سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای آن که با رازگویی طولانی اش، همدم عارفان گشت و لباس دوستی اش را بر تن ترسیدگان پوشاند ! [امام سجّاد علیه السلام ـ در نیایشش ـ]
یادداشتها و برداشتها
 
مارها و قورباغه ها

مارها و قورباغه ها

مارها قورباغه‌ها را می خوردند و قورباغه‌ها از این نابسامانی بسیار غمگین بودند
تا اینکه قورباغه‌ها علیه مارها به لک لک‌ها شکایت کردند
لک لک‌ها چندی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار کردند و قورباغه‌ها از این حمایت شادمان شدند
طولی نکشید که لک لک‌ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه‌ها
قورباغه‌ها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند
عده ای از آنها با لک لک‌ها کنار آمدند و عده‌ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند
مارها بازگشتند ولی اینبار همپای لک لک‌ها شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند
حالا دیگر قورباغه‌ها متقاعد شده‌اند که انگار برای خورده شدن به دنیا آمده اند
ولی تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است !
اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان !!؟؟


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/8/3:: 1:40 صبح     |     () نظر
 
گنجشک و خدا

 xsgs_6061.gifxsgs_6020.gifxsgs_6021.gifxsgs_5082.gifxsgs_5085.gifxsgs_4092.gifxsgs_4077.gifxsgs_4072.gifxsgs_4071.gif



روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و ... (سنگینی بغضی راه کلامش بست...)
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.


خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!


اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد !

ارسالی نرگس جان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/28:: 12:49 صبح     |     () نظر
 
خرید شوهر !!!
خرید شوهر !!!



یک مرکز خرید وجود داشت که زنان میتوانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان میتوانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد. این مرکز پنج طبقه داشت و هرچه به طبقات بالاتر میرفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد. اما اگر در طبقه ای دری را باز کنند باید از همان طبقه مردی را انتخاب کنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند دیگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط یکبار میتواند از این مرکز استفاده نماید.
روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز رفتند تا شوهر مورد نظر خود را انتخاب کنند.
بر روی درب طبقه اول نوشته بود این مردان شغل و بچه های دوست داشتنی دارند. دختری که این تابلو را خوانده بود گفت خب بهتر از بیکاری یا بچه نداشتن است!! ولی دوست دارم ببینم در طبقات بالا چه مواردی هست!!
در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغلی با حقوق زیادو بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت: هوووممم طبقه بالا چه جوریه؟؟؟
طبقه سوم نوشته بود این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره های زیبا و در کار خانه نیز کمک می کنند.دختر گفت چقدر وسوسه انگیز برویم و طبقه بعدی را ببینیم.
در طبقه چهارم نوشته بود:این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره های زیبا و در کار خانه کمک میکنند و در زندگی هدفهای عالی دارند.
آندو واقعا به وجد آمده بودند و دختر گفت: وای چقدر خوب چه چیز ممکن است در طبقه آخر باشد آندو از شوق زیادشروع به گریه کردند.
آنها به طبقه پنجم رفتند آنجا نوشته شده بود : این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان هیچوقت راضی شدنی نیستند. از این که به مرکز خرید ما آمدید متشکریم و روز خوبی را برای شما آرزومندیم.


منبع تفریحات سالم برای فارسی زبانان




 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/7/16:: 7:57 عصر     |     () نظر
 
جوکهای خنده دار

معلمی جهت ا هد ای خون به بیمارستان ر فت و 250 سی سی خون از او گـــرفتند از هـــوش رفت ــ 500 سی سی خون به او تزریق کـــر د ند به هــوش آمد برخاست روی تخت نشست و با غـــرور گفت ــــ هـــر وقت خــواستید من آما د ه اهـــداء خـــون هستم ـ

خـــواستگار باستان شناس

د ختری هـــر کس به خواستگاری اش می رفت جواب رد مید اد تا اینکه روزی جــوا نی باستان شناس به خــواستگاری اش رفت  او فوراً قبــول کـــرد ـ علت را پر سید ند گفت ــــــ بــراین پذ یرفتم که هــر چه سن من با لا تر رود ارزش من نزد او بیشتر  خــواهد شــد ـ

غمگین بــود ن شوهـــر

شخصی د ر مــراسم تد فین همسر یکــی از همسایگان حضور یافت وقتی به خانه آمـــد سخت متا ثر و اند وهنــاک بود ـ زنش علت را پرسیــد ـ گفت ـــــ چــرا متاثر نباشم ـ د وست من تا کنــون سه بار مــرا د ر چنین مــراسمی د عــوت کــرد ه ومن هنــوز نتوانسته ام یک بار از او چنین د عـــوتی به عمل آورم ـ

ا عتراض پیر زن

پــیر زنی نــزد د اکتر رفت ـ د اکتــر گفت ـــ دهنت را باز کـــن ـ داکـتــر خــواست چــوب را د اخل دهان پیر زن کند  کــــه یک د فعـــه پیرزن ناراحت شد ه و دست داکتر راگـــرفت و گفت ـ آیس کــریم را خــود ش مــی خــورد و چوب آن را بــه د هــن من مــــی د هـــد ـ

عــــینک

مــلا نصر الــد ین  شبــی زنش را از خــواب بیــد ار کرد و گفت ـــ عینک مـــرا فـــوراً بیــاور ـ او پرسیــد ــــ این وقت شب عینک مــی  خــواهی چی کنــی ؟

ملا گفت ـــ خــواب خــوشی میــد یــد م بعـضــی جـــا هـــای آن تــاریــک بــود و خوب نمی د یــد م ـ خـــواستم عیـنـــک بــزنم تــا خــوب هـمــه جــا را ببیــنــم ـ

ز یـنــــه

کســـی بــه مــرد عـــربی کــه به جهت کسب روزی بسیار جزع وفزع مــی کـــرد گفت ــــ مـگـــر آیــه  که روزی شما د ر آسمان است  را نخــواند ه ای ؟

عــرب گفت ــــ خـــوانــد ه ام امـــا زیــنــه ای به آن بــلــنـــد ی از کـجـــا بیاورم ـ

جنگ بین فیل وگنجشک

روزی گنجشکی کـــه اد عـــا مــی کـــرد زورش بیشتر از فیل است  تصمیم گـــرفت با فیل دعـــواکــنـــد ــ پس بــه فیـــل گفت ـــــ بیا باهـــم جنگ کنیم ـ

فیـــل قــبــول کـــرد بعــد د ستش را بالا بـــرد و به سر گنجشک کـــوبید و گفت د یـــد ی راست مــی گفتم ؟

گنجشک کـــه تمام پــر هایش ریختــه بــود گفت ـــ حالا کجـــا را د ید ی  مــن تازه لباسم را بیرون کـــرد م ـ

خـــود کشــی

شخصی طنــابی را بر کـمـــر بستــه بود پـــرسیــد ن چـــرا طنابی بــر کـمـــر بسته ای ؟

گفت ــــ مــی خـــواهم خــود کشــی کنــم ـ

گفتــنـد ــــ پس با یــــد بــه گـــرد ن ببنـــد ی ـ

گفــت ــــــ بستــــه بــود م د یـــد م خـفـــه مـــی شــوم بر کمـــر بستــم ـ

مــــر د ه بی ســواد

مـــرد تهید ست و ســاد ه انــد یشی وارد د وکان سنگ تــراش شد ه پــرسید ـ آ قا مــاد رم مــرد ه سنگ قبــر د ست د وم د ارید ؟

سنگ تــراش نگاهــی به سرو پای او اند اخت و گفت ــــ نی ند ارم چون اسم د یگری روی سنگ د ست د وم نــوشته شد ه ـ

مــرد ساد ه لــوح گفت ـــ فرقی ند اره چــون مــاد ر مــرحــوم من بی سواد است ـ

جــــایــزه پــد ر سخت

پــد ر سختی رو به پسرش کـــرد و گفت ــــ اگـــر امسال اول نمــره شــوی تو را پارک مــی بــرم تا آیس کـــریم خـــورد ن بچـــه ها را خــوب تما شا کنی ـ

اخراجـــی

د زدی وارد خــانه ای شد و تــلویزیون را خــواست ببرد ولـــی اول آنرا  روشن کـــرد ـ از قضا تلویزیون مسابقه فـــوتبال نشان مید اد  او سر گـــرم تماشا شد ه بــود که صــاحب خــانه بیــد ار شد وازاو پــرسیــد ــــ تــو کــی استــی و این جـــا چی میــکنــی ـ

د زد گفت ــــ مــن بــازی کـــن فــوتبال بــود م و رفری مـــرا اخـــراج کــــــر د ـ

نایابی د رستکار

قــاضی از د زد ی پـــرسیــد ـــــ ایــن همـــه د زد ی را تنها میکـــرد ی یا شــریک هــم د اشتی ـ

گفت ــــ تنهـــا بـــود م مـگـــر د ر این زمانه آد م د رستکار هـــم پید ا میشه که به شراکت گـــرفت ـ

خـــرید اران کتــاب

از یک کتاب فــروشی پرسیــد ند ـــ وضع کسب وکــار شما چطور است ـ

گفت ــــ بسیار بــد چــون آنهانی که پــول د ارند سواد نــد ارند و آنهاایکه ســواد د ارند پول نـــد ارند ـ

فیل و مـــورچه

فیل و مــورچه ای به سینما رفتند ـ مــورچه چالا کی کـــرد و زود روی چــوکی نشست ـ اما فیل مــاند ه بــود کـــه چی کند ـ مــورچه وقتی اورا بــه این حــال د یــد گفت ــ ناراحت نباش  بیــا روی زانو های من بنشین ـ

ا دعــای پیامبری

شخصی نــزد پاد شا هی ا دعا کــرد که پیغمبرم و به مــن ایمان آورید ـ پا د شاه گفت ـــ معجزه تــو چیست ؟  گفت آن چــه خـــواهی ـ

پــاد شاه قفلی به او د اد و گفت ـــ ا گــر راست می گــویی این قفل را بــد ون استفاد ه از کلید باز کــن ـ

مــرد گفت ــــ مــن ادعـــای پیـــآ مبـــری کـــر د م نی اد عــــای آهنـــگــری ـ

د اکتــر د ند ان

بیمار گفت ـــ آقــای د اکتـــر این آن دنــد انی نیست کـــه مــی خــواهم آن را بکشید ـ

د اکتــر گفت ـــ صبــر د اشتــه با شیــد جــانم کــم کـــم بــه آن هــم میرسیــم ـ

نوشته شده توسط عصمت احمدزاده < type=text/java>GetBC(11);

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/20:: 2:6 صبح     |     () نظر
 
آزادی شاخ دارد یا دم؟

آزادی شاخ دارد یا دم؟

طنز از: زلمی رزمی

عجب دور وزمانه ای شده نمیدانم چرا بعضی از مردم ما دایمآ دود ازسر وکل? شان بالا است که چرا درافغانستان آزادی نیست؟

حقوق بشرچه شد؟ آزادی های فردی وحقوق مدنی کجاست؟ وعده های امریکا چه شد؟

فلان چیز چرا اینطورشد؟ بهمان چیز چرا آنطورشد؟ وهزار ویک ایراد و بهان? دیگری که خربیار و باقلی بارکن...

یک با انصاف پیدا نمیشه به این بی انصاف ها بگوید که همین آزادی، که اینقدر سنگ آنرا به سینه میکوبید، اول کلاه خود را قاضی بسازید وازخود حساب دهید، که شما خود تان درملک های(خارج) چقدرازنعمت آزادی برخوردارهستید؟

بیائید ازهمین جرمنی شروع کنیم:

شما را بخدا با هزارحیله و بهانه پناهندگی تان رد نشده و ازیک محکمه بدیگر محکمه سرگردان نیستید؟

هزاران نفرتان با تهدید اخراج اجباری مواجه نیستید؟ هوش وگوش تان مثل گوش روزه دار به الله اکبر، بطرف پولیس آلمان نیست؟

درلاگرها، کانتینرها، کشتی های فرسوده و ازکارافتیده، زیرزمینی های پرنم و حتی محابس و قرارگاه های نظامی دوران هیتلرسربه سرک نیفتاده اید؟

ازبیکاری و بی روزگاری مگس چرانی نمیکنید؟ جیره خور سوسیال نیستید؟ در سرک ها ودفاتر دولتی با آدم های بد قار وپیشانی ترش روبرو نمیشوید؟

صدا های ناخراش و ناتراش ( اوسلندرغوس، شایسه وشواین- خارجی خوک کثیف خارج شو) وغیره وغیره بگوش های تان نمیرسد؟  این هم شد آزادی؟

هه....هه....هه.... واقعآ که خنده آور است.

گوش شیطان کر، آزادی که بفضل ومرحمت الهی ازخیرات غربی ها در مملکت خود ما برقراراست، درکر? زمین جوره نداره وهرطرف زیردست و پا ریخته.

