و چه سخت است نگفتن و سکوت در زمانهایی که قلب انسان سرشار است از درد و مهیای فریاد.
...
در شرایط بس عجیب و غریب و پر از تردید و در مقابل هجوم افکار و اندیشههای متفاوت و رنگارنگ، امروزه گاهی مواقع انسان در کمال تنهایی و سردرگمی مجبور میشود سکوت کند، دلش را انباشته کند از گفتنیهایی که شنیدنش برای دیگران شاید کوچکترین اهمیتی ندارد.
دیگر انسانها اینقدر غرق در دریای متلاطم و مشوش افکار و اندیشههای تزریق شده به درون مغزشان هستند و آنقدر از اینکه گاهی صدفی،ریگی و یا قطره آب شوری از میان این دریا به چنگ آورده و آن را از آنِ خود بدانند و به رخ دیگران بکشانند مسرور میشوند که انسان در کمال ناامیدی گاهی مواقع مردد میشود که نکند آنچه در قلبش دارد و طالب آن است که در بزرگترین فوران آتشفشان گلویش آن را فریاد بزند چیزی جز ملقمه و نشخواری از همان تصاویر ساختگی و پیشفرضهای واردتاتی نباشد.
آری شاید او که میگفت "زمین سنگی است که خدا به سوی شیطان پرتاب کرده و ما ناگزیر هر لحظه از خدا دور میشویم" کمی خود را از این تردید به در کرده و با شجاعتی در خور ستایش اعتراض خود را نسبت به اوضاع کنونی بروز داده است.
دیگر به گوشها که سهل است به چشمها هم نمیشود اعتماد کرد آخر این روزها کلاغها بعد از مدت زمان طولانی تمرین و ممارست به راحتی همچون کبکها راه میروند و در رنگرزی و تقلید صدا هم تبهر زیادی پیدا کردهاند. جالب اینجاست که بر خلاف گذشته که سعی داشتند کلاغ را به جای قناری رنگ کنند، قناریهای بیچاره توسط روشهای مختلف سیاهکاری به جای کلاغ معرفی شده و در روزنامهها و شبکههای مختلف برای روشن شدن افکار عمومی، تبلیغات گستردهای برای نشان دادن زشتی این کلاغها یا بهتر بگویم قناریها صورت میپذیرد.
این روزها اگر بار دیگر بز بز قندی بچههایش را در خانه تنها بگذارد که حتما گذاشته یا میگذارد، دیگر نسل گرگها با پیشرفتهای زیادی که در عرصه علوم و فنون مختلف برایشان حاصل شده به راحتی و با تکیه بر تجربهها و ناکامیهای گذشته و علیرغم خورده هوشی که حبه انگور از خود نشان میدهد با همان نخستین تلاشها وارد خانه شده و تا بازگشت مادر، از راهِ رفته، مراحل هضم و دفع را هم به پایان برده است و چه بسا فکرهایی هم برای خود مادر در سر نگذراند.
و به قول شاعر " روزگار غریبی است نازنین ..." تن ها
کلمات کلیدی: