دوست

 

به دل دارم هوای کوی نرگس

نشسته در مشامم بوی نرگس

پرستوی بهار روی اویم

پر و بالک زنانم سوی نرگس

 

نگاهش قصه های دیگری داشت

دلش آهنگ جای دیگری داشت

پرستش کردمش یک عمر اما

خدای من خدای دیگری داشت

 

به جز جانت نمی کردم تصور

جز ایمانت نمی کردم تصور

چه شد کاینگونه ام از یاد بردی

من اینسانت نمی کردم تصور

 

تو را در بندگی زیبد خدایی

که تو فرمانروای جان مایی

خوشم در سرزمین با تو بودن

تو سلطانی کنی و من گدایی

 



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 2:3 صبح     |     () نظر
 
عروسی خر

خری آمد به سوی مادر خویش، بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری، اگر تو بچه ات رو دوست داری

خر مادر بگفتا ای پسر جان، تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل، یکی را کن نشان چون نیست مشکل

خرک از شادمانی جفتکی زد، کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت مادر به قربان نگاهت، به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را عاشق شدم من، به زیبایی نباشد مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن کن، برو اکنون بزرگان را خبر کن

به اداب و رسومات زمانه، شدند داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خریدند پای عقدش، یه افسار طلا با پول نقدش

خریداری نمودند یک طویله، همانطوری که رسم است در قبیله

خر عاقد کتاب خود گشاید، وصال عقد ایشان را نمیاید

دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟، به عقد این خر خوشتیپ در آیی؟

یکی از حاضرین گفتا به خنده، عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید، که خر خانم سرش یکباره جنبید

خران عرعر کنان شادی نمودند، به یونجه کام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی، برای این دو خر در زندگانی

                                                                                  از همان قوشخانه


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 1:19 صبح     |     () نظر
 
بچه های ما می فهمند

بچه های ما می فهمند

 

آدم وقتی فقیر میشه، خوبی هاش هم حقیر میشه، اما کسی که زور داره، یا زر داره، "هنر" می بینند "عیب" هاشه، "حرف حسابی" میشنوند "چرندهاشه"؛ "آروغ های بی جا و نفرت بار" شه، فلسفه و دانش و دین می فهمند؛ حتی "شوخی های خنک و بی ربط" او، از خنده حضار را رده بر می کنه!

ملت ها هم همینجور اند.

روزی که ما مسلمان ها پول داشتیم، زور داشتیم، فرنگی ها از ما تقلید می کردند. استادهای دانشگاههای اسپانیا، ایتالیا، فیلسوفها و دانشمندهاای اروپا، وقتی می خواستند درس بدهند، قبا و لباده ء ملاهای ما را به تن می کردند، یعنی که ماهم بو علی و رازی و غزالی ایم!

همون که باز، استادهای دانشگاهای ما امروز، تو جشن ها، می پوشند، تا خود را ه شکل استادهای دانشگاه های اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و انگلیس بیارایند! یعنی که ما هم شبیه کانت و دیکارتیم! ببین که لباده های خودمان را هم باید از دست فرنگی ها به تن کنیم!

صنعتگرهای مسیحی در اروپا، تقلب که می کردند، مارک "الله" را روی جنس های خودشان می زدند، یعنی که این ساخت اروپائی نیست، کار بلخ و بخارا و طوس و ری و بغداد و شام و مصر و اسلامبول و قرناطه و قرطبه و اندلس است. حتی روی صلیب، مارک "الله" می زدند!

جنگ های صلیبی که شد، آنها افتادند به جان ما، ما افتادیم به جان هم مسیحی ها و جهودها یکی شدند،مسلمان ها صدتا شدند، سنی به جان شیعه، شیعه به جان سنی، ترک به جان فارس، عجم به جان عرب، عرب به جان بربر، بربر به جان تاتار..... باز هر کدام تو خودشان کشمکش، دشمنی، بدبینی، جنگ و جدل: حیدری، نعمتی، بالاسری، پائین سری، یک شیخی، یک صوفی، یکی امل، یکی قرتی.....