چرا خیر خیر بطرفم سیل میکنید و زیرلب غرمیزنید؟

میگوئید نه؟ پس گوش دهید:

الف: آزادی- یعنی هرگونه آزادی، از دزدی و راهگیری وغارت وچپاول وتجاوز بشرف وناموس مردم گرفته تا قتل و آدم کشی، گروگان گیری، عملیاتهای ترورستی، کشت وقاچاق مواد مخدروهمه وهمه یک قلم آزاد است، آزاد کشمیر.

ب: فراوانی و ارزانی- رهبر و پروفیسر و امیر وملا وطالب وچلی ومجاهد و شهید و سعید وغازی وفاتح وقهرمان و... فراوان، گوله و مرمی وراکت و توپ و تانک وطیاره فراوان، دالر و پوند وکلدار پاکستانی فراوان، موترهای شش گزه فراوان، برادرهای ایرانی، پاکستانی، امریکائی، انگلیسی و شیخ های عربی فراوان، نان وتیل ونمک ارزان، مردن ارزان، تنها مرده داری وگور وکفن کردن کمی گرانست وآنهم برای آنست که مردم ما خدای نا خواسته هوس مردن نکنند وزنده وخوش وبا نشاط باشند.

از اینها گذشته چه کسی میگوید که آزادی قلم وبیان وتشکیل احزاب سیاسی وجود ندارد؟

یکبارهمین تلویزیونهای افغانی را تماشا کنید، (گلاب بروی تان) هرچه که بدهان شان برابرشد میگویند.

 همینطورخدا را شکرصدها حزب، گروه، باند و گروپ سیاسی داریم که ناف مبارک هرکدام شان به ناف مبارک یکی ازکشورهای بیگانه بسته است.

ازحقوق فردی چه عرض کنم؟ هیچ چیز ناممکن نیست.

میتانی بدون اینکه یکروزهم رویت را به مسلمانی شسته باشی، خیلی مفت و ارزان عالم ومولوی، قاضی ومفتی شوی، فتوای مرگ صادرکنی، با نیروی نیرنگ وکلام حقه، حکم خود را بجای حکم خدا جاه بزنی، یکی را با گرز آتشین دوزخ خاکستربسازی و دیگری را یکراست ببهشت برین نزد فرشتگان خدا بفرستی.

میتانی چرسی و بنگی باشی، قماربزنی، بچه بازی و زن رقصانی کنی، درسن هفتاد سالگی دخترک های صغیر12 – 13 ساله را که هنوز ازدهان شان بوی شیرمی آید، عقد وصیغه کنی و زن های سیاه بخت وسفید بخت و بد بخت وکم بخت را قطار ودرجن کنی.

میتانی با عقل تنگ ودهان گشاد خودت را عقل کل جاه بزنی، درهرکارمداخله کنی، میتانی ریاکار، شریرو بدذات، فتنه خبیث، مکار و دیو واهریمن باشی ودرهر دو دنیا ازآن نفع ببری، میتانی مرتجع، سازشکار، پله بین وابن الوقت باشی و با هر کسی برسرقدرت آمد، بزنی چهچه بلبل که خرت بگذره از پل.

میتانی برده و بنده و تسلیم مطلق باشی و بازور آوران کار وغرض و مرض نداشته باشی و این سینمای بی تکت را ازدورسیل وتماشا کنی، میتانی..... لاحول والله، مه چقدر پیش کل? تان دنبوره بزنم؟

مگر آزادی شاخ دارد یا دم؟ آخر چرا اینقدر کفران نعمت میکنید؟؟ اگرخدای نا خواسته برادران غربی ما قارشوند این آزادی ها وفراوانی ها وارزانی ها را ازدست ما بگیرند، آنوقت چه خاکی برسرخود بکنیم ودست بدامان کی شویم که نجات ما

بدهد؟؟؟

  والسلام     


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/19:: 3:38 صبح     |     () نظر
 
دروغهای پسران به دختران (طنز

دروغهای پسران به دختران (طنز)

دروغ های متداول برخی پسران به دختران همراه با معانی آنها(طنز)

دروغ: بعدا" باهات تماس می گیرم

 

معنی: دیگه هیچ وقت منو نمی بینی

 

دروغ: تو قسمتی از وجود منی- نمی دونی تا چه اندازه دوستت دارم

 

معنی: تو برای من به اندازه کافی زیبا، باهوش و پولدار نیستی میزارمت کنار

 

دروغ: اون دختر هیچ تیریپی با من نداره - ما فقط دوست معمولی هستیم

 

معنی: عاشقشم

 

دروغ: من ترو برای وجود خودت دوست دارم

 

معنی: من فقط دنبال سکس هستم

 

دروغ: آخر این هفته با دوستام داریم میریم کوه

 

معنی: داریم میریم دختر بازی.

 

دروغ: می تونی 5 هزار تومن بهم قرض بدی؟ تا آخر هفته بهت برمیگردونم

 

معنی: پولتو ببوس و باهاش خداحافظی کن.

 

این هم شاید بزرگترین دروغی باشد که تا بحال گفته شده:

 

دروغ: قول میدم تا زمانیکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداری کنم

 

معنی: ازت میخوام لباسامو بشوری، خونمو تمیز کنی، غذا برام بپزی، وقتی مریض میشم ازم پرستاری کنی، از بچه هام مراقبت کنی، به دوستام و خـانوادم سـرویـس بدی . هر وقت بخوام میـرم با دوسـتــام و دخـتـرای دیـگـه گـردش، هیچوقت پول بـهت نمی دم و هیچ کلمه خوشـحال کنـنده ای بـهت نخواهم گفت و هیچ کاری که برای تو جالب باشه انجام نخواهم داد!


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/15:: 4:24 صبح     |     () نظر
 
میخ پنجم
 
 "میخ پنجم"
 
به کارگیری ظرافت های تند و طنز آلود در ادبیات و سیاست چیز تازه یی نیست. از آن جمله است حکایت مشهوری که استاد خلیل الله خلیلی در شعری به نام "میخ پنجم" آورده است که تمثیل راستینی میتواند باشد درمورد افراد و گروه های سیاسی درکشورما هم-  درمورد گروه هایی که از بادهء دروغین قدرت مست شده؛  سیه مستی میکنند  و هرگز نمی اندیشند که  این قدرت باد آورده پایش ندارد و باد دیگری آنرا خواهد برد.

 
چنانچه دیده شده درین هفت سال پس از به قدرت رسیدن دولتمردان امروزی درکشور آنها هرگز به فریاد مردم و مخالفین خود گوشی فرا نداده و چهار نعل در جهت خواست های قومی و گروهی خویش روان اند. تصور میکنند که به خدایی رسیده اند و این ملک دیگر ملک آنهاست و هرآنچه خواسته باشند میتوانند انجام دهند. درست همانند دولتمداران کمونیست که تصور میکردند "انقلاب ثور برگشت ناپذیراست"؛ نه ترسی از خدا داشتند و نه شرمی از مردم.
 
سخن از میخ پنجم بود و آن چنین است که وقتی آدمیزادگان بیمایه به مقام و زوردست یافتند، چشمها و گوشهایشان با چهار میخ غیبی بند میشود تا چیزی را نبینند و صدای کسی جز خود شان را نشنوند. همانی که این چار میخ را فرومیبرد، میخ پنجم را نزد خود نگهمیدارد تا زمانی که این بیمایگان از قدرت فرو میلغزند و میخ پنجم در ناکجای شان فرو برده میشود تا آن چهار میخ دیگر برون آیند. آن وقت است که میتوانند حقایق را بشنوند و ببینند اما دیگر توان انجام کاری را نداشته جز شرمندگی و سرافگندگی مایهء دیگری نمیداشته باشند.
 