نقشه جهان را جلو خود بگذار، از خلیج فارس یک خط بکش تا اسپانیا، از آنجا یک خط برو تا چین، این مثلث میهن اسلام بود؛ یک ملت، یک ایمان، یک کتاب.

حالا؟

مسلمان های یک مذهب، یک زبان، یک محل، توی یک مسجد، هفت تا "نماز جماعت" می خوانند!

توی برادران جنگ هفتاد و دو ملت برپا شد. هر ملتی اسلام را رها کرد، رفت به سراغ قصه های مرده، خرابه های کهنه، استخوانهای پوسیده......... "خدا" را از یاد بردند، "خاک" را به جایش آوردند.

توحید توی کتابها مرد، به شکل کلمات؛ و شرک تو جامعه جان گرفت، به شکل طبقات. دین فرقه فرقه شد و امت قوم قوم و ما قطعه قطعه، هر قطقه .... و لقمه ای چرب، نرم، راحت الحلقوم.

سر ما را به خاک بازی، به خون بازی، فرقه سازی، دسته بندی، به جنگ های زرگری، به بحث های بیخودی، به حرف های چرت و پرت، به فکر ها و علم های پوک و پوچ، به عشق ها و کینه های بی ثمر، به گریه ها ندبه های بی اثر، به دشمنی های عوضی، به خنده های الکی، بند کردند. چشم ما را لای لایی خواب کردند. فرنگی ها هم مثل مغول ها:

"آمدند و سوختند و کشتند و بردند و ....."

اما نرفتند!

و ما یا سرمان به خودمان بند بود و نخواستیم ببینیم، یا به جان هم افتاده بودیم و نتوانستیم ببینیم و یا اصلاً، برگشته بودیم به عهد بوق، به جستجوی قبرها، باد و بروت های استخوانهای پوسیده، استخوان پوسیده ها و نبودیم که ببینیم!

طلاهامان را بردند و ما را فرستادند دنبال عصر طلائی – دنبال نخود سیاه. ملیت، نبش قبر، مذهب، شب اول قبر؛ حال، فراموشش کن؛ زندگی، ولش کن.

هزار و دوبیست و پنجاه سال پیش، پدر شیمی قدیم – جابر – در کلاس مسجد پیامبر، نزد امام صادق، رئیس مذهب شیعه، درس شیمی فرا می گیرد و هزار و دوبیست و پنجاه سال بعد نزد پیروان پیامبر و شیعیان امام صادق، درس شیمی در کلاس مدرسه حرام می شود. هزار و دوبیست سال پیش، ما باری اولین بار در یک جامعهء اروپائی – اندلس – بی سوادی را ریشه کن می کنیم، و هزار و دوبیست سال بعد، بی سوادی، جامعهء ما را ریشه کن می کند.

هشتصد سال پیش، اولین بار، دسته ای از جوانان ما، - "فتیه المغربین" – آمریکا را کشف می کنند و هشصت سال بعد، آمریکا، پیر و جوان ما را .....- چه بگویم!

آنها بیدار شدند و ما به خواب رفتیم. مسیحی ها و جهود ها یکی شدند و ما صدتا. آنها پولدار شدند و زوردار و ما فقیر و ضعیف!

و کار ما ؟

یک دسته مان هنوز هم مشغول کشمکش های قدیم اند و نفهمیده اند که در دنیا چه خبر ها شده است.

یک دسته هم که فهمیده اند دنیا دست کیست، نشسته اند و مثل میمون، آدم ها را تماشا می کنند و هر کار آنها می کنند، اینها اداشان را در می آورند!

و در چشم اینها، فقط فرنگی ها آدم اند! آدم حسابی اند، چون فرنگی ها پول دارند، زور دارند.

ما ها دیگر فقیر شدیم، خوبی هامان هم حقیر شده، آنها که پولدار شدند، عیب هایشان هم هنر شده!

آنها می خواهند همه مان را و همه چیزمان را میمون بار بیارند و میمون وار: و استادهامان را، شاعرهامان را، بزرگ هامان را، هنرمندهامان را، فیلسوف ها مان را، زن ها مان را، مردها مان را، زندگی هامان را، شهرها مان را، خانواده هامان را و .... حتی بچه هامان را!

آنها فقط از یک چیز می ترسند، از این می ترسند که ما دیگر از آنها "تقلید" نکنیم.