در کشو ما زمام امورمملکت را مردم و جامعه جهانی بدست کسانی سپردند و چنین انگاشتند که سی سال جنگ، مداخله، نقاق، فقر و آوارگی هر فرد این کشور را به این باور ساخته است که با استفاده ازشرایط مساعد داخلی و خارجی به درمان درد های گذشته پرداخته و کشور را ازخاک سیاهی که نشسته است، بلند کنند.  اما با درد و دریغ آنها چنین نیندیشند و با این پندار واهی گام برمیدارند که این قدرت همیشه در نزد شان است.
قدرت دولتی را درافغانستان کسی بدست نیاورده که بتوانند آنرا "دولت خداداد" خوانده و هرچه میخواهند انجام بدهند. دیگر زمان "دولت های خداداد" گذشته است. دولت ها توسط مردم معین میشوند و توسط مردم سرنگون میگردند. هیچ شخص، گروه و یا محفلی نمیتواند به خواست و رضای خودش دست به سرنوشت و منافع مردم دراز کرده و به دلخواه خود برای مردم تعیین تکلیف کند. دولت ها در جهان امروز مکلف اند، وظیفه دارند، تعهد در برابر مردم دارند و نزد مردم مسوول اند. امروز درجهان مردم به رضای خود دولت ها را میسازندو چنانی میسازند که دولت بدست فرعون ها نیفتد تا دعوایی خدایی کند و مردم را به بندگی فرابخواند.
گذشت آن زمان که شاهی، امپراتوری، شهنشاهی میتوانست سرزمین هایی را اشغال کرده و مردم را رعیت بسازد. گذشت آن زمان هم که دورتا دور یک سرزمین خط میکشیدند و آنرا سرزمین "خداداد" این یا آن خاندان و حکمران قلمداد میکردند. امروزانسان ها در پرتو تمدن امروزی و ارزش های بزرگ انسانی که جهانیان را مجبور به فرمانبری ازان میکند، توانایی آنرا یافته اند تا آزاد زندگی کنند و تابع هیچ قانونی که آزادی های شان را سلب کند نباشند. قانون زمانی میتواند پذیرفتنی باشد که حقوق اساسی بشر حفظ کند، ورنه هیچ قانونی پذیرفتنی نیست.
تشکل سرزمین های آزاد یک وجبی پس از فروپاشی یوگوسلاویای پارین در شبه جزیرهء بالکان گواه برین ادعا است که اگر ملتی و مردمی، ولو هرقدرکوچک هم باشد، نخواسته باشند سربه فرمان دولتی که آزادی های شان را ازآنها گرفته است، خم کنند، میتوانند به آزادی برسند. عامل کمک جامعهء جهانی برای تشکیل همچودولت های کوچک از اهمیت درجه دوم برخورداراست درحالیکهه عامل اصلی عزم مردم است برای آزاد زیستن و پذیرفتن قربانی برای آن.
کسانی که امروز در افغانستان می پندارند قدرت سیاسی را بدست دارند و هرچه خواسته باشند میکنند ویا این که برای تطبیق خواست های خود قدرت دولتی را میتوانند اشغال و غصب کنند باید بدانند که راهی به جایی نخواهند برد. تنها کاری که میکنند ضیاع وقت، امکانات و خون مردم بیچاره خواهد بود. این ها باید منحیث افراد متمدن جامعهء بشری فکرکرده و دریابند که قدرت دولتی امانت مردم است ودران همهء افراد کشور سهم ومنافع دارند. هرگونه استفادهء از قدرت برای تطبیق امیال و اهداف شخصی، حزبی، گروهی وقومی خیانت و گناهیست بزرگ.
وقتی اختیار پول و درآمد ملی، اقتصاد، دفاع، امنیت، معارف، پارلمان و جامعه بدست کسانی سپرده شده باشد و آنها به جای طرح برنامه های عام المنفعه و متعادل و بجای تامین منافع عامهء مردم مصروف به کارگیری امکانات وموقعیتها به نفع شخصی، گروهی و قومی خویش باشند، خیانت میکنن- خیانتی مشهود!
 اگر این ها از قهرخدا نمیترسند و فریاد مردم را نمیشنوند و بیچارگی مردم را نمی بینند، باید بدانند که آن روز به زودی فرامیرسد تا مردم از آنها سلب اعتماد کرده و ازقدرت بزیرشان بکشند. آن وقت است که آنها میمانند و "میخ های پنجم".
 
آن که را مسوولیت بزرگ، عقوبت بزرگتر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/6/6:: 9:3 عصر     |     () نظر
 
چیستان، چیست...!

چیستان، چیست...!

نجیب الله دهزاد

- " بلی، چه گفتم؟ گفتم بسیار یک چیز خوب است. قانون دنیاست که اگه بزور نگیری به خوشی برایت نمیتن. سید جمال الدین مرحومی هم می گفت (... گرفته میشود داده نمی شود). پس شما شاگردای عزیز اولاً حدس بزنید  این گوهر قیمت بها را پیدا کنید، بعد مثل مه و مثل پدر و مادرتان و مثل بزرگای وطن، قدرش را بدانید...ادامه...

 

* ویروس فقر! 

* هشت پیشنهاد ثوری!

* حامله ها نخوانند!

* دلایل و دلیله!

مقالات و طنز های بیشتر نویسنده


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/5/31:: 3:12 صبح     |     () نظر
 
18 دلیل محکم برای اینکه به مرد بودن خود افتخار کنید


+ 18 دلیل محکم برای اینکه به مرد بودن خود افتخار کنید

 01- همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می‌شود.
02- مدت زمان مکالمه‌ی تلفنی شما حداکثر30 ثانیه است.
03- برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.
04- در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می‌کنید.
05- دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.
06-
جنسیت شما در موقع مصاحبه‌ی استخدام مطرح نیست.
07- لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.
08- ظرف مدت 10دقیقه می‌توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.
09- همکارانتان نمی‌توانند اشک شما را در بیاورند.
10- اگر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی‌گیرد.
11- رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است.
12- با یک دسته
گل می‌توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.
13- وقتی مهمان به خانه‌ی شما می‌آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.
14- بدون هدیه می‌توانید به دیدن تمام اقوام و دوستانتان بروید.
15- می‌توانید آرزوی هر پست ومقامی را داشته باشید.
16- حداقل بیست راه برای بازکردن در هر بطری نوشابه‌ی داخلی یا خارجی بلد هستید.
17- ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید.
18- بالاخره روزی یک پیرمرد موفق خواهید شد... و اگر خوب فکر کنید می بینید که صدها دلیل محکم دیگر وجود دارد که شما به مرد بودن خود افتخار کنید


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/5/13:: 2:10 صبح     |     () نظر
 
تاپ و تیپیک

تاپ و تیپیک

کاکه تیغون

جهان را سیستماتیک آفریدند

یکی را سخت انتیک آفریدند

یکی را نیز امروزی و تازه

یکی را هم کلاسیک آفریدند

یکی آرام و بی آزار و عاجز

یکی را تند و ریتمیک آفریدند...ادامه...

 

* چگونه مسئله افغانستان حل می شود

* عریض? خالی و وادی خاموشان

* از خود و بیگانه

طنز های جالبتر و بیشتر ازین نویسنده...

 

***************************


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سخی فرهادی 87/4/29:: 5:0 صبح     |     () نظر
<      1   2   3      >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
upturn یعنی تغییر مطلوب
حاج آقاشون
همفکری
EMOZIONANTE
عاشقان
به سوی فردا
عشق و شکوفه های زندگی
اگه باحالی بیاتو
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
شین مثل شعور
(( همیشه با تو ))
در انتظار آفتاب
خورشید تابنده عشق
آیینه های ناگهان
تمیشه
***جزین***
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
پرسه زن بیتوته های خیال
ای لاله ی خوشبو
همنشین
به وبلاگ بیداران خوش آمدید
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
لیلای بی مجنون
به سوی آینده
عشق سرخ من
یا امیر المومنین روحی فداک
نگاهی به اسم او
ایران
آموزه ـ AMOOZEH.IR
و رها می شوم آخر...؟!!
جلوه
بی نشانه
PARSTIN ... MUSIC
رهایی
قعله
دارالقران الکریم جرقویه علیا
alone
منتظر ظهور
علی اصغربامری
پارمیدای عاشق
دلبری
نظرمن
هو اللطیف
افســـــــــــونگــــر

جاده های مه آلود
جوان ایرانی
hamidsportcars
پوکه(با شهدا باشیم)
*پرواز روح*
عصر پادشاهان
جمعه های انتظار
سپیده خانم
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
بندیر
شقایقهای کالپوش
لنگه کفش
د نـیـــای جـــوانـی
قلمدون
نهان خانه ی دل
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
بچه مرشد!
سکوت ابدی
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
*تنهایی من*
سرای اندیشه
SIAH POOSH
بلوچستان
خاکستر سرد
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
شوالیه سیاه
خندون
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
محفل آشنایان((IMAN))
.:: بوستان نماز ::.
ای نام توبهترین سر آغاز
هه هه هه.....
سه ثانیه سکوت
►▌ استان قدس ▌ ◄
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.

مهر بر لب زده
نغمه ی عاشقی
امُل جا مونده
هفت خط
محمد جهانی
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
ارتش دلاور
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
فانوسهای خاموش
گروه تک تاز
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
سیب سبز
دانشگاه آزاد الیگودرز
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
کانون فرهنگی شهدای شهریار
پژواک
تخریبچی ...
عاشقانه
geleh.....
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
وبلاگ آموزش آرایشگری
یک کلمه حرف حساب
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
«حبیبی حسین»
..:.:.سانازیا..:.:.
+
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
حوض سلطون
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
دلدارا
پناه خیال
مجله اینترنتی شهر طلائی
جوک بی ادبی
عاطفانه
آقاشیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
قرآن
دریـــچـــه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
من بی تو باز هم منم ...
عشق در کائنات
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
تنهایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تنهایی افتاب
نمایندگی دوربین های مداربسته
کوسالان
امام مهدی (عج)
@@@گل گندم@@@
سفیر دوستی
کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
کربلا
جوکستان بی تربیتی
کلبهء ابابیل
وبسایت رسمی مهندس امیر مرتضی سعیدی ایلخچی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جـــیرفـــت زیـبا

سارا احمدی
مهندسی عمران آبادانی توسعه
ققنوس...
حزب الله
««« آنچه شما خواسته اید...»»»
ashegh
طاقانک
تک درخت
تراوشات یک ذهن زیبا
سکوت سبز
هر چی بخوای
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
@@@این نیزبگذرد@@@
بادصبا
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
راز رسیدن به شادی و سلامتی
معارف _ ادبیات
پوست مو زیبایی
تنهای تنها
آخرین صاحب لوا
جاده مه گرفته
دخترانی بـرتر از فــرشته
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــــــــــــی به ناچار
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
مستانه
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
ناز آهو
گیسو کمند
جــــــــــــــــوک نـــــــت
عکس سرا- فقط عکس
عکس های عاشقانه
حقوق دانشگاه پیام نور ایلام
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
آزاد
ارمغان تنهایی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند(منامن)
سلام آقاجان
ردِ پای خط خطی های من
منطقه آزاد
علی پیشتاز
تنهاترم
محمدمبین احسانی نیا
یادداشتهای فانوس
دوست یابی و ویژگی های دوست
کد تقلب و ترینر بازی ها
ستاره سهیل
داستان های جذاب و خواندنی
عاشقانه
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
یادداشتهای من
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
*bad boy*
سرزمین رویا
برای اولین بار ...
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
چون میگذرد غمی نیست
بازگشت نیما
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
The best of the best
بوستان گل و دوستان
صفیر چشم انداز ایران
من.تو.خدا
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
یامهدی
تنها هنر
دل نوشته
صوفی نامه
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
شجره طیّبه

دانلود هر چی بخوایی...
نور
Dark Future
مجله مدیران
S&N 0511
**عاشقانه ها**
پنجره چهارمی ها
AminA
نسیم یاران
تبیان
صدای سکوت
(بنفشه ی صحرا)
اندکی صبر سحر نزدیک است....
ابهر شهر خانه های سفید
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
جزتو
ترخون
عشق پنهان
@@@باران@@@
شروق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
دریایی از غم
طره آشفتگی
...ترنم...
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
کرمان

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
قمه‏زنی سنت یا بدعت؟
سلام
عطش
حضرت فاطمه(س)
♀ ㋡ JusT fOr fuN ㋡ ♀
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
آرشیو یادداشت‌ها
دینی
گلچینی از جغرافیای طبیعی و تاریخی افغانستان
آثارتأریخی افغانستان
گلچینی از تاریخ جهان و افغانستان
میراث گرانبهای گذ شتگان چراغی است برآیند گان
کابل و ولایات افغاانستان عزیز
زبان شرین پارسی
وازه نامهء هم زبانان
ادبیات و هنر
پرواز خیال
شعر و ادب
اى الهه عشق مادر!
عاشقانه ها
موزیک و اشعار آهنگهای بهترین اوازخوان افغان احمد ظاهر و دیگران
سیاسی
جامعه شناسی -مردم شناسی
دانستنیهای جالب
طب ورزش صحت وسلامتی
مسائل جنسی خانه و خانواده
آموزش زیبایی
روانشناسی
طب سنتی و نسخه های پزشکی با گیاهان دارویی
غذا موادغذائی و اشامیدنیها
خواص میوه ها و سبزیجات
اخبار
زندگینا مه
داستانهای کوتاه و آموزنده
نجوم فضا وفضانورد ی
کمپیوتر انترنیت و وب نویسی
لطیفه ها اندرز ها و پیامهای کوتاه خواندنی و عالی
طنز
تقویم هجری شمسی اوج درایت فرهنگی ما
سرگرمی ها
معرفی کتاب
تصویر عکس ویدئو فلم
بهترین های خط
جالبترین کارتونها
طالع بیی
یادداشتها
قوانین خواب و رویا وتعبیرخواب
تبریکی و تسلیت
داغ غربت
علمی
تاریخی و اجتماعی
خانهء مشترک ما زمین
اشعار میهنی رزمی و سیاسی
هوا و هوانوردی
آموزش و پرورش
معانی اصطلاحات و تعاریف
دنیای عجاء‏بات