چطور میشود که از آنها تقلید نکنیم؟ کاری کنیم که بتوانیم خودمان "بفهمیم".

آنها فقط از "فهمیدن" تو می ترسند. از "تن" تو – هر چقدر هم قوی بشی – ترسی ندارند؛ از گاو که گنده تر نمیشی، میدوشنت؛ از خر که قوی تر نمیشی ، بارت می کنند؛ از اسب که دونده تر نمیشی، سوارت میشند! آنها از "فکر" تو می ترسند.

اینه که بزرگ هائی که "فکر" دارند، باید فقط به چیزهای بیخودی فکر کنند، بچه ها را هم باید جوری بار بیاورند که هر کاری یاد بگیرند و فقط و فقط بلد نباشند "فکر" کنند! بچه های باشند نو نوار، تر و تمیز، چاق و چله، شاد و خندان، اما .... ببخشید!

از چه راه؟  از این راه که عقل بچه های مان را از سرشان به چشمشان بیارند!  چطوری؟ با روش آموزش و پرورش مدرن آمریکائی: سمعی و بصری!

یعنی باید چشمات فقط کار کند، یعنی باید گوشات فقط کار کند، چرا؟ برای اینکه آن چیزهایی را که پنهان می کنند و پنهانی می کنند، نبینی،برای اینکه آن کارهایی را که یواشکی و بی سر و صدا می کنند، نشنوی. و آنها هر چه می کنند، هر چه می آرند و می برند هم "پنهانی" است، هم "بی صدا"!

اما بچه های ما، گربه ء سیاه دزد را که در شب بی تابش ماه، پر از زوزه ء روباه، از دیوار بالا میاید، از پنجره داخل میپرد، حتی از راه آب های پوشیده، سوراخ های گرفته، دزدکی، یواشکی، داخل میایند، هم خودش را، تو شب سیاه رنگ سیاهش را می بینند، هم از میان زوزه ها، صدای پای نرم و بی صدایش را می شنوند.

عقل فرنگی به چشمش است، به گوشش است، به پوستش است، تو مخاط دماغش است، تو بزاق دهانش است، چی میگم؟ علمش توی شکمش است، هنرش زیر شکمش است، عشقش فقط پرستش لذت است، آزادیش فقط آزادی غارت است. فقط زر را می شناسد، فقط زور را می فهمد، گرگ است، روباه است، موش است.

ما ها را میخواهد میش کنه: شیر مونه بدوشه، پشمیمونه بچینه، پوستمونو بکنه، دینمونه بگیره، دنیامونه بچاپه، پیرها مونه خواب کنه، جوانا مونه خراب کنه، زنامونه بی شرم، مردامونه بی شرف، دخترامونه عروسک، پسرامونه مترسک، بچه ها مونه- بچه های خوشبختمون – نونوار، شیک و پیک، تر و تمیز، چاق و چله، شوخ و شنگ، با تربیت، با ادب، اما چی ؟ سمعی و بصری!

حیوان ها سمعی بصری بار میآیند، فقط می توانند ببینند، بشنوند، اما نه! بچه های ما "می فهمند" ! برق هوش را در چشم های تند بچه های برهنهء حاشیهء این کویر نمی بینی؟

آری ، بچه های ما، همه چیز را می فهمند.

حتی جهان را، همه چیز جهان را، انسان را، همه چیز انسان را، حرکت همه چیز را، پوچی را، معنی را، دنیا را، آخرت را، برای خود را، برای خلق را، برای خدا را، حتی شهادت را و ..........

"توحید" را،

"یک – جلوش، - تا بی نهایت – صفر ها " را !

 

 

نوت: این نوشته های بالا از دکتر علی شریعتی است که از کتاب "مجموع مقالات" اش جلد دوم، وبرای ما خالی از مفاد نیست که بخوانیم!‌

از قوشخانه کل راستک

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 1:8 صبح     |     () نظر
 
غزل ناز
 

غزل ناز

 

 

 

میان چشم تو و قلب من ترانهء ناز

نوای نازو نی و نای شاعرانهء ناز

 

دوباره کن نظری و سخاوتی بر ما

که ما فقیر و تو هم صاحب خزانهء ناز

 

پریده باد به آفاق بی کرانهء عشق

کبوتران نگاهت ز آشیانهء ناز

 

دو مصرع غزل چشم تو مرا آموخت

سرودن غزل ناب عاشقانهء ناز

 

نکرده یک مژه هم سوی من ز ناز نظر

مزن به سینه ام از خنجر بهانهء ناز

 

زمن بگیرد، اگر ناز تو نباشد، عمر

خدا ترا بدهد عمر جاودانهء ناز

 

جهان، جهان صفا و مکان مکان وفا

زمان زمان نیاز و زمان زمانهء ناز

 

فشان ز اشک دل و دیده بر سرش "شاکر"

ز خاک عاطفه تا سر زند جوانهء ناز

 

 بر گرفته از کهکشان خیال


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/7:: 12:55 صبح     |     () نظر
 
میخ پنجم
 
 "میخ پنجم"
 
به کارگیری ظرافت های تند و طنز آلود در ادبیات و سیاست چیز تازه یی نیست. از آن جمله است حکایت مشهوری که استاد خلیل الله خلیلی در شعری به نام "میخ پنجم" آورده است که تمثیل راستینی میتواند باشد درمورد افراد و گروه های سیاسی درکشورما هم-  درمورد گروه هایی که از بادهء دروغین قدرت مست شده؛  سیه مستی میکنند  و هرگز نمی اندیشند که  این قدرت باد آورده پایش ندارد و باد دیگری آنرا خواهد برد.

 
چنانچه دیده شده درین هفت سال پس از به قدرت رسیدن دولتمردان امروزی درکشور آنها هرگز به فریاد مردم و مخالفین خود گوشی فرا نداده و چهار نعل در جهت خواست های قومی و گروهی خویش روان اند. تصور میکنند که به خدایی رسیده اند و این ملک دیگر ملک آنهاست و هرآنچه خواسته باشند میتوانند انجام دهند. درست همانند دولتمداران کمونیست که تصور میکردند "انقلاب ثور برگشت ناپذیراست"؛ نه ترسی از خدا داشتند و نه شرمی از مردم.
 
سخن از میخ پنجم بود و آن چنین است که وقتی آدمیزادگان بیمایه به مقام و زوردست یافتند، چشمها و گوشهایشان با چهار میخ غیبی بند میشود تا چیزی را نبینند و صدای کسی جز خود شان را نشنوند. همانی که این چار میخ را فرومیبرد، میخ پنجم را نزد خود نگهمیدارد تا زمانی که این بیمایگان از قدرت فرو میلغزند و میخ پنجم در ناکجای شان فرو برده میشود تا آن چهار میخ دیگر برون آیند. آن وقت است که میتوانند حقایق را بشنوند و ببینند اما دیگر توان انجام کاری را نداشته جز شرمندگی و سرافگندگی مایهء دیگری نمیداشته باشند.
 
در کشو ما زمام امورمملکت را مردم و جامعه جهانی بدست کسانی سپردند و چنین انگاشتند که سی سال جنگ، مداخله، نقاق، فقر و آوارگی هر فرد این کشور را به این باور ساخته است که با استفاده ازشرایط مساعد داخلی و خارجی به درمان درد های گذشته پرداخته و کشور را ازخاک سیاهی که نشسته است، بلند کنند.  اما با درد و دریغ آنها چنین نیندیشند و با این پندار واهی گام برمیدارند که این قدرت همیشه در نزد شان است.
قدرت دولتی را درافغانستان کسی بدست نیاورده که بتوانند آنرا "دولت خداداد" خوانده و هرچه میخواهند انجام بدهند. دیگر زمان "دولت های خداداد" گذشته است. دولت ها توسط مردم معین میشوند و توسط مردم سرنگون میگردند. هیچ شخص، گروه و یا محفلی نمیتواند به خواست و رضای خودش دست به سرنوشت و منافع مردم دراز کرده و به دلخواه خود برای مردم تعیین تکلیف کند. دولت ها در جهان امروز مکلف اند، وظیفه دارند، تعهد در برابر مردم دارند و نزد مردم مسوول اند. امروز درجهان مردم به رضای خود دولت ها را میسازندو چنانی میسازند که دولت بدست فرعون ها نیفتد تا دعوایی خدایی کند و مردم را به بندگی فرابخواند.
گذشت آن زمان که شاهی، امپراتوری، شهنشاهی میتوانست سرزمین هایی را اشغال کرده و مردم را رعیت بسازد. گذشت آن زمان هم که دورتا دور یک سرزمین خط میکشیدند و آنرا سرزمین "خداداد" این یا آن خاندان و حکمران قلمداد میکردند. امروزانسان ها در پرتو تمدن امروزی و ارزش های بزرگ انسانی که جهانیان را مجبور به فرمانبری ازان میکند، توانایی آنرا یافته اند تا آزاد زندگی کنند و تابع هیچ قانونی که آزادی های شان را سلب کند نباشند. قانون زمانی میتواند پذیرفتنی باشد که حقوق اساسی بشر حفظ کند، ورنه هیچ قانونی پذیرفتنی نیست.
تشکل سرزمین های آزاد یک وجبی پس از فروپاشی یوگوسلاویای پارین در شبه جزیرهء بالکان گواه برین ادعا است که اگر ملتی و مردمی، ولو هرقدرکوچک هم باشد، نخواسته باشند سربه فرمان دولتی که آزادی های شان را ازآنها گرفته است، خم کنند، میتوانند به آزادی برسند. عامل کمک جامعهء جهانی برای تشکیل همچودولت های کوچک از اهمیت درجه دوم برخورداراست درحالیکهه عامل اصلی عزم مردم است برای آزاد زیستن و پذیرفتن قربانی برای آن.
کسانی که امروز در افغانستان می پندارند قدرت سیاسی را بدست دارند و هرچه خواسته باشند میکنند ویا این که برای تطبیق خواست های خود قدرت دولتی را میتوانند اشغال و غصب کنند باید بدانند که راهی به جایی نخواهند برد. تنها کاری که میکنند ضیاع وقت، امکانات و خون مردم بیچاره خواهد بود. این ها باید منحیث افراد متمدن جامعهء بشری فکرکرده و دریابند که قدرت دولتی امانت مردم است ودران همهء افراد کشور سهم ومنافع دارند. هرگونه استفادهء از قدرت برای تطبیق امیال و اهداف شخصی، حزبی، گروهی وقومی خیانت و گناهیست بزرگ.
وقتی اختیار پول و درآمد ملی، اقتصاد، دفاع، امنیت، معارف، پارلمان و جامعه بدست کسانی سپرده شده باشد و آنها به جای طرح برنامه های عام المنفعه و متعادل و بجای تامین منافع عامهء مردم مصروف به کارگیری امکانات وموقعیتها به نفع شخصی، گروهی و قومی خویش باشند، خیانت میکنن- خیانتی مشهود!
 اگر این ها از قهرخدا نمیترسند و فریاد مردم را نمیشنوند و بیچارگی مردم را نمی بینند، باید بدانند که آن روز به زودی فرامیرسد تا مردم از آنها سلب اعتماد کرده و ازقدرت بزیرشان بکشند. آن وقت است که آنها میمانند و "میخ های پنجم".
 
آن که را مسوولیت بزرگ، عقوبت بزرگتر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/6:: 9:3 عصر     |     () نظر
 
عکس

drinks

life

good life

autumn view

home decoration

home flowers

beautiful

fall view

beverages

shells

arts of flowers

arts

red leaves

red

home

decoration

relax

romantic

perfect

art

shell

dream

leaf

wonderful

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/5:: 8:30 عصر     |     () نظر
 
دوستت دارم
            

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/4:: 9:45 عصر     |     () نظر
<   <<   111   112   113   114   115   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
همفکری
EMOZIONANTE
دیار عاشقان
در انتظار آفتاب
حاج آقاشون
به سوی فردا
اگه باحالی بیاتو
ای لاله ی خوشبو
خورشید تابنده عشق
آیینه های ناگهان
(( همیشه با تو ))
حوض سلطون
عاشقان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
یا امیر المومنین روحی فداک
پرسه زن بیتوته های خیال
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
لنگه کفش
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
عشق و شکوفه های زندگی
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات